نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: داستان گریه دار عروس وداماد

1909
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15277
    نوشته ها
    1,816
    تشکـر
    345
    تشکر شده 2,644 بار در 1,053 پست
    میزان امتیاز
    11

    داستان گریه دار عروس وداماد

    قدیمی اما قشنگه........
    -----------------------
    شب عروسیه، آخره شبه ، خیلی سر و صدا هست. میگن عروس رفته تو اتاق لباسهاشو عوض کنه هر چی منتظر شدن
    برنگشته، در را هم قفل کرده. داماد سروسیمه پشت در
    راه میره داره از نگرانی و ناراحتی دیوونه می شه. مامان بابای دختره پشت در داد میزنند: مریم ، دخترم ، در را باز کن. مریم
    جان سالمی ؟؟؟ آخرش داماد طاقت نمیاره با
    هر مصیبتی شده در رو می شکنه میرند تو. مریم ناز مامان بابا مثل یه عروسک زیبا کف اتاق خوابیده. لباس قشنگ عروسیش
    با خون یکی شده ، ولی رو لباش لبخنده! همه
    مات و مبهوت دارند به این صحنه نگاه می کنند. کنار دست مریم یه کاغذ هست، یه کاغذی که با خون یکی شده. بابای مریم میره
    جلو هنوزم چیزی را که میبینه باور نمی
    کنه، با دستایی لرزان کاغذ را بر میداره، بازش می کنه و می خونه : سلام عزیزم. دارم برات نامه می نویسم. آخرین نامه ی
    زندگیمو. آخه اینجا آخر خط زندگیمه. کاش
    منو تو لباس عروسی می دیدی. مگه نه اینکه همیشه آرزوت همین بود؟! علی جان دارم میرم. دارم میرم که بدونی تا آخرش
    رو حرفام ایستادم. می بینی علی بازم تونستم
    باهات حرف بزنم. دیدی بهت گفتم باز هم با هم حرف می زنیم. ولی کاش منم حرفای تو را می شنیدم. دارم میرم چون قسم
    خوردم ، تو هم خوردی، یادته؟! گفتم یا تو یا
    مرگ، تو هم گفتی ، یادته؟! علی تو اینجا نیستی، من تو لباس عروسم ولی تو کجایی؟! داماد قلبم تویی، چرا کنارم نمیای؟! کاش
    بودی می دیدی مریمت چطوری داره لباس
    عروسیشو با خون رگش رنگ می کنه. کاش بودی و می دیدی مریمت تا آخرش رو حرفاش موند. علی مریمت داره میره که بهت
    ثابت کنه دوستت داشت. حالا که چشمام
    دارند سیاهی میرند، حالا که همه بدنم داره می لرزه ، همه زندگیم مثل یه سریال از جلوی چشمام میگذره. روزی که نگاهم تو
    نگاهت گره خورد، یادته؟! روزی که دلامون
    لرزید، یادته؟! روزای خوب عاشقیمون، یادته؟! نقشه های آیندمون، یادته؟! علی من یادمه، یادمه چطور بزرگترهامون،
    همونهایی که همه زندگیشون بودیم پا روی قلب
    هردومون گذاشتند. یادمه روزی که بابات از خونه پرتت کرد بیرون که اگه دوستش داری تنها برو سراغش. یادمه روزی که
    بابام خوابوند زیر گوشت که دیگه حق نداری
    اسمشو بیاری. یادته اون روز چقدر گریه کردم، تو اشکامو پاک کردی و گفتی گریه می کنی چشمات قشنگتر می شه! می گفتی
    که من بخندم. علی حالا بیا ببین چشمام به
    اندازه کافی قشنگ شده یا بازم گریه کنم. هنوز یادمه روزی که بابات فرستادت شهر غریب که چشمات تو چشمای من نیافته ولی
    نمی دونست عشق تو ، تو قلب منه نه تو
    چشمام. روزی که بابام ما را از شهر و دیار آواره کرد چون من دل به عشقی داده بودم که دستاش خالی بود که واسه آینده ام
    پول نداشت ولی نمی دونست آرزوهای من تو نگاه
    تو بود نه تو دستات. دارم به قولم عمل می کنم. هنوزم رو حرفم هستم یا تو یا مرگ. پامو از این اتاق بزارم بیرون دیگه مال تو
    نیستم دیگه تو را ندارم. نمی تونم ببینم بجای
    دستای گرم تو ، دستای یخ زده ی غریبه ایی تو دستام باشه. همین جا تمومش می کنم. واسه مردن دیگه از بابام اجازه نمی
    خوام. وای علی کاش بودی می دیدی رنگ قرمز
    خون با رنگ سفید لباس عروس چقدر بهم میان! عزیزم دیگه نای نوشتن ندارم. دلم برات خیلی تنگ شده. می خوام ببینمت.
    دستم می لرزه. طرح چشمات پیشه رومه. دستمو
    بگیر. منم باهات میام . پدر مریم نامه تو دستشه ، کمرش شکست ، بالای سر جنازه ی دختر قشنگش ایستاده و گریه می کنه.
    سرشو بر گردوند که به جمعیت بهت زده و
    داغدار پشت سرش بگه چه خاکی تو سرش شده که توی چهار چوب در یه قامت آشنا می بینه. آره پدر علی بود، اونم یه نامه تو
    دستشه، چشماش قرمزه، صورتش با اشک
    یکی شده بود. نگاه دو تا پدر تو هم گره خورد نگاهی که خیلی حرفها توش بود. هر دو سکوت کردند و بهم نگاه کردند سکوتی
    که فریاد دردهاشون بود. پدر علی هم اومده بود
    نامه ی پسرشو برسونه بدست مریم اومده بود که بگه پسرش به قولش عمل کرده ولی دیر رسیده بود. حالا همه چیز تمام شده
    بود و کتاب عشق علی و مریم بسته شده. حالا
    دیگه دو تا قلب نادم و پشیمون دو پدر مونده و اشکای سرد دو مادر و یه دل داغ دیده از یه داماد نگون بخت! مابقی هر چی
    مونده گذر زمانه و آینده و باز هم اشتباهاتی که
    فرصتی واسه جبران پیدا نمی کنند
    امضای ایشان
    خداحافظ
    این ایدی دیگه دست من نیست..خصوصی نفرستید..
    اینم از سعید021 ک ب پایان رسید.....

  2. 6 کاربران زیر از saeed021 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : داستان گریه دار عروس وداماد

    بوووو خیلی قدیمیه
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  4. 2 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : داستان گریه دار عروس وداماد

    اره قدیمیه ولی منم عاشقشم

  6. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14528
    نوشته ها
    116
    تشکـر
    52
    تشکر شده 158 بار در 84 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : داستان گریه دار عروس وداماد

    اره..ولی من هردفه اینو میخونم بغض گلومو میگیره

  7. کاربران زیر از شقایق21 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  8. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16354
    نوشته ها
    76
    تشکـر
    19
    تشکر شده 76 بار در 41 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : داستان گریه دار عروس وداماد

    زیباست اما بد اموزی داره شاید برای شما یک داستان باشه اما کسی که اراده ضعیف داره ازش الگو میگیره... اخر عاشقی که مرگ نیست زندگیه...
    امضای ایشان
    "... نمی دانم پس از مرگم چه خواهد شد!
    نمی خواهم بدانم کوزه‌گر از خاک اندام‌ام،
    چه خواهد ساخت!
    ولی بسیار مشتاقم،
    که از خاک گلویم سوتکی سازد!
    گلویم سوتکی باشد،
    به دست کودکی گستاخ و بازیگوش،
    و او یک‌ریز و پی در پی،
    دم گرم خودش را بر گلویم سخت بفشارد،
    و خواب خفتگان خفته را آشفته‌تر سازد!
    بدین‌سان بشکند در من،
    سکوت مرگ‌وارم را..."

  9. کاربران زیر از یا زهرا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14777
    نوشته ها
    179
    تشکـر
    443
    تشکر شده 147 بار در 97 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : داستان گریه دار عروس وداماد

    حالا واقعیه؟

  11. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16002
    نوشته ها
    21
    تشکـر
    2
    تشکر شده 13 بار در 10 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : داستان گریه دار عروس وداماد

    واقعیه؟

  12. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    10709
    نوشته ها
    76
    تشکـر
    388
    تشکر شده 157 بار در 57 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : داستان گریه دار عروس وداماد

    من تازه شنیدم گرچه اعتقادی به عشق ندارم ولی داستانش جالب بود!
    امضای ایشان
    شادی را هدیه کن حتی به کسانی که آن را از تو گرفتند
    عشق بورز به آنهایی که دلت را شکستند
    دعا کن برای آنهایی که نفرینت کردند
    وبخند که هنوز خدا آن بالا با توست!


  13. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14456
    نوشته ها
    541
    تشکـر
    6
    تشکر شده 575 بار در 298 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : داستان گریه دار عروس وداماد

    دختری که دلش پیش یکی دیگه س،،غلط میکنه پا میذاره تو زندگی نفر سوم. اون داماد بیچاره این وسط چه گناهی کرده؟
    زندگی اونم به گند کشیده شد.
    عروس دریده!

  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16100
    نوشته ها
    57
    تشکـر
    51
    تشکر شده 100 بار در 43 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : داستان گریه دار عروس وداماد

    الکی میگه...

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16568
    نوشته ها
    412
    تشکـر
    164
    تشکر شده 286 بار در 181 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : داستان گریه دار عروس وداماد

    اقا سعید خیلی قدیمیه علاوه بر این کش دار و طولانی و خسته کننده ست اصلا هم جالب نیست
    امضای ایشان
    سختی ها باعث میشوند که بعضی ها بشکنند و بعضی ها رکورد بشکنند

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. سرویس جستجوی تصویر معکوس در گوگل
    توسط Dr . Security در انجمن اینترنت و کامپیوتر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 05-26-2015, 12:26 PM
  2. کابوس خاطرات بد گذشته
    توسط Paria.Es در انجمن عوامل استرس زای شدید
    پاسخ: 7
    آخرين نوشته: 04-26-2015, 03:30 PM
  3. کدومشونو بیشتر دوس داری!؟
    توسط jirjirak در انجمن گپ خودمانی
    پاسخ: 26
    آخرين نوشته: 11-01-2014, 06:29 PM
  4. اختلاف سنی معکوس
    توسط azra s در انجمن سن ازدواج
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-01-2014, 10:14 AM
  5. کابوس میبینم،راحتم نمیذاره کابوس
    توسط vahidmf در انجمن اختلال خواب یا بیداری
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 02-05-2014, 03:58 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد