ویرایش توسط zbahane : 07-04-2014 در ساعت 03:08 AM
خودم دوست داشتم هنوز بچه بودم و دور از رنگو لعاب زندگي بزرگترا همه حواسم فقط به بازيم بود.
10نه غمی داشتم نه گناهی میکردم نه شاد بودم،،ازدست همه نجات پیدامیکردم
توراباغیرمی بینم
صدایم درنمی آید
دلم میسوزدوکاری
زدستم برنمی آید......
معمولا افراد چیزی رو که ندارن انتخاب میکنن . من با اینکه شاد هستم ولی باز هم شادی رو انتخاب میکنم
منم شادی رو انتخاب میکردم
چیزیکه واقعا" برای مردم غمگین ما لازمه
خـــــدانـگهــــــدار
منم بچه بودن رو انتخاب میکردم،چون هم شاد بودم و هم هیچی غمی نداشتم، نه نارارحت میشدم و نه ژیزی از این دنیای بی وفا می فهمیدم، یاد اون روزای شیرین بخبر ......
من دوس دارم پول داشتم و براتون یه شهربازی عالی میساختم تا همه رو شاد کنم
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
من 1 و 3 رو انتخاب میکنم
همه این ها رو یه جا میدم فقط برای بدست آوردن عشق
البته سه تای اولی از همه بهترن ...
در ضمن اگه پولی نباشه هیچکدوم از اونا وجود نداره ...
درسته که پول خوشبختی نمیاره ولی نداشتنش حتما" بدبختی میاره ...
و هیچ عشقی و هیچ ارامشی در بدبختی نیست ...
البته از امام حسین پرسیدن چه دعایی کنیم ... گفت : از خدا رفاه دنیا و بهره اخرت رو طلب کنید
پس رفاه خیلی میتونه در اینکه بتونی از این دنیا لذت ببری نقش داره ...
خـــــدانـگهــــــدار
ولی تو این دوره کسایکه بی احساس هستن راحت ترن
چون فکر و ذهنی ندارن و هیچی براشون مهم نیست که بخوان بخاطرش خودشونو ناراحت کنن
واسه همین همیشه خوشحالن و ناراحتی وواسشون بی معنی ...
واسه همینم عمرشون طولانی و کمتر بیمار میشن ...
چون فکر و خیالی ندارن با هر چیزی حال میکنن و خوش میگذرونن ...
در واقع اونا حسابی از زندگی لذت میبرن ...هرچند اطرافیانشون از این رفتارشون زجر میکشن
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
دیوونه بودن
اینکه هیچی از اطرافم حالیم نباشه و نفهمم
مـَـטּ بـآפֿــتـَـمـ !!
بــہ פֿـــُـوב بــآפֿــتــَـمـ ..
بــہ تـصـویـرِ غـلـط فـِرشـتــہ هـآے "آבَمـ نمـآ" بـآפֿــتــَـمـ ..
פــآل ڪـہ פـِـمـآقـتـ هـآیـَـمـ رـآ مــےشـمـآرمـ
آرامـ .. آرامـ ..
ایـטּ جـمـلــہ בَر ذهـنــَـمـ طَنـیـטּ اَنـבاز مــےشـَـوב ،،
"ωــنـگـ" بــآش ،
تـ ـآ "ωـنـگـωــآر" نـشـَـوے . . !!
من10انتخاب میکردم
فکر کنم بقیشون به درد نخورن
6.دیوانه بودن
"Be the Change you wish to see in the World"
گزینه ی 3
من عاشق بودن رو انتخاب می کنم
چون عشق چیزی که آدم رو می تونه از عرش به فرش و از فرش به عرش ببره
من به شخصه 2 رو خیلی دوس دارم .
چون شاد که هستم.
غم و از این چیزام خدارو شکر ندارم.
عشق هم دارم.
پوله باشه دیگه همش جوره...
همه چیز یه روز درست می شه
سعید
1 و 3 رو ندارم , میخام...3 به خاطر اینکه به عشقم نمیرسم و 1 به خاطر اینکه شاد نیستم(چون به عشقم نمیرسم)
2 هم داشته باشم در حدی که طرفو بدزدم ببرمش کره ی ماه زندگی کنیم مشکلاتم حل میشه
we don't need no education
we don't need no thought control
no dark sarcasm in the classroom
teachers leave the kids alone
hey! teachers! leave the kids alone
بنظرم اگه پول داشته باشی و کمی هم انسان باشیم میتونیم خیلی خیلی خوب زندگی کنیم
اونوقت هم عاشق شدنمون قشنگ میشه ...
و هم ارامش داریم . . . و هم اینکه دیگه نیازی نیست مثل السا بریم کره دیگه زندگی کنیم ...
خـــــدانـگهــــــدار
یاسلام خدمت همه دوستان یه راهنمایی میخواستم خواهش میکنم کمکم کنید چهارسال پیش ازیکی ازهمکلاسی هام خوشم اومد ولی اون اصلا نمیدونست این عشق تودل خودم بود یه سال بعدازاین که تودل خودم دوسش داشتم سر یه موضوع پروژه ای شمارش روبهم داد احساس میکردم اون هم دوسم داشت ولی چون من بهش اجازه نمیدادم هیچ وقت جرات ابرازش رونداشت اخه من ازاون دخترایی بودم که اصلا باهیچکدوم ازپسرای هم کلاسی حرف نمیزدم وسلام علیک هم نداشتم ارتباط ما ازطریق پیام ادامه داشت شاید بگم درحد دوتا دوست دختر یاپسرولی هیچ ارتباط عاشقانه ای نداشتیم یاابراز احساسات هیچی اونم خیلی پسر خوبی بود چهارسال این ارتباط ادامه داشت تا دیگه یه مدت پیام ندادم خسته شده بودم تاکی باید این عشق روقایم میکردم البته من تاحالا باهیچ پسری دوست نبودم ودختر معتقدی هستم بگذریم بعد چند روز پیام داد احوال پرسیدمن هم بهش گفتم دیگه پیام نده خواستگار دارم میخوام ازدواج کنم همون شب بلافاصله پیشنهاد ازدواج داد گفت که چندساله دوسم داشته اما موقعیتش نبوده ابراز کنه بعد چند روز زنگ زد که به پیشنهادم فکر کردی گفت اگه توبخوای من تااخرزندگی باهاتم خیلی دوست دارم صبحش اومدن خواستگاری باپدرش ولی نمیدونم چی شد که گفت مانمیتونیم باهم ازدواج کنیم البته این روهم بگم ماخونواده تحصیلکرده وخوبی هستیم واونام مینطور پسره ازسربازی معاف شده بود میگفت به دلیل مشکل جنسی معافش کردن موندم واقعا نمیتونم فراموشش کنم چیکارکنم مطمانم اونم دوسم داشت ولی نمیدونم چی شد که اونم عشقی که سه سال تودلش مخفی کرده بود یه روزه بیخیال شدتوروخداکمکم کنید
به نظرم بهتره اين سوالو از خودش بپرسي كه چي شده زد زير حرفش ؟؟!!!
اينجا ما فقط ميتونيم همدردي و دلداريت بديم تا بتوني اين شرايط سختو تحمل كني ولي واسه آرامش خودت بهتره دوستانه ازش بپرسي واسه چي خواستگاري كرد و بعد هم منصرف شد .
نتيجه رو به ما هم اعلام كن عزيزم
آزادی[replacer_img]، آرامش[replacer_img]، شادی
سلام عزيزم واقعا جاي سواله كه عشق به اين پاكي كه ميتونست تو اين سه سال زمينه خيييلي روابط نادرست بشه چه طور يك دفعه پا پس كشيد!!!
شما از نظر پدرش راجع به خودتون با خبريد؟شايد مخالفتي از طرف ايشون بوده!احتمال اين هم هست كه دليلي كه به خاطرش معاف شده باعث بروز ندادن عشقش تو اين سه سال و عقب كشيدنش بعد از ابراز عشق بوده باشه!
در هر صورت تنها راهش اينه كه با پيگيري و سوال از خودش به جواب برسيد.
خب شما از زندگی چه انتظاری دارید ...؟ ! ؟
به هرحال برای شروع یک زندگی باید ارتباط برقرار بشه و بعد از ایجاد این ارتباط اعتماد دو طرف به وجود بیاد ....
در این حالت شما دو نفر فقط با پیام با هم در ارتباط بودید و برای خودتون کاخی از عشق ساختید ...
ولی وقتی دیدار رو در رو اتفاق میفته ... این کاخ فرو ریخته و باید بگم که ایشونم این مورد رو متوجه شده ...
خب دلیلش هر چی که باشه ، باعث شده که این رابطه رو قطع کنه و چه خوب که همین الان این اتفاق الان افتاده نه چند سال بعد
به هرحال عاشقی این چیزارو داره ؛ و باید قدرت شنیدن " نه" رو داشته باشید
خـــــدانـگهــــــدار
خب شماکه از اول در مورد این پسر احساستون این بوده که رابطه رو بهم بزنید ...
خب از یک ارتباط پیامکی شما واقعا"همچین چیزی رو انتظار داشتی...؟!؟
خب عزیزم ایشون رو پدرشون به این خاطر برای دیدن شما آورده بود که ببینه شما اون دختری که میخواسته نبودید ...
البته خدایی نکرده نه اینکه شما در حدش نباشید .... نه عزیزم ... خب هر کسی از طرفش انتظار و خواهشی داره ...
و این شامل هر دو نفرتون میشه ... خب شما در طول این مدت به ایشون چه احساسی داشتید که الان انتظار دارید که ایشون باید
در این مورد به شما داشته باشه ...
البته تمام این حرفارو زدیم ، منهای اون دلیلی که ایشون برای شما آورده ...
که اگه اونم درست باشه میشه گفت پس این تصمیمش درست بوده
خدا آن حس زيباييست كه در تاريكي صحرا
زمانيكه هراس مرگ ميدزدد سكوتت را
يكي همچون نسيم دشت مي گويد
كنارت هستم اي تنها...
ببخشید دیراومدم جواب دادم اخه الانم که الانه بازم پیام میده ومثل قبلن باهم حرف میزنیم بدون هیچ ابراز علاقه ایی احساس میکنم اونم نمیتونه بیخیال شه واقعا نمیدونم چیکارکنم
من 10 رو انتخاب میکنم .
شادی و بی احساس بودن
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
10کاش هیچوقت نبودم
من عشق رو انتخاب میکردم کاش ادمش روپیدامیکردم ادمی که بتونم عاشقش بشم
وقتی بچه باشی نه پول برات مهمه نه غم و غصه داری ولی یجور فرار کردن از مشکلاته . پس :
گزینه ی 1 رو انتخاب میکنم . چون ما هر گزینه ای رو انتخاب کنیم قراره به شادی برسیم دیگه !! خب از اولش بیا شادی رو انتخاب کن .
والا
خدا اینجاست ، در همین حوالی
خدا در رنگ آمیزی نقاشیت پیداست !!!
خدا در متن توست ...
♥¸.◦°˚ К∂мЯ∂η ˚°◦.¸♥
من چیزی رو انتخاب میکردم که تو این لیست نیست و اون سلامتیه .چه روحی و جه جسمی.و آرامش خیال.بهترین نعمت خداونده که متاسفانه خیلی هامون ازش غافلیم و وقتی از خواب خرگوشی بیدار میشیم که نعمت از کف رفته.
تا وقتی بشه 10 رو انتخاب کرد به بقیه موارد کاری ندارم
Who looses today, won’t find tomorrow, There is nothing important as today
من بچه بودن رو انتخاب مبکنم چون روح و جسمت آزادو رها ست از کوچکترین چیزی که داری لذت میبری مثل یه توپ پلاستیکی دو لایه شده یا یه عروسک مامان دوز شادو سرمست کیف دنیا رو میبری
پول
بچه بودن - بچه ای که هیچ وقت بزرگ نشه
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)