سلام. من 4 تا دختر دارم. 25 ساله 23 ساله و 14 ساله و 5 ساله.
دو تا دخترای اولم توی سن بلوغ دخترای خوبی بودن. اما دختر سومیم اینطوری نیست. خیلی خیلی پرخاشگره. عصبیه. ناراحته همیشه. البته بگم که از نظر ظاهری هم فک میکنه نسبت به بقیه کمتره.(چه از خواهراش و چه از دوستاش)
همش دلش میخواد آزاد باشه. تنها یا با دوستاش بره بیرون. فک میکنه چون دختره خیلی محدوده. توی خانواده هیچی براش کم نذاشتیم تا الان. نزدیک به دوسالی هست که براش تبلت گرفتیم.(البته بدون سیم کارت) که انقد شلخته س (توی همه ی موارد) که تازگیا زده تبلتش رو ش************ده.(که فک کنم تو مدرسه این اتفاق افتاده)
من یا خواهراش رو هم راز خودش نمیدونه. توی دفتر خاطراتش رو که گاهی میخونم (البته خودش نمیدونه) میبینم که همش از من بدگویی میکنه همش دلش میخواد حرص منو دربیاره. میگه از چزوندن مامان خوشم میاد. ولی باز گاهی میاد خودشو تو بغلم میندازه میاد کنارم دراز میکشه یا بوسم میکنه. ولی اکثرا دلش میخواد تو تنهایی خودش به سر ببره یا غذاش رو تنهایی بخوره یا اصلا اینکه کم غذا شده.
رابطه خواهراش با من خیلی خوبه و با باباشون هم خوبه ولی نه به اندازه من. اما رابطه این دخترم اصلاااا با من خوب نیست و با باباش هم بدتر. فک کنم اگه میتونست و نمیترسید از خونه فرار میکرد.
حتی دوبار هم فکر خودکشی به سرش زده. خواهرش دیده که جای زخم تیغ روی دستش بوده و به خواهرش اعتراف کرده که خواسته رگش رو بزنه ولی بعدش جرئتش رو نداشته و ازش هم خواسته تا به من حرفی نزنه. (یکم با اون صمیمی تره ولی اون هم خیلی تلاش کرده که مستقیم و غیر مستقیم بهش نفوذ کنه که موفق نشده)
ضمنا اخلاق های پسرانه هم داره و توی مدرسه داداش صداش میزنن. البته یه تعدادیشون مثلا پسرن. که از قضا اینم پسره مثلا
چیکار کنم که به حرف بیاد؟ حرف دلش رو بهم بزنه؟ خیلی نگرانشم... تپش قلب هم داره. توی دفتر خاطراتش چیزی راجع به موضوع خاصی ننوشته و همش از من و خواهراش بدگویی میکنه. مطمئنم که نمیدونه من میخونم دفترش رو.
واقعا کلافه ام. میخوام زودتر آرامش پیدا کنه بچم. انقد اذیت نباشه.