نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: خواستگارتان را اینگونه به خانواده معرفی کنید!

1379
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2013
    شماره عضویت
    25
    نوشته ها
    2,627
    تشکـر
    52
    تشکر شده 531 بار در 311 پست
    میزان امتیاز
    13

    خواستگارتان را اینگونه به خانواده معرفی کنید!

    از آنجایی که دخترها استاد طاقچه بالا گذاشتن و ناز کردن هستند، دنبال راهی می گردید که هم با دست پس بزنید و هم با پا پیش بکشید. بنابراین می توانید با این جمله که «یه پسری هست ...» بحث را کلید بزنید.

    اصولا هرگونه اظهار تمایل دختران برای ازدواج به عنوان «چشم سفیدی» برداشت می شود. ولی خب همانطور که آن پسر بیچاره با هزار بدبختی موضوع را با خانواده اش در میان می گذارد، شمای دختر هم باید این کار را بکنید؛ چرا که چند وقت است فهمیده اید نگاه های یکی از همکلاسی/ همکارهایتان نسبت به شما عوض شده و طرف هزار بار سعی کرده تا با شما درباره آینده مشترک صحبت کند. در آخرین مرحله هم یکی از دوستان مشترکتان را خفت کرده که آدرس یا شماره تلفنتان را برایش بگیرد.


    خواستگاری

    شما هم (خودمانیم دیگر) اگر قصد ازدواج نداشتید، یک جوری می پیچاندید ولی جوری آدرس و شماره را دادید که طرف چشم بسته هم بتواند بیاید خواستگاری.

    شما می دانید که ظرف یکی دو روز آینده، خانواده پسر با خانواده شما تماس می گیرند و خب دلتان نمی خواهد در همان بدو ارتباط، همه چیز از دست برود. تصمیم می گیرید خودتان اقدام به زمینه سازی کنید. برای این کار هم کسی مطمئن تر از مادر نیست. منتها بنابر همان سنت قدیمی که دختر نباید از شوهر حرف بزند. مانده اید چطور سر صحبت را باز کنید. شما هم می توانید از یک نفر سوم استفاده کنید اما این کار باعث خواهد شد تا حرف شما مثال سقز در دهان مردم بیفتد. چون یقینا آن نفر سوم هم از جماعت نسوان است و نخود در دهانش خیس نمی خورد پس واسطه را بی خیال شوید و بالینک مستقیم عمل کنید.

    از آنجایی که دخترها استاد طاقچه بالا گذاشتن و ناز کردن هستند، دنبال راهی می گردید که هم با دست پس بزنید و هم با پا پیش بکشید. بنابراین می توانید با این جمله که «یه پسری هست ...» بحث را کلید بزنید. بعد که سوالات مادر شروع می شود، طبیعتا شما این جمله را می گویید که «اون خیلی اصرار داره که بیاد خواستگاری و...» یا اینکه «ولی من که فعلا نمی خوام ازدواج کنم ...» با گفتن این جمله، مادر به نیت شما پی می برد ولی برای آنکه ضایعتان نکند می گوید «خب پس هیچی دیگه. اگر زنگ زدند می گم نیایند» در این لحظه فشار شما افت شدیدی می کند و با عجله می گویید «نه. حالا بذار بیان. آخه خیلی اصرار کرده» و مادر لبخندی می زند و می گوید باید با پدرت صحبت کنم. در این لحظه شما به اتفاق خود پناه می برید و نفس نفس می زنید.

    شب که ابوی محترم به خانه می آیند، جلسه تشکیل می شود. طی این نشست، رنگ صورت شما نوسان کنتراست بین سرخ و سفید را تجربه می کند و هر بار که می خواهید سوال پدرتان را جواب دهید، صدایتان خروسک می شود. اینجا هنوز این نکته که شما خیلی هم در فکر ازدواج نیستید به شدت توی ذوق می زند. بعد از چند سوال و پی بردن خانواده به اینکه شما هم مایل به آمدن خواستگار هستید، پدرتان با گفتن این جمله که «پس اگر زنگ زدند، بگو تشریف بیارن»، کمی از استرس شما می کاهد اما با خطور این فکر که «حالا اگر خواستگارها آمدند من چی بپوشم؟»، اتسترس بار دیگر به شما هجوم می آورد.

    طبیعتا شما این جمله را می گویید که «اون خیلی اصرار داره که بیاد خواستگاری و...» یا اینکه «ولی من که فعلا نمی خوام ازدواج کنم ...» با گفتن این جمله، مادر به نیت شما پی می برد ولی برای آنکه ضایعتان نکند می گوید «خب پس هیچی دیگه. اگر زنگ زدند می گم نیایند»

    خب، حالا مامان طرف، پشت خط است و دارد با مامان شما صحبت می کند. بعد از کلی تعارف و اینجور حرف ها، بالاخره قرار را برای فردا بعدازشهر می گذارند. شما هم که کنار مادرتان ایستاده اید یا از توی اتاف به حرف هایش گوش می دهید، قند در دلتان آب می شود و در دلتان جیغ می کشید. در این لحظات دیگر از سرخ و سفید شدن خبری نیست. چون از دیروز تا حالا 60 بار درباره «آقای» فلانی با مادرتان حرف زده اید و از کمالاتش گفته اید. فقط حواستان باشد که خیلی هم از «آقای» فلانی تعریف نکنید چون داماد تعریفی هم چندان آینده درخشانی ندارد!

  2. 2 کاربران زیر از R e z a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4010
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خواستگارتان را اینگونه به خانواده معرفی کنید!

    سلام. من با یه آقایی از طریق اینترنت آشنا شدم و قراره بزنگ بزنن که بیان خواستگاری ولی از اونجایی که بیشتر خواستگارای من همون مرحله ی اول که تلفن کردن باشه رد میشن باید قبل از اینکه زنگ بزنن با مادرم در میون بذارم. اما مشکلم اینه که نمیدونم بگم اون اقا از کجا منو میشناسن و چون یه شهر دیگه هم هستن کارم سخت تره . منم که دیگه دو ساله درسم تموم شده مثلا نمیتونم بگم توی دانشگاه یا از طریق واسطه شدن دوستم و ... .
    مشکل دوم اینه که بابای من متاسفانه عادت بدی داره و موقع خواستگار اومدن خیلی حرفهایی که به خواستگاری مربوط نمیشن میزنه و من از این بابت خجالت میکشم و نگران هستم.

  4. کاربران زیر از zahra1990 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3884
    نوشته ها
    583
    تشکـر
    61
    تشکر شده 356 بار در 247 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خواستگارتان را اینگونه به خانواده معرفی کنید!

    سلام دوست عزيز . خوب به طرف بگو كه شما را يكي از آشناهاشون معرفي كرده . يا يه روز اومده شهر شما و شما را توي يه بازار يا جايي ديده و ازتون خواستگاري كرده

  6. کاربران زیر از بهار شريف بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خواستگارتان را اینگونه به خانواده معرفی کنید!

    نقل قول نوشته اصلی توسط zahra1990 نمایش پست ها
    سلام. من با یه آقایی از طریق اینترنت آشنا شدم و قراره بزنگ بزنن که بیان خواستگاری ولی از اونجایی که بیشتر خواستگارای من همون مرحله ی اول که تلفن کردن باشه رد میشن باید قبل از اینکه زنگ بزنن با مادرم در میون بذارم. اما مشکلم اینه که نمیدونم بگم اون اقا از کجا منو میشناسن و چون یه شهر دیگه هم هستن کارم سخت تره . منم که دیگه دو ساله درسم تموم شده مثلا نمیتونم بگم توی دانشگاه یا از طریق واسطه شدن دوستم و ... .
    مشکل دوم اینه که بابای من متاسفانه عادت بدی داره و موقع خواستگار اومدن خیلی حرفهایی که به خواستگاری مربوط نمیشن میزنه و من از این بابت خجالت میکشم و نگران هستم.

    خب از دوستان و یا آشناها یکی رو واسطه قرار بده...

    که هم معرفیش کنه هم بتونه با خونواده ات در مورد ازدواجت صحبت کنه ...

    وگرنه فقط میتونی بگی هدیه همراه اول یا ایرانسله ...

    والا بخدا ...
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. 3 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3562
    نوشته ها
    205
    تشکـر
    213
    تشکر شده 208 بار در 106 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خواستگارتان را اینگونه به خانواده معرفی کنید!

    بیچاره خودش میگه هدیه اینترنته

  10. 2 کاربران زیر از yass بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2014
    شماره عضویت
    4010
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خواستگارتان را اینگونه به خانواده معرفی کنید!

    نقل قول نوشته اصلی توسط yass نمایش پست ها
    بیچاره خودش میگه هدیه اینترنته
    بالاخره هر طوری بود گفتم و یه چاخانایی سر هم کردم . قراره نیمه شعبان بیان . خیره انشاله عاغا خیلی استرس دارم

  12. کاربران زیر از zahra1990 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3761
    نوشته ها
    312
    تشکـر
    197
    تشکر شده 180 بار در 116 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خواستگارتان را اینگونه به خانواده معرفی کنید!

    این متن که یه متن طنز بود
    اما خدایی این استاد طاقچه بالا گذاشتنو خوب اومدی شدیدا.من اینجوری تاحالا دو نفرو از دست دادم.خخخخخخ
    هی الکی ناز میکردم جلو خانوادم آخه میپرسیدن خب پس اگه زنگ زدن( بعد از جلسه اول) قرار بعدیو بذاریم خوشت اومده دیگه؟آخه یکی نیست بگه بابا من که روم نمیشه بگم آره خوشم اومده شما مراعات کنید

  14. کاربران زیر از gOli! بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3562
    نوشته ها
    205
    تشکـر
    213
    تشکر شده 208 بار در 106 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : خواستگارتان را اینگونه به خانواده معرفی کنید!

    نقل قول نوشته اصلی توسط zahra1990 نمایش پست ها
    بالاخره هر طوری بود گفتم و یه چاخانایی سر هم کردم . قراره نیمه شعبان بیان . خیره انشاله عاغا خیلی استرس دارم
    انشاالله که خیره وبه پای هم پیر شین

  16. 2 کاربران زیر از yass بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خواستگارتان را اینگونه به خانواده معرفی کنید!

    نقل قول نوشته اصلی توسط zahra1990 نمایش پست ها
    بالاخره هر طوری بود گفتم و یه چاخانایی سر هم کردم . قراره نیمه شعبان بیان . خیره انشاله عاغا خیلی استرس دارم

    نقل قول نوشته اصلی توسط yass نمایش پست ها
    انشاالله که خیره وبه پای هم پیر شین

    انشالله هرانچه که قسمت و مقدرت باشه ، اتفاق میفته ...

    " [replacer_a] در چیزیه که اتفاق میفته "
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  18. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3127
    نوشته ها
    345
    تشکـر
    0
    تشکر شده 279 بار در 167 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خواستگارتان را اینگونه به خانواده معرفی کنید!

    راجع به باباتون با پسره صحبت كنيد كه اونم به خانوادش بگه و مشكلي به وجود نياد
    امضای ایشان
    با مشاوره ، ازدواج ديگر هندوانه در بسته اي نيست.

  20. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : خواستگارتان را اینگونه به خانواده معرفی کنید!

    نقل قول نوشته اصلی توسط zahra1990 نمایش پست ها
    سلام. من با یه آقایی از طریق اینترنت آشنا شدم و قراره بزنگ بزنن که بیان خواستگاری ولی از اونجایی که بیشتر خواستگارای من همون مرحله ی اول که تلفن کردن باشه رد میشن باید قبل از اینکه زنگ بزنن با مادرم در میون بذارم. اما مشکلم اینه که نمیدونم بگم اون اقا از کجا منو میشناسن و چون یه شهر دیگه هم هستن کارم سخت تره . منم که دیگه دو ساله درسم تموم شده مثلا نمیتونم بگم توی دانشگاه یا از طریق واسطه شدن دوستم و ... .
    مشکل دوم اینه که بابای من متاسفانه عادت بدی داره و موقع خواستگار اومدن خیلی حرفهایی که به خواستگاری مربوط نمیشن میزنه و من از این بابت خجالت میکشم و نگران هستم. ( 2 )
    سلام ...

    راستی نتیجه خواستگاری چی شده ؟

    به نتیجه رسید ؟
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد