در باره ی مورد اول یه جمله منتسب به کنفسیوس هست که میگه :
با زنی ازدواج کنید که اگر مرد می بود بهترین دوست شما میشد .
حالا لازمه اینکه بتونی بفهمی فلان دختر اگه پسر میبود بهترین دوستت بود چیه ؟ آزاد بودن روابط بین زن و مرد ، که بسیار توی دین و کشور ما ممنوع شده (طبیعتا ذهن مذهبی کسی که داره اینو میخونه بی شک رابطه کلامی را مساوی رابطه جسمی و مساوی با رابطه جنسی میدونه) چرا ؟ چون از بچگی تو مخش فرو میکنن که ارتباط با دختر بده ، دستت بهش بخوره خدا سنگت میکنه . این طرز فکر تا دوران دبیرستان توی ذهن اون پسر هست ، و با ورود به سن
بلوغ توی اون سن و هیجانات فراوان که به دلیل تغییرات هورمونی براش به وجود میاد ، کشیده میشه به سمت چیزایی که براش
ممنوع بوده (سیگار و جدیدا ماری جوانا که باب شده ، الکل ومشروب و ارتباط بی هدف با دختر از مورادیه که بیشتر از همه توی این سن سمتش میرن ) و ذهنش دوست داره اون ممنوعو بشکنه و ببینه ماهیت اون کار چیه که اینقدر همه نهی میکنن . نتیجش میشه چی ؟ مدرسه تعطیل میشه میره جلوی دبیرستان دخترونه یا حتی راهنمایی دخترای مردمو اذیت میکنه ، میشینه توی تاکسی خودشو میچسبونه به دختره که بغلش نشسته ، چرا ؟ چون واسش عقده شده میخواد این عقده چنیدن ساله را خالی کنه . پسرایی که کم رو تر هستن این کارا را توی محیط دانشگاه انجام میدن ، تاحالا دختر از نزدیک ندیده چه برسه بخواد ازش جزوه بگیره و توی پروژه گروهی باهاش بشینه سر یه میز ، فکر میکنه دختر یه موجود که آسمون اومده زمین ، ماه اول دانشگاه عاشق میشه ، اگه باهاش دوست بشه چون صرفا از روی هیجان یه دفعه ای هست احتمال اینکه خیلی با هم تفاوت داشته باشن زیاده و شکست عشقی میخوره و چون 4 سال دختررو میبینه و همش جلو چشمشه تا میاد فراموشش کنه باز میبینتش و ذهنش آشفته میشه ، اگه باهاش ازدواج کنه چون هنوز سنی نداره و مشکلات زندگیو نمیدونه بازم ممکنه از زندگی دو نفره زده بشه و به هم دیگه سرد بشن و یا از هم جدا بشن یا همدیگه را تحمل کنن ( من ازدواج دانشجویی های خیلی خیلی زیادی را دیدم که به مشکل میخورن ، الکی صرف ساده بودن مراسم عقد و عروسیشون فکر نکنین زندگیهاشونم موفق میشن ، کافیه یه سری به مرکز مشاوره های دانشگاه ها بزنید ببینید چه مشکلات زیادی دارن با هم )
درباره ی مورد دوم کاملا موافقم ، چون عقیده ام درمورد 3x همیشه این بوده که هدف از 3x کردن صرفا ارضای جسمی و جنسی نیست و با عمیقترین لایه های وجودی انسان سر و کار داره و اون ارضای عاطفی و روحی خیلی نسبت به ارضای جسمی و جنسی مهمتره . حالا اینکه صرفا همسرت باشه البته مهم نیست (منظروم هرزگی یا خیانت نیست) ، چون افراد زیادی هستن که زن و شوهرن ولی تاحالا هیچوقت اون ارضای روحی براشون اتفاق نیفتاده و زورکی با هم زندگی میکنن و یا برای اینکه فامیل براشون حرف در نیاره یا بچه دار هستن و به خاطر بچه ها . برعکسشم هست ، زن و شوهر رسمی نیستن ولی رابطشون اونقدر قوی و قشنگه که از خیلی از زن و شوهرهای رسمی ، واسه همدیگه همسرتر (!) هستن (این هم به معنای هرزگی یا خیانت نیست ، یه طرز زندگیه که توی اروپا به خصوص زیاد رواج داره و اسمش هم ازدواج سپید هست )
مورد سوم هم که حرفی توش نیست چون خیانت از هر نوعیش زشت ترین و کریه ترین کاریه که آدم میتونه توی عمرش بکنه .
مورد چهارم هم بحثش خیلی طولانیه ولی اینو بخونید در همین باره :
تحقیقاتی در هفت دانشگاه: کودکان خانوادههای بیمذهب نوعدوستتر هستند
پاراگراف آخر هم بسته به هر آدم و جامعه ای متفاوته ، توی جامعه ما همه مذهبی نیستن ، من دوستای زیادی دارم که با جنس مخالف سالهاست که دوست معمولی هستن ، با هم سفر میرن ، توی کوه کمپ میزنن ، رفتاراشون هم با هم کاملا عین جنس موافقه ، منم یه بار باهاشون رفتم سفر ، برای من خیلی جالب بود که اینقدر با هم راحتن ، دقیقا مثل اینکه دوست همجنس هستن با هم رفتار میکردن (واسه ذهن مذهبی من خیلی عجیب و سخت بود باور کردن این نوع رابطه) ، و جالبتر اینکه الان هم که ازدواج کردن باز هم اون اکیپشون سر جاشه ، نه همسرهای پسرهای اکیپشون با این قضیه مشکل دارن و نه شوهر های دخترهای اکیپ . همین الان کسی که مذهبی هستش و خودشو بزاره جای این افرادی که من گفتم به احتمال زیاد جوش میاره ، ولی چیزی که من دیدم یه رابطه کاملا دوستانه و بدون غرض بود (شاید چند سال دیگه به مشکل بخورن ، آینده را کسی اطلاع نداره ، ولی الانی که حدود 15-16 ساله با هم هستن که مشکلی نداشتن . بالاخره اینم یه نوع روش زندگیه که خیلی ها نمیتونن حتی بهش فکر کنن.)
در مورد تاکید بیش از اندازتون روی دین هم باید بگم که نتیجه این تاکید بیش از اندازه 33 ساله را الان داریم میبینیم ، نتیجه نهاییش چی شد ؟ الان دخترهای ما ارزشهاشون چیه ؟ پسرها چی ؟ چند نفر دینو گذاشتن کنار ؟ چند نفر نماز خوندنو گذاشتن کنار ؟ دخترها افتاد دنبال پول و شیکم 6 تیکه و بازو نیم متری ، پسرها افتادن دنبال چشم رنگی و گونه عمل شده و لب قلوه ای و دماغ عروسکی ! اینا نتیجه چیه به نظرت ؟
یه نکته : توصیه من به پسرهای دهه 70-60 که قصد ازدواج دارن اینه که یکم اون گیر دادنهایی تعصب واری که پدرهاتون واسه مادرهاتون داشتنو
باید کمش کنید و به همسراتون میدون بیشتری بدید و دیدتونو بازتر کنید ! نسل جدید دخترها (به خصوص متولد 75 به اینطرف) شدیدا در پی آرادی بیشتر هستن و عموما هم لجباز (فارق از اینکه از خونواده ی مذهبی هستن یا نه ) ، هر چی بیشتر بخواین محدودشون کنین بیشتر کارایی را میکنن که شما خوشتون نمیاد ، یکم باید شل بگیرید ( تا یه حدی البته نه اینکه کلا ولش کنید به حال خودش) ... از ما گفتن بود ،