صفحه 2 از 2 12
نمایش نتایج: از 51 به 84 از 84

موضوع: بحث آزاد:تجربه های زندگیم

6021
  1. بالا | پست 51

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط صابیر نمایش پست ها
    ممنون خانوم بله حرفهاتو درسته کاملا خب اگر دوست داره انقدر خودکشی رو چرا خودکشی نمیکنه ؟کاری نداره که فقط یه تیغ لازمه
    زندگی کردنه که سخته مهم نیست بانو تو این دنیا مجازی ازینجور افراد زیاده
    خوشبخت باشید شمام
    درود
    بزرگوار خودکشی کردن برنامه میخواهد ما یکبار با تیغ این کاررا کردیم شانس مزخرفمان زنده ماندیم , یعنی یک بدشانسی آوردیم نمردیم...
    اما این دفعه یک برنامه مدون و دقیق داریم تاریخ روزش فعلا معلوم نیست اما حتمیست.
    بزرگی میگفت مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است (به گمانم بشناسید؟) ما اولی را انتخاب کردیم
    میدانید چرا میگوییم ذلت؟
    اگر به قول خودتان چند پیراهن جر داده باشید و با مشکلات دست پنجه نرم کرده باشید متوجه خواهید شد زندگی با شرافت تقریبا نه 100% اما تا 98% در این کوی برزن محال است , ما دیگر تحمل تحقیر حقارت نداریم , دیگر تحمل نداریم برویم یکجا چون پارتی نداریم بیرونمان کنند, چون پولدار نیستیم بهمان توهین بکنند, چون نظرمان متفاوت است بهمان بگویند بی عقل!
    خلاصه بهتان بگویم اتفاقا نیک که بنگرید خودتان هم از مرگ میترسید پس نگویید زندگی سخت است مرگ آسان
    پس پسسسس شجاع آن نیست به هروشع خفت باری تن بدهد تا زندگی ذلت باری بکند , پس خودکشی سخت است و زندگی راحت.
    ما تجربه خودکشی داشته ایم (آن هم دوبار) میدانیم عظمتی که مرگ دارد با هیچ چیز قابل قیاس نیست.

  2. بالا | پست 52

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ژوان نمایش پست ها
    ...................اعلام به مدیر
    درود
    توهین های دیگران را هم ریپورت کنید خوب است , سپاس از شما که نظر بنده را خواندید ای کاش درمورد من قضاوت نمیکردید و نمیگفتید "تنبل" اگر حقیقت تلخ است مقصر من نیستم , ببینید دنیا عوض شده دیگر مردم مثل قبل نیستند ما تجربه مان را گفتیم , اینکه چه کارها کردیم و چه شد , میل خودتان است میخواهید ساده لوح باشید خوب باشید من در مورد شما قضاوتی ندارم , امید است بیاموزید قضاوت کردن کار صحیحی نیست چون وقتی بر مسند قضاوت مینشینید و ندیده و نشناخته مارک میچسبانید خواه ناخواه دچار خودبزرگ بینی میشوید و کم کم توهم میزنید و از حقیقت دور میشوید.
    خوب است ما هم به صرف ارسال نظرتان بهتان بگوییم فلان هستید؟ قضاوت نکنید تا قضاوت نشوید ضمنا بحث بنده با جناب صابیر بود اینکه شما پریدید وسط و قضاوت کردید کمی خارج عرف بود , یک بانوی محترم هیچگاه بین جدال دو مرد نمیپرد وسط طرف یک مرد دیگر را بگیرد مگر اینکه....خوب این شان یک بانو را پایین میاورد دیگر , جناب صابیر خودشان زبان دارند.
    اگر هم به حرفهای بنده نقدی دارید بفرمایید نظر من را ریپلای کنید
    ویرایش توسط Aamir2121 : 07-23-2017 در ساعت 07:07 PM

  3. بالا | پست 53

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35633
    نوشته ها
    97
    تشکـر
    39
    تشکر شده 36 بار در 34 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط siavash_en نمایش پست ها
    سلام
    صابیر جان ایرادی نداره گذشته ها دیگه گذشته حال رو دریاب...
    این افسردگیا عوارض کارای گذشته ش هست و براش هیچوقت نمیگذره

  4. کاربران زیر از دنیای نامردی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 54

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط صابیر نمایش پست ها
    م
    این عکس رو دیدم فک کردم به تو نزدیکه

    داداش تو داری با این درد میفهمی که اشتباه کردی پس دیگه خودت هم خودتو مجازات نکن بیش از این


  6. کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 55

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    خدمت دوست عزیزی که میگه باید بد بود تا کارها بروفق مراد پیش بره

    حرف ایشون منو یاد یک جوک میندازه :


    یارو نوشته من خیلی لاغرم هر کار میکنم چاق نمیشم...




    یکی اومده نظر داده رو تردمیل برعکس بدو


    یعنی ایشون میخواد راهو برعکس بدوئه تا به نتیجه برسه و برای چنین تفکری کاری نمیشه کرد
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  8. 3 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 56

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط دنیای نامردی نمایش پست ها
    این افسردگیا عوارض کارای گذشته ش هست و براش هیچوقت نمیگذره
    بله ... ولی حتما" یک جاهایی یک کارهای خوبی انجام دادند که به این شکل پاداش گرفتند
    البته گاهی نتیجه کارهایی که میکنیم چه خوب و چه بد حتی بعد از سالها و یا حتی در زندگی فرزندان انسان نمایان میشه

  10. کاربران زیر از siavash_en بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 57

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    خدمت دوست عزیزی که میگه باید بد بود تا کارها بروفق مراد پیش بره

    حرف ایشون منو یاد یک جوک میندازه :





    یعنی ایشون میخواد راهو برعکس بدوئه تا به نتیجه برسه و برای چنین تفکری کاری نمیشه کرد
    درود
    زیبا گفتید
    البته پوزش میطلبم به گمانم نظرم را اشتباه بیان کردم , حقیقتا منظور من این بود خوب بودن خوب است اما نه در جای نامناسب.
    برای نمونه اگر شما بروید جلویه یک گرگ گرسنه و بگویید من آدم خوبی هستم من را نخور یک لبخندی نثارتان میکند و تکه پاره تان میکند
    برای زیست کردن در جنگل و زنده ماندن باید گرگ بود وگرنه دریده میشوید.
    من گفتم راه خوبی که من آمدم "یا لااقل راهی که به نظر همه خوب بود" نتیجه بدی داد عمرمان هم تباه شد طبیعتا این تباهی راه برگشتی ندارد(یعنی برعکس نمیدویم بلکه به دیگران میگوییم اصلا رویه تردمیل خوب بودن ندوید), به دوستان میگویم حالا که اول راه هستند این راه منتهی به نکبت را نیایند...همین
    واقعیت این است اکثر مردم دنبال سواستفاده هستند , پسرها دنبال گول زدن دختران, دختران دنبال جیب پسران , فروشنده دنبال گران فروشی و خلاصه هرکس در جای خودش مشغول است , حالا اگر شما راه ساده لوحی را پیش بگیرید ابتدا دختری یا پسری تلکه تان میکند بعد هم پولتان را میقاپند و دست آخر هم زمین خواهید خورد.
    حقیقت تلخ است همیشه تلخ بوده و من فقط تلخی را بیان کردم , حالا هرکس دوست داشت ساده لوحانه عمل بکند گول بخورد و نگون بخت بشود از ما گفتن.
    خیلی سخت است آدم چوب خوب بودن را بخورد , چون اگر چوب بد بودنت را بخوری لااقل بهانه داری اما اگر چوب خوب بودن را بخورید بدجوری کنف میشوید.
    دوست نداریم بلایی که خوب بودن سرما آورد سر دیگران بیاید,این یک پرتگاه خطرناک است.
    ویرایش توسط Aamir2121 : 07-24-2017 در ساعت 10:35 AM

  12. بالا | پست 58

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19861
    نوشته ها
    529
    تشکـر
    412
    تشکر شده 505 بار در 291 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2121 نمایش پست ها
    یک بانوی محترم هیچگاه بین جدال دو مرد نمیپرد وسط طرف یک مرد دیگر را بگیرد مگر اینکه....خوب این شان یک بانو را پایین میاورد دیگر , جناب صابیر خودشان زبان دارند.
    اگر هم به حرفهای بنده نقدی دارید بفرمایید نظر من را ریپلای کنید
    داری با کلمات درود و کتابی توهین های درشتی میکنیا،سعی کن فکر کنی قبل از صحبت و احترام خودتم نگه دار نزار توهین کنم بهت افرین
    امضای ایشان
    کسانی که در خود احساس حقارت می کنند
    به دیگران رحم می کنند
    اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند!
    یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.
    کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.

    فریدریش نیچه

  13. کاربران زیر از صابیر بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 59

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19861
    نوشته ها
    529
    تشکـر
    412
    تشکر شده 505 بار در 291 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط رزمریم نمایش پست ها
    این عکس رو دیدم فک کردم به تو نزدیکه

    داداش تو داری با این درد میفهمی که اشتباه کردی پس دیگه خودت هم خودتو مجازات نکن بیش از این

    واقعا مجازات بدیه...البته حقمه...
    مرسی شما همیشه خوب بمون
    امضای ایشان
    کسانی که در خود احساس حقارت می کنند
    به دیگران رحم می کنند
    اما به دلیل غرورشان دم نمی زنند!
    یعنی درد می کشند و می خواهند با دیگران هم دردی کنند.
    کسانی که با دیگران همدردی می کنند به دلیل دردمند بودن خودشان است.

    فریدریش نیچه

  15. کاربران زیر از صابیر بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 60

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط صابیر نمایش پست ها
    داری با کلمات درود و کتابی توهین های درشتی میکنیا،سعی کن فکر کنی قبل از صحبت و احترام خودتم نگه دار نزار توهین کنم بهت افرین
    درود
    حضرت عالی وقتی آموختید توهین کردن کار صحیحی نیست بیایید کباده ادب بکشید , ضمنا توهینی نکردم گفتم در شان یک بانو نیست از یک آدم هتاک دفاع کند همین
    توهین هم خواستید بکنید اشکال ندارد هویتتان بیشتر آشکار میشود معلوم میشود یک پست الکی زده اید و همه حرفهاتان بی پایه و اساس بوده

  17. بالا | پست 61

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2121 نمایش پست ها
    درود
    زیبا گفتید
    البته پوزش میطلبم به گمانم نظرم را اشتباه بیان کردم , حقیقتا منظور من این بود خوب بودن خوب است اما نه در جای نامناسب.
    برای نمونه اگر شما بروید جلویه یک گرگ گرسنه و بگویید من آدم خوبی هستم من را نخور یک لبخندی نثارتان میکند و تکه پاره تان میکند
    برای زیست کردن در جنگل و زنده ماندن باید گرگ بود وگرنه دریده میشوید.
    من گفتم راه خوبی که من آمدم "یا لااقل راهی که به نظر همه خوب بود" نتیجه بدی داد عمرمان هم تباه شد طبیعتا این تباهی راه برگشتی ندارد(یعنی برعکس نمیدویم بلکه به دیگران میگوییم اصلا رویه تردمیل خوب بودن ندوید), به دوستان میگویم حالا که اول راه هستند این راه منتهی به نکبت را نیایند...همین
    واقعیت این است اکثر مردم دنبال سواستفاده هستند , پسرها دنبال گول زدن دختران, دختران دنبال جیب پسران , فروشنده دنبال گران فروشی و خلاصه هرکس در جای خودش مشغول است , حالا اگر شما راه ساده لوحی را پیش بگیرید ابتدا دختری یا پسری تلکه تان میکند بعد هم پولتان را میقاپند و دست آخر هم زمین خواهید خورد.
    حقیقت تلخ است همیشه تلخ بوده و من فقط تلخی را بیان کردم , حالا هرکس دوست داشت ساده لوحانه عمل بکند گول بخورد و نگون بخت بشود از ما گفتن.
    خیلی سخت است آدم چوب خوب بودن را بخورد , چون اگر چوب بد بودنت را بخوری لااقل بهانه داری اما اگر چوب خوب بودن را بخورید بدجوری کنف میشوید.
    دوست نداریم بلایی که خوب بودن سرما آورد سر دیگران بیاید,این یک پرتگاه خطرناک است.


    اینطوری که معلومه شما کلا خوب نبودی پخمه بودی

  18. کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 62

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    اینطوری که معلومه شما کلا خوب نبودی پخمه بودی
    درود
    بله بانو حق به جانب شماست.
    درود به شما که منطق میفهمید, ما هم نظرمان همین بود که مثل ما خوب نباشند به همین راحتی
    ما اینجوری بودیم:
    نمازمان را به موقع میخواندیم حتی نماز شب هم میخواندیم, در راه مدرسه دعا و صلوات میفرستادیم , دوستان مدرسه را علی رغم اینکه بهمان سنگ میزدند توهین میکردند با رویه گشاده میپذیرفتیم, در سال که کارگری میکردیم نصف پولهایمان را کنار میگذاشتیم میدادیم موسسه محک , دوران مدرسه شب ها میرفتیم مسجد مجانی به بچه های ابتدایی علوم درس میدادیم , سالانه (بعد از 18 سالگی ) خون اهدا میکردیم تا مردم نیازمند استفاده بکنند , هروقت کسی در حقمان بدی میکرد پاسخش را با خوبی میدادیم , هروقت کسی حقمان را میخورد به خدا واگذارش میکردیم.
    یادمان میاید روزهای ماه رمضان و محرم از معدود کسانی بودیم که میرفتیم جزو انجمن امام علی و در خانه فقرا غذا میگذاشتیم.
    دست آخر هم خریت محض را انجام دادیم و یکی از کلیه ها مان را دادیم به یک نیاز مند فقیری...
    به عقل پوکمان آدم خوبی بودیم بعدها فهمیدیم "به قول شما" یک پخمه ابله بودیم, لذا به دوستان قویا توصیه میکنیم مثل ما نباشند.
    دوستان طور دیگری خوب باشند , مثلا بزنند پدر مردم را دربیاورند شجاع باشند ظلم بکنند اینطوری دیگر پخمه هم نیستند , باور کنید تمام تمام حرف ما هم همین بود حالا حق را به ما بدهید که داریم میگوییم مردم مثل من ساده لوح "و به قول شما" پخمه نباشید!
    به همین راحتی

  20. بالا | پست 63

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2121 نمایش پست ها
    درود
    بله بانو حق به جانب شماست.
    درود به شما که منطق میفهمید, ما هم نظرمان همین بود که مثل ما خوب نباشند به همین راحتی
    ما اینجوری بودیم:
    نمازمان را به موقع میخواندیم حتی نماز شب هم میخواندیم, در راه مدرسه دعا و صلوات میفرستادیم , دوستان مدرسه را علی رغم اینکه بهمان سنگ میزدند توهین میکردند با رویه گشاده میپذیرفتیم, در سال که کارگری میکردیم نصف پولهایمان را کنار میگذاشتیم میدادیم موسسه محک , دوران مدرسه شب ها میرفتیم مسجد مجانی به بچه های ابتدایی علوم درس میدادیم , سالانه (بعد از 18 سالگی ) خون اهدا میکردیم تا مردم نیازمند استفاده بکنند , هروقت کسی در حقمان بدی میکرد پاسخش را با خوبی میدادیم , هروقت کسی حقمان را میخورد به خدا واگذارش میکردیم.
    یادمان میاید روزهای ماه رمضان و محرم از معدود کسانی بودیم که میرفتیم جزو انجمن امام علی و در خانه فقرا غذا میگذاشتیم.
    دست آخر هم خریت محض را انجام دادیم و یکی از کلیه ها مان را دادیم به یک نیاز مند فقیری...
    به عقل پوکمان آدم خوبی بودیم بعدها فهمیدیم "به قول شما" یک پخمه ابله بودیم, لذا به دوستان قویا توصیه میکنیم مثل ما نباشند.
    دوستان طور دیگری خوب باشند , مثلا بزنند پدر مردم را دربیاورند شجاع باشند ظلم بکنند اینطوری دیگر پخمه هم نیستند , باور کنید تمام تمام حرف ما هم همین بود حالا حق را به ما بدهید که داریم میگوییم مردم مثل من ساده لوح "و به قول شما" پخمه نباشید!
    به همین راحتی

    به نظرم واضح است همانطور که در گذشته با یک فکر اشتباه تندروی می کردید الان هم دارید تند می روید
    آدم همان آدم است تفییری نکرده فقط جهت رفتار عوض شده زمانی به صورت افراطی به دیگران کمک می کرده و الان هم به صورت افراطی دنبال این است به دیگران ضربه بزند( اگر زورش برسد )
    بعضی از صحبتهایتان هم بوی انتقام می دهد وحس کینه و انتقام برای شما خوشبختی نمی آورد

    از این رفتار آبی گرم نمی شود و این وسط خودتان تحلیل میروید گرفتار یک چرخه تکراری در زندگی هستید

    من اگر جای شما بودم می اندیشیدم علت تندروی هایم چیست؟( چه در گذشته و چه الان ) و چرا در حال تکرار یک اشتباهی هستم
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  21. 2 کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  22. بالا | پست 64

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20630
    نوشته ها
    293
    تشکـر
    281
    تشکر شده 216 بار در 131 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2121 نمایش پست ها
    درود
    بله بانو حق به جانب شماست.
    درود به شما که منطق میفهمید, ما هم نظرمان همین بود که مثل ما خوب نباشند به همین راحتی
    ما اینجوری بودیم:
    نمازمان را به موقع میخواندیم حتی نماز شب هم میخواندیم, در راه مدرسه دعا و صلوات میفرستادیم , دوستان مدرسه را علی رغم اینکه بهمان سنگ میزدند توهین میکردند با رویه گشاده میپذیرفتیم, در سال که کارگری میکردیم نصف پولهایمان را کنار میگذاشتیم میدادیم موسسه محک , دوران مدرسه شب ها میرفتیم مسجد مجانی به بچه های ابتدایی علوم درس میدادیم , سالانه (بعد از 18 سالگی ) خون اهدا میکردیم تا مردم نیازمند استفاده بکنند , هروقت کسی در حقمان بدی میکرد پاسخش را با خوبی میدادیم , هروقت کسی حقمان را میخورد به خدا واگذارش میکردیم.
    یادمان میاید روزهای ماه رمضان و محرم از معدود کسانی بودیم که میرفتیم جزو انجمن امام علی و در خانه فقرا غذا میگذاشتیم.
    دست آخر هم خریت محض را انجام دادیم و یکی از کلیه ها مان را دادیم به یک نیاز مند فقیری...
    به عقل پوکمان آدم خوبی بودیم بعدها فهمیدیم "به قول شما" یک پخمه ابله بودیم, لذا به دوستان قویا توصیه میکنیم مثل ما نباشند.
    دوستان طور دیگری خوب باشند , مثلا بزنند پدر مردم را دربیاورند شجاع باشند ظلم بکنند اینطوری دیگر پخمه هم نیستند , باور کنید تمام تمام حرف ما هم همین بود حالا حق را به ما بدهید که داریم میگوییم مردم مثل من ساده لوح "و به قول شما" پخمه نباشید!
    به همین راحتی
    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2121 نمایش پست ها
    درود
    بانو خدمتتان عارض بشوم که حرفی که من زدم حقیقت بود (یعنی اصولا بدها خوش اقبال تر هستند) الان شما نگاه بکنید برای نمونه عربستان را مثال میزنم , خودتان میبینید چه انسان های پست و سفله ایی رهبران این کشورهای نفت خیز هستند و چه بلایی سر مردم یمن درمیاورند , خوب آیا رهبران سعودی که تا به این حد جنایتکارند آدمهای خوبی هستند که تا به این حد غرق در ثروت هستند و قدرت دارند؟
    اما خوب در کلام بله این حرفی غلط است که بد بودن خوب است , اما عجالتا حقیقت در جامعه با حقیقت روی کاغذ فرق دارد.
    بنده روان درمانی که چه عرض کنم دارو هم خوردم اما متاسفانه خوب نشدم (این دیگر لابد مشکل سواد روانشناس و روانپزشکم بوده و بنده قاصر نیستم)اینکه حالم خوب نیست دلیلی ندارد حرفم غلط باشد , برای نمونه اگر یک معتاد بگوید معتاد نشو نباید بگویید طرف معتاد است پس حرفش غلط
    بنده حرف زشتی نزدم ایشان ابتدا به من گفت حرف بی اساس نزن منم هم در پاسخ گفتم پست بی اساس نزن
    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2121 نمایش پست ها
    درود
    بزرگوار خودکشی کردن برنامه میخواهد ما یکبار با تیغ این کاررا کردیم شانس مزخرفمان زنده ماندیم , یعنی یک بدشانسی آوردیم نمردیم...
    اما این دفعه یک برنامه مدون و دقیق داریم تاریخ روزش فعلا معلوم نیست اما حتمیست.
    بزرگی میگفت مرگ با عزت بهتر از زندگی با ذلت است (به گمانم بشناسید؟) ما اولی را انتخاب کردیم
    میدانید چرا میگوییم ذلت؟
    اگر به قول خودتان چند پیراهن جر داده باشید و با مشکلات دست پنجه نرم کرده باشید متوجه خواهید شد زندگی با شرافت تقریبا نه 100% اما تا 98% در این کوی برزن محال است , ما دیگر تحمل تحقیر حقارت نداریم , دیگر تحمل نداریم برویم یکجا چون پارتی نداریم بیرونمان کنند, چون پولدار نیستیم بهمان توهین بکنند, چون نظرمان متفاوت است بهمان بگویند بی عقل!
    خلاصه بهتان بگویم اتفاقا نیک که بنگرید خودتان هم از مرگ میترسید پس نگویید زندگی سخت است مرگ آسان
    پس پسسسس شجاع آن نیست به هروشع خفت باری تن بدهد تا زندگی ذلت باری بکند , پس خودکشی سخت است و زندگی راحت.
    ما تجربه خودکشی داشته ایم (آن هم دوبار) میدانیم عظمتی که مرگ دارد با هیچ چیز قابل قیاس نیست.
    به تو ربط نداره من از کی دفاع میکنم از کی نمیکنم عمو
    ماشالله چقد روده درازی طرف کافیه بگه ب تا تو یه طومار بنویسی :-))) خدایی فکر میکنی کی میاد اینهمه چرت و پرتتو با این لحن بی ادبانه ی مثلا ادبیت بخونه؟
    معلومه کسی تو واقعیت گوشش برات بدهکار نیست ک عقده هاتو داری اینجا خالی میکینی
    و کاملا هم مشخص که به صابیر داری حسودی میکنی جای ادم بخیل و حسود تو جهنمه
    عزیز تنها کار راحت تو زندگی خودکشیه توکه به بقیه پیشنهادش میکنی حتما انجامش بده :-)) تو از پس اینکار بر نمیای بعد میگی به من نگین تنبل :-)) برو عموووووو یجا دیگرو سیاه کن انقدر طومار ننویس اینجا :-)) خدایی خیلی بیکاری کل صفحه های تایپیک صابیر چرتو پرتای توئه :-)) بعد بگو خوب بودم بدبخت شدم ماکه خوبی ازت ندیدیم بجز توهین و فحش بشین توخونه فحش بده به ملت ببینیم به کجا میرسی ادم بیکاره بیعار

  23. کاربران زیر از ژوان بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 65

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ژوان نمایش پست ها
    به تو ربط نداره من از کی دفاع میکنم از کی نمیکنم عمو
    ماشالله چقد روده درازی طرف کافیه بگه ب تا تو یه طومار بنویسی :-))) خدایی فکر میکنی کی میاد اینهمه چرت و پرتتو با این لحن بی ادبانه ی مثلا ادبیت بخونه؟
    معلومه کسی تو واقعیت گوشش برات بدهکار نیست ک عقده هاتو داری اینجا خالی میکینی
    و کاملا هم مشخص که به صابیر داری حسودی میکنی جای ادم بخیل و حسود تو جهنمه
    عزیز تنها کار راحت تو زندگی خودکشیه توکه به بقیه پیشنهادش میکنی حتما انجامش بده :-)) تو از پس اینکار بر نمیای بعد میگی به من نگین تنبل :-)) برو عموووووو یجا دیگرو سیاه کن انقدر طومار ننویس اینجا :-)) خدایی خیلی بیکاری کل صفحه های تایپیک صابیر چرتو پرتای توئه :-)) بعد بگو خوب بودم بدبخت شدم ماکه خوبی ازت ندیدیم بجز توهین و فحش بشین توخونه فحش بده به ملت ببینیم به کجا میرسی ادم بیکاره بیعار
    سلام
    ایراداتی در آقا امیر هست بله بعضا در لفافه ممکن است به بعضیها توهین کند ولی دگه شما هم شمشیر از رو بستید هر چی بود نثارش کردید مسلما رفتار آقا امیر از کمبودهایی که دارد ولی شما اینجور رفتار میکنید در حد شخصیتتان نیست به هر حال با این رفتار به جزء تحقیر کردن و خرد کردن فکر نکنم هیچ تاثیر مثبتی روی رفتار آقا امیر بگذارد که همین باعث بدتر شدن او میشود که دقیقا خلاف خواستتان خواهد بود
    امضای ایشان

    تا میتوانی دلی به دست آور
    دل شکستن هنر نمی باشد

  25. بالا | پست 66

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2121 نمایش پست ها
    درود
    بله بانو حق به جانب شماست.
    درود به شما که منطق میفهمید, ما هم نظرمان همین بود که مثل ما خوب نباشند به همین راحتی
    ما اینجوری بودیم:
    نمازمان را به موقع میخواندیم حتی نماز شب هم میخواندیم, در راه مدرسه دعا و صلوات میفرستادیم , دوستان مدرسه را علی رغم اینکه بهمان سنگ میزدند توهین میکردند با رویه گشاده میپذیرفتیم, در سال که کارگری میکردیم نصف پولهایمان را کنار میگذاشتیم میدادیم موسسه محک , دوران مدرسه شب ها میرفتیم مسجد مجانی به بچه های ابتدایی علوم درس میدادیم , سالانه (بعد از 18 سالگی ) خون اهدا میکردیم تا مردم نیازمند استفاده بکنند , هروقت کسی در حقمان بدی میکرد پاسخش را با خوبی میدادیم , هروقت کسی حقمان را میخورد به خدا واگذارش میکردیم.
    یادمان میاید روزهای ماه رمضان و محرم از معدود کسانی بودیم که میرفتیم جزو انجمن امام علی و در خانه فقرا غذا میگذاشتیم.
    دست آخر هم خریت محض را انجام دادیم و یکی از کلیه ها مان را دادیم به یک نیاز مند فقیری...
    به عقل پوکمان آدم خوبی بودیم بعدها فهمیدیم "به قول شما" یک پخمه ابله بودیم, لذا به دوستان قویا توصیه میکنیم مثل ما نباشند.
    دوستان طور دیگری خوب باشند , مثلا بزنند پدر مردم را دربیاورند شجاع باشند ظلم بکنند اینطوری دیگر پخمه هم نیستند , باور کنید تمام تمام حرف ما هم همین بود حالا حق را به ما بدهید که داریم میگوییم مردم مثل من ساده لوح "و به قول شما" پخمه نباشید!
    به همین راحتی
    سلام
    چیزی ک شما گفتین خیلی دور از عقل هست با شناختی ک در این مدت از شما بدست اوردم.
    چی باعث شد از اون آدم ک مطمینم در جهان حتی یک نفر هم نیست این حد خیراندیش و خیرکردار باشه تبدیل شدین به این ادم ک حتی طرفدارهایی ک تا دیروز ایول ایول میگفتن پست هاتون را هم الان سکوت کردن یا مقابل تون قرار گرفتن ,تبدیل شدین؟!!!!!

  26. بالا | پست 67

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط آرش67 نمایش پست ها
    به نظرم واضح است همانطور که در گذشته با یک فکر اشتباه تندروی می کردید الان هم دارید تند می روید
    آدم همان آدم است تفییری نکرده فقط جهت رفتار عوض شده زمانی به صورت افراطی به دیگران کمک می کرده و الان هم به صورت افراطی دنبال این است به دیگران ضربه بزند( اگر زورش برسد )
    بعضی از صحبتهایتان هم بوی انتقام می دهد وحس کینه و انتقام برای شما خوشبختی نمی آورد

    از این رفتار آبی گرم نمی شود و این وسط خودتان تحلیل میروید گرفتار یک چرخه تکراری در زندگی هستید

    من اگر جای شما بودم می اندیشیدم علت تندروی هایم چیست؟( چه در گذشته و چه الان ) و چرا در حال تکرار یک اشتباهی هستم
    درود
    بله شاید الان هم تندرو باشیم , نمیدانم شاید علتش کمبودهایست که دارم؟

  27. بالا | پست 68

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ژوان نمایش پست ها
    به تو ربط نداره من از کی دفاع میکنم از کی نمیکنم عمو
    ماشالله چقد روده درازی طرف کافیه بگه ب تا تو یه طومار بنویسی :-))) خدایی فکر میکنی کی میاد اینهمه چرت و پرتتو با این لحن بی ادبانه ی مثلا ادبیت بخونه؟
    معلومه کسی تو واقعیت گوشش برات بدهکار نیست ک عقده هاتو داری اینجا خالی میکینی
    و کاملا هم مشخص که به صابیر داری حسودی میکنی جای ادم بخیل و حسود تو جهنمه
    عزیز تنها کار راحت تو زندگی خودکشیه توکه به بقیه پیشنهادش میکنی حتما انجامش بده :-)) تو از پس اینکار بر نمیای بعد میگی به من نگین تنبل :-)) برو عموووووو یجا دیگرو سیاه کن انقدر طومار ننویس اینجا :-)) خدایی خیلی بیکاری کل صفحه های تایپیک صابیر چرتو پرتای توئه :-)) بعد بگو خوب بودم بدبخت شدم ماکه خوبی ازت ندیدیم بجز توهین و فحش بشین توخونه فحش بده به ملت ببینیم به کجا میرسی ادم بیکاره بیعار
    درود
    بله بانو به من ربطی ندارد من هم نگفتم ربطی دارد گفتم در شانتان نیست , حالا باشد پس در شانتان هست , الان مشکل شما حل شد؟
    روده دراز که اووو هستیم زیاد لازم نیست کسی مطالب ما را بخواند یعنی اصلا برایمان مهم نیست مطالب را برای دل خودمان مینویسیم کسی دوست داشت بخواند کسی دوست داشت نخواند هر کس هرچه دوست دارد میخواند,ضمنا لحن بی ادبانه را جناب صابیر این سلطان بزرگوار ادب شروع کرد ایشان آمد گفت حرف بی پایه اساس نزن من هم در پاسخ گفتم خودت حرف بی پایه اساس نزن , جالب است حرف من میشود توهین حرف ایشان میشود نصیحت! ایشان حتی با بی عقل خواندن من (عکسش را بالا گذاشتم) هویتش را به من اثبات کرد.
    بله در واقعیت کسی گوشش بدهکار نیست چون لکنت زبان دارم و نمیتوانم بدرستی صحبت کنم.
    والا حسادت نمیکنیم(ظاهرا ایشان کلی تجربه دارد و جای پدر ماست) البته چرا زدید به هدف بله حسادت میکنم ! از این لحاظ که عیش نوش زندگی را کرده بعد سر پیری کباده زهد و پارسایی را توصیه میکند! حسودی میکنیم که چرا ما لذت زندگی نبردیم و گول این چرندیات را خورده و عمرمان را تباه این مزخرفات کردیم!
    ما دوست نداریم هم سن و سالهای ما گول این ساده لوحی ها را بخورند , به بهشت جهنم هم اعتقادی نداریم ما پوچ گرا هستیم ضمنا اگر شما خیلی اعتقاد دارید حرف زدن با نامحرم مشکل دارد پس حرف که چه دفاع جانانه میکنیدها جایتان وسط دیگ آتش است نسوزیدها فیش فیش
    بله بززگوار فکرش را کردیم البته احتمالا یک ماهه آتی , شما هم بنشینید خودتان را گول بزنید
    ضمنا پوزش میطلبم مطلبم خوشامد تبلیغاتچی ها و مبلغان مذهبی نیست.
    ویرایش توسط Aamir2121 : 07-29-2017 در ساعت 12:53 PM

  28. بالا | پست 69

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام
    چیزی ک شما گفتین خیلی دور از عقل هست با شناختی ک در این مدت از شما بدست اوردم.
    چی باعث شد از اون آدم ک مطمینم در جهان حتی یک نفر هم نیست این حد خیراندیش و خیرکردار باشه تبدیل شدین به این ادم ک حتی طرفدارهایی ک تا دیروز ایول ایول میگفتن پست هاتون را هم الان سکوت کردن یا مقابل تون قرار گرفتن ,تبدیل شدین؟!!!!!
    درود بانو
    1-علتش این بود : روز به روز بختمان تیره تر میشد , روز به روز شرایط زندگیمان بدتر میشد , کجا بودند آنهایی که کمکشان کردیم؟ کجا بود خدایی که عاشقش بودیم؟(هیچی سرکار بودیم گول ساده لوحی حماغتمان را خورده بودیم) امیدوارم سر هیچکس این بلاهایی که سر ما آمد نیاید. به قول صادق هدایت بعضی چیزها را نمیشود گفت آدم را مسخره میکنند.یک مطلبی قبلا نوشتم (زندگیمو تموم کنم؟) در آنجا تمام مشکلاتم بود اما متاسفانه هیچ کس کمکم نکرد.میدانید آدمها هم صبر تحمل محدودی دارند یک جا یک هو منفجر میشوند , یکجا یهو عوض میشوند , هرکس بیشتر پر باشد و از مشکل پر بشود بدتر منفجر میشود , به قول بزرگی : اگه به لاستیک سی تا بزنی میگه تپ , 50 تا بزنی میگه تپ تپ , 100تا بزنی میگه بووم!) ما هم این چنین بودیم.
    2-طرفدارها به ما ایول میگفتند؟! کدام طرفدار؟! ما از وقتی که آمدیم جناب رضا به ما گفت کافر منافق , بانو رزمریم گفت کوته فکر ابله, جناب روت 2000 به ما گفت باید تکه تکه بشوی ,جناب ابوبکر هم که حرفهای دیگری زد , و.... همین بالا هم ببینید آنها بودند که توهین را شروع کردند....
    ما فقط دیگر از خودمان دفاع میکنیم و وقتی بهمان توهین میکنند "کف" نمیزنیم!
    کس طرف ما نبود که حالا مخالف ما باشد , بر فرض محال هم بوده و باشد خب بشود خدا آب پاکی را همان سال که پشیزی برای زجه هایم قایل نبود رویه سرم ریخت و تصفیه حساب کردیم , حالا دونفر موافق باشند یا مخالف خب چه دردی از ما دوا میشود؟!
    خودتان ببینید مثلا طرف یک حرفی بزند چهارتا لایک و دوتا آفرین صدآفرین بگیرد , خب؟ حقیقت را بپوشانیم تا صدآفرین نثارمان شود؟
    خیر ما خاین نیستیم , حقیقت تلخ را آنطور که هست بیان میکنیم خواه هیچکس خوشش نیاید , اما بالاخره روزی همه طعمش را خواهند چشید.
    ویرایش توسط Aamir2121 : 07-29-2017 در ساعت 12:42 PM

  29. بالا | پست 70

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    ایراداتی در آقا امیر هست بله بعضا در لفافه ممکن است به بعضیها توهین کند ولی دگه شما هم شمشیر از رو بستید هر چی بود نثارش کردید مسلما رفتار آقا امیر از کمبودهایی که دارد ولی شما اینجور رفتار میکنید در حد شخصیتتان نیست به هر حال با این رفتار به جزء تحقیر کردن و خرد کردن فکر نکنم هیچ تاثیر مثبتی روی رفتار آقا امیر بگذارد که همین باعث بدتر شدن او میشود که دقیقا خلاف خواستتان خواهد بود
    درود
    ایرادات که زیاد داریم یعنی اول ما ایراد بودیم بعد دست و پا درآوردیم
    میدانید وقتی در جمعی نظری میدهید (منظورم اینجاست) طبیعتا عرف این است وقتی یک شخصی داستان تعریف میکند(حتی اگر اساطیری تخیلی باشد و هیچ بویی از حقیقت حال جامعه درش نباشد) همه کف بزنند , طبیعتا یک نفر که این وسط نق بزند نوک پیکان حمله به سمت او خواهد بود, و خب هرکس مطابق با شان و شخصیت خودش پاسخ شخص نقاد را میدهد , خب بعضی ها چنان سعی میکنند نقاد را له کنند که کلا حواسشان پرت میشود و اصلا یادشان میرود هویتشان را ,نقد یک شمشیر دو لبه است , ما تمام تمام وجودمان ناشی از نقص و کمبود است و طبیعتا علی رغم اینکه میدانیم مورد چه تهاجماتی قرار خواهیم گرفت خودمان را در شرایطش قرار میدهیم , چرا؟
    به قول راسل بزرگ : "ما متوجه خواهیم شد كه محكمترین و تعصب آمیزترین باورهای ما آنهایی هستند كه كمترین دلیل ها برای درستی شان در دست است"
    میدانم روزی ایشان مینشیند دودوتا چهارتا میکند و متوجه میشود برای کشتن مورچه لازم نبود با خمپاره آن را بزند! احتمالا آن موقع (یعنی در آینده) با تانک روبرو خواهد شد در حالی که تنها وسیله دفاعیش یک دمپاییست
    البته همیشه اینطور برخوردها خوب است چون مطمئن میشوم مسیر من مسیر درستیست , به قول بزرگی" وقتی دیدید در راهی هستید که همه تشویقتان میکنند مطمئن باشید راهتان غلط است "
    البته این به معنی نیست که راه خودمان 100% درصد است خیر ابدا , اما مطمئن میشوم آنطرف هم 00% درست نیست.
    اگر دیده باشید برای هرکس یک اسلحه داریم و زیادی گلوله حرام نمبکنیم
    ویرایش توسط Aamir2121 : 07-29-2017 در ساعت 01:15 PM

  30. بالا | پست 71

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2121 نمایش پست ها
    درود بانو
    1-علتش این بود : روز به روز بختمان تیره تر میشد , روز به روز شرایط زندگیمان بدتر میشد , کجا بودند آنهایی که کمکشان کردیم؟ کجا بود خدایی که عاشقش بودیم؟(هیچی سرکار بودیم گول ساده لوحی حماغتمان را خورده بودیم) امیدوارم سر هیچکس این بلاهایی که سر ما آمد نیاید. به قول صادق هدایت بعضی چیزها را نمیشود گفت آدم را مسخره میکنند.یک مطلبی قبلا نوشتم (زندگیمو تموم کنم؟) در آنجا تمام مشکلاتم بود اما متاسفانه هیچ کس کمکم نکرد.میدانید آدمها هم صبر تحمل محدودی دارند یک جا یک هو منفجر میشوند , یکجا یهو عوض میشوند , هرکس بیشتر پر باشد و از مشکل پر بشود بدتر منفجر میشود , به قول بزرگی : اگه به لاستیک سی تا بزنی میگه تپ , 50 تا بزنی میگه تپ تپ , 100تا بزنی میگه بووم!) ما هم این چنین بودیم.
    2-طرفدارها به ما ایول میگفتند؟! کدام طرفدار؟! ما از وقتی که آمدیم جناب رضا به ما گفت کافر منافق , بانو رزمریم گفت کوته فکر ابله, جناب روت 2000 به ما گفت باید تکه تکه بشوی ,جناب ابوبکر هم که حرفهای دیگری زد , و.... همین بالا هم ببینید آنها بودند که توهین را شروع کردند....
    ما فقط دیگر از خودمان دفاع میکنیم و وقتی بهمان توهین میکنند "کف" نمیزنیم!
    کس طرف ما نبود که حالا مخالف ما باشد , بر فرض محال هم بوده و باشد خب بشود خدا آب پاکی را همان سال که پشیزی برای زجه هایم قایل نبود رویه سرم ریخت و تصفیه حساب کردیم , حالا دونفر موافق باشند یا مخالف خب چه دردی از ما دوا میشود؟!
    خودتان ببینید مثلا طرف یک حرفی بزند چهارتا لایک و دوتا آفرین صدآفرین بگیرد , خب؟ حقیقت را بپوشانیم تا صدآفرین نثارمان شود؟
    خیر ما خاین نیستیم , حقیقت تلخ را آنطور که هست بیان میکنیم خواه هیچکس خوشش نیاید , اما بالاخره روزی همه طعمش را خواهند چشید.
    اینکه ی جاهایی به مشکل بخورین و به خدا پشت کنید ک نشد راه زندگی...
    چقدر برای رسیدن به همون هدف و شرایط بهتر تلاش کردین؟!
    اینکه کار خیری کردین بله نزد خدا اجری زیاد داره
    اما با خدا معامله میکنی ؟!!
    میدونم حرفام شعارگونه هست
    گاهی ک خودم به بمبست میخورم به خدا گله و شکایت میکنم اما میدونم ک واقعا مهربونه و به وقتش به دادم میرسه...
    فک نکن ک نفسم از جای گرم بلند میشه و دارم نصیحت میکنم...
    تو زندگی همیشه میانرو باش
    اولش غرق شدی تو خدادوستی و حالا غرق شدی در خدادشمنی
    اگر توان بخشش نداشتی نباید این کار را میکردی خدا به انسان عقل داد ک فک کنه و کاری انجام بده و برای همینه ک میگن هرکسی مسول اعمال خودشه.
    خدا بهت نگفته ک اون کارهای خیر را انجام بده تا هرچی خواستی بهت بدم
    فقط گفت اینها کارهای خیر هستن
    توانش را داری بسم الله
    منم پاداشش را بهت میدم تو قیامت و نظر لطفم در دنیا
    توانش نداری پ هیچی به فکر واجبات باش فقط.

  31. بالا | پست 72

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    اینکه ی جاهایی به مشکل بخورین و به خدا پشت کنید ک نشد راه زندگی...
    چقدر برای رسیدن به همون هدف و شرایط بهتر تلاش کردین؟!
    اینکه کار خیری کردین بله نزد خدا اجری زیاد داره
    اما با خدا معامله میکنی ؟!!
    میدونم حرفام شعارگونه هست
    گاهی ک خودم به بمبست میخورم به خدا گله و شکایت میکنم اما میدونم ک واقعا مهربونه و به وقتش به دادم میرسه...
    فک نکن ک نفسم از جای گرم بلند میشه و دارم نصیحت میکنم...
    تو زندگی همیشه میانرو باش
    اولش غرق شدی تو خدادوستی و حالا غرق شدی در خدادشمنی
    اگر توان بخشش نداشتی نباید این کار را میکردی خدا به انسان عقل داد ک فک کنه و کاری انجام بده و برای همینه ک میگن هرکسی مسول اعمال خودشه.
    خدا بهت نگفته ک اون کارهای خیر را انجام بده تا هرچی خواستی بهت بدم
    فقط گفت اینها کارهای خیر هستن
    توانش را داری بسم الله
    منم پاداشش را بهت میدم تو قیامت و نظر لطفم در دنیا
    توانش نداری پ هیچی به فکر واجبات باش فقط.
    درود
    ای کاش فقط جاهایی به مشکل میخوردم.
    میدانید بانو من به خدا پشت نکردم راستش متوجه شدم تمام این مدت او اصلا من را حساب نمیکرد , مگر نه اینکه او از رگ گردن به بنده هایش نزدیکتر است؟ مگر نه اینکه افتادن برگی بدون اذن او نیست؟ وقتی ما درد میکشیدیم یعنی بنده اش نبودیم؟ یعنی قدر برگ خشکی هم ارزش نداشتیم؟!
    برای ما دو حالت وجود دارد یا خدا اصلا وجود ندارد یا وجود دارد و ما را حساب نمیکند در هر دو صورت چه فرقی به ما دارد؟! مثل مادری که بچه اش را پرت کرده پرورشگاه!
    بگذارید مثالی بزنم تا بفهمید تلاش یعنی چه!
    همیشه در مدرسه دوست داشتم شاگرد زرنگ کلاس باشم اما همیشه کف لیست بودم , برای نمونه یکی از دروسی که بسیار من را آزار میداد درس ریاضیات بود , برای درس ریاضیات از کتابخانه محلمان چند کتاب هم به عاریه گرفته بودم و تا جایی که یادم هست (برای مثلا بحث انتگرال) غریب به هزار سوال کردم , اما دست آخر چه میشد؟ میرفتم سر امتحان گند میزدم...
    درس دیگر درس زیست شناسی بود باورتان نمیشود من از رویه کتاب (شاید) بیست بار نوشتم و شاید حتی تک به تک حروف کتاب را هم به خاطر سپردم , آخرش چه شد؟ افتضاح ترین نمره کلاس....
    دوستانی داشتم یکبار درس را می خواندند از بر میشدم من شاید از رویه هر کتاب صدبار میخواندم , میگویم صدبار باورتان بشود ها , ما شب ها فقط دو ساعت میخوابیدیم....
    نتیجه پهه میشد همیشه کف لیست کلاس بودیم (نمیدانم بگویم این خنگی ذاتی و آی کیو کم من هم مقصرش خودم بودم ؟!)
    حالا این یک بحث ساده بود بعدها هم همینطوری بدبختی چنگک انداخت و هی کندوکند و کند....و خدا هم هیچ گاه به دادمان نرسید , که اگر میرسید وضعمان "این" نبود!
    نمیدانم چرا همه میگویند خدا به دادشان رسیده اما من بدبخت نه تنها به دادم نمیرسید بلکه بدتر پدرم را هم درمیاورد , مثالی میزنم از قدیمها:
    ماه رمضان بود ما در اردوی جهادی بودیم , در راه برگشت خودرو خراب شد و ما چند نفر مجبور شدیم در همان پستویه صخره ها چادر به پا کنیم و چون بیسم هم آنتن نمیداد دیگر تا صبح کاری ازمان بر نمی آمد , آن شب داشتم کفش های بچه ها را مرتب میکردم هوا تاریک بود من هم که چشمم ضعیف بود و دید دقیقی نداشتم احساس کردم جانوری چیزی پشت صخره است رفتم ببینم چیست ناگهان پایم لیز خورد با صورت به صخره برخورد کردم بچه ها صدایم را شنیدند آمدند کمک و خلاصه صورتم را باند بستند و من را خواباندند چند ساعتی نگذشته به صبح بود (به گمانم چهار یا پنج) یک درد بسیار شدیدی در خودم حس کردم باورتان نمیشود ما را عقرب هم نیش زده بود!
    البته هنوز هم اثر نیش آن جانور رویه پامان هست و هنوز هم لنگ میزنیم....واقعا که چه خدای مهربانی....
    میدانید انقدر سرمان آمد آنقدر سرمان آمد تا بطور کل به این نتیجه رسیدیم اگر ابن ملجم هم بود لااقل میزد سرمان را میشکافت و انقدر شکنجه ما نمیداد....
    بله چشم سعی میکنیم میانه رو باشیم حق به جانب شماست.
    توضیحی ندارم بدهم چنان از رحمتش دهانمان را قفل کرده ماندیم بگوییم چه ...ما هیچ چیز از او نمیخواستیم او هرروز به یک مدل جدید یک بدبختی جدید نثارمان میکرد.
    مثل جانوری که هی صاحبش لگد میزند تویه صورتش او هم هی کف پایش را لیس میزند!
    چنین حسی به خودمان داشتیم و داریم و خواهیم داشت , نمیدانیم آیا دادگاهی هست بگوید حق به جانب کیست؟
    ویرایش توسط Aamir2121 : 07-29-2017 در ساعت 10:51 PM

  32. بالا | پست 73

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20630
    نوشته ها
    293
    تشکـر
    281
    تشکر شده 216 بار در 131 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2121 نمایش پست ها
    درود
    ای کاش فقط جاهایی به مشکل میخوردم.
    میدانید بانو من به خدا پشت نکردم راستش متوجه شدم تمام این مدت او اصلا من را حساب نمیکرد , مگر نه اینکه او از رگ گردن به بنده هایش نزدیکتر است؟ مگر نه اینکه افتادن برگی بدون اذن او نیست؟ وقتی ما درد میکشیدیم یعنی بنده اش نبودیم؟ یعنی قدر برگ خشکی هم ارزش نداشتیم؟!
    برای ما دو حالت وجود دارد یا خدا اصلا وجود ندارد یا وجود دارد و ما را حساب نمیکند در هر دو صورت چه فرقی به ما دارد؟! مثل مادری که بچه اش را پرت کرده پرورشگاه!
    بگذارید مثالی بزنم تا بفهمید تلاش یعنی چه!
    همیشه در مدرسه دوست داشتم شاگرد زرنگ کلاس باشم اما همیشه کف لیست بودم , برای نمونه یکی از دروسی که بسیار من را آزار میداد درس ریاضیات بود , برای درس ریاضیات از کتابخانه محلمان چند کتاب هم به عاریه گرفته بودم و تا جایی که یادم هست (برای مثلا بحث انتگرال) غریب به هزار سوال کردم , اما دست آخر چه میشد؟ میرفتم سر امتحان گند میزدم...
    درس دیگر درس زیست شناسی بود باورتان نمیشود من از رویه کتاب (شاید) بیست بار نوشتم و شاید حتی تک به تک حروف کتاب را هم به خاطر سپردم , آخرش چه شد؟ افتضاح ترین نمره کلاس....
    دوستانی داشتم یکبار درس را می خواندند از بر میشدم من شاید از رویه هر کتاب صدبار میخواندم , میگویم صدبار باورتان بشود ها , ما شب ها فقط دو ساعت میخوابیدیم....
    نتیجه پهه میشد همیشه کف لیست کلاس بودیم (نمیدانم بگویم این خنگی ذاتی و آی کیو کم من هم مقصرش خودم بودم ؟!)
    حالا این یک بحث ساده بود بعدها هم همینطوری بدبختی چنگک انداخت و هی کندوکند و کند....و خدا هم هیچ گاه به دادمان نرسید , که اگر میرسید وضعمان "این" نبود!
    نمیدانم چرا همه میگویند خدا به دادشان رسیده اما من بدبخت نه تنها به دادم نمیرسید بلکه بدتر پدرم را هم درمیاورد , مثالی میزنم از قدیمها:
    ماه رمضان بود ما در اردوی جهادی بودیم , در راه برگشت خودرو خراب شد و ما چند نفر مجبور شدیم در همان پستویه صخره ها چادر به پا کنیم و چون بیسم هم آنتن نمیداد دیگر تا صبح کاری ازمان بر نمی آمد , آن شب داشتم کفش های بچه ها را مرتب میکردم هوا تاریک بود من هم که چشمم ضعیف بود و دید دقیقی نداشتم احساس کردم جانوری چیزی پشت صخره است رفتم ببینم چیست ناگهان پایم لیز خورد با صورت به صخره برخورد کردم بچه ها صدایم را شنیدند آمدند کمک و خلاصه صورتم را باند بستند و من را خواباندند چند ساعتی نگذشته به صبح بود (به گمانم چهار یا پنج) یک درد بسیار شدیدی در خودم حس کردم باورتان نمیشود ما را عقرب هم نیش زده بود!
    البته هنوز هم اثر نیش آن جانور رویه پامان هست و هنوز هم لنگ میزنیم....واقعا که چه خدای مهربانی....
    میدانید انقدر سرمان آمد آنقدر سرمان آمد تا بطور کل به این نتیجه رسیدیم اگر ابن ملجم هم بود لااقل میزد سرمان را میشکافت و انقدر شکنجه ما نمیداد....
    بله چشم سعی میکنیم میانه رو باشیم حق به جانب شماست.
    توضیحی ندارم بدهم چنان از رحمتش دهانمان را قفل کرده ماندیم بگوییم چه ...ما هیچ چیز از او نمیخواستیم او هرروز به یک مدل جدید یک بدبختی جدید نثارمان میکرد.
    مثل جانوری که هی صاحبش لگد میزند تویه صورتش او هم هی کف پایش را لیس میزند!
    چنین حسی به خودمان داشتیم و داریم و خواهیم داشت , نمیدانیم آیا دادگاهی هست بگوید حق به جانب کیست؟
    یه لحظه دلم برات میسوزه ولی باز یاد توهینات میوفتم دیگه دلم نمیسوزه
    میگن به کسی که اسرار داره ۲ به اضافه ۲ میشه ۵ نباید خشم نشون بدی باید ترحم نشون بدی....واقعیتش دیگه عصبانی نیسم بیشتر دلم سوخت واست
    بخدا من یه جملتم نخوندم....
    چون میدونم حرافی نشونه مغز خالیه،و حتما دلت خیلی پره که اینهمه وقت میزاری و تایپ میکنی
    والله من یه جملتم نخوندم
    نمیدونم چی بگم بهت الان میای دوباره ۶۰۰۰ خط مینویسی
    بنویس شاید ارامش پیدا کنی
    موفق باشی

  33. کاربران زیر از ژوان بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  34. بالا | پست 74

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ژوان نمایش پست ها
    یه لحظه دلم برات میسوزه ولی باز یاد توهینات میوفتم دیگه دلم نمیسوزه
    میگن به کسی که اسرار داره ۲ به اضافه ۲ میشه ۵ نباید خشم نشون بدی باید ترحم نشون بدی....واقعیتش دیگه عصبانی نیسم بیشتر دلم سوخت واست
    بخدا من یه جملتم نخوندم....
    چون میدونم حرافی نشونه مغز خالیه،و حتما دلت خیلی پره که اینهمه وقت میزاری و تایپ میکنی
    والله من یه جملتم نخوندم
    نمیدونم چی بگم بهت الان میای دوباره ۶۰۰۰ خط مینویسی
    بنویس شاید ارامش پیدا کنی
    موفق باشی
    درود
    بانو ما نمیخواهیم دل بسوزانیم ما میخواهیم بگوییم راهی که رفتیم باعث شد ترحم بر انگیز بشویم.
    حرافی نشانه مغز خالی نیست , شاید کلمات نشانه مغز خالی باشد(؟)
    بله پر است
    سپاس از شما

  35. بالا | پست 75

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2121 نمایش پست ها
    درود
    ای کاش فقط جاهایی به مشکل میخوردم.
    میدانید بانو من به خدا پشت نکردم راستش متوجه شدم تمام این مدت او اصلا من را حساب نمیکرد , مگر نه اینکه او از رگ گردن به بنده هایش نزدیکتر است؟ مگر نه اینکه افتادن برگی بدون اذن او نیست؟ وقتی ما درد میکشیدیم یعنی بنده اش نبودیم؟ یعنی قدر برگ خشکی هم ارزش نداشتیم؟!
    برای ما دو حالت وجود دارد یا خدا اصلا وجود ندارد یا وجود دارد و ما را حساب نمیکند در هر دو صورت چه فرقی به ما دارد؟! مثل مادری که بچه اش را پرت کرده پرورشگاه!
    بگذارید مثالی بزنم تا بفهمید تلاش یعنی چه!
    همیشه در مدرسه دوست داشتم شاگرد زرنگ کلاس باشم اما همیشه کف لیست بودم , برای نمونه یکی از دروسی که بسیار من را آزار میداد درس ریاضیات بود , برای درس ریاضیات از کتابخانه محلمان چند کتاب هم به عاریه گرفته بودم و تا جایی که یادم هست (برای مثلا بحث انتگرال) غریب به هزار سوال کردم , اما دست آخر چه میشد؟ میرفتم سر امتحان گند میزدم...
    درس دیگر درس زیست شناسی بود باورتان نمیشود من از رویه کتاب (شاید) بیست بار نوشتم و شاید حتی تک به تک حروف کتاب را هم به خاطر سپردم , آخرش چه شد؟ افتضاح ترین نمره کلاس....
    دوستانی داشتم یکبار درس را می خواندند از بر میشدم من شاید از رویه هر کتاب صدبار میخواندم , میگویم صدبار باورتان بشود ها , ما شب ها فقط دو ساعت میخوابیدیم....
    نتیجه پهه میشد همیشه کف لیست کلاس بودیم (نمیدانم بگویم این خنگی ذاتی و آی کیو کم من هم مقصرش خودم بودم ؟!)
    حالا این یک بحث ساده بود بعدها هم همینطوری بدبختی چنگک انداخت و هی کندوکند و کند....و خدا هم هیچ گاه به دادمان نرسید , که اگر میرسید وضعمان "این" نبود!
    نمیدانم چرا همه میگویند خدا به دادشان رسیده اما من بدبخت نه تنها به دادم نمیرسید بلکه بدتر پدرم را هم درمیاورد , مثالی میزنم از قدیمها:
    ماه رمضان بود ما در اردوی جهادی بودیم , در راه برگشت خودرو خراب شد و ما چند نفر مجبور شدیم در همان پستویه صخره ها چادر به پا کنیم و چون بیسم هم آنتن نمیداد دیگر تا صبح کاری ازمان بر نمی آمد , آن شب داشتم کفش های بچه ها را مرتب میکردم هوا تاریک بود من هم که چشمم ضعیف بود و دید دقیقی نداشتم احساس کردم جانوری چیزی پشت صخره است رفتم ببینم چیست ناگهان پایم لیز خورد با صورت به صخره برخورد کردم بچه ها صدایم را شنیدند آمدند کمک و خلاصه صورتم را باند بستند و من را خواباندند چند ساعتی نگذشته به صبح بود (به گمانم چهار یا پنج) یک درد بسیار شدیدی در خودم حس کردم باورتان نمیشود ما را عقرب هم نیش زده بود!
    البته هنوز هم اثر نیش آن جانور رویه پامان هست و هنوز هم لنگ میزنیم....واقعا که چه خدای مهربانی....
    میدانید انقدر سرمان آمد آنقدر سرمان آمد تا بطور کل به این نتیجه رسیدیم اگر ابن ملجم هم بود لااقل میزد سرمان را میشکافت و انقدر شکنجه ما نمیداد....
    بله چشم سعی میکنیم میانه رو باشیم حق به جانب شماست.
    توضیحی ندارم بدهم چنان از رحمتش دهانمان را قفل کرده ماندیم بگوییم چه ...ما هیچ چیز از او نمیخواستیم او هرروز به یک مدل جدید یک بدبختی جدید نثارمان میکرد.
    مثل جانوری که هی صاحبش لگد میزند تویه صورتش او هم هی کف پایش را لیس میزند!
    چنین حسی به خودمان داشتیم و داریم و خواهیم داشت , نمیدانیم آیا دادگاهی هست بگوید حق به جانب کیست؟
    ببینید هرکسی تو زندگیش از این قبیل مشکلات داره
    شاید شما در درس حفظی ضعیف بودین اما در درس و فعالیت عملی قوی بودین
    مثلا خود من ورزش را خیلی دوست دارم اما هیچ وقت موفق نبودم ...
    شما باید استعداد خودتون را کشف میکردین و به رشد ان میپرداختین...
    پسر خوب درسته بلاهایی سرت اومد اما تا حالا به داشته هات فکر کردی
    چشمایی ک داری و خیلیا تو حسرت دیدن هستن
    گوشهایی ک قدرت شنوایی دارن
    راه رفتن
    دست هایی ک باهاش تایپ میکنی و غذا میخوری
    بدن سالم داری و محتاج بقیه نیسی تا از روی ترحم لقمه دهنت بزارن یا تمیزت کنن
    کارتون خواب نیسی و سقفی بالاسرت داری
    و هزاران چیز دیگه...
    همین لحظه ک ما داریم گله میکنیم چند نفر هستن ک تو حسرت جایگاه شما هستن
    چقدر افراد بیماری لاعلاج دارن
    چقدر افراد قطع عضو و قطه نخاع داریم
    چقدر مادرها و پدرها سیاه پوش بچه کوچیک و جوانش هستن
    چقدر کشورها درگیر جنگ هستن و بچه ها اواره و خونه ها ویرانه هست
    اینا را نگفتم ک بگم مشکلات شما مهم نیس اینا را گفتم تا اینقدر رو نداشته ها زوم نکنیم ی مقدار به فکر داشته هامون بیفتیم و شکر خدا کنیم
    بگین خداراشکر ک کلیه هام سالم بود و بخشیدم یکی را
    اگه جای اونی بودم ک محتاج کلیه بود و دیالیز میشد چه میکردم و هزاران چیز دیگه...

  36. بالا | پست 76

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    یعنی تو این انجمن همه منتظرن یه تایپیک استارت بخوره بشینن توش درمورد یه چیز دیگه حرف بزنن.

  37. 2 کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  38. بالا | پست 77

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    ببینید هرکسی تو زندگیش از این قبیل مشکلات داره
    شاید شما در درس حفظی ضعیف بودین اما در درس و فعالیت عملی قوی بودین
    مثلا خود من ورزش را خیلی دوست دارم اما هیچ وقت موفق نبودم ...
    شما باید استعداد خودتون را کشف میکردین و به رشد ان میپرداختین...
    پسر خوب درسته بلاهایی سرت اومد اما تا حالا به داشته هات فکر کردی
    چشمایی ک داری و خیلیا تو حسرت دیدن هستن
    گوشهایی ک قدرت شنوایی دارن
    راه رفتن
    دست هایی ک باهاش تایپ میکنی و غذا میخوری
    بدن سالم داری و محتاج بقیه نیسی تا از روی ترحم لقمه دهنت بزارن یا تمیزت کنن
    کارتون خواب نیسی و سقفی بالاسرت داری
    و هزاران چیز دیگه...
    همین لحظه ک ما داریم گله میکنیم چند نفر هستن ک تو حسرت جایگاه شما هستن
    چقدر افراد بیماری لاعلاج دارن
    چقدر افراد قطع عضو و قطه نخاع داریم
    چقدر مادرها و پدرها سیاه پوش بچه کوچیک و جوانش هستن
    چقدر کشورها درگیر جنگ هستن و بچه ها اواره و خونه ها ویرانه هست
    اینا را نگفتم ک بگم مشکلات شما مهم نیس اینا را گفتم تا اینقدر رو نداشته ها زوم نکنیم ی مقدار به فکر داشته هامون بیفتیم و شکر خدا کنیم
    بگین خداراشکر ک کلیه هام سالم بود و بخشیدم یکی را
    اگه جای اونی بودم ک محتاج کلیه بود و دیالیز میشد چه میکردم و هزاران چیز دیگه...
    درود
    خیر در هیچکدام قوی نبودم , در ورزش هم با این قد کوتاه و چشم ضعیف کاری از پیش نبردم(؟)
    راستش در درس تلاش کردم نشد , در ورزش تلاش کردم نشد , خانواده ای هم نداریم که از لحاظ مالی حامی ما باشد, همین که پول داروهامان هم میدهند خودش آزاریست بر ما....
    فرض کنید رفتید بالای سر یک آدم رو به موت میگوید خدا را شاکر باش نمرده ایی(!) این مصداق ماست

  39. بالا | پست 78

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2121 نمایش پست ها
    درود
    خیر در هیچکدام قوی نبودم , در ورزش هم با این قد کوتاه و چشم ضعیف کاری از پیش نبردم(؟)
    راستش در درس تلاش کردم نشد , در ورزش تلاش کردم نشد , خانواده ای هم نداریم که از لحاظ مالی حامی ما باشد, همین که پول داروهامان هم میدهند خودش آزاریست بر ما....
    فرض کنید رفتید بالای سر یک آدم رو به موت میگوید خدا را شاکر باش نمرده ایی(!) این مصداق ماست
    سلام
    شما برای حل مشکلتان بهتر هست یک تایپیک جدید بزنید چون اینجا تایپیک آقا صابیر هست و از بحثش منحرف شدیم ضمنا از آقا صابیر عذر میخواهم به خاطر منحرف شدن از بحث اصلی.

  40. بالا | پست 79

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30982
    نوشته ها
    912
    تشکـر
    459
    تشکر شده 875 بار در 507 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    سلام اقا صابیر تبریک واسه زندگی شیرینتون من قبول ندارم که هرکی خوبه زندگیش عالی میشه
    و هرکی ادم بدیه زندگیش افتضاح میشه
    اگه اینده خوبی داشته باشیم ثمره تلاش و انتخابای خوبمونه اگه اینده بدی نصیبمون شه ثمره انتخابهای اشتباه و راه غلطیه که رفتیم
    اون دنیا واسه عذاب و پاداشه
    اگه ادم خوبی باشی میری بهشت و اگه ادم بدی باشی میری جهنم پس اینایی که میگن هرکی بده زندگیش خوبه ربطی نداره واقعا
    امضای ایشان
    دندانم شکست

    برای سنگریزه ای که در غذایم بود

    دردم گرفت

    نه برای دندانم

    برای کم شدن سوی چشم مادرم

  41. بالا | پست 80

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah نمایش پست ها
    سلام مهندس من به خوبی درکت میکنم
    دقیقا سختی هایی که من اکنون دارم میکشم رو کشیدی
    اونایی که میگن فلان و فلان اگه توی شرایط زندگی من و شما بودن حالا اینطوری نمیگفتن به قول قدیمیه :
    اسوده دلان را غم شوریده سران نیست !
    من و تو میخاستیم خوب باشیم ولی دنیای لعنتی نذاشت
    همین خدایی که میگن یه بارم صدای منو و تو رو نشنید و اجابت نکرد
    اشن نخورده دهن سوخته شدیم
    حالا شاید بازم یه عده بیان بگن فلان و فلان
    ولی خواهشاااااا خواهشااااا تا وقتی توی شرایط زندگی یه نفر قرار نگرفتید قضاوت نکنید !
    درود
    طراح جان من مهندس نیستم سپاس مهندس خطابم کردید.
    بیاید از همین اول عوض شوید طراح جان وگرنه آینده شما هم مثل ما خراب میشود

  42. بالا | پست 81

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    شما برای حل مشکلتان بهتر هست یک تایپیک جدید بزنید چون اینجا تایپیک آقا صابیر هست و از بحثش منحرف شدیم ضمنا از آقا صابیر عذر میخواهم به خاطر منحرف شدن از بحث اصلی.
    درود
    حذف میشود اگر تاپیک بزنیم.

  43. بالا | پست 82

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30982
    نوشته ها
    912
    تشکـر
    459
    تشکر شده 875 بار در 507 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    چی میگید تو تایپیک این بنده خدا بسته دیگه هی هم ادامه میدن
    امضای ایشان
    دندانم شکست

    برای سنگریزه ای که در غذایم بود

    دردم گرفت

    نه برای دندانم

    برای کم شدن سوی چشم مادرم

  44. بالا | پست 83

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30982
    نوشته ها
    912
    تشکـر
    459
    تشکر شده 875 بار در 507 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah نمایش پست ها
    الانم دیر نشده مــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ هندس
    فرض میکنیم 30 سالت باشه یه حدود 40 سال دیگه جا داری داداش
    زندگی جدید شروع کن
    امضای ایشان
    دندانم شکست

    برای سنگریزه ای که در غذایم بود

    دردم گرفت

    نه برای دندانم

    برای کم شدن سوی چشم مادرم

  45. بالا | پست 84

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35751
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    149
    تشکر شده 312 بار در 229 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : بحث آزاد:تجربه های زندگیم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah نمایش پست ها
    الانم دیر نشده مــــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــــ هندس
    فرض میکنیم 30 سالت باشه یه حدود 40 سال دیگه جا داری داداش
    زندگی جدید شروع کن
    درود
    25 سالمان است انقدر پیر میزنیم
    خب به این هم فکر کردیم اما کنکور و دوباره دانشگاه و...میدانید همان موقع مغزمان نمیکشید بزور یک دانشگاه در پیت قبول شدیم الان فکر کنم کلا غیر مجاز شویم

صفحه 2 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد