پیامدهای ازدواج نوبتی
یک روانشناس گفت: با ازدواج کردن فرزند کوچکتر موقعیتهای بهتری برای فرزند بزرگتر فراهم میشود اما در غیر این صورت، فرزند کوچکتر هم موقعیتهای ازدواجش را از دست خواهد داد.
دکتر احمد برجعلی : خانوادهها باید بدانند فرصتها همیشه به دست نمیآیند و گذرا هستند. هیچ کس نمیتواند آینده را پیشبینی کند بنابراین به محض به وجود آمدن فرصت مناسب، باید از آن استفاده کرد و تردید نکرد. ما نباید در فضای خانه گرهها را باز به هم گره بزنیم و گره کوری درست کنیم.
این روانشناس با بیان اینکه در ازدواج باید اقتضائی عمل کرد،اظهارکرد: هر کس اقتضائاتی دارد. ممکن است فرزند بزرگتر تمام تمرکزش را متوجه تحصیل کرده یا در حال حاضر از نظر روحی آمادگی ازدواج نداشته باشد یا حتی موقعیتی که درشان او باشد، برایش پیش نیامده باشد. فرزندان و خانواده ها باید بدانند که هر تأخیری منفی نیست، بلکه مهم این است که افراد درست ازدواج کنند نه اینکه الزاما زود ازدواج کنند. موفقیت و خوشبختی فرزند کوچکتر روی سایر اعضای خانواده همچنین دیدی که افراد نسبت به آنها دارند تأثیر مثبت می گذارد، در حالی که مجرد باقی ماندن همه بچه ها، تأثیر تخریبی بیشتری روی وجهه خانواده دارد.
وی درباره راهکارهای مواجه شدن فرزندکوچکتر با مخالفت با ازدواجش پیش از فرزند بزرگتر گفت: درصورتی که فرزند بزرگتر با این موضوع مخالفت کند، فرزند کوچک تر نباید عجله کند، بلکه باید صبر کند تا موافقت تمام اعضای خانواده جلب شود و جوّ خانواده مساعد شود.برجعلی در پایان گفت و گوی خود با مجله سپیده دانایی اظهار کرد: این فرآیند نه با جنگ و کشمکش، بلکه باید با ملاطفت و مهربانی صورت گیرد. همچنین باید برای متقاعد کردن والدین و فرزند بزرگتر از مشاور کمک گرفت. زیرا در خانواده جوّ احساسی وجود دارد و ممکن است افراد نتوانند منطقی تصمیم بگیرند اما مشاور با دید منطقی به نمای بیرونی خانواده مینگرد و راهکارهای بهتری ارائه میکند.
منبع : ایسنا
ازدواج فرزند کوچک تر قبل از بزرگ تر ناپسند نيست
در جامعه ايراني ازدواج هم مانند هر پديده ديگري در گذر از سنت به مدرنيته دستخوش تغييراتي شده است.در گذشته نه چندان دور خواستگار درخواست خود را به خانواده دختر ارائه مي کرد و خانواده دختر بزرگ تر را براي ازدواج معرفي مي کرد. در مورد پسران نيز زماني که شغل و درآمدشان مشخص مي شد والدين خود را موظف مي دانستند که براي فرزندانشان به ترتيب سني به خواستگاري بروند و زندگي پسرانشان را سر و سامان دهند. اما امروزه با توجه به مولفه هاي فراوان تحصيل، اشتغال، سربازي پسران و... لزوم ترتيب سني ازدواج در خانواده ها رنگ باخته و اگر دختر و پسر بزرگ تر خانواده از ازدواج سر باز زند کمتر مورد اعتراض ديگران قرار مي گيرد. درباره ازدواج نوبتي در خانواد با يکي از کارشناسان به گفت وگو پرداخته ايم که در ادامه مي آيد.
دکتر عليرضا شريفي يزدي عضو پژوهشگاه تعليم و تربيت در اين باره به خراسان مي گويد: در گذشته در کشور ما مانند ديگر جوامع سنتي ازدواج نه يک امر فردي بلکه رخدادي اجتماعي- خانوادگي تلقي مي شد و در بسياري از مواقع خانواده بايد به لحاظ رواني و اجتماعي به آمادگي کافي مي رسيد تا بتواند تمهيدات لازم را براي ازدواج فرزندش فراهم کند.در سنت هاي ديرينه جوامع سنتي ازدواج نکردن مردود بود و دير ازدواج کردن افراد هم به قضاوت اجتماعي منجر مي شد.
هم چنين ازدواج، امري قطعي تلقي مي شد و کيفيت و نوع آن اهميت نداشت بلکه خود آن حائز اهميت بود.همراه با تحولات گسترده خانواده ايراني در گذر از سنت به مدرنيته سنت هاي ازدواج هم دستخوش تغييرات چشمگيري شد چنانکه از سنت هاي گذشته ما ايرانيان نمادهاي کمي باقي مانده و آنچه در مراسم امروزي ازدواج وجود دارد، فقط اسم آن هاست و مشابهتي با آنچه در گذشته وجود داشت، ندارد.
به گفته دکتر شريفي يزدي امروزه ازدواج نه امري اجتماعي-خانوادگي بلکه يک انتخاب فردي است. نقش فرد در اين انتخاب بسيار پررنگ شده است و خود او مي تواند درباره ازدواجش تصميم بگيرد و اين که آيا زمان ازدواجش فرارسيده است يا خير و يا باچه کسي مي تواند ازدواج کند و قادر به مخالفت با ازدواج با فرد منتخب خانواده است. اين اتفاقات در گذشته امکان پذير نبود و فرد بابت ازدواجش بايد جوابگوي خانواده مي بود و حق نداشت خارج از چارچوب آن ها قدم بردارد.اين در حالي است که جبر اجتماعي در جامعه گذشته به فرد اجازه نمي داد که ازدواج نکند.
اما در حال حاضر اين چنين نيست و هستند جواناني که اعلام مي کنند قصد ازدواج ندارند. در اين جا کاري به نادرست بودن اين طرز تفکر و چرايي آن نداريم بلکه تاکيدمان بر اين است که در جامعه گذشته ايران چنين ابراز مخالفتي اساسا معنا نداشت. به همين منوال ازدواج نوبتي فرزندان امري طبيعي و بديهي است.اما چنانکه تفاوت ها و تحولات گسترده خانواده از گذشته تاکنون را به اختصار ذکر کرديم، در شرايط فعلي منوط کردن ازدواج يک فرد به خواهر يا برادر وي توجيه رواني و اجتماعي ندارد و به لحاظ عرفي نيز بسياري از خانواده ها ازدواج فرزند کوچک تر را جلو مي اندازند و تا حد زيادي اين سد شکسته شده است.به تاخير انداختن ازدواج فرزند کوچک تر براي اين که خواهر يا برادر بزرگ تر وي ازدواج نکرده است، از نظر بسياري مردود است. از طرف ديگر شماتت بابت ازدواج نکردن فرزند بزرگ تر هم بسيار کمرنگ شده و ديگر کمتر کسي است که دختر يا پسر بزرگتر را به سبب ازدواج نکردن سرزنش کند.
در مجموع مي توان گفت که در شرايط فعلي مردم به اين نتيجه رسيده اند که ازدواج يک امر انتخابي است و به بلوغ عاطفي، رواني، اقتصادي و جسماني نياز دارد، بنابراين اگر دختر و پسري در شرايطي قرار گرفتند که مي توانند ازدواج مناسبي داشته باشند، نبايد به خاطر خواهر يا برادر بزرگ تر آن شانس را از دست بدهند. زيرا ممکن است تکرار چنين موقعيتي براي آن ها سخت يا ناممکن شود. بنابراين توصيه مي شود جواني که با مشورت خانواده و نظر مساعد مشاور، موقعيت خوبي براي ازدواج پيدا کرد، نبايد آن را با سرنوشت خواهر و يا برادر بزرگ تر خود گره بزند.اين جامعه شناس خانواده درباره اين که ممکن است اين سخت گيري درباره فرزندان دختر خانواده بيشتر باشد، تصريح مي کند: اين موضوع هم ريشه در سنت هاي ما دارد. البته در گذشته در مورد پسران هم همين حساسيت وجود داشت اما در حال حاضر اين سخت گيري درباره دختران بيشتر است. زماني که دختر بزرگ تر ازدواج نمي کرد آثار رواني منفي بيشتري داشت و در سطح اجتماعي هم قضاوت ها بر اين بود که چه مشکلي يا چه عيبي وجود دارد که دختر بزرگ تر ازدواج نکرده است.
در گذشته همان طور که ذکر شد کسي به خواستگاري دختر نمي آمد بلکه به خواستگاري خانواده مي آمد و خانواده هم دختر بزرگ تر را براي ازدواج معرفي مي کرد زيرا از نظر سني براي ازدواج مناسب تر بود. گاه دختر و پسر تا شب زفاف همديگر را نمي ديدند و اين موضوع بديهي بود. بنابراين ماندن دختر بزرگ تر در خانه معنا نداشت. در حال حاضر که تغييرات اجتماعي باعث شده است که دخترها همه جا باشند در مدرسه، دانشگاه و سطح اجتماعي طبيعي است که ممکن است ترتيب سني در ازدواج اهميت خود را از دست بدهد.دکتر شريفي يزدي با اشاره به اين که وضعيت خانواده را نمي توان جدا از وضعيت جامعه امروز ايران بررسي کرد، تاکيد مي کند: جامعه امروز ما، جامعه اي در حال گذار از سنت به مدرنيته است و پاي در سنت و سر در مدرنيته دارد. ما به لحاظ دريافت شاخص هاي مدرنيته جلو هستيم اما به شدت به آداب قديمي خود وابسته هستيم. البته اين وضعيت يک طيف گسترده راشامل مي شود. اقشار تحصيلکرده، متوسط و بالاي ما برخي از مظاهر مدرنيته را به لحاظ سبک زندگي، امور مادي و نگرش و افکار پذيرفته اند اما اقشار سنتي تر ما بيشتر در طبقه متوسط و پايين هستند قشر متوسط به لحاظ اين که دايم در معرض شاخص هاي مدرنيته قرار دارد، زودتر مي تواند از سنت دل بکند اما اقشار پايين تر جامعه هم به دليل مسائل فکري و اقتصادي و هم به دليل نداشتن امکان ازدواج با قشرهاي بالاتر بيشتر به سنت ها پاي بند هستند.