نمایش نتایج: از 1 به 1 از 1

موضوع: تاريخچه ی اُوتيسم

919
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1410
    نوشته ها
    1,884
    تشکـر
    12
    تشکر شده 314 بار در 223 پست
    میزان امتیاز
    12

    تاريخچه ی اُوتيسم

    از سال 1700 به بعد موارد بسياری در بيمارستان ها و بخش های رواني به ثبت رسيد، بدون اين که نامي از اوتيسم برده شود. در آن زمان بسياری ازروانشناسان ومتخصصان اين حوزه تصورمي کردند که « اُوتيسم» مشکلي فرهنگي/اجتماعي و ناشي ازصنعتي شدن جوامع و يا حتی رفاهِ اجتماعي افراد است.



    تاریخچه اوتیسم به سال 1911 بازمیگردد که اوگن بلولر ، روانپزشک سویسی برای اولین بار این اصطلاح را عنوان کرد.
    برای نخستين بار "لئو کانر "(1943) متوجه شد که بعضي از کودکان از همان بدو تولد دچار مشکلات زباني ،رفتاری و احساسي هستند. وی ضمن شرح حالات اين کودکان برآن بود تا راه حلي برای درمان آن ها بيابد. اما سال ها طول کشيد تا تئوری های موجود آن زمان مبني بر رواني بودن اين کودکان مُهر باطل خورد.

    طی سالهای دهه 1940 تا 1960 جامعه ی پزشکی بر این تصور بود که کودکانی که مبتلا به اوتیسم هستند درحقیقت به نوعی اسکیزوفرنی دچار هستند . فقدان درک صحیح درباره ی اختلال اوتیسم دراین سالها منجربه این شد که بسیاری از والدین دچار عذاب وجدان شدیدی شده و خود را در خصوص ابتلای کودکشان به اوتیسم مقصر بدانند.
    از سال 1700 به بعد موارد بسياری در بيمارستان ها و بخش های رواني به ثبت رسيد، بدون اين که نامي از اوتيسم برده شود. در آن زمان بسياری ازروانشناسان ومتخصصان اين حوزه تصورمي کردند که « اُوتيسم» مشکلي فرهنگي/اجتماعي و ناشي ازصنعتي شدن جوامع و يا حتی رفاهِ اجتماعي افراد است. اما آن چه امروزه بر اهل فن مسجل است، اين است که اوتيسم ابدأ ربطي به صنعت يا رفاه اجتماعي و ياهرپديده ی ديگر اجتماعي فرهنگي ندارد.
    پيش داروی ها و پيش فرضيه های بسياری در باره ی اوتيسم ودلايل بروز آن وجود دارد. بعضي بر اين باورند که بيماری های خاصي دردوران باداری مادر مي تواند عامل بروز اوتيسم در نوزاد شود. بسياری از اين پيش داوری ها، بخصوص تربيتي – فرنگي بودن اوتيسم بي پايه و اساس است. و ناگفته نماند که اوتيسم زاده ی فرهنگ غرب نيز نيست و نزد تمامي ملل جهان يافت مي شود.
    توصيف کانر از کودکانِ متفاوت يعني آن چه که امروزه به« اوتيسمِ اين فانتيل» مشهور است، شرايط رد همه ی پيش داوری های بي پايه و بي ارزش را فراهم ساخت، اما او خود بر اين باور بود که والدين يازده کودک مورد آزمايش که از همه جا رانده و مانده بودند، گناه اصلي رفتار و کردار کودکانشان را بردوش مي کشيدند.
    به تصور کانر محروميت از کانون گرم خانواده، رابطه ی غلط والدين (بخصوص مادر) و يا دچار شدن مادر به بيماری های خاصي چون سرخک يا يرقان در دوران باداری باعث ناهمگون شدن روان و روح کودک مي شود. با وجودی که کانر نا آگاهانه پيش داوری های غير علمي راتأئيد کرد، اما عوارض مشخصه ی اُتيسم را آن گونه دقيق به تصوير کشيد که نظراتش بنيان تحقيقات بعدی اُتيسمِ پايه گذاشت.

    طی سالهای دهه 1960 بود که درک مردم از واژه ی اوتیسم و علامتها و نشانه های این بیماری و همچنین روشهای مقابله و درمانی آن دقیقتر شد .
    در قرن 19 ، کودکی به نام ویکتور یافته شد که احتمالا علامت هایی از اختلال اوتیسم را نشان میداد چرا که این پسر از تمام ارتباط ها با انسانها دوری میگزید . در آن دوره برخی بر این باور بودند که از آنجا که این کودک در جنگل و دور از انسانها رشد کرده است تمایلی برای ارتباط با انسانها ندارد. این داستان در کتاب پسر وحشی آویرون ثبت شده است .

    اتيسم اين فانتيل:
    واژه ی « اوتيسم » اولين بار درسال 1911 ميلادی توسط اوگن بلولر به کار گرفته شد، اما او تعريف دُرستي از « اوتيسم » در دست نداشت و به غلط بيماراني را که دچار اختلال رواني/ اسکيزوفرني بودند ، مبتلايان به « اوتيسم » معرفي کرد.
    سي سال پس از بلوبر، کانر واژه ی ِ « اوتيسم » را برای ِ نوعي « اوتيسم » که به « اوتيسم اين فانتيل » مشهور است به کار گرفت.
    لئو کانر برای اولین بار مقاله ای در خصوص کودکان اوتیستیک در سال 1943 منتشر کرد.
    شایان ذکر است که تا پیش از مطرح شدن اصطلاح اوتیسم توسط کانر ، کودکانی با نشانگان اوتیسم در دسته ی کودکان آسیب دیده از لحاظ عاطفی و یا کودکان عقب مانده ی ذهنی قرار میگرفتند . کانر دریافت که کودکان اوتیستیک غالبا توانایی های ویژه ای از خود نشان میدهند و به ندرت در یادگیری کند هستند . با این وجود ایشان نمی توانند خود را با الگوهای ارتباطی و عاطفی سازش دهند . به همین رو او اصطلاحی به نام اوتیسم دوران نوزادی را مطرح کرد که بعضا با نام سندرم کانر شناخته می شود .
    هانس آسپرگر نیز کشفیاتی درهمان زمان و به طور مستقل از کانر انجام داد با این وجود بیمارانی که او بر روی آن مطالعه کرده و درمقاله اش به تشریح علائمشان پرداخته بود ، همگی توانایی صحبت کردن داشتند .
    به همین ترتیب سندرم آسپرگر برای آن دسته از کودکان اوتیسم که توانایی صحبت کردن داشتند اطلاق شد . پیش از آن که کانر لغت اوتیسم را به عنوان یک برچسب تشخیصی مورد استفاده قرار دهد ، اصطلاح اوتیسم به معنای " آزاد از واقعیت " بود .
    در حقیقت کانر نیز از اصطلاح اوتیسم که پیش از این توسط بلولر گفته شده بود استفاده کرد چرا که بر این باور بود که این کودکان سعی از رهایی از واقعیت دارند . پس از کشفیات کانر و آسپرگر والدینی مورد مشاهده و مطالعه قرار گرفتند که بدون گرمی و عاطفه ای در خور رابطه ی مادر و کودک با کودک اوتیسم شان ارتباط می گرفتند . روانشناسی فرویدی یک نظریه ی حاضر و آماده در خصوص توجیه این سندرم و این نوع ارتباط داشت به این شرح که اگر نیازهای ارتباطی پایه ی روانی بین والد و کودک به نقص و عدم کارایی مبتلا شود ، کودک در خلال رشد فردی اش دچار نقص و وقفه می شود. این نظریه ی فرویدی که در توجیه اوتیسم کاربرد و نمود پیدا کرده بود تا سالهای دهه 50 و 60 رواج داشته و مقبول بود . با این وجود دو نوع تعبیر می توان از نظریه ی فروید استخراج کرد : یکی این که والدینی که در ارتباط با کودکشان گرمی لازم را ندارند ، نتیجه ی رفتارهای کودک اوتیسم شان هستند . و یا این که اصلا اوتیسم نمونه ی بارزی از به ارث بردن شخصیت والدین می باشد به این شرح که کودک اوتیستیک خصوصیات مبالغه آمیزی از شخصیت سرد والدینش را به ارث برده است . کانر در دوران اوليه ی تحقيقاتش به همان اشتباهي دچار شد که بلولر اوتيسم و اسکيزوفرني را دو بيماری رواني و هم خانواده دانست، اما به مرور زمان عوارض جديدی ميان بيماران مبتلا به اوتيسم مشاهده کرد که با عوارض اسکيزوفرني همگون نبودند.
    اين عوارض به « عوارض کانر » مشهور است. عوارض کانر را مي توان در سه بخش خلاصه کرد:
    اول: اختلال و بي نظمي شديد در روابط و زندگي اجتماعي و عدم آشنائي با فنون ِ ارتباط گيری با افراد پيرامون خود.
    دوم: دشوار ی درک زمان و مکان ، دشواری ِ درک حالات چهره ی آدم ها، واين که آدم ها از دست و صورت خود برای تفهيم خود استفاده مي کنند، درک اين زبان « ناگويا يا سمبوليک» و دشواری ابراز احساسات و حالات دروني خود. (اين دشواری ها نزد همه مبتلايان به اوتيسم ، صرف نظر ازاين که قادر به حرف زدن باشند يا نه ، مشاهده مي شود.)
    سوم : اختلالات رفتاری (در قياس با نُرم های معمول جامعه. فرد مبتلا به اوتيسم بيش از حد به عادت های خود وابسته است و يا عادت های خاصي دارد که نزد ديگران معمول نيست.
    به نظرکانر وجود همزمان اين سه عارضه شرط لازم اوتيسم دانستن فرد است. به عبارت ديگر عدم يک يا دو شرط به اين معناست که فرد به اوتيسم دچار نيست و يا فقط حالاتي شبيه به اوتيسم دارد.
    عوارض اوتيسم معمولن قبل از سن سه سالگي بروز مي کند. ناگفته نماند که دراين زمينه نظرات متفاوتي وجود دارد. عده ای معتقدند که عوارض فوق از همان بدو تولد يا دراولين سال تولد کودک بروز مي کند.
    عده ای ديگر زمان بروزِ عوارض اوتيسم را از ابتدای تولد تا سن پنج سالگي (و حتی گاهي تا سن هفت سالگي ) مي دانند. مرزسني مورد قبول جامعه ی علمي امروز دو سال و نيم است. اين بدين معناست که اگر کودکي تا سن دو سال و نيمي کاملا سالم باشد و هيچ يک از عوارض ذکر شده در او نمايان نشود، اما فرضا و ناگهان در سن سه سالگي از محيط خود بترسد و با اطرافيانش نتواند ارتباط برقرار کند ، درکش از زمان و مکان کم شود و زندگي اش به عادت های خاص او وابسته شود،ميگنا دات آي آر،دچار اوتيسم نيست ، بلکه علت يا علت های ديگری کودک را بيمارگونه کرده است.

    امروزه در بسياری از کشورهای پيشرفته ی جهان واژه ی روان پريشي (پسيکوز) در حالِ رنگ باختن است. بخصوص وقتي که پای بيماری های رواني يا مغزی کودکان در ميان باشد. علت اين امر ناکافي بودن کلمه از يک سو و بار منفي آن از سوی ديگر است.
    « روان پريشي يا رواني » مثل مُهر عمل مي کند. بر پيشاني فرد مي نشيند و پاک نمي شود. فرد را از زندگي ای که حق اوست ساقط کرده و بيش از آن که يک راه حل باشد، آفرينده ی مشکلات بيشتر است.
    بسياری از متخصصان اوتيسم مي گويند که بيماری های عفوني (مغزی) در سال های اوليه ی عمر مي تواند کودک را به عوارضي شبه اوتيسم متبلا کند. در اين صورت زمان بروز عوارض حتی تا سنين جواني مي تواند طول بکشد و کودک به ظاهر کاملا سالم باشد.
    تحقيقات امروز همچنين دال بر اين است که از هر پنج فرد مبتلا به اوتيسم حداقل چهار تای آن ها قبل از تولد دچار اين بيماری شده اند و عوارض اوليه از ششمين ماه تولد تا بيستم ماه مي تواند بروز کند.
    از آمار به دست آمده اين طور به نظرمي آيد که تعداد پسران مبتلا به اُتيسم از تعداد دختران متبلا بيشتر است . اما بعضي از محققان معتقدند که دختران به لحاظ ژنتيکي اجتماعي تر از پسران هستند و بدين سبب ديرتر يا کمتر مشکل خود را نشان مي دهند. از آمارچنين برمي آيد که 75 - 85 درصد مبتلايان به اُتيسمِ در رده ی « اُتيسمِ اين فانتيل» قرار مي گيرند و حدود يک سوم مبتلايان پسر هستند. البته ناگفته نماند ازآن جائي که حوزه ی اُتيسم ، حوزه ی علمي جديدی است واغلب تحقيقات در کشورهای صنعتي و پيشترفته صورت مي گيرد، امکاني که تحقيقاتِ آينده در صحت آمارفوق شک کند، هميشه وجود دارد.



    نویسنده : رباب محب-ايران اوتيسم با اندكي تغيير
    ویرایش توسط Artin : 01-01-2014 در ساعت 11:47 PM

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد