پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
وااای خدا ، چرا همه ی اینا تبدیل شده به خاطره های انقدر شیرین ؟
آخ همشون دوران مدرسه رو یادمون اورد .
تایم ظهر ، صب زود بیدار میشدیم برای درس ، هوای سرد و یخ ، علاء الدین ، اخبار ساعت 8_8:15 ( اگه اشتباه نکنم )
وااای خدا چقدر لذتبخشن اینا
مرسی جوی که تداعیشون کردی واسمون |happysmiley|
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
love
وااای خدا ، چرا همه ی اینا تبدیل شده به خاطره های انقدر شیرین ؟
آخ همشون دوران مدرسه رو یادمون اورد .
تایم ظهر ، صب زود بیدار میشدیم برای درس ، هوای سرد و یخ ، علاء الدین ، اخبار ساعت 8_8:15 ( اگه اشتباه نکنم )
وااای خدا چقدر لذتبخشن اینا
مرسی جوی که تداعیشون کردی واسمون |happysmiley|
آره واقعا دوران شیرینی بود ، خواهش میکنم |laughingsmiley|
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
ابتدایی که بودیم با دخترا مختلط نبودیم( خر ما از کرگی دم نداشت که میگن همینه|laughingsmiley| ).
امتحان نهایی مختلط میشدیم و یه دختر و یه پسر در نیمکتها مینشستیم.
یه بار با یه دختری نشسته بودم که چشماش سبز بود و همش حرف میزد و ریاضی رو از من نوشت.
یه بارم یکی بود ازم خوشش نمیومد نمیدونم چرا و همش غر میزد.
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
خوندن جملات نوستالژیک همیشه به آدم حس خوبی میده...سپاس دوست گلم|heart|
1 فایل پیوست
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
نمیدونم چرا همیشه ازین شعر موقع ماه مهر متنفر بودم :4:
http://forum.moshaver.co/attachment....tid=2376&stc=1
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
eli2
متنفففففففررررررم ازین شعره
هروقت تی وی میزاشتش خاموشش میکردم
هروقت میشنیدمش تو دلم فوش میدادم بهش :4:
ولی بعدش که درسم تموم شد لذت میبردم از شنیدنش :24:
از روز اول مهرم متنفر بودم
الان منتظرم هم اول مهر برسه هم این شعره رو بزاره ، چقدر دل انگیزن این دوتا |yeah|
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
یه بار اوایل سوم ابتدایی بود من درسو نخونده بودم، معلم صدا زد درس بپرسه هیچی نداشتم بگم.
معلم گفت چرا نخوندی؟
گفتم شما نگفته بودید که میپرسم برا همین نخوندم.
یهو یکی از بچه ها که درس خون نبودنشو از سالهای قبل میدونستیم ولی معلممون نمیشناختش گفت:« آموزگار حتی اگه شما نگفته باشید هم ما باید درسمونو بخونیم »|wacsmiley|
الان که یادم میفته با خودم میگم کاش بهش میگفتم تو که خوندی پاشو بیا جواب بده |biggrinsmiley|
معلممون خوب بود گفت چون بار اولتونه این بارو میبخشم.
بعدها هر موقع 20 میشدیم همون معلمه از پول خودش برامون جایزه میگرفت.
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
eli2
من همیشه خوشم میومد از این شعر.
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
منم یادمه اول دبستان بودم یبار تکلیفمو ننوشته بودم معلمون دید من دارم یواشکی تو کلاس مینویسم از لجش گفت هر کی امروز تکلیفشو ننوشته صدا میزنم بیاد اینجا وایسا ،یه صف طولانی درست شد گفت حالا همتونو میبرم تو زیر زمین اخر مدرسه که توش مار و عقرب و شیره که دیگه ازین غلطا نکنید اینقدر گریه کردممممممممممم التماسش کردیم که گفت میبخشمتون |worry|
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
yasaman...
خوندن جملات نوستالژیک همیشه به آدم حس خوبی میده...سپاس دوست گلم|heart|
بله یاسمن جان |happysmiley| کاری نکردم
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
eli2
منم حالم بهم میخوره ازش|sadsmiley|
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
اونایی که از این شعر حالشون بهم میخوره یه کیسه زباله ای چیزی اوایل مهر ماه با خودشون داشته باشن.
چون هر لحظه ممکنه پخش بشه.
اونوقته که هوووع هوووووووع هوووووووووووووع |laughingsmiley|
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
eli2
منم یادمه اول دبستان بودم یبار تکلیفمو ننوشته بودم معلمون دید من دارم یواشکی تو کلاس مینویسم از لجش گفت هر کی امروز تکلیفشو ننوشته صدا میزنم بیاد اینجا وایسا ،یه صف طولانی درست شد گفت حالا همتونو میبرم تو زیر زمین اخر مدرسه که توش مار و عقرب و شیره که دیگه ازین غلطا نکنید اینقدر گریه کردممممممممممم التماسش کردیم که گفت میبخشمتون |worry|
م سال سوم راهنمایی داشتم تکلیف علوم رو مینوشتم یک معلم بد اخلاقی هم داشتیم البته بد اخلاق نبود ولی فوق العاده سختگیر بود خیلییییی،عادت داشتیم اول کلاس یک آیه قرآن بخونیم برای همین همه که بلند شدند منو دید دارم مینویسم گفت چکار میکنی منم گفتم : دارم نکته مینویسم آخه جلسه پیش غایب بودم اصن هم نفهمید من غایب نبودم با اینکه رو این موضوع هم تاکید داشت|laughingsmiley|
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
ممنون از پست عالیت
اشکم دراوردی
هییییی یادش بخیررررررر
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
از مدرسه که میومدم٬ تو راه دغدغه اینو داشتم که ناهار چی داریم. |happysmiley|
کافی بود به محض وارد شدن به خونه بوی ماکارونی یا پلو به مشامم بخوره تا بپرم تو بغل مامانمو بگم عاششششقتم|yeah||yeah||smilingsmiley||smil ingsmiley|
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
fateme.68
ممنون از پست عالیت
اشکم دراوردی
هییییی یادش بخیررررررر
خواهش میکنم ، ممنون که نظر دادید
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
asemun
از مدرسه که میومدم٬ تو راه دغدغه اینو داشتم که ناهار چی داریم. |happysmiley|
کافی بود به محض وارد شدن به خونه بوی ماکارونی یا پلو به مشامم بخوره تا بپرم تو بغل مامانمو بگم عاششششقتم|yeah||yeah||smilingsmiley||smil ingsmiley|
آخ دقیقا منم همینطوری بودم بعد آخرش میگفتم فک نکنی بخاطر غذا میگما ، کلا دوست دارم|laughingsmiley|
ممنون نظر دادی
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
JOY
آخ دقیقا منم همینطوری بودم بعد آخرش میگفتم فک نکنی بخاطر غذا میگما ، کلا دوست دارم|laughingsmiley|ممنون نظر دادی[/B][/I][/COLOR]
خواهش میکنم.مطلبی که گذاشتید منو برد به معصومیت کودکی و سادگی و قشنگی دنیای اون روزام.ممنون.
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
asemun
خواهش میکنم.مطلبی که گذاشتید منو برد به معصومیت کودکی و سادگی و قشنگی دنیای اون روزام.ممنون.
کاری نکردم|heart|
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
من کلا همیشه عاشق مدرسه و مشق و تکلیف و درس خوندن بودم .
اول مهر و رسیدن روزهای مدرسه برام خیلی جذاب بود .
ممنونم به خاطر تاپیک خوبتون که اون روزها رو دوباره یادمون آورد.
کاش هنوز همون زمان بود و منم هنوز مدرسه می رفتم.
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
merina
من کلا همیشه عاشق مدرسه و مشق و تکلیف و درس خوندن بودم .
اول مهر و رسیدن روزهای مدرسه برام خیلی جذاب بود .
ممنونم به خاطر تاپیک خوبتون که اون روزها رو دوباره یادمون آورد.
کاش هنوز همون زمان بود و منم هنوز مدرسه می رفتم.
از شما ممنونم که نظر دادید |happysmiley|
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
پاسخ : یادش بخیر بچگی هامون
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
پریماه.
ههههییییی |sadsmiley|