کاک رضا زورجوان بو هر ام اهنگمه نبیستو
باسلام اهنگ تصویری خراسان ندارید
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
اینم دوتا آهنگ با معنی :
آهنگ کرمانجی با صدای محسن میرزازادهhttp://dl.ahangestan.in/music/92/92.5/mohsen%20mirzadeh/1/Mohsen%20Mirzadeh%20-%20Biri%20%28128%29.mp3
متن کرمانجی« بیری»
شِوین بِر بَروه بیری می وبَرخان
سَری مَرخان لَه ژورو ، وَر جییان دا لَه دل نمّا شونَگ سا ژانییان دا
ژِنی بینه چییان هم توشی هَورا بُروشان دانییون لَه سَر سَری خا
لَه هَو آلچِق گِرِن ، شیران دوجارهَ سوهَ بیوهِ شِوان ژی خائی پارهَ
دِلی شِوین لَه ناو بینهَ چییان دا دَگَری…نائَدی یاری خا امّا
کُداچو اسمرا شیرین زمانهِ ؟ بلّور چو وَر فَگی، غََمگین شِوانهِ
دیسا لیخست وآردانی لَه سَر دل لَه ور لیخستنهِ خَف گِر تَغافِل
بِرَه هَنگان لَه سَر شَش قَرصهَ دانی لَه دل دا گو: سُوهَ دورهَ…نِزانی
نِزانی …گاوَشَه اَسمَر بِوینی لَه بیرییا سُوَه ژیرا بِخینی
بِخینی :یارا مِن خوش بَژن وبالهَ بِخینی: اَسمرهَ…شیرین دَلالهَ
شِوان گِه داگراندهَ می وبَرخان سَری خا راگِر و اِفگِریا مَرخان
سَری مَرخان لَه ژورو ، وَر جییان دا لَه دل نَمّا شونَگ سا ژانییان دا
ترجمه فارسی:
« شیر دوشی»
چوپان گله را برد به سمت محل دوشیدن شیر.در حال راندن گوسفندان سربلند کرد وبه درختان
مرخ نگاه کرد.
درختان مرخ پای کوه سرشان روبه سمت آسمان بود(مغرور وسربلند بودند).در دلش جایی برای
غصه نماند(حسّ خوبی پیداکرد)
زنان چادر نشین همراه هم درحالیکه دیگچه هایی جهت شیر دوشی روی سرشان بود ،رسیدند.
بعضی از زنان شیرگوسفندهای خودرابرای تجمیع به هم بخشیدند تا نوبتی بعدها باز پس بگیرند.
فردا نوبت چوپان خواهد بود که شیرها را به عنوان دستمزد خود بردارد.
دل چوپان اما مابین زنان بدنبال یار خود می گشت ونشان از او نمی دید.
کجارفت اسمر یار شیرین زبان من؟ چوپان غمگین اینرا گفت وبعد نی خودرا بر لب گذاشت.
باز هم نواخت وآتش بر دل گذاشت.دم نی نواختن بود که ناگهان دست نگهداشت.
سپس آهنگ را به سمت «شش قرصه» شاد بازگرداند.در دل گفت فردا هنوز نیامده ناراحت نباش
نمیدانی ، شاید فردا اسمر را ببینی.در شیردوشی فردا فرصتی پیداکنی که برایش بخوانی.
بخوانی: یار من خوش قد وقامت است.بخوانی اسمر یارمن معشوقه شیرین من است.
چوپان که گله را به برگرداند سربلند کرد ودرختان مرخ را نگاه کرد
درختان مرخ پای کوه سرشان روبه سمت آسمان بود(مغرور وسربلند بودند).
در دلش جایی برای غصه نماند(حسّ خوبی پیداکرد)
آهنگ کرمانجی از محسن میرزازاده به نام : داوَت ( عروسی )
کیفیت ۳۲۰
http://dl.ahangestan.in/music/92/92....0-%20Davat.mp3
کیفیت ۱۲۸
متن کرمانجی:
« داوَت»
ماینا بوز جِل گِمَه ودلال سییار گِم داوتهِ وَرِخِنم ، بینهَ تَیار گِم
بُروشان لَه سَر ایجِق وَسَر دِم ایرو ساتَرا خَلات چیان خَوَر گِم ایرو
چاورَشا بینا مَئی و بَژن وبالی ناتا گانیا جییان ، صافی …ضَلالی
دَسمالا کَسک وسورهَ لَه َدس حَوالان اسمران،شیرین زِمان ، شیرین دَلالان
داوته، لَه هَر دَری شَواش شَواشَه
داوتا اسمَر ، یاری جاو قَرَه قاشه
فَتیر مَسگهَ خاریهَ عاشِق گُمندهَ قَرصهَ قَرصِه جایلانهَ ، آرَه گوَندهَ
جِلّا تِرمانی لَه سَر ماینا جَوانَه بوگّا مِن شیلوار سورهَ ، سَر وَه قَرانه
مَزِنا بینه چییان لَه ناو گینان دا سَری قندان دشگِنِن وکنِیّان دا
خادهِ جان زوال مَگین لَه خاشیا مَه رسما مَه سَربِلِند گَه ناتا جییا مَه
داوته، لَه هَر دَری شَواش شَواشَه
داوتا اسمر ، یاری جاو قَرَه قاشَه
ترجمه فارسی:
«عروسی»
مادیان سفید را زین کرده ویارم را برآن بنشانم.عروسی را برپا کرده وچادرعشایری را آماده کنم.
دیگ های غذا را بر سر اجاق بگذارم.برایت طبق کش خبر کنم.
سیاه چشم عشیره منی ، خوش قد وبالایی.مثل چشمه سار میان کوهها صاف وزلالی.
دخترکان گندم گون وشیرین زبان و دستمال رنگی سرخ وسبز دردست دارند.
عروسی است واز هرجا نوای شاباش !شاباش! بلند است.عروسی یار گندم گون وچشم مشکی است.
نوازنده عروسی «فتیر مسگه»(نان فتیر خوابانده در روغن حیوانی) خورده است وپرانرژی است.جوانان دست میزنند وبرای رقص محلی دوره گرفته اند.
زین وبرگ ترکمانی بر مادیان جوان نهاده اند.عروس من دامن چیندار سرخ به تن دارد وروسری اش باتزئینات نقره آذین بسته شده.
بزرگان این عشیره درون چادرها مراسم قندشکستن را باشادی انجام می دهند.
خداوندا زوال مرسان به شادی های ما .بگذار که رسم هایمان چون کوههایمان سربلندکنند.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)