نمایش نتایج: از 1 به 13 از 13

موضوع: بحث آزاد:باید های و نبایدها در ازدواج موقت

2579
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28828
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    بحث آزاد:باید های و نبایدها در ازدواج موقت

    و البته ترویج ازدواج موقت به معنی تضعیف وتنزیل جایگاه ازدواج دائم نیست چون هر یک از این دو، قداست وجایگاه وضرورت خاص خود را دارند که باید به عنوان مکمل یکدیگر و توامان در جامعه مورد توجه قرار گیرند
    ازدواج ،هم در نوع موقت وهم دائم جزو نیازهای عادی و ضروری اند وتعطیل شدن یا عدم توجه صحیح واصولی ورفع موانع موجوددر مسیر هر یک می تواند به خلا ها وضربات روحی وروانی و عاطفی وجنسی معتنابه ای منجر شود
    .از آنجا که اینجانب معتقدم اکثر کتابها وسایتهایی که در مورد نکاح موقت نوشته شده نارسا می باشند وبه طور کافی استدلالی وبه روز بحث نکر ده اند وبیشتر به مباحث تاریخی وروایی وسندی این مسئله رو آورده اند {که البته اینها مباحث دست دوم است زیرا مشکل جامعه در قبول شرعیت آن نیست بلکه وجود ایرادات وشبهاتی است که باید به آنها جواب داده شود} لذا بر آن شدم که به عنوان یک کارشناس دینی این مهم را در حد توان ووسع علمی وفقط به عنوان یک وظیفه به انجام برسانم بنابراین از شما خواهشمندم قبل از هر چیز حتما وقت گذاشته ومطالب را به دقت مطالعه کنید این مباحث عمدتا ازدیگاه نوین عقلی وفقهی واجتماعی ومتفاوت با مباحث معمول ونه احساسی ویکطرفانه طرح وبیان شده اند چون بسیاری از مباحث رایج یا طرفداری صرف است بدون استدلال لازم یا انتقادصرف است بدون فکر واندیشه ومطالعه. بعضی هم یا خیلی کلی از کنار این موضوع رد شده اند یا خیلی در مباحث جزیی فرو رفته اندمثلا در یکی از سایتهای ازدواج موقت دیدم که در باره ازدواج با بیگانگان کلی مطلب نوشته است که این مسئله چندان ربطی به ازدواج موقت ندارد به علاوه چندان مسئله مورد ابتلایی نیست
    بعضی سایتها نیز که به ذفاع از این امر مطلب می نویسند متاسفانه به گونه ای در این مسئله عمل می کنند که به جای ترویج ووجیه جلوه دادن این امر بیشتر چهره ازدواج موقت را مخدوش می کنند این مسئله بچه بازی نیست یک سایت همسر یابی را دیدم که گرداننده آن عکس یک زن نیمه برهنه را در بالای آن گذاشته ویک آهنگ غیر مجاز هم روی وبلاگش نصب کرده به خیالش ازدواج موقت حتما نیاز به یک تبلیغ شهوانی وراه ومسیر غیر شرعی دارد چنین شخصی اصلا ظرفیت این را ندارد که در این مباحث حرف بزند چه رسد به اینکه بخواهند مبلغ آن باشند یا مدیر سایتی که مطالبش را از وبلاگهای دیگر سرقت می کند چگونه می خواهد مروج سنت مقدس اسلام باشد بنده حتی معتقدم که بعید نیست بعضی سایتهای همسر یابی به دنبال سو استفاده شخصی باشند بعضی سایتها هم که گردانندگان آنها مشتی جوانهای بی خبر از مذهب هستند که فقط وقتی حرف صیغه می شود مسلمان ومعتقد می شوند بعضی روایات مربوط به متعه را نقل می کنند که مثلا چون این روایت گفته که ازدواج موقت با باکره جایز است لذا جایز است اولا روایت را ازکدام منبع معتبر نقل کرده ایدثانیا مگر شمامجتهدید که بتوانید با دیدن یک روایت استنباط کنید که بله متعه با باکره جایز است اگر روایتی می گوید جایز است روایاتی هم می گویند ازدواج باکره بدون اذن ولی جایز نیست شما چگونه می خواهید بین اینها را جمع کنید بنابر این بهتر است بروید لا اقل 15 سال حوزه درس بخوانید هر وقت به یک اجتهاد ابتدایی رسیدید آن وقت بیایید فتوا بدهید
    به هر حال امید است که این مباحث که بیش از 2سال برای نگارش آنها وقت صرف شده است منبع ومرجع مناسبی برای اهل تحقیق باشد. حقیقتا هم برای ما چندان فرق نمی کند که روزانه یا ماهانه چند نفر از این سایت بازدید کنند مهم آنست که فقط افراد با تقوا وبا ظرفیت وارد این مقوله گردند چون در واقع ازدواج موقت یک سرّّی است یرای اهل آن وهر کسی هم وارد این مباحث نشود بهتر است. همچنین خواندن این مباحث را بیشتر به خانمها توصیه می کنم که بیش از دیگران نسبت به این مسئله کراهت نشان می دهندآن هم به خاطر شبهات وتفسیرهای غلطی است که در ذهنشان جا افتاده که البته ما به همه این شبهات جواب داده ایم
    در این مجموعه احکام شرعی ازدواج موقت به راحت ترین وجامع ترین وجه وبا توضیح کافی بیان شده است به گونه ای که شما در هیچ سایت وحتی کتاب فقهی دیگر احکام متعه را به نحو لازم وجامعی که ما بیان کرده ایم نمی بینید ومی توان گفت برای اولین بار است که این احکام به صورت جامع وبا شفافیت اینچنین به رشته تحریر در می آید ودر عین حال بعضی از آنها احکام مبتلا به ومورد سوالی هستند که در رساله های عمومی مراجع تقلید وجود ندارند. احکام نکاح سه دسته اند :احکام اختصاصی نکاح دائم- احکام اختصاصی نکاح منقطع و احکام مشترک که در این مجموعه سعی شده همه مسائل اختصاصی نکاح منقطع و اهم مسائل مشترک بیان گردد در خیلی جاهها احکام را یا خیلی ناقص بیان وبه ذکر چند فتوا بسنده کرده اند یا چیزهایی بیان کرده اند که مربوط به احکام ازدواج دائم است نه موقت .
    در نهایت باید به عرض برسانم راه اندازی این مجموعه که هیچ نفع مادی ودنیایی برای من نداشته وندارد منشایی جز درد دین ونفرت ازاین همه جهالت وباورهای غلط موجود در جامعه نداشته که امید است توانسته باشم در این بخش از دین قدمی هر چند کوچک برداشته و طبق آیه " ولتکن منکم امه یدعون الی الخیرویامرون بالمعروف وینهون عن المنکر " نقشی در تبیین وترسیم حقیقت این معروف وسنت ارزشمند ایفا کرده باشم چرا که هر چه سنتها ومعروف ها بیشتر احیا گردند منکرات بیشتر از جامعه رخت بر می بندند به خصوص در برابر بدعتها وعقاید فاسد که همواره آفت دین ومنشا نزاع واختلاف بوده اندایستادگی کار لازم ضروریی است " فما استقاموا لکم فاستقیموا لهم " عقاید فاسدی که فقط به وسیله جهال ونا آگاهان از محتوای ظریف وعمیق مذهب در جامعه مانند ویروس به همه جا سرایت کرده وحداقل کار این است که انسان مسلمان اگر نمی تواند جامعه را عوض کند لااقل ازاین بدعتهای فکری وضد دینی منزجر ومبری باشد وخود را در صف نا آگاهان وجهال وارد نکند " ولا ت************وا کالذین تفرقوا واختلفوا من بعد ما جاء هم البینات"


    چند نکته:-
    1-ازآنجا که مطالب تحلیلی این سایت شخصی بوده واز هیچ منبعی اقتباس واستخراج نشده هر گونه نقل وبرداشت فقط با ذکر منبع جایز است متاسفانه بعضی وبلاگهامثل.... . مطالب ما را بدون ذکر منبع عیناً کپی کرده وحتی به خود زحمت نداده اند که کمی هم از فکر خودشان بهره ببرند به هر حال مسئولیت شرعی این مسئله متوجه خود آنان خواهد بود
    2- کسانی که احتمالاً انتقادی دارند حتماً حرف خود را با استدلال بیان کنند تا به آنها جواب شفاف ومستدل داده شود البته مطالب را خوب مطالعه کنید چون به تمام شبهات وسوالات مربوط به نکاح موقت جواب داده شده است
    3- دوستانی که مایلند با ما همکاری داشته باشند می توانند در قسمت خبری اخبار موثقی را که در اختیار دارند بفرستند واگر مایل باشند به اسم خودشان در وبلاگ گذاشته می شود
    4- خواهشمندم در خواست متعه از طریق ایمیل نکنید چون من در کرمان هستم ونمی توانم برای عزیزان که در شهرهای دیگرند کاری بکنم /





    بحران ونیاز:


    از کتاب خلاصه الاخبار نقل شده است که رسول گرامی اسلام به اصحاب خودفرمودند:" برادر من جبرئیل از جانب خداوند برای من هدیه و تحفه ای آورد که برای هیچ یک از انبیای قبل از من نیاورده است وآن متعه زنهای مومنات است." ونیز در کتاب وسائل الشیعه آمده که امام صادق علیه السلام فرمودند:از ما نیست کسی که ایمان به رجعت ما نداشته باشد و متعه ما را حلال نداند. " شکی نیست که هر روز در کشور ما هزاران فسادجنسی در صورتهای مختلف صورت می گیرد سوال اینست که آیا منطقی است در یک جامعه مدعی اسلام سنت ارزشمند ودر عین حال لازم وضروری ازدواج موقت آنقدر به فراموشی سپرده شود که مردم بی محابا از راه حرام غرایز خود را اطفا کنند ولی از وجود ازدواج موقت یا بی خبر بوده و یا به خاطرکراهت عرفی از آن روی گردان شوند وعجیب است که بعد از 1400 سال با مسئله متعه آنچنان روبرو می شویم که گویا حرف جدیدی است وتازه نازل شده است .عجیب تراینکه در نظر برخی ازدواج موقت بی بند وباری ولی روابط نا مشروع دیگر یک امر عادی جلوه می کند حتی عادی تر از زنا!! ترس از متعه بیشتر از ترس از روابط نا مشروع است خیلی ها در حالی که از متعه کردن یامتعه شدن ترس دارند درارتکاب به گناهان جنسی خوفی از خدا وعقوبت عمل ندارند{یخافون من الناس ولا یخافون من الله} بی شک بسیاری از کسانی که معترض بر این سنتند وازدواج موقت را یک سنت کهنه ومنفور تصور می کنند اگر خودشان در معرض گناه جنسی قرار گیرنداز ارتکاب به فحشا ابایی ندارند . عزیزان؛ جامعه برای مبارزه با فحشا وفساد راهی جز اشاعه فرهنگ ازدواج موقت ندارد همانگونه که حضرت علی علیه السلام بعد ازوضعیتی که تحریم عمر در جامعه وقت ایجاد کرد فرمودند که اگر عمر متعه را حرام نکرده بود جز آدمهاي بد بخت وشقي كسي مرتكب فحشاء نمي شد." لذااذعان به این نکته لازم است که نه راه آزادی مطلقی که غرب در بیش گرفته راهی صحیح است ونه این خفقان جنسی که در جامعه ما وجود دارد مورد تایید اسلام می باشد والبته این خفقان ورهبانیت وریاضت جنسی موجود را باید از چشم خودمان بدانیم نه اسلام زیرا قرآن خود علنا با مظاهر رهبانیت مخالفت کرده {ورَهبانیّهً ابتَدَعوها ما کَتَبنا علیهم}.اگراسلام زنا وشراب را حرام کرده در عوض ازدواج موقت را جایگزین نموده چنانکه در وسائل الشیعه آمده که امام باقر علیه السلام فرمودند:" خداوند متعه را عوض منع از شراب قرار داده است"{همان گونه که عوض خویشتن داری وتقوی در مقابل گناهان جنسی نیز هست} بنابراین برای اهل فهم وتقوی خبیث با طیب ومشروع بانا مشروع زمین تا آآسمان فاصله دارند واین دو هیچ گاه در یک ردیف نیستند ( وَلا تتتَبدَّلواالخَبیثَ بالطَّیب).وحقیقتاًجامعه موجود را نمی توان خرد گرا توصیف کرد وقتی که در کنارلذتهای حرام که خداوند انها رامنع کرده لذتهای حلال را نیز ما خود بر خویش حرام کرده وخود را در چهار دیواری تعصبات خشک و بی پایه واساس محصور نموده ایم {یا اَیُّها الَّذینَ آمَنوا لا تُحَرِّموا طَیِّبات ما اَحَلَّ الله ُلَکم} و این تکرار همان قصه قوم بنی اسرائیل است که به محرماتی که خدا بر انهاتعیین کرده بودچیزهای دیگری هم خودبه عنوان حرام بر خود تحمیل کرده بودند وبه همین جهت در قران مورد سرزنش شدید واقع شده اند در جهالت منشی این جامعه همین بس که مردم زمانی که با حرام الهی روبرو می شوند هیچ ابا وترس یا شرمی از ارتکاب به آن را ندارند ولی وقتی که با حلال خدا مواجه می گردند همه اهل عفت و ترس وشرم می شوند واین نشان می دهد که جامعه یک جامعه مسلمان به معنای حقیقی نیست یکی از نشانه های آخر الزمان اینست که درنظر مردم منكر" معروف ومعروف منكر مي شود امروز شاهد آن هستیم که بسیاری از سنتها گناه وبسیاری از گناهان رسم وسنت قلمداد می شوندو مسلما در هیچ جامعه ای حتی در میان کشورهای اسلامی این همه خفقان وتعصبات کوروجاهلانه وضد دینی سیطره ندارد و در بعضی موارد چهره ای را از اسلام نمایش داده ایم که به هیچ وجه مورد تایید اسلام نمی باشدو بیشتر به قصه شیر بی یال ودم مولوی و اسلام {نُومنُ ببعض ونکفُرُ ببغض }می ماند که عقاید دینی باسلیقه هاو عقاید شخص مان آمیخته شده واسلام جدیدی را تداعی کرده است . به هر حال جز مقدس مآبان ظاهر پرست وکم فهم کسی منکر ضرورت ازدواج موقت در جامعه نیست وکسانی هم که مانع ترویج آنند بایدمسئولیت فساد وفحشا را در جامعه قبول کنند. حقیقتاًچاره ای جز این نیست که خانه های عفاف را جایگزین خانه های فساد کنیم وگرنه هر خانه فسادی که بسته شود خانه فساد دیگری دایر می شود و مبارزه با فساد بدون جایگزینی راه حلهای صحیح دیگرمبارزه ای بی نتیجه است علم روان شناسی می گوید اگر می خواهید کودک شما به وسیله خطر ناک دست نزند باید در کنار منع او از این کار،اسباب بازی بی خطری در اختیارش قرار دهید چون شهوتِ بازی را نمی توان در وجود یک طفل از میان ببریم بنا بر این باید حتما جای گزینی برای آن شی در نظر گرفت یعنی همراه با گرفتن شی خطر ناک شی واسباب بازی بی خطر در اختیار او قرار داد والا منع او از هر دو موجب عقده روحی وعصبیت وعواقب نا خوش ایند در وجود کودک میشود . شهوت جنسی نیز برای انسان بالغ مانند شهوتِ بازی در کودکان است اگر می خواهیم او را از گناه وفحشای جنسی باز داریم باید راه حلال ومنطقی وآسان دیگری را در اختیار او قرار داد نه اینکه او را از هر دو طرف در مضیقه وتنگنا قرار دهیم که نتیجه اش گاه مخرب تر ازآزادی جنسی است . ما امروزه شاهد بحران جنسی ودر کنار آن شاهد سختتر شدن ازدواج دائم می باشیم بالا رفتن سن ازدواج -نا ملایمتهای زندگی زناشویی که منجر به بالا رفتن آمار طلاق شده - مشکلات جوانان برای ازدواج دائم از قبیل شغل ومسکن وتامین مادی - دخالتهاي مفرط در زندگي هاي زنا شويي{به قول بعضی در جامعه ایران این خانواده ها هستند که با هم ازدواج می کنند نه زوجین}. شرط و شروط هاي سخت وپوچ، مهريه هاي سنگين و..... -كه در واقع دختر فروشي را در جامعه تداعی میکند نه ازدواج ،ونیز عدم مساعد بودن شرایط روحی وروانی و و یا زمانی ومکانی و حتی جسمی بسیاری از زنان ومردان برای ازدواج دائم وتشکیل خانواده ازعوامل انکار نا پذیرضرورت ازدواج موقت است در واقع ترویج ازدواج موقت می تواند یک دهن کجی به همه بدبختیها وموانع موجود ی باشد که جامعه وخانواده ها در ازدواج دائم ایجاد کرده اند به خصوص آنکه رسول اسلام در روایتی عزب ومجرد بودن در آخرالزمان را سفارش کرده اند که روایت آن بعداً خواهد آمد علاوه بر همه اینها وقتی دین میگوید اگر کسی خوف ارتکاب به گناه جنسی را داردواجب است که ازدواج کندحال اگر شرایط ازدواج دائم برای او فراهم نباشد آیاراهی جز ازدواج موقت وجوددارد تا مردم به خصوص جوانان را از گناه جنسی مصون سازد؟ آیا می توان از آنان خواست که شهوت خود را سرکوب کنند که فطعا اسلام نه به این شیوه امر کرده ونه آن را می بسندد علاوه بر آنکه سرکوب غرایز وامیال در دراز مدت موجب عقده روحی وروانی میگردد وسبب ناهنجاری های اخلاقی ورفتاری میشود که نمونه اش حتی در مورد حیوانات نیز به تجربه رسیده است از آن گذشته وقتی که مشکل جنسی در جامعه حل شود باز دهی ها نیز بالا میرود زیراعمده وقت مردم به خصوص جوانان صرف فکر ودر گیری بر روی این مسائل نمی شود. چگونه می توان از یک پسر یا دختر14ساله که در اوج شهوت جنسی است انتظار داشت که تا فرا رسیدن سن ازدواج که روز به روز هم بالاتر میرود صبر کند ودر سنی که دیگر از لحاظ جنسی حرارتش تمام گشته وانگیزه جنسی که یکی از عوامل جاذبه ولذت زندگی است کم رنگ گشته است ازدواج نماید در حالی که چنین انتظاری برای نوع افراد جامعه امکان پذیر نیست .حتی بسیاری از متاهلین نیز به این ازدواج نیاز مبرم دارند چه رسد به آدمهای مجرد،آیا میتوان فقط با گفتن جمله "اتقوالله" سر مردم را گرم کرد ؟مگر همه مردم اهل تقوایند مگر ما امام معصوم هستیم که مجسمه تقوا وعصمت باشیم حتی خود ائمه اطهار هم این گونه نبوده اند که خود را در حصر ومنع نگه دارند، ازدواج امام نهم در سن 9 سالگی وتعدد زوجات بسیاری از ائمه گواه روشنی بر این مدعاست وقتی که امیر مومنان با آن تقوی به خود جرات نمی دهد که به زنان ودختران جوان سلام کند ومی گوید که خوف آن را دارم که دلم بلرزد آن وقت انتظار آن است که جامعه امروز با این همه جاذبه ها واختلاط میان زن ومرد با تقواتر از ائمه اطهار باشند ؟این نیاز گردابی است که بسیاری از انسانهای عابد وباتقوا را به کام خود کشیده چه رسد به عوام الناس. شما ببینید در مورد رهبران کلیسا ومسیحیت یعنی همان کشیش ها قانون اینست که کشیش نباید ازدواج کند ولی بسیاری از اینها علی رغم آنکه روحانیون مسیحیتندسرانجام تحت فشار شدید به روابط آزاد ومخفی رو می آورند .متعه نیز هر چند که ابتدائا مال انسانهایی است که در برابر گناه خویشتن دار ودوری گزینند اما اگر باب متعه مضیق شود همین انسانهای با تقوا نیز به کام فساد کشیده می شوندنمی شود که هم راه حلال به روی مردم بسته باشد وهم راه حرام. زیرا نیاز جنسی مانند نیاز به غذاست که باید به طور متناوب اطفا شود والا مخرب وبحران زا می شود روی آوردن شدید جامعه به فیلمهاورسانه های مبتذل "استمنا "گرایشهای هم جنس گری میل به تجاوز به عنف وروابط نامشروع مخفی نمونه هایی از بحران جنسی جامعه از دیر باز تا به امروز بوده است که نه تنها مشکل از این طرق حل نمی شود که بیشتربه عواقب خطرناک تر دامن میزندبسیاری از عقده های روحی وروانی افراد یا افسردگیها یی که به صورتهای مختلف خود را نشان می دهد حاصل حبس طولانی مدت نیروی جنسی و محرومیت از ارضای شرعی متناسب با نیاز است این نیاز مانند آبی میماند که اگر مانع و سدی در راه جریان آن قرار داده شود و در پشت آن جمع گردد سرانجام سد را شکسته ونتیجه ای جز خرابی وویرانی ندارد بنا براین غریزه ************ یک نیاز وواقعیت اساسی در وجود انسان است و بخش لا ینفک و طبیعی از زندگی فکری وعملی هر فرد بالغی است که نقش عمده ای در ساختار شخصیتی وروحی وروانی انسان ایفا می کندهم لگد کوب کردن ومنکوب نمودن آن کار خطایی است وهم آزاد ورها گذاشتن وهیچ حدو مرزی برای آن قائل نشدن خلاف شان انسانی است.


    نکته: فلسفه عمده ازدواج موقت برای اطفای نیاز جنسی است {که بر خلاف باور جامعه مااین نیاز بک امر کاملا با ارزش ومهم ومقدس است نه یک نیازسخیف وحیوانی} وازدواج دائم در جائیست که طرفین علاوه بر انگیزه جنسی میل وعشق قلبی وعاطفی شدید به یکدیگر داشته باشند واین فرق اساسی در ماهیت بین این دو ازدواج است شناخت جایگاه هر یک از این دو ازدواج مهم می باشد به عنوان مثال کسانی که فقط یا عمدتا به خاطر نیاز جنسی ازدواج دائم می کنند زندگی آنان از ثبات وانگیزه لازم برای بقا بر خوردار نیست ودر عوض کسانی هم که به یکدیگر عشق وعلاقه عاطفی وقلبی مفرط دارند ازدواج موقت برای آنها کار ساز نیست زیرا این نوع نیاز، محتاج پیوند ابدی است وتنها این نوع ازدواج است که پا سخگوی عشق آنهاست وبه گفته بهتر حکمت ازدواج موقت تشکیل خانواده - ایجاد نسل وانس دائمی است وحکمت ازدواج موقت اطفای موقت نیاز روحی وجنسی و عاطفی در شرایط اضطراری و برای دوری از گناه است نکته دیگر اینکه نباید میل به این ازدواج را فقط در وجود مردان جستجو کرد بلکه این میل در وجود زنان ودختران اگر بیشتر از مردان نباشد کمتر هم نیست ودلیل آنکه مردان بیشتر به این امر روی می آورند این نیست که شهوت یا نیاز عاطفی در وجود آنان بیشتر از زنان است بلکه موانع متعددی که برای قشر مونث در جامعه است آنها رااز این جهت محصور نموده والا به فرموده پیامبر اسلام که میفرمایند: شهوت جنسی در زنان 9 برابر مردان است می توان فهمید که تنها عامل عدم بروز این میل در آنها علاوه بر حیای ذاتی چیزی جز ترس ورعب نیست وقتی آنان نتوانند از آرادی لازم برای اطفای شرعی میل خود بر خوردار باشنددچارعقده جنسی میشوند که بسیاری از بد حجابیها وآرایشهای آنچنانی دختران حاصل همین موضوع است که این وضع نه تنها مشکلی را از آنها حل نمی کند بلکه به بحران جنسی مردان نیز بیشتردامن می زند .
    در اینجا از کسانیکه می خواهند نسنجیده وبی هدف با بد حجابی مبارزه کنند باید عرض کرد که در وهله اول باید با ریشه ها وعوامل این مسئله آشنابود این افراد به جای آنکه به ریشه مسئله فکر کنند دائم می خواهندشاخ وبرگها را بزنند در حالی که باز شاخ وبرگهای دیگری از جای دیگر رشد میکند مبارزه با بد حجابی اگر در مان ریشه ای نداشته باشد مانند مبارزه با ماهواره است که هر چه بیشتر جمع کردند مردم بیشتر به آن رو آوردند شما اول اصل قضیه را حل کنید یعنی زمینه رشد ازدواج موقت را فراهم نموده وسنتها ی غلطوموانع موجود برسر راه ازدواج دائم را نیز مرتفع كنید آنگاه بدون نیاز به مبارزه خواهید دید که هم بساری از بدحجابیها هم گرایشهای شدید به ارضائات و روابط نا مشروع و هم تجاوزهاومزاحمتهای جنسی از جامعه رخت بر می بندد{فراموش نکنیم که در یک کشور غربی بسیار به ندرت می بینید که یک جوان برای دختری بوق بزند یا به او متلک گویدیا مزاحمت برای او ایجاد کند در یک جامعه غربی دختران ترسی از تجاوزبه عنف یا مزاحمتهای خیابانی ندارند وآزادی اجتماعی آنان توام با امنیت است چون مشکلی به نام بحران جنسی در آنجا نیست بد نیست بدانید که بر اساس آمار منتشر شده میزان تجاوز به عنف در برخی کشورهای غربی مثل انگلیس همه ساله رو به کاهش است در حالی که در کشور ما اگر ادعا نکنیم که این آمار رو به افزایش نیست رو به کاهش هم نیست} آقایانی که 30سال با بد حجابی مبارزه کردند ولی موفق نشدند وبلکه بیشتر به آن دامن زدند با به کار گیری راه حل ما میتوانند به مقصود خود برسند کسانی که 30 سال دم از حمایت از نسل جوان سر می دهند اگر وام های کلانی که به ضرورتهای بعضا دست دوم اختصاص میدهند برای ازدواج نیز اختصاص دهند آنگاه می توانند در برابر نسل جوان سر بلند کنند در حالی که بسیاری فقط به خاطر مشکلات مالی نمي توانند ازدواج كننداگر در این سالها به همان اندازه که دم از حمایت از حقوق زنان سر دادند و در بسیاری موارد به اسم دفاع از حقوق زن حقوق مردان را پا یمال کردند وتمام فاصله های بین زن ومرد را از میان بر داشتندجوانان می توانستندبا دیدن عدالت ودین محوری در جامعه جرات بیشتری برای ازدواج به خرج دهند اگر به همان اندازه که به دنبال کاهش نرخ تورمند راه کارهایی هم برای کاهش سن ازدواج در نظر می گرفتند درد بزرگی را درمان می نمودند و بسیاری از فسادها را بر می چیدندآیا اصلامی دانید سن ازدواج دختران در فرهنگ اسلام چه سنی است امام صادق علیه السلام می فرماید:از سعادتهای مرد آنست که دختر خود را قبل از آنکه در خانه او حیض ببیند شوهر دهد در جای دیگر می فرمایند:دختران بکر مانند میوه بر درختنداگر موقع رسیدن آن را نچینندآفتاب آن را بر بالای درخت فاسد می کندوبادآن را به اطراف می اندازددختران بکر نیز همین طورند اگر برسندبه آن چیزی که زنان می بینند(حیض) دوایی جز شوهر کردن ندارند. خوب این سخن می رساند که اسلام دینی است که با تدبیر، تمام مشکلات نسل بشر را از قبل حل نموده ولی ما آن را کنار گذاشته وبه فتوای عقل ناقص خود عمل می کنیم وقتی می شنویم که در فلان کشور اسلامی دختری در سن 11 سالگی دومین فرزند خود را به دنیا آورده یا در یکی از کشورهای غربی مردی 70 ساله با دختری 18 ساله ازدواج می کند یا شنیدنی تر از آن مرد کهنسالی در عربستان که حدود 110 سال از عمرش می گذرد با دختری 14 ساله ازدواج کرده وهر دو از ازدواج خود اظهار رضایت می کنندآنوقت می دانیم که باورهای ما در مورد ازدواج وسن تزویج چه اندازه غلط است در اینجا باور بر این است که یک جوان مثلا25 ساله باید با دختر 25 ساله یا یک سال اینورو آنور ازدواج کند واگر بر فرض 6- 7 سال اختلاف سنی شان باشد داد وفریاد روانشناسان به اصطلاح خانواده بلند می شود در اینجا ملاک سن مهم تر از ملاک عشق وعلاقه است حال بحث ما که در مورد متعه است اینجاها اهمیت می یابد حتی اگر هیچ مانع عمده ای هم بر سر راه ازدواج دائم نباشد باز هم متعه یک ضرورت است چه رسد به اینکه دهها سنت وباور وفرهنگ غلط بر سر راه ازدواج وجود دارد.در این مملکت تعصبات سنی آنقدر شدید است که اگر یک مرد 40 ساله عاشق ودلبسته دختری مثلا 18 ساله شودیا بر عکس این را باید به منرله یک خیال خام تصور کند حرفمان هم این شده که آدمها باید با طرفی ازدواج کنند که جای بابا یا مادرشان نباشند .خوب احمقها این را نمی گویید که اگر آقایی با هم سن خود ازدواج کند آن خانم جای خواهرش محسوب می شود یا اگر خانمی نیز با هم سن خود ازدواج کند مسلما با کسی ازدواج کرده که جای برادر اوست!!!! آقایانی که عزم مبارزه با بد حجابی را دارند آیا از خود سوال نموده اند که چرا در دورانهای گذشته وضع حجاب در جامعه خیلی بهتر از الان بوده وچرا در زمانهای مدید حجاب رسمی در جامعه ما " نقاب" بوده وهیچ کس نمی توانسته صورت یک زن یا دختر را در کوچه وخیابان ببیندجالب اینجاست که در زمان قاجار یکی از کارکنان کنسولگری انگلیس وقتی که با وضع حجاب بسیار شدید زنان ایرانی مواجه می شود که همه بلا استثنا نقاب بر صورت دارند آنقدر در آرزوی دیدن صورت یک زن ایرانی حسرت زده میشود که بالاخره به یک نفر مبلغی میدهد وان شخص هم او را مخفیانه به پشت دیوار باغی میبرد که در آن باغ زنها مشغول گل چیدن بودند ونقابهای خود را برداشته بودند وبالاخره این انگلیسی به آرزوی دیرینه خود میرسد ولی امروز وقتی که از یکی از غربیها در مورد وضع پوشش زنان ودختران ایرانی ومقایسه آن باکشور خودش آمریکا سوال میشود می گوید:که وضع لباس وپوشش زنان ایرانی بدتر وبا زرق وبرق تر از آنجاست .. حال بیاییم از خود سوال کنیم چرا؟ اگر در 100 سال گذشته وضع حجاب بهتر بوده لذا باید ریشه این مسئله را در وجود عملکرد نظام و بعضی فرهنگ های خشک به اصطلاح مذهبی بعد از انقلاب بجوئیم نه در وجود زنان چون زنان جامعه ما امروزدر اصل وریشه همان زنان دورانهای گذشته اند البته بد حجابی عوامل غیر جنسی مثل جهالت وضعف دیانت یا حتی عوامل سیاسی هم دارد اما می خواهم بگویم اگر فقط یک سوم دلایل بد حجابی دختران عوامل جنسی داسته باشد با حل کردن بحران جنسی می توان کمک زیادی به حل آن نمود نه فقط با فشار آوردن به ظواهر فکر کنیم مشکل حل شده است از این گذشته حجاب وعفت از جامعه ای متوقع است که در درون خود مشکل ونیاز جنسی افراد حل شده باشدما میخواهیم حجاب وعفت را به نحو اشد وحتی سر سختانه تر از قران در جامعه جا بیندازیم در حالی که از هر کشور دیگری در ایجاد شرایط لازم برای اطفای نیاز جنسی مردم بی توجه تریم آنگاه باید هم دیگران بیایند وبه ریش چنین اسلامی بخندند و مدافعین حقوق بشر از وضعیت موجود در این کشور اظهار نگرانی کنند
    حجاب وعفت در جامعه ای شکل میگیرد که قبلا نیاز جنسی در آن حل شده باشد چون این دو رابطه کاملا نزدیک وتنگاتنگ با هم دارندزیرا تنها کسی میتواند در ورای حجاب ودر ورای عفت آرام بگیرد که از لحاظ جنسی آرامش داشته باشد و این نیاز جنسی است که انسان را هم از حجاب وهم از عفت جدا ودور میکندآقایان عزیز اجرای اسلام ناب شرایط ومقدمات دارد اجرای حجاب وعفاف ناب هم مقدمه دارد وآن مقدمه وقتی حاصل میشودکه شما بتوانید در برابر کسی که اهل عفت یا اهل حجاب نیست بگویید :چرا در حالی که راه حلال وآسان برای اطفای نیازاو بوده از حریم حجاب وعفت بیرون آمده تازه خدا را هم شکر کنید که در میان هزار آدم توی این جامعه یک آدم هم عفیف یافت میشود اصلا ما که دم از اسلام ناب می زنیم اول باید ببینیم این واژه به چه معنی است ؟ اسلام ناب یعنی جامعه ای که همه ابعاد وسنتهای دین در آن جاری وزنده باشد حتی اگر یک بعد اسلام هم اجرا نشود آن اسلام ناقص ومعیوب است ودر واقع اسلام تبعیضی است یعنی همان که در قرآن آمده:{نُومِنُ ببعضٍ ونکفُرُ بِبَعض }وآنگاه کشور ما چه فرقی با کشورها ی سنی مثل افغانستان وعربستان و....خواهد داشت چون همان عیبی که ما بر آنان میگیریم واسلام آنان را ناقص ونا رسا می دانیم متوجه خود ما نیز هست اگر می خواهیم فرهنگ عفت را در جامعه حکمفرما کنیم باید فرهنگ ازدواج آسان وفرهنگ ازدواج موقت را نیز حکمفرما کنیم تا اسلام تک بعدی نشود نه اینکه به یک بعد ایمان داشته باشیم ووبه بعدی دیگر کافر باشیم مگر نه اینکه ازدواج آسان {دائم وموقت}هم بخشی از اسلام وسنتی از سنتهای آن است حتی در مورد ازدواج دائم هم جامعه از اسلام تبعیت نمی کند وبیش از 90 درصد آداب ورسوم وسنتهای ازدواج دائم درست نقطه مقابل اسلام است ودر بعضی موارد فقط صیغه عقد آن اسلامی است وبس ،در حالی که شما اگر به کشوری مثل افغانستان که این همه تحقیرشان هم می کنیم قدم بگذارید می بینید که آداب وسنتهایی از اسلام را در امورشان مورد توجه وعادت قرار داده اند که ما ایرانیها حتی نمی دانیم که این مسائل جزء اسلام ومستحبات آن است اگر شما می خواهید ازدواج اسلامی را مشا هده کنید بهتر است که یک سفر به کشوری مثل مالزی داشته باشید آنوقت از اسلام خودمان خجالت خواهیم کشید..بگذریم که از بحث اصلی دور شدیم.


    تعصبات افراطی:
    از موانع موجود بر سر راه اشاعه ازدواج موقت یکسری تعصبات افراطی وجاهلانه در جامعه ماست جامعه ما متاسفانه به دو درد بزرگ اجتماعی گرفتار است یکی تعصبات کور ودیگری چشم وهم چشمی ها وتقلیدهای افراطی ؛رسول اسلام میفرماید هر کس در وجودش ذره ای تعصب{منفی }باشد در قیامت با اعراب جاهلی محشور میشود" اصولا تعصبات جاهلی در جامعه ای ریشه دارد که عقل گرایی در آن ضعیف باشد وهر چه عقل وتفکر کمر نگتر باشد تعصب نیز رنگ بیشتری به خود می گیرد وقتی جهل دینی دامنگیر ما میشود عرق های منفی وبدعتها رشد می یابد اینکه ما به نماز اول وقت متعصب باشیم یا به ترک دروغ وغیبت اصرار کنیم یا نگذاریم انسانهای اوباش مزاحم خواهر یا دختران عفیف ما شوندتعصب خوبی است ولی اگر کسی بخواهد با نزدیکان ما از راه شرعی مثل ازدواج موقت رابطه داشته باشدچراباید با تعصبای افراطی خودتا مرز ریختن خون او جلو رویم{کما اینکه از این اتفاقات افتاده است} جالب اینجاست که همه مشتاقانه دنبال موردی {ترجیحا باکره}برای ازدواج موقت می گردند وانتظار دارند بدون مانع به هدف خود برسند ولی آنچه را که برای خود می خواهند برای دیگران نمی خواهند یعنی وقتی نوبت خواهر یا دختر یا مثلا مادر بیوه خودشان میشودچنان ناموسی ومتعصبی میشوند که حد ومرز ندارد اگر شما متعه شدن نوامیس خود را گناه می دانید باید ازدواج موقت خودتان با ناموس دیگران را هم گناه بدانید
    به هر حال تا زمانی که این فرهنگ غلط واین تعصبات افراطی در جامعه ماست نمی توان امیدی به جا افتادن فرهنگ متعه در جامعه داشت به علاوه اینکه اگر نزدیکان انسان با میل ورغبت به چنین ازدواجی راضی میشوند این به معنای نیاز آنهاست چون تا نیاز نباشد کسی ازدواج نمی کند نه تنها در این مورد که مسئله ای شر عی است حتی اگر خدای نکرده اگر یکی از نوامیس انسان از راه حرام وبا رضایت خودش با کسی رابطه بر قرار بکند آنجا هم جای این گونه تعصبات نیست چون به همان اندازه که در این رابطه مرد مقصر است زن هم مقصر است واگر مسئله تنبیه وخشونت است هر دو سزاوار تنبیهند آن هم از طریق قانون نه به دست ما بله تعصب در جایی خوب است که اولا ناموس انسان خودش هم عفیف باشد ودر ثانی کسی بخواهد از راه حرام بر او مسلط شود {.آنهم فقط از راه نهی از منکر نه اقدام ،چون اگر دختر خود بالغ باشد حق اقدام وشکایت منحصر به خود اوست نه کس دیگر}بنا بر این تا زمانی که آنچه را برای خود می پسندیم برای دیگران نخواهیم نمیتوان فرهنگ ازدواج موقت را در جامعه جا انداخت نمونه دیگر این تعصبات غلط در جائیست که مثلا بعضی وقتی نوبت خودشان است میخواهند تا مرز بی نهایت آزادی ولذت نا مشروع با دختران مردم داشته باشند ولی وقتی به خواستگاری می روند می خواهند دختر ی بگیرند که چشم نا محرم به او نیفتاده باشد در حالی که اگر چنین دختری هم یافت شود تنها کسی لیاقت تصاحب کردن او را دارد که خود او هم در عمرش چشم بد به نا محرم ندوخته باشد.این انتظار وتعصب که کسی از راه شرعی هم نباید به دختر مورد نظر شما دست زده باشدباز تعصبی افراطی است که عمدتا در جامعه ایران وجود دارد و اسلام نیز حرفی از تایید چنین تعصب واعتقادی به میان نیاورده است شما هر قدر تعصب به خرج دهید باز اسلام این حق را برای زن چه قبل وچه بعد از ازدواج شما با او قائل شده است و همان زنی را که این همه به او علاقه دارید واو نیز عاشق شماست به گونه ای که فکر می کنید تا ابد مال یکدیگرید بعد از فوت شما دیر یا زود با کس دیگری ازدواج میکند وگویا که از این همه عشق وعشقبازی وعزیزم گفتن ها خبری نبوده بنابراین اگر تعصب وغیرت من وشما کار بجایی بود میبایست اسلام نگذارد که مثلا زن بعد از فوت شوهر با کس دیگری ازدواج کند بلکه ازاو بخواهد که هم چنان به همسر قبلی خود وفادار بماند.
    لذا بهتر است که ما نیز به چیزهایی که مصداق غیرت یا وفاداری یا عفت نیست این عناوین را اطلاق نکنیم وبا منش دین همراه باشیم


    چندی قبل کتابی تاریخی مربوط به جریان حمله آقا محمد خان قاجار به کرمان را مطالعه می کردم یکی از وقایع اسفبار وحزن انگیز مربوط به این حمله آن بوده که وقنی مردم کرمان خود را در آستانه شکست وحمله آقا محمد خان به شهر می بینند از آن جا که می دانستند سربازان با ورود به شهر علاوه بر کشتار، به نوامیس نیز تجاوز خواهند کرد عده ای از مردان زنان یا دختران خود را می کشتند یا خفه می کردند تا به دست سربازان نیفتند عده ای از زنان ودختران هم خودشان خود کشی می کردند وخود را در چاه می انداختند برایم معلوم شد که تعصبات وجهالتهای افراطی مذهبی مر بوط تنها به زمان ما نیست ودر قدیم گاه شدیدتر از الان بوده البته مسئله تجاوز به زنان ودختران در زمان قدیم با ورود هرلشکر متجاوزی به هر شهر امری مرسوم وعادی بوده ولی معلوم نیست که آیا ناموس کشی هم همیشه وجود داشته یا فقط در همان مورد مذکور اتفاق افتاده؟خوب اینجا سوال قرآنی "بای ذنب قتلت" مطرح می شود که آیا اگر دشمنی به شهر وسرزمین اسلامی تجاوز کند ونوامیس را هتک کند گناه آن به گردن زنان یا شوهران آنان یا به گردن متجاوز است اگر زن بی گناه است به چه جرمی باید کشته شود ؟ آیا این مورد از مصادیق فحشا است وزن گناهکار و مستوجب عقاب است؟ کجای دین این اختیار را به مردان می دهد که در چنین شرایطی زنان یا دختران خود را به قتل برسانند این درست همان مصداق "جاهلیه الاولی" دنیای عرب است که آنها هم همین دیدگاه را اعمال می کردند ویکی از دلایل زنده به گور کردن دخترانشان این بود که می ترسیدند در جنگها اسیر شوند واسارت آنها برایشان مایه ننگ گردد حال این جاهلیت اسلامی با آن جاهلیت کفر چه فرقی دارد؟ در جریان حمله آمریکا به عراق نیز عده زیادی از زنان ودختران عراقی در اردوگاه های آمریکایی توسط سربازان مورد هتک قرار گرفتند بعضی از این زنان بعدا از ترس کشته شدن توسط خانواده یا همسرانشان یا به خاطر حس باصطلاح لکه ننگ به دامان نشسته شان دست به خودکشی می زدند این ترس بی جا از چیست ؟ از گناه ؟ کدام گناه؟ این غیرت افراطی مردان نامش چیست ؟ غیرت دینی ؟!!اینها نه مصداق عفت وغیرت است ونه حتی قصاص قبل از جرم ،به این گونه اعمال شنیع که گویا زن را مال التجاره خود حساب می کرده اند که هر بلایی را که دوست داشته اند بر سر او بیاورند جز جهالت ووحشیگری وحیوانیت محض نمی توان نامی گذارد

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28828
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : باید های و نبایدها در ازدواج موقت (فقط یک مقاله است)

    امروز هم با وجود آنکه مدعی رشد وتعالی اسلام وعقل گرایی در جامعه هستیم گاه در جراید می خوانیم که مثلا دختری به جهت داشتن رابطه نامشروع به دست خانواده خود به قتل رسیده یا حتی بدتر از آن در جایی خانواده هایی بدون یقین وفقط به صرف شک وگمان بد در مورد نوامیسشان دست به چنین جنایاتی می زنند بر فرض دختری دست به رابطه نامشروع هم بزند باز جرم او در شرع تازیانه (حد یا تعزیر) است نه قتل ،خوب آیا فکر می کنید در قیامت خداوند این گونه غیرت مداریها را تحسین می کند یا این که این آدمها را با صورت به جهنم می اندازد آیا گمان می شود که جرم زنا بدتر از قتل است ؟ اینکه شما بیایید به خاطر مثلا زدودن لکه ننگ خانوادگی دختر یا خواهر خود را به قتل برسانید به جای زدودن لکه ننگ بی عفتی لکه ننگ قتل را جایگزین آن می کنید این مثل آن است که ما بخواهیم نجاستی مثل خون را بانجاست بدتری مثل ادرار پاک کنیم در ثانی چرا خانواده ها ریشه این بزهکاری را در دلایل دیگر مثلا فاسد بودن خودشان جستجو نمی کنند طبیعی است فرزند زناکار معمولا از پدر یا مادر زناکار یا زنا دهنده زاده می شود بنابراین اگر ریشه در لجن رشد نکرده باشد دلیلی ندارد که آفتش تلخ وفاسد شود تازه چه بسا انسانهایی که بعد از زنا وعمل خلاف متنبه شده وتوبه کار گردند بنابراین اگر قرار بود خداوند هم مثل ما غیرتهای این چنینی اعمال کند می باید الان دو سوم نسل بشر را نابود کرده بود


    البته غیرتهای افراطی تنها منحصر به مردان نیست زنان هم در بعضی جاهها غیرتهایی از خود نشان می دهند که هیچ تا ییدیه دینی ندارد که در مبحث تعدد زوجات به بعضی از مصادیق آن اشاره خواهیم کرد


    راه حل اسلام ودیگران:
    شما می دانید که غرب وبسیاری از کشور های دیگر نیاز جنسی جامعه خود را با کاباره ودیسکو وآزادی جنسی حل کرده انددر غرب تعدد زوجات وازدواج موقت وجود ندارد بنا بر این نیاز خود را به این صورت برطرف کرده اند وجود این نوع آزادیهادر کشورهای دیگر نشانه این است که هیچ جامعه ای موافق ریاضت جنسی نیست در این جوامع مرد ان از آنجا که نمی توانند تعدد زوجات داشته باشند واز جهتی هم نیاز جنسی مرد با یک ازدواج حل نمی گردد وهمچنین نیاز جنسی جامعه مجرد هم لا ینحل مانده بنا بر این هیچ راه حلی برای رفع این معضل جز آزادی جنسی به ذهن آنها نرسیده است ولی اسلام در 1400 سال قبل دو راه حل را عنوان کرده تا این دو راه جایگزین آزادی جنسی باشد وآن تعدد زوجات وازدواج موقت می باشددر واقع در اسلام خانه عفاف به جای کابار ه وخانه فساد ومتعه وتعدد زوجات به جای آزادی جنسی قرار می گیرد وراه آن را می بندد این مسلم است که هر چند شهوت زن بیش از مرد است اما نیاز جنسی وعاطفی زن با یک مرد حل می شود ولی مرد این گونه نیست چون اگر مشکل عاطفی اش با یک زن حل شود مسئله جنسی در غالب آنها هنوز داغ و تکثر طلب وحتی لا ینحل باقی می ماند والبته این نشانه شهوت پرستی مرد نمی باشد که عده ای آمده اند ازدواج موقت وتعدد زوجات را نوعی افراط وشهوت پرستی معرفی کرده اندخیر این فقط یک نیاز است انسانی شهوت پرست نامیده می شود که خارج از نیاز به دنبال لذت باشددر حالی که نیاز جنسی مرد عموما با یک ازدواج ویک زن حل نمی شود وقتی که شما در طول روز 3 وعده غذا می خورید کسی به شما نمی گوید شکم پرست چون 3 وعده نیاز بدن است مرد در نیاز جنسی از لحاظ کمّّی تعدد طلب است و این که خداوند به مرد اجازه تعدد زوجات را داده حاکی از همین نیاز است وخداوند هم آنرا محکوم نکرده که هیچ تایید هم نموده این نیاز کمی وتعددخواهی در مرد بازمثل نیاز تعدد گونه انسان به طعام است همان گونه که شما اگر چند وعده طعامی مثل هم بخورید دیگر از آن خسته می شوید وبدتان می آید مثلا یک ماه متوالیا فقط کباب بخورید دیگر حتی با وجود گرسنگی شدید هم میل به خوردن کباب نخواهید داشت بنا بر این اکتفا کردن مرد به یک زن هم به همین صورت است که کم کم مرد از ارضای جنسی با یک زن خسته می شود وکار به مرحله ای می رسدکه فقط برای اطفا به او نزدیک می شود نه لذت بردن هر چند که از لحاظ عاطفی ممکن است مرد همسرش را بسیار دوست داشته باشد ولی نیاز جنسی مرد به غیر همسر ربطی به دوستی عاطفی ندارد و نشانه این نیست که مرد همسر خود را دوست ندارد یا عشق او نسبت به وی کمرنگ شده است.


    دفع شبهه تضییع کرامت زن:
    یکی از اشکالاتی که بعضی به مسئله متعه نموده اند اینست که می گویند متعه نوعی اهانت به شخصیت وکرامت زن می باشد در واقع با حق معنوی واخلاقی او ساز گاری ندارد . در جواب این گروه که به خیال خودشان مدافع حقوق زن می باشند باید گفت که1-اصل ازدواج موقت از ناحیه خداوند تشریع گرد یده است ولازمه اشکال شما انتقاد از دین است ومی خواهید بگویید که شما به حقوق زن بهتر از خدا آگاهید وخداوند با این حکم به حقوق زن تجاوز نموده است{اَتُنَبئونَ اللهَ بما لا یَعلَمُ فی السّمواتِِ ولا فی الارض}2- اهانت در جائیست که مرد به عنف یا از طریق غیر شرعی بخواهد زن را تصاحب کند وبه او دست درازی نماید ولی درمتعه مرد با رضایت زن واز طریق شرعی با او رابطه بر قرار می کند و تجاوز یا زور و اجباری در کار نیست که اهانت محسوب شود3-هر زنی که متعه می شود نشانه آن است که خود او به این ازدواج نیاز دارد واگر نیاز او بیش از مرد نباشد کمتر هم نیست یک ضرب المثل اسکاتلندی می گوید:"هیچ زنی در راه رضای خدا با مردی ازدواج نمی کند " بنا براین هرعاقلی اذعان می کند که تن دادن زن به ازدواج به خاطر نیاز خود اوست. 4-اگر منظور از توهین بعد جنسی ازدواج موقت است باید ازدواج دائم هم توهین به زن باشد چون در ازدواج دائم نیز مرد با زن رابطه جنسی دارد اصولاچه زن وچه مرد آنهم چه در ازدواج موقت وچه غیر موقت حداقل نیمی از انگیزه شان مربوط به بعد جنسی است واین یک امر کاملا طبیعی است 5-هر ازدواج موقتی به هدف وانگیزه جنسی صورت نمی گیرد 6-اصلا چرا شما مسئله جنسی رایک امر سخیف ومنفور می دانید خوب شما دید وفرهنگتان را عوض کنید وبه این مسئله به دید یک امر مهم ارزشمند وشریف وانسانی نگاه کنیداصل همین مسئله جنسی یکی از شاهکارهای مرموز ودر خور تامل خلقت است که برای اهل تفکر وتدبیر اسرار وحکمتهای زیادی را به همراه دارد.7-شاید اینکه فکر شود رابطه افراد از طریق متعه موجب کاهش حس عشق وگیرایی روحی بین آنها می شود این هم هیچ حجت ودلیلی بر آن نیست کم نبوده اند افرادی که متعه کرد ه اند ولی بعد به یکدیگر دلبسته شده وبا هم ازدواج دائم نمود ه اند خود بنده شخصی را می شناسم که با خانم بیوه 20 ساله ای ازدواج موقت کرده بود بعد از اینکه عده شان تمام شده بود این آقا شدیدا عاشق ودلبسته خانم شده بود ودیگر نمی توانست او را فراموش کند {نه به خاطر مسئله جنسی بلکه واقعا یک عشق قلبی وحقیقی }خوب آن خانم هم قبل از آنکه بفهمد این آقا چه قدر به او دلبسته است وقبل از اینکه این شخص به سراغ او برود با کس دیگری ازدواج{دائم} کرده بود بنا براین آنچه موجب حس تنفر ودلسردی دو جنس مخالف می شود رابطه نا مشروع است در حالی که افراد جامعه با متعه به عنوان یک ازدواج دینی و مشروع می توانند هم تجربه عشقی وهم تجربه جنسی کاملی را درک نمایند ودرست مانند ازدواج دائم از تمام مواهب آن بر خوردار شوند 8- شمابرچه اساسی می گویید متعه منافی با شخصیت زن واهانت به اوست در حالی که متعه یک نوع ازدواج است وفرق ماهوی آن با ازدواج دائم فقط وفقط در این است که متعه ازدواج زمان دار است وآن دیگری نه .در ازدواج دائم دو طرف قصد دارند که همیشه زوج باشند ولی در متعه قصد می کنند که برای 10 سال یا 2 سال یا 2 ماه یا... زوج یکدیگر باشند لذا اگر زمان دار بودن ازدواج اهانت به زن باشد طلاق را نیر باید ممنوع کرد چون آن هم اهانت است زیرا انقطاع ازدواج به هر صورت باید منافی با شخصیت زن باشدلذا همان گونه که نمی توان طلاق را در بعضی جاها مطلقا نفی کرد متعه را هم نمی توان نفی کرد چون طلاق حقیقتا در بعضی جاها مستحب وبلکه ضروری است متعه هم در مورد بعضی افراد ضروری ولازم است9- اگر هم منظورتان اینست که مرد متاهلی که متعه می کند به زن اول خود اهانت کرده باید عرض کنم که متعه چنین مردانی قطعا بیانگر نیاز جنسی آنان است که با یک زن حل نمی شود واگر آنها را از متعه منع کنیم یا مرتکب زنا می شوند یا تجدید فراش می کنند ودر این صورت کار برای زن اول سخت تر می شود چون زن متعه ای با همسر او علقه ابدی ندارد ودیر یا زود می رود وبرای شوهر هم بیشتر جنبه ودلیل جنسی دارد نه عاطفی ولی زن دائمی دیگر یک هووی واقعی برای زن اول است خوب حال کدام یک بهترند؟ نکته:ممکن است کسی بگوید تضییع کرامت زن یعنی اینکه کسی که متعه می کند به زن به عنوان یک موجود جنسی نگاه می کند جواب: اولا خود شریعت هم زن را موجود جنسی می داند وهمین که حجاب را بر زن تحمیل کرده وبر مرد تعیین نکرده حاکی از همین مطلب است زیرا نگاه مرد به زن همیشه نگاه جنسی است چه به صورت آزاد چه به صورت ازدواج کردن دائم یا موقت اگر زن موجودی مانند مرد بود چرا می بایست به وسیله حجاب از چشم مرد مخفی باشد بنابراین جنسی بودن زن امری واضح است وعیبی هم برای زن نیست واصلا یکی از لازمه های خلقت زن است که بدون آن اصلا زن زن محسوب نمی شود اشکال واشتباه فقط زمانی به وجود می آید که ما بگوییم زن فقط موجود جنسی است وبس .خیر ما زن را موجود با کرامتی می دانیم که مانند مرد تمام جنبه های فکری ومعنوی وکمال را داراست وبعد جنسی فقط یکی از نمودها وابعاد وجودی زن است که البته نموداین بعد نسبت به مرد خیلی خیلی بیشتر است ثانیا:یکی از مکروهات در عقد موقت این است که ازدواج فقط برای جنبه جنسی صورت گیرد بنابر این ما هم قبول داریم که نباید فقط به این دیدوانگیزه به ازدواج موقت روی آورد ثالثا: در ازدواجهای موقت جنبه عاطفی زیادبه چشم خورده ومی خورد وگاه حتی جنبه عاطفی آن غلبه بر بعد جنسی دارد بنا براین عملا در نکاح موقت بعد عاطفی ملحوظ است در ست مثل ازدواج دائم مخصوصا اینکه در نکاح موقت به خاطر کوتاه بودن زمان "گیرایی وعلاقه گاه بیشتر از نکاح دائم است چون در نکاح دائم بعد از گذشت مدت طولانی آن عواطف وعشق شدید معمولی وگاه سرد می شود علاوه بر آن اختلافات وکشمکشهایی که بعضا درزندگی دائم هست که چهره زندگی وعواطف دو طرف را نسبت به هم مخدوش می کند در نکاح موقت وجود ندارد علاوه برآن در زندگی دائم نیمی از علاقه وتوجه مرد به فرزندان است ولی در نکاح موقت تمام توجه وعلاقه مرد معطوف زن می باشد رابعا: اگر با ازدواج موقت زن از شخصیت ساقط می شود مرد هم باید در چشم زن از شخصیت ساقط شود چون آن چیزی که شما به عنوان دلیل تضییع کرامت زن نام می برید در مورد مرد هم هست!!
    جالب است که در غرب زنان بی شماری قبل وحتی بعد از ازدواج روابط آزاد جنسی با مردان دارند و به این مسئله به عنوان اهانت نگاه نمی شود حال چرا در مسئله متعه که یک امر شرعی ومورد اذن خدا است این مسئله اهانت تلقی می شود ؟


    متعه مبدل حرام به حلال:
    بعضی دوستان که با من در تماسند از اینکه در اسلام چیزی به نام ازدواج موقت آنهم به این سادگی وجود دارد اظهار تعجب وناباوری می کنند .اما یکی از دوستان اشکال خوبی را مطرح کرده که لازم دانستم این اشکال وجواب آن به صورت عمومی مطرح شود وآن اینکه اگر به جای زنا وهر فساد جنسی راه حل متعه وجود داشته باشد در این صورت دیگر هر کس که بخواهد رابطه نا مشروع با دیگری داشته باشد آن را تبدیل به متعه می کند ودیگر چیزی به نام زنا وجود نخواهد داشت واگر این گونه است قضیه حضرت یوسف و امثال ابن سیرین چگونه جواب داده می شود در حالی که آنها می توانستند طرفشان رامتعه کنند واین همه نیاز به ابراز تقوا نبوده
    جواب :اولا: مسئله صیغه فقط در اسلام آمده ودر زمان حضرت یوسف چیزی به نام متعه نبوده است ولی در مورد ابن سیرین آنچه از ظواهر بر می آید زنی که می خواسته از او کام بگیرد شوهر دار بوده است{وامکان متعه وجود نداشته }برفرض هم که شوهر دار تبوده باید گفت که اگر کسی از وجود متعه خبر نداشته باشد ودر عین حال از زنا وحرام خود داری کند اجر وارزش کار او بسیار بالا تر از کسی است که متعه می کند واین که ابن سیرین خود شاگرد بزاز بوده این زعم که او از این مسئله شرعی بی خبر بوده را تقویت می کند
    علاوه بر این متعه مال آدمهای با تقواست بنابراین چه بسا افرادی که راحت بتوانند متعه کنند اما زنا می کنند زیرا آن قدر بی دین وکم تقوایند که حلال وحرام برایشان چندان فرق نمی کند ویا به خاطر قبح عرفی از راه حرام خود را اطفامی کنند ولی راه حلال را انتخاب نمی کنندکه این هم باز به خاطر کم تقواییست زیرا انسانی که مصر بر ترک حرام باشد وعقوبت گناه برای او خیلی مهم است هیچ گاه خشم خدا را با قبح عرف عوض نمی کند {چه زن وچه مرد} خیلی جاههای دیگر هم امکان متعه وجود ندارد و زنا نمی تواند تبدیل به متعه شود مثل زن شوهر دار ومثل جایی که زن به ازدواج موقت وصیغه شدن راضی نیست وزنای به عنف صورت بگیرد ومثل عدم امکان متعه باکره در صورتی که مرجع انسان اذن ولی را شرط قطعی می داند{نه اینکه احتیاط واجب دهد} یا مثل محارم انسان(نَسَبی -مصاهره ای ورضاعی) یا کسی که در عده است ومثل عدم امکان متعه نا بالغ وسفیه ودیوانه{"که اذن ولی در همه آنها شرط است واختلافی در آن نیست}ومثل عدم امکان صیغه کردن کافر غیر کتابی ونیز مرتد وعدم امکان متعه زن مسلمان با مرد کافر ویا متعه کردن دختر خواهر یا دختر برادر زن بدون اذن زن یا زنی که به علت وطی به شبهه یا لعان یا افضاء یا وطی با برادر او {قبل از ازدواج} بر انسان حرام ابدی می شوندیا دختر زنی که فرد با آن زن ازدواج ودخول نموده ویازنی که در متعه شرط عدم دخول گذاشته که اینجا زنا می تواند شکل گیردیا مثل دو همجنس {زن با زن یا مرد با مرد}که این هم مفسده ایست که متعه درآن راه ندارد به خصوص اینکه لواط ومساحقه در خیلی موارد یک میل مستقلی است که شخص حتی با وجود داشتن همسر یا امکان ازدواج بازممکن است به آن رو آورد چه رسد به جایی که این عمل به خاطر نبود جنس مخالف وبه عنوان جماع جایگزین انجام شود


    بزرگان زیادی در باب متعه صحبتهای علمی دقیقی کرده اندکه ما فقط به دو نمونه اشاره می کنیم


    گفتاری از شهید مطهری:
    من بر خلاف بسیاری ازافراد"از تشکیکات وایجاد شبهه هایی که در مسایل اسلامی می شود با همه علاقه واعتقادی ک به این دین دار م به هیچ وجه ناراحت نمی شوم بلکه در ته دلم خوشحال نیزمی شوم زیرا معتفدم ودر تمام طول عمرم به تجربه مشاهده کرده ام که این آیین مقدس آسمانی در هر جبهه از جبهه ها که بیشتر مورد تعرض وحمله واقع شده است با نیرومندی وسرافرازی وباجلوه ورونق بیشتری آشکار شده است. یکی از قوانین در خشان اسلام از دیدگاه مذهب جعفری {شیعه}این است که ازدواج به دوصورت می تواند انجام گیرد دائم وموقت ،این دو د ر بعضی مسائل با هم فرق دارند ودر بعضی احکام نیز مشترکند یکی از چیزهایی که این دو را از هم متمایز می کند اینست که در ازدواج موقت طرفین از لحاظ شرایط ،آزادی بیشتری دارند و به طور دلخواه به هر نحو که بخواهند عقد می بندند در ازدواج دائم زن باید خواه نا خواه مر د را به عنوان رئیس خانواده قبول کرده از ا و اطاعت نماید یا مرد در ازدواج دائم باید عهده دار مخارج زن وزندگی باشد ولی در عقد موقت این گونه نیست .حتی موقت بودن آن نیز نوعی آزادی به طرفین می بخشد وزمان را در اختیار آنها قرار می دهد.... بدیهی است که ما طرفدار این قانون با این خصوصیات هستیم اما اینکه مردم ما به نام این قانون سوءاستفاده هایی کرده ومی کنند ربطی به قانون ندارد.لغو این قانون جلوی این سوءاستفاده ها را نمی گیرد بلکه شکل آنرا عوض می کند ما نباید آنجا که انسانها را باید اصلا ح وآگاه کنیم به دلیل عدم عُرضه ولیاقت در اصلاح انسانها مرتبا به جان مواد قانونی بیفتیم وبه جای انسانها دین وقانون را مسئول بدانیم....... این شهید بزرگوار اضافه می کند:ازدواج دائم مسئولیت وتکلیف بیشتری برای زوجین ایجاد می نماید به همین دلیل پسر یا دختری را نمی توان یافت که از ابتدای بلوغ طبیعی که تحت فشار غریزه قرار می گیرد آمادگی برای ازدواج دائم داشته باشد خاصیت عصر جدید اینست که فاصله بلوغ طبیعی را با بلوغ اجتماعی و قدرت تشکیل خانواده زیادتر کرده است اگر در دوران ساده قدیم یک نوجوان در اوایل بلوغ طبیعی ازعهده شغلی که تا آخر عمر بر عهده او گذاشته می شد بر می آمد در دوران جدید ابدا امکان ندارد یک نوجوان که بتواند دوران دبیرستان ودانشگاه را با موفقیت طی کند حد اقل در سن 22 سالگی فارغ التحصیل می شودو{بدون حساب خدمت سربازی }سه چهار سال هم طول می کشد تا بتواند (علاوه بر یافتن شغل) سرو سامان مختصری برای خود تهیه کندوآماده ازدواج دائم گرددهمچنین در مورد دختران هم همین مسئله وجود دارد{بنابر این ضرورت متعه در چنین شرایطی معلوم وواضح می گردد}


    بخشی از سخنان آیت الله مکارم در مورد ازدواج موقت:
    ... ما معتقدیم ازدواج موقت اگر مورد سوءاستفاده واقع نشود جوابگوی قسمتی از ضرورتهای اجتماعی در مورد جوانانی است که قادر به ازدواج دائم نیستند یا مسافرانی که به خاطر کارهای تجاری یا تحصیلی یا کارهای دیگر مدتی از خانواده خود دور می مانند و مواردی دیگر از این قبیل ..ومبارزه با ازدواج موقت راه را برای توسعه فحشا در میان این گروهها باز می کند مخصوصا درزمان ما که سن ازدواج دائم به علل مختلف بالا رفته واز سوی دیگر عوامل تحریک کننده شهوات بسیار فراواننداگر این راه بسته شود راه برای فحشا به یقین گشوده خواهد شد باز تکرار می کنیم که ما با هر گونه سوءاستفاده از این حکم اسلامی وآن زا بازیچه دست هوسبازان قرار دادن کاملا مخالفیم ولی سوءاستفاده بعضی نبایدموجب جلوگیری ازاصل قانون {وسنت}شود


    دفع شبهه تزلزل بنیان خانواده:
    بعضی منتقدانِ ازدواج موقت که در میان آنان بعض افراد سیاسی زن هم دیده می شود وجود متعه را موجب تزلزل بنیان خانواده در جامعه بر می شمارندوبدین وسیله اصل وماهیت آن را به اصلاح خودشان زیر سوال می برند
    جواب: 1-این به معنای انتقاد شما از دین است و می خواهید بگوید که شما جامعه شناس تر از خدا ورسول او هستید و خداوند است که با ایجاد این سنت باعث هتک بنیاد خانواده شده است {اَاَنتُم اَعلَم امِ اللهُ الواحدُ القَهّار}2-برفرض که حرف شما قبول،چرا شما از دهها علتی که سالهای متمادی بنیان خانواده ها را مورد تهدید وآسیب قرار داده غافل مانده وتنها به این سنت دینی حمله ور شده اید آیا عوامل مهمی مثل فقر -اعتیاد -بالا رفتن سن ازدواج - فقرمعنوی- اشکالات موجود در بعضی قوانین خانواده و... از چشم شما دور مانده؟شما اگر اهل همت وهنرید وخود را دلسوز جامعه وجوانان می دانیدحداقل کاری که می توانید بکنید این است که راهکاری را برای کاهش سن ازدواج ارائه داده وآن را عملی کنیدکه بسیاری ازریشه های طلاق وسست بودن اساس زندگی های زنا شویی به این مسئله برمی گردد زیرا هم نیاز جنسی وهم نیاز روحی وروانی که دوعامل استحکام بنیاد خانواده هاست در سنین بالا کاهش می یابد واین کاهش نیاز موجب ایجاد حس عدم نیاز به تشکیل یا ادامه زندگی مشترک می گردد3-ما اصلا قبول نمی کنیم که متعه چنین تاثیری در جامعه بر جای می گذاردزیرا نیاز به ازدواج موقت غیراز نیاز به ازدواج دائم است وچنین نیست که ازدواج موقت جانشین وجایگزینی برای ازدواج دائم یا برعکس محسوب شود زیرا انگیزه وهدف ونیاز در هر یک متقاوت با دیگری است وهیچ یک از این دو نمی تواند جایگزین دیگری قلمداد شود این مثل نیاز انسان به آب ونان است که نه آب می تواند گرسنگی را برطرف کند نه نان می تواند تشنگی را فرو نشاند در حالی که انسان به هر دو نیاز دارد این تفکر غلط است که اگر متعه در جامعه رواج یابد کسی به سراغ ازدواج دائم نمی رود زیرا نباز به ازدواج دائم یک نیاز ذاتی است که دیر یا زود دامنگیر همه می شودوآن نیاز به ثباث وتجدید نسل وداشتن مصاحب دائم در زندگی است لذا اگر ادعای شما درست بودمی بایست در جوامع غربی که فضا آکنده از آزادی جنسی است دیگر کسی ازدواج نکنددر حالی که همه ازدواج میکنند.4- یکی از عوامل تزلزل خانواده ها مسئله بی بندو باری یا کمتر از آن مسئله ضعف عفت است که با ترویج ازدواج موقت در جامعه می توان تا حد زیادی این مشکل را {درزمان قبل از ازدواج برای زنان ومردان وبعد از ازدواج برای مردان }حل وکنترل کردشاید اشکال وارده متوجه دختران باکره باشد که بگوییم چنین فردی که قبل از ازدواج دائم متعه شرعی شده ممکن است در زندگی زنا شویی از لحاظ روحی وعشقی دچار آشفتگی وتزلزل شود در جواب باید گفت که حالت چنین فردی نهایتا شبیه یک خانم مطلقه است آیا یک مطلقه با ازدواج مجدد نمی تواند زندگی آرام وبا ثباتی داشته باشد که قطعا می تواند بلکه حتی بهتر از زندگی اول چرا باید از لحاظ روحی مشکل داشته باشد در حالی که هیچ جرم وخطایی انجام نداده که عذاب وجدان بگیرد زیرا همانطور که برای یک زن این حق وجود دارد که بعد از فوت یا طلاق همسر با کس دیگری ازدواج کند این حق قبل ازآن ازدواج هم چه به صورت موقت وچه دائم وجود دارد .شما ببینید در کشورهای شرق وغرب که خیلی از دختر خانمها قبل از ازدواج روابط آزادبا جنس مخالف دارند که تازه این روابط نا مشروع هم هست اما بعدا همه ازدواج می کنند وتشکیل خانواده می دهند ومشکلی هم ندارند وهمه چیز عادی است حال بر فرض که یک عده این اشکال شما را قبول کنند ولی به قول شاعر "عیب می جمله بگفتی هنرش نیز بگو" چرا با محسنات ووجوه مثبت این قضیه فکر نمی کنید که در عوض متعه می تواند بسیاری از معضلاتی که از هیچ راه دیگری قابل حل نیست بر طرف نماید که مهمترین آن کاهش بزهکاری جنسی ونیز آرامش روحی وروانی برای مردم است بنده خود چند سال قبل با یک جوان 20 ساله آشنا شدم که بعد از اینکه مشکل شدید خود را در این مورد با من در میان گذاشت عنوان کردم که تنها راه ممکن ازدواج است دائم یا موقت بعدهم راهنماییها ی شرعی واخلاقی رادر این مورد برای اوبیان کردم او هم که هنوز شرایط ازدواج دائم برایش فراهم نبود به قول معروف رفت توی خط متعه وصیغه ودر عرض چند ماه 3 نفر را متعه کرد که سه تایشان دختر بودند چند روز بعد از اولین متعه ای که داشت روزی به من گفت که بعد از رابطه جنسی بسیار آرامش یافته وخیلی راحت تر می توانددرس بخواند ودیگر آن التهاب وفشار براو وارد نیست ...
    اکثر کسانی که بیش از دیگران تحت فشار روحی وجنسی می باشند بین سنین 14 تا20 سالند چند وقت قبل هم یک نوجوان 16 ساله والبته مذهبی که خودش خجالت می کشید موضوع و مشکل خود را بگوید در نامه ای که به دست من داد عنوان کرد که من شنیده ام شما در کار ازدواج موقت هستید اگر کسی را می شناسید برای صیغه کردن به من معرفی کنید چون دیگر نزدیک است به گناه استمنا کشیده شوم ... . خوب آیا از نظر شما اینها از معضلات ومشکلات نسل جوان ونوجوان نیست


    شرعی شدن روابط جنسی!!:
    در یکی از وبلاگها اشکالی در مورد متعه شرعی طرح شده بودبه این مضمون که تبعیت از این سنت به معنی شرعی کردن روابط جنسی است .
    جواب:1-گویا مفهوم حرف شما اینست که روابط جنسی نباید شرعی باشد بلکه باید به صورت غیر شرعی انجام گیرد 2-مگر در اینکه روابط جنسی با این ازدواج شرعیت یابد چه اشکالی وجود دارد 3-در ازدواج دائم نیز روابط جنسی شرعیت می یابد لذا بایدازدواج دائم را نیز زیر سوال ببرید4-ادعای شما علیه شماست زیرا خودتان می گوئید"شرعی کردن"لذا اعتراف می کنیدکه این رابطه رابطه نا مشروع نیست


    اسلام ودو بعدی بودن فرهنگ ازدواج:
    بعضی عنوان می کنند که ازدواج موقت با روح جامعه ما در تضاد است وحرفشان اینست که فرهنگ جامعه ما فرهنگ ازدواج دائم است نه موقت .
    جواب: ما از شما سوال می کنیم آیا منظورتان از فرهنگ ،فرهنگ اسلام است یا عرفیات عامه؟ اگر منظورتان حرف مردم است که باید گفت اعتقادات وسلایق مردم در جایی که متضاد با حقایق واصول دینی باشد ارزشی ندارد ونمیتوان مصالح اسلام وجامعه را فدای خواست وحرف مشتی انسان جاهل نمود واگر منظورتان فرهنگ اسلام است که در اشتباهید زیرا اسلام هر دو ازدواج را بنیان گذاشته وآن دورا به عنوان مکمل یکدیگر به جامعه عرضه داشته است لذا فرهنگ اسلام هم موید ازدواج دائم است وهم موقت. ثانیا خودتان می دانید که ازدواج دائم جوابگوی همه نیازهای جنسی وروحی وروانی جامعه نیست ومحکمترین دلیل آنست که بر اساس آمار معلوم شده که حدود 50 در صد از ریشه های طلاق در کشور ماجنبه جنسی دارد{تازه اینها مربوط به زنان ومردانی است که شرم را کنار گذاشته اند و حقیقت راگفته اند والا خیلی ها به علت شرم این علت را ذکر نمی کنند لذا آمار ها بیشتر از این است}که به علت ناتوانی جنسی زن یا مرد یا عدم تمکین دلخواه از جنس مخالف کار را به جدایی می کشاند این افراد را نباید نکوهش کرد زیرا نیاز ولذت جنسی اگر حرف اول را در زندگی زناشویی نزند قطعا حرف دوم را میزند اگر فرهنگ متعه در میان مردم جا افتد دیگر لازم نیست که مرد برای یک نیاز ساده زن خود را طلاق دهد وبه سراغ یک ازدواج دائم دیگر برود ونیز اگر مرد دچار ناتوانی جنسی باشد غالبا این امر ریشه در عدم مطلوبیت جنسی زن دارد واگر زنان حقیقت را قبول کنند مرد می تواند با یک رابطه جنسی مشروع با فرد دیگری قدرت جنسی خود را تا حدی باز یابد ثالثا:بحث فرهنگ با بحث اقتضا وضرورت فرق می کندببینید مثلا فرهنگ ما اینست که هیچ گاه گوشت اسب نمی خوریم اما اگر دروضع اضطرار واقع شویم ودر حال گرسنگی نزدیک به مرگ قرار گیریم حتی گوشت مار هم می خوریم یا اگر در تشنگی رو به مرگ واقع شویم شراب خوردن هم مباح می شودبنا بر این نام ضرورت را کسی فرهنگ نمی گذارد متعه یک امری است که در شرایط خاص واضطراری تجویز می شود که هدف آن آسایش روحی وروانی ودوری از گناه است بنا بر این ما هم قبول داریم که متعه نباید به صورت یک عادت بی رویه وافراطی وخارج از اضطرار برای مردم در آیدوجای آن فقط در شرایط تنگی ومضیقه است


    نقد آیه عفت:
    ممکن است گفته شود بر اساس آیه{فَلیَستَعفِِفِ الَّذینَ لا یَجِدونَ نِکاحًاحَتّی یُغنیَهُم اللّه مِن فَضله}انسانها وظیفه دارند جایی که امکان ازدواج دائم برای آنها فراهم نیست عفت ورزند وخویشتن داری کنندنه اینکه سراغ متعه روند واگر متعه امری مقبول بود خداوند به جای امر به عفت به آن امر می کرد


    جواب:اولا از کجا می گویید که منظور از نکاح در آیه نکاح غیر موقت است ظاهر آیه چیزی را نمی رساند که مراد از کلمه" نکاح"فقط نکاح دائم باشد واگر کسی از کلمه "یغنیهم"بخواهد استفاده کند که مراد اغنای مالی است که غالبا در ازدواج دائم معنا میابد می گوییم باز هم دلیل ندارد که اغنا را فقط منحصر در اغنای مالی بدانیم بر فرض هم اگر منظور آن باشد که شما می گو یید باز غالبی بودن استعمال دلیل انحصار نیست مگر آنکه قائل به حجیت ظن مطلق باشیم که آنهم باطل است ثانیا :بر فرض حرف شما را قبول کنیم باز سیاق آیه ،اولویت عفت را{نسبت به ازدواج موقت} می رساند نه انحصار آن را آنهم برای کسانی که این قدرت وتقوی را داشته باشندنه برای کسانی که می دانند در برابر شرایط نا هنجار آنهم در دنیای توام با جاذبه ها وبرهنگی های امروز تاب توان در برابر شهوت را برای مدت طولانی ندارند این آیه شاید شبیه آیه{اتّقواللّه حقَّ تُقاته}باشد که در عمل ومصداق کسی جز ائمه اطهار واولیای خدا سلام الله علیهم اجمعین کسی نتوانسته عامل به آن باشد به این دلیل اگر کسی واقعا بتواند در برابر شرایط فراهم گناه جنسی خود را حفظ کند باید مقام ومنزلتی را همچون حضرت یوسف و.... برای او قائل شد در حالی که خویشتن داری در مقابل هیچ گناه دیگری مثل دروغ - غیبت - خوردن شراب و.... این همه اهمیت ومقام به انسان نمی بخشد لذا از عوام نمی توان انتظار چنین تقوایی را داشت


    در این آیه تعهد اغنا از سوی خدا در قبال عفت است منظور از "لا یجدون نکاحا" هم می تواند فقر مالی باشد وهم عدم وصول به همسر دلخواه که یا ابتدائا واصلا فرد مطلوب حاضر به ازدواج با او نیست یا اصلا فرد مطلوبی را پیدا نمی کندکه این هم شامل زن می شود وهم مردبنابراین غنا هم شامل غنای مالی است وهم وصول به منظور ومطلوب






    - نظرات ازدواج موقت


    قسمت دوم






    هر کس راه خود را رود:
    آن قدر حرف وحدیث در مورد ازدواج موقت هست که فکر می کنم اگر تا یک سال دیگر هم بنویسم مطالبم تمام نشود تنها از قرآن بنده می توانم بیش از200 آیه وجمله را درباب مباحث متعه عنوان کنم لذا بحث خیلی دامنه دار است وما مجبوریم در مسائل جنبی هم گاه وارد شویم تا موضوع اصلی بهتر تبیین شود قبل از ادامه بحث باید عرض کنم خوشبختانه این مبحث با استقبال خوبی از طرف هموطنان داخل وخارج از کشور واقع شده است اكثريت كاربران از ايجاد اين سايت واهداف آن استقبال كرده يا حد اقل بدون نظر مثبت يا منفي از كنار آن گذشته اند وفقط كمتر از يك در صد مخالفت نموده اندكه آنها هم بيشتر از چهار نفر نبوده اند يكي از آنها بدون آنكه حرف واعتراض منطقي ومستدلی داشته باشد با ناسزا گفتن و شكلك عصبانيت خود را ابراز داشته ودو نفر هم گفته اند كه آیاشما هم از اسلام فقط همين صيغه را ياد گرفته ايد .... در جواب اين دو عزيز بايد بگويم كه اولا بنده از راه اندازی این وب هدفی جز احیای این مسئله وایفای وظیفه ندارم مگر چه نفع مادی ودنیایی نصیب من می شود تازه بایدعلاوه بر هزینه اینترنت روزی 2 تا 3 ساعت برای نوشتن وقت بگذارم ثانیاً آيا اگر كسي از ازدواج موقت حرف بزند به اين معناست كه او از اسلام چيز ديگري بلد نيست ؟پس به كساني هم كه يك سايت مثلا هنري ياسياسي باز كرده اند بايد گفت كه آنها غير از هنر يا غير از سياست چيزي بلد نيستند؟ آيا اگر ديديد كسي مشغول نمار است به اين معناست كه او فقط از اسلام نماز خواندن را بلد است ؟ ما بر اساس خلا ونياز موجودجامعه اين بحث را پيش كشيده ايم نه به خاطر آن كه چون چيز ديگري از اسلام بلد نبوده ايم مجبور شده ايم از اين موضوع بحث نماييم . اگربگوییم كه در اسلام چيزي به نام ازدواج موقت وجود دارد ولي هيچ كس نبايد از اين موضوع بحث كند كه اصلا فايده اي در تشريع آن وجود ندارداگر بحث از اين موضوع قبح داشت پس مي بايست قرآن ودین هم آن را قبيح بدانند واز آن بحثي به ميان نيا ورند گذشته از آن اين سايت مخصوص علاقه مندان آن است و كسي شما را مجبور به پذيرفتن اين واقعيت ديني نكرده شما اگر بدتان مي ايد نه وارد چنين سايتهايي شويد و نه متعه شده ونه کسی را متعه کنید بعضی سایتهانیز به اصطلاح خودشان رفراندوم برگزار می کنند که مثلا چند در صد با وجود ازدواج موقت موافقند وچند در صد مخالف واز این خزعبلات ... این مثل آنست که بیاییم آمار بگیریم تا بدانیم چند در صد موافق آنند که باید مثلا در ماه رمضان روزه گرفت یا لازم نیست .. آخر جاهلان عزیزچیزی که در دین تشریع شده حال چه به عنوان واجب یا مستحب دیگر ربطی به ما ندارد که آن را تایید کنیم یا نکنیم اینکه مستحب یا واجب دینی موجودیت داشته باشد ربطی به آرای عمومی ندارد اینجا که بحث انتخاب رئیس جمهوری نیست که آرای اکثریت تعیین کننده باشد گیریم که اکثریت مخالف این سنت باشند شرعیت آن که باطل نمی شود هر کس باب میلش است تشریف بیاورد هر کس هم که خوشش نمی آید به خیر وسلامت... بنا براین نه ضرورتی دارد که موافقان برمخالفان شورش کنند نه مخالفان بر موافقان اعتراض نمایند وهر که به دین خود عمل کند{لکم دینکم ولی دین} {انتم بریئون مما اعمل وانا بریءٌ مما تعملون} بنا براین این همه تفتیش عقاید کار مضحک وبی فایده ایست اما ادامه بحث ...
    کجا وچگونه؟
    از سوالاتی که در ذهن بعضی ها هست این است که در شرایط موجود عملا کجا -چگونه وبا چه کسی می توان نکاح موقت کرددر اکثر شهرها که خانه عفاف وجود نداردخود ما هم که نمی دانیم در میان این همه جنس مونث که صبح تا شب می بینیم چه کسانی مجردند وچه کسانی متاهل {حال اگر مثل کشور هند متاهل ها یک علامت قرمز وسط دو ابروی خود می گذاشتند راحت بود} ونیز نمی دانیم چه کسانی شرایط نکاح موقت را دارا هستند علاوه برآن از کجا بدانیم طرف به این کار راضی است تا خواسته خود را مطرح کنیم از کجا معلوم که به جای جواب مثبت فحش ونا سزا نشنویم وطرف آبرو ریزی نکند؟ از آن گذشته زنان ودختران جامعه ما از خیلی چیزها ترس دارند وبعضی ها به هر مردی هم اعتماد ندارندبنابراین به سختی قدم جلو می گذارند و.... در جواب باید عرض کنم که متاسفانه اینهاموانعی است که نشان می دهد شرایط وفرهنگ جامعه ما باآنچه اسلام طرح ریزی کرده وفق وهمخوانی نداردلکن اینها هیچ یک سبب نمی شود که اگر کسی نیاز شدید به این کار دارد نتواند به هدف خود برسدکم هم نیستند زنان ودختران واجد شرایط که مانند خیلی از مردها آرزومند این نوع ازدواجند مخصوصا کسانی که به هر دلیل تا مدتهاتمایل به ازدواج دائم ندارند ولی برای ارضای موقت نیاز عاطفی وجنسی با نکاح موقت موافقند تنها جرات وجسارت وشهامت از هر دو طرف لازم است با ترس وخجالت و اینکه از خدا متعه بخواهید ودیگر خودتان اقدام جدی نکنید به مقصود نخواهید رسیددروبلاگهای همسر یابی هم شما نهایتایک ایمیل ودر خواست می گذاریدولی احتمال آن خیلی قوی نیست که تیرتان به هدف بخورد بلکه بایدعملا اقدام کنید.یاد حکایتی افتادم که روزی یک آقایی به دوستش گفت :تو چه جوریه که صدتا دوست دخترداری ولی ما حتی یکی هم گیرمان نمی آید راهش رو هم به ما نشون بده ،رفیقش گفت:حالا بهت می گم ببین آن دختر خانم را میبینی که داره میآد این طرف ؟حالا خوب تماشا کن .این رو گفت ورفت و بی پرده در خواست دوستی خود را به او گفت و دختر خانم هم با عصبانیت یک جمله تندی به این آقا گفت و راهش رو کشید ورفت رفیقه برگشت وگفت :دیدی؟راهش اینه ، دوستش گفت :آخه او ن که فحشت داد وگذاشت ورفت رفیقش گفت:ببین من روزی به صدتا از اینها به این صورت ابراز عشق ودوستی می کنم بالاخره از میان آنها یک نفر هست که جواب مثبت بده خوب به این ترتیب من روزی یک مورد نصیبم می شه فرق من وتو در اینه که تو جراتش رو نداری که بری جلو وفحش بشنوی ولی من دارم .. خوب از این لطیفه که بگذریم واقعیت هم دراین است که چه در ازدواج دائم وچه موقت اصل جرات ونترسی است چه بسا افرادی که حتی برای ازدواج دائم هم به علت شرم یا ترس از طرف یا خانواده او به قدری این دست وآن دست می کنند تا مورد نصیب کس دیگری می شود. یکی از دوستانم مدتی بود که هر گاه بعد از چند وقت او را می دیدم از متعه جدید خود تعریف می کرد من اولش فکر می کردم این از شانس واقبال اوست که این همه گیرش می آد ولی حقیقت این بود که او آدم بادل وجربزه ای بود ودر این کار اصلا خجالتی نبود عادتش هم این بود که به هر زن مسنی می رسید می گفت:ببخشید مادر شما زن یا دختر صیغه ای سراغ ندارید ؟بعضی طردش می کردند بعضی هم راهنماییش می نمودند.بنابراین اولا باید شهامت داشت ثانیا باید راهش را بلد بود که چگونه باید اعتماد جنس مخالف را جلب کرد وچه باید کرد تا اوبر ترس یا شرم خود فائق بیاید به عنوان مثال هیچ گاه بی مقدمه وناگهانی چنین در خواستی از کسی نکنید یا حتی الامکان خودتان به او نگویید بلکه کسی را واسطه قرار دهید که البته از آشنا یان یا دوستان او نباشد همین آقایی که می گویم بعضی وقتها کارش به این صورت بود که نامه ای را به دست بچه ای می داد تا او را به شخص مطلوب برساند روش مناسب برای در خواست مستقیم این است که اول به طرف بگویید که آیا مایل به ازدواج با یک نفر هستید در صورت موافقت اوعنوان کنید که خود شما مایل به ازدواج با او هستید ولی نگویید ازدواج موقت ولی بعد کم کم مسئله را باز کنید مثلا بگویید :شمابیشتر مایل به ازدواج موقتید یا دائم؟ یا اینکه :متاسفانه من شرایطم برای ازدواج دائم چندان مناسب نیست برای شما هم مسئولیت آور است ولی... وهمینطور ادامه داده ودر نهایت در خواست خود را مطرح کنید آنهم نه به صورت سوالی که آیا حاضر به ازدواج موقت هستید؟چون او شرم دارد که در مقابل سوال شما به صراحت جواب بلی بگوید بلکه به این صورت که مثلا:خوب با این حرفها بهترین راه ازدواج موقته... هیچ کاری هم نکنید یا حرفی نزنید که در چشم یکدیگر سبک شوید هر چه هم مهریه بالاتر قرار دهید شانستان بیشتر است اگر واقعا نیاز شدید دارید ارزش خرج کردن مال را دارد. نشستن در قلب زنان باید آرام آرام ونرم صورت گیرد مثل بارانی که کم کم در زمین فرو می رود اگر رفتار ودر خواست شما مثل توپی باشد که بر زمین فرود می آید با همان شدت بر گشت داده می شود گاه برای همراه کردن طرف ودر دل او نشستن ماهها وقت لازم است به هر حال باید در مسئله یافتن متعه اصل احتیاط ودر عین حال شجاعت وشهامت را در کنار یکدیگر قرار داد.این نکته هم قابل ذکر است که زنان ودختران از همجنسان خود در این مسائل بیشتر حساب برده وترس دارند تا جنس مخالف بنابراین هیچگاه در حضور زنان یا دختران دیگر خواسته خود را مطرح نکنیداین را هم اضافه کنم که زنها بیشتر به متعه افراد غریب راضی می شوندیعنی افرادی که وی را نشناسند همچنین شما باید به هر طریق ممکن راز داری خود را به طرف مقابل اثبات کنید او باید به شما اطمینان حاصل کندووقتی بداند که راز این مسئله برای شماهم اهمیت دارد با اطمینان بیشتری به این کار اقدام می کنددر خواست خود را بسیار عادی مطرح کنیددر خواست کردن به یک بار اکتفا نکنید چون معمولا خیلی زنان ممکن است غرورشان اجازه ندهد که با در خواست اول راضی به آن شوند. به هر حال اگر شما متعصب به گناه نکردن باشید قطعا متعصب به رسیدن به حلال خواهید بود واینکه می بینید متعه در جامعه بیشتر نصیب افراد مومن می شود در همین است که انسانهای فاسد که اصلا سراغ متعه نمی روند انساهایی هم که تقوایشان خیلی بالا نیست ممکن است تا حدی به دنبال متعه باشند اما وقتی که مقداری جستجو می کنند ونمی یابابند دیگر قیدش را می زنند وبه سراغ حرام می روند وتنها انسانهای قوی در تقوا وایمانند که از جست وجوی منبع حلال وشرعی خسته نمی شوند وبه هیچ وجه حاضر به گناه نیستند {در صورتی که به این امر نیاز داشته باشند} وخوبی مسئله هم به این است که متعه فراوان نیست که نصیب هر کسی بشود وهمین سختی در یافتن متعه باعث آن می شود که غالبا این امر نصیب افراد متقی شودهر چند که افراد سود جو هم کم نیستند که متعه می کنند ولی شاید آن هم به خاطر آن باشد که انسانهای مومن چون در این مسئله قدم جلو نمی گذارنددیگران می آیند ومتعه می کنند آن هم گاه به صورتهایی که آبروی اسلام را می برند وچهره ازدواج موقت را خدشه دار می کنند این است که باید مومنین بیشتر به این امر رو بیاورند تا فرصتهای این امر نصیب آدمهای بعضا نالایق وسود جو وهوسران وبی تقوا نشود{ لذتها برای اهل ایمان الهی اند وبرای دیگران شیطانی وحیوانی بنابراین هوس ولذت در این دو گروه به هیچ وجه مساوی نیست }نکته اول: شما آقایان حتی الامکان خاطره متعه خود را برای دیگران تعریف نکنید چون ممکن است دیگران خود نیاز شدید داشته باشند ولی به هر دلیلی نمی توانند نکاح موقت کنند یا اینکه از یافتن متعه عاجزندواز این بابت یک تهییج وحسرت برایشان ایجاد می شودیا اینکه طرف ممکن است رازنگه دار نباشد و موضوع شما را به دیگرانی که نباید بگوید بگویدوآنوقت برایتان مشکل ایجاد شود کما اینکه خود من نمونه این مسئله را ومشکل اینچنینی که برای یکی از دوستانم ایجاد شده بود سراغ دارم .

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28828
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : باید های و نبایدها در ازدواج موقت (فقط یک مقاله است)

    نکته دوم: اگر کسی رامتعه می کنید سعی کنید از دخول کردن اجتناب کنید تا اگر زن بخواهد بعد از شما متعه کسی شود نیاز به نگه داشتن طولانی مدت عده نداشته باشد {در مورد زنانی که یائسه نیستند} تنها هم به فکر خود نباشید واگر جوان نیاز مند وبا تقوای دیگری را سراغ دارید بسیار اجر عظیمی است اینکه بتوانید موجبات وصلت حلال ورفع نیاز شرعی دیگران را نیزفراهم نمایید.
    نکته سوم: هیچگاه فضیلت متعه را با ترک واجب یا ارتکاب گناه ازبین نبرید یک جوانی جریان متعه خود را با دختر بیوه 18 ساله ای که به مدت یک شب با او بوده برای من تعریف می کرد که در ضمن آن اشاره می کردکه برای تهییج بیشتر خود فیلم رقص وآواز هم گذاشته اند از او سوال کردم نماز صبحت رو هم خواندی ؟ گفت :نه دیگه توی اون شرایط حوصله غسل کردن و نماز خواندن نبود. دیدم عجب فضیلتی برده اون از رقص و آواز حرام و این ازترک نماز واجب
    به هر حال کسی که خود را در لذت آنچنان غرق می کند که فکر خدا ونماز برای او ارزشش کمتر باشد حقیقتا متعه از آن او نیست
    نکته چهارم :متعه یک امر با عظمت وومقدسی است بنابر این نه خود را سبک کنید ونه طرف مقابل را به عنوان مثال قبل از عقد برای ابراز علاقه خود ازرفتارها و کلمات سنگین استفاده کنید نه از کلمات رکیک وسبک... که خالی از گناه هم نیست در تمام طول مدت عقد نیز احترام وشخصیت طرف مقابل را کاملا نگه دارید وعلاوه بر مهریه یک هدیه نیز به او بدهید وهیچ گاه با لفظ "تو" او را خطاب نکنید و اسم کوچک او را با لفظ خانم بیاورید در آخرکار از او تشکر کنید واز کلمات محبت آمیز زیاد استفاده کنید در رابطه جنسی نیز طوری عمل کنید که به هیچ وجه اذیتی متوجه او نشودبه هر حال سعی کنید رابطه کوتاه مدت شما به گونه ای باشد که یکی از بهترین خاطرات زندگی اش را با شما تجربه کند اگر می توانید مراسم عقد را هم تا حد امکان سنگین ومعنوی کنید مثل گذاشتن قران وشاخ گل وخواندن آیاتی از قرآن یا خواندن دعاهای مخصوص .... مهریه ای را هم که قرار می دهید سعی کنید در حدی باشد که متناسب با شخصیت او باشد یکی از دوستان یک خانم 20 ساله ای را به مدت یک شب متعه کرده بود با یک مهریه ای که واقعا خیلی کم بود البته آن خانم به خاطر مهریه ومال با این آین آقا ازدواج نکرده بود ممکن است زن در رودر بایستی قرار بگیرد وچیزی نگوید ولی به هر حال به شخصیتش بر می خورد مگر اینکه واقعا نداشته باشید
    نکته پنجم: اگر نیاز جنسی و عاطفی شما با یک رابطه چند ساعته یا چند روزه {در حد رفع ضرورت}بر طرف می شود عقد خود را برای مدت طولانی نبندید وبه همان مقدار رفع ضرورت بسنده کنید علاوه برآنکه عقد هر چه طولانی مدت باشد تعلقات عاطفی ممکن است برای شما بیشتر مشکل ایجاد کند به طوری که قادر به جدا شدن از یکدیگر نباشید سعی کنید از انحصار طلبی ونیزوارد شدن بیش از حد در مسائل عاطفی وعاشقانه خود داری کنید
    نکته ششم: بعضی ممکن است فکر کنند که در بعضی جاهها متعه بهتر یافت می شود که چندان فکر درستی نیست بلکه اصل اراده خود انسان است که حتی یک شخص ممکن است در یک محیط غیر معمول بتواند چندین متعه داشته باشد ویک نفر هم در یک محیط بهتر وآماده تر نتواند موردی را به دست آورد ولی به هر حال در شهرهای مذهبی بهتر یافت می شود در شهر های بزرگتر نسبت به شهرهای کوچکتر همین طور در بعضی شهرها که مسائل ناموسی بیش از حدتعصبی وافراطی است یا فرهنگ وآگاهیهای دینی ضعیف است متعه کمتر دیده می شوددر شهرهای بزرگتر از آن جهت متعه بهتر یافت می شود که زن ناشناخته تر است وبا اطمینان بیشتری می تواند متعه گردد علاوه بر اینکه فکر وفرهنگ در شهرهای بزرگتر عمیق تر است وجاهلیت وتعصبات کور کمتر
    مشکل دستگاه انتظامی:
    سوال: مهمترین مشکل برای روابط آزاد وشرعی مسئله قانون است که در مملکت ما این آزادی وجود ندارد شما چگونه این همه آسان از متعه حرف می زنیددر حالی که هیچ دختر و پسری جرات هم صحبت شدن یا همراه شدن را ندارند مشکل نیروی انتظامی وامر به معروف ونهی از منکر را چه می گویید همین چند روز گذشته دختر خانمی را که ستاد نهی از منکر به جرم اینکه با یک آقای غریبه همراه بوده دستگیر کرده وبعد در زندان ازترس خودکشی کرد ه بود در حالی که هیچ رابطه نا مشروعی هم با هم نداشتند
    جواب:متاسفانه حقیقتی که عنوان نمودید یکی از مسایل ضد دینی ومخالف با روح آزادی وحقوق انسانی وشهروندی در جامعه ماست که البته همه این کارهایشان را هم به اسم دین عرضه می کنندبنده خود 14 سال درس حوزه خوانده ام ودر هیچ جای فقه وقوانین مدنی وجزایی ابداً ندیده ام که با هم بودن دو جنس مخالف که نسبتی با هم ندارند جرم محسوب شده باشد این کارهای آقایان مال اسلام جدیدی است که معلوم نیست کی نازل شده خشک مقدسی هایی که من هی از آن می نالم وجلوتر از قانون خدا وقران حرکت کردن ومومن تر از رسول وائمه شدن نمادونمودش این است بله فقط یک مورد داریم وآن اینکه اگر دو نامحرم در خانه در بسته ای تنهاواقع گردنددر صورتی که خوف به گناه را بدهند به خاطر واقع نشدن در گناه واجب است آنجا را ترک کنند . خوب تازه این موردهم مربوط به عمل وحس خود آن دو است که باید خوددر مورد آن قضاوت واقدام کنندنه دیگران یعنی اینجا هم جرمی در کار نیست چه رسد به این که در مکان عمومی با هم باشند بنا بر این هیچ کس طبق هیچ قانونی حق دستگیری وباز خواست مردم را به این بهانه هاندارد و این گونه اعمال مصداق تجسس حرام است که قرآن آن را نهی نموده مگر آنکه چهار شاهد عادل گواهی دهند که آنها مرتکب زنا شده اند یا دو شاهد عادل گواهی دهند که مرتکب تماس جنسی ومعاشقه شده اند تازه آن هم در صورتی است که به چشم خود ببینند وتازه آن هم در صورتی است که هر چهار نفر با هم بیایند وشهادت بدهند اگر 3 نفرشان بیایند وگواهی دهند نه تنها جرم ثابت نمی شود بلکه خود آن 3 نفر باید شلاق بخورند بنابراین وقتی جرم وگناهی ثابت نشده تکلیفی هم به گردن کسی نیست نه نیروی انتظامی نه آمرین به معروف وناهین از منکر.شاید آن دو نفر نامزد باشند شاید خواهر برادر وشاید همسر یکدیگر . به ما وشما چه مربوط که اصل ونسب دیگران را جویا شویم چون وقتی یقین به جرم نداریم تکلیفی هم نداریم به عبارت واضحتر مسئله تعرض نیروی انتظامی به دو جنس مخالف یا به خاطر آن است که شاکی خصوصی وجود دارد که این گونه نیست ویا به خاطرفعلیت جرم است که چنین نیست چون هیچ قانونی صرف با هم بودن دو جنس مخالف را جرم نمی داند یا به خاطر نهی از منکر است که شما اصلا نمی دانید اولا آن دو محرمند یا نا محرم وثانیا نمی دانید اگر هم نا محرمند قصد خلاف دارند اینست که وقتی مجریان این مملکت به خصوص خشک مقدس های نیروی انتظامی هیچ از فقه واسلام سررشته ندارند آنوقت خودشان می شوند قران ورسول خدا وبه اسم اسلام آزادی وآبرووحیثیت مردم را لگد مال می کنند نیروی انتظامی به هیچ وجه موظف به این نیست که بداند اشخاصی که با همند چه نسبتی با هم دارند یا در چهار دیواری درون خانه ها چه می گذرد وظیفه این نیرو در مورد جرایم اجتماعی فقط ایجاد نظم در جامعه است یا اینکه به شکا یت افراد رسیدگی کند یا در مورد جرم ثابت شده اقدام کند.
    ریشه های بدحجابی :
    قبلا گفتیم که وضعیت حجاب در ایران قدیم نسبت به الان بسیار بسیار مطلوب تر بوده به علاوه فساد جنسی هم خیلی کمتر بوده این سوال مطرح می شود که در آن زمان که حکومتها هم در ظاهر غیر دینی بوده اندچه عواملی باعث این وضعیت مطلوب ورشد حجاب در جامعه شده است
    جواب: {البته نگاه ما به زمان قبل از حکومت رضا خان و مسئله کشف حجاب ورسوخ فرهنگ غرب است .}هر چند حکومتها غیر دینی بوده اند اما دین در میان مردم وخانواده ها رونق بیشتری نسبت به الان داشته به علاوه غیرت مردان در توجه به خواست اسلام نسبت به زنان بیشتر بوده ونیز زنهای قدیم مثل امروز اینهمه در جامعه بیا وبرو نداشتند وبرطبق اصل { جهاد المراه حسن التبعل} به وظیفه همسر داری وزندگی داری مشغول بوده اندوچون در جامعه کمتر ظاهر می شدند جامعه از لحاظ جنسی سالمتر بود چون حتی زنان اگر با حجاب کامل هم در جامعه ظاهر شود باز از میل جنسی مردان وجوانان ونگاههای آنان بر کنار نیستند بنابراین هر چه زن در جامعه {ولو با حجاب وعفت اسلامی} بیشتر رفت وآمد کند بحران جنسی در جامعه شدید تر می شود همه اینها دلایل فرعی است اما دلیل اصلی:در قدیم سن ازدواج دختران خیلی کمتر از الان بوده ومعمولا بین 13 تا 15 سالگی ازدواج می کرده اند حتی بعضی دخترانشان را در سن 9 سالگی یعنی آغاز تکلیف هم تزویج می کرده اند واین کاملا امری عادی بوده سن ازدواج مردان هم تقریبا کمتر از الان بود ومشکلات وموانع موجود بر سر راه ازدواج خیلی خیلی کمتر بوده خوب حالا دختری که در این سن ازدواج می کرده اولا دیگر مشکل جنسی وعقده شهوی نداشته تا نیازی به خود نمایی داشته باشد وبه راه خلاف برود یا مردان او را به راه خلاف بکشانندیا او مردان را به راه خلاف بیاورد ثانیا :شخصیت زن با ازدواج در چنین سنی خیلی زودتر شکل می گرفته واحساس مسئولیت همراه با تکالیف دینی از زن یک موجود با کرامت وسنگین در آن سنین می ساخته ازدواج موقت هم شایع تر از الان بوده وتعدد زوجات هم امری مرسوم بوده بنا براین مردان هم مشکل جنسی شان خیلی حل شده تر از الان بوده لذا فساد جنسی هم کمتر بوده است خوب در این گفتار ریشه حفظ حجاب و کم بودن فساد وبزهکاری جنسی فقط در ازدواج آسان ودر سن کم نمودار می شود اما در زمان خودمان می بینیم که حکومت ودولت درست برعکس عمل می کند یعنی فکر می کند با چادر برسرکردن زنان مشکل فساد جنسی وعفت زنان حل می شود و به جای آنکه دلیل وسبب را بخشکاند تا مسبب ومدلول حل شود مسبب ومدلول را هدف گرفته تا دلیل را بخشکاند وزهی جهالت وزحمت بیهوده وعقل نارسا که خدا شفایشان دهد مخصوصا روسای صدا وسیما که می خواهند در فیلمها وسریالها حتی بر سر زنان هفتاد ساله هم چادر بکنند قرانی که خود می گوید اصلا حجاب برای زنان مسن که کسی رغبت به آنان ندارد واجب نیست{ یعنی حتی می توانند بدون روسری هم به خیابان بیاید} ولی آقایان از قران هم جلوتر رفته اند از جهتی هم از مدلول شروع کرده اند تا دلیل را سرکوب کنند تازه آنهم تبلیغ چادر باتزویر چون خیلی از زنانی راکه در فیلمها چادر تا خر خره برسرشان می کنند خود در بیرون بد حجابند علاوه برآن سعی می کنند مجریان زنرا از میان چهره های زیبا وخوش نما که شهوت هر بیننده ای را بر می انگیزدانتخاب کنند واینجا را دیگرنمی گویند خلاف اسلام است وفکر می کنند عفت اسلامی یعنی فقط چادر برسر کردن ولو اینکه مورد نگاه شهوت آلود میلیونها مرد باشند !! آیا گمان کرده ایدصرفا با تبلیغ چادر مشکل عفت حل می شود {چون عفاف غیر از حجاب است}آیا با این کار مشکل جنسی جامعه که عامل اصلی بد حجابی در زنان وبد عفتی در زنان ومردان است حل می شود تازه چه بسا زنانی که چادر را وسیله اخفای بد کارگی وبی عفتی خود قرار می دهنددر زمان قاجار که همه زنان نقاب بر صورت داشته اند کسی تبلیغ چادر ونقاب را نمی کرد بلکه علتش آن بود که زن در ورای آرامش جنسی دیگر نیاز به خود نمایی نداشته ومرد در ورای اطفای آسان نیاز جنسی چه از راه ازدواج دائم یا موقت یا تجدید فراش نیازی به مزاحمت برای نوامیس مردم یا تجاوز ودیگر بزهکاریهای جنسی نداشته خوب الان می آیند مجازاتهای شدید برای تجاوز ومزاحمت وضع می کنند در حالی که به فشارهای روحی وروانی وتنگناهایی جنسی توجه نمی کنند نقل است که جوانی را خدمت حضرت مولا آوردند که مرتکب خلاف جنسی شده بود حضرت یک سیلی به عنوان تنبیه به او زدند ولی بعدااز بیت المال پولی به او دادند تا با آن ازدواج کند اما در مملکت ما فقط سیلی می زنند ولی دیگر هیچ فکری به حال نیار ورفع مشکل بزهکاران ندارند. چندوقت گذشته شنیدم که یک قاضی برای چند جوان مجرد که معلوم بوده مراوده وخوش وبشی با دختری داشته اندحکم 99 ضربه شلاق در ملا عام وتبعید (در واقع حداکثر حکم تعزیری)صادر کرده است در حالی که برای این قاضی به هیچ وجه وجود رابطه جنسی وحتی تماس جنسی هم ثابت نشده بوده خوب حالا یکی نیست به این قاضی احمق بگوید که چنین حکمهای سهمگین وتعزیر حد اکثر با شرایط فعلی جامعه چه همخوانی دارد چنین تعزیراتی مال زمانی است که اولا شرایط ازدواج آسان برای جوانان مجرد به ساده ترین وجه فراهم باشد ثانیاً:شرایط تجدید ازدواج هم برای مردان متاهل که واقعا نیاز به ازدواج دارند ونیازشان با یک زن حل نمی شود فراهم باشد نه این که هر روز به اسم دفاع از حقوق زن قانونی جدید در محصور کردن مردان تصویب کنید ثالثاً:شرایط ازدواج موقت هم در جامعه فراهم باشد تا جوانان زیر فشار شهوت به حرام کشیده نشوند رابعاً:سن ازدواج کاهش یابد تا نو جوان یاجوان مجبور نباشد تا رسیدن به سن عرفی ازدواج مجبور باشد به نحو دیگر نیازخود را اطفا کند خامساً:شرایط وآداب ورسوم سنگین ازدواج دائم هم مرتفع شودبه خصوص در مورد شغل جوانان وتمکین مالی آنان فکری گردد مشکل شغلی را هم زمانی می توانیدحل کنیدکه حق مشاغل جامعه را که ابتدائا ازآن مرد است به مردان مسترد کنیدنه اینکه هر چه فرصت شغلی است را به خانمها که نه در نظام طبیعت ونه شریعت نیروی کار محسوب نمی شوند دهید وگروه عظیم مرد را در جامعه بیکار نگه دارید تا بیکاری هم سرآغاز دهها نوع فساد و بزهکاری شود واز ازدواج وتشکیل خانواده هم ماهها وسالها عقب بیافتند این چه دفاع کردن از حقوق زن است که باید به قیمت از دست رفتن حقوق مرد تمام شود؟{البته منظور ما زنانی است که نیاز مالی به کار ندارند وفقط به عنوان داشتن کلاس وسر گرمی مشاغل را اشغال کرده اند} بنا براین آقایان قضات عزیز حضرت علی علیه السلام به یک سیلی اکتفا می کرد وهزینه ازدواج را هم می داد در حالی که درآن زمان شرایط ازدواج خیلی آسان تر از حال بوده که اگر شما در آن زمان بودید لا بد برای چنین مواردی حکم اعدام هم صادر می کردید. متاسفانه در کشور ما که ریشه ها وراه درمان فساد را نمی دانند برای اینکه خود را قدرتمند نشان دهند ودر مقابل خواست عقلاخود را تبرئه کنند گاه سعی می کنند با اعدام چهارتا از اراذل واوباش وبا ایجاد رعب ووحشت جلوی فساد را بگیرند در حالی که در مان فساد با رعب ووحشت ماست مالی کردن ومغشوش کردن واقعیات و سرپوش گذاشتن برناتوانی از در مان منطقی واصولی فساد وحاصل عدم در ک اسلام واقعی در جامعه است.
    فلسفه متعه منحصر به بعد جنسی نیست:
    ازدواج موقت فقط برای رفع نیاز جنسی نیست و با توجه به اینکه مشکلات عشقی وعاطفی هم در جامعه ما بسیار بالا ست این ازدواج می تواند آنجا هم راهگشا باشد واینکه ما بیشتر روی جنبه جنسی صحبت کرده ایم برای آنست که این وجه مشهودتر وحادتر است والا در کشور ما که مسائل عشقی وعاطفی از هر جای دنیا شدیدتر است به علاوه موانع رسیدن دو جنس مخالف به یکدیگر هم در بعضی موارد بسیار زیاد است اینجا هم نکاح موقت به استمداد ویاری می آید به عنوان مثال مرد یا جوان یا نوجوانی عاشق ودلبسته دختری می شود یا بر عکس به طوری که زندگی او به خاطر این عشق مختل می گردد حالا صد تا مانع هم جلوی روی او یا هردواست که باید دور ازدواج دائم را خط کشید از طرفی هم عشق وعاطفه فردرا کور کرده وزندگی اش را دستخوش تباهی نموده که بسیار در جامعه ما حتی کار به خود کشی یا کشتن طرف یا اقدامات وخیم هم می رسددر این صورت اگر جنس مخالف هم راضی باشد می توان برای مدت محدود نکاح موقت نمود وبه وسیله این وصال کوتاه مدت عقده بسیار کور عشقی وعاطفی را تا حد زیادی مرتفع نمود یا اصلا بر فرض که مسئله عشق شخص خاصی هم مطرح نباشد ولی به طور کلی در وجود هر انسان بالغ عقده های عاطفی وجود دارد که فقط به وسیله جنس مخالف حل میشود که اگر ازدواج دائم امکان نداشته باشد می توان به وسیله نکاح موقت این مشکل را تا حدی حل نمود مورد دیگر ازدواج موقت جاییست که مثلا دو نامحرم در جایی اختلاط زیادی با هم دارند برای دوری از گناه ونگاه توام با ریبه ولذت ،صیغه محرمیت می خوانند وشرط هم می توانند بکنند که فقط محرمیت باشد نه تماس جنسی


    یکی از جاههایی که ازدواج موقت معنا پیدا می کند آن جاست که دختر وپسر قبل از ازدواج دائم بخواهند معاشرت ومطالعه بیشتری روی هم داشته باشند چرا که از یک طرف خواندن عقد دائم به معنی فیصله داده شدن قطعی کار است و آنها هنوز به یقین وتفاهم صد در صد نرسیده اندواز سوی دیگر نامحرم بودن هم آنها را خیلی وقتها به گناه می کشد بنابراینبهترین راه ممکن ازدواج موقت استمورد دیگر خانمهایی هستند که شوهر شان فوت شده وآنها به خاطر عشق وافری که به شوهر سابق خود دارندمی خواهند تا آخر عمر وفادار باقی بمانند خوب این تفکر وعقیده چیز خوبی است بنابراین زن از لحاظ عاطفی نیاز به شوهر ندارد ولی از لحاظ جنسی ممکن است تحت فشار باشد اینجا به صرفه نیست که یک زن فقط به خاطر رفع نیاز جنسی ازدواج دائم کند ومسئولیت سنگینی را از نو عهده دار شودبهترین راهکار ازدواج موقت است تا هم نیازش برطرف شود هم علقه خود با همسر سابق را از بین نبرد چون تنها ازدواج دائم است که این علقه را زائل می کند وزن با نکاح دائم دیگر معلوم نیست بعد از مرگ به همسر سابق خود ملحق شود یانه بنابر این متعه این مشکل را ندارد چون به خاطر موقت بودن وسرآمدن زمان ،علقه سابق را از بین نمیبرد وحالتی مثل طلاق دارد و رابطه او با شوهر متعه ای بعد از اتمام زمان به طور مطلق وبرای همیشه قطع می شود.


    من خود تا کنو ن برای چندین نفر صیغه عقد موقت خوانده ام وجالب اینکه هر کدام از این موارد طرفین انگیزه های مختلفی در عقد خود داشته اند یک مورد ازدواج یک پیر مرد با یک پیرز ن بود که خوب توی این سن وسال انگیزه جنسی مطرح نبود اینها هر کدام همسر خود را از دست داده وتنها بودند ومی خواستند این آخر عمری یک پرستار وهمدلی برای خود داشته باشند این طور که یادم هست برای 5 سال عقدشان را جاری کردم موردی دیگر هم عقد یک مردحدودا 60 ساله با یک خانم بین 35 تا 40 ساله بود ظاهرا این خانم مستاجر خانه آن آقا بود واز آنجا که نمی خواستند حرف مردم پشت سرشان باشد وهمچنین به گناه گرفتار شوند آمده بودند تا صیغه بخوانند وجالب اینکه این خانم بیشتر از آن آقا هیجان زده وخوشحال از این عقد بود دو مورد هم بین دو نامزد بود که می خواستند قبل از عقد دائم با هم محرم باشند جالب اینکه یکی از این دو مورد دختر وپسری از خانواده های بالا وپرستیژدار هم بودند من خوشحال شدم که در این دو خانواده اولا چه قدر جو اطمینان وجود دارد که به عقد موقت روی آورده اند وثانیا بر خلاف عرف معمول در چنین خانواده هایی که از دواج موقت را از ریشه دور می اندازند اینها راحت این مسئله را آن هم در حضور یک مجلس باشکوه از دو خانواده انجام دادند البته مورد اول هم هر دو خانواده تقریبا سطح بالا بودند


    مورد دیگری هم بین یک آقای 50 ساله با یک دختر خانم حدودا 22 ساله بود که برای یک ساعت به جهت رابطه جنسی صیغه شان را جاری کردم و توی این عقد هم اشتیاق از هر دو طرف بود وشاید از طرف دختر خانم بیشتر


    خود من هم تا کنون 4 بار وباچهارنفر ازدواج موقت کرده ام یک خانم غیر باکره 22 ساله 2 خانم باکره 22 ساله - و26 ساله ویک خانم غیرباکره 30 ساله ،زمان این عقدها نیز از نیم ساعت تا یک سال متفاوت بوده
    به هر حال این نکته را به عنوان قاعده در ذهن داشته باشید که نیاز دائم ازدواج دائم می طلبد ونیاز موقت ازدواج موقت ازدواج دائم یک رابطه جنسی وعاطفی است ولی ازدواج موقت می تواند هم رابطه جنسی - عاطفی یا فقط رابطه جنسی یا فقط رابطه عاطفی باشد .بنا براین در متعه نیزرابطه عاطفی در کنار میل جنسی می تواند حرف اول را بزند یعنی طرفین در کمال دوستی و محبت وصفا وصمیمیت ولذت مدتی را در کنار هم می گذرانند وبعد با کمال احترام وبا خاطره ای خوش از یکدیگر جدا می شوند. یکی دیگر از جاهایی که ازدواج موقت ضرورت خود را نشان می دهد آنجاست که طرفین قصد نکاح دائم را دارند ولی شرایط فعلا اقتضای آن را ندارد یا با موانع همراه است صبر کردن هم برای یک طرف یا دو طرف هم بسیارسخت وطاقت فرساست که بسیاری از بیماریهای روحی وافسردگیهااز همین موارد ممکن است ناشی گردد در اینجا می توان به وسیله متعه تا زمان فراهم شدن شرایط نکاح دائم تا حدی طرفین را از بحران روحی وجنسی نجات داد .شاید بگوییدکه ممکن است این امر موجب سردی آنها برای ازدواج دائم شود در جواب می گوییم که خیر عشق واقعی با این چیزها سرد نمی شود زیرا نیاز به وصلت ابدی که حاصل عشق واقعی است با ازدواج موقت حل نشده وزائل نمی گردد و همچنان به داغی وحرارت خود باقی است .مورددیگر در مورد دختر وپسری است که قصد دارندباهم ازدواج کنند اما می خواهند مدتی را وقت بگذارند تابیشتر یکدیگر را بشناسند از طرفی هنوز به طور کامل یکدیگر را نشناخته اند تا بتوانند عقد دائم کنند از طرفی هم در این رفت وآمدها ورد وبدل شدن نگاهها وصحبت کردن ها طبیعتا به گناه می افتند در اینجا هم تا قطعی شدن تصمصم طرفین مبنی بر ازدواج کردن یا نکردن عقد موقتی خوانده می شودکه البته دختر می تواند شرط کند که در طول عقد موقت هیچ تماسی با او انجام نگیردعلاوه بر اینها موارد دیگری هم قابل اشاره است مثل جایی که زن یا مرد به علت بیماری خاص روحی یا جسمی موقت یا دائمی توانایی ازدواج دائم وطولانی مدت را ندارد یابه خاطر فقر مالی از عهده اداره خانواده وزندگی بر نمی آید و موارد دیگر.... . این نکته هم غلط است که فلسفه متعه را منحصر در دوری از گناه بدانیم چون یکی از عمده ترین فلسفه های ازدواج دائم هم دوری از گناه است واینکه رسول گرامی اسلام فرمودند کسی که خوف گناه (جنسی) را دارد واجب است نکاح کندولفظ را هم مطلق آورده اند یعنی هر ازدواجی که امکان آن باشد اگر ازدواج دائم ممکن نباشد ازدواج موقت واگر موقت ممکن نباشد دائم ،حفظ شدن نیمی از دین با ازدواج که در ظاهر به خا طر گرفتار نشدن انسان در فحشاست نیز با هر دو ازدواج قابل حصول است چون در این روایت هم لفظ ازدواج مطلق است بنابر این فرق این دو نوع ازدواج در مسائل دیگری است که قبلاًذکر شد


    سن ازدواج دختران وارتباط آن با بحث متعه:
    ممکن است این سوال مطرح شود که برطبق آنچه قبلا گفتیم که سن ازدواج دختران از نظر شرع قبل از سن حیض است یعنی حدود 12 -13 سالگی خوب دو تا مشکل اینجاست اولا :آیا چنین دختری در چنین سنی می تواند در تشخیص شوهر مناسب دقت عمل به خرج دهد واصلا می تواندشوهرداری کند ؟دوم اینکه آیا با ازدواج راه تحصیل او سد نمی گردد و این یک مسئولیت زود هنگام برای دختران محسوب نمی شودجواب شما چیست؟
    جواب: وقتی قبول داشته باشیم خداوند وائمه از ما جامعه شناس تر و به مصالح کلی انسانهاآگاه ترند باید تسلیم شد چون آنها مثل ما "ینطق عن الهوی "نیستند وحرفشان سهو وخطا ندارد ومربوط به همه زمانهاست ومقاومت ما در واقع اجتهاد در برابر نص خواهد بود بنا بر این ما هستیم که باید باورها وسنن خود را بر اسلام منطبق کنیم نه بر عکس لذا باید با استدلال وبه طور دقیق وارد این بحث شد نه با ظاهر بینی وقضاوت عجولانه .فلسفه ها ومزایای زیادی برای ازدواج در این سن وجود دارد که به بعضی اشاره می کنم 1- همان طور که قبلا گفتم هر چه ازدواج در سنین پائینتر صورت گیرد شخصیت وکرامت انسان زودتر استخوان بندی یافته وشکل می گیرد 2- مسئولیت زندگی وهمسر داری سخت تر از مسئولیت وتکالیف الهی نیست وقتی یک دختر خانم در سن 9 سالگی به سن تکلیف میرسد ونماز وروزه وحج وخمس و حجاب و... براو واجب می شود نشانه آنست که عقلًا در چنین سنی به تکامل وبلوغ فکری وشخصیتی رسیده است والا خدا برانسان سفیه یا نابالغ تکلیف حمل نمی کندویکی از دلایل تکلیف در این سن آمادگی وورزیدگی برای ازدواج وقبول مسئولیت زندگی است 3- اینکه گفته شود دختر در این سن از عهده شوهر داری برنمی آیند اولا باید گفت که برای همسر داری سن وعلم ملاک نیست عقل ملاک است چه بسا کسی که سن وعلمش بالا باشد اما عقلش ناقص ولنگ وچه بسا کسی که عقلش کامل است اما سن ودانش کلاسیک او چندان بالا نباشد که همین مسئله تکلیف زن در 9سالگی نشانه تکمیل قوا وعقل (درحدو بعد زنانگی)وظرفیت فکری زن برای قبول مسئولیت است اگر دختر 9 ساله بچه وصغیر بود که خدا تکلیف بر او تحمیل نمی کرد تکلیف زندگی سختتر از تکالیف الهی مثل نماز وروزه وحجاب وترک گناه نیست وانسان زمانی تکالیف الهی وشرعی بر او تحمیل می شود که در بعد عقلی به بلوغ رسیده باشداز آن گذشته بر فرض که قبول کنیم دختر 14 ساله عقلش کامل نیست مگردخترانی هم که در سن مثلا 25 سالگی عروس می شوند اکثرا آیاعقل ودانش وعلم زندگی داری و شوهر داری بلدند که بخواهید بگویید دختر13-14 ساله از این دانش واز این عقل بهره ای ندارد {همین بالا بودن آمار طلا ق واختلافات کوچک که در زندگیها تبدیل به کوه می شود نشان می دهد که عقل چندان بر زندگی های امروز افراد بالغ هم حاکم نیست } عقل انسان در سن خاصی که همان سن بلوغ شرعی است در اکثر افراد به حد نهایت وکمال خود می رسد وبعد ازآن فقط تجارب وعلم است که به انسان افزوده می شود و با عبور از این سن چیزچندانی به عقل اضافه نمی شوداین درست مثل رشد قد انسان است که به طور متوسط در 16 - 17 سالگی به حد نهایت می رسدوبعد از آن تمام تغییرات مربوط به اجزا وشکل انسان است که رو به کهولت می نهد بنا براین اگر بخواهیم صبر کنیم که تجربه وعلم هم به حد کمال برسد باید مردان وزنان در 60 سالگی با هم ازدواج کنندبه خصوص علم که تاثیر چندان وملاک مهمی برای زندگی زنا شویی نیست مهم عشق وعقل می باشد {سوال:آیا دختر در این سن می تواند عاشق شود؟ بلی وحتی عشقی ناب تر ازبزرگسالان}. زندگی وتشکیل خانواده منافاتی هم با تحصیل علم ندارد وشخص همراه بازندگی می تواند به تحصیل علم ادامه دهد آنچیز که ما مخالفیم ودر قدیم هم زیاد بوده اجباری بودن ازدواج در این سنین وترک تحصیل بعد از ازدواج است . درثانی اینکه گفته شوددختر در این سن تجربه برای زندگی داری ندارد حرف غلطی است چون یک دختر که در سن 25 سالگی هم ازدواج می کند تجربه همسر داری ندارد اصلا برای کسب این تجربه انسان اول باید ازدواج کند بعد تجربه بیاموزد مثلا شما اگر بخواهید رانندگی یاد بگیرید خواه وناخواه باید رانندگی کنیدتا یاد بگیرید بدون آنکه اصلا سوار ماشین شده باشیدهر چه قدر هم که آیین نامه رانندگی بخوانید نمی توانید ادعا کنید که راننگی بلدید؟بنا براین نمی توان همسر داری را آموخت وبعد همسر کرد بلکه باید90% تجارب زندگی داری وهمسر داری را در ازدواج یاد گرفت 4- اصولا سن شکل گیری شهوت جنسی وسن شکل گیری نیاز عاطفی به وجود جنس مخالف بایدبا سن ازدواج یکی باشدکه ازدواج دختر در این سن انطباق زمانی کاملا به جاییست 5- اینکه گفتید ممکن است ازدواج مانع از تحصیل باشدخیر این گونه نیست به خصوص اینکه یک دختر، دیگر از لحاظ جنسی به آرامش می رسد وبزرگترین نیاز او رفع می شود وبهتر می تواند درس بخواند در ثانی لازم نیست که در همین سن به خانه بخت برود یا بچه دار شودطرفین می توانند فقط عقد کنند وهر وقت که شرایط مساعدتر شد وآمادگی برای عروسی داشتند به خانه بخت بروند چه اشکال دارد که تا 8 سال و10 سال در عقد یکدیگر باشندوهر کدام نزذ والدین خود زندگی کنند؟ بنابراین نیاز به ازدواج کمتر از نیاز به علم ودانش نیست راه عاقلانه اینست که هیچ کدام را فدای دیگری نکنیم متاسفانه در جامعه ما دختر 14 ساله که جای خود دارد دختران 24 ساله هم وقتی خواستگار برایشان می آید می گویند که ما هنوز داریم درس می خوانیم وامکان ازدواج رافعلا نداریم این چه جامعه مسخره ایست که همیشه میان دو بعد افراط وتفریط گرفتار بوده یک زمانی اصلا اجازه نمی دادند دختران سواد یاد بگیرند وهمه سواد دار بودن زن را یک امر مضحک تلقی می کردند ونه از الان که درس وتحصیل همه چیز را فدای خود کرده است وبه نظر من مقصر اصلی هم حکومت است که دین را غلط جا انداخته وجلوی باورهای غلط را سد نکرده است اگر واقعا دختر ی در سن 20 سالگی نیاز به ازدواج نداشته باشد قطعا وقطعا مریض است وحتما وحتما باید مداوا شود {.به قول فرانسوی ها:اگر ازدواج زود هنگام اشتباه است ازدواج دیر هنگام اشتباهی بزرگتر است}ما معتقدیم نه علم باید فدای ازدواج وتشکیل زندگی وتوجه به غریزه شود ونه بر عکس. اصلا مگر علم فقط کتاب خواندن است؟مگر در روایات نیامده که بزرگترین علم تجربه است . خوب چه چیزی بهتر از ازدواج ووارد شدن در محیط زندگی وتلخی ها وشیرینیهای آن می تواند برای انسان تجربه آور وسازنده باشد کسانی هم که فکر می کنند بچه هایشان با ازدواج دیر هنگام دیرتر به سختی ها مواجه شوندغافل از این نکته اند که جوهره فرزندان ما در سختی ها وتجربه هارشد می کند البته امروز این تصورات محلی ندارد چون دیگر از سختیها ومرارتهای زندگی که در قدیم بوده خبری نیست جز سختی ها وموانعی که خود ما به دست خود ایجاد می کنیم در ثانی یکی از عوامل طلاق اینست که دو طرف به راحتی وآسودگی دوران طولانی مدت مجردی عادت کرده ووقتی که ازدواج کرده و با مشکلات زندگی مواجه می شوند برایشان بسیار طاقت فرسا می نماید{به خصوص دختران} در حالی که اگر قبل از اینکه سن بالای ازدواج آنها را به این عادت دچار کندبه ازدواج رو آورند مشکلات برایشان عادی ترو قابل هضم تر خواهد بود6- با ازدواج در این سن جلوی فساد جنسی وجنایات حاصل از آن به نحو چشمگیری در جامعه گرفته می شود ومسئله حجاب هم به نحو قابل ملا حظه ای حل می گردد. به قول ولتر: "هر چه متاهل ها بیشتر شوند جنایت ها کمتر می شود ." بنابراین یک دختر به جای آنکه عقده جنسی خود را از راه بد حجابی بیرون بریزد به راحتی می تواند از راه ازدواج دائم یا موقت وبه صورت شرعی مشکل خود را حل کند 7- ازدواج دختر در این سن در واقع قبل از شکل گیری حس استقلال وعادات زندگی مجردی است که اتفاقا بزرگترین مشکل بسیاری از مردان در زندگی زنا شویی همین است که دختر آن قدر در خانه والدین مانده که دیگر هم به این خانه عادت کرده هم به مجرد بودن ، حس استقلال وعادات وخلقیات شخصی در او به نحوی استحکام یافته که وقتی وارد خانه بخت می شودبه این نوع زندگی عادت که ندارد هیچ آن را یک مزاحمت ومانع برای آزادی دوران طولانی زندگی مجرد ی می داند این عادات در چنان سنی دیگر خیلی مشکل قابل تغییر است ومسلما خیلی تنشها در زندگی زنا شویی به خاطر همین روحیات ریشه دار وغالبا غیر قابل تغییر است در حالی که وقتی دختر در سن 14 سالگی مثلا ازدواج می کند در واقع بخشی عمده از رشد شخصیتی واخلاقی او در خانه شوهر شکل می گیرد واز همان زمان راحت تر می تواند خود را با اخلاق همسر وشرایط ایجاد شده ونوین وفق دهد ودر واقع به همان قالب که همسر وشوهر می خواهد شکل وظرف به خود می گیرد این مثل گیاهی می ماند که در اوان رشد یک ساقه نازک وقابل انعطاف دارد ولی وقتی مدت مدیدی از رشد آن گذشت تبدیل به درخت وتنه نیرومندی می شود که دیگر به هیچ وجه نه خود می تواند خود را تکان دهد نه دیگران می توانند او را خم کنند در نتیجه در زندگی برای چنین معضلهایی عموما چاره ای جز طلاق باقی نمی ماند 8- مسلما ازدواج در چنین سنی فاصله قابل ملاحظه ای با مرد ایجاد می کند که دیگر دختر خود را در مقابل شوهر که فاصله مثلا 8سال یا 10 سال یابیشترو کمتر با او دارد رقیب حساب نمی کند که مسئله منیت ومقاومت وغرور در کار باشد وخواه ونا خواه تجربه شوهر وعلم او را همیشه بالاتر از خود خواهد دانست بنابر این تنشهای مربوط به منیتها در زندگی کمتر خواهد بود9-وقتی مردی با یک دختر مثلا 25 ساله ازدواج می کند نه از لحاظ جنسی ونه از لحاظ عاطفی مرد به اغنای کامل نمی رسد واین خواسته همچنان در وجود او هست که بعدها ممکن است تبدیل به یک عصبیت وعقده هم شود چون لذت جنسی که یک فرد با یک دختر نوجوان مثلا 14 ساله می برد از دختر 30 ساله و25 ساله وحتی 20 ساله نمی برد بنابر این مرد اگر بخواهد از لحاظ جنسی به اغنای کامل برسد حتی برای یک بار هم که شده می خواهد تجربه جنسی را با یک دختر نوجوان داشته باشدبه علاوه یک دختر نوجوان یا زیر سن نوجوانی تا مدتهای مدیدتری می تواند برای همسر خود جاذبه ولذت جنسی داشته باشد زیرا یک دختر بالای 20 سال و25 سال زودتر فرسوده می شود واز لحاظ جنسی تا مدت محدودتری جاذبه ولذت دارد بنا براین فکر تجدید فراش و....هم زودتر به فکر مرد می آیدیک زن تازه اگر خیلی زیبا باشدحداکثر تا 50 سالگی جاذبه ولذت جنسی دلخواه وهمچنین شهوت جنسی مطلوب دارد در حالی که مرد نیروی جنسی اش تا 100 سالگی هم فعال است نیاز به تجدید فراش یا ازدواج موقت در مورد چنین مردانی هم کمتر از جوانان نیست من خود مردان کهنسالی را سراغ داشته ام که بعد از فوت همسر انشان به دنبال ازدواج با دختران جوان یا حتی نوجوان بوده اند (واین حاصل عقده طولانی مدت جنسی آنهاست که از همان جوانی در وجود آنها بوده )در ثانی برای خود دختر هم شهوت ولذت جنسی در این سن بیش از هر سن دیگری است چون مطلوبیت وزیبایی وآغاز فعالیتهای هورمونی در اوج است بنا براین اگر دختر در سنی که این فعالیت ونیاز در اوج است ازدواج نکند در سنین بالاتر دچار عقده جنسی می شود واگر برفرض هم در این سن به نیاز جنسی هم نرسیده باشد(که خیلی نادر است) باز هم باید ازدواج کندتادر سنین بالاتر دچار ناتوانی جنسی نگردد لذا قاعده این می شود که وقتی شخص به سن ازدواج می رسد ازدواج لازم است چه نیاز جنسی داشته باشد چه نداشته باشد چون درهر صورت به سیستم وشخصیت جنسی ونیز شخصیتی او لطمه وارد می شود وهرچه بین سن نیاز وسن ازدواج فاصله بیشتر باشد این لطمه جدی تر است ووقتی انسان از این بعد لطمه بخورد در واقع از یکی بزرگترین لذتهای حلال دنیای خود دچار نقص وکمبود شده است که حرف کمی نیست نا گفته نماند که بسیاری از دختران حتی قبل از 9 سالگی هم به بلوغ ونیاز جنسی می رسند.

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28828
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : باید های و نبایدها در ازدواج موقت (فقط یک مقاله است)

    البته تمام این بحثها منحصر تنها به دختران نیست پسران هم شامل این قاعده اند ولی با توجه به دلایل گفته شده ازدواج دختر در این سن مزایای دو طرفه داردولی ازدواج پسران در این سن شخصی است یعنی مزایای آن فقط مربوط به خود آنان می شود بنابر این اهمیت ازدواج دختران در سن مذکور بسیار بیشتر از جنس مخالف است نکته دیگر اینکه:بالا رفتن سن ازدواج جنس مذکر محصول بالا رفتن سن ازدواج در جنس مونث است زیرا پسران در ازدواج تابع دخترانند شما یک جوان 17 ساله ای را در نظر بگیرید که در اوج نیاز است ولی دختری که در این سن بتواند برای خود انتخاب کند خیلی کم است چون همه می خواهند درس بخوانند یا هنوز برایشان زود است!!! بنابراین این جوان مجبور است به ساز جنس مونث برقصد وتا فرا رسیدن سن ازدواج دلخواه دختران صبر کنند بنابراین بالا رفتن سن ازدواج دختران یک نوع ضربه وظلم به جنس مخالف نیز هست وتنها یک مسئله شخصی ودل بخواهی نیست 10-ممکن است کسی بگوید این سن شرعی ازدواج دختران مربوط به همان زمان ائمه وقدیم می شده نه الان . در جواب باید گفت که برای این منظور باید ثابت کرد که درآن زمان دختران از لحاظ ماهوی با الان متفاوت بو ده اند یا از لحاظ عقل ودانش بالاتر بوده اندکه این گونه نیست دختران آن زما ن یا برعکس شاخ ودمی اضافه تر از دیگری نداشته اند بلکه تازه ازدواج دختر در آن زمان باید بیشتر مورد انتقاد شما باشد زیرا آن زمان شرایط زندگی وهمسر داری بسیار سخت تر از الان بوده ویک دختر می بایست بعد از شوهر کردن مرارتهای زیادی را تحمل کندمثلااز لحاظ رفاهی نه آب لوله کشی وگرم بوده نه ماشین لباسشویی و ظرفشویی نه فر وگاز بوده نه جارو برقی بوده نه شیر خشک بوده نه وسایل گرمایشی وسرمایشی درست نه بهداشت ودرمان درست و نه در جامعه عدالتی بوده که زنان مورد ستم بتوانند حق خود را استیفا کنندو... به علاوه در ست بعد از ازدواج می بایست بچه دار هم شوند آنهم نه یکی ونه دوتاه بلکه 10- 12 تا... لذا اگر گفته شود که دخترهای قدیم درس نمی خواندند برای همین می توانستند زود ازدواج کنند در جواب باید گفت که مشقات زندگی زناشویی دختران در قدیم چندین برابر زحمت درس خواندن دختران امروز بوده در ثانی منظور از ازدواج در مورد دختران امروز این نیست که بلافاصله به خانه بخت روند وبچه دار شوند یا خانه داری کنند فقط صرف عقد برای رسیدن به آرامش عاطفی وجنسی تا زمان فراهم شدن عروسی ورفتن به خانه بخت است- .11- انسان از لحاظ غرایز فرقی با دیگر حیوانات ندارد سن بلوغ در همه حیواناتی که میانگین عمرشان مثل انسان است با انسان مطابق است وهمه حیوانات ماده حداکثر دیگر در سن 10- 12 ساگی بالغ شده وموجود نرباآنها آمیزش کرده وتشکیل خانواده می دهند بنابراین اگر جنبه طبیعت وغریزه رانیز در نظر بگیریم به واقعیت مذکوراذعان خواهیم کرد.
    ممکن است این اشکال مطرح شود که هر چه سن ازدواج بالاتر باشد افراد بهتر می توانند شریک زندگی خود را تشخیص دهند ودست به انتخاب دقیقتری بزنند در جواب عرض می کنم که شما نمونه اش را می بینید اگر این همه افراد بالغ که با فرصت کافی وعلم بالا به قول شما عاقلانه همسر یابی می کنند چرا این همه آمار طلاق بالاست وما جزء کشورهای رده بالا در جهان از لحاظ طلاق هستیم؟ ثانیا:ًقبل از ازدواج خیلی چیز زیادی قابل حدس نیست که طرفین واقعاًیقین یابند که میتوانند با هم زندگی کنند یا نه واین بیشتر بعد از ازدواج وایجاد محرمیت ورابطه ووارد شدن در حیطه مسئولیت وزندگی معلوم می گردد چه بسا افرادی که برای رسیدن به طرف معایب خود را قبل از ازدواج مخفی می کنند یا دروغ می گویندیا به خاطر عشق شدید ازآینده نگری توجه به مسائل عقلایی کاملا ًغافل می مانندوبعد از ازدواج وکم شدن حرارت تازه می فهمند که انتخابشان اشتباه بوده بنا بر این بالا رفتن سن تاثیر چندانی دربالا رفتن در صدموفقیت در ازدواج ندارد چه بسا وسواس شدیدتری را برای افراد در گزینش ایجاد کند که فکر وذهن آنها را سالها بی جهت به خود مشغول نماید مثل آقایی که بیش از صد بار به خواستگاری رفته بود ودر نهایت هم هنوز زوجه مورد نظر خود را انتخاب نکرده بود ثالثاً:بالا رفتن سن مساوی با کم شدن نیاز جنسی و عاطفی در بسیاری از افرادنسبت به دوران نوجوانی است این کاهش نیاز ملاکهای بی ارزشی مثل ثروت وتوجه به مسائل ظاهری وفرعی وزود گذر را بیشتر نمایان وظاهر می سازد با توجه یه آنچه گفته شد هیچ یک ازمشکلات فراروی پسران جوان نیز نمی تواند بهانه مستدلی برای ازدوا ج دیر هنگام باشدچند وقت قبل یک جوانی در یک بحث مربوط به ازدواج مشکلات خود را مطرح می کرد که بایدهنوز دانشگاهم را تمام کنم بعد به سربازی بروم بعد کار بگیرم بعد خانه ای تهیه کنم بعد... زن بگیرم من در جواب اوگفتم آیا نمی شوداول زن بگیری بعد همه این کارها را انجام دهی تو که این همه مشکل فراروی خود داری زن داری هم رویش(آن هم فقط عقد نه عروسی)12-ازدواج دختران در این سن ،مهر بیشتری در وجود آنها نسبت به شوهران ایجاد میکند وبالعکس زیرا مهر ومحبت هر چه در سنین کمتر در دل انسان ایجاد شود از ثبوت وثبات قوی تری هم در حال وهم درآینده بر خوردار خواهد بود.13-علاوه بر آن لطافت انوثیت در این سن بسیار بالا ودر اوج است بنابراین مشکلات ونارساییهای اخلاقی احتمالی به خاطر لذت روحی وجنسی انوثیت بالای آنها خیلی بیشتر از طرف مردان قابل اغماض است ومسائل اختلافی از اهمیت کمتر وگذشت بیشتری برخوردار است واذیتهایی که در سنین بالا ممکن است از ناحیه شوهران متوجه زنان باشددر این سنین خیلی کمتر است.{نکته:ممکن است در تمام این موارد ودلایل 13 گانه استثنا هم وجود داشته باشد امابحث ما قاعده ای وکلی است وهیچگاه موارد استثنا مخل به قاعده کلی نیست}.
    ممکن است باز اعتراض کنید که یک دختر 15 ساله برای ازدواج هنوز بچه است وبحث ازدواج در مورد او زود می باشد در جواب عرض می کنم که اولا:اگر دختر 15 ساله بچه است لذا باید یک بچه 3ساله هنوز به دنیا نیامده باشد ثانیا: اگر به جامعه ما باشد که دختر 30 ساله اش را هم هنوز بچه می دانند ثالثا: اگر هم بچه باشند باازدواج دیگر خانم وبالغ می شوند رابعاً:ما مسلمانیم وباید ببینیم اسلام چه سنی را سن بلوغ وچه سنی را سن سفاهت وطفولیت می داند اسلام فقط دختر زیر 9 سال یا دختر قبل ازحیض را نابالغ می داند بنا براین حساب یک دختر 15 ساله در اسلام از نظر فکری وحقوقی واجتماعی وتکلیف و... در ست مانند یک زن 40 ساله است اینکه دختر در سن 9 سالگی وارد سن تکلیف می شودوحجاب براو واجب می گردد یعنی آنکه میوه ای است که رسیده شده ودیگران در او طمع وهوس می کنند ومیوه هم وقتی رسیده شود قابل چیدن است والا اگر کال بود وکسی در او هوس نمی کرد چه دلیلی داشت که حجاب براو واجب گردد واصولا وقتی تکالیف سنگین الهی در این سن بر دختران واجب می شود خبر از قدرت بر عهده گرفتن مسئولیت زندگی دارد چون تکلیف زندگی سختتر از تکالیف شرعی نیست واینکه دختر ان به طور متوسط از سن 12 سالگی حیض می بینند نشانه این است که برای به دنیا آوردن فرزند آمادگی دارند خوب وقتی در این سن همه چیز مهیاست واین میوه رسیده شده چرا در چیدن آن اهمال می شود؟
    بعضی می گویند ازدواج دیرتر باعث می شود که فرد از آزادی ودوران مجردی خود کمال استفاده را ببرند اولا که این خودخواهی است که انسان فقط به بهره رساندن به خود فکر کند ثانیا: اگر مجردی لذتهایی دارد متاهلی هم لذتهایی دارد ثالثاً اگر آزادی مجردی لذت دارد سختی های متاهلی هم برای انسان موجب امتحان و کمال ورسیدن به تجارب وساخته شدن شخصیت است بنابراین لذت چیز خوبی است اما نه به قیمت منکوب شدن حقیقت برتر خامساً : کسانی که می گویند دختر 14 یا 15 ساله بچه است واو را از لحاظ هوش وعقل نا بالغ می دانند بهتر است یک تحقیق علمی در این مورد شود تا معلوم گردد ضریب هوشی انسان در چنین سنی اگر بالاتر از آدمهای 30 - 40 ساله نباشد کمتر هم نیست مشکل این جاست که ما خود هیچگاه دوران نوجوانی خود را خوب به یاد نمی آوریم ونمی دانیم که در آن سن انرژی جسمی و عقلی وفکری وتمییز خوب بدمان به مراتب اگر بیشتر از بزرگسالی مان نبوده کمتر هم نبوده البته این افراد روی حساب علمی قضاوت می کنند نه عقلی وفرق علم وعقل را نمی دانند برای همین است که این بر داشت غلط را می کنند سادساً: اگر بحث علم باشد که " طلب العلم فریضه علی کل مسلم ومسلمه" باید گفت آنچه که در جامعه ماست فعلاً مدرک گرایی است نه علم وعلاقه به فهم وشعور ودانایی وروایت مذکور هم گفته که طلب علم واجب است نه طلب مدرک در حالی اگر یک دختر واقعاً مدعی است که به دنبال علم وشعور است می توانددر کنار ازدواج وهمسرداری مطالعه کند وبه خصوص به معلوماتی که یک زن در زندگی به آن نیاز دارد برسدتازه در تحصیلات دانشگاهی هم خیلی از علوم برازنده ومتناسب با جوهره دختران وزنان نیست بنابراین زن باید در بعد زنانگی خود کسب علم کند نه در بعد مردانگی !!همان طور که در بعد شغلی هم همین بحث مطرح می شود و باید ونباید ها در مورد زن متفاوت با مرد است وآن اینکه در در جه اول کار بیرون از خانه شرعاً باید با رضایت همسر باشد مگر آنکه شوهر از دادن نفقه او خودداری کند یا توان دادن آن را نداشته باشد ثانیاً :شغل برای زن در صورتی محسن است که یا زن از لحاظ مالی شدیداً به آن نیاز مند باشد یا آنکه شغلی باشد که مخصوص خانمها باشدوسرو کار زن فقط یا اکثراً با زن باشد که این مشاغل هم انگشت شمار است در غیر این صورت بهتر آنست که زنان به وظیفه همسر داری وتربیت نسل بپردازد وبیکاری خود را با آوردن فرزند وتربیت آنان جبران کنند وشعار فرزند کمتر زندگی بهتر را دور بیندازند که این شعار صد در صد غربی است واسلام خلاف آن را می گویدزیرا رسول اسلام می فرمایند فرزند بیشتر بیاورید تا من به کثرت شما در روز قیا مت افتخار کنم اگر در قدیم مردم با بضاعتهای کمتر 10 فرزند بزرگ می کردند ودر نمی ماندند حال هم می شود لا اقل5 فرزند به نحو شایسته بزرگ کرد انسانها اگر فقط به فکر رفاه وبهتر زندگی کردن خود باشند خودخواهند زیرا شکرانه استفاده از نعمت وجود بخشیدن وجود به دیگری است




    خوب در اینجا ممکن است سوال کنید این همه حرفهایی که زدید چه ارتباطی به بحث ما یعنی ازدواج موقت دارد عرض می کنم که اتفاقا به خاطر همین که سن ازدواج بالاست وسنت اسلام در مورد سن ازدواج در جامعه نادیده گرفته می شود ما نیاز به ترویج ازدواج موقت داریم تا شاید این خلا وکمبود تا حدی جبران شود وجامعه از لحاظ جنسی وروحی آسیب نبیندوالا نه این ونه آن که می شود حکم حبس ابد. خلا ازدواج دیر هنگام شاید وفقط شاید تا حدودی با ازدواج موقت حل شود وجز این دیگر هیچ راهی نیست بنابراین خانواده ها علیرغم علاقه عاطفی به دختران باید نسبت به حق طبیعی آنان برای ارضای نیاز خود به صورت ازدواج موقت آگاه باشند وچیزی را که شریعت وضع کرده تحریم نکنند وتعصبی که اسلام مهر تایید برآن نمی زند اعمال ننمایند .






    نتایج یک نظر سنجی:
    مزایای ازدواج دختران در سن نوجوانی را بیان کردیم اما موانعی راکه می توان در این مورد مطرح کرد یکی تحصیلات ودیگری نداشتن شغل است در مورد درس وتحصیل مفصلا بحث نمودیم وگفتیم که تحصیلات نمی تواند مانع وبهانه ای چندان قابل قبولی برای فرار از ازدواج باشد اما مسئله شغلی که اصلا ملاک وشرط برای کمال دختران وزنان نیست مگر آنکه خودشان روی این مسئله تعصب داشته باشند.متاسفانه در عصر جدید دختران وزنان خیلی شباهت به مردان یافته اند واین کار را بیشتر از آنکه برای جامعه زن دشوار کند برای مردان دشوار کرده است و خود آنها هم خیلی اوقات نمی دانند که هدف وانگیزه شان در زندگی چیست و اصولا فرق آنها با مرد درچه چیزهاییست
    خیلی ها مدرک وشغل می گیرند برای آنکه در زمان شوهر کردن یک ابزار ابراز وجودی برای آنها باشد همین مسئله نیز سن ازدواج آنها را بالا برده چون تا وقتی که بخواهند تحصیلات عالیه را تمام کنند وکار بگیرند 25 سال از عمرشان گذشته است
    در نظر سنجی که چندی قبل در انگلستان از خانمها به عمل آمد اکثر آنها از وضعیت جدیدی که دنیای امروز وشرایط آن برای زنان ودختران ایجاد کرده ابراز نا خرسندی وعدم رضایت کرده بودند وخواهان آن بودند که مانند زنهای قدیم به سنتهای گذشته رو بیاورند وبه جای داشتن شغل بیرون از خانه وظیفه خانه داری وهمسرداری وتربیت فرزند را برعهده گیرند وبیشتر وقت خود را در راه وظایف زنانگی صرف کنند . آنچه این زنان غربی را واقعا خسته کرده دور شدن از ماهیت زنانگی ووارد شدن در حیطه وظایف وکارها وخصلتهای مردانگی وبالا رفتن سن ازدواج است که نوعی اصالت زدگی برای آنها ایجاد کرده البته در جامعه انگلیس از آنجا که روابط جنسی آزاد است دختران شکوه ای از این بابت ندارند !! ولی در جامعه ما این مشکل به موارددیگر اضافه می شود بنا براین مشکل جنسی خود به تنهایی یک طرف تمام مشکلات دختران جامعه ماست که نه در سنین اوج نیاز ازدواج می کنند ونه مثل غربی ها رابطه آزاد برای آنها وجود دارد تا بتوانندهم خود بهره ای از دوران اوج طراوت ومطلوبیت خود برند هم دیگران؛ زیرا اوج طراوت وظرافت وزیبایی وصفات انوثیت جنس مونث بین سنین 11 تا 18 سالگی است بیشترین لذت جنسی برای جنس مذکر در ازدواج با این رده سنی است همانطور که بیشترین نیاز ولذت جنسی جنس مونث نیزدر همین سنین می باشد بنابر این ازدواج نکردن دختران در این سن اتلاف عمر جنسی وهدر رفتن وبلا استفاده ماندن مطلوبیت وطراوت آنهاست که قطعاً این خود کفران نعمت وامانتی است که یک مونث بایداین امانت الهی وخدادادی رادروقت خود به مرد تسلیم نماید چرا که یک زن صاحب نفس خویش است نه صاحب امانت دیگری که در دست اوست عمر مفید زن با عمر مفید مرد فرق می کند عمر مفید زن به این نیست که مانند مرد باشد بلکه فایده او نوعا در ساختن بنیان خانواده وایجاد آرامش روحی وروانی برای مرداست حقیقتا هیچ گاه به مونث بالای 20 سال نمی توان دختر گفت بلکه باید گفت زنی که هنوز دختر مانده
    هدف از خلقت زن و اصولاًشغل اولیه او ایجاد آرامش وتسکین برای مرد است تا مرد بتواند در ورای این آرامش دنیا ی بیرون رابسازد{..خَلَقَ لَکُم من انفسکم ازواجاً لتَسکُنوا الیها} در واقع زن مرد را می سازد ومرد دنیارا بنابراین تعصب زنان به مشغولیتهای دیگر اگر به قیمت ضربه خوردن به وظیفه اصلی شود گم کردن خویش وتخطی از حقیقت وجودی خود است همین دغدغه هاست که سن ازدواج دختران را نیز بالا برده است خیلی از دختران در سنی ازدواج می کنند که دیگر به دوران باز نشستگی جنسی فاصله چندانی ندارندمی دانیدکه نان چند روزه هر چند قابل خوردن هست ولی هیچ گاه جای نان داغ وتازه را نمی گیرد هر چیز زمان خاص خود را دارد که اگر از زمان خودش بگذرد دیگر آن معناو فلسفه وجودی اش کم رنگ می شود مثلازمان مناسب کار گرفتن تا باز نشستگی بین 20 تا 60 سالگی است زمان مناسب شروع علم تا فارغ التحصیل شدن از 7سالگی تاحد اکثر 35سالگی است وسن مناسب برای سربازی رفتن تا حد اکثر 30 سالگی است .بعضی روانشناسان می آیند هی می گویند ازدواج در سنین زیر 16 -17 سال فلان وچنان در حالی که مقایسه نمی کنند که در زمان قدیم که دختران در چنین سنینی ازدواج می کردند آمار طلاق و ناسازگاریهای خانوادگی چه قدر کمتربوده وازدواجها چه قدر مستحکم بوده در حالی هم که طلاق دادن هم خیلی راحت تروبی درد سرتر از امروز بوده وضرب المثل بوده که دختر با لباس سفید به خانه بخت می آید وبا کفن می روداما امروز می بینیم همین کسانی که در سن بالا ازدواج می کنند وبه اصطلاح در عقل وتحصیلات تکمیل شده اند سر کوچکترین مسائل طلاق می گیرند در جایی خواندم که زنی برسر یک بیسکویت دعوا راه انداخته وکار به طلاق کشیده شده ماجرا از این قرار بوده که این خانم تازه عروس با شوهر ودوست خود به سینما می روند بعد از سینما خانم به شوهر می گوید که یک چیزی برای خوردن بخرد آقا هم می رود وبیسکویت می خرد بعد هم خانم شاکی می شود که چراساندویچ یا چیز بهتری نخریدی وآبروی مرا جلوی دوستم بردی . مورد دیگری هم سراغ دارم که زن وشوهری بعد از 20 سال زندگی به خاطرعدم تفاهم برسر یک سگ طلاق گرفتند ماجرا این بود که خانم یکباره هوس می کند که سگی به خانه بیاورد مرد هم به خاطر مسائل شرعی مخالفت می کند ولی زن می گوید یا شوهر یا سگ!!! وبالاخره کار به طلاق می کشد خوب بر گردیم سر بحث"
    بالا رفتن سن ازدواج دختران حاصل فرهنگ غلطی است که باورهای عصر جدید در ذهن مردم ایجاد کرده که متاسفانه حکومت هم به آن دامن زده این که بعضی می گویند ازدواج در سنین نوجوانی مشکل تشخیص صحیح را به همراه دارد اولاً: به این مسئله قبلاً جواب دادیم ثانیاً: در مورد دختران 25 ساله هم بدر ومادرها تسخیص وتصمیم صورت می دهند خوب در مورد دختر 14 ساله هم همین کار را کنند !!! ثالثاًً :اینکه ازدواج 4 تا دختر نوجوان که در این سنین صورت گرفته وبا شکست مواجه شده اینها استثنا است که قاعده ونظریه کلی را مخدوش نمی کند. به هر حال جامعه ما هنوز در مورد مسئله حقوق زن و قوانین ازدواج وتفکرات وبرداشتهای مربوط به این امر راه سراسر خطایی را طی می کند واز اسلام خیلی فاصله دارد بالاخره روزی سر این جامعه به سنگ خواهد خورد ومجبور خواهد شد همان اسلام منزل وگفتار اسلام و ائمه اطهار را نصب العین عمل قرار دهد متاسفانه علاوه بر فرهنگ غلط فکر ی قوانین خانواده وازدواج نیز در موارد متعدد با اشکالات عظیم رو بروست که خیلی از این قوانین اجتهاد در برابر نص قران وروایات است وهر روز هم قوانین جدیدتری در خلاف مسیر وجهت اسلام به اسم مصلحت بینی روی کار می آید


    افراط در وابستگی :
    کار خوبی که در جوامع غرب می شود آن است که فرزندان ذکورخود را زمانی که به بلوغ می رسند به استقلال وجدا شدن از خود وا می دارند ونسبت به دختران خود هم به گونه ای رفتار نمی کنند که آنها را وابسته ودنباله روی خود کنندولی در جامعه ما عواطف افراطی والدین، فرزندان به خصوص دختران را بی نیاز از فکر کردن به مسئولیتهای آینده وآماده شدن برای قبول آنها می کند وقتی یک دختر می بیند خانه والدین جای گرم ونرم وراحتی است ودائم هم قربان صدقه اش می روند دیگر چه انگیزه ای می تواند برای جدا شدن از این محیط توام با رفاه داشته باشد وقتی هم خواستگار می آید اگر دیگر نتواند راهی برای فرار از ازدواج بیابد انوقت با هزار اکراه وناز جواب مثبتی می دهد فراموش نکنید که زن با ازدواج است که اصالت - مفهوم وهویت وارزش می یابد واصلا هدف غایی از خلقت زن جز در این وادی معنا نمی یابد لزوم ازدواج برای دختران مانند لزوم کار وشغل برای مردان است چرا که مرد بدون کار فاقد هویت واصالت وارزش است
    این را به خاطر داشته باشید که دختران تا وقتی که ازدواج نکرده اند مانند گُلی در بیابان هستند ولی وقتی ازدواج می کنند این گل در گلدان وجای خود قرار می گیرد . ولی باید زمانی این گل در گلدان قرار گیرد که بتوان هنوز نام گل را بر روی آن گذاشت .!! دختران جامعه ما مانند یک نانوا هستند که فقط اسم آن را یدک می کشند چون همه چیز می پزند جز نان !!
    نکته خیلی مهم اینست که هر چه دختران در سنین بالاتر ازدواج کنند صفات انو ثیت آنها نیز کمرنگتر می شود و حتی این روی صفات جسمی ورفتارهای ظاهری آنان نیز تاثیر می گذارد اثرات فقد این صفات در زندگی زنا شویی بیشتر خود را نشان می دهد درست مثل درختی که مدت طولانی آب به آن نمی رسد وقتی هم که آب به آن میرسانیم هر چند زنده می ماند ولی دیگرمقداری از شاخ وبرگهایش خشک می شود .


    .طرفداران جواب دهند:
    ممکن است سوال شود آیا کسانی که حرف از متعه وازدواج موقت می زنند آیا حاضرند دختر یا خواهر وبستگان خودشان متعه شوند یا فقط وقتی که نوبت خودشان می شود طرفدار این سنت می شوند؟ جواب: این سوال منتقدین سوال دقیقی است باید عرض کنم اولا:همانطور که قبلا گفتم ما هم قبول داریم هر کس آنچه را که برای خود می خواهد باید برای دیگران هم بخواهد والا در ادعایش خود خواه وانحصار طلب است ونمی تواند مدافع یا عامل این سنت باشد ثانیاً:ما این سوال را متقابلاًاز مخالفان به صورت دیگر مطرح می کنیم که آیا اگر یک دختر زیبا در خلوت ودر شرایط کاملاًفراهم وآماده به شما تقاضای ازدواج موقت را دهدآیا قبول می کنید یا خیر؟ قطعاًبالای 99درصد شما با حرص وولع از هول حلیم توی دیگ می افتید خوب اگر مخالفید باید خودتان هم این کار را مرتکب نشوید لذا می بینید اگر خیلی از موافقان در ادعای خود کاذبند عمده مخالفین هم در ادعای خود کاذبند یعنی وقتی نوبت خواهر یا دختر دیگران می شود دیگر مخالف نیستند لذا بهتر است ما کار به این حرفها نداشته باشیم ودل به قانون شریعت دهیم طوعاً یاکرهاً ثالثاً:بحث اکراه وخوش نیامدن با بحث مانع شدن یا عمل نکردن فرق می کند مثلا در ماه رمضان انسان از روزه گرفتن وسختی کشیدن خوشش نمی آید ولی به خاطر اینکه خود را موظف به اطاعت از فرامین شرعی می بیند به اکراه هم که شده حتما روزه می گیرد خوب در متعه هم انسان شاید خوشش نیاید دختر یا خواهر یا مادراو به این کار مبادرت ورزد ولی چون شرعا یک زن یا دختر بالغ مستقل در تصمیم واراده خویش است شرعا انسان نه می تواند ونه باید که مانع شود هر چند که از این امر اکراه داشته باشد مخصوصا آنکه نیاز شخص شدید هم بوده وخوف ارتکاب به گناه در آنها باشد


    ریشه قبح در فرهنگ جاهلیت:
    ممکن است بعضی معتقد باشند متعه فقط در جایی قابل انجام است که از لحاظ اجتماعی قبیح نباشد نه مثل اجتماع ما که رسم نیست وبرای مردم جا نیفتاده است جواب: اولا:اگر این گونه است باید اصلا باب ازدواج موقت را کلا ببندیم وبگوییم که خدا نیز نعوذ بالله کار خطایی کرده که متعه را جایز نموده زیرا این قبحی که شما می گوییدخیلی زمانها بوده حالا گاه به شدت گاه به ضعف و همیشه هم جاهلان به آن دامن زده اند حتی در صدر اسلام هم مخالف داشته مگر عمر که متعه را حرام اعلام کرد به خاطر چه بود فقط به دلیل آن که مذاق شخصی اش با آن جور نبود لذا اگر ملاک قبح وحسن عرفی باشد ممکن است تا قیامت این مسئله میان مردم به عنوان قبح مطرح باشد آیا باید تا قیامت این سنت روی زمین بماند ؟ما اگر بخواهیم در اجرای دین خواست مردم را در نظر بگیریم خیلی از سرو ته اسلام باید بزنیم تا همان دینی شود که به مذاق مردم خوش می آید وفقط در مسائل عبادی مثل نماز وروزه دیندار باشیم وما بقی را به خواست مردم ارجاع دهیم این مردم هستند که باید خود را با دین تطبیق دهند نه اینکه دین موظف باشد با خواست مردم { ومسلمان نماها}منطبق شود اگر ملاک اجرای دین خواست مردم باشد فقط هر چیز را که به خواست ومذاقشان خوب می آید از دین میدانندوغیر آن را رد می کنند { اِن اوتیتُم هذا فَخُذوهُ وَ اِن لَم تُوء تَوهُ فَاحذَروهُ}ثانیاً :ما قبول نداریم که اکثریت مردم متعه را به این دید نگاه می کنند زیرا اکثریت به خصوص جوانان وجود و ترویج متعه را لازم می دانند وباآن موافقندزیرا متعه را باید از دید عمومی وکلی نگاه کرد نه از دید شخصی و نگاه جزیی؛ وقتی ما کلی به آن نگاه می کنیم اذعان می کنیم که ازدواج موقت می تواند در مان بسیاری از معضلات روحی وجنسی جامعه واقع گردد واین به قدری اهمیت دارد که مصالح ودیدگاههای شخصی وعرفی را کاملا تحت الشعاع قرار داده ودر خود هضم می کند لذا بهتر است که ما دیدگاه خود را وسیع وکلی کنیم وبه این مسئله به صورت محصور وشخصی فکر نکنیم مثلا شما وقتی بیمار می شوید وبه طبیب مراجعه می کنید گاه درمان دردناک است یا شربت خیلی تلخ است حال شما به دو صورت می توانید به این در مان نگاه کنید یکی اینکه اصلا به تاثیر این سوزن ودوا فکر نمی کنید وفقط به اکراه خودتان ازاین درد یا دوای تلخ فکر می کنید در اینجا چون مسئله را جزیی نگاه می کنید به درمان به چشم امری مکروه وقبیح می نگرید ولی وقتی دیدتان را کلی تر می کنید وبه نتیجه می اندیشید آنگاه این تلخی رابرای رسیدن به عافیت ووبه دست آوردن آرامش و صحت وسلامتی به جان می خرید وبه آن به دید امری ضروری می نگرید بنا براین در راهکارهای در مانی شرعی هم وضع به همین صورت است {عَسی اَن تَکرَهوا شَیئاً وَهُوَخَیرٌلَکُم وَعسی اَن تُحِبوا َشَیاً وَهُوَ شَرٌلَکُم} ثالثاً:منظور از مردمی که این مسئله را قبیح می دانند کدام مردمند عقلاء یا عوام ؟ اگر منظورتان عقلاست {نه عاقل نماها} که در اشتباهید آنها این نظر را ندارند واگر منظورتان عوام وعاقل نماهاست که اکثریت مردم از این دسته اند خداوند خود در مورد آنها تعبیراتی دارد مثل:"اَکثَرُهُم لایَعقِلون" ویا "اَکثَرُهُم لایَفقَهون" ویا "اَکثَرُهُم لا یَعلَمون".

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28828
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : باید های و نبایدها در ازدواج موقت (فقط یک مقاله است)

    جاهلان عاقل نما وبی دینان مسلمان نما:
    عموماً مخالفان ازدواج موقت دو گروهند یکی بی دینان دوم دیندارهای افراطی وخشک مقدس.{البته عمده گروه اولند} بنابراین کسانی که از یک تفکر مذهبی واجتماعی متعادل ومنطقی برخوردار باشندهیچگاه به خود اجازه مخالفت وانکار را نمی دهند. بعضی از جاهلان آن قدر جسارت وهتاکی به شریعت را از حد گذرانده اند که متعه را با فحشا مقایسه می کنندروابط آزاد وغیر شرعی را مظهر تمدن وکلاس داشتن ولی متعه وروابط شرعی را مظهر عقب افادگی وکهنگی می دانند .حرام را حلال وحلال را حرام می کنند آنچه خوشایندشان است حلال وآنچه به دهنشان نا خوشایند است حرام است {ولا تقولوا لما تصف السنتکم الکذب هذا حلال وهذا حرام لتفتروا علی الله الکذب}خود که در دین سست وضعیفند مانع ترویج دین وعمل کردن دیگران به آن نیز می شوند{یصدون عن سبیل الله ویبغونها عوجاً}"جلوی اجرای دین راسد می کنند وآن را مغشوش ونادرست در اذهان جا می اندازندچون خودنیز دین را درست نفهمیده اند " {یصدون عن السبیل ویحسبون انهم یحسنون صنعاً} جلوی دین خدا را سد می کنند وبعد هم فکر می کنند دارند اصلاح گری در جامعه ایجاد می کنند{انما نحن مصلحون} دین را کنار می زنند واوهام خودرا به میان می آورند به اینها باید عرض کرد اگرازدواج موقت فحشاست لابد ازدواج دائم هم بی بند وباری وفحشاست چون این دو هیچ تفاوتی در ماهیت با یکدیگر ندارندجز آنکه متعه ازدواج زمان دار است ودیگری بدون قید زمان .برای این افراد راه در مانی وجود ندارد چون ذهنشان از بن بست ویران است غالب این افراد هم یا دشمنانی هستند که از ماهیت اسلام سر رشته ندارندیا مرفهان مرتد واز دین برگشته ای هستندکه خیلی هاشان خارج از کشور نشسته اند ودائم در صدد آنند که بتوانند از طریقی به جامعه ایران واسلام هتاکی کنند خودشان غرق در لذتهای نامشروع شهوی وجنسی ومیگساری وبرهنگی ورقص وآواز و هوسرانی های حیوانی اند ولی وقتی که در جامعه ایران حرف از متعه شرعی می شود دادشان در می آید واصطلاحاًغیرتی!! می شوند که در ایران دارند حقوق زن وکرامت او را لگد کوب می کنند وبرای زن حقوق شناس تر از اسلام شده اند آیا اسلا م کرامت زن را لگد کوب کرده یا شما که زن را تبدیل به یک موجود جنسی برهنه صرف وتمام عیار کرده اید وبرهنگی او را وسیله تبلیغ کالاهایتان کرده ایدواورا در همین تعریف خلا صه نموده اید همین اسلام زمانی که زن رادر جامعه غرب جزء کالا وحیوان خود حساب می کردند ودر جامعه عربیت نیز او را مایه ننگ خود میدانستند وزنده به گورش می نمودندبه زن کرامت وعزتی بخشید که هنوز ذهن محققین حقوق انسانی و متفکرین را خیره ومبهوت خود نموده است این شما هستید که روزی باید بیایید در مقابل اسلام زانو بزنید والفبای حقوق وکرامت انسان را بیاموزید {فاین تذهبون} زیباتر از قانون ودین اسلام کجا می توانید بیابید به هر راه که روید زود پشیمان به درآیید { ومن یبتغ غیر الاسلام دیناً فَلَن یُقبَلَ منه وَ هو فی الاخره من الخاسرین} زیرا که عقلانیت ودینی غیر از اسلام نیست {ان الدین عندالله الاسلام


    }






    - نظرات ازدواج موقت


    قسمت سوم


















    نکاح مسیار چیست؟
    با تحریمی که عمر در مسئله متعه انجام داد سنی ها جهت اطاعت از خلیفه خود مجبور به قبول این امر شدند ولی بعد مثل کسی شدند که یک چهار دیواری دور خود می کشد وهیچ راهی برای خروج نمی گذارد و ناگاه متوجه می شود که زندانی شده آنگاه دوباره کلنگ به دست گرفته وآنچه را که به غلط ساخته دوباره خراب می کند تا آزاد شود اینها هم دیدند که مشکل جنسی در جامعه شان تبدیل به بحران شده و مخصوصا اینکه در جامعه تسنن روابط آزاد به خاطر تعصبات مذهبی خیلی کم است حس کردند که با حرام کردن یک امر حلال چگونه خود را در فشار وتنگنا قرار داده اندکار به جایی رسید که بعضی علمایشان عملا از متعه به عنوان یکی از افتخارات ومحاسن مذهب تشیع نام بردند و نسبت به شیعیان غبطه می خوردند ومی خورندآنها چون نتوانستند متعه را آزاد بدانند برای همین به یک ازدواجی رو آوردند که هر چند نامش متعه نیست اما چیزی شبیه همان است وقتی خلیفه شان باب متعه را بست چیزی شبیه همان را باب کردند که برگشتند به همان اصل مطلب .
    این ازدواج فرقش با متعه اینست که که در متعه با سرآمدن یا بخشیدن زمان،عقد به اتمام می رسد ولی در مسیار با طلاق دادن این امر انجام می گیرد در این ازدواج فرد تظاهر می کند که مثلا ازدواج دائم کرده ولی از قبل قصد دارد بعد از مدت کوتاهی طرف را طلاق دهد ودر این مسئله شرط هم می گذارند که حق نفقه وحق ارث و حق همخوابی وجود نداشته باشد ملاحظه می کنید که وقتی مشکل جامعه با ازدواج دائم حل نمی شود و مشکل اساسی یعنی مسئله شهوت وعقده های روحی وروانی حاصل ازآن در جامعه لاینحل باقی مانده مسیحی ها ویهودی ها به آزادی جنسی رو می آورند وسنی ها به مسیار وشیعیان به متعه وصد آفرین برشیعه که نه راه انحطاط را مثل غربی ها طی می کند ونه راه ازدواج ساختگی وبدعت گونه سنی ها را وصد مرحبا به دین اسلام که چه دقیق وعمیق به نیازها وغرایز انسان توجه آگاهانه وتوام با مصلحت بینی داشته است .
    نکته: ازدواج مسیار از آنجا که شروط منافی با حقیقت ازدواج دائم را دارد از نظر شیعه باطل است چون عدم نفقه وعدم ارث با روح و غایت ازدواج دائم ضدیت دارد {وَانَّ منهُم لَفَریقاًیَلوونَ اَلسنتهُم بالکتاب لتَحسبوهُ منَ الکتاب وما هو منَ الکتاب وَیَقولونَ هو من عندالله وما هو من عندالله }بله اگر این شروط نباشد ازدواج مذکورصحیح است هر چند که از قبل قصد طلاق در آن باشد لکن از نظر فقه شیعه مکروه می باشد در ثانی زحمتی که در این ازدواج است در متعه نیست زیرا در مسیار مرد برای طلاق دادن اگر مثل جامعه ما باشد باید چند ماه در نوبت طلاق باشد بعد هم به دادگاه خانواده بروند وهزار گیر ودار که کسی اصلا حوصله اش را ندارد برای یک شب همخوابگی 3ماه خود را خسته طلاق دادن وطلاق گرفتن کند مگر آنکه مخفیانه ازدواج کنند ومخفیانه با دو شاهد عادل طلاق دهند وکار به قانون نداشته باشند
    دنیای عرب در بعد جنسی وحجاب تقریبا راهی را طی می کند که غرب طی کرده ومی کند گویا اینکه عربها در این بعد اسلام را تقریبا کنار گذاشته اند وجود مراکز ارتباطات آزاد جنسی و عدم لزوم حجاب در دنیای عرب کاملا حاکی از وجود بحران جنسی وعدم تمایل کشورهای عرب از شیوه ریاضت جنسی مثل جامعه ماست که با تعطیل بودن ازدواج موقت راهی جز این برای آزاد کردن فشار جنسی در این جوامع به ذهنشان نرسیده ونکاح مسیار نیز در واقع راهی برای گریز از افتضاح دینی در این کشورهاست که فعلا متدینین آنها این شیوه را بهترین راهکار در محدود کردن آزادی ها وارتباطات بی حد وحصر جنسی ونامشروع می دانند که آنها را کاملا شبیه به اروپا یی هاکرده است


    اگر ازدواج موقت وجود نداشت....
    ما می خواهیم از زاویه ای دیگر ضرورت ازدواج موقت را بررسی کنیم . وآن فرض خلف است که اگر اسلام چیزی به نام ازدواج موقت نداشت در آن صورت قطعا مورد انتقاد و دارای نقص عمیق بود چرا که در کنار این همه محدودیت جنسی و ممنوعیتهایی که در روابط بین دو جنس حتی در نگاه کردن قرار داده ودر کنار سیل عظیم نیاز شهوی وبحرانهای روحی وعاطفی که قطعا ازدواج دائم راهکار نهایی محسوب نمی شود {آن هم در سنین امروزی } عقل حکم می کرد که باید راهکاری دیگر در کنار ازدواج دائم وجود داشته باشد بنابراین ازدواج موقت قبل از آنکه یک حکم شرعی باشد یک حکم وضرورت عقلی است هر چند که تعدد زوجات هم در اسلام هست ولی همه کس قادر به تامین دو یا چند زن نیستند در ثانی ایجاد عدالت بین دو زن کار سختی است ثالثاً مشکلات روحی که ممکن است همسر اول متحمل شود کار را مقداری دشوار می کند لذا اگر اسلام ازدواج موقت را تشریع نکرده بود دیگر چیزهایی مثل استمنانمی باید گناه کبیره محسوب می شدند و نبایدنگاه توام با شهوت یا لمس وتماس شهوی یا شنیدن صدا از روی لذت گناه محسوب می شد وبرای گناهانی مثل زنا نمی باید مجازاتهایی این چنین سنگین وضع می گردید .ولی اینکه اینها گناه محسوب می شوند {وبعضا کبیره وبا مجازاتهای بسیار سنگین}به معنی آنست که را اطفای حلال وآسان در شریعت کاملا باز است واینکه می بینید بسته است ما آن را بسته ایم نه دین . لذا عقل می گوید در کنار هر منعی باید وضعی باشد ودری که ازروی حکمت بسته گردد دری دیگر از روی رحمت باید باز شود به خصوص در مسائل غریزی انسان که قابل سرکوب نیست علاوه برآنکه اصل در اسلام آزادی است مگر آنکه دلیلی موجه این آزادی را محدود کند خوب در مورد روابط آزاد به خاطر وجود مفسده منع وجود دارد ولی در ازدواج این منع بر داشته شده چون در آنجا دیگر مفسده ای نیست ازدواج هم اگر به ماهیتش نگاه کنیم زمان دار بودن یا نبودن حقیقتش را عوض نمی کند بنا براین اگر متعه وجود نداشت عقل ،دین را در ایمورد مورد انتقاد قرار می داد {وقطعا همین مخالفین در آن موقع می شدند جزء طرفدران که چرا اسلام این همه انسانها را در این محدودیت وزندان حبس کرده } در جامعه ما که تنگناها وخفقان جنسی از همه جای دنیا بیشتر است جای این بحث مناسب تر از هر جاست البته فقط در صدی از این تنگناها مربوط به اسلام است بخش عمده آن را ما خود بابدعتهاو سنتهای غلط و نادرست به دور خود تنیده وایجاد کرده ودر آن محبوس وگرفتار آمده ایم تاثیر این تنگناها تنها به بعد جنسی جامعه ضربه وارد نمی کند بلکه روح وروان جامعه وافراد را نیزمتاثر می سازد یکی از دلایلی که در جوامع غرب کارایی ها وباز دهی ها ونشاط مردم همیشه بالاتر بوده وهست در همین مطلب نهفته که در جامعه غرب بحران جنسی وحود ندارد زیرا حبس نیروی جنسی که نمونه اش در جامعه ما حاد است بسیاری از نیروها وقوای فکری وروحی را در خود نگه می دارد واین حبس سدی بر سر راه آزاد سازی فشار غرایز ونیروهای درون است در نتیجه جامعه به آرامش ونشاط روحی وروانی لازم دست نمی یابد وبر عکس این نیروهابه عقده وعصبیت وافسردگی وگاه انزوا تبدیل می شوند. چند سال قبل مصاحبه ای را از یک جوان انگلیسی 20 ساله که به عنوان توریست از ایران دیدن کرده بود در یکی از جراید می خواندم وی در مقایسه بین دو فرهنگ وجامعه خود و ایران در جایی گفته بود که آنچه من در مورد جوانان ایران دیده ام وجود روح افسردگی وناامیدی در میان آنهاست وی اضافه می کند که البته ازدواج در میان مسلمانان از قداست وثبات بیشتری برخوردار است وما به این مسئله غبطه می خوریم ولی آنچه راکه درجامعه خود به عنوان رابطه آزاد جنسی داریم با جامعه ایران عوض نمی کنم چون معتقدم وجود این محرومیتها برای ما غیر قابل تحمل است . خوب شما می بینید که ما اصلا کار به بزهکاریهای ناشی از حبس غریزه شهوت نداریم فرض ما آنست که اگر افراد همه اهل خویشتن داری هم باشند باز صدمات وضربات ناشی از این ریاضت ناصحیح آنقدرقابل توجه است که نام آن را بحرا ن بگذاریم فراموش نکنیم که ما نه غربی هستیم که را ه آزادی های افراطی برویمان باز باشد نه مرتاض هستیم که دین به ما اجازه ریاضتهای بیهوده را داده باشد بنابراین ما حرف ومنش واعتقاد خود را داریم وباید از این اعتقاد در برابر تمام مذاهب وعقاید دفاع کنیم چون سنتهای اسلام سلیقه نیستند یک حکم وباورند


    آیا با وجود نکاح موقت بحران جنسی جامعه حل می گردد؟
    اگر تازه ما بتوانیم فرهنگ متعه را به نحو کامل جا بیندازیم وذهن همه مردم را در این مسئله از توهمات بزدائیم وهمه را موافق با این مسئله نماییم وحتی تعداد ازدواجهای موقت 30 -40 برابر شود نهایتاًتازه ما توانسته ایم مسئله را از بحران خارج کنیم ولی مشکلات جنسی و مسائل وروحی وروانی ناشی ازآن در همه افراد کاملاًمرتفع نمی شود وگناه وبزهکاریهای مربوط به مسائل جنسی صد در صدبر چیده نمی شود زیرا باز در همه شرایط وبا هر کس ودر هر جا متعه قابل انجام نیست لکن مهم هم اینست که ما بتوانیم بحران را حل کنیم وآمار بزهکاری را تا حد قابل ملاحظه ای کم نماییم والا هیچ گاه نمی توان شرایطی را فراهم کرد که همه مردم هر گاه که اراده کنند همه چیز فراهم باشد به حال خویشتن داری وصبر هم تا حد ی لازم است اصولا در هر جامعه ای نیاز غریزه بیش از شرایط فراهم است وبه اصطلاح تقاضا بیش از عرضه است این درست مثل وعده غذایی می ماند که شما در صورتی به اطفا وسیری کامل می رسید که روزی بتوانید 2 یا 3 وعده غذا میل کنید اگر روزی به یک وعده برسد ونیاز بیش از عرضه شودشما با مشکل مواجه می شوید واگر به یک وعده در مثلا 2 یا 3 روز برسد شما با بحران مواجه می گردید در مساله جنسی هم انسان به طور متوسط به هفته ای دوبار اطفا نیاز دارد آنهم با رابطه طبیعی نه با استمنا و... اگر این اطفا به ماهی دو بار برسد افرا د با مشکل مواجه اند واگر مثل جامعه ما کلا منتفی شود که دیگر یک بحران عظیم است این درست مثل آنست که کسی را کلا از آب وغذا محروم کنیم چنین انسانی در اوج گرسنگی نه فکرش می تواند متمر کز باشد ونه شادابی وانگیزه ای می تواند از خود بروز دهد خوب انسان گرسنه ای که دیگر به خط قرمز رسیده اگر برای رفع گرسنگی شدید دست به حرام ودزدی بزند نباید چندان او را ملامت کرد همچنان که اگر یک جوان که در اوج نیاز جنسی است وامکان اطفای حلال برای او نیست کاسه صبرش لبریز شود وبه حرام بیفتدچندان مورد ملامت نیست واصلا اعتقاد بنده این است که شاید در شرایط اضطراری فعلی حرمت اسمنا نیز از کبیره بودن ساقط شود
    فرق ازدواج موقت وتعدد زوجات:
    هر چند که اسلام برای جلوگیری از بحرانهای عاطفی وجنسی دو راه ازدواج موقت وتعدد زوجات را وضع نموده اما باید توجه داشت که فلسفه تعدد زوجات همان است که درمورد نکاح دائم گفتیم یعنی اگر مردی بازن دومی ازدواج دائم کند{که اصطلاحا تعدد زوجات به تجدید ازدواج دائم گفته می شود نه موقت}از نیاز عاطفی مرد وعشق دوم او ناشی می شود که جز با نکاح ورابطه دائم حل نمی گردد ولی ازدواج موقت غالباًدر جاییست که مسئله عشق عاطفی شدید ودلبستگی آنچنانی مطرح نباشدعشق دوم مرد هم هیچ منافاتی با عشق اول او ندارد یعنی بسار مردانی هستند که ممکن است دلباخته زن دومی شوند ولی در عین حال دوستدار ودلبسته زن اول خود نیز هستند وبه هیچ وجه حاضر به ترک وجدا شدن از او نمی باشند در واقع این نوع عشقها در طول هم است نه در عرض هم که بگوییم با هم جمع نمی شود وحتماًمرد باید مخیر شود که یا این ویا آن را انتخاب کند خیراین مثل علاقه انسان به دو میوه مختلف است که می تواند به هردو میل شدید داشته باشد البته نمی خواهیم به طور مفصل وارد مقوله عشق شویم ولی این نکته را مد نظر داشته باشید که عشق امری اختیاری نیست که مرد را در مورد آن ملامت کنیم تنهامسئله زیبایی ونجیب بودن زن اول مطرح نیست که بگوییم همین کافی است که مرد به کس دیگری دل نبندد زیرا گاه خصوصیاتی می تواند روح شخصی را مسحور خود کند که ممکن است از نگاه دیگران خصلتهایی عادی باشد ولی برای وی نقطه حیرانی وشیدایی وسر گردانی واقع گردند اصلا عشق در نگاه دقیقتر غیر از مقوله دوست داشتن است بلکه خودیابی وتوجه به حقیقتهای نهفته ودردآوری است که یک صورت وجمال در روح شخص می آفریند که ممکن است هزاران جمال دیگر چنین انقلابی در روح انسان ایجاد نکنند بنابراین عشق نه از مقوله اختیار است نه از مقوله هوس ونه صرف دوست داشتن ، لذا به حکمت اسلام تحسین می گوییم که با توجه به انواع نیاز انواع ازدواج را چنین زیبا بنیان نهاده ،متاسفانه باز در باب تعدد زوجات مانند ازدواج موقت بعضی نا آگاهان حرفها واصطلاحات ناشایستی را ساخته اند وبه دین حمله ور شده اندمثلا این که تجدید فراش خیانت به زن اول است حتی من از زبان یکی از روحانیون در تلویزیون هم همین اصطلاح را شنیدم که واقعا یکه خوردم الحق که وقتی روحانیت هم همرنگ جماعت شود دیگر چه اسلام دیدنی وتماشایی می شود!! اینها اصلا به خود زحمت فکر کردن را نمی دهند که بدانند واژه خیانت به چه معناست ودر چه مصداقی به کار می رود فکر کرده اند چون از جانب زن این مسئله خیانت است در مورد مرد هم خیانت محسوب می شود در حالی که عقلشان را به کار نمی اندازند که بین این دو مسئله زمین وآسمان فرق وجود دارد وجالب اینکه خود می دانند که این حکم وجواز از ناحیه خداوند تشریع شده ولی چون خود را عاقل تر از خدا می دانند اجتهاد در برابر نص می کنند ولی...اِنَّهُم هُمُ السفهاء ولکن لا یَعلَمون" چون لازمه حرف شما جز این نیست که خداوند خیانت را جایز شمرده وآن را حلال کرده وعلاوه بر آن ظلم وتبعیض هم روا داشته چون زن را از تجدید فراش ممنوع کرده ولی مرد را نه ، به بیان واضحتر اینکه این مسئله از دوحال خارج نیست یا این حکم ساختگی است واز جانب خدا نیست که خود شما هم این را نمی گویید یا اینکه این حکم را خدا ایجاد کرده که لازم می آید که خیانتی در کار نباشد چون امر به خیانت ازناحیه خدا محال است لذا دلبستگی مرد به زن دیگرمصداق خیانت نیست علت این برداشت افراد آن است که به خوبی در ماهیت زن ومرد وظرافتها ورازو رمزهای وجودی خلقت آن دو ووجوه اشتراک وافتراق آنها از لحاظ روحی وفکری واجتماعی وحقوقی و...مطالعه نکرده اند وبا صرف ظاهر بینی وسطح نگری به نبرد علمی ومجادله با دین بر می خیزند{یعلمون ظاهراً من الحیاه الدنیا}گمان می کنند که همانگونه که مرد باید نسبت به زن غیرت داشته باشد زن نیز بایدنسبت به شوهر خود غیرت نشان دهد تا اصل مساوات برقرار باشد !!! شاید فکر می کنند فرق بین زن ومرد فقط از جهت دستگاه تناسلی است! جمله ای زیبا و حکیمانه از مولای متقیان نقل شده . حضرت می فرمایند" غیره المرء ایمان وغیره المراه کفر ...." : غیرت مرد ایمان وغیرت زن کفر است زیرا که اولی جلوی حرام را می گیرد ودومی راه حلال را سد می کند به قول یکی از خانمهای فرهیخته و گرامی که می گفت:آیا زنهای غیرتمند همان غیرتی را که نسبت به شوهر خود دارند نسبت به برادر خود هم دارند ؟ !!!
    بنابراین نام این را غیرت نمی توان گذاشت بلکه باید به انحصار طلبی وخودخواهی وحسادت لقب دادزیرا در طول تاریخ فقط یک مرد از تحدید فراش ممنوع شدوآن حضرت علی علیه السلام بودند که خداوند به خاطر شان واحترام وعظمت حضرت فاطمه علیها سلام چنین منعی راایجاد کرد وحضرت هم تازمانی که فاطمه زهرا زنده بودند با کس دیگری ازدواج نکردند ولی بعد از وی با زنان متعددی ازدواج کردند حالا شاید زنان جامعه ما هم فکر می کنند که هم شان حضرت فاطمه هستند که مرد نباید به کس دیگری جز آنها فکر کندالبته این یک حس وانتظار طبیعی است وقابل ملامت نیست ولی نباید به صورت یک تعصب وانحصار طلبی بیش از اندازه وغیر قابل تغییر در آید و به قیمت مخدوش کردن دین تمام شود این افراط در وابستگی حتی به زمان بعد از مرگ هم کشیده می شود مثلا زن انتظار دارد که اگر فوت کرد مرد با کس دیگری ازدواج نکند وتا آخر عمر عزب باقی بماند !!!اینها تفکرات افراطی است زیرا بالاتر از حضرت فاطمه که کسی نیست در حالی خود آن بانوی بزرگوار به حضرت علی توصیه کردند که بعد از او ازدواج کند وحتی خودشان گفتند که چه کسی را برای همسری انتخاب کند بنابراین زن نباید بی جهت مانع از حق شود همان طورکه خود او هم حقی دارد که مرد نمی تواند مانع آن شود مثل رابطه شرعی ومتعه قبل از ازدواج ، همان گونه که مرد می تواند در طول ازدواج با زن دیگری هم وصلت کند زن هم می تواند قبل از ازدواج با مرد دیگری وصلت وازدواج دائم یا موقت داشته باشدهمچنین بعد از طلاق یا مرگ همسر، واینکه مرد آینده بخواهد زن را در این مورد عتاب کند چنین حقی ندارد
    حال ممکن است بعضی زنها بگویند نه آقا نه ما قبل از ازدواج با مرد دیگری رابطه داشته باشیم ونه شوهران ما بعد از وصلت با ما با کس دیگری رابطه داشته باشند این دیگرحرفی است که توقع خلاف حقیقت شرع است ویک تفکر افراطی محسوب می شود آن قدر از این نوع تفکرات غلط در جامعه هست که از دین هم جلوتر رفته ایم حتی یک زن اگر بشنود مثلاً مرد او قبل از ازدواج با او با کس دیگری رابطه شرعی وازدواج موقت یا دائم یا حتی رابطه نامزدی داشته از غصه ممکن است دق کند اینها همه جهالت وافراط است ونامش وفاداری و عشق نیست بعضی خامها در می آیند ومی گویند شوهران ما تا ما هستیم نباید با کس دیگری رابطه داشته باشند هر گاه مردیم آنگاه هر کار خواستند بکنند خوب اگر شوهران شما زودتر از شما فوت کردند آنوقت تکلیف چیست !!به خصوص اینکه اگر شوهر شما فردی باشد که به گناه هم بیفتد متاسفانه این مسئله در حالی که در غرب خیلی بهتر جا افتاده وحل شده هر چند که نه به صورت تجدید فراش بلکه به صورت رابطه دوم {آنهم تازه به صورت غیر شرعی} ولی در جامعه ما این یک معضل حاد وجدی است که به صورت یک تعصب وانحصار افراطی در آمده است نکته دیگر اینکه در قدیم مردهای متاهل بهتر می توانستند در صورت نیاز به متعه یا تجدید ازدواج رو آورند ویکی از دلایل آن وجود نظام مرد سالاری در جامعه وخانواده بود ولی امروز که در بسیاری از خانواده ها نظام زن سالاری یا نهایتاً هر دو سالاری است مردان علی رغم نیاز ،جرات این کار را ندارند ومجبورند یک عمر خود را در حصر ومنع نگه دارنددر قدیم تعدد زوجات امری مرسوم وکاملا عادی بوده ولی الان اگر یک مرد بخواهد براساس نیاز مفرطی که دارد دست به ازدواج دائم مجدد یا نکاح موقت بزند زمین وزمان را روی سرش خراب می کنند درست مثل آدمهای جنایتکاروبه قول بعضی ها این مردان برای دلخوش کردن خود نام زن ذلیلی را وفاداری می نامند در حالی که خودشان می دانند مسئله وفاداری نیست چیز دیگری است اینکه اسلام تاکید کرده ریاست را{در امور خانواده ودر امور جامعه } به زن ندهید وحتی در امور معروف از آنها اطاعت نکنید تا در امور مکروه بر شما طمع نکنندیکی از دلایلش این است چون زنها خیلی وقتها عادلانه وعاقلانه حکم نمی کنند ومرد از حق خود محروم می شودبرای همین است که شغل قضاوت نیز بر زن ممنوع شده ورسول اسلام نیز تقبیح وتحقیر کرده قومی راکه رئیس آنان زن باشد .
    فرق متعه وازدواج دائم:
    از لابلای تمام مباحثی که تا کنون گفته شد شباهت وفرق این دو کاملا واضح می گردد به طور خلاصه اینکه این دو در ماهیت هیچ فرقی با هم ندارند بلکه تفاوت آنها در جزییات از جمله زمان دار بودن نکاح موقت است تمام فلسفه هایی که در تشریع نکاح دائم مطرح است در ازدواج موقت هم هست با این فرق که در ازدواج موقت فلسفه ها واغناهای عاطفی وجنسی ،موقت ودر نکاح دائم غیر موقت است همین وبس .همه آیات وروایاتی هم که به طور مطلق از ازدواج صحبت کرده اند مربوط به هر دو ازدواج می شود مثل آیه "فلیَستَعفف الذین َلا یَجِدونَ نِکاحاً حتی یغنیهم ُالله ُمِن فضله" یاآیه "و من آیاته ان خلق لکم من انفُسکُم اَزواجاً لتسکنوا الیها" یاآیه "الطیبات للطیبین والطیبون للطیبات... و....." یا روایت نبوی که ازدواج را برکسی که خوف از گناه دارد واجب می داند که حمل بر هر دو ازدواج می شود یا روایت مشهور" النکاح سنتی فَمَن رغِبَ عن سنتی فَلَیسَ منّی " یا روایت مَن تَزَ وَّ ج اَحرز نصفَ دینه " مگر آیات یا روایاتی که قرینه حالیه یا مقالیه ویا عقلی در مورد آنهاست وآنها را منحصر در ازدواج دائم یا موقت می کندمثل روایت " ایاکَ وخَضراء الدمن... که ظاهر آن مربوط به نکاح دائم است یا آیه "فَماستَمتَعتُم به منهُنَّ .... که مربوط به نکاح موقت است چون روایت در مورد آن وجود دارد
    به طور کلی اهتمام دین نسبت به هردو ازدواج تقریباً مساوی است واهمیت هیچ یک از دیگری کمتر نیست چون هر کدام جایگاه خاص خود را دارد وهیچ کدام کار دیگری را نمی کند مهمترین فرقهای این دو اینست که در ازدواج دائم حق ارث وهمخوابگی است ولی در موقت خیر در دائمی طلاق وجود دارد ولی در موقت طلاق نیست در موقت زن می تواند شرط عدم دخول بگذارد ولی در دائم نه در متعه زمان انتهای عقد معین است ولی در دائم زمان انتهای عقد،طلاق یا مرگ یکی از طرفین است در ازدواج دائم تعیین مهریه لازم نیست ولی در موقت لازم است در دائم اطاعت زن از شوهر لازم است ولی در متعه به غیر از اطاعت در تمکین جنسی لازم نیست در دائم حق نفقه برای زن هست ولی در متعه خیر مگر آنکه شرط کنند غیر از این مواردوچند مورد جزیی دیگر در بقیه احکام که بالغ بر دهها حکم است با هم مشترکند آنچه مسلم است اینکه متعه برای زن نیز مثل مرد فراغ بال بیشتری ایجاد می کند چون در ازدواج دائم با رعایت نکردن حقوق شوهر واطاعت نکردن وحتی بدون اذن از خانه خارج شدن، زن مرتکب گناه وتضییع حق می گردد ولی در ازدواج موقت دیگر هیچ کدام از این مسائل نیست
    آیا ازدواج موقت بدعت روحانیون است؟
    شاید به گوشتان خورده باشد که غالباًمخالفان نادان با این سنت وقتی می خواهند فرا فکنی کنندومتعه را غیر دینی جلوه دهند روحانیت مظلوم را خراب می کنند ومی گویند اینها همه حرفها وسنتهای آخوندهاست. سوال اینست که شما نماز وروزه حتی سنن واحکام ازدواج دائم را از همین روحانیون یاد گرفته اید ولی نمی گویید نماز وروزه و حج ورساله مراجع وکتابهای حدیث وتفسیر و...حرف آخوندهاست وقبول دارید که حرف خدا ورسول است وروحانیت فقط ناقل آن است حال چطور است که وقتی حرف از متعه می شود که آن هم مثل ازدواج دائم از ناحیه خداوند تشریع گردیده آن را به روحانیت نسبت می دهید؟ {یا ایها الذین آمنوا لِمَ تکفرون بایات الله وَ انتم تعلمون}؟متاسفانه خیلی از جاهلان فریب خورده هم به این باورند که متعه اصلا ازدواج نیست یک سنت وبدعت آخوندی است هر چه قدر هم با اینها سر وکله بزنی حالیشان نمی شود من خود با یکی از اینها بحث می کردم فایده نداشت چون آن قدر با این تفکر رشد کرده بود که بیرون کردن آن کار آسانی نبود البته این افراد خیلی نادرند ولی همینها می توانند زمینه ساز رشد این تفکر در دیگران شوند قبحی که در ذهن خیلی ها هست به خاطر همین است که آن را غیر دینی وساخته دست مذهبیون می دانند.و گاه نام آن را زنای شرعی می گذارند!!!!!! واین قدر عقل ندارند که خوب اگر زناست دیگر شرعی نمی تواند باشد واگر شرعی است دیگر زنا نمی تواند باشد مثل آنست که بگوییم سفیدِسیاه که اصلاً با هم متضادند وقابل جمع نیستندبا همین حرفها واعتقادها قبح رابه حدی رسانده اند که اگر از بعضی خانمهای مطلقه وبیوه در خواست متعه شودآن را به منزله یک توهین وجسارت نسبت به خود قلمداد می کنند که من نمونه اش را سراغ دارم که فلان خانم حتی نزدیک بوده ازشدت ناراحتی دق کند وبمیرداین توهین !!! آن قدر سنگین است که شاید اگر ازآنها در خواست نامشروع شود برایشان قابل هضم تر ومودبانه تر باشد تا چنین در خواست کثیف وغیر انسانی !!! گاه در بعضی جاهها اگر کسی سراغ صیغه رود ودیگران بفهمند آن قدر مورد خشم وشماتت ممکن است واقع شود که مجبور شود از محله خود یا حتی شهر خود برود که اگر زنا کرده بود شاید این گونه نبود من خود نمونه این مسئله را هم سراغ دارم .بنابراین واجب است که با این تفکرات جاهلانه مبارزه کرد.
    برگردیم به اصل مطلب البته ما قبول داریم که بعضی قلیل ازروحانی نماها در ورای این لباس همیشه سوءاستفاده هایی داشته اند اما حساب آنها را نباید با روحانیت اصیل وبا تقوی قاطی کرد خوب در هر صنفی انسان فاسد هم هست مگر شخصی که حکم اعدام شیخ فضل الله نوری را صادر کرد روحانی نبود ومگر شخصی که شهید مطهری را به شهادت رساند یک طلبه نبود ؟ اما اینها یک در ده هزارند واصلاروحانی نیستند بلکه شیاطینی اند که در لباس روحانیت به خود تقدس وقدرت بخشیده اند اما روحانیت اصیل که آبروی اسلامند وامروزاگر اسلامی هست اگر تشیعی هست اگر عزتی در دنیا داریم از برکت وجود همین روحانیت است که با چنگ ودندان اسلام وفقه اصیل رابا هزاران مشقت وحتی با خون خود همچون شهید اول وثانی و... حفظ کرده وبه ما رسانده اند والا ما هم امروز مثل یهودیان ومسیحیانی بودیم که از قران چیزی جز تکه کاغذ هایی مثل انجیل وتورات تحریف شده در دست نداشتیم . از آنجا که یکی از وظایف روحانیت احیای سنتهای اسلام وجلوگیری از فراموشی آنهاست به همین علت است که بحث ازدواج موقت بیشتر از زبان آنان شنیده می شود چون دیگران که عرضه وشهامت بیان آن را ندارند اگر روحانیت هم همرنگ جماعت شود بسیاری از سنتهای دین که متعه فقط بخش کوچکی از آن است منسوخ وفراموش می گردد واین خیانتی بس بزرگ است به خصوص آنکه سنتی مثل متعه که از ضروریات امروز جامعه است اگر مهمل گذاشته شود مسئولیت فساد وفحشا بیشتر دامنگیر روحانیت خواهد بود واز چیزهایی که روحانیت را از اصناف دیگر جامعه ممتاز می کند همین جسارت وشهامت در بیان حقایق دین است بعضی حتی به خوبی نظام حوزه وگستره علوم دینی که یک روحانی وفقیه باید در آنها متبحر شود را نمی دانند ودقت ندارند که یکا یک احکام رساله ها و فهم صحت وسقم احادیث با چه سختیها وظرافتهایی همراه است وگمان می کنند روحانیت هم مثل عوام دین را از باد هوا می گیرد اگر مردم بدانند که یک طلبه علوم دینی در چه علومی باید غوطه خورد وبا چه خون دلی به یک اجتهاد ابتدایی برسد به خود جرات نمی دهنداین گونه آسان علم وماهیت روحانیت را به زیر سوال بکشند و احکامی از دین خدا را که باب دلشان نیست ساخته دست روحانیت بدانند وگمان کنند علما ومراجع نیز مثل ما راحت به خود اجازه می دهند دین خدا به بازی بگیرند وقرآن وسنت را طبق میل دل خود تفسیر کنند فقهایی که امام زمان علیه السلام آنها را در زمان غیبت حجت خود بر مردم می داند ورد کردن آنها را رد کردن حضرت خویش بر می شمارد لذا بهتر است به جای حمله ور شدن به دین ومبلغان دین بنشینید وفکر کنید شاید به این نتیجه برسید که اشکال از تفکر خود شماست واین شما هستید که باید خود را با حقایق دین وفق دهید یک فقیه برای رسیدن به اجتهاد باید درعلوم بسیاری متبحر واستاد شوداین نیست که بعضی نا آگاهان علوم دینی وحوزوی را آسان وابتدایی تصورکنند وفکر نمایند روحانیون در حوزه فقط روضه خوانی ومنبر می آموزندیک طلبه برای رسیدن به اجتهاد باید درادبیات عرب (صرف ونحو) - معانی وبیان-منطق -فلسفه- کلام (علم عقاید ومجادله)- تفسیروعلوم قرآنی فقه-اصول-رجال-درایه-تراجم- صاحب نظر ومتبحر گردداینها فقط علوم لازم برای اجتهادند وغیر از اینها علومی چون تاریخ اسلام -ادبیات فارسی -اخلاق -تجوید -فن خطابه - نهج البلاغه و....جزو دروس دیگر حوزه اند هر کدام از دروس اجتهادی هم برای خود دریایی عظیم وبیکران است مثلا تفسیر قرآن یا فقه که اصلاً ابتدا وانتهای آن به چشم نمی آید یک طلبه گاه تا 20 سال درس خارج فقه می خواندوتازه فقط نیمی از فقه را کذرانده است وگاه مراجعی که درس خارج فقه را شروع می کنند دهها سال طول می کشد تا به انتها برسد وگاه عمرشان برای اتمام فقه وفا نمی کند {البته این مربوط به فقه عمقی واجتهادی است والافقه مختصر تر وصوری تری مثل لمعه در 3 سال هم خوانده می شود } کتابی مثل جواهر الکلام فی شرح شرایع السلام که طی 32 سال با مرارتهای فراوان به رشته تحریر درآمده وجامع روایات فقهی جمع آوری شده ونظرات اجتهادی در آنهاست حدود 50 جلد است که شامل دهها باب از ابواب فقه است هر بابش را علما تبدیل به چند جلد کتاب کرده اند مثلا شیخ انصاری فقط باب متاجر (احکام مربوط به تجارت)را در 3 جلد تقریباً قطور به نام مکاسب به رشته تحریر درآورده که همین یک باب فقه 3 سال طول می کشد که در حوزه خوانده شود حال دهها باب دیگر ش به کنار !!.علم اصول هم به همین صورت است وگاه 10 سال درس خارج آن به طول می کشد البته این غیر از 10 سالی است که یک طلبه باید دوره مقدمات وسطح را تمام کند وبه درس خارج برسد !!یکی از دهها باب فقه مربوط به نکاح است که خود به 2 بخش دائم وموقت تقسیم می شود که ممکن است همین باب نکاح موقت بیش از یکسال طول بکشد بنابر این کسی که مجتهد می شود وبالاتر از آن یک مرجع تقلید برای آنکه فقط یک حکم شرعی را بتواند از منابع چهار گانه کتاب - سنت - عقل واجماع بیرون بکشد چه قدر باید مرارت علمی تحمل کند تنها هم دلیلهای چهارگانه کار ساز نیست بلکه باید روایات مختلف با هم تطبیق شوند باآیات قرآن منطبق شوند وسخت تر اینکه سلسله یک حدیث باید بررسی شود که آیا به معصوم منتهی می شود یا نه وآیا همه راویان آن ثقه یا عادلند خوب شناخت تک تک راویان یک حدیث آنهم در زمانهای متعدد کار بسیار سختی است همه که مثل زراره ومحمد بن مسلم و... معلوم الحال نبوده اند علاوه بر اینها باید مسئله تقیه هم بررسی شود که آیا فلان روایت در حال تقیه صادر شده یا نه علاوه بر این که باید انطباق با علم اصول هم کاملا در ابواب فقه جاری شود ویک فتوا با قواعد اصولی هم سازگار باشد علاوه برآن تمام قواعد علم صرف ونحو ومنطق هم باید مد نظر قرار گیردتازه کار جایی سخت می شود که یک دلیل روایی یا قرآنی معارض داشته باشد ودهها مسئله ومشکل دیگر... خوب حالا ما فکر می کنیم که رساله مراجع از روی باد هوا آمده ونشسته اند هر چیز که به خیالشان بهتر رسیده در رساله ها نوشته اند در حالی که یک فقیه برای صدور یک فتوا ممکن ایت روزهاوقت صرف کند وتازه با آن همه علم واجتهاد آخر نتواند به حکم قاطعی برسد واحتیاط واجب صادر کندهزاران هزار حدیث در فقه وجود دارد که از دهها وصدها کتاب بیرون کشیده شده ویک مرجع تقلید برای نگارش یک رساله باید در این همه روایت ودلیل غور وبررسی نماید همین باب نماز در درس خارج سالها طول می کشد در حالی که عوام الناس از نماز همین رکوع وسجود ظاهری را می فهمند وگمان می کنند تمام دین خدا همین نماز وروزه وعبادات صوری است(آنهم بدون تقلید چون اکثر عوام خود را مجتهد می دانند !!!آنهم غالب موارد اجتهاد در برابر نص!!!!) در باب متعه هم به این نتیجه رسیده اند که قبیح ومکروه است یا حرف دین نیست !!! اینها از دریای بیکران علوم اسلامی وفقه جز قطره وغرفه بیده نچشیده و دردآور اینکه خیلی آسان دین و فقه و فقها را تخطئه علمی می کنند و فکر می کنندمراجع هم مثل آنها چهار خط قرآن خوانده ودو سطر از کتابهای دینی را مطالعه کرده اند حتی حرف بعضی این شده که ما خود عقل داریم ونیازی به تقلید و حتی نیازی به عمل کردن به دین نداریم آفرین براین عقل راستی چرا خدا متوجه وجود این عقل نبود تا بی خود صدو بیست وچهار هزار رسول نفرستد و تورات وقرآن وانجیل نازل نکندوچرا این همه علما ومراجع که در طول تاریخ آمده اند ورفته اند نمی دانستند که عقلی هم هست تا بی جهت خود را خسته نکنند ای جاهلان گمراه که نام وهم خود را عقل نهاده اید اکثر شمایی که می گوییدعقل برای شما کافی است نه نماز می خوانید ونه به ساده ترین عقاید ایمان داریدوحتی یک روخوانی ساده قرآن هم بلد نیستید {وًمِنهُم اُمّیّیون َلا یَعلَمونَ الکِتابَ الّا اَمانیَّ وَاِن هُم الّا یَظُنّونَ} براستی اگر سکان دین به دست شما دین ستیزان شیطان زده بود آن را جز در خدمت غرایز و امیال وآمال دنیائیتان قرار نمی دادید بلی ما نمی گوییم که عقل هیچ ارزشی ندارد چرا که همین عقل یکی از منابع چهار گانه استخراج احکام فقهی است اما نه عقل مثل شما بلکه عقل فقیه ومجتهد دینی که به مبانی منطقی ومنتج عقلی سیطره داشته باشدبنابراین {ای مگس عرصه سیمرغ نه جولانگه توست ..} عقل عوام در این جاهها راه به مقصد نمی برد وفقط در مسائل حسن وقبح ذاتی و محمودات عامه است که تمام عقول حکم یکسان دارند و این غیر از مسائل شرع وفقه است که{اِنَّ دینَ لله لا یصابُ بالعُقول}. تازه این اسلام مربوط به احکام وفقه است اگر در اسلام اخلاق و تعلیم وتربیت و سلوک وعلم و..... هم بخوایم امعان نظر کنیم دیگر با دریایی عظیم تر روبرو می شویم که دیگر آنجا جمله اعضا چشم باید بودوگوش چرا که علاوه بر قرآن و تفاسیر آن با هزاران هزار حدیث روبرو می شویم که فقط مطالعه آنها سالها وقت لازم دارد چه رسد به عمل کردن به آنها همین بحار الانوار که حدود 110 جلداست حامل روایات نقل شده از ائمه اطهار است (قوی وضعیف) چه کسی است که با این دریای بیکران مواجه نشود وسر تعظیم فرو نیاوردبعضی هم فکر می کنند اینکه معنی ظاهر آیات قرآن را بدانند دیگر قرآن شناس ومفسر شده اند در حالی که به ابتدایی ترین اصطلاحات تفسیرمثل فرق بین نص وظاهر-متشابه ومحکم-ناسخ ومنسوخ-مطلق ومقید-عام ومخصص-مجمل ومبین -شآن نزول وحکمت نزول آگاه نیستنداز ادبیات عرب چیزی نمی دانند که لااقل بفهمند لفظ"مِن "و"اِلی" و"حتی" و... چند معنا دارند ودر هر آیه از قرآن که این الفاظ باشد ازکجا بدانیم که کدام معنی مراد است گاه همین الفاظ به ظاهر ساده اگر درست معنا نشوند کل معنی آیه را عوض می کنند مثلا اگر این آقایا ن ویا خانمها بخواهند " فاغسِلوا وُجوهَکُم وَایدیَکُم الی المرافق " را معنی کنندچیزی جز این معنی را درک نمی کنند که : در هنگام شستن دست در وضو آب دست را از سر انگشتان به طرف آرنج بکشید لذا در دینی که تخصص ندارید در مقابل فقها ودین شناسان باید اظهار بندگی کردو اقرار چاکری نه ادعای علم وفهم واز درمجادله واحتجاج وارد شدن شما از هفت باطن قرآن که فرمو ده اند "للقرآن سبعه ابطن" وقتی در ظاهرش گیر می کنید آنوقت می خواهید خوارج گونه بگویید که قرآن ما رابس است؟ از بیش از 300 تفسیری که تاکنون بر قرآن نوشته شده که تفسیر عظیم المیزان فقط یکی از آنهاست کدام یک را مطالعه کرده اید؟ چند جلد یا حد اقل چند صفحه از المیزان را خوانده اید فکر کرده اید همین که یک دوره المیزان را در خانه خود نگهداری می کنید قرآن شناس ومفسر شده ایدخوب حالا اگر این فقها نبودند وبقالها وبناها یا شیمی دانها وفیزیک دانان می خواستند دین را استخراج کنند چه بلبشویی که نمی شد و هزاران مذهب وشعبه در اسلام راه می یافت متاسفانه در جامعه ما شارع خود مردمند این عوامند که تعیین می کنند چه چیز دین است یا چه چیزی دین نیست در واقع مذهب برده افکار وخواست ماست نه ما برده او، در جامعه ما اسلام به دست عوام اداره می شود نه به دست حاکمیت یا علما ودر طول تاریخ هم به این اندازه جهل دینی در جامعه ما حکمفرما نبوده{الا قلیلامنهم} ودینداران بیش از هر زمان دیگری به ظواهر مذهب رو آورده وبواطن آن را رها کرده اند وقتی که مردم بخواهند سکان دین را به دست گیرند نتیجه آن این می شود که چیزهایی را که از دین نیست به دین نسبت می دهند {... یلوون السنتهم من الکتاب وما هو من الکتاب ویقولون هو من عند الله وما هو من عندالله} وچیزهایی را که خوشایندشان نیست ازروی عمد وآگاهی منکر می شوند {وجحدوا بها واستَقَینَتها انفسهم}یا{نبَذَ فریقٌ من الذین اوتوالکتاب کتاب الله وراء ظهورهِم کانهم لا یعلَمون}یا{فلما جاءهم ما عرفوا کفَروا به}. وعجیب نیست که در روایات مربوط به عصر ظهور در مورد حضرت قائم علیه السلام آمده که " یآتی بشرعٍ جدید" یعنی حضرت دین جدید می آورد که البته همان اسلام است لکن به حدی از موضع خود دور شده وبا سلایق و اوهام و ومصلحت بینی های بیهوده آمیخته گشته که همگان گمان می برند دین جدیدی آمده ودر جا یی دیگر در مورد علائم ظهور آمده که زمانی بر مردم می آید که از دین جز اسم واز قرآن جز کاغذ آن باقی نمی ماند{لایبقی من الاسلام الا اسمه ومن القران الا رسمه} خداوند نعمت مرجعیت وفقاهت را همیشه برسر ما مستدام دارد {ایدهم الله جمیعا}..

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28828
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : باید های و نبایدها در ازدواج موقت (فقط یک مقاله است)

    ریاضت جنسی افتخار وکمال نیست:
    ازدواج دیر هنگام یا دوری از ازدواج موقت در شرایط فراهم وتحمل ریاضت جنسی نه تنها کمال وثوابی برای انسان ندارد بلکه محرومیت از حق طبیعی ومشروعی است که عقل آن را تقبیح می کند مگر کسی که شرایط برای او فراهم نباشد ودر عین حال عفت وتقوی بورزد (نه اینکه مثل نود در صد مردم راه گناه را انتخاب کند )
    همه انسانهاحق بر خورداری ازلذت وآزادیهای مشروع را دارند که اگر خود را از این حق بهره مند سازند نصیب وحق خود را از دنیای خویش استیفا کرده اند والا شریعت چیزی را در قبال این محرومیت به انسان نمی دهد{ولا تنس نصیبک من الدنیا}مثل آنکه هدیه ای به شما دهند وشما بی جهت از قبول آن خودداری کنید یا میوه ای جلوی شما بگذارند وشما نخورید وفکر کنید ترک لذت حلال وصرف نظر کردن از حق غریزی برای شما کمالی می آورد اگر خود را محروم کنید کسی به حال شما دل نمی سوزاند ونه طبیعت ونه شریعت به حرمان شما وقعی نمی نهند بله نسبت به آنچه خداوند خود آن را منع کرده صد البته که ترک مرادف با کمال وثواب است .
    اگر کسی خواهان ریاضت باشد به اندازه کافی منع وحرام در اسلام وجود دارد که انسان را ریاضت بدهد دیگر چرا بایدما خود را به محرومیت مضاعف دچار کنیم ؟شما فکر می کنید روز قیامت در قبال این گونه ریاضتها به ما اجری می دهند نخیر بلکه به ما می گویند چشمتان کور می بایست زرنگ باشید واز حلالها استفاده کنید وخودرامحروم نکنید
    این بهانه هایی هم که ما برای فرار از ازدواج ردیف می کنیم خیلی هایش از لحاظ شریعت مردود است درآن دنیا ثواب به کسی می دهند که نه شرایط ازدواج دائم را داشته نه موقت علاوه برآن تا وقت ازدواج برای خدا عفت ورزیده نه مثل ما که فکر کنیم خوب الحمدلله تا وقت ازدواج نه نامحرمی را لمس نمودیم نه زنا کردیم چون شرایطش فراهم نبوده واین نفس از غم بی آلتی در وجود ما افسرده مانده نه به خاطر آنکه آدمهای با تقوایی هستیم!!بنابراین همانطور که گناه وارتکاب به لذتهای حرام مصداق ظلم به نفس است ترک لذتهای حلال ومشروع نیز ظلم به نفس است{ وما ظلمناهم ولکن کانوا انفسهم یظلمون}






    - نظرات ازدواج موقت


    قسمت چهارم


    مخالفان وتقبیح کنندگان چه کسانی اند؟
    هر چند که در لابلای مباحث قبل جوابهای محکم ومستدل به مخالفین دادیم اما در اینجا قصد دارم که به بررسی ماهیت شخصیتی وفکری این افراد نیز اشاره ای کنم که به جای تسلیم شدن در برابر عظمت وحقانیت دین وبه کار انداختن عقل سلیم بر اساس مصداق "فاذنوا بحرب من الله ورسوله"به جنگ ونزاع با آن برخواسته اند


    این سفیهان عاقل نما گمان می کنند عقل آنها به واقعیاتی رسیده که دین از آنها غافل بوده وشاید هم فکر می کنند که گویاجاهها یی بین عقل ودین تضاد وجود داردودر تضاد بین این دو حکم هم عقل حکم می کند که باید حکم عقل را برگزید !!!!! در حالی که اصلا اینها مبانی عقل را نمی دانند وگمان می کنند هر چه به ذهنشان به عنوان خوب وبد وباید ونبایدخطور می کند مصداق حکم عقل است در حالی که نه تنها بین احکام عقل ودین سر سوزنی اختلاف نیست بلکه هرجا هم که در حکم عقل شک کنیم باید برای رفع شبهه به دین رجوع نماییم چرا که شارع خود رئیس عقلاست و"ما حَکَمَ به العقل حَکَمَ به ااشرع وما حَکَمَ به الشرع حَکَمَ به العقل" بنابراین اگر دیدید که قوه مخیله شما به چیزی معتقد شده که دین خلاف آن را می گوید بدانید که آن حکم عقل نیست بلکه یک وهم و استنباط ظنی است که یا صغری وکبری ومقدمات آن نادرست بوده ویا نتییجه ،


    قضاوتهای ما عموما براساس فهم سطحی و احساسی وحاشیه نگری وتوجه به یک یا دو بعد است در حالی که دین در صدور یک حکم بعضا دهها بعد وجنبه را لحاظ می کند بنابراین ما اگر بخواهیم ظنیات ووهمیات خود را اصل قرار دهیم دیگر سنگی روی سنگ بند نمی شود ودین مفهوم ومعنا یی نخواهد داشت "ولا تَتَّبعوالظَنَّ فَاِنَّ الظَنَّ لا یُغنی مِنَ الحَقِّ شَیئاً."
    زمانی رسوخ فرهنگ غرب به جامعه ما فقط در لباس ومد بود ولی تفکر ما هنوز اسلامی ودینی بود ولی امروز تفکرات ما نیز با مشکل جدی مواجه است وبا این وضع شاید زمانی فرا رسد که دیگر از اسلام در این جامعه جز ظواهر آن یعنی صورت نماز وروزه چیزی باقی نماند (همان اسلام خوارجی) حمله کردن بر احکام اسلام از غربی شدن تفکر ما حکایت می کند باز صد رحمت به غربی ها که در باطل خود محکمند ولی ما در حق خود سست وبی عرضه.


    خداوند در علم وفعل حکیم است


    هیچ حکم وامر ونهیی در شریعت نیست الا اینکه در وجود آن مصلحت ودر عدم آن مفسده است خداوند مثل ما انسانها جایز الخطا نیست که مثلا حرفی زند یا حکمی را وضع کند وبعد بداند کارش اشتباه بوده او منزه از کار عبث وبیهوده و بری از خطاست (سبحان ربک رب العزه عما یصفون)بنابراین آنچه در ذهن ما گاهی به عنوان اشکال به شریعت مطرح می شود در واقع مشکل از عدم فهم ودر ک صحیح ما ودر نظر نگرفتن تمام حواشی ومصالح امور است چرا که خداوند از هر گونه شائبه عیب بری است وفعل او حکمت وعلم محض است (وهوالحکیم العلیم) نسبت دادن خطا وجهل به خداوند در واقع اثبات خطا وجهل خود ماست


    منظور از مخالفان کسانی نیستند که در این مسئله شبهه وسوال داشته ودنبال کشف واقعیتند وتسلیم در برابر منطقند "اَطاعَ مَن یَهدیه وتَجَنّبَ من یُردیه" بلکه مغرضان ودین ستیزانی هستندکه باید به طور محکم وقاطع جلوی آنها ایستاد ودین مظلوم را از شائبه تفکرات مسموم آنهانجات داد "فَما استَقاموا لَکُم فَاستَقیموا لَهُم"
    نکته جالب اینجاست در حالی که بسیاری از جامعه شناسان ومتفکران غیر مسلمان ازدواج موقت را یکی از وجوه امتیاز دین اسلام وبهترین راهکار برای برخی معضلات حاد بیان می کنند یک عده احمق درمیان خود مسلمانها که هیچ سررشته ای از دین ندارندبه این سنت حمله ور شده وآن را به طرز اسفباری مورد تعرض قرار می دهند در حالی که کافران روز به روز دارند به اسلام نزدیکتر می شوند ولی یک عده به ظاهر مسلمان حرفهایی در مورد دین خود می زنند که کفار هم در مورد اسلام چنین نمی گویند!! {اَفَغیر دین الله یبغون وله اَسلَمَ من فی السَّموات والاَرض طوعاًوکَرهاً}
    مسلمانان مسلمانان مسلمانی زسر گیرید
    که کفر از شرم یار من مسلمان وار می آید
    (مولوی)


    اکثراین مخالفان کسانی اند که به روابط آزاد جنسی چراغ سبز نشان می دهندوالا افراد مقید به عفت که راهکار آزادی جنسی را ندارند به خوبی به قدر وقیمت وارزش این سنت دینی آگاهند واصلا ازدواج موقت مال همینهاست وبرای همین افراد وضع شده نه برای اراذل واوباش یا کسانی که راه رابطه آزاد وشرعی برایشان چندان فرقی ندارند استهزا کردن ازدواج موقت از سوی این افراد برمبنای تفکر خود آنهاست که اگر ما هم همین راه وتفکر را انتخاب بکنیم باید هم ازدواج موقت را به سخره بگیریم کسی که حلال وحرام برای او مساوی است طبیعی است که چنین منش وتفکری در مورد دینداران داشته باشد"اِنَّ الَّذینَ اَجرَموا کانوا مِنَ الَّذینَ آمَنوا یَضح************َ وَاِذا مَرّوا بِهِم یَتَغامَزون." (مجرمین بر اهل ایمان می خندند وچون به آنها بگذرند به چشم طعن واستهزا می نگرند....)مثالی در این باب می زنیم فرض کنید دو نفر یکی اهل حرام خوری ودیگری مقید واهل حلال است یک غذای حرامی جلوی آن دواست اولی می خورد وسیر می شود ودومی نمی خورد وگرسنه می ماند روزها وضع به همین منوال می گذرد غذایی هم غیر این وجود ندارد فرد اول هر روز سیراست ودومی گرسنه وگرسنه تر می شود وچون طرف خودش سیر است به گرسنگی ونیاز این شخص هم اصلا فکر نمی کند ولی بالاخره دومی به طعام حلال می رسد وبعد از این همه گرسنگی با ولع وحرص مشغول خوردن می شو دعمل وتقید این شخص مسلماً انسان لا قید را به تعجب واستهزا وا می دارد وبلکه او را دیوانه هم تصور می کند .
    اگر بخواهیم در دین خود به حرف وطعنه نا آگاهان وقع بنهیم از نصیب دنیا وآخرت خود باز می مانیم اگر طعن جاهلان باز دارنده بود می باید همه 124 هزار رسول خدا از راه خود با استهزاء وطعنه دیگران باز می ماندند"وما یا تیهم من رسول الاکانوا به یستهزئون " بنابراین " توکار خود منه از دست ومی به ساغر کن " به قول مولانا:
    احمد مرسل به طعن وسخره بو جهل بود
    موسی عمران به تسخرهای فرعونی چنان
    گر تواندر دین عشقی بر ملامت دل بنه
    وز فسوس و تسخر دشمن مکن رو را گران
    یاد داستان ملا نصرالدین افتادم که داشت بااسبش به سفر می رفت خودش سواره بود وفرزندش به دنبال او می آمد مردم اعتراض کردند که عجب آدم بی ملاحظه ای هستی که خودت سواری وبچه ات پیاده ،این آقا پیاده شد وبچه اش را سوار کرد باز به عده ای از مردم رسیدند که معترض شدند که ای بچه جان چه قدر بی ملا حظه هستی که تو سواره باشی وبابات راه بیاد مرد سوار شد وبچه اش را هم سوار کرد باز به عده ای بر خوردند که می گفتند اینها چه قدر بی رحمند که هر دو سوار این حیوان بی زبان شده اند مرد خود وبچه اش را به زیر آورد وپیاده حرکت کردند باز به عده ای بر خوردند که مسخره شان می کردند که اینها چه قدر احمقند حیوان دارند ولی سوارش نمی شوند این آقا هم دیگر خلقش به تنگ آمد وحیوان را رها کرد واز شرش خلاص شد .
    مسلمان واقعی کسی است که در عمل به دین چه در بعد عبادی چه فکری وچه عمل به سنتهای مستحب وواجب آن نه از ملامت کسی بترسد "لا یَخافونَ لَومَهَ لائم" ونه از کم بودن اهل عمل به دین خوف داشته باشد که به فرموده مولای متقیان : لا تستوحشوا فی الطریق الهدی لقله اهله" در راه حق وعمل به آن از کم بودن اهل آن وحشت نکنید ونترسید
    بنا براین به این مغرضین باید عرض کرد که اصلا ازدواج موقت مال شما نیست وهیچ ربطی به شما ندارد که بخواهید در مورد آن اظهار نظر کنید این مربوط به دیندارها وافراد متقی است مثل اینکه شما بخواهید در ازدواج بچه همسایه تان دخالت کنید واظهار مخالفت نماییدممکن است ذائقه شما با این مسئله خوشایند نباشد چه کار به ذائقه دیگران دارید ؟ مثلاً شما برفرض رنگی را دوست ندارید آیا این حق واجازه را دارید که دیگران را به خاطر دوست داشتن آن رنگ مورد انتقاد قرار دهید یا غذایی را دوست ندارید وبه این خاطر دیگران را هم از خوردن آن منع کنید ؟ ازدواج موقت ابتدائا مال افراد متقی است که خداوند در مقابل خویشتن داری آنها از گناه این هدیه را نصیشان نموده لذا متعه بیشتر یک مزد برای زنان ومردان عفیف است نه یک لذت باد آورده وامتیاز مجانی {قل هی للذین آمنوا فی الحیاه الدنیا خالصَه یَومَ القیامَه}
    فکر کرده اید این همه ثوابهای عظیم که در متعه است برای بی دین ها و بی اعتقادها یا اراذل و اوباش است آیا فکر کرده اید متعه برای فاحشه ها وضع شده اینها که نیاز به متعه ندارند چون از همان راهی که خود دوست دارند کار خود را می کنندوبرایشان متعه وغیر متعه فرقی ندارد ازدواج موقت از آن کسانی است که به خاطر ترس از خداوعقوبت الهی کف نفس کرده و عفت می ورزند ودر قبال آن متعه به عنوان مزد وبهره کوچک ودنیایی به آنها تعلق می گیرد چه زنان وچه مردان .
    2- "گروه دیگر مخالفان کسانی اند که خودشان دچار مشکلند واز لحاظ جنسی ناتوانی دارند وچون این نیاز را در خود نمی بینند وجود آن را در دیگران مایه تعجب بر می شمارند و می گویند ما که یک ازدواج دائم هم برایمان زیادی است وکاملا تامین می شویم دیگراین ازدواج موقت چه صیغه ایست؟بله ما هم معتقدیم که عده ای در جامعه مشکل جنسی چندان شدیدی ندارند وصبر کردن تا موعد ازدواج دائم برای آنها کار چندان سختی نیست ووقتی هم که به سن ازدواج می رسند یک ازدواج تا آخر عمر برایشان کفایت می کند ولی اکثر مردم این گونه نیستند هر چند که به ظاهر به گونه ای دیگر تظاهر می کنندچرا که عده ای هستند که شاید هر ماه به یک ازدواج موقت نیاز دارند تا بحرانشان حل شود {چون نیاز جنسی مثل گرسنگی انسان به غذاست همان طور که غذا خوردن هر روز به خاطر نیاز تکرار می شود شهوت وگرسنگی جنسی نیز دائماً وروز به روز در وجود انسان تازه می شود که باید به آن جواب داده شود که اطفای حرام وخود ارضایی مشکل را حل نمی کند زیراعلاوه بر عقوبت شرعی ، اطفا ی کامل نیاز جنسی فقط از راه جماع حل می شود نه احتلام یا استمنا و...}
    بحث ناتوانی جنسی غیر از تقواست واکثر اینها که دنبال مسائل شهوانی نیستند به خاطر ناتوانی جنسی است نه عفت وتقوا بنا براین این عده هم باید حساب خود را با بقیه جدا بدانند واگر خودشان اشباعند به نیازو عطش دیگران کار نداشته باشندمن خود با یکی از این افراد آشنا شدم طرف با اینکه در سن بلوغ کامل بود اما می گفت من بر خلاف دیگران اصلا از دیدن یک دختر یا مصاحبت با او احساس لذت وشهوت نمی کنم اصلا هم محتلم نمی شوم واصلا نمی دانم لذت جنسی یعنی چه این شخص در عین حال کنجکاو بود که بداند دیگرانی که این همه نیاز دارند حسشان چگونه است وراه رسیدن به این حس ونیاز چیست البته همه ناتوانهای جنسی ممکن است مثل این آقانباشند ولی این ناتوانی را به هر حال کم وبیش دارند مانند کسی که مثلا کور به دنیا می آید شخصی هم ممکن است اینجوری به دنیا بیاید .
    3-بعضی از مخالفین کسانی هستند که برعکس گروه اول افراد افراطی هستند یعنی در بعضی باورهای دینی از قرآن ودین هم جلوتر رفته اند ودچار یک نوع جمود وعدم انعطاف وتعادل فکری مذهبی هستنددر واقع اینهارا نمی توان دیندار نامید بلکه متظاهرانی هستند که فقط ظواهر ومنش های خشک را از اسلام فهمیده اند وبه باطن لطیف ودقیق این دین راهی نیافته وبویی نبرده اند حضرت علی علیه السلام در روایتی زیبا هر دو گروه افراط وتفریط را طی کنندگان راه ناصواب وغلط معرفی مینمایند ومی فرمایند : ما طریق وسط (وصراط مستقیم) هستیم کسانی که از ما عقبند باید خود را به ما برسانند وکسانی هم که از ما جلوترند باید به ما ملحق گردند...خوب حال بنگریم در این جامعه چه زن وچه مردچه تعداد در جاده وطریق ائمه اطهار بوده وهمراه مکتب آنها طی طریق می کنندغالب مردم یا در طریق افراطند یا تفریط مثلا در جامعه زنها یا افرادی را می بینیم بی قید وبد حجاب ولی ناموسی وعفیف یا هم بدحجاب وهم بد عفت ویا کسانی را مشاهده می کنیم که حجابشان اسلامی است لکن بد عفتند ویا حجابشان اسلامی است ولی در عفت راهی جلوتر از دین وقرآن طی می کنند فقط یک عده کم هستند که هم در عفت وهم حجاب منطبق با اسلامندبعضی زنها فکر می کنند ازدواج موقت خلاف عفت است در حالی که این تفکر یک تفکر افراطی است اگر خلاف عفت بود خداوند آن را تشریع نمی کرد زیرا خداوند غیرت وناموس منشی اش از همه بیشتر است اگر این گونه باشند زنها باید به این هم قائل شوندکه ازدواج دائم نیز برای آنا ن خلاف عفت است چون شوهر آنها می تواند ایشان را برهنه کرده ومورد هتک جنسی قرار دهد !!واین خلاف شان وشخصیت وعفت زن است !
    فرق ماهوی ازدواج دائم وموقت هم فقط در زمان دار بودن است وبس لذا اگر آن خلاف عفت است این هم باید باشد می گویند روزی شخصی خروسی خرید وبه خانه آوردهمسرش با دیدن این خروس چادر به سر کرد وعصبانی شد وگفت :ای مرد من یک زنم آیا تو حاضر می شوی که یک خروس را بازن خود در خانه نگه داری ؟ مرد مقداری تامل کرد وزنش را تحسین نمود بلند شد وبرگشت تا خروس را به صاحبش تحویل دهد فروشنده سوال کرد که این خروس هیچ عیب وایرادی ندارد برای چه از خرید آن منصرف شده ای؟ مرد هم داستان را برایش تعریف نمود فروشنده گفت: اشکال ندارد خروس را بده ولی این را بدان که زنت بد کاره وفاحشه است مرد با تعجب سوال کرد برچه اساس این حرف را می زنی؟ فروشنده گفت: آخر زنی که عفتی افراطی تر از دین وعقل را از خود بروز می هد می خواهد چیزی را مخفی کند ومسلماً ریگی در کفشش هست مرد به خانه برگشت واز آن به بعد بیشتر زن خود را تحت نظر داشت وسرانجام فهمید حدس فروشنده درست بوده بنابراین همه ظواهر عفت نشانه عفت نیستند در جامعه مردان هم یا یک عده هستند که نسبت به زنان یا دختران خود بی غیرت یا کم غیرتند یک عده هم غیرت بیش از آنچه که دین روا دانسته قائل می شوند یا اینکه شاید بعضی مردان باشند که از اینکه زنشان قبل از ازدواج خواستگار دیگری داشته یا نامزد دیگری داشته سخت ناراحت می شوند یا از اینکه اسم کوچک زنشان را دیگران بدانند خودداری می کنند( در حالی که حضرت زهرا سلام الله علیها هم قبل از حضرت علی علیه السلام نامزد داشتند وهم اینکه نام فاطمه را همه مردم می دانستند) همچنین است که بعضی مردان از اینکه خواهر یا دختر یا مادر آنها متعه کسی شود بسیار عصبانی وبه اصطلاح غیرتی می شوند در حالی که اگر این مسئله خلاف غیرت بود خداوند از همه غیرتی تر است چرا خداوند حجاب را برزنان تحمیل کرد وچرا رابطه نامشروع را تحریم نمود چون اهل غیرت نسبت به بندگان خویش است وهمه اینها خلاف شان وعفت است ولی ازدواج موقت را بنیان نهاد زیرا ازدواج موقت هم رفع نیاز است وهم خلاف غیرت نیست چون اگر بود خداوند آن را جایز نمی کرد (یا اَ یّها الذینَ آمَنوا لا تُقَدِّموا بَینَ یَدَیِ اللهِ وَ رَسولِه ): ای ایمان آوردگان جلوتر ومقدم تر از خدا ورسول حرکت نکنید (ومسلمان تر از خدا ورسول نباشید)"


    "مخالفتها احساساتی ونسبی است نه اعتقادی:
    مسلماً همه می دانند که متعه یک حقیقت شرعی مثل حقیقت نماز است و همه به آن اعتقاد دارندبنابراین ریشه مخالفت در احساسات است با این توضیح که مردها چون همسرانشان شرعاً نمی توانند تازمانی که در نکاح آنهاست به این کار اقدام کنند ولی خودشان در این کار آزادند دلیلی ندارد که با متعه مخالف باشند ولی زنها برعکس از آنجا که دوست ندارند شوهرشان با کس دیگری رابطه هر چند شرعی داشته باشد با این مسئله مخالفت می ورزند اگر دین به شوهران اجازه چنین کاری را نمی داد در آن صورت زنها دیگر مخالف نبودند لذا مسئله سلیقه ای می شود فرق اعتقاد واحساسات در این است که اعتقاد در همه شرایط واحوال در وجود انسان راسخ است مثل اعتقاد به خدا یا اعتقاد به اینکه الان روز یا شب است ولی سلیقه واحساس دم دمی است بستگی به این دارد که انسان در چه شرایط وموقعیتی واقع باشد اگر شرایط به وفق مرادش باشد نظرش مثبت ودر غیر این صورت منفی است ازدواج موقت از همین مقوله است زیرا همین خانم اگر برادر خودش یا پدرش به این کار اقدام کند دیگر مخالف نیست فقط وقتی که مسئله شوهر در میان است مخالف سر سخت می شود وبه هر ترتیب سعی می کند نکاح موقت را یک امر زشت ومکروه وبلکه غیر شرعی جلوه دهد از همین خانم باید سوال کرد که اگر مرد به دنیا آمده بودی باز همین حرف را می زدی؟ قطعا خیر
    از طرفی مخالفت بعضی مردان نیز به خاطر آنست که خودشان از متعه کردن عاجزند وبه خاطر ترس از همسرانشان یا موقعیت اجتماعی نمی توانند به این کار اقدام کنند ونوعی حس آرزو در دلشان مانده که نسبت به دیگران که متعه می کنند حسادت می ورزند یا فقط با متعه شدن دختران خودشان مخالفند ولی با متعه شدن دختران دیگران صد در صد موافقند !!!ا اینکه بعضی دختران هم با این مسئله مخالفند چون دست خودشان به خاطر ترس از خانواده ومسائل دیگر بسته است و از طرفی نمی خواهند که "دیگران شراب خورند وآنها نظاره کنند" والا اگر موقعیت این مسئله برای هر زن ومرد ودختری کاملا فراهم باشد هیچ یک دلشان نمی آید که بر یک لذت حلال دست رد بزنند بسیاری که دستشان بسته است برای فرافکنی قبح اجتماعی را بهانه می کنند در حالی دلشان آرزومندبرای متعه شدن یامتعه کردن وفراهم شدن شرایط مناسب آن است
    خلق الفاظ عجیب:
    گاه شنیده می شود که بعضی نا آگاهان متعه را تن فروشی زن یا عیاشی مردان معرفی می کنند وبدین گونه لفظ متعه را از معنا وجایگاه خود به معنا وتفسیر دیگرسوق می دهند {وَ یُحَرُّفونَ الکَلُُُُمَ عن مَواضُعُه}
    اولاً:متعه یعنی بر خورداری وبهره وری واین تلذذ وبرخورداری طرفینی است واگر شما بهره جنسی به دیگری رساندن را تن فروشی میدانید باید گفت که مرد هم در متعه به زن تن فروشی می کند ووجود خود را در اختیار او قرار می دهد وزن از او لذت وبهره می گیرد {للرجالِ نَصیبٌ مما اکتَسَبوا ووَللنِّساءِ نَصیبً ممااکتَسَبن} علاوه براین همان طور که قبلاً هم گفتیم رضایت زن برای ازدواج موقت با اختیار است واجباری در کار نیست و نشان از نیاز واحتیاج جنسی یاعاطفی خود زن دارد لذا شما قضیه را یک طرفه نگاه نکنیدودایه مهربانتر از مادر برای زنان ودختران نشوید دین خود بهتر به حق وحقوق زن آگاه است وغیرت خداوند به زن بیش از شماست چه در ازدواج دائم وچه موقت نیاز عاطفی وجنسی زن کمتر از مرد نیست جالب اینکه هم در صیغه عقد دائم وهم موقت این زن است که مرد را به تزویج خود در می آورد نه برعکس " یعنی صیغه ایجاب (زوجتک نفسی ....)را زن می خواند وصیغه قبول (قبلتُ )را مرد می گوید رمزی که در این مطلب نهفته این است که خداوند می خواهد در قبال مسئله خواستگاری ومهریه وناز کشی هایی که مرد نسبت به دختر دارد در اینجا نوعی غرور شکنی کند وبه نیاز درونی عاطفی وجنسی زن که کمتر از مرد نیست اشاره عملی نماید . ثانیا: حرف شما از دولازمه خارج نیست یا اینکه مردم به جای متعه که به قول شما یک نوع تن فروشی برای زنان است !!! به سراغ روابط غیر شرعی وزنا بروند که این یعنی انهدام دین وعقل یا آنکه نه زنا کنند ونه به سراغ متعه روند که این هم یعنی مسلمان تر از چیزی شدن که خدا از ما خواسته ومحروم کرد ن مردم از حق طبیعی وشرعی ثالثاً :ما در فقه بحثی به نام متاجر داریم که یکی از مصادیق اجاره اجاره النفس است یعنی اینکه انسان در قبال قرار دادن وجود ونفس خود برای دیگری حقوق ومزد در یافت می کند مثلاً یک کارگر که برای دیگری کار می کنددر واقع خود را به دیگری اجاره می دهد یا یک کارمند در واقع حقوق ومزدی که در یافت می کند در قبال اجاره دادن بهره وجود خود است یعنی صاحب کار از وجود شخصی بهره می گیرد ودر قبال آن به او حقوق ومزد می دهد واین یعنی اجاره بنابراین اجاره فقط در باب خانه وویلا نیست بلکه در باب اجاره النفس خیلی بیشتر مطرح است که همه مشاغل جامعه مصداق آنند یکی از مصادیق اجاره "ازدواج (دائم یا موقت) است در واقع ازدواج دائم وموقت در فقه معامله ای از نوع اجاره است واگر غیر این باشد اصلاً ازدواج از ماهیت خود خارج شده وباطل می باشد بین فروش واجاره هم زمین تا آسمان فرق است فرق بین اجاره وفروش آن است که در اولی فرد در قبال دریافت مال شی یا نفس خود را در خدمت دیگری قرار می دهد ولی مالکیت اولیه او هم چنان محفوظ است ولی در فروش شخص ،دیگر مالک نیست مال اوهم قابل استرداد نمی باشد واینکه اینها می گویند تن فروشی، منظورشان اجاره است چون نفس ووجود انسان قابل فروش نیست {کاش اینها لااقل اول به فرهنگ لغت مراجعه می کردند} بنابراین ازدواج از مصادیق اجاره است {در ازدواج دائم غیر زمانی ودر متعه موقوت وزمان دار}هر چند که ممکن است برای شما عجیب باشد وبرای اولین بار است که می شنوید ازدواج نوعی اجاره است ولی این یک اصل مسلم فقهی وحقوقی است لذا آن چیزی که اینها آن را به عنوان اشکال متعه مطر ح می کنند اصلاً جزو ماهیت متعه وحتی ازدواج دائم است مثل اینکه شما بگویید آب بد است چون مایع می باشد در حالی که آب اگر مایع نباسد دیگر ماهیتاً آب نیست ازدواج دائم وموقت هم ماهیتاً یک معامله از نوع اجاره النفس است (هم از طرف مرد وهم زن) واگر غیر از این باشد دیگر ازدواج نیست حتی این یک اصل مسلم فقهی است که زن در ازدواج دائم می تواند تازمانی که مهریه خود را از مرد نگرفته تمکین نکند لذا معلوم می شود که اینجا معامله ای در کار است ومهریه وتمکین حکم ثمن ومثمن را دارند بنابراین شما باید عنوان تن فروشی را در باب ازدواج دائم هم به کار برید چون اولاً جز در مساله زمان بین این دو ازدواج از لحاظ ماهوی فرق وجود ندارد ودوم اینکه هر دو در فقه مصداق اجاره النفس می باشندسوم اینکه در هر دو حق تمکین در قبال مهریه ومال است مهریه هم مزد کار زن نیست {نه در ازدواج دائم ونه موقت} بلکه همانطور که از اسم آن معلوم است هدیه ای واجب است که مرد به عنوان مهر ومحبت وبه عنوان احترام به زن می دهد تن فروشی در جاییست که مزد مطرح باشد وبین مهریه ومزد تفاوت بسیار است بنابراین وقتی ما به شما داریم ثابت می کنیم که متعه ماهیتاً ازدواج است هر اشکالی که شما به متعه وارد می کنید به ازدواج دائم هم وارد است (این نکته فراموش نشود که اجاره ،جنس برای ازدواج است ولی نوعیت آن زوجیت است بنابراین اگر در عقد گفته شود: اجرت نفسی " این عقد باطل است چون عنوان کردن جنس کلیت وعدم تشخص ایجاد می کند بنابراین باید نوعیت آن مشخص گردد) رابعاً:اگر متعه تن فروشی است زنا را چه می نامید؟ خامساً: همان گونه که زنا تنها آن معنای مصطلح نیست بلکه نکاه توام بالذت - لمس غیر مشروع - شنیدن صدای دیگری از روی لذت و... همه از مصادیق زنایند وهر عضوی زنای خاص خود را دارد تن فروشی تنها به این نیست که کسی هم آغوش دیگری شود بلکه آرایش وخودنمایی وبد حجابی هم در واقع تن فروشی است تازه اینجا نه مهریه ای در کار است ونه شرعیتی بنا براین برای آن قبح بیشتری باید قائل شوید در حالی که خیلی از این منتقدین با آرایش وبد حجابی و چشم چرانی و..اصلاً مخالف نیستند {وقتی اینها از اسلام هیچ سر رشته ندارند اشکالاتی مطرح می کنند که در نهایت عرض خود می برند وزحمت ما می دارند}سادساً: لفظ عیاشی وخوشگذرانی برعکس در مورد زن بیشتر صادق است زیرا علاوه براین که زن هم در این ازدواج از لحاظ جنسی کام وبهره می گیرد مهریه هم در یافت می کند ولی مرد فقط بهره اولی را دارد وباید مهریه هم بدهد حال کدام یک عیاش ترند؟بنابراین شما که در دین تخصص ندارید وبه مصالح وقوانین الهی آشنایی ندارید بهتر است به جای نظریه دادن ومعانی جدید برای الفاظ شرعی کشف کردن مقداری اهل مطالعه و تفکر باشید{ها انتم هولاءحاجَجتُم فیما لَکُم به علم فَلِمَ تُحاجّونَ فیما لیسَ لَکُم به علمً}
    تصاحب آسان ؟!
    ممکن است بعضی این سوال را مطرح کنندکه ازدواج موقت تصاحب کردن زن به صورت آسان وراحت وبدون خرج است واین با عرف معمول سازگار نیست که در ازدواج دائم این همه آداب ورسوم وتشریفات وسختی هاصورت گیرد تا وصلتی فراهم شود ولی در ازدواج موقت راحت وبی هزینه ومفت دو نفر به هم برسند وراحت هم از یکدیگر جدا شوند
    جواب: اولاً: چه کسی گفته متعه ازدواج سهل وبی هزینه است زیرا زن می تواند در ازدواج موقت شروط سنگین بگذارد ومهریه بالا تعیین کندتازه در ازدواج دائم معمولاً زن مهریه خود را نمی گیرد ولی در نکاح موقت می گیرد . ثانیا : وجود تشریفات وخرجهای سنگین در ازدواج دائم مربوط به اسلام نیست بلکه محصول عمل وتفکرات غلط خود ماست چون ازدواج دائم در اسلام به همان سادگی ازدواج موقت است با این تفاوت که در ازدواج دائم مستحب است (نه واجب)جشنی گرفته شود وولیمه داده شود ولی در نکاح موقت خیر. اصل ازدواج دائم هم این است که طرفین حتی بدون وجود شاهد وجشن وسرور می توانند عقد نکاح را حتی خودشان بخوانند وسر زندگیشان بروند همین وبس ولی این که مراسم خواستگاری با این تشریفات ومراسم عقد با فلان وضعیت ومراسم عروسی با خرجهای سنگین تر ... برگزار گردد اینها مربوط به اسلام نیست مربوط به سنتهای غلط جامعه است همین الان دخترهایی هستند که خواستگار دارند وبه خاطر مخالفت بی جهت والدین ،خودشان شخصاً به دادگاه رجوع می کنند ودادگاه ازدواج آنها را جاری می کند وبدون هیچ گونه مراسم عروسی وجشن وخرج ومخارج به سر زندگی خود می روًند این تشریفات سنگین در عصرما به خاطر چشم وهم چشمی ها به صورت یک مانع عظیم وسد راهی در سر راه جوانان قرار گرفته که در زمان قدیم باز شرایط ازدواج خیلی آسان تر واسلامی تر بوده به هر حال اصل ازدواج دائم می تواند به گونه ای انجام گیرد که غیر ازدسته گلی که برای خواستگاری می آورند و مزدی که به عاقد می دهند هیچ خرج دیگری صورت نگیردما هم ازدواج دائم را برخود سخت گرفته ایم وهم ازدواج موقت را در حالی که خداوند این دو را از سهل ترین ودر عین حال با فضیلت ترین امور خود قرار داده است
    قیاس مع الفارق:
    در یکی از وبلاگهای ازدواج موقت دیدم که موضوعی را تحت عنوان "فزق بین متعه وزنا" مطرح کرده و زحمت کشیده و10 فرق وتفاوت هم بین آنها قائل شده است .باید عرض کنم این گونه دفاع کردن از متعه بیشتر آن را خراب می کند زیرا در جایی این فرق گذاری لازم است که اقتران وشباهتی بین آن دو باشدیا وجوه اشتراکی داشته باشند آنگاه ما در صدد بیان وجوه افتراق ویافتن فصل آن دوبرآییم در واقع دو نوعی باشند که تحت یک جنس واقع شده باشنددر حالی که متعه ماهیتاً یک نوع ازدواج است این درست مثل آنست که بیاییم بحث تفاوت زنا وازدواج دائم را بیان نماییم دو موضوعی که از اساس وماهیت با هم فرق دارند بله اگر بحث کنیم که فرق متعه وازدواج دائم چیست این بحث به جاییست چون این دو مصداق ازنوعی هستند که تحت یک جنس واقع شده اند یادم هست در کتاب معانی وبیان برای دو موضوع کاملا بی ربط به خورشید وخرگوش مثال زده بود اینجا هم یاد همان مثال افتادم بنابراین فرقهای بدیهی را نباید مطرح نمود زیرا بیشتر شبهه آور می شود. ولی با توجه به جهالت عمیق موجود در جامعه شاید این فرق گذاریها برای بعضی افراد لازم باشدالبته فقط یک تفکر کودکانه می تواند به خود اجازه چنین قیاسی را دهد مثلا یک جراح شکم ،پاره می کند ویک چاقو کش هم شگم می شکافد هر دو فعل، یکی اند اما یکی صواب وخدمت است ویکی قتل وجنایت به قول آقای قرائتی فیزیکشان یکی است ولی شیمی شان متفاوت اگر ما یک کودک غیر ممیز باشیم بین این دو فعل فرقی نخواهیم گذاشت وفقط به فیزیک این دو نگاه خواهیم کرد آنچه بین این دو فعل مشابه فرق می گذارد نیت است یکی به قصد فساد ویکی به قصد صواب وصلاح وعلاج. در باب ازدواج موقت وزنا در ظاهر هر دو فعل یکی اند اما فاصله این دو باهم فاصله بهشت ودوزخ است در یکی عقوبت عظیم است ودر یکی ثواب عظیم . چندی قبل بنده برای یک آقا ویک دختر خانم شرایط عقد وگذراندن مدت را فراهم کردم و تمام سفارشات وراهنماییهای شرعی را هم در این مورد به عمل آوردم ولی چند روز بعد از آن متوجه شدم که ظاهرا به توصیه های من عمل نکرده اند ومرتکب فعل نامشروع شده اند واین حاکی از جهل مفرط دینی در جامعه ماست وبرای این افراد باید هم این فرقها را ذکر کرد والفبای ابتدایی دین را یادشان دادچون هر چه اعتقاد انسان به دین محکم تر باشد اعتقاد او به عقوبت وجزا نیز بیشتر خواهد بود والا گناه وثواب در نظر اوچندان مفهومی نداردبه خصوص این که وقتی چنین انسانی مرتکب گناه می شود ودر ظاهر هم می بیند که هیچ انفاقی هم نیفتاد دیگر همه چیز در نظر او مساوی خواهد بود وشاید به ریش انسانهای معتقد هم بخندند که اینها دیگر چه می گویند ما که مثلا زنا کردیم کلی هم کیف کردیم عذاب و زلزله ای هم نازل نشداین افراد نگاهشان محدود به زمان گناه است ولی انسان معتقد نگاهش معطوف به حساب وکتاب وقیامت و عذاب آن دنیاست ممکن است در این دنیا انسان هزاران هزار گناه هم بکند و در ظاهر هم هیچ اتفاقی را احساس نکند ولی اگر واقعا معتقد ودیندار باشد فرق گناه وغیر گناه آن قدر برای او ملموس خواهد بود که از هول حلیم توی دیگ نخواهد افتاد ولذت چند دقیقه ای گناه را به عواقب دنیایی واخروی بعضا جبران نا پذیرآن عوض نخواهد کرد به فرموده قرآن کریم "ولو یواخذ الله الناس بظلمهم ما ترک علیها من دابه ولکن یوخرهم الی اجل مسمی" اگر خداوند انسانها را (در همین دنیا )به ظلم وگناهانشان مواخذه کند هیچ موجودی روی زمین باقی نمی ماند بلکه عذاب آنان را به وقت مشخص ومعینی موکول کرده وبه تاخیر می اندازد.(61نحل)
    می گویند روزی یک آقایی آمد نزد یک روحانی گفت: شما که می گویید انسان نمی تواند با عمه خود ازدواج کند کاملا حرف باطلی است چون بنده خودم با عمه ام ازدواج کردم وشد!!!
    خوب این آقا تصور می کرد که این " نمی شود" یک نمی شود تکوینی است وخواسته اثبات کند که می شود که البته خیلی ها در جامعه امروز ما ممکن است چنین تصوری را داشته باشند مثلا این که شنیده اند انسان نمی تواند با غیر همسر رابطه شهوانی داشته باشد از نظر آنان ممکن است یک عدم امکان خارجی باشد وبعد هم مثلا زنا کنند ودر دل بگویند دیدی که شد !!یا اینکه شنیده اند زنا یا رابطه نا مشروع دیگر گناه است وعقوبت دارد فکر کرده اند به این معناست که همان موقع ارتکاب گناه آتش یا سنگی از آسمان نازل می شود ولی می بینند که خوشبختانه هیچ اتفاقی نیفتاد وآب از آب تکان نخورد وبدین دلیل برای بار دیگر جرات وشهامت آنها به گناه بیشتر می شود در حالی که ما با یک نباید شرعی مواجهیم نه تکوینی وامکانی واین" نباید" هم فقط برای کسانی ملموس است که از عقیده وتفکر دینی بر خوردار باشند والا چنین مسائل وفرقهایی توی کله بی دینها فرو نمی رود که نمی رود
    البته در مورد زنا باید گفت برای درک زشتی وقبح آن عقیده دینی هم لازم نیست کافی است که انسان اگر ذره ای در وجود خود حمیت وغیرت داشته باشد آنگاه دل او در هنگام گناه قطعا خواهد لرزید در روایتی امیر مومنان علیه السلام می فرمایند"مازنی غیور قطّ" یعنی غیرتمند هرگز زنا نمی کند در این روایت نگفته که فقط مسلمان زنا نمی کند بلکه لفظ غیور را آورده وغیور اعم از مسلمان وغیر مسلمان است بنابراین مسلمانی که مرتکب فعل نا مشروع می شود هم مسلمانی ودین خود را زیر پا می گذارد وهم غیرت خود را وجالب این است بسیاری از مردان که نسبت به متعه که یک امر مشروع است حساس وبه اصطلاح غیرتی اند!!!!وغیرتشان نمی گذارد که اجازه آن را به نزدیکان خود بدهند لکن نسبت به اینکه خودشان کسی را متعه کنند ومتعه که هیچ حتی زنا کنند اصلا غیرتی نمی شوند
    بد نیست به ذکر چند روایت از نبی گرامی اسلام در مورد عواقب زنا اشاره شود که البته همه اینها جزو عواقب اخروی یا معنوی این عمل است وعقوبت حد وتعزیر یا سنگسارو اعدام که مربوط به عواقب دنیایی زنا است (براساس محصنه یا غیر محصنه بودن)بحث دیگری است


    1- وقتی زنا رواج گیرد زلزله پیدا شود ، وقتی حاکمان ستم کنند باران کم شود ، و وقتی که با ذمیّان خیانت شود دشمنان چیره شوند.(نهج الفصاحه ، حدیث 219)


    2- خشم خدا نسبت به زناکاران بسیار سخت است. (نهج الفصاحه ، حدیث 295)


    3-روز قیامت چهره زناکاران از آتش مشتعل است. (نهج الفصاحه ، حدیث 631)


    4- هفت آسمان و هفت زمین و کوه ها پیر زناکار را لعنت می کنند و تعفّن عورت زنا کار جهنّمیان را اذیّت می کند. (نهج الفصاحه ، حدیث 634)


    5-- سه کس اند که در روز قیامت خدا به سوی آنها نمی نگرد و پاکشان نمی کند و عذابی دردناک دارند : پیر زناکار و فقیر متکبّر ، و شخصی که خدا را سرمایه خود کرده ، چیزی نخرد مگر با قسم و چیزی نخرد نفروشد مگر با قسم. (نهج الفصاحه ، حدیث 1240)


    6-زنا مایه فقر است. (نهج الفصاحه ، حدیث 1711)


    7-اینکه با سوزن آهنین به سر یکی از شما زنند برای وی بهتر است تا به زنی که بر وی حلال نیست دست بزند. (نهج الفصاحه ، حدیث 2213)




    8- هر که زنا کند یا شراب بنوشد خدا ایمان از او بکند همچانکه انسان پیراهن از سر خویش بیرون می کند. (نهج الفصاحه ، حدیث 2999)


    9- هر که زنا کند با کسان وی (ناموس او) زنا کنند. (نهج الفصاحه ، حدیث 3000)


    10 هر که با کنیزی که زناکاری وی ندیده زنا کند (دختر باکره) روز قیامت خدا وی را به تازیانه آتشین تازیانه زند. (نهج الفصاحه ، حدیث 3019)


    11 آنکه بر زنا اصرار ورزد چون بت پرست است . (نهج الفصاحه ، حدیث 3117)


    12-از زنا بپرهیزید که در آن چهار خصلت است : رونق(زیبایی وشادابی) از چهره ببرد و روزی را دور کند و خدا را خشمگین سازد و مایه عذاب جاودان شود. (نهج الفصاحه ، حدیث 991)


    13 چهارچیز است که هر یک از آنها در خانه ایی در آید خراب شود ، و به برکت آباد نگردد ، خیانت ، دزدی ، شرابخواری و زنا(نهج الفصاحه ، حدیث 256)


    14 اگر زنی خود را معطر کند و بر مردمی بگذرد که بوی او را دریابند زناکار است. (نهج الفصاحه ، حدیث 17


    هم چنین در حلیه المتقین از امیرالمومنین علیه السلام نقل است که رسول خدا رسول خداصلی الله علیه وآله فرمودند: حذر کنید از زنا که در آن شش عقوبت است ،سه در دنیا که نور صورت - روزی وعمر را از بین می برد (باعث مرگ زود رس می شود)وسه درآخرتست :سختی حساب و غضب خدا وهمیشگی آتش ونیز فرمودند هر که به حرام بزنی یا پسری جماع کند ،محشور شود گندیده تر از مردار که مردم همه از بوی او در سختی باشندتا به جهنم رود و همه اعمالش حبط شود و اورادر تابوتی از آتش بمیخهای آهن بدوزند و در عذابی باشد که اگر رگی از رگهای او را برچهارصد نفر گذارند همه بمیرند و از هر کس عذابش بیشتر باشدد




    .احکام وسنتها تا قیامت جاودانند:
    ممکن است مخالفان متعه ادعا کنند که متعه حکمی بوده مربوط به صدر اسلام ومربوط به همان شرایط نه زمان فعلی ما وگرنه چرا سنی ها این مسئله راقبول ندارند ؟
    جواب: گویا شمای بچه شیعه ازشیوخ اهل سنت تقلید می کنی چون در میان مراجع شیعه احدی فتوا به حرمت یا کراهت متعه نکرده وقائل به نسخ نشده ما اعتقاد خود را داریم واز سنی تقلید نمی کنیم وگرنه باید قائل به امامت حضرت علی علیه السلام هم نباشیم چون سنی ها این را هم قبول ندارند
    واما جوابهای تفصیلی: اولا:شما هیچ دلیل روایی یا قرآنی برای اثبات نسخ این حکم نداریدواگر وجود داشت حتماً به دست ما می رسید نسخ هم طبق قاعده علم کلام واصول فقط می تواند در زمان حضور نبی اسلام صورت بگیردنه بعدازآن وچون اصل این حکم، قرانی است نسخ آن هم باید به وسیله قران صورت گیرد زیرا رسول اسلام وائمه اطهار مبین قرانند نه ناسخ آن در حالی که شیعه وسنی اذعان دارید که درقرآن حکم متعه وضع شده وهیچ آیه ای هم دال بر نسخ آن نیست تازه اگر هم بگوییم که رسول اسلام متعه رابه دستور خدا نسخ کرده باید روایت آن به قدری صحیح یا متواتر باشد که بتواند بر نص قرآن مقدم شوددر حالی که چنین روایتی در دست شیعه نیست علاوه برآن روایات متواتر وصحیح زیادی از ائمه {بعد از عصر نبی اسلام }نقل شده خوب اگر نسخ شده بود که نمی باید ائمه اطهار آن را تایید می کردند واز فضیلت آن اینهمه سخن می گفتندودر مورد احکام آن به سوال کنندگان جواب می دادند!! مگر آنکه سنی باشید وبگویید عُمر آنرا نسخ کرده البته اینها نمی گویند عمر متعه را نسخ کرده چون می دانند که عمر شارع نیست ولی برای آنکه وی را از اتهام نجات دهند گفتند که رسول خدا آن را نسخ کرده وعمر فقط حکم رسول خدا رااجرا نموده!!!
    نکته دیگر اینکه اگر به قول سنی ها متعه نسخ شده باشد در این صورت باید بگوییم دو آیه مربوط به متعه در قران حشو وزیاده است واین محال است واینکه می شنوید که در قرآن ناسخ ومنسوخ داریم به معنای نسخ حقیقی که لازمه آن زیاده وحشو بودن منسوخ باشد نیست بلکه به معنی ورود وحکومت است که بحث مفصل آن در اصول فقه بیان شده است
    این فرا فکنی سنی ها به خاطر مخدوش نشدن چهره خلفای سه گانه تنها به مسئله متعه محدود نمی شود در مسئله متعه الحج وبدعت در اذان و مسئله عدالت و امامت واجماع هم همین کار را کردند در مسئله امامت دیدند التزام آنها به خلافت خلفای سه گانه با روایات نبوی از جمله روایات غدیر که بسیاری از سنی ها آن را نقل کرده اند نمی سازد آمدند و گفتند که مثلا مردم یمن از دست علی دلخور بوده اند ورسول اسلام خواسته که در غدیر خم مردم یمن را با علی آشتی دهد!!!! یامثلا رسول اسلام در غدیر فقط خواسته که به مردم بگوید که علی را دوست داشته باشندولفظ من کنت مولاه ..... به معنی دوستی است .. واز این قبیل خزعبلات ثانیاً:اصل استصحابِ حکم ،این شبهه را کنار می زند ثالثاً: احکام شریعت بر اساس نیاز ها یاحکمتهایی وضع شده اندکه زمانی ومقطعی نیستند { حلال محمد حلال الی یوم القیامه وحرامه حرام الی یوم القیامه}بلکه باید گفت نیازهایی که مبنای تشریع ازدواج موقت شده امروز به نحو حادتر وشدیدتر در جامعه وجود دارد

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28828
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : باید های و نبایدها در ازدواج موقت (فقط یک مقاله است)

    رابعاً:به همان دلیلی که قائلیم نماز وروزه وخمس وحرمت تراشیدن ریش و ...نسخ نشده قائلیم که متعه نیز هکذا .. شما اگر می خواهید تشکیک ایجاد کنید در همه احکام این حرف را بزنید چرا فقط انگشت روی متعه گذاشته اید ؟!! از شما سوال می کنیم : آیا خمس نسخ شده ؟ اگر بگویید: خیر .لابد دلیل دارید همان دلیل شما در مسئله خمس دلیل عدم نسخ در مسئله متعه ودیگر احکام خواهد بود واگر بگویید نسخ شده که یکی از ضروریات دین را بدون دلیل انکار کرده اید ومرتد شده اید خامسا: آنچه اینها می گویند بیشتر شبیه بداء است نه نسخ چون هر نسخی که ما در قرآن داریم به این صورت است که حکم دیگری به جای حکم منسوخ وضع می گردد برای توضیح مطلب باید عرض کنم که اولا از میان انواع نسخ متصور در قرآن فقط یک نوع مورد قبول است وآن نسخ حکم وابقای لفظ است واین خود 3 نوع است گاه برای تسهیل وتخفیف است گاهی از نوع تغییر شرایط وبه تبع آن تغییر مصالح است{که البته احکام ناسخ ومنسوخ این گروه احکام جزیی یا مربوط به افراد خاصی می باشد نه همه امت }وگاه به خاطر استدراج در بیان احکام به خاطر مصالحی خاص می باشد ودر همه اینها هم فرق نمی کند که منسوخ در قرآن باشد مثل آیه ارث زن از شوهر یا آیه ارث بردن مهاجرین از یکدیگر یا آیه نجوا وقتال و... یا در سنت باشد مثل مسئله قبله وتغییر آن ،حال آنچه مورد بحث ماست این است که قطعا مسئله نسخ متعه از قسم اول نیست بنابراین یا از نوع دوم است یا سوم وتمام آیاتی هم که در قرآن از این دو نوعند با نسخ شدنشان حکم جدید تاسیس شده وامکان ندارد که آیه ای از این دو نوع باشد وبعد از نسخ شدن حکم جدید{وضعی یا تکلیفی} به جای آن وضع نگردد والا بداء لازم می آید{حتی در قسم اول هم غالبا همین گونه است وظاهرا غیراز آیه نجوا آیه دیگری نداریم که بعد از نسخ حکم جدیدی جایگزین آن نشده باشد } ولی اینها در مورد متعه می گویند اولا به وسیله رسول اسلام نسخ شده که خلاف رویه تمام نواسخ قرآنیست که فقط به وسیله خود قرآن انجام گرفته است ثانیا هیچ حکم جایگزینی برای آن ایجاد نشده است بنابراین باید از نوع بداء ودفع باشد نه نسخ ورفع که بداء نیز بالاتفاق امری محال در مورد خداوند است سادسا: اگر عمر قائل به نسخ بوده حرف او تنها به عنوان یک صحابی ارزش دارد نه به عنوان اینکه خلیفه است از طرفی در علم درایه هم مقبولیت روایت در صورتی است که اولا شخص ثقه یاعادل باشد ثانیا روایت معارض نداشته باشد به خصوص معارضی که گوینده آن در عادل بودن بالاتراست در اینجا اولا عمر از نظر شیعه عدالتش کاملا مخدوش است وحتی نمی توان او را ثقه نامید ولی بر فرض کوتاه بیاییم وثقه بودنش را قبول کنیم قول او با قول حضرت علی علیه السلام معارض می شود که حضرت" عمر را به خاطر حرام کردن این حکم مورد تشنیع وتوبیخ قرار دادند در اینجا چند نکته وجود دارد اولااین حدیث به خوبی نشان می دهد که حضرت قائل به خلاف این ادعایند ونسخی در کار نبوده والا چه دلیلی داشت که عمر را سرزنش کنند ثانیا: در حدیثی که حضرت ،عمر را مورد توبیخ قرار داده حرف از تحریم است نه نقل حدیث ونسخ لذا معلوم می شود عمر خودش این حکم را حرام کرده واصلا قائل به نسخ آن به وسیله رسول خدا نبوده به خصوص با توجه به قول خود عمر که گفته:متعتان فی عهد رسول الله وانا احرمهماثالثا: حضرت علی علیه السلام در عدالت بالاتر از دیگران واز همه نیز به رسول اسلام واحکام وضع ونسخ آگاه تر بوده بنابراین اگر بر فرض گفته امیر مومنان لزوم آور وارجح برای اینها نباشد لااقل معارض حرف عمر می شود وآن را از حجیت ساقط می کند و "اذا تعارضا تساقطا"وآنگاه نوبت اصل استصحاب می شود و حکم "ما کان "ابقا می شود {اینها اگر در مسایل سیاسی با امیر المومنین مشکل دارند با صحابی بودن او و اصل تعارض واستصحاب که مشکل ندارند} علاوه بر اینها خبر واحد برای مسئله مهمی مثل نسخ به هیچ وجه کافی نیست سابعا: نسخ هر حکم حاکی از سرآمدن شرایطی است که حکمت ودلیل نیز با سرآمدن یا تغییر شرایط منقضی می شود یا تغییر می یابد شما باید بگویید که حکمت ودلیل تاسیس حکم متعه چه بوده وثابت کنید که این دلیل وحکمت وبه تبع آن شرایط حکمت ساز فقط قبل از نسخ وجود داشته بنابراین شما هیچ دلیلی ندارید که ثابت کند حکمت تشریع این حکم بر اساس تغییر شرایط منقضی شده چون دلیلی ندارید مبنی بر اینکه شرایط حکمت ساز این مسئله عوض شده است
    نکته : علاوه بر آیه متعه خلیفه دوم قائل به این نیز بود که در قرآن آیه ای بوده که لفظش از میان رفته ونسخ شده ولی خود حکم باقی مانده وجالب اینکه غیر از خود او هیچ کس حتی نزدیکترین صحابه هم این آیه را نشنیده بودند وفقط خود او چنین اعتقادی داشت آیه مورد ادعای او این بوده:‏«الشيخ و الشيخة اذا زنيافارجموهما البتة نكالا من الله و الله عزيز حكيم‏» یعنی مرد مسن وزن مسن هر گاه مرتکب زنا شوند حتما آنها را سنگسار کنید وخدا عزیز وحکیم است او می گفت این آیه در قرآن وجود داشته ولی زید ابن ابت آن راجزو آیات ثبت نکرده
    نکته مهم اینست که چرا عمر اصرار به این داشته که این آیه از قرآن بوده ودلیل آوردن لفظ شیخ وشیخه در این آیه جعلی چه بوده جای بحث دارد ولی این نکته دور از واقع نیست که عمر می خواسته در کنار منع مردم از متعه مجازاتهای سنگین مربوط به زنا را (که عموما هم جوانان به آن ارتکاب می ورزند)از جامعه کم کند چون عمر در قضیه خالد بن ولید وزنا با همسر مالک بن نویره به خوبی طرفداری خود را از زنا نشان داده بود قضیه این بود که بعد از به خلافت رسیدن ابوبکر روزی وی خالدبن ولید را مامور نمود که به سوی قبیله بنی یرموع که رئیس انها مالک بن نویره از مسلمانان به حق ومعتقد به خلافت علی علیه السلام رود واز آنها زکات گیرد اما خالد بعد از ابلاغ ماموریت خود به مالک با مخالفت وی روبرو شدوگفت: که ما از رسول خدا شنیده ایم که علی بن ابی طالب خلیفه بعد از اوست بنابر این چگونه ما به کسی که در خلافت با او مناقشه داریم زکات بدهیم خالد بر گشت وقضیه را به ابوبکر گفت ابوبکر بعد از شنیدن مخالفت مالک به خالد دستور داد که بر گردد واین بار اگر با مخالفت روبرو شد مخالفین را از دم تیغ بگذراند در اینجا عمر به ابوبکر گفت که ای خلیفه آنها مسلمانند وتو چگونه حاضر می شوی که آنها را بکشی چرا که رسول خدا فرموده : که من مامور شده ام با کفار جنگ کنم تا شهادتین را بر زبان جاری کنند وهر که این را گفت جان ومالش محفوظ است ابوبکر در جواب او گفت: به خدا قسم کسانی که بین نماز وروزه فرق می گذارند با آنها می جنگم چون زکات حقی است که مردم باید به حکومت دهند همان طور که در زمان رسول خدا زکات می داده اند به جانشین او هم باید ببردازندوجالب اینجاست که عمر می گوید : وقتی دیدم که ابوبکر بر این تصمیم {قتل مانعین زکات }مصمم است خوشحال شدم !!!! خالد بر گشت ومالک را به جرم ارتداد به قتل رسانید و همانجا به همسر او تجاوز کرد بعد هم ابوبکر وقتی قضیه را شنیداز مواخذه اودر گذشت وگفت که خالد اجتهاد کرده ودر اجتهاد خود خطا نموده !!! وبعد هم که عمر به خلافت رسید در حالی که می باید به عنوان خلیفه خالد را دستگیر ومجازات می نمودهیچ توجهی به این مسئله نکرد حال ببینید سنی ها این قضیه را به چه صورت نقل کرده اند:
    {قتل مالک بن نویره :
    این قضیه مربوط به ابتدای خلافت حضرت ابوبکر صدیق رضی‌الله‌عنه می‌باشد. مالک بن نویره یکی از سران قبیله بنی‌تمیم بود. زمانی که سجاح بنت حارث از مسیحیان عرب، ادعای پیامبری کرد و با لشکری به طرف حضرت ابوبکر حرکت نمود در بین راه به قبیله بنی‌تمیم رسید، آنها را دعوت داد و اکثر افراد بنی‌تمیم من‌جمله مالک بن نویره با سجاح موافقت کرده و برای مقابله با ابوبکر صدیق رضی‌الله‌عنه آماده شدند. اما بنابر بعضی دلایل و تفاصیل که دراین مقاله مجال بحث آن نیست، سجاح با مسیلمه که او هم ازمدعیان دروغین نبوت بود مصالحه کرد و از جنگ با ابوبکر صدیق منصرف شد. در این میان مالک بن نویره با افراد خود، تنها ماند و به محلی بنام "بطاح" پناه برد. حضرت خالد رضی‌الله‌عنه با لشکری به طرف بطاح حرکت کرد. ابتدا آنها را دعوت به توبه دادند. همه رؤسای بنی‌تمیم تسلیم شدند و زکات خود را تحویل دادند اما مالک بن نویره امتناع ورزید. وقتی او را نزد حضرت خالد رضی‌الله‌عنه بردند حضرت خالد بعد از سرزنش او در مورد همکاری با سجاح و قبول او، خطاب به مالک فرمود: ای مالک چرا زکات اموال را پرداخت نمی‌کنی؟ آیا نمی‌دانی که حکم زکات مانند حکم نماز بوده و فرض است؟! مالک در جواب گفت: این عقیده و گفته پیامبر شما است. حضرت خالد ناراحت شد و فرمود: ای خبیث! آیا او پیامبر ما هست و پیامبر تو نیست؟! لذا دستور داد تا سرش را ازبدنش جدا کردند. [البدایه 6/327]
    علامه ابن سلّام می‌نویسد: همه اجماع دارند که حضرت خالد رضی‌الله‌عنه با مالک بن نویره گفتگو کرد اما مالک نسبت به نماز استخفاف کرده و مانع پرداخت زکات شد. [طبقات فحول الشعراء ص 172]
    امام نووی در شرح صحیح مسلم می‌فرماید: درمیان قبایل عرب کسانی بودند که حاضر به پرداخت زکات بودند اما رؤسا و سران قبیله مانع این کار می‌شدند بطوری که قبیله بنی‌یربوع زکات اموال خود را جمع‌آوری کرده و قصد ارسال به دستگاه خلافت را داشتند اما مالک بن نویره مخالفت کرده و مانع این کارشد.
    بنابراین برای جواز قتل مالک بن نویره همین کافی است که او با مدعیان دروغین نبوت همراه شده و بر علیه خلیفه بر حق پیامبر خدا صلی‌الله‌علیه‌وسلم قیام نماید و همچنین حکم مهمی مانند زکات را نادیده بگیرد."}
    (اتمام نقل )
    همچنین در زمان خلافت عمر مغیره بن شعبه از سوی وی به فرمانداری بصره انتخاب شد وی از طرفداران وبنیانگذاران قضیه سقیفیه بودوی در زمان زمامداری اش بر بصره مرتکب زنا شد واتفاقا چهارشاهد هم اورا در آنحال دیدند وموضوع را گزارش کردنداز آنجا که همه مردم از این موضوع آگاه شده بودند عمر نمی توانست این مسئله را نادیده گیرد ولی به حیله دیگری متوسل شد وبا ترساندن یکی از شهودوی را به انصراف از شهادت واداشت وبدین وسیله مغیره از حد رجم نجات یافت اینها به خوبی نشانگر این است که عمر بیش از آنچه که زنا در جامعه او را رنج دهد متعه او را رنج می داده وجعل آیه وانحصار مضمونی مجازات رجم به افراد سالخورده هم به خاطر آن بوده که بعضی افراد مثل خالد ومغیره را از مجازات نجات دهد وخود را نیز از شماتت وایراد مبری کند وشاید هم راه را برای ترویج روابط آزاد به جای متعه بیشتر هموار کند به هر حال از 3 حال خارج نیست یا اینکه بگوییم ناقل وراوی مسئله نسخ، عمر است که به آن جواب دادیم یا اینکه بگوییم اصلا نسخی نبوده وخود عمر آن را حرام کرده که نسخ فقط از جانب خداوند امکان دارد نه از مثل عمر یا اینکه بگوییم راوی وناقل مسئله نسخ دیگران بوده اند در این صورت اگر ناقلین خود ضعیف بو ده اند یا خبر، واحد بوده که در این صورت این اخبار حجت نبوده اند که بر اساس آن عمر بتواند حکم به تحریم کند واگر اخبار متواتر بوده اند وراویان آن هم ثقه بوده اند در این صورت حرام بودن حکم با همین نقل متواتر از سوی افراد ثقه مسجل می شود ودیگر چه نیازی بوده که عمر آن را تحریم نمایدوتحصیل حاصل ایجاد نماید
    از بعضی نقلها نیز این گونه بر می آید که دلیل عمر در تحریم به این خاطر بوده که بسیاری از مردم در متعه کردن شاهد نمی گرفته اند واوبرای جلو گیری از هرج ومرج یاسوء استفاده آن را از بیخ وبن تحریم نموده است
    جواب : اولا اگر عدم شاهد مفسده اجتماعی عمومی در بر داشت که خود شرع عاقل تر از عمر است وآن را واجب می نمود ثانیا : اگر بعضی به خاطر شاهد نگرفتن سو استفاده هایی از این مسئله ممکن است بکنند (به خصوص در متعه باکره ) باید فقط با همانها بر خورد کرد نه اینکه از اصل باب یک حلال را ببندیم به خاطر آنکه چند نفر در جامعه سوء استفاده کرده اند این مثل آن می ما ند که در یک شهر دوتا ازکسبه مرتکب گران فروشی یا ربا شوند آنگاه ما بیاییم تمام مغازه های شهر را تعطیل کنیم ودر آنها را ببندیم به این دلیل که دو نفر خلاف کرده اند اگر باب متعه باز باشد ودر عین حال مفسده ای انگشت شمار در این مسئله ایجاد شود آیا این مفسده بزرگتر از آن است که این باب بسته شود و هزاران انسان به فساد زنا ورابطه نامشروع گرفتار شوند؟ ثالثا: در ازدواج غیر موقت هم وجود شاهد شرط نیست وهمین مفسده ها احتمالش در آنجا نیز مطرح می شود لذا باید ازدواج غیر موقت را هم ممنوع کرد
    آیا انکار متعه ارتداد است؟ :
    قبلاً گفتیم که انکار حتی یکی از ضروریات دین هم مساوی با ارتداد است ضروریات دین به شرعیاتی گفته می شود که شیعه وسنی در وجود واعتقاد به آن اختلافی ندارند چه در اصول وچه در فروع مثل معاد یا توحید یا روزه یا نماز و.. ولی مسائل اختلافی مثل عدل - امامت- حج المتعه - وازدواج موقت جزء ضروریات دین نیستند بلکه جزو ضروریات مذهب تشیعند بنابر این انکار آنها ارتداداز دین نیست بلکه ارتداد از مذهب است
    ازدواج دائم هم نوعی ازدواج موقت است!!!
    در صورتی می توان به ازدواجی دائم گفت که زندگی زوجین در این دنیا دائمی وهمیشگی باشدکه به تبع آن علقه زوجیت نیزدائم وهمیشگی خواهد بودطرفینی که با هم ازدواج دائم می کنند تازمانی حقوق ولازمه های قانونی وشرعی زوجیت برآنها متحمل است که در قید حیاتند هر گاه یکی از آنها بمیرد یا آنکه طلاق بگیرنددر واقع علقه زوجیت آنها هم از حیث شرعی و هم از حیث قانونی از بین می رود ومثلا زن می تواند با مرد دیگری ازدواج کند بنابراین زوجیت در عقد دائم نیز همیشگی نیست بلکه تا زمانی است که یکی از آن دو فوت کندیا از یکدیگر جدا شوند لذا ما اردواج ابدی ودائمی نداریم ممکن است گفته شود علقه زوجیت هر چند که در این دنیا ابدی نیست اما متصل به زمان بعد از مرگ است خیر این گونه نیست چون اگر این علقه متصل به بعد از فوت یکی از طرفین بود نمی با یست که زن بعد از مرگ شوهر بتواند ازدواج کندلذا واژه ازدواج دائم نسبی است یعنی نسبت به متعه است که می گوییم "دائم" واصلاً عبارت ازدواج دائم غلط است بلکه باید گفت "ازدواج غیر موقت" در احکام عقد هم فقط تعیین کننده موقت بودن یا نبودن گفتن لفظ "علی الزمان المعلوم "می باشدچون صیغه عقد در هر دو مشابه می باشد جزهمین قید اضافی که در متعه است وبه گفته مراجع اگر این قید زمان اضافه شود ازدواج موقت واگر اضافه نشود ازدواج دائم (غیر موقت)می شود در واقع فرق اصلی متعه وازدواج دائم این است که زمان انتهای زوجیت در عقد موقت معلوم است ولی در عقد غیر موقت نا معلوم ونیز در متعه، زمان اتمام زوجیت را خود طرفین معین می کنند ولی در ازدواج دائم مرگ یکی از آن دو یا طلاق .
    این نکته صحیح است که علقه زوجیت در آن عالم در صورتی که هر دو اهل نجات ودر یک رتبه باشند طبق قاعده لطف عودت می کند{هُم واَزواجُهُم فی ظِلالٍ عَلی الاَ رائِکِ مُتکِئون (در صورتی که منظور ازواج دنیایی باشند نه بهشتی) } ولی آن بحث دیگری است واین عودت بعد از انقطاع یک بار به وسیله مرگ ویک بار بعد از عالم برزخ است{فاذا نُفخَ فی الصورِ فلا اَنسابَ بَینَهُم}بنابراین زوجیت نه ابدی در این دنیاونه متصل به غیر این عالم است لذا ما چیزی به نام ازدواج دائم نداریم تازه چه بسا ازدواجهای موقتی که دائمی تر از ازدواج غیر موقتند مثلادو نفر برای 10 سال نکاح موقت می کنند وتا آخر هم به زوجیت باقی اند ولی دو نفر ازدواج دائم می کنند ودو ماه بعد به علت طلاق یا مرگ زوجیتشان به انتها می رسد




    - نظرات ازدواج موقت


    قسمت پنجم


    آسان بگیریم تا آسان شود:
    رسول گرامی اسلام می فرمایند"السهل ما جعلت سهلاً" یعنی آسان آن چیزی است که تو آن را آسان گیری


    مسلماً تمام فعل وانفعالات بین ما واجتماع بسته به نوع نگرش وبرخورد ما می تواند هم تبدیل به مسائل سخت وبغرنج وهم سهل وبی اهمیت شوند بنابراین سخت آن چیزی است که ما آن را سخت بگیریم وآسان چیزی است که ما آن را آسان بگیریم به عنوان مثال در مسئله ازدواج ما از یک سو می توانیم فقط به سنتهای دین عمل کنیم وآسان وبی دغدغه از کنار آن رد شویم وهم می توانیم به مسائل وچشم وهم چشمی های عرفی اهمیت وحساسیت زیاد نشان دهیم وآن را تبدیل به کوه کنیم ما در اجتماعی با باورهایی خاص زندگی کرده ایم که گاه فکر می کنیم خیلی چیزها جزو قانون لا ینفک وذاتی طبیعت یا اجتماع است وخود را سخت با این تفکرات آمیخته کرده ایم به طوری که فرض خلف فرضی محال در نظر ما تداعی می کند در حالی که در سوی دیگری از این کره خاکی ممکن است مردمانی با تفکرات وعاداتی گاه درست متضاد با ما زندگی کنند بنابراین جز در مسائل حسن وقبح ذاتی در مسائل عرفی هیچ قانون ذاتی که همه افراد بشر از آن تبعیت کنند وجود ندارد حتی در خیلی از مسائلی که ما به عنوان باورهای شرعی به آنها عمل می کنیم قانونی ذاتی وجود ندارد که همه مردم دنیافکرشان به سمت وسوی حسن وقبحهای شرعی راه یابد مثلاً ما در فرهنگ خود گوشت خوک وگربه را حرام می دانیم وگوشت قورباغه را مکروه وچون همیشه با این تفکر زندگی کرده ایم وهیچگاه لب به گوشت این حیوانات نزده ایم فکر می کنیم خوردن گوشت این حیوانات دارای مکروهیت ذاتی برای همه مردم است در حالی که این گونه نیست چون در جایی دیگر از این دنیا مردم برای خوردن گوشت این حیوانات سرودست می شکنند حتی در یک کشور وجامعه ممکن است هر گوشه اش کلی آداب ورسوم وباورهایش با گوشه دیگرش متفاوت باشدمثلاً در کشور ما جاهایی هست که سن ازدواج دختران درسنین نوجوانی است واین یک چیز معمول وعادی در فرهنگ آنهاست ولی در شهرهای بزرگ که دغدغه های زندگی سن ازدواج را بالا برده برای مردم بسیار جای شگفتی است اگر بشنوند در جایی دختران در سن 14 سالگی ازدواج می کنند


    حال بیاییم سر بحث اصلی یعنی ازدواج موقت که در این مورد هم جامعه ومردم به دو گونه متفاوت می توانند با آن بر خورد کنند بر خورد عادی وسهل وبرخورد سنگین وبادغدغه اگر به قبح عامیانه آن نگاه کنیم بر خورد ما از نوع دوم خواهد بود اما اگر به عنوان یک حقیقت شرعی وبا دید متفکرانه ومنطقی به آن چشم دوزیم به ضرورت واهمیت آن اذعان خواهیم کرد بنابراین آسان گیریم تا آسان شود وقبیح نگیریم تا قبیح نباشد بله تا آن حد که مربوط به باید ونبایدهای شرعی است ما تسلیمیم ولی اگر حرامی بخواهد در جامعه خود را به صورت حلال یا حلالی بخواهد به صورت حرام جلوه گر شود باید با این نوع تفکرات وفرهنگها مبارزه کرد وبلکه این مبارزه به خاطر دفاع از دین ودینداران امری واجب است


    چندی قبل یکی از همکاران فرهنگی من که مسئول اردوهای دانش آموزی است با حالتی هیجان زده و تقریبا ناراحت از ماجرای صیغه شدن یکی از زنان فرهنگی صحبت می کرد که بله ما یک اتوبوس زیارتی از فرهنگیان زن ومرد به مشهد فرساده ایم حالا خبر دار شدیم که یک آقایی با یک خانمی از همین فرهنگیان آشنا شده وهمانجا صیغه محرمیت خوانده اند ؛ حالا این خبر رو طوری می گفت که انگار یک جرمی اتفاق افتاده وآبرو ریزی صورت گرفته گفتم خوب اشکال این کار مگه کجاست به هم دلبسته شدن و بعدش هم متعه یکدیگر شدن این که عیبی نیست که این همه بهش آب وتاب دهیم


    دو سه روز قبل هم در دفتر مدسه مان یک معلمی به من اعتراض داشت که چرا سر کلاس درس حرف از ازدواج موقت می زنی ؟ بهش گفتم اولا این دانش آموز از نظر من بچه نیست ثانیا من به عنوان یک مربی پرورشی وقتی که بحث گناه شناسی برای بچه ها می گویم وگناهان کبیره را بر می شمارم ومی گویم که گناهانی مثل زنا ولواط واسمنا و .... عذاب سنگین الهی را به همراه دارند برای آنکه ذهنیت دانش آموز نسبت به اسلام بدبینانه نشود واسلام را یک دین خشک ومحصور کننده تصور نکند در کنارش باید بگویم که اگر اسلام استمنا را حرام کرده در عوض شرایط ازدواج را آسان وسن آن را پایین قرار داده وحتی گفته که اگر مرد به یک زن قانع نشود وخوف گناه را داشته باشد می تواند دوباره ازدواج کند واگر ازدواج دائم میسور نباشد ازدواج موقت را پیبش روی او گذاشته است ؛به هر حال دانش آموز نباید تصور کند که اسلام یک زندان برای اوست مخصوصا آنچه اینها اکثرا در ماهواره ها وسی دی ها می بینند وشدیدا نسبت به آن راغب وهیجانی اند با آنچه از اسلام می شنوند نباید به گونه ای باشد که چنان تفاوت عمیقی را نمودار کند که آنها را از اسلام فراری دهد


    حالا جالب اینکه این آقای معلم می گفت که یک دانش آموزی آمده از من سوال می کنه که آقا چه جوری می شه صیغه کرد؟ حرف این معلم این بود که سوال کردن در این مورد عیب وزشت است گفتم اتفاقا بر عکس اینکه دانش آموز می آید از شما چنین سوالی می کنه اولا به معنی این است که به سن شهوت ونیاز رسیده ثانیا نشانه آن است که آدم پاکی است ونمی خواهد مثل دیگران راه خلاف را برود بلکه حلال وحرام را خوب فهمیده وبه دنبال راه شرعی است


    روابط جنسی در غرب:


    در حالی که مسائل جنسی در جامعه ما یکی از بغرنج ترین وحادترین ودر عین حال سخیف ترین مسائل شناخته می شود در غرب بحرانی به نام بحران جنسی وجود ندارد ودر عین حال دید مردم به مسائل جنسی دیدی شریفانه است در غرب روابط جنسی مثل غذا خوردن است وقتی شما گرسنه تان می شود خواه وناخواه نیاز به طعام دارید ووقتی غذا می خورید کسی به شما چپ چپ نگاه نمی کند نیاز جنسی هم در واقع برای آنها چنین حالتی دارد
    مشکل جامعه ما این است که فکر می کنیم مسائل جنسی امری سخیف و حتی حرف زدن در مورد آن زشت است و کسی نباید تا شب زفاف از این مسائل آگاه باشدوگاه فکر می شود که متعه به خاطر مسائل جنسی آن امری سبک برای زن ومرد است اولا همان طور که زن ومرد در ازدواج دائم رابطه جنسی دارند وبا این رابطه نزد یکدیگر سبک نمی شوند وکمال احترام وبزرگداشت رانسبت به یکدیگر در تمام احوال دارند در ازدواج موفت هم همین گونه است ثانیااین بر داشتها از مسائل جنسی به خاطرفرهنگ وتفکر غلط ماست زیرا قران خود به صورت شفاف آیاتی را در مسائل روابط جنسی و************ بیان کرده ودر روایات هم ریز مسائل جنسی ومستحبات ومکروهات واعمال آن بیان شده خوب حال برای خدا وائمه حرف زدن وبحث کردن از این مسائل زشت نیست برای ما زشت است بله مسائل وروابط جنسی تا زمانی که غیر شرعی است سخیف ورذیلند اما وقتی شرعی می شود یک رابطه محترمانه ومقدس می شود چه با ازدواج دائم یا موقت وشاید بتوان گفت دید غربی ها به مسائل جنسی اسلامی تر از ماست هر چند که روابط آزاد نقطه خلاف نظر اسلام است اما اسلام به همان اندازه که با آزادی جنسی مبارزه کرده با تحریم حلال وخفقان ومحرومیت ازآزادی مشروع نیز به مبارزه بر خواسته درقرآن ذم وو نکوهشهای متعدد در مورد اخیر وجود دارد هم نسبت به کسانی که دین خدا را مورد تحریف قرار داده وجلوی آزادیهای افراد را با ایجاد باورهای غلط سد می کنند وهم نسبت به کسانی که تحت این باورها خود را از لذایذ و آزادیهای مشروع منع می نمایند در واقع در اسلام استفاده از لذایذ مشروع وحلال نوعی شکر گزاری معرفی شده وودر مقابل، تحریم آنها نیز کفران محسوب می شود مثل این روایت: اللهُ جَمیلٌ وَیُحِبُ الجِمالَ وَ یُحِبُّ اَن یَری اَ ثَرَالنعمَهُ فی خَلقُه "خداوند زیباست وزیبایی را دوست دارد ودوست دارد تا اثر نعمت را در خلق خود مشاهده کند (که اثر نعمت استفاده وشکر گزاری ازآن است )تفاوت موجود در دو قطب جامعه اسلامی وغرب به اندازه ای عمیق است که هر انسان عاقل آشکار بودن افراط وتفریط رادر این دو قطب به خوبی ملاحظه می کنند.


    در غرب مردم با وجود روابط آزاد جنسی قبل از ازدواج به راحتی هم ازدواج می کنند وبا عشق وعلاقه وآرامش هم زندگی می کنند بنابراین چرا در جامعه ما مردم نتوانند نکاح موقت شرعی قبل از ازدواج داشته باشند که بدتر از رابطه آزاد وغیر شرعی در غرب نیست !! در غرب اکثر دختران قبل از ازدواج را بطه جنسی با دیگران دارند وقتی هم ازدواج می کنند شوهران آنها خواه ونا خواه می دانند که اینها با مردانی دیگر رابطه داشته اندوزن هم می داند که شوهراو با دختران وزنانی رابطه داشته است چون داشتن شریک جنسی قبل از ازدواج در کشورهای دیگر به خصوص غرب مسئله ای عادی است اما این یک مسئله عادی وحل شده است وجود بکارت هم که از شرطیت واهمیت بر خوردار نیست خوب این هم یک مسئله عادی وحل شده است دو طرف هم بعد از ازدواج می توانند با کمال عشق ومحبت یک عمر با هم زندگی کنند بدون اینکه آسمان به زمین بیاید والدین هم دختران بالای 18 سال را از روابط جنسی قبل از ازدواج منع نمی کنند چون می دانند که این یک نیاز عادی مثل گرسنگی است که به هر حال باید به گونه ای حل شود وکسی که در سن بلوغ است یا باید ازدواج کند یا به نحو دیگری نیروی جنسی خود را آزاد کند علاوه بر آنکه دختران بعداز سن نوجوانی دیگر از استقلال عمل برخوردارند ونه قانون ونه والدین در استقلال آنها دخل وتصرفی ندارند ومثل جامعه ما نیست که دختران تا سن 30 سالگی هم با اذن ولی بخواهند آب بخورند بنابراین وقتی که فکر ودیدگاه عوض شود همه چیز حل می گردد فقط کافی است ما تکانی به خود بدهیم وفرهنگ فکری مان را عوض کنیم با این تفکر ما نه غربی هستیم نه مسلمان بنا براین نه به دنیا می رسیم نه به آخرت(مذبذبین بین ذلک لا الی هولاء ولا الی هولاء)حال ما نمی گوییم مثل غرب مسئله بکارت بی اهمیت شود دختر وپسر می توانند ازدواج موقت کنند بی آنکه به بکارت صدمه ای برسددر ضمن اینکه رابطه هم رابطه مشروع است علاوه برآنکه اوج نیاز با وجود سن ازدواج امروزی در سن قبل از ازدواج واقع می شود بله اگر مثل قدیم دخترها در سن 13 - 14 سالگی ازدواج می کردند مسئله از بحران هم برای دختران وهم برای پسرا ن خارج می شدوچیزی حدود 50 در صدازنیاز وضرورت ازدواج موقت در جامعه کم می شدآنچه غرب می کند مربوط به فرهنگ خود آنهاست چون در آنجا نه رابطه جنسی با جنس مخالف گناه محسوب می شود نه با جنس موافق ونه خودارضایی و نه نگاه شهوت آلوداشکالی دارد ولی ما که مسلمانیم واین راهها برویمان بسته است راهی جزازدواج موقت یا کاهش سن ازدواج دائم نداریم آن هم نه یکی دو سال بلکه 10 - 12 سال !! در غرب مردم هم مسئله جنسی خود را راحت حل می کنند وهم خیلی سفت وسخت وبا علاقه فعالیت وکاروزندگی می کنندچون شور وحرارت روحی وبدنی در گرو اطفا وآزاد سازی غرایز حاصل می شود










    ازدواج موقت وتعلقات عاطفی:


    بسیاری از کسانی که با یکدیگر نکاح موقت داشته اند بعد از مدتی از جهت عاطفی به یکدیگر وابسته وعلاقه مند شده اند به طوری که این علاقه گاه تبدیل به یک عشق ومحبت عمیق شده و در بعضی موارد که امکان آن فراهم بوده به ازدواج دائم انجامیده واین مسئله ایست که در روابط آزاد وغیر شرعی خیلی کم اتفاق می افتد بنابراین در روابط شرعی به خصوص ازدواج موقت علی رغم نزدیک بودن وبرخورداری از یکدیگر، عشق وعاطفه بسیار خود را نشان می دهد حتی در مورد کسانی که از لحاظ سنی هم چندان به هم نزدیک نیستند من خود چند مورد از این نوع عشقهای عاطفی را سراغ دارم یک موردش را قبلاً در بخش اول مبحث ازدواج موقت گفتم مورد دیگر مربوط به جوان 21 ساله ایست که با زنی متدین که بالای 60 سال داشته ازدواج موقت نموده مدتی این جوان به خاطر بحران جنسی که با آن دست به گریبان بود بااین خانم عفیف ازدواج موقت می کند اما بعداً خود من دیدم که روحیه وحرفهای این جوان از نوعی وابستگی روحی وعلاقه عاطفی خبر می دهد واین برای من تعجب آور بود آقایی هم از تهران یا قم در بخش نظرات خاطره خود را از ازدواج موقتی که داشته بیان کرده بود وی گفته که این ازدواج برای من مناسب نبود چون بعداً تبدیل به یک نوع وابستگی وعشق ودلبستگی برایم شد وخوب در ظاهر این وابستگی هم برای او قابل حل نبوده چون در شرایطی نبوده که بتواند با او ازدواج دائم کند وی ادامه می دهد که در واقع تحت تاثیر شخصیت آن خانم قرار گرفته بود به نحوی که قائل به این شده که خانمها خیلی بهتر وباکرامت تر از مردانند
    گذشته از اینکه هر رابطه شرعی بین دو جنس مخالف یا ازکشش عاطفی ناشی می شود یا کشش عاطفی را خواه نا خواه ایجاد می کند جالب اینست که در شرع هم متعه ای که صرفاً به قصد لذت جنسی باشد مکروه دانسته شده است بنابراین دین هم تصدیق می کند که بعد عاطفی ومحبت ومعنویت ونیت الهی ومقدس بایددر ازدواج موقت وجود داشته باشد


    متعه یاصیغه؟


    متعه لفظ روایی وقرآنی ازدواج موقت است ولی صیغه لفظ عامیانه وغلطی است چون صیغه اولا به خطبه عقد گفته می شود نه عمل اردواج (اسم مصدر) واگر هم بر خطبه اطلاق شود باید گفت صیغه خواندن نه صیغه کردن ثانیاً صیغه بر هر دو عقد یعنی موقت ودائم قابل اطلاق است چون به خطبه عقد دائم هم صیغه گفته می شود مگر آنکه بگوییم از باب غلبه استعمال است اما لفظ متعه به معنای بهره و برخورداری است حال چرا فقط به ازدواج موقت متعه گفته می شود ولی به ازدواج دائم این لفظ اطلاق نمی شود در حالی که در ازدواج دائم نیز بهره وتلذذ وجود دارد ؟ به خاطر آنکه عمده فلسفه متعه مسئله تلذذ جنسی وعاطفی است ولی در ازدواج دائم هم مسئولیتها وسختیهایی وجود دارد که مسئله را فقط در این بعد خلاصه نمی کند مثل توالد وتناسل - حق نفقه و......


    دفع شبهه اشاعه فحشاء:


    هر چند که اصلا دوست ندارم که این الفاظ کثیف وسخیف را در کنار لفظ قرانی ومقدس متعه بیاورم ولی چون یک عده انسان جاهل می آیند واین معانی مقدس را آلوده به شائبه های ضد دینی می کنند وخلق این الفاظ واین گونه مقایسه های نا بخردانه از سوی جاهلان ایجاب می کند که برای مغشوش نشدن اذهان مردم به آنها جواب داده شود لذا بالاجبار باید حرفهای اینها را ذکر کرد یک عده می گویند رواج متعه کم کم جامعه را به سوی فحشا سوق می دهد البته منظور اینها این نیست که معتقد به متعه به عنوان رابطه شرعی نباشند بلکه منظور این است که با رواج متعه مسئله روابط غیر شرعی هم ممکن است از بد بودن بیفتدومردم کم کم به سوی آن هم کشیده شوند
    جواب : اولاً متعه یک ازدواج شرعی است مانند ازدواج دائم اگر به وسیله آن مردم به سوی فحشا سوق داده شوند باید در ازدواج دائم هم همین اتفاق بیفتد ثانیاً کسی که سراغ متعه می رود یعنی اینکه به تقوی اهمیت می دهد وعامل به فحشا نیست واگر بود که همان راه را می رفت وسراغ متعه نمی آمد در واقع کسی که اهل متعه است به فحشا وکسی که اهل فحشاست به متعه رو نمی آورد چون میزان تقواو انگیزه وهدف در وجود هر یک زمین تا آسمان فرق داردد{افمن کان مومناً کمن کان فاسقاً لا یستوون } ثالثاً کسی که متعه می کند یعنی با شناخت سراغ آن می رود ومتعه کننده حقیقت شرعی حلال را به خوبی در این مسئله لمس می کند وهیچ گاه خود را قرین ونزدیک به تفکر ومنش اهل فحشا نمی بیندوتفاوت این دو برای مردم خیلی بیشتر از از آن است که فکر کنند این دو قرابت ورابطه خویشاوندی با هم دارند {هل تستوی الظلمات والنور}


    آیا متعه فرار از مسئولیت است؟


    البته این اشکال فقط متوجه مجردین است که ممکن است این گونه مطرح شود که متعه شدن ومتعه کردن ممکن است یک نوع فرار از ازدواج دائم وقبول مسئولیت قلمداد شود
    جواب: اولا: قبلاً گفتیم که هیچ یک از این دوازدواج جانشین دیگری محسوب نمی شود چون میل به انس دائمی وایجادنسل وتشکیل خانواده غیر ازمسئله اطفاء نیازهای جنسی وعاطفی موقت در مواقع ضروری است ثانیاً :با بالا رفتن سن ازدواج دائم نیاز به ازدواج موقت به هر حال خود را نشان می دهد چه انسان بخواهد از مسئولیت فرار کند چه نخواهد ثالثاً :اسمش را هر چه می خواهید بگذارید چون این مسئله یک حقیقت شرعی است وقتی خداوند خود به یک جوان چه دختر وچه پسر اجازه فرار داده دیگر شما چه می گویید می خواهید برمردم آنچنان سخت بگیرید که خداوند اصلا در آن سخت نگرفته ومی خواهید مردم را مسلمان تر از خدا وپیغمبرکنید رابعاً: کمتر کسی است که بدون دلیل از ازدواج دائم سرباز زند بنابر این هر کس که از این مسئله دوری می کند یا به خاطر ناتوانی یا عدم نیاز عاطفی وجنسی است که چنین شخصی نه به ازدواج دائم نیاز دارد ونه موقت ویا به خاطر مشکلات سنی یا مالی یا روحی وروانی یا حتی جسمی دائم یا موقت است که فعلا راه ازدواج دائم بروی آنها مسدود است ولی به خاطر رفع نیاز موقت با نکاح موقت مشکل خود را بر طرف می کنند وهیچ کس به متعه به چشم یک ازدواج همیشگی نگاه نمی کند چون دیر یا زود نیاز به ازدواج دائم در همه افرادشکل می گیردشما هیچ کجا قطعا نشنیده اید که کسی با ازدواج موقت مشکل خود را تا آخر عمر حل کرده باشد وبه خاطر آن دیگر ازدواج دائم نکرده باشد


    موقت ودائم رویه عادی زندگی است:


    فقط در ازدواج بحث موقت وغیر موقت مطرح نیست اگر در امور زندگی خود دقت کنید می بینید بسیاری از اعمال وتصمیمات شما گاه جنبه موقت و گاه دائم دارد واین یک سنت در غالب امور زندگی است مثلا گاه شما یک وسیله ای را امانت می گیرید برای استفاده موقت وگاه برای همیشه به آن نیاز دارید بنابراین آن را خریداری می کنید وبرای همیشه نگه می دارید گاه در جایی سکنی موقت می گزینیدوگاه برای همیشه تصمیم به زندگی کردن می گیرید همیشگی ودائمی بودن هم به معنای اینست که اگر مانعی در سر راه ایجاد نشود شما از ادامه باز نمی ایستید در حالی که خودتان قصد موقت بودن را در کار خود ندارید مگر آنکه شرایط ایجاب کند بر خلاف امور موقتی که شما از همان ابتدا قصد دائمی بودن را در کار خود ندارید مگر آنکه مقتضی ایجاد شود که انگیزه شما را تغییر دهد
    از جاههای دیگر که این دو مصداق می یابد بحث شغل است شما گاه شغلی را به عنوان موقت بر می گزینید وقصد آن را ندارید که برای همیشه در آن کار باقی بمانید وگاه نیز شغلی بر می گزینید که برای شما جنبه دائمی وهمیشگی دارد همچنین کسی هم که شما را به کار می گیردگاه به صورت موقتی وقرار دادی است گاه به صورت رسمی ودائمی ، یا در تحصیلات که گاه یک نوع علم موقتی است یعنی شما برای گرفتن مدرک آن را فرا می گیرید ولی وقتی مدرک گرفتید دیگر تمام می شود ویک نوع علم هست که علم فریضه وواجب است که انسان تا عمر داردباید فرا گیرد وآن علم مربوط به مسائل دین واخلاق وتربیت و احکام شرع است .عبادات نیز در فقه به دو بخش موقت وغیر موقت تقسیم می شود مثلا نماز، یک نماز موقت داریم که همان نماز شکسته است شما وقتی موقتا به جایی سفر می کنید نوع نمازتان برای توقف کوتاه مدت عوض می شود ولی وقتی در وطن خود ساکن هستید یاجایی قصد اقامت طولانی مدت را دارید نمازتان کامل است بنا بر این بسیاری از امور ما مثل تحصیل - شغل - مسکن -و... دو جنبه ایست که گاه بنا بر ضرورت یا مصلحت یا اجبار به صورت موقت وگاه به صورت دائم در می آید ازدواج موقت تنها بخشی از این انواع متکثر دائم وموقت است وچه بسا که ازدواجهای موقتی که دائمی تر از از ازدواجهای دائم است وچه بسا ازدواجهای دائمی که با سردی و بی محبتی توام می شود ولی ازدواجهای موقتی که با محبت ولطافت تام آغاز وسرانجام می یابد علاوه بر آن ازدواج موقت یعنی اینکه دین با این تفکر که حتما وحتما فقط یک عشق باید در زندگی وعمر انسان وجود داشته باشد مخالف است وآن را یک تعصب بیهوده قلمداد می کند یا حداقل عشق را به دو نوع موقت یا دائم تقسیم می کند واگر بگویید که عشق موقتی نمی شود نام آنرا محبت بگذارید


    قانون زیر 18 سال


    فانون روابط جنسی دنیا براین است که زیر 18 سال را در امور جنسی نابالغ تصور می کنند آنان را از دسترسی به مسائل وروابط جنسی یا ازدواج ممنوع می کنند حال در بعضی قوانین ازدواج زیر 18 سال وروابط جنسی زیر 16 سال را ممنوع می دانند ولی این قانون وتفکر از چند جنبه غلط است اولا همان مفاسدی که روابط آزاد زیر این سنین به همراه دارد بالای این سنین نیز به نحو شدیدتر به همراه دارد چون هر چه سن بیشترباشد فساد اخلاقی واجتماعی آن بیشتر است فساد ،فساد است سن وسال وبالغ وصغیر ندارد ثانیاً شهوت در زیر این سنین اگر بیشتر از 30 ساله ها و40 ساله ها نباشد کمتر نیست امروز خود اینها هم به این نتیجه کم وبیش رسیده اند وعلی رغم وجود این قانون، روابط زیر این سنین از رواج بسیاری بر خوردار شده که خود آنها نیز قادر نیستند جلوی آن را بگیرند و این ممنوعیت فقط به صورت یک قانون روی صفحه مانده ولی اسلام که روان شناستر وجامعه شناس تر از تمام مذاهب ومکاتب است سن تکلیف ونیز آغاز سن ازدواج را در دختران 9 سال ودر پسران 15 سالگی قرار داده اسلام روابط جنسی آزاد را در همه سنین چه زیر 18 سال چه بالای18 سال ممنوع کرده ودر عوض در سن ازدواج تخفیف قائل شده تا بحران حاصل از ممنوعیت حل گردد علاوه براینکه این سن ازدواج در اسلام به خوبی نشانگر آن است که اسلام هم موافق است که نیروی جنسی وعاطفی ونیاز اگر در این سنین بیشتر از انسانهای بزرگسال ومیانسال نباشد کمتر هم نیست واین خط بطلان برروی تمام تفکرات موجود در دنیاست

  8. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28828
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : باید های و نبایدها در ازدواج موقت (فقط یک مقاله است)

    در اسلام سن ازدواج سنی است که انسان به نیاز جنسی وعاطفی می رسد چه اینکه ده ساله باشد یا سی ساله بنابراین حدومرز وسن وسال مشخص کردن در این مورد از نظر اسلام مردوداست چندی قبل یکی از همکاران فرهنگی بنده تعریف می کرد که روزی یک خانمی به مدرسه ما آمد وبا نگرانی عنوان کرد که دیروز وقتی به خانه آمدم دیدم دخترم با پسر همسایه مان (که هر دو خانواده تقریبا در یک خانه زندگی می کنند)داخل اتاق لخت شده وآن پسر با دخترم مشغول معاشقه است (در حالی که هر دو کلاس دوم ابتدایی هم هستند ) حالا نمی دانم چه کار کنم وچه خاکی به سرم بریزم که دخترم توی این سن وسال از همه چیز سر در آورده این آقا می گوید من مقداری به آن خانم دلداری دادم وگفتم که موضوع مهمی نیست وبنده مشکل را با نصیحت وصحبت کردن با آن آقا پسر حل می کنم می گوید آن آقا پسر را احضار کردم وابتدا با دوستی وخوش وبش کردن سعی کردم کم کم به او نزدیک شوم چند روز بعد ازش سوال کردم خوب عزیزم بگو ببینم تو خونتون چی تماشا می کنی ؟گفت همه چیز گفتم سی دی چی تماشا می کنین گفت همه چیز گفتم مثلا چی ؟ گفت فیلم بازی گفتم دیگه چی ؟ گفت شو - سوپر گفتم فیلم سو پر دیگه چیه اولش جواب نداد ولی بعد که بهش اطمینان دادم به هیچ کس نمی گم همه چیز رو توضیح داد حالا جالبه که این همکار چهل ساله ما می گه من تا اون روز اصلا نمی دونستم فیلم سو پر چیه؟ وهمه چیز رو از این بچه هشت ساله یاد گرفتم ! ونتیجه این شد که همه چیز محصول نگاه به صحنه های مبتذل جنسی است وواقعا هم دیدن اولین صحنه حاد یعنی آغاز بلوغ جنسی حتی اگر آن شخص یک بچه 5 ساله باشد در کشورهای غربی کنترل روی بچه ها در این مسائل خیلی بیشتر است اما در کشور ما متاسفانه هیچ اهمیتی به این مسئله داده نمی شود وبچه ها آزادانه به همه سوراخ سنبه ها دسترسی دارند اینکه مثلا اسلام گفته پدر ومادر جلوی طفل غیر ممیز خود جماع نکنند به همین خاطر است زیرا با دیدن اولین صحنه حس شهوت در وجود طفل شکل می گیرد یا حد اقل آن تصویر او را دائما متوجه بعد جنسی وجود خود می کند وفرد دچار سن بلوغ جنسی زود رس می شود خوب شما نهایت کاری را هم که می توانید بکنید این است که تاسن ده دوازده سالگی می توانید بر فرزند خود کنترل داشته باشید تنها محیط خانه که نیست مدرسه ومحیطهای دیگر را چه می کنید همین همکار ما می گفت چند سال قبل که معاون مدرسه راهنمایی بودم روزی در مدرسه قدم می زدم متوجه شدم در گوشه ای از مدرسه چند تا از بچه ها دور یک دانش آموز تجمع کرده اند ودائم دارند گردن می کشند که چیزی را ببینند می گوید من خیلی یواش آمدم بالای سرشان دیدم یک چیزی را در موبایل خود دارد نشان دیگران می دهد به سرعت وارد جمعشان شدم وآن موبایل را از دست دانش آموز گرفتم موبایل را به دفتر آوردم ودر حضور چندتا از معلمین دیگر روشنش کردم دیدیم بله یک صحنه بسیار مفتضح ؛نزدیکی یک زن با یک حیوان ..... همان چند لحظه تصویر آن قدر مهیج بود که چند تااز معلمین اصلا دیگه از روی صندلی شان نمی توانستند بلند شوند وسر کلاس روند خوب صحنه ای که با بزرگسال ومتاهل این گونه می کند با نوجوان که در شهوت قوی تر از بالغ سیر می کند به مراتب تاثیری عمیق تر به جای می گذارد


    بنابراین نیاز جنسی سن وقانون بر نمی دارد بله در مسئله ازدواج سن بالای 18 سال را برای پسران قبول می کنیم چون آنان با وظیفه ومسئولیتی مضاعف سروکار دارند ونیاز مند به تجارب خاصی در زندگی هستند همچنین نیاز جنسی در آنها سن وسال خاضی ندارد وهر زمان که ازدواج کنند برایشان فرق نمی کند ولی دختران این گونه نیستند آنخها بیشتر ین مطلوبیت جنسی شان قبل از سن 18 سالگی است بنابراین اگر دیر تر از این زمان ازدواج کنند نه برای خودشان آن حرارت ولذت وجود دارد ونه برای مردان بنابراین باید تمام تلاش را برای پایین آوردن سن ازدواج دختران به کار گرفت ما قابل مقایسه با غرب نیستیم اگر در آنجا سن ازدواج دختران بالاست در عوض قبل از ازدواج بارها می توانند نیاز جنسی خود را اطفا کنند ولی در جامعه ما دختران شرعا چنین اجازه ای را ندارند پس تنها راه پایین آوردن سن ازدواج است
    اتمام نعمت


    قبلا روایتی را از امام باقر علیه السلام نقل کردیم که خداوند متعه را عوض منع از شراب قرار داده این نکته قابل ذکر است که محرمات دو نوعند یکی محرماتی که ربطی به غریزه ونیاز انسان نداردعلاوه بر آن چون سراسر ضرر است یا ضررآن بیش از نفع آن است به همین خاطر حرام شده اند مثلا در مورد خمر ومیسر(قمار) می فرماید" واثمهما اکبرمن نفعهما"در واقع دو جنبه حلال وحرام در آن نیست بلکه فقط بحث حرمت در آنهاست بر خلاف نیازهای غریزی مثل خوراک ویا غریزه جنسی که نیاز هر انسانی هستند ولی چون بعضی انواع این ها ضررشان بیش از نفعشان است ومفسده شان بیش از مصلحتشان می باشد حرام شده اندمثل زنا ومثل خوراک یا لباسی که از مال حرام مثل ربابدست می آید بنابراین اینها دو جنبه حلال وحرام دارند ونکته جالب اینست که با آنکه میل به شراب جزو غرایز ونیاز انسان نیست اما خداوند از لطف خود با منع آن متعه را به عنوان جایگزین معرفی می نماید در حالی که لازم هم نبود چیزی که به خاطر مفسده بر انسان حرام می شود وجزو امیال عرفی انسانها نیست جایگزین داشته باشد واین اوج لطف وتسهیل شریعت را بر امت یاد آور می شود .که خداوند خواسته نهایت اتمام حجت واتمام نعمت را بر این امت روا دارد


    نذر یا عهد یا قسم خوردن بر ترک متعه باطل است:


    میدانیم که اگر نذر بر انجام مکروه یا حرام یا ترک مستحب یا واجب تعلق گیرد باطل می باشدشیخ مفید (ره) روایتی را بیان کرده که ابن یعقوب از علی بن ابراهیم ازابیه ازابن محبوب از علی سائی که وی به اما م رضا علیه السلام عرض کرد که من مدتی متعه می کردم ولی بعد این کار در نظرم مکروه وبد آمد ودر موسم حج بین رکن ومقام نذر نمودم که دیگر متعه نکنم ولی اکنون به سختی افتاده ام چون توان ازدواج {دائم} را ندارم واز نذر خود نادم شده ام {واگر نذر خود را هم بشکنم باید کفاره سنگین بدهم }حضرت فرمودند : تو{در واقع} نذر کرده ای که خدا را اطاعت نکنی به والله که اگر اطاعتش نکنی معصیت کرده ای{بنابراین نذر تو از اساس باطل بوده ولازم است که متعه کنی والا معصیت کار خواهی بود}البته این مسئله خاص متعه نیست برای ازدواج دائم نکردن هم چنین نذر یا عهدی باطل است کلا قاعده اینست که هر عهد ی که که انسان بواسطه آن خود را برای همیشه از یک حلال یا حق محروم کند باطل است نظیر همین داستان در موردی دیگر هم از بحار الانوار جلد100 نقل شده شخصی به نام حمیری به محضر امام زمان علیه السلام نامه نوشت وعرض کرد که یک مرد شیعه که به متعه ورجعت اعتقاددارد وی چون همسرش را خیلی دوست دارد بااو عهد کرده که بر او همسری نگزیند وازدواج موقت نکند و نوزده سال است که از عهد خود عدول نکرده ودر این مدت چه بسا مسافرت رفته واز اهلش دور بوده ولی باز عهد خود را نگه داشته است ونیازی هم به این کار ندارد آیا به خاطر این عهد وترک متعه گناهی بر اوهست یا خیر؟ حضرت در جواب مرقوم فرمودندکه چون عهد بر معصیت خدا انجام داده {وموضوع عهد چیزی است که عصیان محسوب می شود} لازم می باشد که یک بار هم که شده متعه کند تا خدارا اطاعت کرده باشد
    نکته:آنچیزی که در این دو روایت مشهود است اینست که "ترک عمدی متعه گناه محسوب می شود "چون اگر صرفا ترک یک حق حلال ومباح یا مستحب بود صحبت از معصیت نمی شد واین نکته خیلی مهمی است




    - آرشیو نظرات ازدواج موقت


    قسمت ششم


    ضرورت متعه در آخرالزمان:
    در مستدر ک الوسایل از ابن مسعود نقل شده که رسول اسلام فرمودند:زمانی بیاید که هیچ دینداری دینش سالم نماند مگر کسی که مثل روباه که بچه های خود را از کوهی به کوهی واز سوراخی به سوراخی می برد زندگی کند ..سوال شد آن زمان چه زمانی است؟ فرمود:زمانی که انسانها به معیشت خود دست نمی یابند مگر به معصیت خدا .ومن در آن زمان تنها زندگی کردن را حلال کردم. گفته شد یا رسول الله مگر شما مارا امر به ازدواج نفرموده اید؟فرمود:بلی ولکن آن زمان زمانی است که مرد را والدینش هلاک می کنند واگر آنها نباشند زن وفرزندش او را هلاک خواهند کرد واگر زن وفرزند نداشته باشد اقوام وهمسایگان اورا هلاک می کنند..سوال شد:چگونه؟ فرمود:او را به تنگی زندگی سرزنش می کنند ووادارش می کنند برای به دست آوردن مال زیاددست به کارهایی بزند که در توان او نیست تا اینکه اورا به هلاکت وبدبختی وفلاکت بیندازند.


    متعه در قرآن:
    مسئله متعه از مسلماتی است که در میان شیعه وسنی بر سر اصل وجودی وتشریع آن در اسلام هیچ اختلافی وجود نداردواختلاف فقط بر سر مسئله نسخ یا عدم نسخ می باشد . روایات متعه چه در باب تشریع وچه در باب احکام آن وافر ومتواتر است {تواتر اجمالی}ولی آنچه مهم است بحث قرآنی آنست که دوآیه مهم در این باب مطرح می باشد: اولین آن آیه 24 سوره نساء می باشد-فَمَا ستَمتَعتِم به منهِنَّ فآتوهُنَّ اُجورَهُنَّ فریضهً - « زنانی را که از آنها تمتع می گیریدمهر آنان را باید بدهید»بسیاری از محدثین ومفسرین بزرگ ونبز صحابه اذعان نموده اند که این آیه مربوط به ازدواج موقت است .در تفسیر طیری روایات زیادی در ذیل این آیه نقل شده که به خوبی نشانگر بحث متعه می باشد .بنابراین دلالت این آیه بر امر متعه به خاطر الفاظ آن نیست بلکه به خاطر تصریح از جانب معصوم علیه السلام است {چون بعضی اشکال می کنند که الفاظ ادر این آیه متزلزل است ودلالت یقینی بر امر متعه ندارد }
    آیه دوم :ما یفتح الله للناس من رحمه فلا ممسک لهاوما یمسک فلا مرسل له من بعده وهوالعزیز الحکیم «دری را که خدا از روی رحمت بار کرده است کسی نمی تواند ببندد ودری را که خدا ببندد کسی نمی تواند باز کند که خدا وند عزیز وخکیم است» {فاطر2} امام صادق علیه السلام یکی از مصادیق این آیه را متعه معرفی می کنند علاوه بر اینها روایات فراوان در کتب بزرگی چون -الدرر المنثور - سنن بیهقی وصحیح بخاری وصحیح مسلم ودهها کتاب روایی شیعه وسنی در مورد متعه دیده می شود .هر چند که با تحریمی که عمر در متعه النساء ومتعه الحج صورت داد این مسئله در میان اهل تسنن از رونق افتاد وبعضی حکم عمر را به منزله نسخ آن قلمداد کردند وبعضی نیز به خاطر اینکه عمر محکوم وبدعت گذار معرفی نگردد گفتند که رسول خدا آن را نسخ کرده !! از آنجا که بنده قصد وارد شدن در مباحث سندی وتاریخی را ندارم وهدف این سایت چیز دیگری است به همین مقدار بسنده می کنم چون اولا وارد شدن در این مباحث طول وتفصیل دارد ثانیا: دلایل اهل تسنن در مسئله نسخ خیلی سست تر از آن است که وارد این مباحث شویم این مسئله برای ما که شیعه هستیم به قدری متقن وواضح است که بحث کردن از سندیت عدم نسخ آن آب در هاون کوبیدن است بله اگر بخواهیم بایک سنی یاغیر مسلمان بحث ومحاجه کنیم بدرد آنجاها می خورد که البته در بحث "سنتها تا قیامت جاودانند" اشاره کافی به عقیده سنی ها شده وجواب آنها را داده ایم وبیشتر از این هم لازم نیست { فلا تک فی مریه منه انه الحق من ربک}
    ازدواج موقت از دیدگاه متفکران غرب:
    ازدواج موقت از دوران رنسانس به بعد مورد توجه اندیشمندان غرب نیز قرار گرفت و توجه عده زیادی از متفکران غرب را به سوی خود جلب کردچنانکه برتراند راسل فیلسوف شهیر انگلیسی ازدواج موقت راتحت عنوان" زنا شویی آزمایشی " و "زنا شویی دوستانه " معرفی کرده ووشرایطی را برای آن برشمرده که با شرایط متعه در اسلام مشابهت های عمده ای دارد آنجا که می گوید : جوانان باید قادر باشند که دریک زناشویی جدید وارد شوند که با زناشویی معمولی از 3 جهت متفاوت باشد 1- طرفین قصد بچه دار شدن نداشته باشند 2- جدایی آنها به آسانی صورت گیرد 3- بعد از طلاق زن حق هیچ گونه نفقه نداشته باشد
    راسل بعد از ذکر این نظریه اجتماعی می گوید :من چنین تصور می کنم که اگر چنین امری به تصویب قانونی برسد گروه کثیری ازجوانان و دانشجویان تن به ازدواج موقت دهندودر یک زندگی مشترک قدم بگذارند . زندگی که متضمن آزادی است ورها از بسیاری از نابسامانیها وروابط جنسی توام با هرج ومرج .(منبع:aftab.ae)
    به خوبی مشاهده می کنید که ضرورت ازدواج موقت تنها مربوط به تفکر اسلامی نیست بلکه هر انسان عاقلی که خوب در مسائل جامعه اهل تعمق وامعان نظر باشد به ضرورت آن اذعان می کند علاوه بر راسل دانشمندانی همچون ویلموانلون و ولیندی نظراتی مشابه در این باب دارند .
    نیاز عصر حاضر:
    اگر در طول تاریخ1400 ساله اسلام بخواهیم برهه ای زمانی را بیابیم که بیش از هر زمان دیگر ازدواج موقت در جامعه لازم وضروری تر از هر زمان دیگر باشد قطعا عصر وزمان ماست .چون در هیچ عصری سن ازدواج دائم در جامعه ما به این اندازه بالا نبوده که نوجوان وجوان تا رسیدن به سن ازدواج در تنگنا وعذاب شدید واقع باشد ازدواج هم درسنین معمول الان افرادرا نه به طور مطلوب وکامل از لحاظ روحی اغناء می کند ونه از لحاظ جنسی ،چون خیلی افراد مخصوصاًدختران روحاً به زندگی مستقل ومجردی عادت کرده اند واز جنبه جنسیتی نیز شهوت جنسی در این سنین رو به زوال می نهد وخیلی افراد در این سنین ازلحاظ جنسی یا دچار سر خوردگی وعقده اند که با ازدواج هم غالباً مشکل آنان حل نمی شودیادچارناتوانی شدید یا ضعیف جنسیتی ( هم در مردان وهم در زنان)که این ناتوانی در مقایسه با قدرت جنسی زنان ومردان در کشورهای غربی به خوبی قابل لمس است
    هیچ زمانی به اندازه الان تعدد زوجات با موانع عظیم روبرو نبوده وهیچ زمانی به اندازه الان جاذبه های جنسی به این شدت نبوده وهیچ زمانی به اندازه الان شرایط وتشریفات ازدواج دائم سخت نبوده وهیچ زمانی جوانان وزنان ومردان ودختران بحران روحی وجنسی مثل الان نداشته اند وهیچ زمانی آمار طلاق در ازدواج دائم به خاطر بالارفتن روح ناسازگاری زوجین به اندازه الان زیاد نبوده وهیچ زمانی به اندازه الان روابط میان دوجنس مخالف که بزرگترین خطر برای دین واعتقادات جامعه است این همه آزاد وگسترده نبوده وهیچ زمانی به اندازه الان جامعه بآرامش جنسی وروحی نیازمند نبوده و....
    بنابراین درشرایط فعلی اگر نیاز به ازدواج موقت بیشتر از نکاح دائم نباشد کمتر هم نیست


    انسداد راه گناه :
    در قرآن به کسی که نمی تواند زن آزاد بگیرد امر شده که با زن کنیز وغیر آزاد ازدواج کند این به معنای آن است که خداوند هیچ بهانه ای را برای فحشا قبول نمی کند حتی اگر به قیمت ازدواج باکسی باشد که در ظاهر برای انسان خوشایند نباشد ولی حفظ از گناه به تمام این سختیها وکراهتها می ارزد بنابراین تمام راههایی که ازدواج دائم برای انسان ممکن نباشد یا ممکن باشد ولی مکفی نباشد برای انسان باز گذاشته شده یعنی ازدواج موقت - تعدد زوجات وازدواج با زن برده وغیر آزاد
    وقتی در اسلام چیزی مثل اسمنا گناه کبیره به حساب آمده وحتی تحت فشار شدید شهوی هم اجازه آن داده نشده یعنی آنکه واجب است به هر قیمت که شده یکی از این گزینه ها به صورت واجب مخیر انتخاب شود وهر کدام که ممکن نباشد دیگری تعین می یابد واینجا بعید نیست که بگوییم همان طور که برشخص نیازمند (چه زن وچه مرد ) ازدواج واجب است بر طرف وجنس مقابل هم قبول واجب است به خصوص که خوف ارتکاب به گناه برای شخص مقابل باشد ودر صورت عدم قبول، این شخص در گناه در خواست کننده شریک است مگر آنکه دلیلی عقلی ومتقن برای رد باشد نه دلایل عرفی و سطحی واصلاً اوامر مگر می تواند در چنین مواردی یک طرفه باشد ؟ مثلاً خدا به مرد بگوید واجب است ازدواج کنی ولی به زن بگوید واجب نیست قبول کنی به خصوص در ازدواج موقت چون در ازدواج دائم ممکن است زن از مردی خوشش نیاید خوب اینجا مسئله یک عمر زندگی مطرح است ومی توان این را دلیل موجه دانست اما در ازدواج موقت هر چند که زن از مردی خوشش نیاید اما برای یک مدت کوتاه وحتی چند ساعت وچند دقیقه که سختی وصعوبتی ایجاد نمی شود


    راههای فرارو:
    دو راه بیشتر فراروی حاکمیت نیست یاآنکه شرایط ازدواج موقت را فراهم کند یا آنکه تمام مظاهر جنسی را آنچنان بر چیند که هیچ کس تا سن ازدواج راجع به مسائل جنسی هیچ نداند وشهوتش زنده نشود اولا چنین چیزی امکان ندارد ثانیاً تنها مشکلات شهوی نیست مشکلات عاطفی هم هست ثالثا سرکوب نمودن خود یک نوع جنایت است این درست مثل آنست که چشم کسی را کور کنیم بعد بگوییم به او خدمت کرده ایم چون با این کار دیگر مرتکب گناه چشم نمی شود ودر واقع این محروم کردن افراد از حق ونیاز ولذت طبیعی است بدون دلیل واینکه عده زیادی از مردم به خصوص جوانان اهل صبر وتحمل از روی ناچاری هستند برای حاکمیت دلیل نمی شود که بگویند خوب حالا مردم که دارند صبر می کنند بگذارید همین رویه باشد چون مردم هر چند که صبر کنند ولی این صبر اختیاری نیست یک صبر تحمیلی است که دولت وحاکمیت اسلامی باید جوابگوی آن باشد این مسئله به قصه شخصی می ماند که در چاه افتاده بود وفریاد می کرد وکمک می خواست یک کسی صدایش راشنبد وبالای چاه آمد وگفت فلانی اینجوری نمی توانم تورا بیرون آورم آیا صبر می کنی تا بروم ویک طناب بیاورم وی جواب داد : خوب اگه صبر نکنم چه کار کنم؟ قضیه ما هم همین است لکن بخش عمده این تقصیر بر عهده حکومتی است که لااقل می تواند در این زمینه فرهنگ سازی کند یا حداقل شرایط را برای رفع این گونه نیازها فراهم سازد


    حکم ابتدایی متعه:
    این که شنیده می شود متعه امری مستحب است حکم ابتدایی آن است یعنی در شرایط عادی متعه حکمش استحباب می باشد ولی در شرایطی مکروه ودر شرایطی مباح ودر شرایطی واجب می شود وآن جاییست که متعه امکان داشته باشد وفرد هم می داند که در صورت متعه نکردن به گناه می افتد در شرایطی هم حرام می شود وآن در جاییست که مفسده ای عظیم برآن مترتب باشد ولی اگر مفسده عادی برآن مترتب باشد مکروه است خوب مستحب بودن هم هر کجا معنای خاص خود راداردمستحب بودن متعه مثل استحباب مسواک زدن یا نشسته آب خوردن در شب یا ذکر گفتن و.. نیست زیرا متعه بیشتر در جاییست که برای جلوگیری از گناه یارفع عقده عاطفی یا جنسی صورت می گیرد ودیگر مستحبات این گونه نیستند که برای دوری از گناه باشند به خاطر همین است که متعه این همه مورد تاکید وسفارش واهتمام واقع گردیده است


    مستحب شرعی ومکروه عرفی!! :


    با آنکه بعضی می دانند که متعه یک سنت ومستحب موکد شرعی است اما وجه کراهت عرفی آن را مقدم بر وجه استحباب شرعی می کنند این مسئله ریشه در جهالت وعدم آشنایی عوام با مصالح وواقعیتهای عمیق اسلام دارد که چون قدرت درک آن راندارندلابد به عرف تکیه می کنند واز آن بیشتر از دین حساب می برند {یخافون من الناس ولا یخافون من الله }حتی اگر به قیمت این تمام شود که گناه کنند ولی باز راه شرع را بر نمی گزینند مشکل اینجاست که ایمان جامعه ما به حقیقت" عسی اَن تکرهوا شیئاً وَهُو خیرٌ لکم" خیلی ضعیف است البته این مسئله عمدتاً متوجه خانمهاست


    علت قبح عرفی:


    این قبح به خاطر آنست که عوام چون دیده اند متعه یک رایطه موقتی است وبیشتر کسانی هم که متعه می کنند روی جنبه جنسی آن است آنرا در ذهن مقایسه با رابطه نامشروع می کنند که آن هم در ظاهر همین خصوصیات را داردیعنی یک رابطه موقت برای اطفای نیاز جنسی است اما اینها دیگربه وجه شرعی بودن آن فکر نمی کنند وتوجه ندارند که همین مسئله شرعی بودن بین آن دو تفاوت از زمین تاآسمان ایجاد می کندهمین حسنه وثواب عظیم که در متعه است به تنهایی کافی است که نشان از فرق عمیق برای این افراد باشد در حالی که رابطه غیر شرعی که عقوبت های عظیم وآتش دوزخ وعده گاه آن در قران وروایات است کجا ومتعه که وعده بهشت برای عمل کننده به آن داده شده کجا!! این افراد فقط ظاهر را دیده اند وقیاسهای بچه گانه آنها سست تر از آن است که به آن توجه شود این مثل قیاس {یا همان تمثیل مصطلح }معروف است که برای ابطال آن در علم منطق مثال می زنند ومی گویند چینی ها چشم بادامی هستند این آقا هم چشمهاش بادامی است . نتیجه: این آقا اهل چین است
    خوب اگر قرار باشد ما هم مثل بچه ها فکر کنیم هر گردی گردوست که دیگر چه افتخاری به بالغ بودن خود داریم شما ببینید دوتا اسکناس یکی واقعی ودیگری تقلبی هردو در ظاهر عین همند ومو نمی زند اما فرق آنها در نخ وسط اسکناس است که علی رغم شباهت بسیار زیاد به یکی اعتبار 5 هزار تومان می دهد دیگری اعتبار یک ریال را هم ندارد بنابر این فرق متعه ورابطه نامشروع هم در همین نخ اعتباری است وآن شرعی بودن وصیغه عقد خواندن است که نه تنها آن را از زنا جدا می کند بلکه آن را جزو اکیدترین مستحبات وسنتها قرار می دهدبنابراین هم تقبیح متعه وهم متعه شونده یا متعه کننده صرفاً یک تقبیح عوامانه وناشی از بی خردی است در حالی که اجر زنی که با متعه شدن مردی را از فساد یا بحران نجات می دهد قابل مقایسه با هیچ کار دیگری نیست ممکن است کسی در ظاهر به دیده شماتت به چنین زنی بنگرد اما در واقع اجر واهمیت وارزش کار چنین زنی از همه کارها ومشاغلی که زن امروز به آنها می نازد اگر بالاتر نباشد کمتر هم نیست هم چنانکه اگر مردی با متعه کردن زن یا دختری او را از گناه یا تنگنا وبحران دور سازدعمل او جزو بالاترین فضیلت هاست خیر وانتفاع رساندن به یکدیگر تنها مربوط به بحث مالی ومادی نیست بلکه انتفاع جنسی به دیگری نیز مصداق بارزی از این مسئله است می توان البته مسئله قبح را یک امری از جانب خداوند دانست که خواسته مخصوصاً این مسئله در میان عوام ناخوشایند باشد تا جز اهل ایمان وتقوا به آن مبادرت نکنندچون متعه اصالتاً مال اینهاست واین قبح تعمدی یک فریب می تواند باشد که غیر مومنین (زن یامرد)از این فیض وبهره نتوانند سود برند اینکه در روایات هم تاکید وسفارش متعه به خواص است نه عوام اشعار به همین مطلب دارد (که بگوییم که به خاطر تقیه نبوده)بنابر این قبح وترس یا برعکس شوق و حسن را گاهی خود خداوند در روح جامعه ایجاد می کند مثلا در قصه اصحاب کهف به خاطر حفظ آنها از صدمه، خداوند در وجود هر کس که می خواست به آنها نزدیک شود رعب ووحشت ایجاد می کرد{لملئت منهم رعباً ولولیت منهم فراراً}یا مثلا در مورد کفار می گوید {والقینا بینهم العداوه والبغضاء} یعنی ما خود بین آنها کینه ودشمنی می افکنیم یادر مورد زن وشوهر می گوید {والفنا بینهم...} ما هستیم که حس الفت در میان آنها ایجاد می کنیم یا در مورد مومنین می فرماید که{وانزلنا السکینه ....} ما هستیم که س************ وآرامش را در قلبهای آنان ایجاد می کنیم بنابراین از آنجا که متعه امری است مقدس ،خداوند اراده می کند که جز انسانهای مقدس به آن نزدیک نشوند همان طور که در قران در مورد نماز می گوید "ولا تقربوالصلوه وانتم سکاری" یعنی در حالی که مست هستید به نماز نزدیک نگردید(چون نماز مقدس وطیب است وشما آلوده اید ولیاقت نزدیک شدن ووارد شدن در نماز را ندارید) متعه نیز چون امر ولذتی مخصوص اهل تقواست خداوند در وجود غیر اهل ایمان نفرت ایجاد می کند که جز اهل آن به آن نزدیک نگردند وجز انسانهای منزه به این سنت منزه اقدام نکنند بنابر این هرچه جامعه مومن تر ومنزه تر باشد متعه بیشتر در او نمود دارد وبرعکس هر چه ناسالم تر وبی دیانت تر باشد متعه بیشتر مورد هتک وترک است وعدم رواج متعه نشانه آن است که جامعه سالم ودارای روح اسلامی نیست .


    متاهلین بیشتر ازدواج موقت می کنند:


    شاید این مطلب برایتان عجیب باشد ولی طبق آما ربیشتر مردانی که به ازدواج موقت رو می آورند یا به خانه های عفاف رجوع می کنند متا هلین می باشند این امر دلایلی دارد اولاً اینکه پسران وجوانان مجرد به علت ترسی که از خانواده دارند ونیز دلهره ای که از اولین رابطه جنسی احساس می کنندکمتر به ازدواج موقت رو می آورند ثانیاً چون مونثهایی که ازدواج موقت می کنند اکثراً زنان بالغ هستند وفاصله سنی مشهودی با سن مجردها دارند لذا هم از طرف این زنان مسئله احتیاط یا عدم رغبت واز طرف اینها نیز شرم وترس یا عدم رغبت مانع می شود مخصوصاً اینکه چون تجربه رابطه جنسی را ندارند به هیجان وترس وشرم آنها می افزاید ثالثاً جوانها چون فکر می کنند با ازدواج دائم همه نیازهایشان به طور 100 در صد حل می شود بیشتر به این موضوع فکر می کنند که مثلاً با یک تیر دو نشان بزنند ودیگر نیازی به ازدواج موقت نداشته باشند مخصوصاً اینکه دلباخته کسی هم باشند وبه اصطلاح نامزدی باشند دیگر فکر می کنند واجب است که حتماًاولین رابطه جنسی را با همسر دائمی داشته باشند وگرنه ازدواج دائم از مزه می افتد یا آنکه اگر ازدواج موقت کنند به همسر آینده خود خیانت کرده اند!!!!!!!!! واز این فکرها ولی وقتی که ازدواج می کنند می بینند که عمری را در ریاضت بی فایده گذرانده اند وتازه ازدواج دائم هم اگر مشکل عاطفی شان را حل کند قطعاً مشکل جنسی آنها به طور کامل حل نمی شود بلکه یک عقده جنسی بروز می کند که با فکر محصور شدن در وجود یک زن بیشتر رنج آور می شود به خصوص بعد از گذشتن مدتی از ازدواج وعادی شدن همسر برای آنها حس تعدد طلبی وتنوع خواهی جنسی در وجود آنها با دیدن زنان ودختران دیگر با زیباییهای متنوع بیشترتقویت می شود وقتی روابط عاشقانه حاد کنار می رود وعادی می شود ونیز روابط جنسی اول ازدواج از حرارت ولذت به مرتبه عادی وگاه سرد میرسد گویا اینکه مرد اصلا ازدواج نکرده واز نو نیاز او نسبت به زن یا دختری دیگر تازه می شودحتی این مسئله ممکن است در مورد بعضی خانمها هم صادق باشد البته خیلی خیلی کمتر در مورد زنان چنین مسئله ای بروز می کندد وآن هم تازه در جاییست که مرد مشکل وناتوانی جنسی داشته باشدچون مشکل جنسی زن با یکمرد کاملا حل می شود ولی در مورد مرد این گونه نیست
    یکی از دلایلی که مردان متاهل را بیشتر جذب متعه می کند آنست که چون خیلی از اینها در زمان انتخاب همسر با آن دختری که خودشان می خواسته اند ودلبسته او بوده اند نتوانسته اند ازدواج کنند یا اینکه حتی بعد از ازدواج دلبسته کسی شده اند که راه رسیدن با او برایشان امکان نداشته روی این حساب دچار عقده جنسی وعاطفی شده اندوسعی می کنند لا اقل با متعه مقداری از این فشار را در وجود خود کم کنند علاوه برآن هر چه سن بالاتر رود اراده وصبر انسان کمتر می شود به هر حال یک جوان انگیزه بیشتری برای خویشتن داری دارد ولی سن که بالاتر رود این اراده وخویشتن داری ضعیف وضعیف تر می شود شما ببینید مردان جوان که همسران خود را از دست می دهند تا مدتی طولانی می توانند بدون همسر زندگی کنند ولی میانسالها وکهنسالها معمولا خیلی زود بعداز فوت همسر زن می گیرند چون مقاومتشان در برابر نیروی جنسی ضعیفتر است


    احکام اسلام برای عمل کردن است نه روی صفحه ماندن:


    بعد از تشریع حکم متعه از ناحیه خداوندرسول اسلام نیز به طور عملی به آن امر کردند تا کسی گمان نکند این حکم کذب یا شوخی است در واقع امر رسول اسلام آموزش به امت است که در آنچه خداوند امر کرده شرم وحیا را کنار بگذارند همانگونه که خداوند ورسول او از بیان واقعیت وحق شرم واستحیاء ندارند {والله لا یستحیی من الحَق}ابن مسعود می گوید که ما دریکی از جنگها که ملازم رسول اسلام بودیم چون زنها همراه ما نبودند وما (به خاطر طولانی بودن سفر)از لحاظ غریزه جنسی در فشار بودیم از حضرت سوال کردیم که آیا می توانیم کاری کنیم که غریزه شهوت را از بین ببریم آن حضرت ما را ازاین کار بر حذر داشتند و مسئله متعه را متذکر شدندودستور به متعه دادند واین آیه را قرائت فرمودند" یا ایها الذین آمنوا لا تحرموا طیبات ما احل الله لکم ولا تعتدوا ان الله لا یحب المعتدین"این سفارش وامر رسول اسلام در کنار امر قران راه را بر هر بهانه جو ومنتقد سد می کند واهمیت امر متعه را اعلام می نماید امر رسول اسلام به فعلیت کشیدن این حکم الهی است که آیندگان در آن تردید واشکال و حیا وشرم روا ندارند نکته بعد اینکه وقتی رسول اسلام منطوقاًامر وتجویز متعه می کند مفهوماً به زنان واجد شرایط نیز امر به قبول در خواست متعه می کنند مگر می شود امر در چنین مواردی یک طرفه باشد ؟بنابراین همان طور که متعه کردن سنت ومستحب است متعه شدن نیز سنت ومستحب است واین غلط مشهور است که گمان می شود فقط متعه کردن حسنه وفضیلت دارد وفقط متعه کننده از این مسئله بهره مند است خیر متعه شونده نیز اگر اجر وفضیلت کار وحسنه او از متعه کننده بیشتر نباشد کمتر هم نیست حتی می توان گفت که امر منطوقی نیز خاص مردان نیست بلکه زنان ودخترانی که مانند مردان به این مسئله نیاز دارند را نیز شامل است وآنها نیز باید حیارا در دین کنار گذاشته واز میان مردان به کسانی که تمایل دارند در خواست متعه دهند کم نبوده ند زنان ودخترانی که خود ابتدائا به مردان توصیه و در خواست این امر را کرده اندمن به فقط یک نمونه را از کتاب متعه شیخ مفید نقل می کنم . بشر بن همزه می گوید: در زمانامام باقر یکی از رجال قریش به من گفت : دختر عموی من که دارای مال بسیار بودکسی را دنبال من فرستاد وبیام داد:که تو می دانی که چه قدر برای من خواستگار آمده ومن همه را جواب رد داده ام زیرا نیازی به ازدواج ندارم اما شنیده ام که خدا متعه وازدواج موقت را در کتاب خود حلال دانسته ورسول اسلام (صلی الله علیه وآله) نیز آن را جزء سنت خود قرار داده است اما عمر از آن جلوگیری کرده وآن را حرام دانسته ومن می خواهم صیغه تو شوم تا در این عمل اطاعت خدا ورسول کرده وبا عمر مخالفت کرده باشم به او گفتم: اجازه بده خدمت امام باقر علیه السلام برسم واز او سوال کنم خدمت حضرت رسیده مشاوره کردم. حضرت فرمودند : قبول کن وعمل نما


    مشکل جامعه با یکی دومتعه حل نمیشود:


    هم اکنون در خانه های عفاف زنان ودخترانی هستند که در ماه ممکن است متعه 30 نفرشوند خیلی از این دختران باکره اند ومی گویند قصد ازدواج دائم را در آینده دارند ومتعه شدن قبل از ازدواج دائم را هیچ مانعی برای ازدواج دائم خود نمی دانند در میان این افراد موضوع ساده وجا افتاده است این افراد نیاز جنسی وعاطفی دیگران را حل می کنند راه شرعی را طی می کنند ودر نهایت عاشق هم می شوند و ازدواج دائم هم می کنند هدف آنها صرفا مسئله مالی نیست چون مهریه ای که قرار داده میبشود خیلی هم قابل توجه نیست خیلی هایشان آدمهای کاملا با شخصیت عفیف ومهربانی هستند به طوری که مردان وجوانانی که به مدت نیم ساعت با اینها متعه می شوند خیلی هاشان عاطفه قلبی نسبت به اینها به خصوص دختران پیدا می کنند وگاه جنبه جنسی در فرع قرار می گیرد . در بعضی خانه های عفاف شرعیت وعفاف کامل آن چنان موج می زندکه تمام قبح ها وباورهای خیالی و منفور ورای این دیوارها را از یاد می برد مشکل اینجاست که این نوع خانه های عفاف فقط در شهرهای مذهبی است وتوسط افراد با تقوا ومعتمد اداره می شود که شاید خودشان یک بار هم این خانمها را متعه نکرده اند گذشته از این که بعضی هایشان هیچ چیزی از متعه شونده ومتعه کننده در یافت نمی کنند !!! مسئله اینجاست که اگر زنان واجد شرایط بخواهند فقط یک بار متعه شوند مشکلی از کسی حل نمی شود چه اشکال دارد اگر کسی با فکر خود به دیگری انتفاع می رساند ودیگری با زور ویازوی خود به دیگری انتفاع می رساند یکی هم ازراه جنسی به دیگری بهره برساند فقط مشکل فرهنگ ماست که باید عوض شود برای چنین زنها ودخترانی که در چنین خانه های عفاف آمد ورفت دارند موضوع مانند جوامع غرب کاملا حل شده است البته از نوع اسلامی آن ! دختر وپسری که در جامعه غرب هر ماه به چند بار اطفای نیاز فکر می کنند در جامعه ما هم باید چندین وچند بار مطرح باشد نه اینکه فکر شود اگر یک زن ودختر واجد شرایط یک بار متعه شود یا یک جوان یک بار متعه کند دیگر مشکل حل می شود


  9. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28828
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : باید های و نبایدها در ازدواج موقت (فقط یک مقاله است)

    استقبال روشنفکران :


    خوشبختانه خیلی از کسانی که از متعه استقبال کرده وسراغ آن می روند اشخاص تحصیل کرده وبا فرهنگند واین نشان می دهد علی رغم وجود مغرضان دین ستیز عقل گرایی وشعور دینی در جامعه ودر میان تحصیل کرده هااز امتیاز ورتبه قابل توجهی بر خوردار است اینکه در شهرهای بزرگ نسبت به شهرهای کوچک از متعه بیشتر استقبال می شود ودر شهرهای مذهبی بیشتر، به خوبی نمایانگر آن است که هر چه شعور وفرهنگ بالاترباشد مردم در دین با شعورتر وفهمیده ترمی شوند وتاثیرات عقاید ضد دین وضد عقل کمتر می شود در حالی که در شهرهایی که تعصبات افراطی ومنفی بیشتر است متعه کمتر دیده می شود


    تز ونظریه اسلام آزادی ولذت جویی است


    اصل متعه نشان دهنده آن است که برخلاف تصور، اسلام قائل به آزادی جنسی است البته از نوع شرعی واین جای تعجب ندارد چون غریزه جنسی درست مثل غریزه ونیاز به غذا وپوشاک است چه دلیلی دارد که در یکی این همه آزادی در بهره وری وتنوع باشد ودر یکی این همه منع ومحرومیت در حالی که هر دو غریزه ای مثل همند وچرا در یک گوشه دنیا این همه آزادی جنسی ودر جای دیگر این همه حصر ومنع باشد یا در جامعه ما یک عده انسان لا ابالی راه لذت نامشروع رابه کرات تجربه کنند ولی یک عده انسان با تقوا همیشه محروم باشند لذا چون اینها مصداق تبعیض بلا دلیل است معلوم می شود که از اسلام نیست بلکه ازفرهنگ غلط خود ماست اگر خداوند، دنیا ولذتهای آن را برای انسانهای اهل ایمان وتقوا خلق کرده که قطعاً هم چنین است{ قل هی للذین آمنوا فی الحیاه الدنیا ...} لذا اینها اولی ترند به استفاده وبهره بردن از لذایذ وغرایز وباید بهره وری اهل ایمان از لذایذ مشروع آنگونه باشد که دیگران به حال آنها غبطه خورند نه آنکه بر عکس به آنها بخندند بنابراین متعه وسیله آن دسته از انسانهایی است که راه آزادی جنسی را از نوع نامشروع انتخاب نمی کننددر واقع انسانها مخیرند بین دو نوع آزادی جنسی یکی از نوع غربی ویکی از نوع دینی واین که بعضی اشکال می کنند که متعه نوعی آزادی جنسی است خوب بله که آزادی است چه اشکال دارداین ما هستیم که چون بی جهت عمر خود را در ریاضت گذرانده ایم خلاف آن را تصور می کنیم وگمان کرده ایم این محرومیتها حکم دین وعقل است در واقع اسلام با متعه به رقابت با راه نامشروع بر خواسته وتاکید وسفارش دین وفضیلتی که برای متعه قرار داده شده به خوبی ازاین مسئله حکایت می کند که مسلمانان از قافله لذت حلال محروم نمانند وبا متعه وآرادی مشروع حلال به رقابت با آزادی نامشروع بپردازند چون به همان اندازه که مردم غرب به روابط جنسی می پردازند مسلمانان نیز محتاج به آنند لکن متعه می آید وبه این آزادی جنسی شرعیت وقانونیت می دهد درست مثل ازدواج غیر موقت . وقتی اسلام خود دارد فریاد میزند که آزادی .. آزادی ....آزادی آنوقت ما بیاییم بگوییم که نه اسلام اشتباه می کند واین حرفها زشت است ؟صد آفرین براینها که مسلمان تر از خدایند!!اسلام در روابط شرعی جنسی وقتی که هیچ گونه حدو مرزی ازلحاظ کمیت قائل نشده مثلا نگفته که مرد چند دفعه در روز یا هفته یا ماه می تواند با همسر خود نزدیکی کندواز لحاظ کیفیت نیز حدی بیان نکرده است {فاتواحرثکم انی شئتم} ودر سن ازدواج نیز حد ومرز خاصی را ذکر نکرده است یا اینکه در متعه حد ومرزی برای تعداد زوجات مشخص نکرده وقائل به این شده که تا هر تعداد انسان می تواند در یکجا یا مکرر متعه کند واینکه این همه ثواب وتاکید در امر متعه وجود داردهمین به عنوان چند نمونه کوچک حاکی از اصل لذت طلبی وآزادی جنسی {از نوع حلال}در اسلام ونامحدود بودن لذت حلال برای انسانهاست همان طور که در اسلام اصل برائت در فعل داریم در لذت جویی هم اصل آزادی است مگر آنجا که خداوند خود منع نموده است


    افراط وتفریط


    مشکل جامعه ما این است که تعادل فکری مذهبی در آن نیست یک عده علی رغم مسلمانی تفکر ضد دینی ویک عده تفکر دینی سفت وسخت تر از خدا ورسول وقرآن دارندعمده ترین دردهای فکری اجتماعی ما افراط وتفریط تعصبات کور وتقلید گرایی های محض است.در قران هر دو گروه افراط وتفریط مورد توبیخ وسوالند ضربه ای که افراطیون به اسلام می زنند کمتراز دشمنان دین نیست . افراط وتفریط مر بوط به الان هم نیست همیشه همین گونه بوده در تمام ابعاد هم بوده حتی بعد سیاسی ، یک عده همیشه از حدود الهی می گذرند یک عده هم هر چند که از حدود نمی گذرند اما مسلمان تر وسفت وسخت تر از خدا یند معلوم نیست که این مسئله ریشه در تشیع ناقص ما دارد یا ریشه در نژاد وایرانیت ما ؟!! متاسفانه به قدری جامعه از تفکر ومنش اسلامی دورگردیده وگرفتار افراط و تفریط شده که برای اصلاح آن خیلی وقتها ارشاد هم موثر نیست بلکه باید ازنو فلک را شکافت وطرحی نودرانداخت در واقع جامعه به یک انقلاب اسلامی از نوع فکری نیادارد


    علت فضیلت متعه:


    فضیلت متعه وحسنات عظیمی که برآن مترتب است از 3جهت است یکی اینکه انسان با متعه از گناه قطعی یا احتمالی دور می شود وحقیقت وروح حلال وشرعیت را می چشد دوم اینکه به دین به علاقه ومحبت بیشتر می نگرد وحقایق جدید ولطیف برای او ترسیم می شود دیگر اینکه با این کار سنت اسلام راعمل کرده چرا که " ومن یعظم شعائرالله فانها من تقوی القلوب " از طرفی این همه تاکید بر متعه وحسنات عظیم مترتب برآن نشان دهنده آن است که خداوند به همان اندازه که نسبت به ترک گناه وحرام متعصب - ناهی وسفت وسخت است به همان اندازه نیز متعصب است ودوست دارد بندگان از لذتهای مشروع وحلال نهایت بهره رابرند ودر قبال آن خدا را شکر وتحمید کنند واصولا لذت یکی از ارکان کمال است وانساهایی که کمبود یا عقده لذت دارند روحشان نا متعادل و حرکتشان به سوی کمال کند تر است . زمیوه های بهشتی چه ذوق در یابد - هرآنکه سیب زنخدان شاهدی نگزید .
    نکته:متعه یک متاع ومزددنیوی برای اهل ایمان است { ویمتعکم متاعا حسنا الی اجل مسمی } واین غیر از متاع ومزد عظیم اخروی است {فیها ماتشتهیه الانفس وتلذالاعین} بر خلاف تمتع ومتاع اهل کفر که در قران از آن به عنوان استدراج ومتاع قلیل که ورای آن عذاب وسختی است نام برده شده {نمتعهم قلیلا ثم نضطرهم الی عذاب علیظ...}فرق لذت اهل ایمان وکفر در آن است که لذت اهل تقوا وایمان به خدا ومعنویت متصل است ولی لذت اهل کفر یک بهره ونصیب صرف دنیایی است که به هدف وغرضی ماورای حیوانیت متصل نیست .


    ازدواج موقت ودائم هر دو سنت ومستحبند وبلکه آنچه از مجموع روایات استنباط می شود آنست که فضیلت متعه برتر وبالاتر از ازدواج غیر موقت است اگر نگوییم در اصل یقیناً در محتوای آن اینگونه است مثلاً رابطه جنسی هم در ازدواج دائم دارای حسنه وفضیلت است وهم در ازدواج دائم اما در متعه بیشتر است چون این رابطه به خاطر مصونیت از گناه وانجام متعه به خاطر عمل به سنت است در حالی که در ازدواج دائم معمولا کسی به خاطر عمل به سنت اسلام ازدواج نمی کند بلکه به خاطر رسم وقانون عرفی و اجتماعی است ثانیا :روابط جنسی در ازدواج دائم یک رابطه شهوی عادی است نه به خاطر ترک گناه بله اگر هر دوی این مورد به نیت شرعی باشد ثواب آن کمتر از متعه نخواهد بود ثالثاً: در ازدواج دائم نادیده گرفته شدن حقوق از طرفین زیاد به چشم می خورد هم زن وهم مرد بسیار حقوق یکدیگر را ضایع می کنند وحتی در فقه گفته شده جایی که طلاق مستحب می شود آنست که طرفین خوف آن را داشته باشند که حقوق دیگری را نتوانند رعایت کنند یا از لحاظ اخلاقی خوف تعدی وگناه باشداین تازه در مورد خوف است ولی اگر عملا این مسئله در زندگی وجود داشته باشد بعید نیست که طلاق واجب شود ولی در بحث متعه هیچ یک از این حرفها نیست .
    نکته دوم : روایات متعه دو نوع است یک گروه روایات مربوط به احکام ودیگری روایات مربوط به فضیلت آن ؛ یکی از چیزهایی که اهمیت متعه را نشان می دهد اینست که در بعضی روایات به خصوص روایاتی که از امام صادق علیه السلام نقل است ایشان ابتدائا وبدون اینکه از وی سوال شود تاکید به متعه می کردندچون هر جا که ائمه اطهار مطلبی را ابتدائا وبدون سوال مطرح می نمایند حاکی از اهمیت واهتمام ائمه به آن مسئله است من به عنوان نمونه چند مورد از این روایات را از کتاب معتبر شیخ مفید{ باتهیه وتنظیم سید حسین نجفی یزدی } می نویسم {عن احمد بن محمد عن ابن عشیم عن مروان بن مسلم عن اسماعیل بن الفضل الهاشمی قال لی ابو عبدالله علیه السلام تمتعت منذ خرجت من اهلک قلت لکثره من معی من الطروقه اغنانی الله عنها قال وان کنت مستغنیاً فانی احب ان تحیی سنه رسول الله } اسماعیل بن فضل می گوید امام صادق به من فرمودندآیا از وقتی که از کنار همسر خود بیرون آمده ای متعه کرده ای؟عرض کردم در کنار من همراهان ودوستانی هستند علاوه برآن من نیازی در خود برای متعه احساس نمی کنم حضرت فرمود :هر چند که مستغنی هستی ولی من دوست دارم که سنت رسول خدارا را زنده نگه داری (1)هم چنین از احمد بن عیسی از محمد بن حسن از محمد بن عبدالله از صالح بن عقبه نقل شده که از امام باقر علیه السلام سوال کردم آیا متعه ثواب دارد فرمودند:اگر برای رضای خدا ومخالفت با فلان {عمر } باشد بلی بعد ادامه دادند هیچ حرفی با او نمی گوید الا اینکه حسنه ای برای او نوشته می شود وهر گاه نزدیک او شود گناهی از او بخشیده می شود وزمانی که غسل می کند خدا به اندازه موهایی که آب بر روی آنها ریخته می شود از گناهانش می بخشد{البته این ثوابها هم شامل مرد است وهم زن} هم چنین در روایتی دیگر از امام صادق به نقل از موسی همدانی آمده هیچ متعه کننده ای نیست الا اینکه وقتی غسل می کند خداوند از هر قطره آن آب ملکی خلق می کند که تا روز قیامت برای او استغفار کنند ومنع کننده از متعه را لعنت نمایند در دو مورد امام صادق علیه السلام فرمودند : دوست ندارم هیچ یک از شما از دنیا برود الا اینکه یک بار هم که شده متعه کند . حتی در یک مورد امام صادق علیه السلام به فردی که گفت هزینه متعه کردن را ندارم مبلغی به او دادند تا با آن متعه کند روایات خیلی زیاد است وما فقط به تعدادی انگشت شمار اشاره کردیم نکته جالب این است که حضرت متعه کردن را حتی اگر انسان به آن احتاج ضروری هم ندارد مورد سفارش قرار می دهند چون حسنه آن به قدری بالاست که حضرت نمی خواهند مومنین خود را از این حسنه عظیم بی بهره کنند ونکته جالب دیگر اینکه همه یا اکثر کسانی که حضرت تاکید متعه را به آنها می کند متاهل وهمسر دارند این نشان می دهد که اولا:انسانهای متاهل نیازشان کمتر از افراد عزب نیست وثانیا:حضرت نمی خواهند این کار ابزار دست انسانهای خام واقع شود که آن را از ابهت وسنگینی بیندازد نکته دیگر اینکه همه کسانی که حضرت آنها را امر به متعه می کند از خواص ومومنین هستند واین نشان می دهد که متعه اصالتا برای همین گروه است و بهتر است که از این مسئله فقط اهل آن آگاه باشند وبه آن مبادرت ورزند واینکه بعضی معتقدند این مسئله نباید علنا وآشکار در جامعه مطرح شود تا انسانهای سود جو از آن بهره نبرند با توجه به این روایات حرف درست وصحیحی است واصالتا زنی که باید نصیب یک انسان مومن ومتقی شود نباید به دست دیگران بیفتد وبهره متعه مال همین گروه است علاوه برآنکه تعداد مردان خواهان ازدواج موقت خیلی بیشتر از زنان واجد شرایط وخواهان است مثلا حدود70 در صد مردان اگر بگوییم خواهان ازدواج موقتند در زنان تعداد افرادی که هم واجد شرایط باشند وهم خواهان، ممکن است فقط 3 در صد باشد لذا بهتر است متعه فقط در مورد مردانی انجام گیرد که با تقوا ودوری گزین ازگناه ودر عین حال بسیار نیازمندند از جمله دلایلی که می رساند متعه مال مومنین وبا تقواهاست اینست که در روایات ازمتعه زن فاحشه نهی شده است خوب اگر متعه مال مردان غیر مومن هم بودچه دلیلی داشت که به طور مطلق نهی شود حداقل روایت تفکیک بین این دو گروه مردان قائل می شد چون دلیلی ندارد که یک مرد فاسد از متعه کردن زن فاسد نهی گردد لذا معلوم می شود که متعه مال آن گروه نیست مال مومنین است واز نکاح فاحشه نهی شده اند به خاطر حفظ شان وآبرو ی اهل ایمان وسبک نشدن ارج وقداست متعه بنا براین باید به عنوان یک اصل این گونه بگوییم که کاهش سن ازدواج وتسهیل شرایط ازدواج آسان حق همه مردم است اما ازدواج موقت فقط حق متقین است
    نکته سوم : اکثر روایاتی هم که در این زمینه نقل شده از امام صادق وبعد امام باقر وامام رضا وحضرت علی علیه السلام است به خاطر اینکه ایشان در شرایط آزادتر ودور از تقیه بوده اندمخصوصا ابتدای امامت امام صادق علیه السلام وانتهای امامت امام باقر علیه السلام ،روایاتی هم که از حضرت علی علیه السلام نقل گردیده مربوط به دوران خلافت ایشان است بنابراین اگر مسئله تقیه نبود مطمئنا روایات وتاکیدات بیشتر وچند برابر از ایشان ودیگر ائمه نقل می گردید ولی با اینحال با وجود آن شرایط در این زمینه سنگ تمام گذاشته شده است و روایات متعه به اندازه وافر وکافی بیان شده است وهیچ کمبود ونقصی در این زمینه وجود ندارد نکته دیگری که اهمیت متعه را یاد آور می شود آنست که متعه هم در قرآن ذکر شده هم در روایات از آن بحث شده وچنین مباحثی که این گونه اند حاکی از اهمیت آنهاست چون بعضی مسائل دین ومستحبات وسنتهاست که فقط در روایت آمده ودر قرآن نیامده بنابراین آنچه در قرآن وروایات هر دو ذکر می شود آنهم روایاتی که ائمه گاه ابتدائا از این مسئله سخن گفته اند نه به جهت سوال شخص خاص ،نشان از اهمیت وجایگاه این مسئله در اسلام است کما اینکه امام صادق علیه السلام نیز به برای نشان دادن حقانیت واهمیت این مسئله به همین نکته{که متعه هم درسنت آمده وهم در قرآن} اشاره نموده اند .


    جامعه ومشکلات جنسی وعشقی:


    حامعه ما هم در مسائل جنسی مشکل دارد وهم در روابط عشقی در واقع این دو مسئله در جامعه ما از همه جای دنیا حادتر است ومتاسفانه هم فرهنگ جنسی وهم فرهنگ عشقی هر دو دارای غلطها ی بیشمار ومسیرهای اشتباهی هستند در بعد جنسی تفریط بیش از اندازه ودر بعد عشقی افراط وادا واطوارهای بیش از اندازه وجود دارد که این مسئله هم بیشتر حاصل ازدواج دیر هنگام است چون هر چه این مسئله دیرتر انجام گیرد رویاها وخواسته ها ی طرفین از همسر آینده شان شکل رمانتیک تر و بیچیده تری به خود می گیرد ولی بعد از ازدواج وقتی می دانند آن چیز که در تصورشان بوده با آنچه هست کلی فرق دارد یک شوک وضربه روحی هم به مرد وهم به زن وارد می کند چون این ساختار رویایی آنقدر تنومند شده که سالها وقت می برد تا بتواند به شکل عادی خود بر گرد عمده بسیاری از طلاقها هم ریشه در این مسئله دارد در حالی که اگر ازدواج زودتر انجام شود عشق حالت منطقی تر ومتعادلتری به خود می گیرد
    مشکل اساسی در مسائل عشقی جامعه اینست که فکر می شود یک مرد در طول زندگی فقط باید متعلق به یک زن ویک زن باید فقط متعلق به یک مرد باشد وروابط لیلی ومجنونی ورمانتیکی افراطی خیلی مشهود است عشق معمولا در کنار عقل قرار نمی گیرد تا روشی منطقی بیابد البته منظور عشقهای حاد و ناخواسته نیست بلکه رمانتیک بازیها ورویا سازیهایی است که بعدها ممکن است با وارد شدن در حیطه حقایق جدید برای انسان درد آورشود یا موجب بروز تعصبات غیر منطقی گردد.
    واما در بعد جنسی: که مطلب واضح است جامعه ما دچار بحران است زیرا هم شهوت جنسی در جامعه ما حاد است وهم ناتوانی جنسی وهم عقده جنسی {می توان گفت حادتر از هر جای دنیا} اماحاد بودن شهوت جنسی به خاطر نبود منبع ارضای طبیعی ودلخواه برای افراد است چه متاهلین وچه مجردین ؛ ناتوانی جنسی هم یا به خاطر سرکوبهای عرفی ومذهبی افراطی است که افراد را از این موضوع دچار نوعی ترس وحس افراطی قبح کرده که در بسیاری از افراد به ناتوانی جنسی منجر می شود که در مقایسه با کشورهای دیگر به خصوص کشورهای غربی این مسئله کاملا واضح است ناتوانی جنسی هم که می گوییم به معنای آن نیست که افراد از رابطه جنسی ناتوان باشند بلکه به معنای آن است که فرد نمی تواند یک دید ولذت خوشایند وکامل در این مسئله داشته باشدیاتجربه نماید


    ویا اینکه ناتوانی جنسی به خاطر حبس طولانی مدت نیروی جنسی است که نتیجه عکس می دهد واگر ناتوانی هم ایجاد نکند حد اقل منجر به نوعی عقده روحی - جنسی می گردد حبس طولانی مدت هم که می گوییم یعنی آنکه سن از دوره اوج نیاز عبور کند که در دختران معمولا تا 18 سالگی ودر مردان معمولاً تا 24- 23 سالگی است چون نیاز جنسی تا این سن شدیدتر از هر رده سنی دیگر است واگر هم نیروی جنسی شخص تا این سن فعال نشده باشد در واقع دچار ناتوانی جنسی است و باازدواج نکردن مشکل ناتوانی بیشتری در سنین بالاتر برای او ایجاد خواهد شد آغاز فعال شدن نیروی جنسی هم در هر فرد متفاوت بادیگری است ممکن است در شخصی این نیرو حتی در سن 7-8 سالگی زنده شود ودر دیگری در سن 16سالگی بنابراین اگر انسان در سنی ازدواج کند که در اوج نیاز است هم از ازدواج وروابط جنسی آن لذت بیشتری می برد وهم بسیار کمتر از دیگرا ن دچار ناتوانی جنسی می گردند وهم سن ناتوانی جنسی دوران کهولت آنان بالاتر می رود به قول مشهور "تاتنور گرم است باید نان را چسباند " واما عقده جنسی؛ در صورتی است که شخص در سن اوج نیاز ارضا نشود یا در سن اوج نیازازدواج کند ولی شریک جنسی او جوابگوی نیاز شدید او به هر دلیل نباشد که با بالا رفتن سن این عقده جنسی در او ریشه دارتر می شود.










    (1)البته روایاتی هم هست که در صورت عدم نیاز وداشتن همسر از این مسئله نهی شده است مثل روایت امام کاظم علیه السلام


    عن ابا الحسن ثالث الکاظم (ع )است که به علی بن یقطین فرمودند: (تو را با متعه چه کار و حال آنکه خداوند تو را از آن بی نیاز کرده است.)اصول کافی جلد پنجم ،‌ص 45(










    - آرشیو نظرات ازدواج موقت


    قسمت هفتم




    متعه مخصوص مردان وزنان با تقواست:


    متاسفانه بعضی عوام الناس فکر می کنند متعه مال زنهای فاسد وبی بند وبار است ولی برعکس این تفکر ،اسلام ازدواج موقت با زنان فاسدرا نهي نموده وآن را مكروه شمرده است واگر زن مشهور به فساد باشد کراهتش شدید تر است وحتی بعضی آنرا حرام دانسته وحکم به احتیاط واجب داده ولازم دانسته اند که حتما باید او را قبل از عقد توبه داد بنابراین اسلام مستحب دانسته كسي را كه براي ازدواج موقت انتخاب مي كنند مومنه وعفيفه باشد البته کراهت مذکور در صورتی است که مرد ،مومن وآبرومند باشد والا اگر مرد خودش هم فاسد باشد ازدواج او با زن فاسد کراهت ندارد همانطور که ازدواج زن مومنه وعفیف با مرد فاسد وفاسق نیز کراهت دارد و اسلام تصریح کرده که زنان مومنه از آن مردان مومنند چه در ازدواج موقت وچه دائم {الطَّیِّباتُ للطَّیِّبین والخبیثاتُ للخبیثین } واصلا نکته این است که اهل فساد هیچ گاه دنبال متعه نیستند زیرا کسی که فاسد است یعنی آنکه متعه وغیر متعه برای او چندان فرق نمی کند وحلال وحرام در نظر او مساوی است والا راه فساد را بر نمی گزیند وهیچ گاه بر سر دو راهی حلال وحرام قرار نمی گیرد


    آنها که شعار مبارزه با ازدواج موقت وتعدد زوجات را سر می دهند والگویشان جامعه غرب است که هیچ یک از این دو را ندارند غافل از اینند که در عوض آنان رابطه آزاد جنسی را قبل وبعد از ازدواج دارند بنابراین معلوم است که نیازی به تعدد زوجات نخواهند داشت آنان که در جامعه ما از دین هیچ نمی فهمند و رابطه آزاد برایشان مثل آب خوردن است باز نیازی به هیچ یک از این دو ندارند این دو مسئله مربوط به زنان ومردان با تقوا وخدا ترس است که راه مسیر آزاد وحیوانیت محض را بلد نیستند


    مسلم است که هضم سنتهای دین برای کسانی که از جهان بینی دینی بویی نبرده اند سنگین است متعه که جای خود دارد قرآن همان نماز هم که ابتدایی ترین سنت دین ومذهب است را برای خیلی ها امر سنگین وغیر قابل هضمی می داند: " وانها لکبیره الا علی الخاشعین "






    بنابراین:


    1-ازدواج موقت مال دو گروه است1- زنان ومردان مومن وبا تقوا(در هر شرایط) 2 - زنان ومردانی که در شرایط بسیار اضطراری جنسی یا عاطفی واقع شده اند


    2-کاهش سن ازدواج دائم وبر خورداری از ازدواج آسان ورفع مشکلات موجود بر سر راه آن وتعددزوجات حق همه مردم است اما ازدواج موقت حق زنان ومردان متقی است متعه مال انسانهایی نیست که دسترسی به حرام ندارند بلکه ازآن کسانی است که از حرام وعقوبت الهی می ترسند هر چند که به حرام دسترسی داشته باشند


    همسریابی اینترنتی


    بحث همسریابی اینترنتی به خصوص در مورد ازدواج موقت سالهاست که طرفداران زیادی را به خود جذب کرده(1) اما در صد موفقیت از طریق اینترنت تا چه اندازه است وچند در صد موفق به یافتن همسراز این طریق شده اندبنده خود در سایت قبلی ام که بخش همسر یابی را قرار داده بودم به این آمار دست یافتم که بیش از 95 در صد افرادی که کامنت گذاشته اند مرد بودندتازه آن تعداد کم هم که خود را به عنوان مونث معرفی می کردند بعضی هاشان کذب بودند در واقع می توان گفت تعداد خانمهای واقعی چیزی حدود 2 یا 3 در صد نسبت به آقایان بود تازه اینها هم نه عنوان داوطلب برای ازدواج موقت بلکه به به عنوان اظهار نظر موافق یا مخالف کامنت می گداشتند حال ممکن است بگوییم بعضی خانمها خودشان ممکن است به ایمیل افراد مورد نظر جواب دهند وعلنا خودشان ایمیل ودر خواست نگذارند ولی در این مورد هم من از کاربران خواسته بودم که هر کدانم که موفق به این می شوند که از طریق اینترنت واین سایت همسر یابی کنند مرا در جریان بگذارند که متاسفانه هیچ موردی در این مورد به من گزارش نشد -بنابر این این مسئله می رساند که همسریابی اینترنتی در زمینه ازدواج موقت تقریبا نا موفق است در اینجا به بعضی دلایل عدم استقبال جامعه زنان ازاین مسئله اشاره می کنم 1- عدم بستر سازی واطلاع رسانی دینی وتوجیه جامعه به خصوص زنان در این زمینه 2- قبح عرفی وترسی که زنان از بر ملا شدن موضوع دارند که منجر به ملامت آنها از سوی ناآگاهان به حقیقت متعه می شود 3- غرور زنها که نمی خواهند در این زمینه آنها اول قدم جلو بگذارند وبیایند مثلا به کسی ایمیل بزنند که بنده حاضرم با شما ازدواج موقت داشته باشم بلکه در این زمینه باید عملی به دنبال متعه بود آن هم رودر رو با احترام ودر خواست وبعضا اصرار {جالب اینجاست که بعضی آقایان در سایت همسریابی بنده تازه شرط وشروط هم برای خانمها می گذاشتند }4- عدم شناخت زنان از مردانی که در خواست می گذاردند 5- عدم دسترسی بسیاری از زنان واجد شرایط به اینترنت یا سایتهای همسریابی 6- عدم همخوانی سنی زنان واجد شرایط وآقایانی که در خواست می گذارند چون بسیاری از این زنان میانسال هستند ولی اکثر آقایان در خواست کننده نوجوان وجوانند 7- تعداد افراد واجد شرایط در خانمها باافراد واجد شرایط در آقایان خیلی متفاوت است مثلا مردها چه مجرد وچه متاهل هیچ مانعی برای ازدواج موقت ندارند ولی خانمها متاهلینشان که از رده خارجند مجردین هم که بنا بر فتوای اکثر مراجع اذن ولی لازم است فقط می ماند مطلقه ها وکسانی که شوهر خود را از دست داده اند و بعضی مجردینی که دارای شرایط هستند این افراد هم یک عده که سنشان به حدی بالاست که کسی رغبت به ازدواج باآنها را ندارد وبقیه هم یک عده شان فقط به فکر ازدواج دائم هستند وبه ازدواج موقت رغبتی نشان نمی دهند یک عده شان هم از این مسئله ترس یا کراهت دارند وفقط یک عده بسیار کم می مانند که حاضر به ازدواج موقتند که اینها هم عده زیادشان همان طور که عرض کردم از اینترنت وسایتهای همسریابی بی اطلاع هستند البته این در مورد ازدواج موقت است در مورد ازدواج دائم در صد موفقیت درهمسریابی اینترنتی به مراتب بیشتر است ومن این نوع همسر یابی را بهتر از خواستگاری های معمولی می دانم یعنی معتقدم که جوانها اول از این راه با هم آشنا شوند بعد به خواستگاری بروند زیرا خیلی ها قبل از خواستگاری همدیگر را نمی شناسند وبعد از خواستگاری هم یا به خاطر رو در بایستی ویا یک عشق ناخواسته مجبورند واقعیات دیگر را نادیده بگیرند ولی درآشناییهای اینترنتی ،افراد تمام خصوصیات وبیوگرافی وشرایط خود را می توانند بیان کنند واگر جنس مخالفی خود را منطبق بر آن خصوصیات وشرایط یافت آمادگی خود را اعلام می کند


    با توجه به آنچه گفته آمد بنده با علنی مطرح شدن مسئله متعه در میان مردان مخالفم چون مردان بدون تبلیغ هم به دنبال این مسائل هستند مشکل از ناحیه زنان وعدم اسبقبال آنهاست بنا براین فقط باید در میان زنان این مسئله به شیوه های گوناگون مطرح شودونیاز به فرهنگ سازی فقط در میان زنان ودختران احساس می شود ومردان مشکلی ندارند در ثانی علنی مطرح نشدن این موضوع در جامعه مردان باعث آن می شود که فقط افراد با تقوی یا افراد واقعا نیاز مند به این مسئله رو آورند تا اینها بهتر وراحت تر بتوانند به متعه دست یابندروی همین اساس با تشکیل خانه های عفاف به صورت علنی وآزاد نیز مخالفیم به علاوه این مسئله اگر علنی شودسوء استفاده هایی از آن می شود یا مخالفتهای غیر منطقی با آن می شود که بیشتر چهره آن را مخدوش می کندعلاوه براین همان طور که گفته آمد زنان ودختران واجد شرایط ونیز موافق این مسئله در قبال مردان خواهان بسیار کمترند وعملا امکان متعه برای همه مردان وجود ندارد شاید بتوان گفت در قبال هر صد مرد خواهان دو یا سه زن وجود دارد که هم واجد شرایط وهم موافق باشند


    طرح اصولی :


    هر چند که مزایایی هم برای تشکیل خانه عفاف وجود دارد واگر دولت بخواهد این طرح را عملی کندلازم است که در هرشهر به تعداد لزوم این مراکز فقط با مدیریت افراد معتمد وبا تقوا وآگاه به مسائل شرع راه اندازی شود تنها کار لازم ایجاد یک قانون وآیین نامه در مورد این مراکز ونظارت برای جلوگیری از تخلف وسوء استفاده است اما مزایای این طرح:خانه عفاف از بعضی عواقب مربوط به مسئله عدم ثبت ازدواج که ممکن است برای بعضی ها مشکل ایجاد کند مانع می شود چون این مراکز هم می تواند محلی برای گذراندن مدت برای افرادی باشدکه مکان مناسب برای آن ندارند وهم مراکزجداگانه ای از دفاتر محضری برای ثبت ازدواج موقت باشند (که باید قانون این تبصره را در مورد خانه عفاف قائل شودوالا کار با صعوبت همراه می شود )ثانیاً : هم مسائل شرعی و هم بهداشتی خیلی بهتر در این مکانها با نظارت رعایت می شود سوم اینکه وقتی این مسئله قانونمند شودوموردحمایت دولت باشد ترس موجود برای این مسئله برای افرادی که شدیداً به این مسئله احتیاج دارند ودر عین حال ممکن است به گناه بیفتند از بین خواهد رفت ودیگر اینکه در خانه عفاف یک زن می تواند در یک روز باچندین مرد رابطه شرعی داشته باشد ومشکل مردان بیشتری به این طریق حل شود ولی در بیرون یک زن اگر متعه مردی شود در غالب موارد انحصار طولانی مدت به وجود می آید تازه غالبا در این گونه عقدها دخول هم صورت می گیرد وزن نیاز به عده نگه داشتن طولانی دارد








    در مجموع باید این خانه ها کاملا مخفیانه عمل کنندوشرایط افراد برای ورود به این خانه ها چندان راحت وآسان نباشد تا جز افراد واقعا نیازمند به این کار مبادرت نکنند در مسئله ازدواج موقت باید معتدل باشیم اگر باب ازدواج موقت خیلی باز شود مشکل آفرین واگر هم بسته شود باز مشکل آفرین خواهد بود که بسیار مخرب می شود بنابراین باید در این مسئله آهسته ولی مستمر حرکت کرد وخانه های ازدواج موقت به صورت مخفی و بدون سروصدا با شرایط نه خیلی آسان عمل کنند


    اول غریزه بعد فریضه:


    مسئولین جامعه اگر اسلام شناس بودند می دانستند که مشکل غرایز جامعه اولین اهتمام هر دین و مکتب وحکومتی است زیرا تا غرایز مردم دچار اختلال باشد نتیجه آن عقده وعصبیت وفرار ازدین خواهد بود نبی گرامی اسلام می فرمایند "لو لا الخُبز ما تصدَّقنا وما صلَّینا" یعنی :اگر نان (برای خوردن) نباشد ما نه نماز می خوانیم نه صدقه می دهیم. این یعنی این که اول غریزه دوم فریضه {درست برعکس تفکر مقس مابان امروز}غریزه شهوت هم مثل غریزه غذاست ودین نه اجازه داده آن را سرکوب کنیم ونه از راه حرام اطفایش نماییم بنابراین شما بهتر است مسلمان تر از خدا ورسول نشوید وبه دنبال با تقوا کردن مردم بیش از آنچه خدا ورسول از آنان خواسته اند نباشید بهتر بود اول جامعه را اسلامی می کردیم بعد نام آن را جمهوری اسلامی می نهادیم نه آنکه اول نام آن را اسلامی بگذاریم وبعد دل به این خوش کنیم که با اسم ونام همه چیز حل می شود و از برون در مغرور صد فریب گردیم این که می گوییم مملکت امام زمان همه مشتی اوهام وحرفهای ساختگی دست خود ماست آیا امام زمان خودش به ما اعلام کرده که مملکت شما مملکت من واسلام شما اسلام من است؟ آیا شمااز دل امام زمان خبر دارید ومطمئنید که دلش ازدست این اسلام به تنگ نیست؟ در جامعه ما متاسفانه یک عده که اصلاً از دین باطنی وحقیقی بی خبرند یک عده هم که دین شناسند عرضه وجسارت اجرای آن را ندارند. بنابراین در ادعای اسلامیت ناب جای شبهه است زیرا اسلامی که درآن مردم عقده ای وخسته بار بیایند اسلام حقیقی نیست حاکمیت حق ندارد نبود شرایط عرفی را برای اجرای اسلام در ابعاد مختلف فکری وعملی بهانه قرار دهد چون وظیفه مبارزه با عرفهای ضد دین وفراهم کردن بسترها بر عهده خود اوست واگر حاکمیت هم بخواهد همرنگ جماعت شود دیگر فاتحه اسلام خوانده است عرفهای ضد دینی در بسیاری از ابعاد دامنگیر جامعه است وتنهامربوط به بحث ازدواج نیست هرچند که در بحث ازدواج به خاطر اهمیت وجایگاه ویژه آن بحث داغتر است وحتی در ازدواج دائم شاید بتوان گفت که عرفهای غلط عمیقتر وحادتر است تا ازدواج موقت ما یک کشور بحران زده از لحاظ جنسی هستیم غربی ها باز دنیایی دارند اما ما نه وضع دنیایمان با این اسلام عجیب وغریب آقایان معلوم است نه وضع آخرتمان راه آزادی جنسی که به وسیله اسلام بسته شده راه ازدواج موقت را هم که نا آگاهان بسته اند راه تجدید فراش بر ای مردان نیازمند هم همین طور سن ازدواج دائم هم که بالا رفته وبا این شرایط وتشریفات سنگین هم تقریبا ازدواج دائم وضعی مثل کوه کمر شکن یافته ویک جوان باید صبر ایوب داسته باشد تا به سن ازدواج برسد مردم هم تحت فشار شدبد غریزه اند ونیاز را هم در وجود آنها نمی توان کشت حال بفرمایید مردم چه خاکی باید به سرشان کنند


    اثرات متعه:


    با توجه به آنچه در مباحث مختلف گفته آمد اهم نتایج ازدواج موقت را به این شرح است 1- کاهش افسردگی-2- کاهش عقده وحرص جنسی وعاطفی 3- بالا رفتن کارایی4- آرامش فکری وجنسی، چندی قبل یکی از دوستان بنده که بیست سالش هم بیشتر نبود آمدم پیشم وخیلی بدون رودروایستی از من در مورد ازدواج موقت ونحوه جواز آن واحکام شرعی آن راهنمایی خواست من هم دیدم که اشتیاقش به این کار خیلی زیاده راهنماییهای لازم را کردم او هم در عرض چند ماه باچندین نفر ازدواج موقت کرد که حد اقل سه تای آنها دختر بودند بعد از اولین ازدواج موقتی که داشت روزی به من گفت که بعد ازاولین رابطه جنسی تا مدتها به ِآرامش روحی روانی بالایی رسیده وخیلی بهتر توانسته درس بخواند 4-بالا رفتن انگیزه واراده افراد برای تقوا وخویشتنداری در مقابل گناه به خصوص گناهان جنسی ودر واقع اهل هدایتند که دنبال لذتهای مشروعند وبر خورداری از لذتهای حلال نیز انگیزه انسان را برای ارتکاب حرام وبی تقوایی کم می نماید وایمان انسان را به دین بیشتر می کند{ لیزدادوا ایمانا مع ایمانهم}5- بهره وری از مواهب معنوی وثواب متعهاین اثرات به هیچ وجه در روابط آزاد وجود ندارد واگر هم داشته باشد دیر یا زود عواقب آن وعذاب وجدان حاصل از گناه دامنگیر انسان می شود به خصوص برای ما که مسلمان ومعتقد به ثواب وگناه ومسئله عقوبت ومعادیم


    نکته: آنچه در مسئله متعه باعث کاهش عقده جنسی می گردد این است که انسان بعد از متعه کردن می فهمد که خیلی از این زیباییها وآب وتابهای بیرونی فقط یک جلوه ظاهری است وشاید بیرون این صورتها جاذبه دارتر از درون باشدبه قول مولوی : از برون سو ماهتاب واز درون سو کاهتاب .. و چه بسا همسر خود انسان از خیلی از زنان که در ظاهر با جاذبه تر و دل انگیزتر می نمایند بهتر باشد به هر حال هر مردی می خواهد تجربه جنسی اش در یک زن محدود نشود وهمچنان این حرص در وجود او هست که بداندشکل اندام یالذت جماع با زنان دیگر چگونه است که با متعه این ولع وحرص تا حد زیادی فروکش می کند در واقع در مرد روحیه تنوع طلبی است ولی در زن ودختر اصل شهوت ونیاز ثابت وجود دارددر وجود یک مرد تا زمانی که مجرد است شاید این حس تنوع طلبی وجود نداشته باشد ولی وقتی که متاهل شود این حس به نحو قوی یا ضعیف خود را نشان میدهد وهر چه سن بالاتر رود بیشتر می شود


    یک اشکال:


    بعضی می گویند اگر چیزی به اسم متعه وجود دارد پس چرا در امتهای قبل از اسلام اثری از آن نیست؟


    جواب: دلیلی وجود ندارد که هر چه در اسلام هست در امتهای قبل هم وجود داشته باشد بله واجبات ومحرماتی که وجوب و حرمتشان ذاتی است نه تعبدی وهمه اصول اعتقادی بین ادیان مشترک است بعضی احکام یا سنتها نیز مخصوص اسلام است که در امتهای قبل نبوده یا به خاطر تخفیف یا تفضل یا تکمیل














    شرایط شرعی وقانونی :


    بین شرایط شرعی متعه با شرایط قانونی آن اختلاف جز در موارد انگشت شمار وجود ندارد از آن جمله یکی مسئله ثبت ازدواج موقت است که از لحاظ شرعی وجود شاهد وثبت ،شرط صحت نیست ولی از لحاظ قانونی هر چند که ثبت ازدواج باز شرط صحت عقد نیست ولی برای جلوگیری از بعضی عواقب این مسئله از بعد اجتماعی به عنوان شرط مطرح شده که متخلفین از آن بین یک تا شش ماه حبس می شوند فرق دیگر آنست که از لحاظ شرع ازدواج دختر در هر سنی فقط با اذن ولی جایز می شود ولی قانون گفته که ازدواج دختر زیر 16 سال علاوه بر اذن ولی اذن دادگاه را از جهت تشخیص صلاحیت را هم لازم دارد








    اما آنچه بیانش مهم است آنست که عمده این دو شرط مربوط به ازدواج دائم است نه موقت وقانون می باید بین این دواندکی فرق قائل شوداما در شرط اول : مسئله ثبت در ازدواج دائم بیشتر به خاطر عواقبی است که ممکن است دامنگیر زن شود مثل حامله شدن وغیر باکره شدن یا یا سوء استفاده مثل ترک کردن زن که اگر مدرکی دال بر ازدواج آنها نباشد زن از هیچ حق قانونی بر خوردار نمی شود ولی در متعه این گونه نیست {به خصوص در متعه غیر باکره }چون در این نوع ازدواج هیچ کس به دنبال فرزند آوردن نیست به خصوص با شیوه های جلوگیری امروزه وثانیا راه سوء استفاده در این ازدواج برای مرد خیلی کمتر است چون زن ومرد در این نوع نکاح از حقوق چندانی بر خوردار نیستند که مثلا مرد بخواهد خق زن را نادیده بگیرد به خصوص با ازدواج یک ساعت ونیم ساعته بله اگر مردی بخواهد با دختر باکره ای نکاح موقت کند می توان گفت که اهمیت این مسئله از لحاظ قانونی مهم است ولی باز باید فرق قائل شد بین ازدواج در خانه های عفلف که تحت نظارت صورت می گیرد با ازدواج در بیرون اگر بحث خانه عفاف باشد که باز مشکلی از لحاظ عواقب یا سوء استفاده یاندانم کاریهای دوطرفه وجود نخواهد داشت البته باید قانون برای مردانی که در این مسئله سوء استفاده می کنند مجازاتهای سنگین تر وضع کند تا چهره این سنت شرعی در جامعه مخدوش نشود
    اماشرط دوم:در مورد ازدواج زیر 16 سال که اصلا بنده چه در مورد نکاح دائم وچه موقت نظرم این است که این یک شرط مزخرفی است وقانون به اسم مصلحت بینی آن را باب کرده ولی اگر واقع این مسئله این گونه است که قانون گفته می باید در صدر اسلام رسول خدا ازدواج زیر 16 سال را علاوه بر اذن ولی منوط به تشخیص حاکم شرع هم قرار می داد چرا که مشکلاتی امروز در مورد ازدواج زیر 16 سال وجود دارد قطعا آن روز هم وجود داشته است بنابراین این یک دخالت بیجای قانون در اختیارات وزندگی خصوصی مردم است به خصوص اختیاراتی که خود شرع آن را جایز کرده است واگر قرار باشد همه جا به اسم مصلحت بینی قانون شریعت را محدود کنیم که دیگر هیچ آزادی واختیاری برای مردم باقی نمی ماند
    عامل اصلی بحران :


    ما در جامعه یکی با بحران جنسی مواجهیم ودیگری با سنتهای غلط در ازدواج دائم ،آنچه مسلم است حکومت مقصر اصلی در وضع به وجود آمده است هر چند که مردم هم به خاطر جهالتهای دینی در این مسئله به دور خود تازهایی تنیده اند که خود را در آن گرفتار کرده اند ولی این هم ریشه در عدم آگاهی رسانی دینی صحیح وکافی واجرای درست اسلام در جامعه از طرف حکومت دارد اگر حکومت به جای آنکه صرفا فقط سیاست را بگیرند وباقی ابعاد را رها کنند در اشاعه شعائر دینی وایجاد شرایط مناسب ومبارزه با بدعتهای فکری و نشر آزادیهای مشروع در جامعه می کوشیدند قطعا امروز به این مرحله بحرانی نمی رسیدیم حتی در مورد مسئله ای ابتدایی مثل حجاب هم عملکرد حکومت به گونه ای بوده که به جای آنکه مردم را به سوی اسلام جذب کند به بالا رفتن سطح بد حجابی در جامعه منجر شده اگر حکومت در بعضی موارد بی جهت جلوی آزادیهای مشروع مردم را سد نمی کرد وهمت بیشتری در تبیین وتحقق سنتها وباورهای اسلام در جامعه به خرج می داد ملت نه این همه عقده ای ودین گریز می شدند و نه این گونه راحت تمام حریمها وحرمتها شکسته می شد


    نکته بعد اینکه باید بحث ازدواج موقت یک روال عادی وکاملاً طبیعی به خود بگیرد متاسفانه بعضی افراد ورسانه هااز این مسئله کوه می سازند در حالی که متعه وفلسفه وجودی آن یک امر جا افتاده وواضح است ودلیلی ندارد که هر از چند گاهی که کسی بحثی در این مورد می کند این همه سروصدا وبوق وکرنا راه انداخته شود رسانه ها مخصوصا باید با این مسئله کاملاًطبیعی برخورد کنند وهمان طور که راحت در مورد ازدواج دائم حرف می زننددر مورد آن صحبت نمایند چون هر چه این مسئله برزگتر وجنجالی ترشود دچار اطناب وبغرنج بیشتری می گردد واین باعث ایجاد شبهه هایی در یک مسئله کاملا بدیهی می شودبرای فرهنگ سازی باید روش اهسته وبیوسته بودن اصل کار قرار گیرد ولی متاسفانه این مسئله مدت زیادی مسکوت گذاشته می شود بعد هم یکباره وضربتی می خواهیم در مدت کوتاهی آن را در جامعه جا بیندازیم


    برای ترویج این مسئله حرف یک وزیر ووکیل کفایت کننده نیست باید به طور مستمر از این مسئله به خصوص در رسانه ها وصدا وسیما صحبت شود وشرم وخجالت کنار گذاشته شود وقتی کشورهای غربی شبکه های تمام جنسی راه می اندازند که زن ومرد به صورت لخت مادر زاد به معاشقه جنسی می بردازند آنگاه تلویزیون جمهوری اسلامی از این شرمش می شود که در مورد متعه که یک رابطه وازدواج شرعی است بحث کند؟!! دیگران در باطل خود اهل شرم وترس نیستند ولی ما در حق وبیان آن این گونه ضعیف واهل حیائیم!!!


    اکتفا کردن به حرف هم نه تنها مشکلی را حل نمی کند بیشتر توی ذوق مردم هم می زندمثل حلوا حلوا کردنی که فقط دهان مردم را آب می اندازد ولی از آن خبری نیست از آنجا که هم بحرانهای جنسی وهم بحرانهای عشقی وعاطفی در جامعه ما از همه جای دنیا بیشتر است این کار نیاز به یک عزم جدی از سوی مسئولین دارد نمی شود که هر از چندی یک نفر فقط بیاید یک اظهار نظری کند وبعد به خاطر جنجال 4تا آدم جاهل این بحث کنار گذاشته شودومسئولین در مورد آن سکوت اختیار کنند. زمانی حضرت آیت الله هاشمی رفسنجانی در زمان ریاست جمهوری خود این بحث را به طور جدی وعلنی مطرح کرد ولی آن زمان هم مسئولین به خصوص وکلای مردم هیچ اقدامی انجام ندادند چند سال قبل هم که دیدند تمام راهکارهای مبارزه با فساد با شکست مواجه می شود و جوانان دارند عقده ای می شوند وسن ازدواج دارد بالا می رودآمدند بحث خانه های عفاف را مطرح کردند اما بی عرضگی و تشتت آراء وحس عدم مسئولیت مسئولین باز هم این موضوع را در حد حرف باقی گذاشت اینکه بگوییم چون ازدواج موقت با تعذادی مخالف مواجه است که دلیل طفره رفتن نمی شودچون اولا اکثریت مردم با این امر موافقند ثانیا شما می خواهید برای موافقان خانه عفاف ایجاد کنید نه مخالفان ثالثاً همیشه هر چیزی مخالف دارد رئیس جمهور ورهبر هم مخالف دارند هر مسئولی مخالف دارد احکام شریعت مثل نماز -خمس - زکات - جهاد و... مخالف ومتمرد دارد حال همه را باید کنار گذاشت وتعطیل کرد؟!! لذا دولت ومجلس موظفند خجالت وملاحظه را کنار گذاشته بنشینند یک تصمیم عملی وفقط عملی بگیرند چون واقعاً جامعه ما با بحران ومشکل مواجه است آقایان باید بدانند مشکلات اصلی مردم وتمامیت اسلام تنها مسئله آمریکا وسیاست خارجی نیست که فکر شود فقط با گفتن مرگ بر آمریکا همه چیز حل است خیلی هاشاید فکر می کنند اسلا م یعنی فقط نماز وروزه واعتکاف و ولایت فقیه اینها فقط یک صدم کل اسلام است ضرورت توجه به مشکلات ازدواج وبحران جنسی {که یکی از دهها مسئله بغرنج جامعه ماست که حاصل عدم اجرای صحیح اسلام می باشد}کمتر از مسئله سیاست وانرژی هسته ای وارسال ماهواره به فضانیست این درست خلاف جهت اسلام ناب مورد ادعاست که یک بعد را محکم بگیرید ویک بعد دیگر را محکم رها کنید نه از زمانی که اسلام هیچ رابطه ای با سیاست نداشت ونه از حالا که اسلام فقط شده سیاست ودیگر هیچ اگر نمی توانید اسلام را اجرا کنید ومی دانید که دیگرانی بهتر از شما از عهده این کار بر می آیند این مسئولیت ها قطعاًبرشما حرام است ومشکل اینجاست که خیلی از اینها اصلا از فقه واسلام هم سررشته ندارند واسلام را در همان باورهای ظاهری شناخته اند

  10. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28828
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : باید های و نبایدها در ازدواج موقت (فقط یک مقاله است)

    تاثیر شبکه های مبتذل: بنده با ماهواره مخالف نیستم ومعتقدم خیلی از برنامه های ماهوا ره از خیلی از شبکه های ما آموزنده تر ومتنوع تر است و حتی بعضی شبکه های خبری آن از اخبار ما کم سانسورتر ومنصفانه تر در بیان حقایقند ولی در کنار اینها شبکه های غیر اخلاقی هم هست که می تواند بسیار مخرب وبحران زا باشند البته بحث فقط روی ماهواره نیست ولی از آنجا که ماهواره در اکثر خانه ها هست باید مردم به این نکته توجه داشته باشند که تماشای یک صحنه مبتذل مشکل آنها را ممکن است در کوتاه مدت حل کند ولی به صورت مزمن عقده وفشار جنسی در شخص افزایش می یابد که باید به طور طبیعی حل شود واگر جنس مخالفی در اختیار نیاشد که بتواند به طور طبیعی نیروی جنسی انسان را حل کند ممکن است شخص را به عواقب ناخوشایندتری گرفتار کند


    از دیگر مضرات این مسئله این است که تماشای مکرر فیلمهای مبتذل شرم وحیا وتقوا را در وجود زن ومرد از بین می برد واصلا اعتقادات دینی خود را فراموش خواهیم کرد ومسئله زنا ورابطه آزاد برایمان از زشتی می افتد خوب کسانی که د ر این صحنه ها روابط آزاد خود را نشان می دهند بر اساس اعتقاد خود عمل می کنند ولی ما که یک مسلمانیم به هیچ وجه نمی توانیم مثل آنان باشیم واگر انسان ضعیف الاعتقادی باشیم خیلی راحت با آن اعتقاد مخالف هماهنگ می شویم این مسئله برای زنها بیشتر خطرناک تر است تا مردان و تعجب اینجاست که بعضی مردان ابایی ندارند از اینکه همسرانشان اندام جنسی یک مرد را در این صحنه ها تماشا کنند ووهوس دومی در وجود آنها ایجاد شود وکم کم روح حیا وعفت در وجود آنها دریده شود و به تدریج احساس کنند اکتفا کردن به یک مرد برای آنها کم وناکافی است نه تنها همسران بلکه فرزندکان وکودکان نیز در بسیاری از خانواده ها راحت وآسان به هر شبکه ای دسترسی دارند در بعضی کشورها وحتی کشورهای غربی اگر مجریان قانون بدانند که والدین اجازه تماشای شبکه های مبتذل یا حتی فیلمهای خشونت بار را به فرزندان زیر 18 سال داده اند جریمه یا زندان می شوند وخیلی نسبت به این مسائل سختگیرند ولی در این جامعه که اصطلاحا اسلامی هم هست حد ومرز وکنترل جدی در بسیاری از خانواده ها نیست امروز با حجم عظیم ورود ماهواره ها به خانه ها وسایتهای غیر اخلاقی ورد وبدل اطلاعات ناسالم از طریق موبایل ،سن آگاهی نوجوانان از مسائل جنسی پایین آمده و عملا نمی توان آنها را تا وقت ازدواج از این مسائل غافل ودور نگاه داشت بنابراین باید فکر اساسی کرد


    به هر حال این مسئله را عرض کردم از آن جهت که روحیه وتمایل به زنا ورابطه نامشروع ودوری گزینی از رابطه حلال مثل متعه گاه ریشه در همین مسائل دارد اسلام سعی بر آن دارد که حتی الامکان سن فهم مسائل جنسی در زمان خودش باشد وآگاهی زود هنگام را مضرمی داند بعضی دستورالعملهابر همین هدف بیان شده اند مثل عدم حضور طفل در اطاقی که زن ومرد مشغول معاشقه اند ومانند اذن نابالغین در هنگام ورود به اطاق خصوصی زن ومرد" یا ایها الذین آمنوا لیستأذنکم الذین ملکت ایمانکم و الذین لم یبلغوا الحلم منکم ثلاث مرات من قبل صلاه الفجر و حین تضعون ثیابکم من الظهیره و من بعد صلاه العشاء، ثلاث عورات لکم"


    ولی زمانی که شخص به سن فهم وشهوت برسد در اینجا اسلام مصر بر امر ازدواج وتشکیل خانواده است ومعطل ماندن بر این امر را بدون دلیل جایز نمی داند به خصوص اینکه شخص خوف ارتکاب به گناه را نیز در وجود خود احساس کند


    چه سنی برای ازدواج موقت مناسب است ؟


    اسلام سن خاصی را برای ازدواج موقت و غیر موقت قرار نداده بلکه گفته هرگاه کسی نیاز یاخوف به حرام را داشته باشد لازم است که ازدواج کند{حتی اگر یک دختر یا پسر 12 ساله باشد }لکن در مورد ازدواج یک فرقی بین مرد وزن هست وآن اینکه مرد چه قبل وچه بعد از ازدواج برای متعه کردن مانعی ندارد ولی زن وقتی که ازدواج کند دیگر منحصر در یک مرد است وفقط قبل از ازدواج این فرصت برای او هست که بتواند رابطه شرعی متعه را تجربه نماید بنابراین شاید بتوان گفت نیاز دختران به این نوع ازدواج به خصوص اینکه سن بلوغ جنسی آنان زودتر ازپسران است بیشتر می باشد








    پسران بهتر است اول به سراغ گزینه ازدواج دائم بروند واگر مشکلشان کاملا حل نشد آن وقت گزینه ازدواج موقت را انتخاب کنند وبهتر است در مسئله ازدواج موقت عجله به خرج ندهندمگر آنکه شرایط ازدواج دائم به هیچ وجه برایشان فراهم نباشد (حتی در حد عقد کردن معمولی )وخوف ارتکاب به گناه را هم داشته باشندبه علاوه به نظر من روی آوردن پسران به ازدواج موقت قبل از ازدواج دائم ممکن است سن ازدواج را از این که هست بالاتر ببرد البته متعه نیاز به ازدواج دائم را از میان نمی برد ولی می تواند تا مدتی شخص را لااقل از لحاظ جنسی بی نیاز کند حال چرا بحث ما در این مورد فقط روی پسران است نه دختران ؟ به خاطر اینکه در ازدواج این پسران هستند که باید پیش قدم شوند واگر آنها پیشقدم نشوند قطعا دختران هم تا مدت بیشتری باید صبر به خرج دهند















    احکام قسمت اول


    شناخت احکام شرع برای همه لازم وواجب است یک مسلمان درهر حیطه ای از مسائل عملی دین که بخواهد وارد شود قبل از هر چیز باید احکام شرعی آن را بداند تا مرتکب گناه یاخطا واشتباه و بطلان عمل وعقوبت اخروی نگردد متاسفانه در جامعه ما تقلید وآگاهی به احکام شرع بسیار ضعیف است واین باعث می شود که هم عبادات وهم معاملات واعمال مردم با اشکال وبطلان مواجه شود در باب متعه نیز احکام ظریفی وجود دارد که قبل از اینکه شخص بخواهد به آن اقدام کند باید آنها را فرا گیرد مخصوصاً کسانی که ازدواج خود را تحت نظارت انجام نمی دهند وثبت نمی کنند بیشتر باید به این مسائل آگاه باشند
    چندی قبل جوانی عصبانی وناراحت نزد من آمد وگفت که همسرم {به علت مشکلات خانوادگی}طلاق گرفته ورفته متعه مردی شده و بچه ام را هم با خود برده ومن مشکل شدید وافسردگی گرفته ام ونمی دانم چه کار باید بکنم گفتم چند وقت است طلاق گرفته ؟ گفت4 -3روز . با تعجب سوال کردم مگر عده نگه نداشته ؟ دیدم این آقا اصلا نمی داند عده یعنی چه زن احمقش هم همین طور ،بعد از سن وسال بچه اش سوال کردم گفت 9 سال یا ده ساله است بهش گفتم وقتی جهل دینی داری این میشود دیگر، هم ازدواجش اشتباه بوده هم بردن بچه خلاف قانون ؛چون فرزند ذکورحضانتش بعد از طلاق در صورتی بامادر است که زیر 2 سال داشته باشد { یا طبق قانون جدید زیر 7 سال} مگربر طبق حکم دادگاه مبنی برعدم صلاحیت والد ؛ به هر حال کلی باهاش حرف زدم وراهنماییش کردم بعد هم رفت وشکایت کرد وقضیه به خوبی وخوشی سرانجام گرفت از این موارد در جامعه ما کم نیست وبیشتر چوبهایی که مردم می خورند به خاطر همین جهالتهای شرعی ودینی است یک جوانی را می شناسم که با اینکه مذهبی هم بود گمان می کرد زن شوهر دار را می توان متعه کرد واگر من آگاهش نکرده بودم چه بسا این کار را می کرد وگرفتار فانون هم می شد یک جوانی دیگر حدوداً بیست وهفت هشت ساله روزی از من سوال کرد که آقا دوستم به من می گوید وضو گرفتن با انگشتری اشکال داره من هم می گویم که اشکال نداره حالا آیا واقعا همین طورنیست که من می گویم؟ نگاهی به انگشتری قطورش کردم وگفتم که رفیقت درست می گه وضو گرفتن با انگشتری باطل است چون آب به زیر آن نمی رسد طرف حسابی جا خورد ورنگش عوض شد نخواستم نا امیدش کنم وبگم که باید تمام نمازهای 13 - 14 ساله ات را قضا کنی چون ترسیدم اصلا نماز را ترک کند
    یا حکایت آن خانم که باانگشت لاک زده وضو می گرفت ومی گفت مهم دل است که باید صاف باشد خوب اگر مهم دل است باید گفت که این همه مراجع تقلید که برای مردم احکام می نویسند کار بیهوده می کنند واین همه روایات و آیات مربوط به احکام بی جهت گفته شده وقتی یک مسلمان در دین خود مطالعه ندارد واحکام شرع را فرا نمی گیردگویا که اصلا عبادت نکرده ورنج بیهوده برده ،اکثر ما مردم ادعای دین می کنیم وباد مذهب به غبغب می اندازیم در حالی که ساده ترین مسائل دین را نمی دانیم به عنوان مثال همین قشر کسبه وتجار که یکی از صنفهای عمده جامعه اند از صدها مسئله شرعی راجع به کسب وتجارت چند نفرشان هستند که فقط 10 تا مسئله بدانند بعد هم به خاطر جهل در مسائل شرعی چه مالهای حرامی که به زندگی نمی آید مثلا ما حدود ده نوع حق خیار داریم اگر امروز به یک تاجر وکاسب بگوییم حق خیار یعنی چه می بینیدکه اصلا چنین لفطی به گوشش نخورده بعد هم روی تابلو می نویسد که جنس فروخته شده بس گرفته نمی شود در حالی که مشتری در بعضی موارد حق خیار دارد ومی تواند جنس را تحویل دهد وبر بایع لازم است که جنس را گرفته وثمن را رد کندد والا مرتکب حرام شده است ولی هیچ یک از اینها را نمی دانند بعد هم می گوییم ملت اسلامی وجامعه اسلامی!! حضرت امیر علیه السلام تاکید می کنند که { الفقه ثم المتجر} یعنی اول فقه بیاموزید بعد تجارت کنید ولی متاسفانه فقه فقط در گوشه کتابها ودر بحثهای حوزوی دیده می شود واثر چندانی از اِعمال دین واحکام در زندگی ما دیده نمی شود
    شروط ازدواج موقت:
    برای آقایان هیچ شرطی جز بالغ وعاقل بودن وجود ندارد {مذکر بالغ وعاقل در ا زدواج دائم وموقت استقلال کامل دارد و اجازه کسی برای او لازم نیست }ولی برای خانمها باتوجه به باکره یا غیر باکره بودن"احکام شرعی آنها نیزفرق می کند
    1- غیر باکره: برای مونث غیرباکره. مانند مردشرطی به جز بالغ وعاقل بودن وجود ندارد و در ازدواج دائم وموقت اذن هیچ کس {{پدر -مادر و...}برای او لازم نیست . منظور ازغیر باکره کسی است که قبلا شوهر داشته ولی شوهر او فوت شده یا از او طلاق گر فته اما اینکه آیا غیر باکره شامل کسی هم می شود که ازدواج نکرده ولی بکارت او از طریقی دیگر زایل شده است؟ ونیز آیا شامل زنی می شود که قبلا شوهر داشته ولی بکارت او بعد از جدایی یا فوت همسر هنوز سالم باقی مانده است؟این مسئله مورد اختلاف مراجع است که آیا به چنین اشخاصی اطلاق باکره صحیح می باشد یا خیر؟{والبته به این دلیل نمی توان همه این اشخاص را مصداق عنوان مذکور دانست که در بعضی موارداطلاق لفظ بر بیش از یک معنا لازم می آیدکه بطلان آن در علم اصول ثابت شده لذا لفظ باکره فقط بر معنای متبادر وعرفی آن اطلاق می شود}
    2-باکره: که خود به 3 دسته تقسیم می گردند که حکم دو گروه از آنها مانندغیر باکره است واذن هیچ کس برای ازدواج موقت آنان شرط نیست1- کسی که فاقد پدر وجد پدری{وبالاتر} باشد 2- کسی که از لحاظ مالی ودر آمد ومسکن مستقل باشدبه طور کلی از هر لحاظ در شئون زندگی استقلال داشته باشد زیرا مصداق یقینی «مالک نفس بودن »که در بعضی روایات مجوِّز آمده اگر نگوییم مطلق باکره رشیده است حداقل این گروه را شامل می شود {البته بعضی مراجع به خاطر وجود روایات معارض دیگر کلاًدر این قسم دوم نیزتردید اعمال کرده و منع احتیاطی نموده اند}
    حال فقط یک قسم می ماند وآن باکره ایست که هیچ یک از دو استثنای سابقرا نداردکه بر طبق فتوای اکثر مراجع اذن پدر یا جد پدری برای او لازم است{ بنا بر احتیاط واجب}هر چند که مراجع قدیم اکثرا قائل به صحت چنین ازدواجی{ بدون اذن ولی}در مورد این گروه بوده اند وآنچه ظاهرا هم به نظر میرسد اینست که ازدواج موقت در مورد آنها{بدون اذن ولی} صحیح باشد چون دلايل و روایات موثق در جواز قویتر از روایات منع است زیرا روایات مجوز،مقید وروایات منع ،مطلق می باشند وطبق قاعده علم اصول خاص و مقیدعمومیت عام ومطلق را تخصیص وتقیید زده وبرآن مقدم می شود(به شرط آنکه خاص یا مقید هم در صدور وهم در دلالت قوی باشد که در باب روایات متعه این شرط حاصل است) علاوه برآنکه اصل در بالغ غیر سفیه "استقلال"است مگر آنکه دلیلی قوی تر بتواند برآن مقدم شود که با وجود روایات وادله معارض معلوم نیست که حکومت وورودی براین اصل صورت گرفته باشد بنا براین شخصی که اقدام به متعه باکره می کند یا باکره ای که متعه می شود می تواند اصل برائت ازتکلیف واذن مورد شک را برخود جاری کند. ممکن است گفته شودطبق قاعده "دفع ضرر محتمل"جای اصل احتیاط است نه برائت؛ در جواب می گوییم اصل احتیاط شرعی در جایی است که یقین به وجود تکلیف اجتمالی (حکمی یا موضوعی ) محصوره باشد ولی فرد آن معلوم نباشد ولی در مورد بحث ما اصلاًوجود تکلیف ثابت نیست وشک ما در حدوث تکلیف است نه در افراد مکلف به، هر چند که احتیاط عقلی از جهت وقوف در شبهه امری محسن است اما این غیر از مسئله احتیاط شرعی است به هر حال اگر قائل به جواز هم شویم این نکته مسلم است که دخول در مورد چنین باکره ای جایز نیست و فقط تمتعات دیگر جایز می باشددر هر صورت شما باید تابع مرجع تقلید خود باشید.
    اشکال:ممکن است کسی قائل شود که اصل در معاملات عدم صحت عند الشک می باشد وازدواج نیز از آنجا که داخل در مقوله معامله است از این حکم و اصل در هنگام شک در صحت تبعیت می کند بنا بر این نمی توان اصل را بر اصالت استقلال در مورد باکره قرار داد جواب: اصل عدم صحت اصل مسببی است و ناشی از اصل سببی یعنی استقلال یا عدم استقلال است ووقتی که ما در اصل سببی اصل استقلال را جاری کردیم دیگر برای اصل مسببی موضوعیتی باقی نمی ماند
    اشکال:ممکن است گفته شود اصل سببی دیگری بر اصل استقلال نفس باکره بالغه حاکم می شود وآن استصحاب عدم استقلال فبل از بلوغ است به این معنا که قبل از بلوغ چنین شخصی قطعا استقلال نفس در معاملات نداشته بعد از بلوغ شک درمسئله داریم بنابراین استصحاب حکم سابق جاری می شود
    جواب: در استصحاب بقای موضوع شرط است چون موضوع عدم استقلال،عدم بلوغ است در حالی که این شخص بالغ شده وموضوع از میان رفته است . باز ممکن است اشکال شود که از کجا معلوم که موضوع عدم استقلال ،غیر بالغ بودن باشد ممکن است باکره بودن یاهردوی آنها باشد که با بلوغ قطعا باکره بودن هنوز به عنوان موضوع استصحاب باقی است . در جواب باید عرض کنم که یکی از شروط دیگر استصحاب معین بودن موضوع است وقتی ما در موضوع شک داریم چه چیز را می خواهیم استصحاب کنیمچون همین که ما در موضوع شک می کنیم نظام این استصحاب به هم می ریزد اینجا شک در فرد یا حکم نیست که جای این اصل باشد اینجا شک در خود ارکان استصحاب است یعنی شک داریم که آیاارکان استصحاب برای جاری کردن حکم سابق کامل است یا نه در واقع از دو صورت خارج نیست یا اینکه حکم عدم استقلال را می خواهیم استصحاب کنیم وموضوع را هم عدم بلوغ بدانیم که قطغا باطل است چون موضوع از میان رفته است یا اینکه عدم استقلال را می خواهیم بر اساس موضوع باکره بودن استصحاب کنیم که باز هم باطل است چون وجود چنین موضوعی مشکوک است وتازه اول مطلب است بنابراین مسئله از صورت استصحاب خارج می شود وبه تردد واصل احتیاط بر می گردد که در مورد عدم اجرای اصل احتیاط در مانحن فیه هم قبلا جواب دادیم. باز ممکن است بگوییم دراینجا از استصحاب نوع کلی استفاده می کنیم در جواب خواهیم گفت استصحاب کلی یا مربوط به احکام کلی می شود یا افراد کلی در حالی که بحث ما در مورد موضوع استصحاب است نه افراد واحکام آن در ثانی مسئله ما تحت هیچ یک از 3 قسم استصحاب نوع کلی نیست تازه اصل سببی دیگری هم اینجا وجود می یابد که آیا غیر از غیربالغ بودن که قدر متیقن در حکم عدم استقلال قبل از بلوغ است آیا دلیل وموضوع دیگری هم دخیل است که اصل عدم وجود چنین موضوع ودلیلی جاری می گردد . {نکته:علمای قدیم وحتی مشهور همچون محقق حلی و میرزای قمی و... قائل به عدم لزوم اذن ولی در مورد باکره اخیر بوده اند محقق حلی در کتاب شرایع که این کتاب مورد تعریف وتمجید امام زمان علیه السلام نیز واقع گردیده است به مسئله عدم لزوم اذن اشاره می کند. اصل اختلاف به خاطر وجود روایات نقیض در این باب است بعضی روایات منع کرده اند وبعضی روایات هم جایز دانسته اند لکن در آنها لفظ موقت یا دائم نیامده ولی بعضی روایات در خصوص ازدواج موقت بیان شده اند که در این گروه روایات اکثرا حکم به جواز داده شده ودلیل اینکه بعضی فقها در ازدواج دائم اذن ولی را لازم ودر موقت غیر لازم می دانند در همین نکته ا ست به خصوص اینکه درروایتی از امام صادق علیه السلام عینا تصریح به این مطلب شده است و لی بعضی که نتوانسته اند بین آنها را جمع کنند حکم به احتیاط واجب داده اند ممکن است بعضی نیز بین اینها را اینگونه جمع کنند که روایات منع را حمل بر حکم تکلیفی نمایند نه وضعی" یعنی اینکه بگوییم ازدواج بدون اذنِ ولی صحیح است ولی معصیت دارد ویا اینگونه جمع کنیم که روایات منع را حمل برجایی نماییم که قصد دخول باشدیعنی اینکه ازدواج بدون اذن صحیح است ولی دخول جایز نیست ودلیل این قول هم روایتی است از امام صادق که ازدواج باکره را بدون اذن ولی جایز می شمارند ولی نهی از دخول کرده اند همچنین می توان روایات مانعه را حمل بر کراهت و روایات مجوزه را حمل بر اصل جواز مسئله کرد .به هر حال " الجمع مهما امکن اولی من الطرح"البته بعید نیست که حکم احتیاطی بعضی علما به خاطر مسائل عرفی ومانع شدن از هرج ومرج باشدنه به خاطر عدم قابل جمع بودن مسئله
    {فتوای یکی از علما را نیز در این مورددیدم که در ازدواج موقت اذن ولی را لازم ودر دائم غیر لازم دانسته بود واین فتوایی نادر وشاذاست }
    نحوه عقد:
    دو طرف بعد از رضایت کامل وتعیین مهریه وزمان مشخص،صیغه عقد رابه این صورت اجرا می کنند که ابتدازن می گوید:زَوَّجتُکَ نفسی فِی المُدَّهِ المعلومَهِ علی المِهرِِالمعلوم "وبعد مرد میگوید :"قَبِلت النکاح " یا " قبلت" وعقد تمام میشود {به همین راحتی} به صیغه ای که زن می خواند اصطلاحا صیغه" ایجاب" وبه صیغه ای که مرد در جواب زن می خواند اصطلاحا صیغه" قبول" می گویند "
    نکته:1-صیغه باید به قصد انشاء باشد یعنی شخص ازآن قصد نکاح را کند ودر قصد خود نیز جدی باشد وگرنه عقد باطل می باشد2- موالات عرفی بین جمله های صیغه ونیز بین قبول وایجاب شرط است3-در صورتی که زن شرطی را برای ازدواج قرارداده باشد در آخر صیغه خود جمله «وَعلَی الشَّرطِ المعلوم»را اضافه می کند البته گفتن این جمله در عقدِ شرطی بر اساس احتیاط است والا بنا بر اقوی همان شرط توافقیِ قبل از عقد برای مرد لزوم آور است
    احکام عقد موقت:
    1- لازم نیست مهریه رقم بالایی مثل سکه و... باشدبلکه مثلا ده هزار تومان یا کمتر هم کافیست {به شرط راضی بودن زن} مفدار مهریه نیز باید کاملا مشخص باشد به طوری که موجب جهالت وغرر از لحاظ کیفیت وکمیت نگردد2-زمان اتمام عقد باید کاملا مشخص باشدبه طوری که موجب جهالت نگردد مثلا اگر عقد را برای یک روز میخوانند باید مشخص شود تا چه ساعتی ؟ مثلا باید بگویند تا پایان ساعت 8صبح فردا یا تا پا یان ساعت 5 بعد از ظهر جمعه همین هفته و... بنا براین اگر مثلا بگویند:"برای دو روز "عقد صحیح نیست زیرا در اینجا معلوم نیست که منظور شبانه روز است یا روز یا اینکه از زمان عقد یعنی 48 ساعت منظور است یا شبانه روز ی که تا انتهای نیمه شبِ یا غروب روزدوم است مراد می باشد.3-زن می تواند شرط کند که فقط محرمیت در کار باشد وتماسی در طول عقد صورت نگیرد یا اینکه تماس باشد ولی دخول صورت نگیرد لکن اگر هیچ شرطی نگذارد مرد می تواند هر گونه تمتعی از او بگیردهم چنين زن ميتواند قبل از عقد يا در حين عقد شرط كند كه فقط روز يا ساعت مشخصي نزد مرد باشد4- عقد موقت مانند عقد دائم نیاز به وجود شاهد نداردهر چند که شاهد گرفتن مستحب است به خصوص اگر شخص در معرض اتهام باشد البنه بهتر است در دفتر خانه رسمی به ثبت رسد تا مشکلی از لحاظ اجتماعی وقانونی ایجاد نشود ولی از لحاظ شرعی ثبت وضبطِ عقد ،شرط صحت آن نیست 5 -در عقد موقت طلاق ورجوع وجود ندارد بلکه با اتمام زمان تعیین شده ،عقد تمام میشود لکن قبل از اتمام زمان هم در صورتی که مرد بخواهد مي تواند ما بقی زمان را به طرف ديگر ببخشد {واین به گفتن زبانی یا کتبی از طرف مرد حاصل می شود}که در این صورت عقد منقضی می شود وآن دو به یکدیگر نا محرم شده ومرد نیز نمی تواند برای ما بقی زمانی که آن را بخشیده است از مهریه زن کم نمایدهمچنین زن هم می تواند با بخشیدن مهریه ای که بر باقی مانده زمان تعلق می گیرد یا اینکه با بخشیدن تمام مهریه خوداز مرد بخواهد که باقی مدت را ببخشد واز آن صرف نظر کند {در صورتی که مرد به طور عادی حاضر به بخشیدن مدت نشود}6- زنی که شوهرش فوت شده یا طلاق گرفته فقط بعد ازاتمام عده وفات یا طلاق میتواند ازدواج موقت یا دائم نماید {عده وفات 4 ماه وده روز وعده طلاق دو حیض می باشد دو حیض یعنی اینکه بعد از اتمام زمان دو بار حیض دیده وتمیز شود وهمینکه حیض سوم را دید عده او تمام می گردد}7- ازدواج موقت مرد مسلمان با زن غیر مسلمان جایز میباشد {بر خلاف ازدواج دائم } التبه غیر مسلمان که می گوئیم فقط شامل اهل کتاب می شود مثل مسیحی یهودی زرتشتی و.../ "بنا براین ازدواج با بودایی و بهایی و فرقه های ضاله ونیز کسانی که غیر خدارا عبادت می کنند جایز نیست ازدواج بازن مجوسیه نیز بنا بر اقوی حرام است ناصبیه نیز در حکم کفارند وازدواج با آنان حرام است هر چند که خود را مسلمان بدانند هم چنین است طایفه غلات ..اما درمورد صا بئین در صورتی که همان نصارا یا اهل یهود باشند ازدواج با آنان جایز ودر غیر این صورت حرام می باشد" (تحریر الوسیله)آشوریان نیز طایفه ای از نصاری هستند وازدواج با آنها جایز است 8- ازدواج دائم وموقت زن مسلمان {شیعه وسنی}با مرد غیر مسلمان جایز نیست لکن ازدواج موقت یا دائم زن شیعه با مرد سنی مکروه است 9- صیغه عقد باید به طور صحیح وکامل(واحتیاطا بارعایت مخارج حروف عربی) وبنا بر احتیاط واجب{فتوای اکثر علما} فقط به صورت عربی خوانده شودهر چند به این صورت که کلمه به کلمه بگویند واو تکرار کندواگر از این هم عاجز باشد اشکال ندارد که به هر زبان که می تواند ترجمه آن را بگوید (هر چند که احتیاط آن است که در صورت عجز وکیل بگیرد واگر آن هم ممکن نباشد آن وقت به زبان خودش بگوید) واگر زن ،غیر مسلمان باشد ابتدا باید کاملا او را با معنا ومفهوم ازدواج موقت آشنا کرد تا عقد جهلي نشود و نیز معنای صیغه عقد را قبل از اجرای آن برای او گفت واگر نمی تواند جملات صیغه را به عربي صحیح بگوید{هر چندبه این صورت که کلمه به کلمه بگویند واو تکرار کند} در این صورت می تواند ترجمه صیغه را به همان زبان خودش بگوید(هر چند که باز احتیاط در صورت عجز ابتدا در وکیل گرفتن است ) {وکیل کردن به این صورت است که فقط از زن بخواهند وی را برای خواندن صیغه وکیل کندواگر قبول کند آن شخص برای خواندن صیغه از طرف زن وکیل خواهد بود }.نکته: وکیل شدن تنها مربوط به موردی نیست که گفته شد بلکه اگر هر دو هم بتوانند صیغه را صحیح بخوانند این اختیار برای هر کدام هست که شخص دیگری را وکیل خود نماید به خصوص جایی که یکی از آنها یا هر دو برای خواتدن صیغه احساس شرم وحیا می کنند 10- در این که آیا خود مرد از طرف زن یا بر عکس می تواند وکیل شود یعنی هم صیغه خود را بخواند وهم صیغه طرف را ،این مسئله محل اشکال است وباید به مرجع خود رجوع کنید که آیا اجازه داده یا خیر ؟(هر چند که بنا بر اقوی صحیح است)ولی اگر اجازه داده باشد در صورتی که مرد از طرف زن وکیل شود که او را به تزویج خود در آوردصیغه عقد را باید به این صورت بخواند:زَوَِّجتُ مُوَکِّلَتی نفسی فی المُدَّهِ المعلومَهِ علی المِهر المعلوم" وبعد از طرف خودش بگوید: " قَبِلتُ هکذا " واگر زن از طرف مرد برای خواندن صیغه عقد وکیل شودکه خود را به تزویج او درآورد صیغه عقد را به این صورت می خواند: "زَوَّجتُ نفسی مُوَکِّلی فی المدَّهِ المعلومهِ علی المِهر المعلوم " وبعداز طرف مرد بگوید: " قَبِلتُ لِمُوَکِّلی هکذا" 11 - طرفین عقد می توانند شخص سومی را وکیل خود کنند{یعنی وکیل هر دو یک نفر باشد} یا شخص سوم وچهارمی را وکیل خودکنند{یعنی هر کدام یک وکیل جداگانه داشته باشد} یا آنکه فقط یکی از آن دو وکیل بگیرد ولی طرف دیگر خودش صیغه خود را بخواند . حال دز صورتی که وکیل هر یک جدا باشد واسم زوجین هم مثلا علی ومریم باشدابتدا وکیل زن به وکیل مرد می گوید: زَوَّجتُ مُوَکِّلَتی "مریم "موَکِّلَکَ "علی" فی المُدَّهِ المعلومهِ علی المِهر المعلومِ و بعد وکیل مرد می گوید :قَبِلتُ لِمُوَکِّلی هکذا .. در صورتی که فقط مرد وکیل بگیردوزن خود صیغه خود را بخواند ابتدا زن صیغه مخصوص خود را می خواند به این صورت : زوجت نفسی "علی "علَی المهر المعلوم فی المده المعلومه وبعد وکیل مرد می گوید :قبلت لموکِّلی {علی} هکذا ... واگر زن وکیل بگیرد ومرد خودش صیغه خود را بخواند ابتدا وکیل زن می گوید:زَوَّجتُ لک مُوَکِّلتی {مریم} فی المُدَّه المعلومهِ علی المِهرالمعلوم و بعدمرد می گوید : قَبِلتُ هکذا.. ودر صورتی که وکیل هر دو واحد باشد آن وکیل ابتدا می گوید:زَوَّجتُ موکِّلَتی {مریم}لِمُوَکِّلی {علی} فی المُدَّهِ المعلومَهِ علی المِهرالمعلوم وبعد می گوید :قَبِلتُ لِمُوَکِّلی هکذا نکته: در وکالت بلوغ وعقل معتبر است ولی زن یا مرد بودن فرقی نمی کند{وقتی می گوییم وکیل ،منظور وکیل دادگاهی وقضایی نیست هر شخصی می تواند وکیل شود که البته انسان باید به راستگویی او ایمان داشته باشد } -12 منظور از" ولی "در باب ازدواج{دائم وموقت} پدر یا جد پدری است بنا بر این مادر وجد مادری وبرادر وعمو ودایی و... "ولی "محسوب نمی شوندوحق هیچ گونه دخالت در امر ازدواج نزدیکان خود را ندارند {مگر از جهت مشورت وراهنمایی}13-در ولایت ،عقل واسلام شرط می باشد بنابراین کافر {چه کافر اصلی وچه مرتد }فاقد ولایت بر فرزند مسلمانندلکن مسلمان بر فرزند کافر خودولایت دارد {مرتد به کسی گفته می شود که یا کلااز دین اسلام برگشته باشد یا بعضی یا حتی فقط یکی از ضروریات و فطعیات دین مثل نمار یازکات و...راانکار کند}14- زن یا دختری که ازدواج موقت نموده وبا او دخول صورت گرفته، بعد از اتمام زمانِ عقد بایددو حيض كامل عده نگه دارد ولی اگر دخولی صورت نگرفته باشد یا اینکه دخول صورت گرفته باشد ولی زن یائسه باشد عده ای بر او نیست ومی تواند بلا فاصله با دیگری ازدواج دائم یا موقت نماید. هم چنین دختری که 9 سال قمری اش تمام نشده در صورت متعه شدن عده ندارد چه دخول صورت گرفته باشد یا نه {منظور از دخول داخل شدن آلت به اندازه حشفه است در قبل یا دبر } {منظور از یائسه یعنی زن اگر سیده است بیش از 60 سال قمری واگر غیر سیده است بیش از بنجاه سال قمری از عمرش گذشته باشد }نکته: در موردی که زن باید دو حیض عده نگه دارد اگر پایان مدت عقد موقت یادائم در وسط حیض واقع شود آن حیض ناقص جزو مدت عده محسوب نمی شود15-مونثي كه در سن حيض است اما حيض نمي بيند عده او در صورت دخول 45 روز مي باشد 16-اگر از مرجعي تقليد مي كنيد كه ازدواج باكره را منوط به اذن ولی ميداند در صورتي كه حكم به احتياط واجب داده باشد ميتوان در اين حكم به مرجع ديگري که در اعلمیت مساوی با او باشد یا اینکه از لحاظ درجه" اعلم بعدی محسوب شود رجوع كرد {در واقع اعلم فالاعلم رعايت گردد}. واگر مرجع بعدی هم حکم به احتیاط واجب داده باشد باز به اعلم بعدی و.....مثلا اگر شما {زن یا مرد}از آیت الله صافی یاآیت الله مکارم تقلید میکنید که این دوبزرگوارصحت ازدواج موقت باکره را بنا براحتیاط واجب منوط به اذن ولی می دانند می توانید در این مسئله از مرجع بعدی تقلید کنید {معنای رجوع کردن این است که شما فقط قصد می کنید که در این مسئله شرعی از فلان مرجع تقلید کنید} ذکر این نکته هم لازم است که اگر شما مرد می باشید و مرجع شما منع کرده باشد ولی مرجع زن اجازه داده باشد می توانید با او نکاح موقت کنید واگر بر عکس باشد از طرف شما مانعی نیست ولی او نمی تواند متعه شما شود مگر آنکه او را راهنمایی کنید که در این مسئله به مرجعی که اذن داده رجوع کند واگر مرجع هر دو منع کرده باشد باید هر دو به مرجع موذن رجوع کنید تا عقد شما صحیح باشد {از آنجا که در زمان ما تشخیص اعلم واقعا مشکل است شما از همان ابتدا می توانید به مرجع موذن رجوع کنید به شرط آنکه آن شخص به عنوان مرجع تقلید مطرح باشد18 - مستحب است اينكه قبل ازعقد ازحال زن سوال شودكه آيا شوهر دارد يا نه و اگربگويد كه شوهر ندارد ديگر كافي است وتحقيق بيشتر يا قسم دادن او لازم نمي باشد هر چند بداند که وی در گذشته شوهر داشته است و البته تفحص از حال زن شرط صحت عقد نيست استحباب مذکور نیز مربوط به قبل از عقدمی باشد اما بعد از آن سوال کردن مکروه است{نکته:اگر بعد از عقد معلوم شود که زن شوهر داشته است مرد گناهکار نیست ولی زن مرتکب فحشا وگناه کبیره بسیار سنگینی شده است -} 19- اگر زنی را بخواهد متعه کند که یقین داردقبلا در عقد موقت یا دائم کس دیگری بوده در این صورت اگر می داند که از زمان فوت همسر یا طلاق به حدی نگذشته که سر آمدن عده در آن مدت ممکن باشد حق ازدواج با او را ندارد والا اگر شک داردلازم نیست از او سوال کندمگر آنکه در مسایل شرعی ناآگاه وجاهل باشد و در این صورت اگر از او سوال کند و طرف بگوید که عده اش تمام شده در صورتی که مورد اتهام نباشدحرفش قبول است وتفحص لازم نیست(اتهام=مثلا مشهور به دروغگویی یا بی عفتی نباشد یا مثلا آدم فقیری نباشد که با ازدواج موقت ثروت کلانی نصیبش می شود مگر آنکه عفتمداری وتقوای او برای انسان مسجل باشد ) 20-اگر زن ادعا کند که یائسه است حرف او مورد قبول نیست {بنا بر اصل استصحاب}وتفحص لازم است مگر آنکه اولا ظاهر او اقتضای سن یائسگی را داشته باشد وثانیا انسانی ظاهر الصلاح باشد به گو نه ای که از ادعای او برای انسان اطمینان حاصل گردد علاوه براینکه اصل در ادعای فردمسلمان" صدق گفتار او وبرائت از کذب است واین اصل با اصل استصحاب تعارض می یابد21 -بر ازدواج موقت ،در صورتی که برای دوری از گناه و به نیت امتثال سنت نبوی و دوری از گناه و مخالفت با"عمر"ومخالفین تشیع انجام گیرد ثواب عظیم مترتب است که در کتب مربوطه روایات مربوط به آن ذکر شده است از جمله آنکه:هر گاه طر فین با یکدیگر تکلم می کنندگفتگوی آنها ذکر وتسبیح است وهر گاه که با یکدیگر خلوت کنندنوشته می شود از برای ایشان به هر لذت وشهوتی حسنه ای که به قدر کوههای عظیم باشد و وقتی غسل می کندخدا گنا هانش را به عدد موهایی که آب بر روی آنها ریخته می شود می آمرزد ودر روایت دیگر آمده که خدا برای هر قطره آب غسلی که بر او میریزد هفتاد فرشته می افریند که تا روز قیامت برای او استغفار کنند وبر کسی که مانع ازدواج موقت شود لعنت بفرستند امام صادق علیه السلام فرمودند :دوست ندارم فردی از شما از دنیا برود و به این سنت عمل نکرده باشدودر روایتی است که درهمی که در باب متعه صرف شودافضل است نزد خدا وند از هزار درهم فی سبیل الله {البته ثواب متعه تنها مخصوص مرد نیست بلکه هر دو در فضیلت آن شریکند واین مختص نکاح منقطع نیست بلکه طبق روایات در مجامعت حلال به طور عموم تواب وحسنه وجود دارد ولی در متعه موکدتر و عظیم تراست} 22 - انسان متاهلی که متعه میکند حتی الامکان باید متعه کردن خود را از همسر خود مخفی کند بزای آنکه اولا این مسئله موجب اذیت وناراحتی آنان نگردد ودیگر اینکه ممکن است آنها در اثر عصبانیت وخشم حق را انکار کرده ویابه مفدسات ناسزا گویی کنند وبه همین خاطر است که کثرت متعه برای انسان متاهل مکروه شمرده شده است 23- اگر زنی از شوهر خود تعهد وشرط بگیرد که در طول زندگی زنا شویی {موفت یا دائم}با کسی ازدواج موقت یا دائم نکند چنین شر طی باطل می باشدحتی اگر مرد هم آن شرط را قبول کرده باشد زیرا مستوجب تحریم حلال است{البته این مقتضای قاعده فقهی است هر چند ممکن است بعضی مراجع نظر دیگری داشته باشند}24 - ازدواج موقت در جایی که باعث سبکی انسان یا در معرض اتهام واقع شدن میگردد مکروه می باشدمگر آنکه بداند اگر متعه نکند در گناه واقع می گردد 25- زنا ،عده ندارد بنا براین زن بی شوهر یا دختری اگر نعوذ بالله مرتکب زنا شوند بعد از آن برای ازدواج دائم یا موقت نیاز به نگه داشتن عده ندارند همچنین از جاههایی که عده لازم نیست جاییست که معلوم شودعقد خوانده شده باطل بوده هر چند که دخول هم بعد از آن صورت گرفته باشد 26 - زن ومردی که برای مدت طولانی متعه یکدیگر می شوند در صورتی که زن در حین عقد ،عدم دخول را شرط نکرده باشد مرد نباید بیشتر از چهار ماه نزدیکی با زن را ترک کند{مگر به زضایت خود زن}27- تمامی شروطی که زن می خواهد در ازدواج موقت قرار دهد باید قبل از عقد یا در حین عقد بیان شود بنابر این شرط بعد از عقد هیچ تا ثیری ندارد28- در متعه بر خلاف ازدواج دائم زن می تواند بدون اجازه شوهر از خانه خارج شود واصولا در متعه اطاعت زن از مرد جز در تمکین جنسی واجب نیست واگر زن عدم تمکین را شرط کرده باشد آنهم منتفی است29-زن ومردی که متعه یکدیگر می شونددر صورتی که بخواهند قبل از اتمام زمان، عقد دائم بخوانند بنا براحتیاط واجب { طبق فتوای اکثرمراجع}مرد باید ما بقی زمان متعه را به زن ببخشد تا دو عقد در یک عقد لازم نیایدوعقد دائم آنها صحیح باشد.وبعد از آن می توانند به نکاح دائم در آیند وعده نگه داشتن هم لازم نیست 30- در ازدواج موقت زن وشوهر از یکدیگر ارث نمی برند همچنین زن حق نفقه وخرجی برمرد ندارد وخرج او برعهده خود اوست {مگر آنکه نفقه را شرط کنند ولی درصحت شرط کردن ارث جای اشکال است}31- در عقد منقطع مثل عقد دائم اگر مرد در طول عقد با زن نزدیکی کرده باشد باید تمام مهریه را باو بدهد واگر نزدیکی نکرده باشد نصف مهریه را فقط باید بدهد مگر آنکه زن عدم نزدیکی را شرط کرده باشد که باز باید همه مهریه را بدهد 32-فرق متعه وازدواج دائم همانطور که واضح است مسئله زمان دار بودن ومحدودیت ازدواج موقت است اما اینکه حد اقل وحد اکثر تعیین زمان در متعه چه قدر می تواند باشد حدی برای آن نیست از یک ثانیه تا ده سال یا بیست سال یا چهل سال و........ می تواند باشد 33-عده نگه داشتن برای زنانی که در مسئله14و15 به آنها اشاره شد لازم وواجب است واگر قبل از اتمام عده ازدواج کنند عقد آنها باطل می باشدعده نیز فقط با طلاق یا وفات حاصل می شود بنابراین اگرزنی حتی 20 سال هم جدا از شوهر خود زندگی کند بدون آنکه طلاق گرفته باشدبازنمیتواندبه نکاح دائم یا موقت کس دیگری درآید 34-شرط بالغ وعاقل بودن که در ازدواج استقلالی مذکر ومونث مطرح است نیاز به توضیحی مختصر دارد .عاقل: یعنی کسی که دیوانه یا سفیه نمی باشد چون دیوانه یا سفیه امر ازدواجش به دست ولیست هر چند که بالغ باشد سفیه نیز یعنی کسی که اهل تمییز خوب وبد و اهل تشخیص مصلحت یا مفسده نیست هر چند که دیوانه هم نیست {البته اشکالی نیست اینکه سفیه را داخل در عاقل بدانیم وعاقل را به دو قسم رشید وغیر رشید تقسیم کنیم }راه تشخیص سفیه بودن به دست عرف است اگر افکار یا حرکات و اعمال او به گونه ای باشد که عرف او را سفیه بداند سفیه محسوب می شود .اصطلاح "باکره رشیده" که در متعه مطرح است به همین معنای غیر سفیه است بنابراین باکره سفیه امر ازدواجش به دست ولی است وباکره رشیده درآن اختلاف است.نکته:سفاهت معمولا یا حال متصل به زمان صغیری است{که باید با امتحان کردن او عدم سفاهتش احراز شود} یا با شهادت حاصل می شود یا اینکه حاکم اورا از تصرف در اموالش محروم کرده باشد یا برای خود انسان یقین به سفاهت او حاصل شده باشد ودر غیر این موارددر صورت شک حکم به عدم سفاهت می شود البته بعضی علما سفاهت در امور مالی رااز سفاهت در امر ازدواج جدا می دانند واقوی هم همین است یعنی بین آنها تلازمی نیست ممکن است کسی در امور مالی سفیه محسوب شود ولی دراموردیگرمثل ازدواج این گونه نباشدآنچه اقوی است این است که سن استقلال ورفع سفاهتی که مربوط به دوران کودکی است برای مذکر ،محتلم شدن یا ورود به 15 سالگی است (هر کدام که زودتر اتفاق بیافتد)وبرای دختران ورود به 9 سال قمری است که فتوای اکثر علما است ولی بعضی آغاز حیض را سن رفع سفاهت می دانند که اشکال این مسئله آنست که این سن در هر دختری فرق می کند چون سن حیض بین 9 تا 16 سالگی متغیر است ونمی تواند ملاک عمل قرار گیردبنابر این هر چندکه روایات در این باب مختلف است امااقوی همان سن 9 سالگی است بالغ: یعنی اگر دختر است 9 سال قمری اش تمام شده باشد واگر مذکر است یکی از این 3 نشانه در او باشد یا 15 سال قمری اش تمام شده باشد یا محتلم شود یا در قسمت زهار موی زبر در آورده باشد{ به طور کلی بالغ در مقابل صغیر ونیز عاقل ورشید در مقابل سفیه استعمال می شود} 35- امر ازدواج مذکر ومونث نابالغ یا غیر رشیده به دست ولی اوست{موقت یا دائم }وولی می تواند طبق مصلحت،فرزند نا بالغ خودرا هر چند که شیر خواره هم باشد به تز ویج فرد بالغ یا نابالغی در آورد 36- اگر کسی فضولتا { بدون اطلاع دادن وکسب اجازه }شخصی را به تزویج دائم یا موقت خود یا دیگری درآورد در صورتی که بعدا آن شخص مطلع شود وبه آن تزویج زضایت دهد عقد خوانده شده صحیح ودر صورت عدم رضایت باطل می باشدواگر رضایت دهد دیگر نیازی به دوباره خواندن عقد نیست{رضایت لازم نیست که حتما با کلام باشد بلکه هر عملی که دال بر رضایت از جانب او باشد کافی است} نکته: عقد فضولی عقدی است که به وسیله غیر وکیل ووصی صورت می گیرد در واقع یک نوع وکیل شدن بدون اذن است و فرقی نیست که از هر دو طرف ،عقد فضولی باشد یا از یک طرف واگر یک طرف یا دو طرف عقد به آن رضایت ندهندآن عقد کان لم یکن محسوب می شود حتی اگر بعد از رد ،اذن ورضایت دهند همچنین اگر یکی یا هر دوی آنها بعد از قبول ،عقد را رد کنند این رد دیگر تاثیر ندارد37 - بعضی گمان می کنند صیغه محرمیت غیر ازعقد موقت است در حالی که این دو یکی اند واگر گاه به عقد دائم هم صیغه محرمیت اطلاق می شود از باب مجاز است زیرا صیغه محرمیت غالبا در ازدواج موقت استعمال می شود نه ازدواج دائم 38- اگر کسی بخواهد با بچه خواهر یا بچه برادر زن خود ازدواج دائم یا موقت نماید زضایت همسر لازم بوده و شرط صحت عقد میباشد ودر این مسئله هیچ اختلافی نیست ونیز فرقی نیست که هر دو ازدواج دائم یا هر دو موقت ویا متفاوت باشند نکته:اگر کسی دختر خواهر یا برادر همسرش را با اذن او عقد کند وبعد از عقد،همسرش از اذن خود بر گردد برگشت او دیگر تاثیری ندارد39 - ازدواج موقت یا دائم با خواهر زن باطل است مگر بعد از طلاق همسر یا فوت او که در صورت طلاق فقط بعد از گذشتن عده طلاق می تواند با او ازدواج کندودر صورت وفات بلافاصله هم می تواند او را به تزویج موقت یا دائم خود درآورد 40-اگر دختری مدعی شود که ولی او راضی به عقد موقت اوست {در صورتی که اذن ولی را شرط بدانیم }نمی توان به حرف او اکتفا نمود وباید تحقیق کرد تا به اطمینان رسید ولی اگر شخص به قدری مومنه وراستگو باشد که از ادعای او برای انسان اطمینان ویقین حاصل شود کفایت می کند41-اگر مرد وزنی مدعی آن باشند که زن وشوهز شرعی یکدیگرند{دائم یا موقت}ادعای آنان شرعاًمورد قبول است هر چند که ازدواج خود را ثبت نکرده باشند وشاهد نیز نداشته باشند 42-در صورتی که مذکر یا مونثی خوف شدید به ارتکاب گناه جنسی { مثل زنا-همجنس گرایی-استمنا وروابط مخفی و حتی عشوه گری وخود نمایی به نامحرم..... }را داشته باشند بر آنها ازدواج کردن واجب است وبر اولیاء ونزدیکان نیز واجب است که در امر تزویج آنان مساعدت کنند{حتی اگر فرزندآنها نا بالغ باشد }واگر امکان ازدواج دائم نباشد ازدواج موقت وجوبش {در صورتی که امکان آن باشد} متعین است واقوی آنست که اذن ولی در مورد دختر باکره (در صورتی که اذن ولی را لازم بدانیم)در جایی که اضطرار به ازدواج باشد منتفی است همچنین مردیا زنی که بدون مانع می تواند با جنس مخالف ازدواج موقت نماید وبدین وسیله او را از گناه حتمی بر کنار کند در صورتی که این کار را نکند و طرف مقابل به گناه بیفتد در گناه او شریک است 43-هر چند که هیچ کس در ازدواج موقت به دنبال آوردن فرزند نیست وباید هم نهایت دقت را در جلوگیری کردن به عمل آورد لکن اگر احیانا از این راه فرزندی به دنیا آید مانند بچه ای که از ازدواج دائم به دنیا می آید متعلق به هر دو بوده ودارای تمام حقوق فرزندی می باشد واز تمام مزایای اجتماعی بر خوردار است نکته: زنی که در در عقد موقت حامله می شود ودر زمان حمل ،مدتش تمام می گردد عده اش تا زمان وضع حمل است 44 -متعه کردن هر چندکه برای لذت ورفع نیاز جنسی هم نباشد صحیح است بنا بر این نیت خاصی در متعه شرط نیست45-مسئله اختلافی در اذن ولی برای باکره مربوط به دختران مسلمان است ولی در بعضی جوامع غیر مسلمان که روابط جنسی آزاد قبل از ازدواج امری معمولی است{وعیب وعار محسوب نمی شود}ووجود بکارت برای ازدواج در عرف آنها اهمیت ندارد اذن ولی لازم نیست و دخول نیز جایز می باشد به خصوص اینکه اذن ولی در مورد آتها با قاعده "عدم سبیل کافرین بر مومنین "نیز تضاد داردعلاوه برآن اذن ولی در بسیاری از جوامع غبر مسلمان نه از لحاظ قوانین شرط است ونه از لحاظ عرفی مرسوم می باشد46- اگر زنی که در متعه است شوهرش فوت کند باید از زمان فوت او عده وفات نگه دارد نه عده متعه47- احکام «وطی به شبهه» که در ازدواج دائم مطرح است عینا در ازدواج موقت هم جاری است 48-اگر دو طرف که در متعه یکدیگرند قبل از آنکه زمان عقد به اتمام رسد بخواهند زمان را تمدید کنند در اینجا مرد باید زمان عقد را ببخشد وآنگاه از دوباره عقد جدید بخوانند و نمی توان مدت را{بدون عقد جدید} تمدید کنند چون در حدیث ابان بن تغلیب که در این مورد از امام صادق علیه السلام نقل است امام نهی نموده می فرمایندکه دو عقد در یک عقد جایز نیست{بلکه باید عقد قبلی تمام شود یا مرد آن را ببخشد وآنگاه دوباره بخوانند وعده نگه داشتن هم برای زن لازم نیست حتی در صورت دخول}49- پدر وجد پدری در ولی بودن مشترکند بنا براین هر یک که زودتربرای تزویج صغیر -دیوانه -سفیه وباکره اقدام کنند همان نافذ است وهر کدام که بمیرند یا به علت کهولت دچار سفاهت وضعف ادراک وتشخیص شوندولایت منحصر در دیگری می شود50- در نکاح صغیر -دیوانه -سفیه وباکره {در صورتی که اذن ولی را برای باکره شرط بدانیم } وکیل گرفتن باید از سوی ولی آنها انجام گیرد 51-صغیر -دیوانه-سفیه وباکره در صورتی که فاقد ولی باشند حاکم شرع ولایتی در ازدواج آنان نداردهر چند این اختیار برای او هست که طبق مصلحت در حایی که ضرورت و نیاز باشد آنها را به تزویج درآورد52-اگر با کسی لواط صورت گیرد{هر چند دخول به قسمتی از حشفه هم باشد}در این صورت مادر -خواهر ودختر لواط دهنده بر لواط کننده حرام ابدی می شوند یعنی ازدواج موقت ودائم با آنها برای او ممنوع می شود واین در صورتی است که لواط قبل از تزویج باشد اما بعد از تزویج ،حرمت ایجاد نمی شوداین حکم فقط شامل لواط است بنابراین زنا با نزدیکان زن یا دختر موجب حرمت ازدواج او نمیشود نه قبل ونه بعد از ازدواج 53- اگر مردی زن خود را طلاق غیر بائن{رجعی} دهدقبل از تمام شدن عده نمی تواند با او ازدواج موقت نماید54- برای کسی که می خواهد با زنی ازدواج موقت یا دائم نماید جایز است که به او نگاه کند به شرط آنکه به قصد لذت نباشد هر چند بداند که به محض دیدن او خواه نا خواه لذت برایش حاصل می شود{االبته منظور از این نگاه به اندازه ای است که برای شناختن او انجام می گیرد}55 - اگر در عقد موقت، زن مدت زمانی تمکین نکند مرد می تواند به اندازه آن زمان ، مهریه زن را تسقیط نموده واز آن کم کند لکن اگر مرد در طول عقد مانعی برایش ایجاد شود یا اینکه می توانسته از زن بهره بگیرد ولی خودش به او نزدیک نشده باشدهمه مهریه زن به گردن اوست ونمی تواند چیزی را کم کند56- اگر بعد از عقد معلوم شود که عقد باطل بوده است در صورتی که زن حین عقد،علم به فساد آن داشته باشدمرد چیزی از مهریه را به زن بدهکار نمی شود حتی اگر با او دخول صورت گرفته باشد ولی اگر زن علم نداشته در صورتی که دخول صورت گرفته باشد زن مستحق مهر المثل می شود واگر دخول صورت نگرفته باشد مستحق نیمی از مهر المثل است (مهر المثل یعنی مهریه ای که عرفاً به زنهای مثل او تعلق می گیرد و مهر المسمی یعنی مهریه ای که در عقد خاص مشخص ومعین شده است)57- در نکاح موقت حق هم خوابگی ونفقه برای زن وحق اذن واطاعت برای مرد وجود ندارد {در ازدواج غیر موقت بعضی مراجع قائل به این هستند که از حقوق زن بر شوهریکی این است که حداقل هر 4 شب یکبار نزد او باشدمگر با رضایت زن ولی در نکاح موقت این حق برای زن وجود ندارد همچنین در نکاح غیر موقت زن نمی تواند بدون اذن شوهر از خانه خارج شود در حالی که در نکاح موقت اذن وکلا اطاعت از شوهر لازم نیست } 58-صیغه ایجاب یا قبول در افراد لال بوسیله نوشتن واگر نوشتن ممکن نباشد به وسیله اشاره انجام می گیرد هر چند احتیاط آنست که هم به وسیله نوشتن وهم اشاره از او اقرار بگیرنداین نکته نیز قابل ذکر است که نقایص جسمی وعضوی ،شخص بالغ وعاقل را از استقلال در ازدواج محروم نمی کند59- کسی که با زن شوهر دار زنا کندچه شوهرش دائمی باشد وچه متعه، آن زن برای همیشه براو حرام می شود چه آنکه آن زن مسلمان باشد وچه غیر مسلمان وفرقی نیست بین اینکه زانی عالم باشد به اینکه آن زن شوهر دارد یا اینکه جاهل باشد 60- اگر کسی با زنی که در طلاق رجعی است زنا کندمانند زن شوهر دار بر او حرام ابدی می شود61- ازدواج دائمی وانقطاعی زنیکه در عده شوهر دیگر است جایز نیست چه در عده وفات چه در عده طلاق وچه بائن وچه نکاح دائم یا منقطع ویا عده وطی به شبهه ؛ حال اگر چنین ازدواجی اتفاق افتاد اگر هر دو عالم به حکم وموضوعند یعنی هم می دانند که زن در عده است وهم آگاهند به اینکه نکاح زنیکه در عده است جایز نیست نکاحشان باطل وآن زن بر آن مرد حرام ابدی می شود چه دخول صورت گرفته باشد یا خیرو همچنین حرام ابدی می شوند اگر جاهل به حکم و موضوع یا یکی از آن دو باشند ودخول هم واقع شده باشدچه در قبل وچه در دبر اما اگر دخولی واقع نشده باشد عقد باطل است ولی حرمت ابدی ایجاد نمی کند یعنی مرد می تواند صبر کند تا عده زن تمام شود ومحددا با او عقد کند62- اگر مردی با زنی ازدواج دائم یا موقت کند وآن زن از شوهر قبلی خود صاحب دختری باشد در صورتی که زن بمیرد یا مرد او را طلاق دهد یا زمان او{اگر عقد منقطع است}تمام شود ومرد با زن دخولی انجام نداده باشد می تواند بعدا با دختر او {ربیبه}ازدواج کند ولی اگر دخول در زمان عقد صورت گرفته باشد دیگر آن دختر برای ابد براو حرام می شود63- در عقد موفت مانند عقد دائم ،مادر و نیزپدر و فرزند ِذکورِ زوج بر زوجه حرام ومحرم می شوندهمچنین تمام کسانی که با ازدواج دائم بر انسان حرام ابدی می شوند متل مادر زن و پدرزن در ازدواج موقت هم حرام ابدی می شوند هر چند که دخول هم صورت نگرفته باشد 64 -دختری که هنوز 9سال قمری اش تمام نشده در صورت ازدواج موقت یا دائم دخول بااو حرام می باشد ولی سایر لذتها مثل تفخیذ و... بلا اشکال است65-قراردادن شرط خیار(اختیار فسخ داشتن)

  11. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28828
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : باید های و نبایدها در ازدواج موقت (فقط یک مقاله است)

    {که زن اختیار داشته باشد هر وقت که خواست عقد را به هم بزند}در ازدواج دائم وموقت باطل می باشد66- در دخولی که موجب تمامیت مهریه ووجوب عده و... می شود فرقی بین قبل ودبر نیست به شرط آنکه حداقل به اندازه حشفه دخول صورت گیرد وکمتر از آن مصداق جماع نیست.67-در جایی که شک در دخول باشد بنا بر عدم آن گذاشته می شود68-در عقد موقت برای زن حق عزل وجوددارد یعنی می تواند مانع از انزال در مهبل شود ولی در ازدواج دائم حق جلوگیری برای زن وجود ندارد{مگر با اجازه شوهر}69-اگر شخصی بخواهد زنی رابه تزویج موقت یا دائم خوددرآوردکه قبلا در عقدموقت خود او بوده وهنوز عده اش تمام نشده آن عقد صحیح است واتمام عده لازم نیست70-لازم نیست که مردهمه مهریه زن را همان ابتدا به او بدهد{حتی اگر زن آن رامطالبه کند }بلکه می تواند بخشی ازآن را نگه دارد ودر آخر کار به زن بدهد به خصوص در جائی که خوف آن باشدکه زن بعد از گرفتن مهریه تمکین نکند ومرد رافریب دهد{زن در طول عقد فقط مالک مهریه ایست که بر زمان گذشته تقسیط می شود که در صورت مطالبه مرد باید آن مقدار را به زن بدهدوزمانی مالک همه مهریه می شود که زمان به انتها برسدودخول نیز انجام شود(در صورتی که عدم دخول را شرط نکرده باشند)} 71 -اگر کسی بخواهد زنی رامتعه کند ولی نمی داند فاسد است یا عفیفه یا اینکه می داند فاسد بوده ولی نمی داند که توبه کرده یا نه برای تشخبص این مسئله در روایت آمده که او را دعوت به زنا کنند اگر قبول کردمعلوم می شود فاسد است وبا او ازداج نکنند{به خاطر کراهت }زنی که در عقد دائم بوده وطلاق می گیرددر صورتی که شوهرش با اونزدیکی ودخول نکرده باشدعده ندارد ومی تواند بلافاصله با کس دیگری ازدواج(دائم یا موقت)نمایدولی اگر زنی که در عقد دائم است شوهرش بمیرد هر چند که با او دخول صورت نگرفته باشد باید عده وفات نگه دارد73- اگر زن در متعه ،شرط عدم دخول یا عدم تماس بگذارد ولی بعد از عقد به آن راضی شود نیاز به عقد مجددنیست ودخول یا تماس جایز خواهد بود.74- اگر قبل از اتمام زمان ،مرد بمیرد در صورتی که زن مهریه خود را نگرفته باشد می تواند آن را از ورثه مرد بگیرد هم چنین اگر زن ،قبل از اتمام زمان عقد فوت کند مرد موظف است که مهریه او را اگر نداده به ورثه بدهد 75- لازم نیست زمان زوجیت متصل به عقد باشد مثلا می توانند عقد کنند که از یک ماه دیگر زن وشوهر باشند ولی باید زمان دقیقاً معلوم باشد 75-برای مردان متاهل رضایت همسر برای متعه کردن شرط نیست هر چند که برای ازدواج دائم مجدد ممکن است بعضی مراجع مثل آیت الله صانعی حکم به لزوم ادن داده اند ولی در ازدواج موقت چنین نیست ودلیل آن هم وجود روایاتی است که امام صادق علیه السلام به بعضی مردان متاهل تاکید بر متعه می کردند واگر رضایت زن شرط بود می باید این نکته در تاکیدات امام علیه السلام دکر می گردید 76- اگرزن شرط عدم هر گونه تمکین جنسی حتی به وسیله نگاه کردن را گذاشته باشد مالک تمام مهریه خود می باشد چه اینکه تا آخر مدت عقد نزد مرد حاضر شود یا خیر ولی در غیر این صورت یا اینکه شرط عدم دخول گذاشته لکن تفخیذ وتماسها ولذتهای دیگر را منع نکرده یا اینکه شرط عدم دخول وعدم تماس را گذاشته ولی لذت مثلا نگاه کردن را منع نکرده در همه این صورتها چند حالت دارد 1- زن از روی عمد یا به خاطر عذری نتواند در بعضی مواقع نزد مرد باشد {به شرط آنکه مرد از او خواسته باشد که در آن روز یا ساعت نزد او باشد} در این صورت مرد می تواند نسبت به آن زمان از مهریه زن کم کند یعنی آن را تسقیط بر زمان کند 2- اینکه زن چه عمدا وچه از روی عذر به هیچ وجه نتواند در طول عقد نزد مرد حاضر شود در این صورت زن هیچ چیز از مرد طلبکار نمی شودو در صورتی که عذر برای خود مرد ایجاد شود که نتواند در بعض یا همه زمان از زن تمکین بگیرد چیزی از مهریه زن کم نمی شود نکته اول: با توجه به آنچه گفته آمد مهریه در ازدواج موقت بر زمان عقد تعلق گرفته وتقسیط می شود بر خلاف ازدواج دائم که مهریه به اصل وحدوث ازدواج تعلق می گیرد نه زمان نکته دوم: در صورتی که زن هیچ شرط عدمی نگذاشته باشد ودخول جایز باشد در این صورت زن با اولین دخول مرد مالک نیمی از مهریه خود می شود ونیم دیگر را در صورت تمکین در مدت عقد مالک می شود که همان طور که گفته شدبه صورت تقسیط ما بقی مهریه بر زمان انجام می گردد هم چنین اگر زن شرط کرده باشد که فقط روز یا ساعت معینی نزد مرد بیاید یا اینکه در طول عقد مثلا دو یا سه بار نزد مرد بیاید در این صورت مهریه به همان تعداد ودفعات شرط شذه تقسیط می شودبه عنوان مثال اگر شرط کرده باشد که دخول صورت نگیرد ونیز اینکه فقط 3 بار نزد مرد بیاید ولی یک بار بیشتر نیاید یک سوم مهریه را طلبکار می شود ولی اگر شرط عدم دخول نگذاشته باشد ویک بار هم بیشتر نزد مرد نیاید ودر همان یک بار دخول صورت گرفته باشد چهار شششم مهریه را طلبکار می شود واگر دخول صورت نگرفته باشد یک سوم را می گیردواگر دو بار حاضر شود ودخول هم صورت گیرد بنج ششم مهریه را طلبکار می شود واگر دخول صورت نگیرد دو سوم را می گیرد 77- اسلام در تعدد متعه برخلاف ازدواج دائم حدی قائل نشده؛ در ازدواج دائم انسان حداکثر می تواند 4 زن را همزمان در نکاح خود داشته باشد ولی در نکاح موقت حد ومرزی وجود ندارد {البته این مسئله امروز مصداق خارجی ندارد ولی در زمان قدیم بوده به خصوص در مسئله حرمسراهای فرمانروایان که گاه تعداد زنهای آنان به دهها نفر می رسیده البته معلوم نیست اینها را از راه غیر شرعی صاحب می شده اند یا شرعی واگر شرعی بوده قطعا راهی جز متعه وجود نداشته).78- مکروه است اینکه شخص فقط برای لذت جنسی متعه کندونیت شخص فقط لذت باشد بنابراین اسلام به بعد معنویت در این مسئله اهمیت داده است همان طور که قبلا گفتیم همین مسئله جنسی به ظاهر غریزی وشهوانی یکی ازشاهکارهای خداوند است که می تواند درسهای علمی ومعنوی زیادی برای اهل بینش وتفکر داشته باشد{انَّ فی ذلک لَعبره لاولی الابصار} 79 - رقص زن برای شوهر چه در ازدواج موقت وچه دائم جایز است لکن غنا وآواز زن برای شوهر جای اشکال است که بهتر است به مرجع تقلیدخود رجوع کنید80- قبلا گفتیم که در نکاح موقت باکره دخول جایز نمی باشد اما منظور از آن دخول از قبل است نه دبر دلیل این مسئله روایتی ازامام صادق علیه السلام است که بعد از آنکه حکم به جواز نکاح باکره می دهند از دخول با وی نهی می کنند ودلیل آن را این می دانند که چنین مسئله ای عیب بر او وبر اهل اوست با توجه به این حدیث باید گفت آنچه عیب عرفی محسوب می شود دخول از جلو وازاله بکارت است وغیر این نوع مصداق این دلیل محسوب نمی شودهر چند که در هر صورت چنین نزدیکی شرعا مکروه می باشد نکته: فقط همسر شما می تواند مهیج شهوت شما باشد نه چیز دیگر بنابراین برای تهییج لذت جنسی با همسر تماشای فیلمهای مبتذل یا گوش کردن به آوازهای مبتذل جایز نیست81- لازم نیست عقد متعه متصل به زمان متعه باشد به این معنا که شما می توانید صیغه عقد را بخوانید وزمان آغاز زمان عقد را مثلا یک ماه دیگر قرار دهید82- اگر شخصی زنی را بخواهد متعه کند ومی داند که قبلا در متعه یا ازدواج دائم کس دیگری بوده ولی نمی داند که آیا دخول با او صورت گرفته که نیاز به عده داشته باشد یا نگرفته (فرض هم در جایی است که به اندازه زمان عده برزن نگذشته است )در این صورت بنابر احتیاط واجب باید از زن در این مورد سوال کند 83- اگر بداند زنی را که می خواهد متعه کند قبلا با کس دیگری زابطه جنسی داشته ودخول هم صوزت گرفته ولی نمی داند این رابطه شرعی بوده (که نیاز به عده داشته باشد) یا غیر شرعی بوده (که نیاز به عده نداشته باشد) در این صورت باز احتیاط واجب آن است که در این مورد از او سوال کند 84- اگر کسی شک در صحت عقد خودش بکند حکم بطلان بر آن عقد جاری می شود وباید از دوباره بخواند ولی اگر شک در صحت عقد دیگری بکند حکم به صحت آن عقد می شود (به خاطر اصالت صحت فعل مسلمان )
    ادله عدم لزوم اذن ولی در متعه باکره:قبلا گفتیم که ادله روایی در این باب قوی می باشد{هم از جهت مخصص بودن هم صدور وهم در دلالت} علاوه بر آن اصالت استقلال را در انسان بالغ به عنوان دلیل دیگر ذکر کردیم اما دلایل دیگری را نیر اینجا اضافه می کنیم.
    در باب مسئله اذن این نکته را باید به عنوان مقدمه عرض کنم فقهایی که اذن نداده اندبه طور مطلق منع کرده اند وکسانی هم که اذن داده اند به طور مطلق فتوا ی جواز داده اند{جز در مسئله دخول قُبُلاًکه قابل قبول است}بنا براین هیچ کدام استثنا قائل نشده اند در حالی که همین عدم استثنا و تفصیل که در شرایطی غیر قابل توجیه می شود به خوبی ثابت می کند که اذن ولی که در بعضی روایات آمده مستحب است نه واجب از طرفی هم در ازدواج دائم که آنجا هم بحث اذن مطرح است فقط به خاطر مسئله کفویت است نه ولایت مطلق در حالیکه بحث کفویت در ازدواج موقت به خصوص جایی که طرفین برای مدت خیلی کوتاه وبا شرط عدم دخول صیغه می خوانند اصلا معنا ندارد بحث کفویت هم تازه یک امر متزلزل برای ولی در ازدواج دائم است یعنی جاکم شرع ودادگاه اگر تشخیص ولی را در این مسئله نادرست بداند می تواندولایت او را سلب کند واذن ازدواج را صادر کند علاوه برآن، کفویت یا عدم آن غالباً یک امر حدسی است چون غالب موارد تا طرفین زندگی نکنند معلوم نمی شود که آیا با هم همخوانی دارند یا خیر؟خوب ولایتی که این چنین متزلزل است چگونه می تواند به عنوان مرجع اذن آن هم به صورت واجب تلقی شود لذا معلوم می شود حتی در ازدواج دائم هم اذن ،امری مستحب است والا هیچ مرجع دیگری نباید بتواند ولایت او را به این راحتی سلب کند تازه این در ازدواج دائم است که بحث یک عمر زندگی است وجای بحث از ولایت ولی است که آن هم اینگونه متزلزل است چه رسد به نکاح موقت که بحث لزوم ادن آبکی تر می شود به خصوص آنکه دختر به سنی رسیده باشد که درک وشعور اجتماعی وعقلی او اگر بیشتر از ولی نباشد کمتر هم نیست که اینجا قطعا مالک نفس خود می باشد آنچنانکه در روایت امام باقر علیه السلام به این عنوان اشاره شده است دلیل مهم دیگر در عدم لزوم اذن اینکه اگر این لزوم را لازم بدانیم اصلا هیچ ولی ،اذن به این مسئله نمی دهد شمادر جامعه ببینید چند نفر به ازدواج موقت دختر باکره شان رضایت می دهندخوب وقتی مسئله اینست دیگر شرع نمی آید چیزی را شرط واجب قرار دهد که امکان آن عملا یک درچند هزار باشد وبی جهت آبی را نشان دهد که وقتی مردم نزدیک آن می شوند می بینند سرابی بیش نبوده {البته نمی گویم که این مطلب آخری می تواند دلیل محسوب شود ولی موید می تواند باشد} بنابراین چون بحث کفویت در متعه در بعضی موارد فاقد توجیه است وحکم فقهایی هم که اذن ولی را در ما نحن فیه لازم می دانند مطلق یا عام است و بین موارد ومصادیق تفصیل قائل نشده اندلذا معلوم می شود که این شرط که در روایات آمده بایذ مستحب باشد نه لازم واگر واجب بود باید در بعضی موارد مثل متعه چند لحظه ای باشرط عدم تماس مثلا استثنا قا ئل می شدند یا در جایی که یک دختر می داند اگر متعه نشود قطعا به گناه کشیده می شود که در این مورد قطعا شرع نمی آید اهم را فدای مهم کند واگر به خاطر کفویت بود باید مثل ازدواج دائم دختر بتواند به حاکم شرع ودادگاه رجوع کند و حکم کفویت را از دادگاه بگیرد در حالی که این راهم نگفته اند یا حد اقل ما نشنیده ایم حال ممکن است کسی بگوید این لزوم اذن از جهت کفویت نیست بلکه از جهت مسئله عِرض وبُضع است در جواب می گوییم وقتی دختر به سن استقلال تشخیص می رسد خود او به این مسئله کاملا توجه دارد واهمیت می دهد{ واهمیت او در غالب موارد اگر بیش از ولی نباشد کمتر هم نیست به خصوص دختری که به سن بالایی رسیده باشد} خوب اگر متعه موجب سلب بضع {به قول بعضی}می گردد با اذن ولی این مسئله و مشکل باز هم وجود دارد ومرتفع نمی شود لذا این فرضیه هم باطل است ممکن است گفته شود لزوم اذن از جهت شرط عدم دخول در متعه باکره است باید عرض کنم با توجه به حدیثی که در این باب وارد شده ما هم قبول داریم که دخول قُبُلاًفقط در باکره ای جایز است که از طرف ولی ماذون باشد لکن این مسئله ربطی به بحث ما ندارد چون ما می خواهیم ثابت کنیم که منع مطلق مورد اشکال است نه منع تبعیضی که ما هم آن را قبول داریم
    دلیل چهارم:گفتیم که فقهای مخالف غالبا منع مطلق کرده اند وبعضی مواردی که نمی توان به این اطلاق تمسک کرد را بحث نکرده اند در حالی در بعضی موارد سوال واشکال جدی مطرح می شود یکی از این موارد اینست که شما که می گویید باکره باید ماذون باشد وتفصیل هم نمی دهید یعنی منظورتان هم باکره 10 ساله است وهم 40 ساله حال برفرض برای دختری خواستگار نیامده یا دختر اصلا میل به ازدواج دائم ندارد ولی می خواهد ازدواج موقت نماید کدام عقل می تواند قبول کند که یک باکره 40 ساله عاقل باید از ولی خود اذن بگیرد مخصوصا که مسلما هیچ کس به دختر خود چنین اذنی را نمی دهد بنا براین باید یک سن خاصی در این مورد مطرح شود که مثلا از فلان سن به بعد دیگر اذن ولی لازم نمی باشدواتفاقا در روایات این سن مطرح شده ولی دوگروهند بعضی سن 9 سالگی را مطرح نموده اند {یعنی اینکه سن بلوغ شرعی با سن استقلال فکری وعملی ورفع سفاهت یکی است}وبعضی آغاز حیض را سن استقلال عمل{علاوه بر بلوغ شرعی} مطرح نموده اند حال اگر به خاطراحتیاط نخواهیم به روایات دسته اول تمسک کنیم شکی نیست که سن حیض سن استقلال است یعنی در این سن دختر برای ازدواج دائم وموقت نیازی به اذن ولی ندارد والا اگر ما حد سنی را اصلا مطرح نکنیم وملاک را فقط باکره بودن یا نبودن بدانیم اشکالی که عرض کردم به قوت خود باقی خواهد ماند {نکته :تازه اگر سن استقلال را سن حیض بدانیم این اشکال وارد می شود که این هم سن مشخصی در هر دختر نیست بنابراین اقوی در سن استقلال همان 9 سالگی است مگر آنکه ملاک را سن حیض شخصی بدانیم نه نوعی} با توجه به آنچه گفته آمد احتمال دیگری این بین تقویت می شود وآن اینکه ولایت ولی در صورتی تحقق می یابد وشرط است که دختر خود در این امر مردد باشد وآن را به ولی خود واگذار کند والا اگر خوددر این مسئله اقدام کند حکم وتصمیم خودش در اولویت است علاوه بر آنکه مسئله اذن ولی می تواند از جهت احترام وبزرگداشت ودوری از عواقب وبر خوردهای خانوادگی باشد واگر این گونه باشد حرمت در اینجافقط تکلیفی است
    دلیل بنجم:ما معتقدیم منظور از لفظ باکره که در روایات آمده باکره صغیر ونابالغ یا حداکثر دختری است که به سن حیض نرسیده است دلیل: در زمان قدیم به خصوص در عصر ائمه اطهار سن ازدواج دختران به طور معمول بین 9 تا -14-13 سالگی بوده وسن بکوریت عرفی آن زمان با الان فرق می کرده زیرا باکره الان به طور معمول دختر 18 ساله را هم شامل می شود ولی باکره های آن زمان سنین زیر 13 - 14 سال بوده اند که اکثرا یا نا بالغ بوده اند ویا به سن حیض نرسیده بوده اند بنا براین اینکه مسئله اذن ولی را در مورد باکره مطرح کرده اند در آن زمان ناظر به همین رده سنی یعنی نابالغ وسفیه بوده است نه مثل الان که دختر 20 - 30 ساله را هم بخواهد شامل گردد
    دلیل ششم:این نکته مسلم است که اگر دختر باکره فاقد ولی باشد دیگر هیچ کس در امر ازدواج براو ولایت ندارد حتی دادگاه وحاکم شرع ،این نکته نشان می دهد که اگر ولایت مذکور یک امر لازم وواجب بود که عدم آن مفسده برانگیز می بود می بایست شرع در غیاب ولی امر عهده داری وولایت اورامانند سفیه ومجنون به شخص حقیقی یاحقوقی دیگری واگذار کند لذا معلوم می شود که مسئله اذن مذکور امری مستحب است نه لازم
    دلیل هفتم: در ازدواج دائم که بحث یک عمر زندگی مطرح است بحث کفویت ومشاوره وولایت معنا دارد ولی در نکاح موقت این اهمیت واهتمام جایی ندارد وامری سر نوشت ساز برای دختران نیست بلکه یک رابطه کوتاه مدت وزود گذر است آنهم با هر شرطی که خود بگذارند وبخواهند واینکه بعضی فقها در ازدواج دائم حکم به لزوم اذن داده ولی در نکاح منقطع به عدم لزوم آن فتوا داده اند مشعر به همین فلسفه ودلیل می تواند باشد علاوه بر آنکه بعضی روایات متعه نیز این دلیل را تقویت می کند دلیل دیگر:در قرآن در مورد ازدواج با اَمه وفتیه یا همان کنیز حکم به لزوم اذن از اهل آنها می کنداین اذن کاملاً بجاست زیرا کنیز مالک نفس خود نیست بلکه تحت مالکیت مولای خود است وبحث اصلاً از ولایت بالاتر است بنابراین بین مالکیت وولایت به معنای عهده داری فرق وجود دارد در واقع رابطه این دو عام وخاص من وجه است یعنی در ولایت مالکیت نیست ولی در مالکیت ولایت هم نهفته ؛در ولایت، والی فقط عهده دار وسرپرست می باشد ولی اختیار نفس مولی علیه با خود اوست البته تا قبل از سن بلوغ به دلیل وجود دلایلی می توان قائل به این شد که ولایت به معنای نوعی مالکیت هست اما بعد از بلوغ شرعی اگر بخواهیم همان استصحاب را بکنیم با مشکل تضاد مواجه می شویم چون از یک طرف بلوغ به معنای استقلال فکری واختیار است از طرف دیگر اگر بخواهیم مالکیت ولی را هم همچنان ثابت بدانیم دیگر بلوغ معنا ندارد بنابراین بعد از بلوغ فقط ولایت وجود دارد نه مالکیت آن هم ولایت متزلزل به معنی مکلف بودن در رزق وکسوت {طبق آیه قرآن} ورتق وفتق امور فرزندان تا زمانی که همسر اختیار کنند یا از لحاظ عرفی به سنی برسند که عرف آنها را موظف به استقلال در رزق وکسوت کند وتکلیف خرج ومخارج آنها را از ولی ساقط بداند یا تا زمانی که خودشان بخواهند مستقل شوند هر چند که هنوز عرف تکلیف عهده داری ومخارج را از ولی ساقط نداند لکن چون شخص ،بالغ است می تواند در هر سنی از بلوغ خود را از تحت عهده داری ولی خارج کند مثلاً یک جوان 16 ساله که بالغ است هم می تواند شغل بگیرد ومخارج خود را شخصاً متقبل شود واستقلال یابد وهم می تواند خود را تحت عهده داری ولی باقی نگه دارد تا سنی که عرفاً تکلیف عهده داری از ولی ساقط می شود{مثلاً بعد از اتمام خدمت وفارغ التحصیل شدن} این درست مثل مسئله ایست که در باب طلاق مطرح است که مرد بعد از طلاق زن مدتی باید مخارج زن وحتی خانه او را تامین کند مگر آنکه زن خود بخواهد که در طول این مدت مستقل باشد ونیز مثل مسئله نفقه زن می ماند که این نفقه ابتدائاَ برعهده شوهر است مگر آنکه خود زن این نفقه را نگیرد واز مال خود خرج کند ومستقل باشد یا مثل عهده داری مسجد است که یک نفر را مولی آن قرار می دهند او موظف است به رتق وفتق امر مسجد اقدام کند ولی موظف به اینکه چه کسی بیاید وبرود یا اینکه کسی را بزور به مسجد آورد یا به زور بیرون کند نیست بنابراین ولایت بعد از بلوغ صرفاَ به معنی عهده داری صرف است نه اختیار داری طبق این دلیل حتی در ازدواج دائم نیز باید اذن ولی را حمل براستحباب موکد نمود نه وجوب نکته دیگری که در اینجا به عنوان موید لازم به ذکر است آن است که در مورد پسر زمانی که به سن بلوغ یعنی 15 سال قمری می رسد دیگر اذن ولی لازم نیست خوب بین یک دختر 15 ساله با یک پسر 15 ساله چه فرقی است که در یکی اذن ولی لازم است ودر دیگری نه در حالی که هر 2 بالغند لذا معلوم می شود مشکل ودلیل فقط در مسئله باکریت است نه چیز دیگر به خصوص اینکه روایات ،متعه باکره را منوط به اذن ولی دانسته اند نه دختر عزب ومجرد را واین نشانگر آن است که هر چه هست در همین مسئله باکریت است خوب یک دختر 15 ساله در حدی از عقل وفهم هست که مسئله باکره بودن را یک امر مهم واساسی برای خود بداند ونسبت به آن کاملا حساس است اگر عقل یک دختر در مسائل دیگر در چنین سنی ناقص باشد در مسائل دخترانه وزنانه تعصب وفهم او اگربیش از ولی او نباشدکمتر هم نیست وتحت هیچ شرایطی آن را ساده وبی ارزش نمی انگارد بنابراین اذن ولی هم نهایتا چه چیزی را اضافه می کند جز شرط عدم دخول واگر غیر از مسئله شرط عدم دخول باشد چه فایده شرعی در اذن ولی است در حالی که مسئله دخول از ناحیه خود دختربیشتر مورد اهمیت وتعصب است اگر درعدم شرط ولی تضمینی برای عدم دخول نباشد در شرط گذاشتن هم تضمینی در عدم دخول نیست لذا نتیجه این می شود که به خاطر مسئله دخول یا عدم آن نیست بلکه مسئله ربط به عرفیات وتعصباتی دارد که شارع خواسته بااذن ولی جلوی بعضی برخورهای ناموسی وتعصبی گرفته شود خوب اگر مسئله این است وجوب اذن خیلی دلیل محکمی ندارد چون انسان مطمئن نیست که نکاح بدون اذن باعث چنین تانیرات وعواقبی شود بله اگر مطمئن به آن باشد که مثلا این کار خطر جانی برای دختر یا او دارد برای دفع اهم ازدواج حرام است تازه در این صورت هم حرمت، حرمت تکلیفی است نه وضعی یعنی خود عقد صحیح است لکن فعل واقدام حرام است (البته این مسئله به عنوان موید است نه دلیل چون ممکن است اشکالاتی به این مسئله وارد شود)


    اذن پدر در ازدواج موقت می تواند محصول رسم طبیعی اجتماعی باشد که قبل از اسلام هم بوده به هر حال چون دختر اهل شرم وحیاست نمی تواند علنا مستقل عمل کند بنابراین پدر در اینجا به عنوان یک وکیل عمل می کند بنابراین اینکه گفته می شود “اجازه پدر “ یعنی آنکه اگر دختر خود نخواهدیا شرم داشته باشد که مستقل در این امر باشدکه غالبا هم همین گونه است آنگاه پدر در این امر تصمیم گیرنده خواهد بود


    می توان مطلب دیگری را هم نه به عنوان دلیل بلکه موید اضافه کردوآن اینکه اگر بخواهیم بگوییم اذن ولی برای باکره واجب است از طرفی هم هیچ ولی چنین اذنی نمی دهد یا خیلی خیلی کم این اذن تحقق می یابد که کان لم یکن است خوب در این صورت عملا متعه چندانی یافت نخواهد شد چون مونثهای غیر بالغ که منتفی اند بالغ باکره هم تقریبا منتفی است زنهای ازدواج کرده هم که منتفی اند بسیاری از زنهای مطلقه وبیوه هم یا چندان مسنند که کسی رغبت به ازدواج با آنها را نداردیا اینکه به ازدواج دائم رو می آورند یا اینکه بسیارشان اگر ازدواج مجدد نکنند به ازدواج موقت هم تن در نمی دهند لذا متعه در جامعه تقریبا تعطیل می شود








    - آرشیو نظرات ازدواج موقت


    احکام 2




    نکته:بر اساس آنچه گفته آمد در مورد زنی که ازدواج کرده ولی بکارت او بعد از فوت همسر یا طلاق از وی سالم مانده وهمچنین کسی که ازدواج نکرده ولی بکارت او ازطریق دیگر زایل شده باشد به نحو اولی اذن ولی لازم نیست
    سوال:حال اگر باکره ای بدون اذن ولی ازدواج موقت کند و مرجع او هم فتوا به لزوم اذن داده باشد آیا از لحاظ قانونی جرمی بر اوهست ؟ جواب:خیر زیرا اینجا شک در قطعیت حکم لزوم اذن است ومصداق درء حدود به شبهات است بنابراین حکم زنا یا رابطه غیر شرعی در مورد او ثابت نیست زیرا مجازات برتخطی از حکم حقیقی قرار می گیرد نه حکم ظاهری واین همان است که در علم اصول " تجری" نامیده می شود ولی به خاطر تخطی از حکم مرجع تقلید چنین فردی گناهکار است وتعزیر در مورد او قابل انجام است
    نکته: با توجه به دلایلی که گفته آمد نهایت چیزی که در مسئله لزوم اذن می توان گفت این است که این وجوب یک وجوب تکلیفی است نه وضعی به این معنا که چنین دختری مرتکب گناه شده ولی عقد او بدون اذن صحیح است ونهی در واقع به عمل تعلق می گیرد نه به عقد در فقه نهی دو گونه است نهی که به معامله تعلق می گیرد ونهی که به عبادات تعلق می گیرد اکثر فقها قائلند که نهی به معاملات نهی تکلیفی است ومفسد عقد نیست مگر با وجود قرینه مثلاً در قران از معامله هنگام نماز جمعه نهی شده (وَذَروالبَیع) واین به معنای آن نیست که معامله در وقت نماز جمعه باطل است خیر بلکه به معنای مکروه بودن یا حرمت عمل است مگر در جایی که قرینه ومقدمات حکمت بر حرمت وضعی دلالت کند بر خلاف عبادت که اصل در نهی حرمت وضعی است مگر قرینه ای بر خلاف آن باشد حال بحث ازدواج هم که از مباحث معاملات است نهی برآن از کراهت یا نهایتاً حرمت تکلیفی خبر می دهد. در واقع این مطلب را می توان دلیل هشتم عدم لزوم اذن ولی عنوان کرد .سوال:حداکثر زمان عقد موقت چه مقدار است آیا طرفین می توانند برای مثلاً هفتاد هشتاد سال عقد کنند؟ جواب:اولاً اگر می خواهند برای این همه مدت عقد بخوانند دیگر نیازی به متعه نیست وازدواج دائم می کنند ثانیاً این مسئله جای اشکال است که واقعا قرار دادن زمانی که عرفاً زنده بودن هر دوی آنها تا آن زمان بسیار بعید است جایز باشد چون از طرفی با حقیقت موقت بودن آن منافی است از طرفی هم روایات مطلق مسئله را بیان کرده اند وچون قرار دادن زمان اصل است فرقی نباید بین زمان متصل به مرگ یا قبل از آن وجود داشته باشد به هر حال مسئله اجتهادی است وجای تامل دارد


    سوالات ونظرات خوانندگان :


    با سلام
    پیشنهادی در مورد ازدواج موقت افراد مجرد دارم که فکر می کنم بهتر است دختران وپسران در صورت تمایل به ازدواج موقت در مرحله اول با افرادی متعه شوند که سابقه ازدواج قبلی داشته اند وشخص مقابل ایشان مانند خودشان جوان مجردی نباشد که در اوج شهوت جنسی قرار داشته باشد و اولین تجربه خود را با ترس و دلهره و شرم و حیای زیاد و طبیعی آغاز کنند واحیانا نتوانند نیاز خود را بطور کامل برطرف نمایند.
    مشکلات پسران و دختران مجردی که با هم متعه میشوند 1- پسرانی که تجربه جنسی ندارند اولین نیازی که در ازدواج میخواهند برآورده شود میل شدید به مقاربت میباشد ولی در دختران مجرد شاید ترسناک ترین ترین چیز مقاربت اول باشد که شاید مدتی زیادی لازم باشد از طرف همسر(دایم یا موقت) ملاحظات خاصی صورت بگیرد تا شرایط طبیعی دختر به حالت مطلوب درآید 2- میل شدید به دخول کامل در پسران که اگر از طرف دختر مانعی چون درد شدید یا میل به عدم ازاله بکارت وجود داشته باشد موجب نا رضایتی پسر و یا اجبار دختر به تمکین و در نهایت موجب نارضایتی و ناراحتی هر دو خصوصا دخترگشته به اصل موضوع وهدف آن آسیب وارد مینماید. این مشکل در ازدواج موقت پسر مجرد با خانمی که سابقه ازدواج داشته نه تنها پیش نمی آید بلکه موجب رضایت وافر هر دو می گردد 3- دختر وپسرهای مجردی که متعه میشوند معمولا جهت تهیه امکانات وسایل و تهیه مکان مناسب دچار مشکل میشوند و در حال حاضر که هنوز فرهنگ ازدواج موقت برای عموم تبیین نشده است برای رفع سریعتر مشکلات عاطفی - جنسی جوانان مجرد بهتر است جوانان مجردی را که سابقه روابط جنسی ندارند و اوج نیازهایشان ممکن است آنها را به گناه وخطر بیندازد به افرادی معرفی نمایید که هم تجربه کافی در این مورد دارند وهم امکانات لازم را
    پیشنهاد دیگری دارم که قسمتی در سایت تعبیه شود تا ازنظرات و پیشنهادهای کاربران سایت در مورد روشهای ترویج فرهنگ ازدواج موقت و روشهای معرفی این سایت به عموم مردم و روشهای استفاده از این سایت برای افرادی که به رایانه واینترنت دسترسی ندارند جمع آوری شده و جنابعالی و سایر همکاران محترمتان در ادامه این راه مقدس از افکار روشن و مفید و کارآمد دیگران استفاده بهتر نموده در خدمت به اسلام ومسلمین موفقتر و سربلند باشید.
    خوشحال می شوم اگر لطف نمایید و نظرات خود ونظر اسلام را در مورد پیشنهاد اول برای من بیان نمایید و در صورت تایید آن را بصرت عمومی و کاملتر برای همه بازدیدکنندگان بیان نمایید
    جواب :حرف شما دوست عزیز بجاست زیرا ازدواج با فرد ی که قبلا ازدواج کرده از سلامت بیشتروترس واضطراب کمتری برخوردار است انسانهای با تجربه بهتر به راهکارهای این مسئله آشنایند و بیشتر می توان به آنان اعتماد کردازدواج موقت با یک فرد با تجربه احساس امنیت وآرامش واطمینان بیشتری را به همراه دارد به خصوص برای دختر یاپسری که اولین رابطه جنسی خود را با جنس مخالف تجربه می کنند
    سلام.با عرض خسته نباشید به خاطر جمع آوری و نوشتن این مطالب و آرزوی توفیق در این دنیا و همچنین سرای ابدی.من مهدی 22 ساله.متولد در یک خانواده نیمه مذهبی و گرم و مهربان.من چند روزی هست که با این وبلاگ آشنا شدم و با اینکه در دوران امتحانات دانشگاه هستم هر از چند گاهی به این وبلاگ سر میزنم و نوشته های شما رو مطالعه می کنم.گرچه موفق نشدم همه مطالب را مطالعه کنم.من از جمله کسانی هستم که به خدا و پیغمبرش محمد (ص) اعتقاد وحب ویژه ای دارم و سعی من در زندگی این بوده که فراتر از آنچه خدا خواسته قدم بر ندارم و حرمت حرام و حلال رو نشکنم.با این که گاهی مانند همه مردم دنیا جز معصومین پیش آمده که در این راه موفق نبوده ام.من دانشجو هستم و سال آخر.با مقایسه ای که به طور غیر محسوس با اطرافیان و دوستان انجام داده ام جز افرادی هستم که عطش جنسی بالایی در برخورد با غیر همجنس دارند.اما هیچ گاه رابطه جنسی با جنس مخالف بر قرار نکرده ام و همین کشش جنسی باعث مرتکب شدنم به استمنا می شود.با این که می دانم گناه بزرگی هست.این شرح کلی از وضع فعلی من است.در حال حاظر امکان ازدواج برایم مهیا نیست و باید چند سالی را به همین مجرد بودنم بگذرانم تا ان شاا... دختر مورد نظرم را پیدا کنم خیلی دوست دارم از استمنا دست بردارم اما هر بار که می شود طاقت نمی آورم و.... .همیشه خودم را آماده کرده ام و می کنم که اگر موردی برای ارتباط جنسی برایم فراهم شد حتماَ ابتدا او را صیغه کنم و بعد... .از شما چند راهنمایی و سوال داشتم که مرزهای استمنا را مشخص کنید.یعنی استمنا همان است که یک شخص خودئ را ارضا کرده و آب منی از او خارج شود؟(تصور من این گونه است.) اما فرضاَ همان شخص با دختری ارتباط برقرار کند چه در محرمیت موقت و چه دائم وچه بدون محرمیت آیا در این هنگام مرد با دستانش باعث خروج منی خودش شود باز استمنا است.یعنی دختر محرم فقط نقش محرک را داشته باشد؟ و یا اینکه دختر برایش این کار را بکند باز استمنا است؟ (تصور من این گونه نیست.).ای کاش می شد مردم با آگاهان بنشینند و مشکلاتشان را حضوری و رودر رو حل کنند.چه کنیم که عرف و فرهنگ جامعه ما طور دیگری است و من سعی خودم را به عنوان یک دوست دار خدا خواهم کرد تا ای طور اطلاع رسانی ها کسترده تر شده تا هم خدا راضی از توانایی هایمان باشد.خواهش میکنم سوال های بنده رو مورد به مورد جواب بدین.البته اینها فقط گوشه ای از سوالات من است.و در آینده و سر فرصت سایر سوال ها را خواهم پرسید.دیگه اینکه می خواستم از شما اجازه بگیرم که وبلاگ شما رو به دیگران معرفی کنم شاید گوشه ای از مشکلات دینی رایج در این مملکت نه چندان اسلامی و پر از دروغ و فریب با اطلاع رسانی که شما انجام می دهید حل شود..خواهشاَ اگر لطف کنید و جوابم را بدهید بسیار سپاسگذار خواهم بود.به امید برپایی پرچم حقیقی اسلام در کشور عزیزمان ایران
    جواب :


    انزال عمدی به وسیله غیر همسر به هر صورت که باشد مصداق استمناست اما به وسیله همسر اشکال نداشته واستمنا حرام محسوب نمی شود . در مورد معرفی وبلاگ بنده مزید امتنان خواهد بود اگر آن را به دوستان خود مخصوصا کسانی که صاحب وبلاگ هستند معرفی نمایید . در مورد طرح سوالات که عنوان فرموده اید نیز در خدمت شما وهمه خوانندگان محترم هستم و خواهم بود . موفق باشید


    بررسي حكم نگهداري عده پس از ازدواج


    يكي از دلائلي كه بعضي از خانمها تمايل كمي به ازدواج موقت نشان مي دهند شرط نگهداري عده يا همان مدت دو سه ماهه بعد از هر ازدواج موقت است. آقايان مي توانند بلافاصله پس از تمام شدن مدت عقد و يا حتي همزمان با چند خانم پيوند ازدواج دائم و موقت داشته باشند در حاليكه خانمها بايد حداقل 2الي 3ماه پس از جدا شدن از همسر(دائم يا موقت) از ازدواج خودداري كنند كه اين عامل باعث عدم پايداري بعضي از خانمها به اين مسئله شده و يا سخت بودن شرايط براي آنهايي است كه رعايت مي كنند.
    متاسفانه در جامعه مي شنويم كه عده اي حاضر به صيغه شدن نيستند ولي با روابط غير شرعي مشكلي ندارند ويا عده اي به دروغ اعلام مي كنند كه عده نگه داشته ايم.
    واين موضوع يكي از دلايل عدم استقبال عمومي از اين امر مقدس و مشكل گشاي اجتماعي مي شود.
    يكي از دلايل اين حكم شرعي و شايد مهمترين آن ، مسايل مربوط به بارداري مي باشد كه براي مشخص شدن باردار بودن زن از همسر سابق خود دستور به خودداري از ازدواج مجدد صادر شده است. در گذشته كه وسايل تشخيص سريع بارداري زن نبوده است ، اين بهترين روش براي تشخيص بارداري بوده است. ولي در حال حاضر كه با يك آزمايش خون ، بارداري چند روزه هم قابل تشخيص است و با وجود وسايل جلوگيري از بارداري كه 100 درصد مطمئن هستند آيا ديگر لزومي به نگهداري عده براي خانمها وجود دارد؟؟ آيا خانمها بايد چند ماه در فشار و مضيقه باشند تا بتوانند مجددا ازدواج كنند؟؟
    اگر اين تنها فلسفه حكم نگهداري عده باشد ، به نظر من علما ومراجع بايد نسبت به اصلاح اين حكم، تحقيق و مطالعه دقيق انجام دهند و با توجه به اوضاع فعلي و شرايط روز و پيشرفت علم ، حكم جديدي در اين باره به اجماع صادر كنند.
    البته احتمال وجود فلسفه ديگري در باره اين حكم هست كه از شما درخواست دارم براي روشن شدن همه جوانب اين امر و اطلاع عموم ، اين موضوع را براي ما بصورت كامل تبيين فرماييد.
    مشخص است كه اگر اين مسئله حل شود ، عذر كمتري براي آنهايي كه روابط غير مشروع برقرار مي كنند باقي مي ماند واقبال عمومي به اين امر مقدس بييشتر مي گردد و در نهايت گام بهتري در اين مورد در جهت حل مشكلات جوانان و سايرين برداشته مي شود.
    البته شايد خالق هستي زن را بگونه اي آفريده باشد كه صلاح نباشد هر چند روز در آغوش يك مرد باشد و روحيه هاي خاص و اصيل زن با اين حكم مطابقت داشته باشد. ولي باز بهتر است در اين ضمينه بيشتر بحث شود تا به هر نتيجه ايكه رسيد براي همه مشخص شود.
    با تشكر - منتظر جواب شما هستم (مهدی قناعتی)
    جواب:تاکید اینجانب همان طور که قبلا هم عرض کردم این است که حتی الامکان دخول صورت نگیرد وخانمها این شرط را در متعه ذکر کنند چون حقیقتا بدون دخول هم لذتی که بتواند اضطرار ونیاز را رفع کند حاصل می شود مردان نباید در این مسئله تنها به فکر نیاز خود باشند باید این نکته را هم در نظر بگیرند که به جای این همه مدت که زوجه موقت آنان باید عده نگه دارد می تواند متعه شخص یا اشخاص دیگری نیز شود یکی از مشکلات متعه در جامعه ما همین خود خواهی مردان در لذت جویی است .متاسفانه بعضی مردان که متعه می کنند دیگر فکر می کنند ازدواج دائم کرده اندویک حس عاطفی وانخصاری نسبت به طرف خود پیدا می کنندکه در واقع نباید این گونه باشد
    اما در مورد عده نکته مسلم آن است که فلسفه آن منحصر در مسئله بارداری نیست دلیل آن اینست که اگر دخول ازغیر مهبل هم صورت گیرد باز عده لازم است در حالی که در چنین حالتی اصلا بحث بارداری مطرح نیست یا در مورد زنی که از ازدواج دائم یا موقت حامله می شود در صورت طلاق یا اتمام زمان ، عده او تا زمان وضع حمل است در حالی که اگر در 8 ماهگی بار داری مثلا ازدواج کند اینجا کاملا مشخص است که فرزندی که یک ماه دیگر از او متولد می شود مال شوهر قبلی است ولی بااین حال تا وضع حمل یاید عده نگه دارد به هر حال دلایل ناشناخته دیگری در این مسئله وجود دارد که بنده هم نمی دانم . موفق باشید
    آقا مجید عزیز از کازرونسلام امیدوارم حالتان خوب باشد و همیشه خوشحال باشید من به سایت شما زیاد سر میزنم و حرفهایتان را هم کاملا قبول دارم و از طرز فکر شما بسیار شادمان هستم و از شما سوالاتی دارم که امیدوارم پاسخ دهید اینکه شما در سایتتان در زمینه ازدواج موقت تمام حرف هایتان را قبول داریم و اینکه دید آرمانی شما و ما این است که دختران و پسران به صورت شرعی با یکدیگر ازدواج نمایند تا به گناه دچار نشوند اما اگر دختر و پسر نوجوان بخواهند با یکدیگر ازدواج موقت کنند اگر این روابط باعث حاملگی دختر شد چه باید کرد مثلا دختری با اجازه پدر خود میخواهد صیغه دوست خود شود و شاید بزرگترین دلیل مخالفت خانواده ها همین است که میگویند دخترشان حامله میشود دوست داریم نظر شما را در این رابطه بدانیم که باید چه کنیم و چه راهکارهایی را شما پیشنهاد میکنید ایا میشود خانوادهای این اطمینان را کسب کند که دخترش با صیغه حامله نشود و چه گونه ….
    جواب:
    از لطف شما ممنونم


    اولا اگر دختر باکره باشد مسئله حاملگی منتفی است چون هیچ دخولی در این صورت انجام نخواهد گرفت وبسیار به ندرت اتفاق می افتد که حاملگی بدون دخول به خاطر عدم رعایت صحیح و ورود اتفاقی اسپرم مرد صورت گیرد که با استفاده از قرصهای ضد بارداری می توان این احتمال بسیار ضعیف را هم از بین برد واگر غیر باکره باشد باز دختر می تواند با گذاشتن شرط عدم دخول یا با راههای جلوگیری مثل کاندوم وقزص ضد بار داری تمام احتمالات حاملگی را از بین ببردوالبته این مسئله بیشتر به مراقبت خود دختران نیاز دارد ونیز بستگی به اعتماد به شخص مقابل واهمیت دادن مرد به این مسئله داردکه البته همه مردان به این مسئله در مورد دختران ازدواج نکرده اهمیت می دهند خود من دخترانی را می شناسم که قبل از ازدواج دائم با افراد متعددی ازدواج موقت کرده اند وبا رعایت این مسائل هیچ مشکلی برایشان به وجود نیامده است

  12. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28828
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : باید های و نبایدها در ازدواج موقت (فقط یک مقاله است)

    سوال
    آیا خانمی که ازدواج موقت بدون محدودیت داشته می تواند پس از اتمام مدت عقد و قبل از سپری شدن مدت عده با شخصی دیگر ازدواج موقت با شرط عدم دخول حین مقاربت داشته باشد؟
    جواب:
    با سلام . اگر در عقد قبلی دخول انجام گرفته باشد باید ختما عده نگه دارد در غیر این صورت نیاز به عده نیست ووازدواج او با فرد دیگر بلامانع است چه آنکه شرط عدم دخول بگذارد یا نگذارد
    سوال:آیا خانمی می تواند پس از پایان ازدواج موقت با فرض دخول، قبل از سپری شدن مدت عده با شخصی دیگر عقدی در حد ایجاد محرمیت برای مصالح خاص مثل عدم ایجاد گناه حین صحبت و نگاه های زیاد داشته باشد.
    جواب:خیر باید حتما مدت عده بگذرد
    باسلاممن ودوست پسرم 3 ساله با هم دوستیم اون تهران و من یه شهر دور بی نهایت همدیگه رو دوست داریم مشکلی نداریم خانواده هامونم اطلاع دارن و بعد از اتمام دانشگاهمون قراره ازدواج کنیم ما فقط سالی 1 بار همدیگه رو می بینیم و بقیه ی اوقات sms و تلفن. می خواستم بدونم از تلفن میشه ازدواج موقت کرد؟ بدون اطلاع پدرم چون اجازه ی پدر برای قانونی بودن ازدواج لازمه نه شرعی بودن و ما هم نمی خوایم ازدواجمونو جایی ثبت کنیم. می خوایم محرم باشیم به هم تا راحت حرف بزنیم در ضمن من تا 3 ماه دیگه 18 ساله میشم و دوستم 21 ساله
    جواب:
    با سلام
    ازدواج موقت به صورت تلفنی اشکال ندارد ولی باید تمام جوانب ومسائل شرعی رادرعقد موقت بدانید ورعایت کنید وبرای این کار حتما به قسمت احکام ازدواج موقت در وبلاگ اینجاب مراجعه کنیدومطالب را خوب بخوانید
    ولی نکته ای که هست اینکه عدم لزوم اذن ولی بستگی به این دارد که شما از چه کسی تقلید می کنید اگر شما مقلد کسی هستید که اذن ولی را در ازدواج باکره بنا بر احتیاط واجب لازم می داند برای این کار شما باید به مرجعی رجوع کنید که اذن ولی را لازم نمی داند آنگاه می توانید بدون اطلاع ولی خود نکاح موقت نمایید رجوع کردن هم فقط به این معناست که شما فقط قصد می کنید که در این مسئله از فلان شخص تقلید می کنید ولی اینکه گفته اید اذن ولی شرط قانونی است نه شرعی این گونه نیست بلکه شرط شرعی هم هست به شرط آنکه مرجع شما اذن ولی را لازم بداند ولی با راهکاری که بنده خدمتتان عرض کردم (یعنی رجوع کردن به مرجعی که اذن را لازم می داند ) این شرطیت ساقط می شود
    سوال:شما معنی رشیده رو خیلی وسیع گرفتید(غیر سفیه) میشه بگید منبع شما چیه؟
    در حالیکه در رساله داره یعنی مصلحت خود رو تشخیص بده
    لطفا توضیح بدهید
    جواب:
    با سلام
    این دو واژه دراصطلاح فقهی مصداقا یکی اند یعنی هر جا غیر سفیه گفته می شود منظور ممیز در تشخیص مصلحت است وبرعکس ؛چون فقه از فعل بحث می کند بنابراین سفاهت یا عدم آن مربوط به سفاهت فعلی وعقلی است نه علمی هر چند که در لغت سفیه یاغیر سفیه معنای عام تری دارد یعنی سفاهت یا عدم سفاهت علمی را هم شامل می شود
    سوال:
    اگر دختری مدتی ازدواج موقت کند بعد طلاق گیرد وبا مرد دیگر ازدواج دائم کند لازم است به مرد دوم اطلاع دهد که قبلا عقد موقت بوده
    جواب:
    ازدواج موقت طلاق ندارد بلکه با اتمام زمان مقرر عقد منفصل می شود وبه هیچ وجه هم لازم نیست که به همسر دوم خود این موضوع را بگویید این مورد از اختیارات وموجبات فسخ عقد نیز محسوب نمی شود
    موفق باشید
    سوال:
    اگر دختر و پسری با هم ازدواج موقت کنند در صورتی که مرجع احتیاط واجب داده باشد عقد باطل است یا صحیح وفقط گناه انجام شده2-آیا برای رجوع به مرجع دیگر اذن مرجع فعلی لازم است؟3- فلسفه خواندن صیغه عقد چیست وقتی که دو طرف کاملا به این مسئله راضی اند چه لزومی برای خواندن صیغه است؟
    جواب: گناه انجام گرفته ولی بطلان عقد یا عدم آن منوط به حکم واقعی عندالله است که ما فعلا نسبت به آن شک داریم وبه خاطر همین حکم به احتیاط واجب کرده اند
    2-خیر درمسائلی که مرجع احتیاط واجب داده برای رجوع به مرجع دیگر اذن او لازم نمی باشد
    3- در موردلزوم خواندن صیغه باید گفت از آنجا که در روایت به این شرط تصریح شده باید رعایت شود وبدون آن عقد باطل است ولو ما دلیل آن را ندانیم هر چند ممکن است فقیهی در اجتهاد خود به عدم لزوم وصرف رضایت طرفینی فتوا بدهد(که فکر می کنم یکی از علما این نظر را داده ) ولی قاطبه مراجع ومجتهدین این شرط را لازم دانسته اند (یعنی این که صرف تعیین مدت ومهریه کافی نیست وباید صیغه مخصوص خوانده شود )
    البته مسئله صیغه در همه معاملات مطرح است حتی در خرید وفروش ولی درآنجا ها به خاطر تسامح عرفی (عرف عقلا که در مرآ ومنظر معصوم نیز بوده است ) صرف رضایت طرفینی کفایت می کند مثلا شما در خرید وفروش هیچ وقت تا به حال صیغه مخصوص عقد بیع را جاری نکرده اید وفقط پول را داده اید وجنس را تحویل گرفته اید (که به آن بیع معاطاتی گفته می شودوهمه علما هم صحت آن را قبول دارند) لکن در ازدواج چون بحث عرض وبضع مطرح است وبه ندرت هم در زندگی انسان اتفاق می افتد مسئله جدی تر است علاوه بر آنکه اگر دین صرف رضایت را در این موردکافی می دانست دیگر خیلی مسئله آبکی می شد وهر کسی راحت به این کار اقدام می کرد ومسئله شرعیت آن دیگر معنا ومفهوم چندانی نداشت واین خود یک امتحانی است تا افراد متعبد از دیگران شناخته گردند
    می توان گفت در عقد ازدواج ،حق الله هم به نوعی دخیل است و صرف حق الناس نیست که رضایت طرفینی کفایت کند
    علاوه بر آن درمعامله ای مثل بیع که دارای دو نوع لوازم یکی شرعی ویکی اذنی است اگر صیغه جاری نشود فقط جوازتصرف برای شما وجود خواهد داشت که لازمه اذن طرف است واگر صیغه را هم جاری کنید علاوه بر ماذون بودن در تصرف ،اختیارات وحقوق شرعی بیع را نیزصاحب می شوید ولی در عقد ازدواج همه لوازم شرعی اند به عبارت واضحتر : شما آیا می توانید بدون انجام هر گونه عقدی شخصی را در تصرف مال وکالایتان ماذون کنید ؟ مسلما بله " حال وقتی شما معامله ای می کنید اگر صیغه معامله (بعتُ..)را جاری نکنید نهایتا شما اذن در تصرف ثمن یا مثمن داده وگرفته اید وبس ولی اگر صیغه عقد را هم جاری کنید لوازم شرعی نیز بر این معامله حمل می شود مثل حق خیارو..
    .ولی در عقد ازدواج این گونه نیست که شما خارج از عقد بتوانید حق تصرف را به صرف اذن به کسی بدهید یا از کسی بگیرید بنابراین در عقد حق تصرف علاوه برلزوم رضایت باید لازمه شرعی نیز داشته باشد وآن صیغه عقد وتعیین زمان ومهریه است (مگر آن که کسی بتواند صرف تعیین زمان ومهریه را در لازمه شرعی بودن کافی بداند وثابت کند که البته مشکل است)
    نکته دیگر این که سوال شما از اساس غلط است چون شما می گویید وقتی دو طرف به این کار راضی اند دیگرچه نیاز به خواندن صیغه است ؟
    لازمه این سوال این است که خواندن صیغه عقد تنها در صورتی لازم است که طرفین یا یکی از آنها راضی به عقد نباشد !! ومسلما در صورت عدم رضایت عقد از اساس باطل است


    نکته بعد این که مسئله لزوم صیغه ازدواج شاید در عقد موقت به خاطر شرط بودن زمان وتعیین مهریه مورد تسامح گرفته شود وخود به عنوان لازم کننده عقد وعلت تامه مورد بحث قرار گیرند ولی در عقد دائم این گونه نیست زیرا در عقد دائم نه تعیین مهریه شرط است نه زمان وجود دارد بنابراین باید قول وحرفی بین طرفین در تحکیم عقد رد وبدل شود هر چند که باز در لزوم عربی خواندن آن ممکن است جای بحث باشد ولی دراصل لزوم خوانده شدن صیغه زبانی جای اشکال نیست درست مثل "نذر" که اگر شما تنها در دل چیزی را بگذرانید کفایت نمی کند بلکه باید آن را به زبان آورید تا نذر شما منعقد شود بنابراین" بیان "نشانه واماره تحکیم وعزم جدی شما در عقد است که بدون آن همچنان استصحاب عدم عزم از نظر شرع جاری می شود


    سوال:


    با سلام من مردی متاهل هستم زندگی خوب وشیرینی با همسرم دارم واو را قلبا دوست می دارم ولی مشکل این است که من از لحاظ جنسی به گونه ای هستم که دیگر از او چندان ارضا نمی شوم واین برای من واقعا مشکل شده است از طرفی هم قسم خورده ام که تا همیشه با او باشم وبه هیچ کس دیگر نظر نداشته باشم من مردی مقید ومذهبی ام ونمی خواهم که به گناه بیفتم از طرفی هم قسم خورده ام مشکل جنسی هم دارم آیا می توانم متعه کنم وآیا در صورت متعه باید کفاره بدهم ؟


    جواب: مشکلی که شما مطرح نموده اید مشکل اکثر مردان جامعه ماست گر چه به زبان نمی آورند ولی واقعیت همین است خیلی مردان علی رغم عشق عاطفی به همسرشان حقیقتا از نظر جنسی چندان ارضا نمی شوند واین دو هم لازم وملزوم هم نیستند یعنی این گونه نیست که هر کس به همسرش عشق عاطفی داشته باشد مشکل جنسی اش هم حل شده باشد از آنجا که شهوت مرد تنوع طلب است اکثر مردان بعد از مدتی از نظر جنسی نسبت به همسرخود سرد می شوند ودیگر از او چندان ارضا نمی گردند بلکه فقط به وسیله او اطفا می شوند وفرق است بین ارضا واطفا


    مسئله بعد این است که قسم وعهد یا نذر بر ترک واجب یا سنت ومستحب باطل است پس قسم شما هم رسمیت نداشته واز اول باطل بوده


    مسئله بعد این است که ازدواج موقت شما بیوفایی وخیانت به همسر اول نیست و اگر این گونه بود خدا آن را تشریع نمی کرد چون خدا هیچ وقت خیانت را مستحب نکرده ونمی کند پس متعه یا ازدواج دائم مجدد از مصادیق این عنوان نیست واین یک حق مشروع برای هر مردی است


    مسئله بعد این است که وقتی در روایت ،ازدواج موقت حتی بدون نیاز به آن هم مورد امر وسفارش واقع شده معلوم است که انسانی که به آن نیاز دارد استحباب وتاکید آن بسیار بیشتر است به خصوص اینکه مشکل شما بحث یک عمر است نه یکی دوروز ویکی دو ماه وچه کسی گفته که انسان باید یک عمر خود را از حق مشروع خویش محروم کند بدون اینکه از این محرومیت ثوابی نصیب او شود


    سوال:اگر مرجع تقلید در مورد باکره حکم احتیاط واجب داده باشد در اینجا باید به مرجع اعلم بعدی رجوع کرد سوال این است در اینجا که ما نمی دانیم مرجع اعلم بعدی کیست چه باید بکنیم


    جواب: تشخیص اعلم دشوار است ودر زمان ما که مراجع زیادی هم طراز هم هستند امکان ندارد وشما به هر کدام که بخواهید واذن داده باشند می توانید رجوع کرده وبه همان حکم عمل کنید اعلمیت از مقوله هایی است که تشخیص آن واقعا مشکل است چه بسا فردی که مشهور نباشد اما اعلم باشد پس به شهرت هم نیست وچه بسا شخصی در مسئله ای بیشتر غور وامعان نظر کرده یا شخص به حدیث ودلیلی بر خورد نموده که دیگری بر خورد نکرده بنابراین اگر بگوییم تشخیص اعلم در میان مجتهدین امکان پذیر نیست گزاف نگفته ایم بله مجتهد از غیر مجتهد قابل تشخیص است ولی اینکه واقعا ملاکی وجود داشته باشد که بتوان اعلم را در میان مراجع تشخیص داد وجود ندارد تازه اینجا تنها اعلمیت هم ملاک نیست بلکه مهم تر از آن بحث افقهیت است یعنی کسی که قوه استنباطش از همه بالاتر باشد واین یک امر درونی است و تشخیص افقه بسیار سخت است البته این نکته را نباید از نظر دور داشت که اصل اولیه در مسئله ای که در زمان غیبت میان فقها مورد اختلاف است احتیاط می باشد








    چندی قبل یکی از مدیر یکی از سایتهای ازدواج موقت نامه الکترونیک به من وتعدادی از مدیران وبلاگهای مرتبط نوشته بود که پیشنهاد ی کرده بود بنده ضمن قبول پیشنهاد ایشان چند تذکر هم داده بودم که با مخالفت شدید اللحن ایشان در سایتش مواجه شد من ابتدا متن نامه خود را به ایشان را می نویسم




    به نام خدا


    با سلام خدمت شما دوست گرامی وبا آرزوی قبولی طاعات وعبادات


    در موردپیشنهادی که حضرت عالی در مورد ازدواج موقت داده اید خواستم مطالبی را خدمتتان عرض کنم قبل از هر چیز ازاینکه به این مسئله اهمیت داده وبرای اعتلای این سنت ارزشمند فعالیت می کنید باید تشکر کنم


    نکته اساسی در مورد بیشنهادی که داده اید این است که ما در مورد ازدواج موقت با یک سری حساسیتهایی روبرو هستیم که نمی توان خیلی این مسئله را آشکار وعیان نمود بنده به عنوان یک طلبه کوچک تجربه ای که در این زمینه دیده ومشاهده کرده ام این است که هر گاه در این مورد خیلی علنی بحث وتبلیغ شده هرچند که از طرفی تاثیر مثبت خود را در میان مذهبیون وبه خصوص آقایان برجای گذاشته اما 3 تاثیر منفی نیز درپی داشته یکی مقابله ومخالفتهای غیر منطقی وغیر اصولی افراد ی که در ظاهر هضم این مسئله برایشان سنگین است که متاسفانه مقابله این افراد و عنوانهایی که به این سنت اطلاق می کنند تاثیر خود را در جامعه برجای می گذارد و تبلیغات مثبت را در این زمینه خنثی می کند و اکثریت جامعه یعنی عوام الناس که اهل مطالعه دقیق در دین نیستند به راحتی جذب این تبلیغات منفی می شوند ثانیا : هر گاه این مسئله علنی شده عده ای افراد نالایق وسود جو از این مسئله به گونه ای سوء استفاده کرده اند که وجهه این سنت را بیش از پیش در جامعه خراب تر ومبهم تر کرده است به عنوان مثال یکی از راهکارهای افرادی که دختران ایرانی را به خارج قاچاق کرده یا همچنان می کنند این است که به سراغ افراد بی بضاعت رفته ودر قبال برداخت مال تقریبا زیادی دختران آنها را برای مدتی صیغه کرده وچون با آنها محرم بوده ومانع قانونی برایشان نبوده آنها را به کشورهای همجوار برده وبا مبالغ بسیار کلان فروخته اند یا مشابه این گونه سود جویی ها که آدم به این نتیجه می رسد که اگر در این زمینه تبلیغی صورت نگیرد وافراد سود جو اصلا از وجود ازدواج موقت با خبر نباشند بهتر است ثالثا: آنچه از روایات برداشت می شود این است که ازدواج موقت اصالتا مال متاهلین است نه مجردین وصحیح هم همین است چون اگر آدم مجرد نیاز جنسی دارد در ابتدای امر باید ازدواج دائم کند واگر باز هم نیازش تامین نشد آن گاه به سراغ ازدواج موقت برود وروی آوردن مجردین به خصوص آقایان به این امر باعث اغنا شدن آنها وبالا رفتن سن ازدواج می شود بنابراین تبلیغ آشکار وبیش از حد که موجب روی آوردن مجردین به ازدواج موقت شود اولا باعث سبک شدن این امر وبچه بازی در جامعه شده وثانیا سن ازدواج دائم را بالا برده که این هم عواقب منفی خود را دارد


    بنابراین از طرفی نه می توان این مسئله را به کلی مسکوت گذاشت ونه می توان خیلی این مسئله را علنی کرد باید شرایطی را فراهم کرد که همانهایی که واقعا خودشان می خواهند واز آن استقبال می کنند به این کار روی آورند از روایات هم چنین نتیجه گیری می شود که ازدواج موقت مال زنان مردان مومن ومتقی است نه مال عوام در واقع مال کسانی است که به هیچ وجه حاضر به ارتکاب فحشاوگناه نیستند که خوب اولا عده این افراد بسیار کم است وثانیا برای این افراد هم نیاز به تبلیغ نیست چون کسانی که به دنبال حرام نیستند قطعا خودشان متوجه استفاده از راه حلالند


    در نهایت بنده عرض می کنم که با کار شما مخالف نیستم چون اگر مقالات مختلف که در این زمینه نوشته شده یک جا جمع شود کار خوبی است ونیاز افراد را برای سرزدن مکرر به سایتهای مختلف بر طرف می کند ولی باید توجه داشته باشید در کاری که انجام می دهید اولا مطالب سبک را دورشان خط قرمز بکشیدبعد هم به حوصله مردم هم توجه داشته باشید که اولا مطالب مشابه تکراری را حذف کنید وثانیا اصل را بر جواب گویی به شبهات ونیز بیان احکام شرعی قرار دهید چون مشکل جامعه ما در قبول مسئله ازدواج موقت نیست بلکه در وجود شبهات یا احیانا سوالات شرعی است بنابراین این که خیلی ها آمده اند در سایتهایشان دهها حدیث وآیه ردیف کرده اند یا به بیان سیر تاریخی این مسئله برداخته اند به نظر من ضرورتی ندارد وجوابگوی شبهات وایرادات واصل مشکل نیست






    ,واما ایشان در سایتشان جواب نامه مرا به این صورت داده اند :


    پاسخ: دوست عزیزم جناب ابراهیمی نژاد همواره در نظرم به عنوان فردی روشنفکر و عالم مطرح بودند و البته هستند اما نوشتن چنین مطالبی مرا به تعجب وا می دارد !!!چطور ممکن است فردی تحصیلکرده چنین نظراتی داشته باشد ؟؟


    بحث سوء استفاده مردان از مقوله ازدواج موقت را مفصلا در چند پست قبلی توضیح دادم و مثال اسلحه را در آمریکا و ایران برای تقریب اذهان مطرح نمودم و نمی خواهم با طرح مسائل تکراری ذهن خواننده را مغشوش کنم اما سئوال اساسی من این است که آیا در مورد ازدواج دائم چنین مسئله ای امکان ندارد؟آیا فردی سود جو نمی تواند بسیار بسیار راحتر و کم هزینه تر با یک دختر به قول شما از یک خانواده فقیر ازدواج دائم کند و او را به فجیره ببرد و بفروشد ؟ اتفاقا هزاران بار آسان تر می شود و در زمینه فرودگاه و ویزا و ... به مشکلات کمتری بر می خورد . پس بیائیم بگوئیم چون ممکن است یک نفر این کار را بکند پس دیگر از ازدواج دائم هم حرفی نزنیم. این حرف کاملا غیر منطقی است که برای یک کافر در مسجد را ببندیم. و مسئله بعدی اینجاست که اصل خبر شما اشتباه است و زنانی که چندین سال پیش در فجیره به فروش گذاشته شدند به هیچ وجه به این روشی که شما فرمودید از ایران خارج نشده بودند و اصل خبر شما از ریشه و بنیاد تهی است.


    من از شما می پرسم آیا صرف کشته شدن صدها نفر با چاقو در ایران می توان تمام چاقو سازان را دستگیر کرد و تمام چاقو سازی ها را بست؟آیا تا به حال دیده اید مهندسان به خاطر اینکه چند نفر خود را از پشت بام پرت کرده اند و خودکشی نموده اند دیگر برای خانه ای پشت بام طراحی نکنند؟ آیا می شود به مردم گفت چون افرادی هستند که انگور را تبدیل به شراب می کنند ، خرید و فروش و کشت انگور تا اطلاع ثانوی ممنوع است ؟ این ها در هیچ منطق و قانونی قابل قبول نیست.در مورد ازدواج موقت هم مانند ازدواج دائم هر خانمی باید در مورد همسر موقت خود تحقیق کند و از درستی و راستی گفتار و کردار او اطمینان حاصل کند و اگر نکند باید منتظر فروخته شدن در بازار های فجیره و یا بدتر از آن هم باشد.


    چطور می توان از حلال خدا دم نزد در حالی که حرام سراپای جامعه را فراگرفته است؟شما امروزه می بینید که نفراتی به راحتی در ماه رمضان آدامس می خورند و وسط خیابان هم راه می روند اما آیا من و شما جرات داریم وسط خیابان سجاده پهن کنیم و نماز بخوانیم؟بحث ترس ما از ترویج حلال و از آن طرف ترس از مقابله با حرام محدود به ازدواج موقت نمی شود و مسئله روزه خواری نمونه ای از آن بود که اشاره نمودم .


    شما فرموده اید:« آدم به این نتیجه می رسد که اگر در این زمینه تبلیغی صورت نگیرد وافراد سود جو اصلا از وجود ازدواج موقت با خبر نباشند بهتر است» و این حرف آدمی را به تفکر وامی دارد که آیا این حرف یک فرد تحصیلکرده است؟؟؟باور کنید اگر ایمیلتان را چک نمی کردم و مطمئن نمی شدم که ایمیل شماست یقین می کردم که یکی از دشمنانتان برای تخریب شما این ایمیل را برایم ارسال نموده است .


    اولا بدانید که دشمنان و افراد سودجو خیلی زودتر و بهتر از من و شما به مسائل مختلف دست می یابند و پی می برند همانطوری که زمانی ما نمی دانستیم مطهری کیست اما افرادی بودند که او را هزاران بار بهتر از ما می شناختند و برای اینکه می دانستند چقدر برای ما سودآور است به سادگی تمام و درحالیکه ما درخواب غفلت بودیم او را کشتند و پس از مرگش تازه فهمیدیم چه شده است و همین طور است بهشتی ها و صیادها و لاجوردی ها و ...


    دشمنان ما بهتر از من و شما از عواقب خوب و مثبت ترویج ازدواج موقت در ایران خبر دارند و برای همین است که میلیون ها دلار صرف برنامه هائی می شود که از ترویج روز افزون ازدواج موقت جلوگیری کند که مثلا ساخت فیلم فحشاء زیر حجاب و یا مخالفت احزاب و سایت های فیمینیستی ، سوسیالیستی و امپریالیستی از این قبیل است و نیازی نیست تا من و شما روزه سکوت بگیریم تا جوانان و مردممان در ضلالت و گمراهی بمانند و منتظر روزی باشیم که یا از سایت ها و محافل همجنس بازی سر در بیاورند و یا از فرط خود ارضائی و استمنا کارشان به تیمارستان و بیمارستان های روانی بکشد و یا اینکه جزو قشر سر خورده و افسرده جامعه ، به نوعی روزگار بگذرانند تا اجل فرا رسد و از زندگی نحس دنیائی خلاصشان کند.




    در ادامه فرموده اید:« ثالثا: آنچه از روایات برداشت می شود این است که ازدواج موقت اصالتا مال متاهلین است نه مجردین وصحیح هم همین است چون اگر آدم مجرد نیاز جنسی دارد در ابتدای امر باید ازدواج دائم کند واگر باز هم نیازش تامین نشد آن گاه به سراغ ازدواج موقت برود »


    واقعا خواندن این قسمت از نامه برای من بیشتر از هر چیز دیگر سخت و دشوار بود و تا سرحد دیوانگی پیش رفتم . اولا اکیدا و مصرا از حضرتعالی تقاضا دارم این احادیث و روایات را هم برای ما بیاورید تا ضمن بهره بردن از آن ، بتوانیم به مراجع عظام پیروی(تقلید واژه ای غلط و از افعال حیوانات است و بکار بردن آن برای مراجع عظام پیروی نادرست است که می توان از واژه پیروی و یا تبعیت استفاده نمود)هم ارائه نمائیم و تحولی عظیم در فقه جعفری بوجود آوریم . پس از چندین سال پژوهش و تحقیق در باب ازدواج موقت تا آنجائی که می توانم ادعا کنم در متون دینی و فقهی ما هیچ مطلب تازه ای برایم در زمینه ازدواج موقت نمانده است ، این اولین باری است که چنین مطلبی را می شنوم و انگشت تحیر به دهان می گیرم .هرچه ما خوانده ایم تاکید ائمه اطهار بر این بوده است که اولا سنت ازدواج موقت زنده بماند حال چه به واسطه متاهلین و چه به واسطه مجردین و در ثانی حتی المقدور این امر به وسیله جوانان مجرد انجام شود که احادیث معروف آن از امام موسی کاظم و امام رضا و امام محمد باقر علیهم آلاف تحیه و السلام منقول و مکتوب است که این بزرگواران صریحا متاهلین را از سوء استفاده از ازدواج موقت منع می کنند و آنان را به همسران خود ارجاع می دهند.


    این احادیث هموراه دستاویز فیمینیست ها بوده و کم اطلاع ترین افراد هم از آن باخبرند و نمی دانم چطور می شود که شما چنین نظری پیدا می کنید.


    نکته دیگری که بیان کردید هم برایم جالب بود و فرموده بودید:« اگر آدم مجرد نیاز جنسی دارد در ابتدای امر باید ازدواج دائم کند واگر باز هم نیازش تامین نشد آن گاه به سراغ ازدواج موقت برود »


    این حرف مرا یاد حکایتی می اندازد که می گویند روزی وزیری به سلطانی که از احوال مردم بی خبر بود عرض کرد:به فدای قبله عالم شوم اما باید به اطلاع برسانم که مردم در قحطی هستند و حتی نان هم برای خوردن ندارند!!! و سلطان که اصلا گرسنگی نمی فهمید چیست در جواب گفت : واقعا نان برای خوردن ندارند؟ وزیر گفت : خیر قربانت گردم و سلطان جواب داد: ای ابله نادان اینکه مشکلی نیست از فردا دستور بدهید آن هائی که نان هم برای خوردن ندارند به جایش بیسکوئیت بخورند.!!!!


    احمد آقای عزیز من، بحث ما این است که این جوانان مجرد بخت برگشته ای که نیاز جنسی دارند نمی تواند اصلا ازدواج دائم کند که بعد در صورت عدم ارضاء بروند سراغ ازدواج موقت . اگر این بیچاره ها می توانست ازدواج دائم کند که دیگر دست به دامن من و شما نمی شدند تا شاید بتوانند خودشان را از منجلاب فساد و فحشاء بیرون بکشند. حکایت همان حکایت نان و بیسکوئیت است. اگر مردم بیسکوئیت داشتند که نیازی به نان نبود و اگر جوانان ما توانائی ازدواج دائم را داشتند که دیگر چرا ازدواج موقت؟؟؟؟؟!!؟!؟


    باز در جای دیگر نامه فرموده اید:«روی آوردن مجردین به خصوص آقایان به این امر باعث اغنا شدن آنها وبالا رفتن سن ازدواج می شود بنابراین تبلیغ آشکار وبیش از حد که موجب روی آوردن مجردین به ازدواج موقت شود اولا باعث سبک شدن این امر وبچه بازی در جامعه شده وثانیا سن ازدواج دائم را بالا برده که این هم عواقب منفی خود را دارد»


    دوست عزیز آنچه که سبب بالا رفتن سن ازدواج در جامعه شده است ترویج ازدواج موقت نیست بلکه عدم وجود تامین معیشتی از یکسو و از سوئی دیگر آداب و رسوم دست و پاگیر و سنت های غلط و غیر انسانی است. خود شما خوب می دانید که چه می گویم و نیازی به توضیح نیست . وقتی جوانی نه خانه دارد و نه شغل مناسب به طبع فکر ازدواج دائم را هم از سر بیرون می کند و از طرفی کسان دیگری که هم خانه دارند و هم کار مناسب جرات نمی کنند به سمت ازدواج دائم بروند زیرا می دانند باید با طی هفت خوان رستم از خواستگاری کنون و بله برون و شیرینی خورون و نامزد کنون و حنابندون و عقد کنون و عروسی و مادر زن سلام و پدر زن خداحافظ و بقال سر کوچه بای بای و هزار کوفت و زهر مار دیگه گذر کنند و در این بین میلیون ها تومان پول زبان بسته را صرف تشریفات کنند تا شاید و آن هم شاید بتوانند با همسرشان یک زندگی معمولی را اغاز کنند. آن هم زندگی ای که اولش با میلیون ها تومان قرض و بدهی آغاز می شود


    در نتیجه سن ازدواج بالا و بالاتر می رود.خوب آگاهید که ازدواج موقت بیچاره هیچ نقشی را در این وسط ندارد و برعکس اگر پدر یک دختر خانم ببیند جوانان به راحتی با هم ازدواج موقت می کنند و اگر بخواهد برای ازدواج دختر گرامیش این همه شرط و شروط سخت را قائل شود کسی حاضر به ازدواج با دخترش نیست و باید به سلامتی برود چند لیتر سرکه ناب بخرد و دختر عزیزش را ترشی بیاندازد ، آنگاه حاضر می شود از این همه مراسم مزخرف و بیهوده و خرج های زیاد چشم بپوشد و با ازدواج ساده دخترش هم موافقت کند.که در نتیجه سن ازدواج پائین و پائین تر خواهد آمد.اگر می بینید سن ازدواج در دختران ما طبق آمار وزارت کشور به 27 سال رسیده است ثمره همین سنت های غلط و بیجاست


    واما جواب بنده به ایشان:




    با سلام


    بنده از بحث وجدال خیلی خوشم نمی آید ولی چون در جواب ایمیل بنده نکاتی وجود داشت که حتما می باید باسخ آنها داده شود عرض نکاتی را لازم دیدم


    اولا: در جواب دادن به نامه بنده خیلی عجله کرده اید وگویا درست به کلمات متن نامه بنده دقت نکرده اید من نگفته ام که چون بحث سو’ استفاده است این سنت تعطیل شود بلکه گفتم خیلی علنی نشود واین دو خیلی با هم فرق می کند


    ثانیا اینکه گفته اید خبر قاچاق دختران به خارج از کشور دروغ است باید عرض کنم این خبر مربوط به خبر نامه امیر کبیر تاریخ اسفند 86 می باشد منبع آن هم tabuot.blogfa.com است وبنده در قسمت اخبار ازدواج موقت در وبلاگم این خبر را به صورت کامل ذکر کرده ام


    ثالثا: اینکه بنده گفته ام از دواج موقت اصالتا مربوط به متاهلین است براساس غور در احادیثی است که ائمه اطهار خواص راامر به ازدواج موقت وعمل به سنت نبوی می کرده اند ولو اینکه به آن نیاز هم نداشته باشند وتمام این افراد هم متاهل بوده اند


    بله همان طور که شما فرموده اید احادیثی هم داریم که حضرات به خصوص امام صادق علیه السلام بعضی افراد را منع از این امر می کرده اند واین هم به خاطر آن بوده که مورد طعنه واقع نشوند واصلا یکی از جاههایی که ازدواج موقت مکروه می باشد همینجاست که شخص در محیطی این کار را انجام دهد که مورد تهمت واقع شود وجمع بین این احادیث منع وامر این می شود که حتی الامکان خواص وافراد متقی به این کار اقدام کنند که کمتر در معرض تهمتند بنده در باب ازدواج موقت به احادیث قابل اعتماد تکیه کرده ام به خصوص روایات شیخ مفید که تمام سلسله روات در آنها ذکر شده وحداقل وجه ثقه بودن آنها محرز است وشان طلبگی ام اجازه نداده ونمی دهد که چیزی را از نزد خود بگویم تمام مطالب ازدواج موقت که در وبلاگم نیز آورده ام تماما متکی به روایات وعقل است


    رابعا : این که گفته اید جوان بخت برگشته چون نمی تواند ازدواج دائم کند باید ازدواج موقت کند خوب ما نباید فقط یکطرفه فکر کنیم وبگوییم تنها راهش تبلیغ ازدواج موقت است بلکه راه دیگری هم دارد وآن تبلیغ ازدواج دائم آسان است ما می توانیم در کنار تبلیغ ازدواج موقت یک سایت هم بزنیم وتمام احادیث وروایاتی که مربوط به ازدواج دائم آسان است را در دسترس خانواده ها قرار دهیم واین دو را توام وبا هم تبلیغ نماییم


    البته من مطلقا نگفته ام که مجردین سراغ ازدواج موقت نروند بلکه منظور این بوده که این مسئله به حدی در ذهن جوانان جا خوش نکند که آنها را از رو آوردن به ازدواج دائم مغنی کرده وسن ازدواج را بالا ببرد بنابراین شما در فهم عرض بنده درست توجه ننموده اید وبنده حرفی از انحصار ازدواج موقت برای متاهلین نزده ام بلکه کلمه " اصالتا" را آورده ام خود من یک جوانی نزدم آمد ودر مورد ازدواج موقت مشورت خواست ومن هم راهنماییهای لازم را به او کردم ودیدم که به کرات ازدواج موقت می کند (شاید در طول یک سال با چهار بنج نفر وبا بعضی از آنها هم به کرات ) واتفاقا یک نامزد هم داشت ولی بعد از چندی رابطه نامزدی خود را به هم زد وبنده حدس می زنم یکی از دلایلش همین عدم نیاز جنسی او به خاطر رو آوردن به ازدواج موقت بوده


    نکته دیگر اینکه تنها دلیل بالا رفتن سن ازدواج دائم مشکلات معیشتی نیست بلکه دلایل دیگری هم دارد که بنده در وبلاگم به آنها اشاره نموده ام


    در جایی ذکر کرده اید که" دوست عزیز آنچه که سبب بالا رفتن سن ازدواج در جامعه شده است ترویج ازدواج موقت نیست بلکه عدم وجود تامین معیشتی از یکسو و از سوئی دیگر آداب و رسوم دست و پاگیر و سنت های غلط و غیر انسانی است."


    شما دقت نکرده اسید که بنده نگفته ام" آنچه سبب بالا رفتن سن از دواج شده است" بلکه گفته ام "آنچه سبب بالا رفتن سن ازدواج می شود " بنابراین هنوز زود است که شما قضاوت کنید وآمار دست مردم بدهید که فقط مشکلات معیشتی باعث بالا رفتن سن ازدواج شده است نه ازدواج موقت


    در بایان عرض می کنم ترویج ازدواج موقت باید اصولی وبا آهستگی وبیوستگی وسنگین وتوام با تانی ودرک مقتضیات زمانه باشد نه اینکه مثل یک اسب سوار تاخت وتاز کنیم وگردو خاک کنیم وبه هیچ چیز هم در اطراف خود توجه نکنیم هم باید به وظیفه خود عمل کرد وهم مقتضیات واصول را نیز در نظر داشت نه در ازدواج موقت بلکه در بسیاری از مسائل دین وضع به همین گونه است اتفاقا اینکه شما مسئله وجود دشمنان وتبلیغات آن را ذکر کرده اید بیشتر ایجاب می کند که ما در این زمینه اصولی تر وبا تانی بیشتر عمل کنیم وبه هیچ وجه شرایطی را فراهم نکنیم که بهانه به دست دشمن بیافتد وتا حد امکان افراد خاص وشاخص واهل تقوا به این مسئله رو آورند علاوه براین زن ودختری که در جامعه ما شرایط ازدواج موقت را داشته باشد به قدری نیست که ما بخواهیم همه مردها را تشویق به ازدواج موقت کنیم (که در سایتم این مسئله را کامل توضیح داده ام)


    شما در قرار دادن جواب نامه بنده درسایتتان شاید اگر قدری تانی می کردید بهتر بود یعنی اول جواب نامه را خصوصی برای بنده می فرستادید ومن باز به ایرادات شما جواب می دادم وآنگاه هر چه که دیگر برای شما قابل هضم نبود ذکر می نمودید علاوه براین علنی کردن این بحث وجدلها بیشتر ذهن مخاطبین را مغشوش وآنها را در این امر به تردید می اندازد اینها مسائل خصوصی است که باید فی ما بین مطرح وحل شود


    وتاکید می کنم هرچند که خودتان اهل علم هستید یک بار به طور کامل مطالب ازدواج موقت سایت بنده را بخوانید وآنگاه اگر باز ایراد وشبهه ای بود باز بنده آماده قبول هر اشکال وانتقادی هستم


    موفق وموید باشی

  13. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28828
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    5
    تشکر شده 2 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : باید های و نبایدها در ازدواج موقت (فقط یک مقاله است)

    معاون اجتماعی بهزیستی کشور:
    یک میلیون وسیصد هزار زن در ایران سربرست خانوار هستند.


    نقد خبر: مسئولیت خانوار در بخش عمد ه ا ی از این زنان به خاطر فوت هسر یا طلاق است تامین مخارج بسیاری از این زنان وفرزندان آنهابر عهده دولت است تامین این زنان باعث شده عملا به ازدواج دوم یا ازدواج موقت کم رو آورنددر حالی که اگر این جمعیت عظیم که شرایط ازدواج موقت را دارا هستند به این امر رو می آوردند بسیاری از معضلات جنسی وعاطفی جوانان ومردان نیازمندوحتی خودشان حل می شد . دولت باید راهکاری اتخاذ کند که در کنار تامین نمودن فرزندان این خانواده ها زنان مذکور نیز تشویق به ازدواج موقت شوند ودر مورد آنها فرهنگ سازی وآموزشهای لازم نیز انجام شود


    سرنوشت فیلم للخطایا ثمن:
    این سریال موهن که به کارگردانی نایف راشدسینما گر سُنی کویتی در زمان 3 ماه تولید شده بودوقرار بود که از طریق شبکه ام بی سی برای کشورهای منطقه بخش شودنعداز بخش یک قسمت به دلیل فشار افکار عمومی واعتراض شیعیان کویتی از سوی مقامات آن کشور توقیف شد این سریال داستان دختری شیعی به نام کوثر را به تصویر می کشد که به کرات به ازدواج موقت با مردان رو می آوردآن هم نه به نحو منطقی واسلامی بلکه با طرز سخیف مثلاً یک بار حامله می شودوعلیرغم مخالفت زهره دوست سنی اش به سقط جنین اقدام می کند ودر جایی دیگر بعد از آنکه متعه مردی 50 ساله می شود قبل از سرآمدن زمان با مردی دیگر ازدواج موقت می کند!! مادر این دختر نیر با یک خیاط رابطه عاشقانه دارد وخواهر او نیز عاشق یک مرد متاهل می شود .زهره با ازدواج موقت مخالف است وازکوثر می خواهد که آن را کنار بگذارد وبه ازدواج مسیار رو آورد اما کوثر در جواب او می گوید :من بروانه ای هستم که باید میان همه گلها بچرخم!!" {واین نکته که زهره بحث ازدواج مسیار را مطرح می کند از طرح ضد شیعی حکایت می کند که می خواهد متعه را سنتی بدعی و در مقابل مسیار را شرعی معرفی نماید} نکته قابل دقت اینکه وقتی کوثر تصمیم به سقط جنین می گیرد زهره به وی می گوید که تو اگر به شریعت مقید هستی ومتعه را مباح می دانی آیا نمی دانی که در شریعت سقط جنین حرام است ؟ در اینجا کوثر سکوت می کند وهیچ حوابی نذاردکه به او بدهد !! در مجموع زهره در عمر جوانی خود با300 مرد!! ازدواج موقت دارد واین نه وسیله ای برای اطفای نیاز جنسی ومالی وی بلکه وسیله عیاشی و خوشگذرانی اوست چرا که او با مهریه هایی که در قبال نکاح موقت می گیرد لباسهای گران بها ووسایل قیمتی وخودروهای آخرین مدل برای خود می خردوبه ثروتی عظیم می رسد . با وجود آنکه تحرکات این شبکه علیه شیعه وتشیع مشکوک بوده اما دست اندر کاران آن اصرار دارندکه هرگز قصد نداشته اند در این سریال به کسی اهانت کنند . در جایی دیگر از این فیلم کوثر از مدیر شرکتی که درآن کار می کند در خواست می کند که در قبال تغییر مذهب خود وشیعه شدن او را به متعه خود درآورد هر چند که بعضی به این مورد نیز اعتراض کرده اند ولی به نظر می آید که تنها بخش مثبت این فیلم همین قسمت باشد !! محمد باقر المهدی روحانی شیعه عرب می گوید: این فیلم در خدمت کسانی است که همواره اتحاد مسلمانان (شیعه وسنی )برای آنها کابوسی وحشتناک است این سریال در خدمت اهدافی است که می تواندبرآتش رفتارها واختلافات متعصبانه ای که وجود دارد دامن بزند..{تاریخ خبر 1386}
    ازدواج موقت در مصر آزادشد!


    وقتی این تگ خبری را در گوگل دیدم خیلی تعجب کردم که آخرسنی ها وازدواج موقت!؟ ولی وقتی به سایت مربوطه رجوع کردم دیدم طفلک نویسنده سایت مو ضوع را خلط کرده وگمان نموده ازدواج مسیار همان متعه یا شاخه ای از آن است در حالی که بین این دو ماهیتاً فرق اساسی وجود دارد هر چند که سنی ها ممکن است نام آن را ازدواج موقت بگذارند. بنابراین آنچه در مصر آزاد شده نکاح مسیار است نه ازدواج موقت اصطلاحی ما چرا که آنها اصلاًقائل به نسخ متعه درزمان صدر اسلامند!!{برای آنکه اطلاعات بیشتری در مورد مسیار بدانید به قسمت سوم "ماهیت ازدواج موقت "همین سایت رجوع نمایید} {تاریخ خبر 1386}


    اظهارات وزیر کشور:


    در حالی که29 سال از تلاش بی وقفه وبی ثمر !! بافساد در جامعه می گذرد که نه تنها این تلاشها راه به جایی نبرده بلکه روز به روز هم وضع وخیم تر شده است وزیرکشور در خرداد ماه سال جاری سکوت را شکست و بی اعتنا به بعضی عرفهای ناهماهنگ با دین ازدواج موقت را تنها راه قطعی کاهش فساد و نیز درمان معضلات نسل جوان معرفی کرد وخواهان ترویج جسورانه آن شد وگفت که ما نباید از اجرای حکم خدا در جامعه ترس داشته باشیم وی که در مرکز علوم وفرهنگ اسلامی قم سخن می گفت افزود:در حال حاضر طیف گسترده ای از جمعیت کشور را جوانان با اقتضائات ونیازهای سنی خاص تشکیل می دهندوما وظیفه داریم به این نیازها باسخ گوییم وی متوسط سن ازدواج دختران را 23!! ودر بسران 26 سال عنوان کرد وی گفت که بعضی به جوانان توصیه می کنند که در سنین بایین ازدواج کنند ولی بااین حال ازدواج در سنین کم برای خیلی ها با شرایط فعلی جامعه امکان نداردوما نیز نمی توانیم نسبت به اقتضائات ونیازهای سنی جوانان بی تفاوت باشیم وی با بیان اینکه نیاز جنسی یکی ازغرایز انسان است که باید ازراه درست به آن جواب داده شود گفت:دین اسلام جامع ترین دین است وبرای تمام مشکلات بشر راه حل دلرد وما اگر نخواهیم برای نیازهای جنسی جوانان راه حلی ارائه دهیم باید منتظر تخلفات وتبعات فراگیر این مسئله باشیم وی گفت :ازدواج موقت تنها برای مردان متاهلی نیست که برای چندمین بار ازدواج کنند بلکه برای ارضای میل جنسی جوانانی است که امکان ازدواج دائم ندارند.


    نقد خبر: سخنان وزیر کشور با موج استقبال از طرف بسیاری از جوانان ومردم روبرو شد ولی عده ای ناآگاه ومغرض نیزکه همیشه نیزه خود را به طرق اسلا م نشانه رفته اند وهیچ سر رشته ای از اسلام وحتی تعریف انسان ندارند به عنوانهای مضحک وخنده دار به ستیزه برخواستند به خیالشان که اسلام راه خطا رفته واینها می خواهند مردم را از گمراهی که اسلام آنان را در آن دچار کرده نجات دهند اینها اولاًکه مسئله ازدواج موقت رااز اساس خوب نفهمیده اند ثانیاً:این مسئله مربوط به نظام جمهوری اسلامی نیست بلکه مربوط به اسلام است واین چیزی است که مخالفان به آن توجه ندارند چون اینها در اصل مخالف اسلام نیستند بلکه مخالف جمهوری اسلامیندیا مخالف جناح حاکم بنا براین ازدواج موقت برایشان فقط یک ابزار حمله ایست که ورای آن اغراض سیاسی است به هر حال در این گیر ودار ونزاعها فقط ازدواج موقت قربانی می شود وجوانان ونیازمندان به آن .


    ازدواج موقت وکاهش ایدز :
    "ازدواج موقت می تواند راهکاری برای مبارزه باایدز وگسترش آن در جامعه باشد " دادستان کل کشور درروز جهانی مبارزه با ایدز گفت:اگر وجود برخی رفتارهای خطر آفرین موجب نگرانی از گسترش ایدز در جامعه شده است می توان با ازدواج موقت این خطرات را به حد اقل رساند وی گفت : متاسفانه مسئله ازدواج موقت به طور صحیح در جامعه ما مطرح نمی شودوهمواره عکس العملهای نامناسبی به آن نشان داده می شود در حالی که ازدواج موقت دقیقاً مانند قرار داد ازدواج در کشورهای اروبایی است ومی تواند 99 ساله و100 ساله باشد وتقریباً هر شرط وشروطی را می توان در آن قرار داد. وی تصریح کرد: اگر از ایدز وگسترش آن از طریق روابط جنسی هراس داریم باید به جامعه القا کنیم که ازدواج موقت وصیغه ارتباطات نامشروع را معنی نمی دهدوهمان ازدواج با شرایط خاص خود است (تاریخ خبر 1386)







    اظهارات خانم نوبخت:


    رئیس شورای اجتماعی -فرهنگی زنان با اشاره به اینکه ازدواج موقت تا کنون اصولی ومنطقی بیان نشده است گفت:ازدواج موقت موسمی مطرح شده است واز جایگاه اصولی تا به حال مطرح نشده است به عبارتی این مسئله تا کنون سلیقه ای مطرح شده واگر به صورت موج در نیاید وسریع به دیوار بر خورد نکند جای تعجب دارد !!.وی گفت:شاید به عنوان یک موضوع فرعی وجزیی گروهی از افراد جامعه هستند- که البته تعداد قابل توجهی نیستند- که دلیل نوع ازدواجشان دچار مشکل شده اندوفقط باید به آن گروه خاص رسیدگی شود که چه مشکلی دارندوچگونه باید مشکلاتشان را بر طرف کردنوبخت با بیان اینکه با بحث ازدواج موقت در میان جوانان مخالف است گفت: جوانان مشکلی را احساس نمی کنند( !!!!!! )که با بحث ترویج ازدواج موقت این مشکلات کاهش یابد اگر به دلایلی در مواقعی بحث ازدواج دائم مطرح شده خیلی زود گم وفراموش شده زیرا که در جامعه جوانان مشکلی احساس نمی شود تا چنین راه حلی بخواهد آن رابر طرف کند همین که جامعه موضوع را کنار زده واعتنا نکرده بهترین دلیل بای این مطلب است که موضوع غیر کارشناسی مطرح شده است وی گفت جامعه ما ازدواج دائم وتک همسری را قبول کرده وجوانان هم دنبال همین هستند{ تاریخ خبر1386}


    نقدخبر:بحث سلیقه ای وغیر کارشناسی مطرح شدن این مسئله مورد قبول است اما نکته ای که جای تعجب دارد این است که ایشان می خواهد بگوید کسانی که به ازدواج موقت نیاز دارند مردان متاهلندنه جوانان مجرد . معنای این حرف این است که نیاز بعد از ازدواج ایجاد می شود وقبل از آن نیازی در وجود مردم نیست . آیا ایشان از دل جوانان خبر دارند که نیازی ومشکلی ندارند این درست یک فرافکنی آشکار وگریز از قبول وظیفه مسئولین در قبال نسل جوان است هر چند که استقبال متاهلین از متعه بیشتر است اما این دلیل بر انحصار نیاز برای متاهلین نیست شاید منظور حرف ایشان این است که جوانان با روی آوردن به متعه از ازدواج دائم روی گردان شوند که چنین چیزی صحیح نیست وما در بخش اول ماهیت ازدواج موقت به این شبهه جواب داده ایم اینکه این مسئله مطرح می شود وگم می گردد هم دلیل براین نیست که مردم از آن روی گردانند چرا که هر بار این مسئله مطرح می شود آمار ازدواج موقت هم تا مدتی افزایش می یابد دلیل گم شدن این موضوع نبود شرایط وبسترهای مناسبی است که فراهم کردن آن بر عهده دولت ومسئولین است وهم چنین به علت فرار زنها ودخترها از این مسئله است خوب مردان وجوانان هم وقتی که دختر وزنی برای متعه حاضر نشود دیگر جز دندان روی جگر گذاشتن چه کار می توانند بکنند ؟علنی مطرح نشدن این موضوع دلیل بر فراموشی وگم شدن آن نیست زیرا که نکاح موقت همیشه در همه جا انجام می گیرد ومطرح شدن علنی آن فقط کمک به بالا رفتن آمار وتوجه بیشتر مردم به این مسئله می شود نه اینکه وقتی مطرح نشود یعنی اینکه کسی سراغ نکاح موقت نمی رود اگر ازدواج موقت در جامعه کمرنگ شده است چرا آمار آن روبه افزایش است ؟ . اینکه جامعه ما فقط ازدواج دائم وتک همسری را قبول کرده این یک قبول اجباری است نه اختیاری چون بستر دیگری را دولت فراهم نکرده و نمی کند . کم بودن ازدواج موقت به قول معروف از غم بی آلتی افسرده بودن است نه از اینکه مردم به آن رغبت نشان نمی دهند چنین اطهاراتی آن هم از سوی یک مسئول واقعاً جای تعجب دارد که خیلی راحت بگوید: جوانان هیچ مشکلی ندارند


    قاچاق گسترده و آزادانه دختران ایرانی به افغانستان و پاکستان


    وقتی ۸ ماه پیش بخشی از گزارش سالانه وزارت امور خارجه آمریکا درباره حقوق بشر که به بحث قاچاق زنان و دختران ‏در ایران اشاره داشت، از سوی خبرگزاری آفتاب به صورت مستقل منتشر شد، بخشی که در لابه لای سایر مسائل سیاسی ‏گم شده بود جان تازه ای گرفت. این گزارش بیشتر از این سو حائز اهمیت بود که مسئولان جمهوری اسلامی نه تنها با ‏اطلاع رسانی در این مورد موافق نیستند، بلکه چشم خود را نیز بر روی کسانی که دختران ایرانی را گروه گروه به ‏افغانستان و پاکستان قاچاق می کنند، بسته اند.گزارش وزارت خارجه آمریکا، اگرچه دقیقترین بود اما اولین نبود. کماآنکه در سال ۸۲ انجمن دفاع از قربانیان خشونت ‏هم در این مورد گزارشی ارائه داده و به پدیده قاچاق دختران ایرانی اشاره کرده بود. در آن گزارش آمده بود: ماهانه ۴۵ ‏دختر ۱۶ تا ۲۶ ساله ایرانی فقط در کراچی توسط افراد ثروتمند خریداری می شوند. ‏


    در گزارش سالانه وزارت امور خارجه آمریکا که ایران را در رده سوم یعنی آخرین رده از لحاظ مبارزه با قاچاق انسان ‏اعلام کرده، آمده است: “زنان ایرانی در داخل ایران با هدف فحشای اجباری و ازدواج جهت پرداختن قروض و دیون، ‏قاچاق می شوند. بچه ها نیز در داخل ایران و همچنین از افغانستان برای ازدواج اجباری، استثمار جنسی تجاری و بردگی ‏اجباری به عنوان گدا و کارگر به ایران قاچاق می شوند.”‏


    این گزارش می افزاید: “دولت ایران بطور کامل با استانداردهای منع قاچاق همکاری نمی کند و تلاش های کافی برای این ‏کار انجام نمی دهد. منابع مختلف گزارش می کنند که دولت ایران استانداردهای محافظت از قربانیان قاچاق را رعایت ‏نکرده و آنها را مورد بازجویی و در برخی موارد به دلیل مسایل اخلاقی که مستقیما ناشی از قاچاق است، اعدام کرده است. ‏دولت ایران باید اقداماتی را برای جلوگیری از مجازات قربانیان قاچاق انجام دهد و طرحی را تنظیم نماید که قاچاق کنندگان ‏را تنبیه و از قاچاق جلوگیری کند.”‏


    در جای دیگر این گزارش آمده است: “ایران همچنین هیچ مدرکی درباره اجرای قانون علیه مقامات دولتی که در تسهیل ‏قاچاق نقش دارند، ارائه نکرده است.”‏


    در بخش پایانی گزارش فوق هم صراحتا و با تاکید اضافه شده است: “در نهایت دولت باید یک مبارزه جدی برای آگاهی ‏عمومی و هشدار به زنان و کودکان درباره خطر قاچاق را آغاز نماید.”‏


    یکی از دلایلی که برسوال بر انگیز بودن سکوت مسئولان نظام در خصوص پدیده قاچاق دختران ایرانی می افزاید، علاوه ‏بر مخالفت آنان با اطلاع رسانی شفاف و صریح در این زمینه، برخورد و بازداشت کسانی است که در این حوزه فعالیت و ‏تحقیق می کنند مثل بن یحیی، مردی که در جریان حراج دختران ایرانی در دبی با خبرگزای سینا در آن زمان همکاری کرد ‏و بعد بازداشت شد. شاید به همین دلیل است که اکثرا افرادی که اطلاعاتی در این مورد دارند، ترجیح می دهند بی نام و ‏نشان اطلاع رسانی کنند. همانند مهدی که مقیم هندوستان است و پس از برخورد با تنی چند از زنان ایرانی مقیم هندوستان ‏که به صورت حرفه ای به در بازار فحشا فعالیت می کنند، تصمیم گرفته است در این خصوص شخصا تحقیق کند.‏


    او در گفت و گو با روزآنلاین دیده های خود را چنین تعریف می کند: “وقتی دیدم این دختران و زنان که روزی در ‏افغانستان و پاکستان بودند، امروز از ورودشان به هندوستان بسیار ابراز رضایت می کنند، تعجب کردم. آنان می گفتند همه ‏دخترانی که در افغانستان و پاکستان هستند آرزوی آمدن به هندوستان را دارند. به اصطلاح پیشکسوت هایشان پس از چندی ‏به هندوستان اعزام می شوند و به نوعی ارتقا پیدا می کنند.”‏


    وی می افزاید: “برایم جای تعجب بود که هندوستان خود چندان جای مناسبی نیست اما این زنان بی نوا آرزوی اینجا را ‏دارند. پس در آنجا بر سرشان چه می گذرد؟ همین شد که دنبال ماجرا رفتم تا ببینم زنان ایرانی که روزی ملکه بودند امروز ‏در چه حالی به سر می برند و چیزهایی دیدم که واقعا مایه تاسف است.” ‏


    مهدی معتقد است: “مردان هندی به دلیل رنگ تیره پوستشان حاضرند مبالغ زیادی برای زنان سفید پوست پرداخت کنند. به ‏همین دلیل ایندسته از دختران ایرانی معمولا شبی ۱۰۰ هزار روپیه معادل با ۲ میلیون و ۵۰۰ هزار تومان درآمد دارند. آنها ‏در هندوستان آزادی انتخاب دارند و از این رو، هر قومیتی را اعم از آفریقایی، عرب، هندی و… می پذیرند به جز ایرانی. ‏می ترسند که شناسایی شوند و یا برایشان دردسری درست شود.” ‏


    وی در خصوص تحقیقاتش از افغانستان، پاکستان و هندوستان در مورد قاچاق دختران ایرانی می گوید: “تا جاییکه متوجه ‏شدم چند عامل پشت ماجراست. یکی از موارد فقر است اما این تنها دلیل نیست. بخشی هم به سرکوب و خفقان دختران ‏جوان باز می گردد. دختران جوان به دنبال راهی برای فرار از این شرایط تحمیلی هستند که به نام اعزام به کشورهای ‏اروپایی و آمریکایی در این چاله می افتند. خیلی ها هم هستند که از خانواده های ثروتمند می آیند و یا حتی عجیبتر، از ‏خانواده های رده بالای حکومتی. به عنوان مثال در جستجوهایم به دختری رسیدم که پدرش یکی از مقامات بلند پایه سازمان ‏حج و اوقاف اسلامی و روحانی است که به دلیل سختگیریهای شدید خانواده اش فرار کرده و بعد گرفتار این باندها شده ‏بود.”‏


    وی می افزاید: “یک بخش هم فقر مالی توام با فقر فرهنگی است. افراد باندهای فوق با سواستفاده از این ضعف، به ‏روستاهای کوچک و محروم می روند (خصوصا در ناحیه استان خراسان به دلیل نزدیکی ) و با خانواده ها صحبت می کنند ‏که از این طریق دخترانشان به استقلال می رسند، خرج خودشان را تامین می کنند و می توانند در آینده ای نه چندان دور ‏آنان را نیز تامین کنند و بدین ترتیب اجازه خرید دختر را از پدرش می گیرند. حتی در بعضی موارد دیدم که به صورت ‏علنی هم گفته شده که دخترشان را برای چه موردی خریداری می کنند ولی باز در نهایت تعجب موافقت شده است. طبق ‏گفته این دختران به طور معمول در ازای هر دختر ۶ - ۷ میلیون تومان به خانواده شان پرداخت می شود. البته دختران ۱۰-‏‏۱۲ ساله به مبلغ ۲۰ میلیون تومان خریداری می شوند که آنان را برای شیوخ امارات می برند. چرا که آنان به دختران این ‏رده سنی علاقه مند هستند! مواردی هم بودند که در خانواده، شخصی بیماریهای نظیر کبد و کلیه داشته و به پول احتیاج ‏شدید داشتند و آن پول را از فروش دخترشان تامین کردند. در این موارد خانواده راضی نبودند اما بر اثر ناچاری دست به ‏این کار زده اند.”‏


    مهدی می گفت: “اگرچه این اخبار قبلا هم منتشر شده اما باز هم امیدوارم با توجه اهل قلم به این موضوع و انتشار آن به ‏شکل گسترده، توجه همه ایرانیان داخل و خارج جلب شود و دولت در خصوص جلوگیری از این روند کاری انجام دهد هر ‏چند در افغانستان، پسر یکی از مسئولان امنیت ملی را پیدا کردم و در پاکستان هم پسر یکی از مسئولان دستگاه دولتی را. ‏هر دوی آنان بر این نکته صحه گذاشتند که این یک جریان سیاسی است و از سوی دولت حمایت می شود و گرنه چگونه ‏ممکن است، در فرودگاههای ایران که این همه مراحل بازرسی دارد، ۱۰۰ تا ۱۵۰ نفر بدون پاسپورت و ویزا با هم سوار ‏هواپیما شوند؟ چرا مدارکشان چک نمی شود؟ در افغانستان هم این دختران را از داخل فرودگاه با ماشینهای دودی و بدون ‏بازرسی مدارک، خارجشان می کنند و به صورت هماهنگ و سازمان یافته به خانه های تیمی و موسسات اداره کننده تقسیم ‏می کنند.” ‏


    مهدی در پایان می گوید: “معمولا به دختران می گویند به کشورهای اروپای شرقی و غربی اعزامتان می کنیم و در آنجا ‏شغل خوب خواهید داشت و وعده های بی اساس. و یا اینکه می گویند اعزامتان می کنیم به کشورهای آمریکای شمالی تا در ‏آنجا مانکن شوید اما بعد، این دختران را به صورت قاچاق به افغانستان و پاکستان می فرستند و دیگر راه برگشتی برایشان ‏باقی نمی ماند و آنان مجبور به تحمل شرایط پیش آمده می شوند.”‏


    گفتنی است بر اساس تعریف مجمع عمومی سازمان ملل متحد، قاچاق زنان شامل “حرکت دادن غیرقانونی و مخفیانه ‏اشخاص در عرض مرزهای ملی، عمدتا از کشورهای در حال توسعه و کشورهای دارای اقتصاد در حال گذار با هدف ‏نهایی و داشتن زنان و دختران به وضعیتهای بهره کشانه و ستمگرانه از لحاظ جنسی و اقتصادی به منظور سود به ‏کارگیرندگان، قاچاقچیان و سندیکاهای جنایتکار و نیز دیگر فعالیتهای مرتبط با قاچاق همچون کار خانگی اجباری، ازدواج ‏دروغین، فرزند خواندگی دروغین و استخدام مخفیانه” است.‏


    یک کارشناس اجتماعی با اشاره به رایج بودن قاچاق زنان و دختران در استانهای خراسان، سیستان و بلوچستان و افغانستان ‏و پاکستان می گوید: “قاچاقچیان، این دختران و زنان را در خانواده هایی که غالبا شرایط نابسامان اقتصادی به سر می برند، ‏شناسایی و با معرفی خود به عنوان اهالی زاهدان که دارای ثروت هستند، خواستگاری می کنند و پس از عقد آنها را به خانه ‏های فساد در شهرهایی نظیر کویته، کراچی و… اعزام می کنند که بر اساس یافته های این تحقیق مناطق حاشیه نشین مشهد ‏از مناطقی است که این پدیده در آن کاملا به چشم می خورد. “‏


    این کارشناس به ابعاد نگران کننده پدیده فروش دختران توسط خانواده خود و یا شوهرانشان در شهرهای مختلف مرزی ‏اشاره می کند و می گوید: “مطابق بررسیها قربانیان اولا هیچ آگاهی از قاچاق شدن خود نداشته اند و از آنجا که ازدواج آنها ‏به صورت موقت بوده تنها چند روز پس از ازدواج با اجبار، زور، تهدید و فریب به زاهدان و سپس به پاکستان و افغانستان ‏منتقل می شوند. نکته این است که همه قربانیان از طریق صیغه، ازدواج کرده و عدم ثبت رسمی عقد آنها در این شکل یکی ‏از معضلات اساسی شده است.”‏


    معمولا دخترانی که به دوبی و امارات عربی قاچاق می شوند بین ۱۰ تا ۱۷ ساله اند و آنها به دو صورت قاچاق می شوند، ‏تعدادی از زنان و دختران به طور رسمی خواستگاری شده و در ازای پرداخت مبالغی به خانواده هایشان از مرز عبور داده ‏می شوند و عده ای دیگر دخترانی هستند که ربوده شده و یا توسط اعضای باند اغفال می شوند و بدون اجازه پدر از کشور ‏خارج می شوند. اگر مردان عرب این دختران را به همسری انتخاب کنند مشکل زیادی وجود ندارد اما مشکل زمانی به ‏وجود می آید که دختران ایرانی مورد استقبال قرار نمی گیرند، بنابراین به روسپیگری در کلوپ ها و کاباره ها مشغول می ‏شوند{منبع:tabuot.blogfa.comبه نقل ازخبرنامه امیرکبیرتاریخ:اسفند86.}


    نقد خبر: همان گونه که ملاحظه می گردد عمده دلیل موفقیت سود جویان ونیز علت اصلی همراهی زنان ودختران با خواسته های این افراد در وهله اول مسئله بحران جنسی وفرار از تنگناهای موجود آن در جامعه ودلیل دوم مسئله فقر می باشدمتاسفانه باز هم متعه وازدواج موقت در این امر به عنوان ابزار وآلت دست انسانهای از خدا بی خبرمورد بهره بر داری قرار گرفته که همین مسائل همیشه باعث آن شده که متعه به عنوان یک ابزار هوسرانی صرف برای بعضی شناخته گردد وبه آن به عنوان یک امر قبیح بنگرندکه لازم است دولت با جدیت تمام مبارزه ی جدی در این راستا اعمال کندودر وهله اول بحران جنسی را در جامعه مرتفع کند تاتنگناها دختران عفیف را به وادی فساد سوق ندهند




    دفاعيات قرائتی از ازدواج موقت: به چند خط شكن نياز داريم


    محسن قرائتی درکنگره خانواده و سلامت جنسی با بیان اینکه خدا که ما را خلق کرده، مهندسی جنسی را نیز در ما به ودیعت گذاشته، گفت: «اگر قرآن را کنار بگذاریم، گیج می‌شویم.»


    به گزارش سناباد امروز به نقل از هفته‌نامه سلامت، وی غریزه جنسی را یکی از حکمت‌های خداوند ذکر کرد و گفت: «برای بقای نسل، ارتباط فامیل‌ها و قبیله‌ها، آرام‌بخشی، توسعه شخصیت، شکستن استبداد و خودرایی و شکستن غرور غریزه جنسی در انسان وجود دارد».


    رئیس ستاد اقامه نماز تصریح کرد: «آزادی زن در غرب باعث شده که غربی‌هادر لذت جنسی هم سرشان کلاه رفته است و لذت جنسی‌شان کمتر از مومنان است زیرا آنها زمانی که ازدواج می‌کنند، بارها و بارها لذت جنسی را تجربه کرده‌اند و ازدواج چیز جدیدی به آنها نمی‌دهد».


    وی با بیان اینکه «در آمریکا طلاق گرفتن مانند تاکسی گرفتن در ایران است»، گفت: «نظام خانواده در غرب به دلیل هرزه‌گی گسسته است. اسلام توصیه می‌کند در شهوت نیز باید تمرکز داشت. خدا به زنان می‌گوید زینت خود را به کس دیگری نشان ندهند. این باعث می‌شود که در لذت جنسی تمرکز به وجود آید و لذت آن چند برابر شود».


    رییس نهضت سوادآموزی با اشاره به اینکه کسی که همسر دارد، دو رکعت نمازش برابر هفتاد رکعت است، گفت: «زن و نماز یک خاصیت دارند. هر دو آنها از فحشا و منکر جلوگیری می‌کنند. اگر کسی زود ازدواج کند، 60درصد ایمان خود را حفظ کرده است. ازدواج در همه امور زندگی نقش دارد».


    وی ادامه داد: «بسیاری از ازدواج‌ها در سال‌های اول زندگی شکست می‌خورند چون زوجین بچه‌دار نمی‌شوند؛ در حالی که تمام کمالات انسان در مادر شکوفا می‌شود. ضروری‌ترین نیازهای انسان، نیاز به اکسیژن، غذا و لباس است. قرآن همسران را تعبیر به لباس کرده است. بنابراین نیاز به همسر نیز جزو ضروری‌ترین نیازها است».


    قرائتی با بیان اینکه باید آداب و رسومی را که خودمان درست کردیم بشکنیم، گفت: «چه کسی گفته زن بیوه نباید ازدواج کند. چه کسی گفته است در محرم و صفر رابطه زناشویی نباید باشد. مشکل ما در کمیسیون نیست، باید آداب و رسوم زاید ازدواج را حذف کرد. اسلام ازدواج را راحت‌ترین کارها قرار داده است اما برای طلاق موانع زیادی گذاشته است. اما ما آمدیم به جای لباس شنا، لحاف به خودمان بستیم و حالا می‌خواهیم شنا کنیم. باید این لحاف را دور بیندازیم».


    وی افزود: «شب اول هر ماه آمیزش جنسی مکروه است جز شب اول ماه رمضان که این کار مستحب است. این نشان می‌دهد که باید راه را باز کنیم. برای این کار هم احتیاجی به کمیسیون نیست. کمی عرضه می‌خواهد. اگر دو سه تا آخوند همانند نواب‌صفوی و چند کت و شلواری مانند شهید رجایی داشتیم، این همه مشکل نداشتیم».


    رییس ستاد اقامه نماز ادامه داد: «ازدواج موقت را قفل کردیم و می‌گوییم چه کار کنیم. پدر به دخترش می‌گوید بعد از لیسانس گرفتن ازدواج کن. چه کسی گفته باید چنین قید و بندهایی قرار دهیم. چه کسی گفته باید به دلیل مرگ فلانی تا 40 روز ازدواج را عقب بیندازیم. من دخترم را در دبیرستان شوهر دادم. خودمان هستیم که برای خودمان گیر درست کرده‌ایم».


    وی با بیان اینکه قرآن می‌گوید یکی از وظایف انبیا، شکستن غل و زنجیرهاست، گفت: «چرا می‌گوییم تا وقتی دختر اول ازدواج نکرده، دختر دوم هم نباید ازدواج کند. چرا پسری که سربازی نرفته نباید زن بگیرد. پسر زن بگیرد، سربازی‌اش را هم برود. ما باید کاری کنیم که ازدواج در ایران تسهیل شود. باید قانونی درست شود که کسی که زن دارد، کمتر از دو سال خدمت سربازی انجام دهد. ما روی میخ نشستیم می‌گوییم آخ. چه اشکالی دارد ستادی درست شود برای ازدواج با 14 سکه. با جهیزیه سبک و با فاصله طولانی بین عقد و عروسی. البته در مدت عقد، زن و مرد باید از هم کام بگیرند اما دیرتر سر زندگی‌شان بروند. این کار چه اشکالی دارد».


    قرائتی ادامه داد: «ازدواج و لذت جنسی آن‌قدر مهم است که قران می‌گوید وقتی زن ناشزه شد، رختخوابت را از وی جدا کن یعنی لذت جنسی آنقدر اهمیت دارد که بی‌توجهی به خواست جنسی زن یک نوع تنبیه محسوب می شود. در روایت داریم اگر کسی خواست با زنش خلوت کند، حق دارد هیچ‌کس را به خانه راه ندهد، حتی اگر مهم‌ترین مقام مملکت باشد. مشکلات اقتصادی نباید مانع از ازدواج شود. پول نداشتن یک غصه است و ازدواج نکردن هم یک غصه. چرا غصه پول نداشتن را با غصه ازدواج کردن دو برابر کنیم».


    وی با بیان اینکه الان ازدواج‌ها، ازدواج آدم‌ها نیست بلکه ازدواج قالی و ماشین است، گفت: «باید به همان راهی رفت که خداوند فرموده است. قید و بندهایی هم که خودمان ساخته‌ایم به این موضوع ضربه می‌زند. پیغمبر روی منبر بود که یک زن به وی مراجعه کرد و گفت من شوهر می‌خواهم. پیغمبر سخنرانی خود را قطع کرد و گفت چه کسی حاضر است این زن را بگیرد. شأن ازدواج این قدر بالاست».






    وی با بیان اینکه هر جا از اسلام دور شدیم برای آن کنگره می‌گیریم، خاطر نشان کرد: «فقط باید موانع را رفع کنیم. مشکل مملکت ما با چند تا خط شکن رفع می‌شود».{تاریخ خبر 1386 منبع:SHARIFNEWS.COM}


    بازنگري مسئله ازدواج موقت در جامعه لازم است:


    خبرگزاري فارس: مدير سازمان ملي جوانان استان اصفهان، بازنگري مسئله ازدواج موقت در جامعه را امري ضروري و مهم خواند.




    به گزارش خبرگزاري فارس از اصفهان، سيدمهدي صدري امروز در دومين نشست كميته جوانان با بيان اين نكته كه بررسي طرح ازدواج موقت بايد در كنار ساير وظايف كميته جوانان صورت گيرد، گفت: موضوع ازدواج موقت مستلزم بررسي و توجه بيشتري است.
    دبير كميته جوانان و كارشناس سازمان ملي جوانان نيز در اين جلسه با اشاره به سخنان استاد مطهري در فصل دوم كتاب نظام حقوق زن در اسلام و ضرورت بحث ازدواج موقت در جامعه،گفت: استاد مطهري با پرداختن به مسئله ازدواج موقت، اين امر را به عنوان يكي از بهترين راه‌هاي شرعي براي مقابله با آسيب هاي اجتماعي در جامعه مطرح مي‌سازد.
    محسن عمرو اضافه كرد: لازم است جلسات تخصصي با حضور كارشناسان مسايل جوانان، نماينده ارگانها و نهاد هايي مرتبط با امور جوانان در خصوص اين طرح برگزار و نتايج آن به عنوان مصوبه اجرايي به دستگاهها ابلاغ شود.
    در ادامه اين جلسه، نماينده اداره كل زندان هاي استان اصفهان ضمن تائيد گفته هاي دبير كميته جوانان خواستار پيگيري اجرايي شدن موضوع ازدواج موقت از سوي نهاد ها و ارگان هاي مربوطه شد.
    عليرضا كفاشيان با اعلام اينكه ازدواج موقت مستلزم تغيير نگاه و توجه بيشتري است، افزود: لازم است به ازدواج موقت به عنوان راهكار و پيشنهاد اسلام براي حل بسياري از مشكلات و آسيب‌هاي اجتماعي نگاه كرد.
    وي با بيان اينكه ازدواج موقت به عنوان يك راهكار براي مقابله با آسيب هاي اجتماعي مطرح است، افزود: اگر امروز نسبت به موضوع ازدواج موقت در جامعه بي‌تفاوت عمل كنيم به طور حتم آيندگان به آن خواهند پرداخت.
    كفاشيان تصريح كرد: علت اصلي مراجعه جوانان به مراكز مشاوره ناشي از بروز مشكلات عديده بخاطر بي‌توجهي به اين مسئله است.
    انتهاي پيام/{منبع:farsnwes.netاسفند 86}
    ابتکار ،سرويس حوادث:


    کارشناسان معتقدند عدم امکان ازدواج دايم، موانعي که برسر راه ازدواج جوانان در کشور وجود دارد وهمچنين مشکلات اشتغال، معيشت و. . . باعث افزايش آمار ازدواج موقت در کشور مي شود، رئيس شوراي فرهنگي اجتماعي زنان در اين باره معتقد است : هنگامي که جوانان نمي توانند به موقع ازدواج کنند در مقطعي ازدواج موقت رواج پيدا مي کند. منيره نوبخت با تاکيد بر اينکه اين امر در اين وضعيت وبا توجه به جايگاه نظام خانواده در اسلام اصلا به صلاح خانواده ها نيست، اظهار داشت : اين امر در دراز مدت مضراتي براي فرهنگ جامعه دارد، به همين دليل مسوولين و دولتمردان نظام بايد با ارايه راهکارهاي درست، موانع ومشکلات ازدواج جوانان را برطرف کرده تا ضمن جلوگيري از افزايش آمار ازدواج موقت زمينه ازدواج دايم را براي آنها فراهم کنند. وي تاکيد مي کند: نبايد با ارايه آمارهاي مختلف باعث ترويج ازدواج موقت در جامعه شد و دراين مورد فرهنگ سازي کرد. امروزه اکثر عقدهاي موقت در دفاتر غير رسمي انجام شده و ثبت قانوني نمي شود، و هيچ کنترلي نيز از سوي مسوولان بر روي فعاليت اين دفاتر غير رسمي صورت نمي گيرد. يک مدرس علوم فقهي و حقوقي با بيان اين مطلب عنوان کرد: با توجه به اينکه ازدواج موقت با عرف جامعه ما هم خواني ندارد و ثبت آن در شناسنامه مي تواند براي مردان مشکل ساز شود، بنابر اين اکثر متقاضيان ازدواج موقت با حضور در دفاتر غير رسمي اقدام به صيغه موقت مي کنند. حسين اميدي خواه افزود: با توجه به اينکه امروزه خواندن صيغه موقت در دفاتر غير رسمي هزينه چنداني به دنبال ندارد و احتياج به مدارک خاصي نيز ننيست همين امر موجب مي شود که بسياري از افراد به اين مراکز مراجعه کنند. وي بيان کرد: وضعيت فرزنداني که از نتيجه اين قبيل ازدواج ها متولد مي شوند، در هاله اي از ابهام قرار دارد و اکثر اين قبيل بچه ها وضعيت مناسبي براي ادامه زندگي ندارند و از همان سالهاي ابتدايي زندگي با مشکلات فراواني روبرو مي شوند و اين در حالي است که والدين اين بچه ها اهميت خاصي به وضعيت و آينده اين فرزندان نمي دهند. وي گفت : اکثر فرزنداني که درنتيجه ازدواج هاي موقت به دنيا مي آيند با وجود اينکه اکثر آنان به مراکزي همچون بهزيستي سپرده شوند آينده مبهمي پيش رو دارند، در حالي که براي اين معضل که در حال حاضر سال به سال در حال گسترش است فکر اساسي صورت نمي گيرد و راهکاري براي جلوگيري از افزايش اين پديده در جامعه ارائه نمي شود. اميدي خواه خاطر نشان کرد : با توجه به اينکه در حال حاضر اکثر ازدواج هاي موقت در دفاتر غير رسمي انجام مي شود بنابر اين بايد برخورد لازم با اين دفاتر صورت گيرد و نسبت به جمع آوري اين مراکز اقدام اساسي صورت گيرد. معاون امور اجتماعي سازمان بهزيستي با تاکيد بر اينکه تعداد زيادي ازدواج پنهاني و ثبت نشده در کشور اتفاق مي افتد، تصريح مي کند: مشکلات مسکن، ناتواني در تامين معاش براي اداره زندگي خود و فرزندان و ترس و نگراني از آينده مبهم و نامعلوم از جمله عواملي هستند که زنان سرپرست خانوار را مجبور به ازدواج موقت مي کنند. وي افزود: سخت شدن فرآيند همسريابي، توقعات بالاي خانواده ها و زوج هاي جوان، تغيير نگاه جوانان به ازدواج، افزايش طلاق، نيازهاي اقتصادي، اختلاف بين زن وشوهر و بروز طلاق عاطفي در خانواده ها از جمله دلايل رشد ازدواج موقت در کشور هستند. اين مسئول سازمان بهزيستي عدم پاسخگويي زنان به نيازهاي عاطفي و رواني مرد در خانواده و عدم توجه زوجين به خواسته هاي يکديگر را از ديگر عوامل تاثير گذار در اين پديده دانست و تصريح مي کند: بيکاري و عدم اشتغال جوانان پس از پايان تحصيل، طولاني شدن دوران تحصيل جوانان و مشکلات مسکن از دلايل اصلي افزايش ازدواج موقت درميان جوانان جامعه است. وي با تاکيد براينکه مسلما آمار 547 مورد ازدواج موقت در 6 ماهه اول سال گذشته آمار قطعي نبوده و تعداد بسياري از اين ازدواج ها به صورت پنهاني بوده وبه ثبت نمي رسد، گفت : از آنجا که ازدواج موقت از نظر تلقي اجتماعي به خصوص براي مردان همسردار پذيرفته شده نيست ، به همين دليل درصد قابل توجهي از اين ازدواج ها به ثبت نمي رسد که مشکلات ناشي از آن در وهله نخست بيشترين ضربه را به زنان وارد مي آورد. وقوع مرگ و مير در اثر بيماري ،حوادث و افزايش طلاق زوجهاي جوان با کمتر از 3 سال زندگي مشترک موجب پايين آمدن سن بيوگي زنان ايراني طي سالهاي اخير شده است، اين در حالي است که بنا بر تحقيقات و پژوهشهاي صورت گرفته زنان بيوه در صورتي که شانس و موقعيت ازدواج مجدد پيدا کنند در بيش از 90 درصد موارد ناموفق بوده و محکوم به شکست است. يک استاد دانشگاه و آسيب شناس مسائل اجتماعي با بيان اين مطلب 18 تا 50 سالگي را دوره سني بيوه شدن زنان دانسته و اظهار کرد: از آنجا که اکثر ازدواجهاي دوم زنان بيوه از روي اجبار و صرفا براي رهايي از بارمشکلات و فشارهاي دوران تنهايي و بي سرپرستي صورت مي گيرد، اين ازدواج ها اکثرا با مردان همسردار و يا مرداني که به هر دليل همسر خود را از دست داده و داراي فرزند مي باشند، صورت مي گيرد و اين در حالي است که فرزندان اين خانواده رفتار مسالمت آميزي با اين زنان نداشته و در صورتي که به دليل فرهنگ و سنن اجتماعي ما اين ازدواج ها به طلاق نينجامد، همواره موجب بروز بيماريها و فشارهاي عصبي و رواني در زنان بيوه مي شود. مجيد ابهري با تاکيد بر لزوم تدوين و اجراي برنامه ها و سياستهاي حمايتي، رفتاري و رواني و ارتقا» توانمنديهاي زنان بيوه، تصريح مي کند : فراهم آوردن امکانات رفاهي، ايجاد اشتغال و درآمدزايي، حمايتهاي اقتصادي و. . . مهمترين جنبه حمايت از زنان بيوه است چراکه تجربه ثابت کرده اکثر زنان بيوه به دليل ناتواني در اداره زندگي و تامين معاش به ازدواج هاي اجباري بدون رضايت قلبي تن مي دهند که اين امر نيز مي تواند زمينه ساز بروز بسياري از اسيب هاي اجتماعي ديگر را فراهم آورد. آمارهاي موجود بيانگر اين است که هر روز بر تعداد متقاضيان ازدواج هاي موقت در کشور افزوده مي شود، اگرچه مسائل شرعي و مذهبي، اين اقدام را تا حدي در جامعه قانوني جلوه مي دهد اما حداقل بايد قوانين و مقررات خاصي را به منظور حمايت از زناني که اکثرا از روي نياز به اين عمل اقدام مي ورزند، در جامعه تدوين کرد تا به خصوص زنان پس از پايان دوره ازدواج موقت و جدايي از حمايت هاي ويژه اي برخوردار باشند{تاریخ اسفند 86 منبع:


    رشد ازدواج موقت در افغانستان:


    ازدواج موقت در ولایات شیعه نشین افغانستان به خصوص "بلخ" بعداز بازگشت مهاجران افغان از ایران افزایش چشمگیر یافته است مولوی احمد مسلم یکی از علمای اهل تشیع مزار شریف به آژانس خبری بژواک گفت:متعه یک عمل شرعی - قانونی وچیز غیر قابل انکاراست وهر فرد شیعی می تواند نکاح موقت نماید " احمد عزیز 24 ساله شیعه که از ایران به مزار شریف بر گشته می گوید:نظر به مذهب جعفری من 3 ماه قبل خانم بیوه ای را صیغه نمودم واگر بعد ار یک سال دیدم که زندگی ما خوب می گذرد احتمال می رود که با او برای همیشه ازدواج کنم در غیرآن از یکدیگر جدا می شویم. محمد اشرف 30 ساله که او نیز چند ماه قبل از ایران عودت کرده است می گوید:من یک ماه قبل زنی را متعه نمودم وقت معین ما 4 ماه است بعد از آن اگر زندگی ما خوب بگذرد با وی ازدواج دائم خواهم کرد . " طبق ماده 131 افغانستان که مذهب شیعه را در این کشور به رسمیت می شناسد شیعیان حق دارند مراسم مذهبی خودرا از قبیل نکاح -طلاق ومتعه به جا آورند . نکته جالب توجه اینکه با وجود رواج متعه در میان شیعیان افغانستان وجدی بودن این مسئله ازدواج دائم نیز از استحکام وثبات بسیاربالایی برخوردار است افغانستان کشوری است که ازدواجها تا آخر عمر ادامه می یابد وآمار طلاق بسیار کم ونادر است و قابل قیاس با کشوری مثل ایران نیست . مردی با 18 متعه:محمد غفورشهروند مزار شریف می گوید:طی 28 سال که از عمرش می گذرد دست کم 18 زن داشته است شماری از این زنان برای یک ماه یا یک سال باآقای غفور به سر برده اند وبرخی نیز تنها برای دو ساعت یا کمتر. غفور یک دانشجو است وی می گوید:این درست همان چیزی بوده که می خواسته است چرا که او توان هزینه کردن حدود دو هزاردلار برای برگزار کردن مراسم عروسی را در افغانستان نداردوعلاوه برآن آماده انجام این کار و قبول کردن این مسئولیت هم نیست این دانشجوی افغان می گوید که برای نخستین باردر سالهای مهاجرت به ایران اقدام به ازدواج موقت کرده است.{تاریخ خبر1384}
    بعد از زلزله بم...
    سایت ایران نبرد به نقل از تریبون فیمینیستی ایران نقل کردکه بعد از زلزله بم آمار ازدواج دائم در بم اقزایش چشمگیری یافته است .سن این ازدواجها به طور معمول برای دختران بین 15 تا 23 سال است که البته چندین مورد ازدواج دختران زیر 15 سال وحتی 10-11 ساله نیز با افراد خیلی مسن تر از خود در دفاتر به ثبت رسیده به طور کلی اختلاف سنی بین زوجین افزایش یافته وموارد اختلاف سنی حدود 20 تا 25 سال نیز گزارش شده است .ازدواج موقت نیزکه از قبل در این شهر شایع بوده بعد از زلزله با وجود حدود 3000 زن (ودختر)بی سربرست رو به افزایش نهاده است البته بیشتر کسانی که ازدواج موقت می کنند در صدد ثبت آن بر نمی آین وآمار آن بیش از تعداد ثبت شده می باشد آمارچند همسری نیر که قبل از زلزله بم نادر وکم بود بعد ار رلزله رو به افزایش نهاده است{تاریخ خبر 1384}


    سازمان ملی جوانان اعلام کرد:


    یک میلیون ودویست وبنجاه هزار دختر 20 تا 29 ساله ایرانی به احتمال قوی بدون همسر باقی خواهند ماندبا در نظر گرفتن این واقعیت که بسران به ازدواج با دختران در گروه سنی بایینتر تمایل بیشتری دارندنتیجه گرفته شده که یک میلیون ودویست ونجاه هزاردختر شانس ازدواج دائم نخواهند داشت واگر به ارقام این تحقیق دختران بالا ی 29 سال را هم اضافه کنیم شاید به رقمی بالاتر از این می رسیم این درحالی است که بسیاری از دختران که سنشان در حال افزایش است از این موضوع غافلند . "تبیان" نیزاعلام کردکه آمار ازدواج متناسب با رشد جمعیت نیست این سایت دلایلی را از جمله افزایش تعداد دختران در سن ازدواج نسبت به بسران -مسائل اقتصادی -ترس از طلاق وبالا رفتن توقعات دختران به خاطر تحصیلات دانشگاهی از عوامل کاهش ازدواج {وبالا رفتن سن آن}بر می شمارد این سایت در نگاهی تحلیلی به سن واقعی وعرفی ازدواج اضافه کرده: بلوغ دختران زودتر از بسران است دختران در سنی به این نیاز می رسند که بسران هنوز نابالغند دختران معمولاًاز سن 12 سالگی برای ازدواج آمادگی دارند اما بسران از سن 15 سالگی وارد سن ازدواج می شوندبنابراین هر سال بر سن دخترانی که در سن ازدواج هستند افزوده می گردد{واین در حالی است که بین نیازو بلوغ حقیقی وعرفی نیز فاصله زیادی وجود دارد} تبیان در مورد مسئله تحصیلات دختران ادامه می دهد: تحصیلات در دوره معاصر بزرگترین مانع وسد در سر راه ازدواج است میزان علاقه به تحصیلات عالی در بین دختران افزایش یافته واین مسئله باعث شده که توقع دختران از همسران آینده بالا رود وبه همان نسبت شانس آنان برای ازدواج کم شود علاوه بر آن استقلال مالی که بعضی دختران تحصیل کرده به دست می آورند باعث می شود که نیاز کمتری برای ضرورت ازدواج احساس کنند می توان گفت که این عامل تا حدی از مرز ورده بندی اجتماعی عبور کرده ویک حالت عادی یا بهتر بگوییم دنباله روی از همدیگر(عرف) به خود گرفته وباعث شده که دختران وقت خود را به جای ثشکیل زندگی مشترک وتربیت فرزندان {ورسییدن به وظیفه اصلی خود وایجاد آرامش جنسی وروحی وعاطفی برای همسران} صرف تحصیل ویافتن شغل نمایند { برای مباحث بیشتر به قسمت سوم ماهیت ازدواج موقت رجوع فرمایید}


    آمار ازدواج موقت 28 درصد افزایش یافت:


    طبق گزارش خبرگزاری مهرآمار ازدواج موقت نسبت به سال گذشته 28 در صد افزایش یافته است این در حالی است که ازدواج دائم تنها 2درصد افزایش را نشان می دهددکتر فرجاد آسیب شناس اجتماعی در گفت وگو با خبر گزاری مهرمی گوید:در وهله اول بیشترین میزان ازدواج های موقت در میان مردان وزنان مطلقه است وبعد از آن افرادی که همسر خود را از دست داده اندوسعی دارند که به نوعی خلا عاطفی ناشی ازنداشتن همسر را جبران کنند وچون این ازدواج برای مردان (وزنان ) چندان مسئولیت آور نیست در نتیجه تمایل بیشتری به آن نشان می دهندوی اضافه می کند در حال حاضر ازدواج موقت با سختیهایی در جامعه روبروستوخانواده ها در این بین شرایطی را برای ازدواج قرار می دهندکه گاه اجرای آن ناممکن است در حالی که در ازدواج موقت این موانع وجود ندارد واین کار راحتتر اجام شده ومخالفتی هم از جانب خانواده هاصورت نمی گیرد.... همچنین لازم به ذکر که بیشترین آمار ثبت ازدواج موقت مربوط به شهرهای قم - مشهد وکرمان بوده است {تاریخ خبر1386 )






    لزوم نهادینه شدن ازدواج موقت در دانشگاهها


    روزنامه اعتماد:


    يکي از مسوولان دانشگاه علوم پزشکي همدان خواستار نهادينه شدن ازدواج موقت در دانشگاه ها شد.


    به گزارش فارس رستمي مسوول دفتر نهاد نمايندگي رهبري اين دانشگاه گفت؛ يکي از عوامل بازدارنده ترويج ازدواج موقت، عدم توجه به دلايل تشريعي است که باعث شده براي اجراي ازدواج موقت، ساز و کار قانوني و عرفي مناسبي وجود نداشته باشد. وي افزود؛ ازدواج موقت در دانشگاه ها به عنوان مقدمه ازدواج دائم تلقي مي شود و بايد تلاش کرد ازدواج هاي موقت منجر به دائم را در دانشگاه ها نهادينه کرد. رستمي از عدم توجه دانشگاه به اين مساله انتقاد کرد و گفت؛ چشم انداز سريعي براي طرح قانونمند و مدون ازدواج موقت در دانشگاه ديده نمي شود. وي افزود؛ ازدواج موقت راهکاري دائمي براي زندگي نيست بلکه يک راهکار موقت براي موارد خاص و ضروري است - تاریخ خبر:26 دی 87

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد