خخخخخخخخخخخخخخخ
من فدای ریــز ریـز جــسم تــــو
درد ملت را دوایـــی پـــول جــــان
تورئیس هر کجــایی پول جــــان
با تـــو آدمها عجب خـــــر میشوند
پارسایـــان دزد ماهر می شونــد
ظلم بـر بیـچــاره ومسکیــن کننـــد
هر غلــط از کینه و از کیــن کنند
گوئیا که نــــه خــدایی هست ونـــه
چاه دنیـا را سر انجــامی و تـــه
راستی اسمـــت دهــــان پر میــکند
هر کسی را او زبــان برمیـــکند
پیر مـــرد شصت سالـــــه یا جوان
دختــران مــاه روی و هم زنــان
پیش تــــو انهــــا همه کـــم آورنـد
نازهــــا بهرت به منت می خرند
بازگو جیــــب مـــــن مسکین چــــرا
گشته خــالی از تو ای پول وپلا
نکنـــد که جــیب من بـــو می دهــد
کز نبود تو هیا هـــو می دهــد
البتــه چــرک کـف دستی تو پـــــول
پول جان فرما دعایم را قبـــول
من کثیـــف و چــرک آلوده شـــــوم
از تو مشکی گردم و دوده شوم
عزتــم آنگــه فــــــراوان می شـود
زنــدگی ام به چه اسان می شود
مسجد و میخــانه هر دوجـای مـــن
زاهـــد و ساقی به پیش پای من
میکنم لعنـــت به شیـــطان ای خــدا
من نخواهم ظلـم بر خلـــق تــو را
پول اگرچــه نــاز و نعمت می دهــد
آدمیـت را نـه ثـــروت می دهـــد
جان به تن داده شرف سیروس جان
نـــی لباس و تیــپ های انچنـــان
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
اقا پول سکه روبدید به فاطمه بره پی کارش رای گیری رو هم جم کنید تا دق نکرده
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
اگه مدیر بودم یه کاری میشد برات انجام داد خخخخ وگرنه اقا فرخ با توجه به ارااعمال نتیجه میکنه خخخ
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
نگران اینده سکه نباش فعلا که تو جلویی دعا میکنم مال تو شه
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
خودم سرپرستی پری را به عهده میگیرم سکه را بدید فاطمه
از بحث سکه بیاید بیرون
ب جاش ب من کمک کنید
یکی بهم موضوع انشا داده گفته بنویسم
من اصلا انشام داغونه هیچوقت خودم انشا ننوشتم
کدومتون تخیلش قوی هس...قدرت نوشتنش خوبه
زود باشید اعلام وجود کنید
سرییییییییییییییع
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
آن قدر که اشک ها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و
بعد دفتر زندگی را ورق زد
به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و
همه چیز را از نو شروع کرد
بده به برنده ربع سكه بنويسه برات 😁😜
اینقدر بوق بوق بازی نکن با بچه برادرت گوشاش درد میگیره
بحثو عوض نکن
ربع سکه رو تقسیم به چهار کن یکی تو سه تا من
موضوعش اینه:
داستان تخیلی...اگه ما 50 سال دیگه ب دنیا میومدیم سوخت های فسیلی تموم مید..و انرژی های دیگه جایگزین میشدن ...
فک کنم ی چیزی تو مایه های طنز و تخیلی هس
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
آن قدر که اشک ها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و
بعد دفتر زندگی را ورق زد
به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و
همه چیز را از نو شروع کرد
باز ک موضوعو دارین ب ی سمت دیگه میکشونین
عاقا من انشا میخام
زودباشید ی فکری کنید
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
آن قدر که اشک ها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و
بعد دفتر زندگی را ورق زد
به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و
همه چیز را از نو شروع کرد
فاطی بیا جوابگو باش خودت
راجب سوخت های آینده بنویس..سوخت برقی ماشینها سوخت هیدروژنی استفاده از سوخت گیاهی برای ماشینا استفاده از انرژی باد و خورشید و موجهای دریا راجب همینا بنویس
اینجا ایران درسال 1444هجری شمسی.
از مادربزرگها نقل شد ک در زمانهای قدیم سوخت مایعی بنام نفت وجود داشته ک سهمیه بندی بود و گرما و پخت و پز و سوخت ماشین ها از محصولات آن تامین میشد اما امروزه ما از سوخت هسته ای برای سوخت و ساز استفاده میکنم ک نتیجه رایزنی های دیپلمات های فهمیده قدیم میباشدخخخخخ خدا بیامرزتشون و روحشون شاد و یادشان گرامی باد.
اکنون دربالای ساختمان ها بجای ماهواده های قدیم یک صفحه خورشیدی نصب است ک از آن برای تولید انرژی استفاده میکنیم.
بدلیل ساخت و ساز فراوان دیگه تولید برق هم کافی نمیباشد و هرکس در خانه چند دوچرخه مثله دوچرخه ایستاده قدیم ک برای لاغری بود برای تولید برق استفاده میشود و با رکاب زدن نیروی برق تامین میشود خخخخخخخخخ
اکنون ملت فرهیخته تر از قبل شدن و بجای استفاده از ماشین های تک سرنشین از دوچرخه هایی ک قابلیت تبدیل و ذخیرا نیرو دارد استفاده میکنیم.
برای سفرهای هوایی از جاروی پرواز (خخخ همون جادو جادوگرها) استفاده میکنیم به این دلیل اسم آن جارو پرواز شد ک آلودگی هوا را جمع کرده و تبدیل به سوخت لجنیک میکند خخخخخخ
دیگر کربن دی اکسید ک ما تولید میکنیم مضر نیست و توسط ی ماسک تبدیل به سوخت گرمایی همراه میشود برای گرم شدن درخیابان ها و در فصل تابستان تبدیل به بادخنک میشود ی جورایی مثله اسپلیت های قدددددیم عمل میکند خخخخخ
درزمانهای قدیم مارا مسخره میکردن و درمورد نداشتن سوخت در زمان ما پیام بازرگانی میساختن ههه حالا زیر خربارها خاک خفته هستن و شاهد آسایش ما نیستن خخخ گوربه گور نشین ک مارا مسخره نکنین خخخخخ
آنقدر سوخت باارزش شده است ک حتی تو انجمن مشاوره هم به برندگان ربع سکه هسته ای میدهند خخخخخخ
و تمام این دستاوردهای دانشمندان ملت همیشه عالم سرزمین عزیزم ایران میباشد لعنت به اونی ک شک کنه خخخخخخخخخخ
این بود انشا من حخخخخخخخ
پ ن: خخخ هاش را حذف کن انشا خوبی هستااااااا
اولش هم ی چهار پنج خط بنام خدایی ک جانم در دست اوست و از این چیزها بنویس
فک کنم الان شقایق با همون جارو پروازی بیاد دنبالم کنه تا نکشه منو ول نکنه خخخخخخ
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
آن قدر که اشک ها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و
بعد دفتر زندگی را ورق زد
به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و
همه چیز را از نو شروع کرد
ینی من تو کف خلاقیتتم فاطمه جون
این قدرت بیانت منو کشته
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
آن قدر که اشک ها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و
بعد دفتر زندگی را ورق زد
به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و
همه چیز را از نو شروع کرد
خدا یه عقلی به این فاطی بده یه ربع سکه ای هم به من
اینا چیه برا یه بچه ابتدایی نوشتی آخه...گفت تخیلات به کار ببر ولی نه دیگه تا این حد
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
آن قدر که اشک ها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و
بعد دفتر زندگی را ورق زد
به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و
همه چیز را از نو شروع کرد
عجب انشایی گفتی فاطمه معلمش میگه سیاسی اش کردی دیگه نمیخاد انشا بنویسی بهش ربع سکه میده میاره برات خخخخخخخخخخ
آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!
آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!
سکه رو برددددمممم هوراااا
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
چه جمعه ها که يک به يک غروب شد نيامدي
چه بـغـضهـا کـه در گـلو رسـوب شـد نيـامـدي
خلـيل آتشين سـخن ؛ تبر بـه دوش بت شکن
خــداي مـا دوباره سـنگ و چـوب شـد نيامـدي
بـراي مـــا کـه خــســته ايــم نه ؛ ولــي
براي عــده اي چـه خــوب شـد نيامــدي
تـمـام طـول هفته را به انتظار جـمعه ام
دوباره صبح؛ ظهر؛ نه غروب شد نيامدي
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
اخه اونا عقل دارن به ی بچه ابتدایی اینو میدن
تو ابتدایی موضوع میدن
علم بهتر است یا ثروت (ک همه الکی مینویسن علم خخخ من از همون بچگی تو نتیجه گیری اخرش مینوشتم پول باشه ک به درجات بالای علم برسیم خخخخ )
دوست دارید درآینده چه کاره شوید
تابستان خودرا چگونه گذراندین
اینا را میدن این چرت و پرتا چیه خخخخ
خخخخخخخخخخخخ
مرض ای پول خوردن نداره
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
شیطونه میگه بیام ب هرکدومتون ی سکه بدم...
اخه چقد خز
چقد خزززززززززززززززز
اییییییییش چندشا
اینجارو خلوت کنید
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
آن قدر که اشک ها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و
بعد دفتر زندگی را ورق زد
به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و
همه چیز را از نو شروع کرد
هرکی نده
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
گفتم شیطونه میگه
من ک ب حرف شیطون گوش نمیدم
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
آن قدر که اشک ها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و
بعد دفتر زندگی را ورق زد
به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و
همه چیز را از نو شروع کرد
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
به یک عدد کلیه (ترجیحا شیرازی) به قیمت یک ربع سکه نیازمندیم
سام
بیا همین پریو بردار ببر
باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
آن قدر که اشک ها خشک شوند
باید این تن اندوهگین را چلاند
و
بعد دفتر زندگی را ورق زد
به چیز دیگری فکر کرد
باید پاها را حرکت داد
و
همه چیز را از نو شروع کرد
گرون میگه ربع سکه زیاده
در حال حاضر 14 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 14 مهمان ها)