نمایش نسخه قابل چاپ
سلام امید دارم حالتان خوب باشد
دختری هستم که در خانواده شلوغ و پرجمعیتی بزرگ شده ا م پدر م کارمند ساده دولت بود و هه وقت مشغول کار کردن و مادرم و هم خانه دار و مشغول بزر گ کردن و تر و خشک کردن بچه ها برای همین وقت کافی برای محبت کردن و یاد دادن محبت به ما نبودن برای همین بنده نیز نمی دونم چطوری به شوهرم و خانوده ام محبت کنم لطفا راهنمایی کنید .
عزیزم محبت کردن هم مثل همین مودبانه صحبت کردن شماست ...
درسته که گاهی بعضی چیزارو باید یاد گرفت ولی در هرحال باید جوهره این خصیصه ها در وجود کسی باشه ...
که خدارو شکر در وجود شما هست ... در این مورد باید سطح مطالعه خودت رو بالا ببری ...
البته نه اینکه هرچی یاد گرفتی رو بخوای به سر شوهرت بیاری ...
منظور اینه که بتونی حس و حال دیگران رو درک کنی ... در ضمن همون نیازی که تو الان در خودت حس میکنی
رو میتونی رو یه کاغذ بنویسی و ببینی که محبت چی هست ...
پس از نوشتن حست بر روی کاغذ شروع کن ....
در این صورت بهتر شما کتاب های مربوط به زندگی زناشویی و مطالعه کنید و کتاب دانش خانواده به گرداوری زهرا آیت الهی این کتاب راجب مسائل زندگی تون میتونه راهنمای خوبی باشه درضمن لطفا فراموش نکنید که ما تحت تاثیر رفتار های والدینمان هستیم اما نباید اشتباه های انها را تکرار کنیم انسان رو به تعالیست و باید رشد کند پس بهتر با مسایلی که تا الان تجربش نکردید رو به رو شید اون کتاب هم میتونه خیلی موثر باشه پس همیشه بیاد داشته باشید که اگر ما فقیر به دنیا امدیم مشکلی ندارد اما اگر فقیر از دنیا بریم این خیلی مشکل دار امیدوارم غنی باشید همیشه بانو
آرامش هدیه خداوندی است...
سلام خیلی ممنون از اینکه جواب دادید . من محبت کردن به هم جنس خودم می تونم انجام بدم ولی مشکل من جنس مخالفه راستش من توی رندگی مجردی یه اشتباهی کردم که زود متوجه شدیم و تمام شد و لی از اون موقع دیگه دیدم نسبت به مردها عوض شد و مشکل پیدا کردم برای همین نمی تونم راحت با اونا دردل کنم .اولین تجربه زندگی بود و من بعدش از خانواده خیلی تحقیر شندیم برای همین تا سه سال پیش مجرد بودم و قصد ازدواح نداشتم ولی قسمتم شدو ازدواج کردم برای همین که می دونستم نمی تونم کسی رو خوشبخت کنم الا هم نمی دونم باید چکار کنم .
ببینید اون مسئله بوده که برای شما در گذشته اتفاق افتاده این یک موضوع اما مسئله اصلی از جایی شروع شد که شما اینو برای خودتون تبدیل به یک عقده کردید و از اون به بعد تصمیم گرفتید که تمام مرد هارو بزارید کنار واما موضوع ازدواج با فشار خانواده تصمیم گرفتید فقط با همین یک نفر از جنس مخالف به عنوان همسر ارتباط اجتماعی داشته باشید و دیگر همهی مردهای زندگیتونو بزارید کنار...
خوب اول بیا تمام این مسئله رو برای خودمون حلش کنیم یک اون موضوع مال گذشته بود و انسان هایی دیگری هم هستن که چنین اشتباه هایی انجام دادن اما فلسفه اشتباه یعنی درس اموختن و رد شدن اگر شما در اشتباه خود بمانید و افسوس بخورید تبدیل به عقده میشه پس اول ببینید چه درسی میخواسته به شما یاد بده اینکه شما در ارتباط با جنس مخالف نباشید؟؟؟ قطعا اینطور نیست شما باید از راه درست با جنس مخالف در ارتباط باشید این درسته و اما فلسفه عقده مسائلي که ما عقده اشون میکنیم مارو از زندگی عقب میاندازن وقتبکی ما با موضوع عقده مون مخالفت کنیم پنجره ای از زندگی به روی ما باز میشه و ما روی دیگر زندگی را میچشیم همان احساس رشد و بالغی ویا خوشبختی
ازدواج شما میتواند محای برای خوشبختی شما باشد با خودتان مبارزه کنید
به موضوعاتی بپردازید که تا امروز انجام ندادید به استقبال همسرتان بروید بغلش کنید و بوسش کنید البته مرحله به مرحله میتونید تمام این مرحله هارو روی یک کاغذ بنویسید و هر هفته یک روش ابراز علاقه را تمرین کنید
این را فراموش نکنید گذشته شما مربوط به شماست پس اولین کسی که باید شما رو ببخش خود شمایید با خود آشتی کنید و کام زندگی را بچشید و دیگر به گذشته باز نگردید اون یک درس بزرگ بود مثال کودکی که از ریاضی خوشش نمیامد و به زور خانواده با ده پاس کرد وشیرینی این درس را از زبان دوستانش میچشید وتمام عمر از ریاضی فرار میکرد تا بزرگ شد و دیدش بازتر به گذشته خود خندید به کودکی خود که چگونه به درد تبدبل شده بود نگاه کرد وگفت ایا این زندگی سراسر درد است از ان پس به مبارزه پرداخت و به فرزندان خودش ریاضی تعلیم داد و روی آرامش و خوبختی را چشید
خوشیخت باشید
آرامش هدیه خداوندی است...
سلام مجدد راستش من توی زندگی سختی زیاد کشیدم همیشه به خودم می گفتم دوست دارم وقتی ازدواج کردم می خوام خوشبخت بشم و بتونم یکی رو هم خوشبخت کنم از خدا می خواستم کسی رو به من بده که بتونم اول به جای همسر رفیق هم باشیم .این دیدگاه من بود . الان توی زندگی مشترک خیلی سخته که طرف مقابلت درک کنی و اون هم درکت کنه میگن محبت باید دو طرفه باشه وقتی من محبتی از او نبینم چگونه بهش محبت کنم خیلی سخته. یه مقدار در مورد خصوصیات شوهرم بگم ایشون تک پسر خانواده وبودند و هر چی میخواسته از شیر آدم تا جون ادمی براش فراهم میشده یه مقدار مغرور و از خود راضی هستن هارت و پورت می کنه ولی ته دلش نیست چند تا خصوصیت بد داره که منو اذیت می کنه : یکی اینکه بد دهنه – از نظر اعتقادات اهل نماز و روز ه نیست هر کاری که دوست داشته باشه انجام میده و مشورتی با من نداره محبت هم که هیچ تعطیلعه –اول ازدواج هیجی نداشت الان هم نداره – من شاغلم ایشون بیکارخرج خونه همه با منه – خونه از منه - من هیج مشکلی نداشتم و ندارم چون خودم خواستم ولی دوست دارم ایشون هم با من راه بیاد که نمی تونم چطوری همراه خودم بکنمش .کمکم کنید
همه این خصوصیات و قبل ازداج هم داشته؟
آرامش هدیه خداوندی است...
سلام ممنونم
راستش اره همه ازش حساب می برن یه جورایی فکر می کنم می ترسن اگه جلوی خانواده ش بحث بشه همه طرف اون می گیرن میگن تو هیچ نگو شده من از اول ازدواج مشکلاتم شروع شد همه ازدواج می کنن تا به ارامش برسند ولی ایشون ارامش ارمن گرفته است بارها با هم دعوا کردیم توی خونمون ایشون قهر کرده رفته بیرون شاید شب هم و نیامده ولی من خودم پیش قدم شده بخاطر اینکه خودم خواستم و نخواستم کهپیش پدرم شرمنده شم . شما فکر بکنید من خیلی سختی کشیدم خیلی هر چی بگم کم گفتم ولی من گفتم ازش نمی گذرم برای همین نمی تونم راحتر باهاش رابطه برقرار کنم .
بله محبت کردنه کسی که از محبت غنی نیست به یک سنگ نمایی که سنگ نیست
الان وقت تربیت کردن نیست همسر شما اینگونه شکل گرفته با این نوع تربیت کاری باید انجام بدید اینه که تمام خوصوصیات همسرتونو جداگانه در دوبرگ بنویسید یک برگ خوبی ها منصفانه یک برگ بدی ها ببینید کدوم یک سنگین تر وبعد خصوصیات خودتونو
بعد از اون خصوصیتی که خیلی اذیتتون میکنه و بهترین خصوصیت همسرتون و در نطر بگیرید سعی کنید از بهترین خصوصیت همسرتون استفاده کنید برای ابراز محبت وترمیم پایه های زندگی بعد در مورد زندگیتون باهم صحبت کنید ازش بخواید که کمی خوش خلق باشه بعد شما سعی کنید. که اخلاق نامناسب همسرتونو ترمیم کنید اما اگر میخواید در این راه تنها نباشید به یک مشاور خانواده مراجعه کنید خیلی کمکتون میکنه
آرامش هدیه خداوندی است...
خیلی ممنون از راهنمایتون نمگم همه مشکلا ت از اونه نه من خودم هم مشگل دارم کارهایی رو که من دوست دارم نمی تونم انجام بدم مثلا برم بازار - برم مسجد و خیلی چیزهای دیگه
متاسفانه خیلی هم رفیق بازه - اهل چت کردن با دخترا که خیلی آزارم میده ولی الان که عادت کردم بهش
ممنونم
عزیزم سعی کن تو زندگیت به هیچ چیز آزار دهنده ای عادت نکنی اون حق اینکارو نداره مگر اینکه یا نمیدونه که الان متاهله ویا شما چیزی کم میزارید
بهتر از روش هایی که برای به آرامش رسیدن وغنی شدن شما از محبت کمک میکنه استفاده کنی مانند حرف هایی که بالا گفتم بعد بهتدکر میتونید روابط خودتونو با همسرتونو ترمیم کنید باهاش صحبت کنید مطمعا باشید اون هم میتونه درست شه
آرامش هدیه خداوندی است...
سلام خوبین صیح تون بخیر
از زاهنمایی ای خوبتون ممنون من عادت کردم همه لحظه های زندگیم آزار دهنده است الان هم به خاطر دخترم که همه چیز منه دارم میسازم اینقدر نا امیدم شبی نست که گریه نکنم و خودمو سرزنش نکنم با این انتخابم . خیلی دلسردم .
سلام بانو...
خواهش میکنم وظیفه است..
ببینیدمن درک میکنم شرایطی و که الان دارید و تحملی که صد در صد به خاطر دختر عزیزتونه اما به هر حال این عمر میگذره چه بهتر که همه ثانیه هاش پر از عشق باشه ولی با صحبت کردن خیلی از موضوعات براتون آشکار میشه...
سعی کنید به خاطر خودتون دخترتون و زندگیتون عشق و محبت و دوباره به زندگیتون بیارید...
آرامش هدیه خداوندی است...
سلام خوبین من سعی خودمو می کنم ولی چشمم آب نمی خوره میدونم من محبت کافی رو نداشتم االان با کارهای که می کنه سختم میشه اینکارو بکنم هرچه به خو.دم تلقین می کنم نمیشه
حس می کنم خدا هم از من دوره - امید وارم یه تحولی ایجاد بشه . باز هم ممنون
امیدوار باشید او الان با شما سرد شما گرم باشید اون انرژی شما رو دریافت میکنه امیدوار باشید
آرامش هدیه خداوندی است...