درسته یه پسری که نه کار داره نه خونه داره نمیتونه از عهده زندگی مشترک بربیاد منم قبول دارم ولی فرض اگر دونفری که تفکر یکسال و اخلاق مشابه دارن خیلی زودتر با هم آشنا می شدن این باعث میشه یکی از مهمترین دغدغه های هر کسی که اونم این هست که مثلا همسر آینده من کی میشه رو در ذهنش حل کنه و این دونفر برای رسیدن به هم پا به پای هم تلاش کنن و زندگی خودشونو بسازن (یعنی اون انرژی زیادی که فرد به خاطر شکست های عشقی زیادی که میخوره یا به خاطر تنهایی و فکرهای مسخره تلف میکنه صرف ساختن زندگی آیندشون میکنن ) اون پسره یا دختره وقتی نیمه گمشدشونو که از هر لحاظ شبیه خودشونه رو پیدا کنن حتی شبانه روز درس میخونن و تلاش میکنن وحتی پسره در کنار درس خوندن یه کاره نیمه وقتم پیدا میکنه و حتی زودتر هم به بلوغ فکری میرسن و صاحب خونه میشن. ولی امروزه مثلا پسره مجبوره درس بخونه و چون عشقی نداره انگیزه هم نداره که سراغ کاره نیمه وقت بره در نتیجه بعدش سربازی و تا بتونه یه شغل پیدا کنه دیگه شده 30 یا 35 سالش . درضمن این اتفاق ضررش به دخترا هم میخوره چون معمولا دخترا با پسرای هم سن خودشون بیشتر در ارتباط هسن (منظورم در دانشگاه که با هم کلاسیای هم سن خودشون در ارتباطن) در نتیجه دخترم سن ازدواجش بالا میره یاا اینکه به ازدواج سنتی راضی میشه . البته پسرا به خاطر همین شرایط سخت مجبورن دیگه با زن شاغل ازدواج کنن پس اون دختره هم مجبوره تا کاری پیدا نکرده ازدواج نکنه (البته اون پسرایی که دیگه موفق میشن یه شغل ثابت با درامد بالا پیداکنن دیگه فرقی براشون نداره زن خونه دار باشه یا شاغل ) . و همچین دختری هم که سنش بالا رفته دیگه نمیتونه با مردی که نه خونه داره نه کار داره ازدواج کنه چون هم سختی زیادی کشیده تا مثلا به شغلی برسه و حتی صبرو تحملشم کمتر شده که بتونه با بی پولی و بیکاری شوهرش کنار بیاد.
و دقیقا همه ی این مشکلات برمیگرده به اینکه روش آشنایی دخترو پسر به صورت صحیح وجود نداره و همچین پیدا کردن شغل بسیار سخت شده وحتی کسی که مدرک دکترا هم بگیره نمیتونه به راحتی هییت علمی بشه و هزاران مشکلات دیگه که نسل ما دارن تاوانشو پس میدن
اما من عقیدم اینه وقتی شرایط جامعه اینگونست تنها راهش اینه که هر کسی یه هدفی برای خودش مشخص کنه تا به انگیزه رسیدن به اون هدف تلاش کنه و بهتره به ازدواج فکر نکنه
و به خدا توکل کنه تا خدا قسمتشو سرراهش قرار بده