نمایش نتایج: از 1 به 5 از 5

موضوع: احساس تنفر از ازدواج تحمیلی

2182
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7945
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    احساس تنفر از ازدواج تحمیلی

    سلام
    3ساله ازدواج کردم فقط و فقط به اصرار خانواده کاملا سنتی بود. آخه اون زمان هنوز درسم تموم نشده بود و طرف مقابل هم دانشجو
    من فوق لیسانس طرف مقابل فوق دیپلم. هزار تا برنامه داشتم که یکیش ازدواج با دختری تحصیل کرده هم سطح خودم بودم. طرف مقابل تو عقد زد زیر همه چی و درسو رها کرد و دست من موند تو حنا منم که داشتم خودمو واسه دکتری آماده میکردم کلا دیگه بیخیال شدم و الانم زدم به کار آزاد و کلا داشته هام همه از دستم رفت نتونستم با خودم کنار بیام که زنم دیپلمه باشه درضمن خانواده طرف مقابل هم هنوزم خیلی قیافه میگیرن با اینکه مثلا خیلی به تحصیلات اهمیت میدن اما طرف خودشون توزرد شد.
    تو عقد هم کلی دخالت کردن و باعث ناراحتی شدن بارها خواستم جدا بشم اما خانواده ما که به شدت سنتی هستن مانع شدن. منم که به کلی از درس خوندم و پیشرفت و کار خسته شدم.حسابداری خوندم.اما خانممو دوست دارم و صرف داشتن مدرک حساس شدم
    من چکار میتونم بکنم. قبلا روز به روز داشتم پیشرفت میکردم الانم باید هم تو کار هم تو درس جلوتر بودم اما از وقتی که درسو گذاشت کنار و سوابق تحصیلی رو دیدم شوکه شدم. نقاب به صورت داشتن الانم دل خوشی ندارم که برم خونه خانوادشون چون حقایق رو از من کتمان کردم. روزهای اول هم به دلیل اینکه پدرش جانباز اعصاب هست کلی به زن و بچه ها جلوی فامیل ناسزا گفت که دیگه دامادشون شدم بودم خیلی مناسفم بابت اینکه کلا کلاس میزاشتن و خانواده من ساده به اشتباه با زندگی من بازی کرد.خودم رو قربانی تصمیم خانواده کردم. دوست ندارم هیچ فرزندی هم بیارم چون هیچ احساس مثبتی نداره و سهم من از این ازدواج شده درجازدن.حرکت کردن در مسیر افقی و 24 ساعته هم درگیری ذهنی شدید دارم که باید این میشدم و... الان چکار میشه کرد.
    با تشکر
    ویرایش توسط hsn : 10-28-2014 در ساعت 03:27 AM

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساس تنفر از ازدواج تحمیلی

    سلام
    اینکه خانوم و خانواده شون با شما صداقت لازم را نداشتن اشتباه بزرگی بوده و کاملا حق با شماست...

    درسته که ازدواج شما از اون ایده آلی که درنظر داشتین خیلی فاصله گرفته ، اما باید بپذیرید که نمیشه به گذشته برگشت و همه چیز رو تغییر داد...

    اینکه میتونین شرایط رو همین طور که هست بپذیرین یا نه کاملا به شخص خودتون برمیگرده

    اما اگه تصمیم دارین به زندگی مشترکتون ادامه بدین به نظر من باید سعی کنین به هرترتیب که هست این نفرت و کدورت را از خودتون دور کنین
    یعنی شرایط جدید رو بپذیرین و برای بهبود اون تلاش کنین
    از هدفای که برای آینده تون در نظر داشتین دست نکشین و برای پیشرفت خودتون تلاش کنین
    توجه کنید اگه خانومتون علاقه ای به ادامه تحصیل نداره دلیل نمیشه که شما هم نسبت به هدفاتون بی انگیزه بشین

    امضای ایشان



  3. کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7945
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس تنفر از ازدواج تحمیلی

    نقل قول نوشته اصلی توسط naghme نمایش پست ها
    سلام
    اینکه خانوم و خانواده شون با شما صداقت لازم را نداشتن اشتباه بزرگی بوده و کاملا حق با شماست...

    درسته که ازدواج شما از اون ایده آلی که درنظر داشتین خیلی فاصله گرفته ، اما باید بپذیرید که نمیشه به گذشته برگشت و همه چیز رو تغییر داد...

    اینکه میتونین شرایط رو همین طور که هست بپذیرین یا نه کاملا به شخص خودتون برمیگرده

    اما اگه تصمیم دارین به زندگی مشترکتون ادامه بدین به نظر من باید سعی کنین به هرترتیب که هست این نفرت و کدورت را از خودتون دور کنین
    یعنی شرایط جدید رو بپذیرین و برای بهبود اون تلاش کنین
    از هدفای که برای آینده تون در نظر داشتین دست نکشین و برای پیشرفت خودتون تلاش کنین
    توجه کنید اگه خانومتون علاقه ای به ادامه تحصیل نداره دلیل نمیشه که شما هم نسبت به هدفاتون بی انگیزه بشین

    l;l
    سلام.ممنونم از جوابتون
    مهمترین نکته برای ادامه تحصیل انگیزه ست که این انگیزه رو تو متاهلی خانم آدم به آدم منتقل میکنه.تا فهمید برای دکتری دارم خودم رو آماده میکنم کلا برگشت ازمن... همیشه تو زندگی ازش حمایت کردم اعتقاد قلبی من اینه. هر چیزو اول برای اون میخوام.درسو گذاشت کنار، گفتم نمیخوام تو خونه باشی زن بی هنر نمیخوام یکسال و اندی بردم کلاس های آرایشگری تا سطح پیشرفته صبح بردمش ظهر آوردم عصر بردمش شب آوردمش چون دوست داشتم کاربلد باشه و... . تو عقد خیلی حرف بیراه میگفتن واقعا بیراه... کلی باهاش صحبت کردم که مسایل زندگی خودمون به خودمون مربوطه. حریم شخصی رو بیرون نبر... هروقت میخواد بره خونه مامان باباش میبرمش حمایت هم میکن که حتما بره صبح تا عصر اونجاس اما اونجا از روی خامی و سادگی چیزهای پیش پا افتاده و خاله زنگی رو به خانوادش میگه و پدرو مادرش با حرفهای کاملا بی ربط و دور از صداقت میپرن به من...میگه دخترمو شکنجه روحی میدی میگم بابات چی میگه این حرفها چیه شکنجه روحی چیه و خیلی از این حرفهای من در آوردی و گفتن ما طلاق میگیریم و...
    الانم دخترشونو بردن مسافرت منم واقعا دوست نداشتم باهاشون برم علیرغم میل باطنی بهش اجازه دادم بره چون دوست ندارم رنجشو تحمل کنم...اما همین قدر نمیفهمه که نباید تحت هیچ شرایطی منو تنها بزار. من انتظار دارم اینو بفهمه امروز کلی گریه کردم که دلش اومد منو بزاره با خانوادش بره... خانوادش حسابی درگوشش میخونن. اهل هیچ برنامه ای نبودم و نیستم و نیستم.
    به همسرم بیشتر از جونم میرسم تو هر چی اول اون بعد من هرچی... اما درکی از زندگی مشترک نداره-گفتم حرف داری میگفتی میبردمت یه جای بیطرف (مشاوره) الانم تو راهه حرف طلاق رو زدن متاسفم واسه خانوادش که اینقدرررر بیفکرن و دلم میسوزه برای دخترشون که با اشتباه باید تباه بشه... متاسفم منم میخوام با خانوادم صحبت کنم دیگه طاقت گوشه و کنایه های بی اساس رو ندارم.
    ویرایش توسط hsn : 10-29-2014 در ساعت 10:49 PM

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    7945
    نوشته ها
    4
    تشکـر
    1
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : احساس تنفر از ازدواج تحمیلی

    سلام.ممنونم از جوابتون

    ویرایش توسط hsn : 10-29-2014 در ساعت 11:08 PM

  6. کاربران زیر از hsn بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6459
    نوشته ها
    1,228
    تشکـر
    5,007
    تشکر شده 3,611 بار در 1,092 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : احساس تنفر از ازدواج تحمیلی

    نقل قول نوشته اصلی توسط hsn نمایش پست ها
    l;l
    سلام.ممنونم از جوابتون
    مهمترین نکته برای ادامه تحصیل انگیزه ست که این انگیزه رو تو متاهلی خانم آدم به آدم منتقل میکنه.تا فهمید برای دکتری دارم خودم رو آماده میکنم کلا برگشت ازمن... همیشه تو زندگی ازش حمایت کردم اعتقاد قلبی من اینه. هر چیزو اول برای اون میخوام.درسو گذاشت کنار، گفتم نمیخوام تو خونه باشی زن بی هنر نمیخوام یکسال و اندی بردم کلاس های آرایشگری تا سطح پیشرفته صبح بردمش ظهر آوردم عصر بردمش شب آوردمش چون دوست داشتم کاربلد باشه و... . تو عقد خیلی حرف بیراه میگفتن واقعا بیراه... کلی باهاش صحبت کردم که مسایل زندگی خودمون به خودمون مربوطه. حریم شخصی رو بیرون نبر... هروقت میخواد بره خونه مامان باباش میبرمش حمایت هم میکن که حتما بره صبح تا عصر اونجاس اما اونجا از روی خامی و سادگی چیزهای پیش پا افتاده و خاله زنگی رو به خانوادش میگه و پدرو مادرش با حرفهای کاملا بی ربط و دور از صداقت میپرن به من...میگه دخترمو شکنجه روحی میدی میگم بابات چی میگه این حرفها چیه شکنجه روحی چیه و خیلی از این حرفهای من در آوردی و گفتن ما طلاق میگیریم و...
    الانم دخترشونو بردن مسافرت منم واقعا دوست نداشتم باهاشون برم علیرغم میل باطنی بهش اجازه دادم بره چون دوست ندارم رنجشو تحمل کنم...اما همین قدر نمیفهمه که نباید تحت هیچ شرایطی منو تنها بزار. من انتظار دارم اینو بفهمه امروز کلی گریه کردم که دلش اومد منو بزاره با خانوادش بره... خانوادش حسابی درگوشش میخونن. اهل هیچ برنامه ای نبودم و نیستم و نیستم.
    به همسرم بیشتر از جونم میرسم تو هر چی اول اون بعد من هرچی... اما درکی از زندگی مشترک نداره-گفتم حرف داری میگفتی میبردمت یه جای بیطرف (مشاوره) الانم تو راهه حرف طلاق رو زدن متاسفم واسه خانوادش که اینقدرررر بیفکرن و دلم میسوزه برای دخترشون که با اشتباه باید تباه بشه... متاسفم منم میخوام با خانوادم صحبت کنم دیگه طاقت گوشه و کنایه های بی اساس رو ندارم.
    دوست عزیز متاسفم به خاطر مسائلی که براتون پیش اومده...

    درسته به نظر میزسه خانومتون راه ورسم زندگی مشترک را هنوز بلد نیست
    خانواده ایشون هم دارن به مسائل دامن میزنن

    توصیه میکنم حتما به هز طریقی شده ایشون رو راضی کنین که باهم برین مشاوره حضوری
    این در حال حاضر بهتزین راه حله
    امضای ایشان



  8. کاربران زیر از naghme بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد