من دوست دختر میخوام که هم عشقم باشه هم عجقم.
اما چند تا سوال به ذهنم برخورده...
اول، چرا من دوست دختر میخوام؟ من اگه عاشق دوست دخترم باشم و بخوام باهاش ازدواج کنم، به خاطر عجق بینمون هم شده، قید خجالت و همه چی رو میزنم میرم خواستگاریش... میرم به پدر مادرم و پدر مادرش میگم که من عاشقشم... اما چرا نمیرم خواستگاریش و میام باهاش دوست میشم؟ من مگه عاشقش نیستم؟ من مگه اونو نمی خوام؟ نمیشه دزدکی که. بالاخره باید پدر مادرش بذارن. خوب چرا همون اول نرم خواستگاریش و بیام باهاش دوست بشم؟ دوست بشم که ببینم بهم میخوره یا نه؟ دختر مردم مگه گوجه خیاره برم وسط بازار امتحانش کنم؟ گوجه خیار به شرط چاقو هم مگه داریم؟ به نظرتون بهتر نیست از قبل از روش های دیگه در موردش تحقیق کنم بدون اینکه چیزی و حرف زیادی بینمون رد و بدل بشه ببینم خوبه یا بد و اگه خوب بود برم خواستگاریش و نامزد بشیم بدون دوستی قبلی؟ آخه انسان با گوجه خیار فرق داره. از راه های دیگه هم میشه فهمید آدم خوبیه یا نه. اگه هم پول و درآمدی نداشته باشم که بخوام برم خواستگاریش خوب چرا اصلا باید برم دنبال عشق یا اگه رفتم مگه حتما باید خودم اول همه کارا رو کنم... عقدش می کنم تا کار و بارم جور بشه بریم تو یه خونه. چرا دوستش بشم؟ که اگه یه وقت کار و بارم جور نشد ولش کنم بره؟ مگه موبایله که عوضش کنم؟ هر بلایی شده سرش بیارم بعد بدردم نخورد عوضش کنم؟ اصلا شما میرید مغازه موبایل می خرید یارو نمیذاره گوشی رو روشن کنی مگر اینکه بخوای و مطمئن باشی که می خریش. میگه برو تحقیق کن گوشی خوبیه یا بد و بعد هر وقت خواستی بخری بیا روشنش کنم. دختر از موبایل پایین تره؟چرا نرم خواستگاریش و بعد شروع کنم کارای عاشقونه واسش انجام بدم؟ به نظرتون اصرار زیاد در اینکه موبایل رو بدون هیچ پیش پرداختی بخوام از فروشنده بگیرم نمی تونه وسوسم کنه که بدزدمش یا یه سری حرکت روش بزنم؟ یه وقت موبایل رو صدمه زدم چی؟ یه وقت صفحه موبایل خش ورداشت چی؟ البته موبایل روح نداره اما دختر روح داره و روحش هم خش میفته و همچنین روح من.
دوم، من چرا باید پنهانی باهاش دوست بشم تا نه پدر و مادر خودم و نه پدر و مادر اون و نه برادرش و ... هیچ کدوم خبر نداشته باشن که من عاشق دخترشونم؟ مگه کار اشتباهی دارم انجام میدم که پنهانش می کنم؟ مگه عاشق شدن اشتباهه؟ البته بهتر بگم دوست شدن اشتباهه؟
سوم، هدفم از دوست شدن چی باشه؟ رابطه ج؟ با جسم دختره حال کنم؟ اصلا هدفم از ازدواج بعد دوستیمون چی باشه؟ به نظرتون این دوستی مثل دوستی بین دو پسر یا دو دختر نیست؟ چون اگه عشق باشه قید همه چی رو میزنم و پنهان کاری نمی کنم دستشو می گیرم میرم طلا فروشی هر چی بخواد واسش می خرم. پدر و مادرش رو هم میبرم تا نظر بدن. اگه عشق باشه دعوا این وسط معنی نداره... اگه دست انتخاب کنم دعومونا نمیشه...
چهارم. چه جالب میشه وقتی بچه هامون (ایشالاه اگه خدا بخواد) میپرسن شما چطوری با هم آشنا شدید. بد اونا به طرز بدتری با همسر آیندشون آشنا میشن. البته تا اون موقع اگه همینطور پیش بریم دیگه همسر و یکی و دوتا الی چارتا معنی نداره. بی*ناموسی معنی داره.
از کسایی که دوست دختر و دوست پسر دارن و عجق همن میخوام جوابمو بدن تا منم برم دوست دختر بگیرم. البته من و رفقام. این سوال پاسخ داده بشه میریم میگیریم. من خودم زیاد سراغ دارم. بالاخره یکیشونو انتخاب می کنم باهاشون دوست میشم.
از همه خواهش می کنم پاسخ بدن که من دوست دختر بگیرم یا نه؟
جواب سوالات منو بدین. این سوالات واسه هر کسی باید پیش بیاد. اگه عاشقی و عشقی هست
چرا خواستگاری نکنم و دوست مخفیانه بشم؟؟؟
خواستگاری سخته؟؟؟
این دختر حاضره دوست بشه و براش هر کاری بکنم و بدون هیچ تعهد؟؟؟
شما به من یکی رو نشون بدین که دختر خوش اخلاق و درستی باشه و موافق باشه با من دوست بشه تا اینکه کار و بارم جور بشه و شرایط کاملا آماده بشه... هر چند شرایط من تقریبا آماده است و... اگه میتونین واسم جور کنین من باهاش دوس که هیچی عاشقش میشم. اگه راضیه بیاد منم پسر بدی نیستم از هر نظر و وضع مالی و مادی و جسمی و همه چی خوبه و روحیاتم هم باهاش سازگاره تازه من آدمی هستم که با یه نگاه عاشق نمیشم و پس خیالش از اینکه سمت دخترای دیگه برم راحت باشه و من فقط عاشق اون میشم. اگه دختره رو پسندیدمشااا... شما فقط معرفی کنین بالاخره عاشق یکی میشم دیگه... فقط این دوستی باید بین خودمون بمونه تا موقعی که شرایط آماده بشه ها... وگرنه شرایط رو بدتر می کنه اگه پدر مادرم و پدر مادرش بفهمن من عاشقشم و...