سلام به دوستان من یه مدتی هست که نامزد کردم البته قبل نامزدی حدود ۴سال باهم آشنا بودیم . الان یه سری اختلافات داریم که من خیلی اذیت میشم . البته ماخودمون اختلاف نداریم سر این و اون حرفمون میشه . نمیدونم این مشکل ها درست میشه یا نه . منم یه کم لجبازم . نمیدونم چطوری توضیح بدم .الان سه روزه باهم قهریم . منم ندیدمش غرورم اجازه نمیده برم خونشون یا زنگ بزنم بهش .
خب خسته نباشی ! [replacer_img]
خوبه خودت میگی لجبازی ... یعنی اینکه در عقیده و رفتارت پافشاری میکنی و تا سرحد ناراحتی دیگرانم پیش میری
خب اینکه خودت به این مشکلت اعتراف کردی خودش خیلیه ...
چون این مشکل رو پذیرفتی و میخوای درمانش کنی ... هر چند این مشکل ریشه در کودکی شما داره ...
ولی الان میتونی با اجتماع شدن و ارتباط داشتن با مردم از این حالت بیرون بیای ، چون میبینی دیگران چه خواسته ای دارن و چطور برای رسیدن
به خواسته هاشون بدون لجبازی تلاش میکنن...
در گام بعدی هیچ وقت عجله نکن و اینو بدون که اگه این رفتارت ادامه پیدا بکنه همه کس ازت فراری میشه و اونوقت تنهایی میتونه باعث
افسردگی و کم شدن اعتماد بنفست بشه
و در این مورد کسی جز خودت نمیتونه به خودت کمک کنه
البته مشاوره کردن هم خالی از لطف نیست و میتونی با متخصصین این حرفه مشورت کنی
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
نوشته اصلی توسط افسون ب
سلام به دوستان من یه مدتی هست که نامزد کردم البته قبل نامزدی حدود ۴سال باهم آشنا بودیم . الان یه سری اختلافات داریم که من خیلی اذیت میشم . البته ماخودمون اختلاف نداریم سر این و اون حرفمون میشه . نمیدونم این مشکل ها درست میشه یا نه . منم یه کم لجبازم . نمیدونم چطوری توضیح بدم .الان سه روزه باهم قهریم . منم ندیدمش غرورم اجازه نمیده برم خونشون یا زنگ بزنم بهش .
راستشو بخوای این حالت از همون کودکی در شما به وجود اومده و خانواده در اون نقش زیادی داره
به هرحال فشارها و خواسته ها تونستن که شمارو لجباز بار بیاره و الان برای از بین بردن این حالت خیلی باید تلاش کنید
چون شما با کوچکترین مخالفتی که باهاتون میشه موضع میگیرید و با پافشاری کردن بر روی اون خودتون رو لجباز جلوه میدید
خب الان باید حدود و تکلیفتو خودتون معلوم کنی ... ! واقعا" چقدر میخوای بخاطر بقیه با هم بجنگین ؟
و برای خودت برنامه ای بذاری که وقتی لجبازی کردی تا چندوقت میخوای برروی اون پافشاری کنی ؟
الان سه روزه که قهری و باید به هر طریقی راه آشتی رو باز کنی ... و این سه روز رو برای خودت یه حد قرار بده و آروم آروم اونو کم کن
باید طوری این پوسته سخت دورت رو بشکنی و موفقم میشی
خـــــدانـگهــــــدار
خیلی ممنونم عزبزان که منو راهنماییم میکنین .باور کنین خودم هم تو این قضیه موندم .امروز تلاش خودمو میکنم البته مشاوره هم خوبه حتمان پیگیر میشم.
مهسا جان من زیاد هم لج باز نیستم ولی انتظارات اون بالاهست. بدی اینه که به هر کی میخوام درد دل کنم میگن میشناختیش.هنوز به کسی نتونستم بفهمونم که دوران دوستی با نامزدی خیلی فرق داره
خوب لجبازی و پافشاری خصوصیت بدی هست که حرص هر مجود زنده ای رو در میارهباید این مورد رو تو خودتون درست کنید - تو دنیای عشقو و عاشقی فکر نکنم چیزی به اسم منم منم یا ناراحت کردن و عصبی کردن عشقتون وجود داشته باشه
اگر دو نفر عاشق هم باشن راضی نمیشن طرف مقابلشون حتی 1 ثانیه هم حس بدی داشته باشه یا ناراحت بشه - این چیزا واسه زمان قبل از عاشقی و واسه زمان مجردی هست که دخترا و پسرا باه هم کل کل راه میندازنخوشبخت بشید
واقعا بهش زنگ نزدی؟!انتظاری نیست که به دیدنش بری یعنی تا این حر مغروری که حتی بهش یه زنگ هم نزدی؟مشکلا ت نامزدی بعدازازدواج همه گی فراموش میشن ولی واقعا نمیدونم چطوردلتون اومده حتی یه زنگ هم بهش نزنید .من قبلا فکرمیکردم فقط منم که با همسرم اختلافات شدیدی داریم وهردواجبازی میکنیم ولی حالا میبینم اگه یه روز صدای شوهرم رونشنوم واقعا دیوووووووووووووووونه میشم!!توزندگی مشترک زن ومرد تمام تلاش خودشون روباید برای حل اختلافاتشون بع روش درست انجام بدن وحدالاامکان باید از اختلاف پرهیز کنند!سلام به دوستان من یه مدتی هست که نامزد کردم البته قبل نامزدی حدود ۴سال باهم آشنا بودیم . الان یه سری اختلافات داریم که من خیلی اذیت میشم . البته ماخودمون اختلاف نداریم سر این و اون حرفمون میشه . نمیدونم این مشکل ها درست میشه یا نه . منم یه کم لجبازم . نمیدونم چطوری توضیح بدم .الان سه روزه باهم قهریم . منم ندیدمش غرورم اجازه نمیده برم خونشون یا زنگ بزنم بهش .
توراباغیرمی بینم
صدایم درنمی آید
دلم میسوزدوکاری
زدستم برنمی آید......
شما بهتره غرور کاذب خودتون رو زیر پا بزارید و سراغ همسرتون برید و با اغوش باز و با ملایمت و محبت باهاش برخورد کنید . نه تنش و اضطراب . شما باید با همسرتان گفتگو سالم داشته باشید و دلیل این اختلافات کوچک را جویا شوید . اینکه این بهانه گیری ها و اختلافات کوچک نباید زندگی مشترکتو بهم بزنی . بهتره این گفتگو رو سریعتر داشته باشی و به این قهر و اشتی پایان بدین و سعی بر حل اختلافات و تغییر اخلاق و رفتار خود داشته باشید . از همین الان زندگی مشترکتون رو خراب نکنید و با امید و هدف زندگی کنید . و البته علاقه بهم
موفق باشید
برای مشاوره بهتر میتوانید به ایمیل زیر مراجعه کنید
sseagal81@yahoo.com
موفق باشید
"اگر امیدی نداری ... امید بساز "
"あなた望を作る希望しない場合は"
..........................................
"
سلام خیلی ممنونم که منو راهنمایی میکنین. جزییات رو براتون میل زدم .
منظور من یاهو مسنجر بود . اونجا میتونم به شما کمک کنم . با همین ایدی که میل زدید وارد مسنجر شوید
"اگر امیدی نداری ... امید بساز "
"あなた望を作る希望しない場合は"
..........................................
"
بهتر نیست بجای اینکه بحث رو از این جمع به چت و یاهو بکشونید
اینجا مطرحش کنید تا دوستان بتونن نظر بدن و بقیه از این نوشته ها استفاده کنن ...
راستش اینجا جای خوبی برای تبلیغ و یا ... نیست
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
من حرفی از ... نزدم و تبلیغ هم یعنی چیزی که درش سود باشه .بهتر نیست بجای اینکه بحث رو از این جمع به چت و یاهو بکشونید
اینجا مطرحش کنید تا دوستان بتونن نظر بدن و بقیه از این نوشته ها استفاده کنن ...
راستش اینجا جای خوبی برای تبلیغ و یا ... نیست
من فقط برای اینکه دیگران رو بهتر راهنمایی کنم ایدیمو گذاشتم . هر کس خواست میتونه مراجعه کنه
و گرنه نظرات دوستان هم محترمه و خودم هم اول نظرمو همینجا میگم
"اگر امیدی نداری ... امید بساز "
"あなた望を作る希望しない場合は"
..........................................
"
وقتی مسایل اینجا مطرح میشه آدم به چالش میفته که چطوری میتونه با ارایه راه حل به دوستان کمک کنه و اصلا مشکلات خودش یادش میره . من هم با نظر مهسا جون موافقم که بحث تا آخرش همینجا پیش بره و شخصی و خصوصی نشه .
من تاپیک رو نسبتم . میتونید بحث رو ادامه بدید . من فقط یه ایدی گذاشتم تا نظر خودمو اونجا به این فرد ابلاغ کنم
دخالت کار خوبی نیست
"اگر امیدی نداری ... امید بساز "
"あなた望を作る希望しない場合は"
..........................................
"
ممنون از حسن نظرتون .
سلاااااااااااااااااااااام . خیلی ممنون دوستان .منم مشکلم حل شد با راهنمایی دوست عزیز[replacer_a] ازش خیلی ممنونم .
از این به بعدسعی میکنم دیگه همچنین اتفاقی پیش نیاد .فقط اینو فهمیدم واسه زندگی مشترک باید از خیلی چیزا گذشت کنی.البته گذشت هم اول برات سخته ولی بعدان احساس رضایت میکنی.
باعرض خسته نباشیدمنوهمسرم یه مدت کوتاه باهم اشناشدیم بغد بهم رسیدیم اونم عاشقانه چون واقعا همودوست داریم مخصوصاهمسرم بخاطربعضی ازکارام بگذریم منوهمسرم صیغه بودیم تازه مهرعقدکردیم نامزدم خیلی خوبه هم اخلاقش هم رفتارش بامن دوست داره خیلی باهاش راحت باشم مثل یه دوست تمام کاراگذشتشوبهم گفته یه مدت پیش منم بهش گفتم انگارعشقش دووباره بهم بیشترشد من وقتی خونه خودشون هستم بامن فوق العتده خوبه عاشقمه امامیام خونه خودمون باهام خوب یست بهم میگه دوست ندارم تو خونه باشی به اون خونه اطمینان ندارم مادرت فلانه رابطه داره یکی میاد خونتون درحالی که مادرم یه مادرحساس وگیر رو بچه هاشه من خیلی رنج میبرم ازاین موضوع میشه کمکم کنید بخدا دارم میمیرم اینم ایمیلمه اگه امکان داره واسم جوابوبفرستین hasti.alone1374@yahoo.com
شوهر م ازهرجهت خدایی خوبه هم باگذشته و منوبخشیده اما اینونمیدونم چکارکنم
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)
نظرت چیه؟