باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …
دوستان ازتون ممنون میشم که بجایی نوشتن خوب بود و قشنگ بود و... از دکمه تشر استفاده کنین مرسی
باید بازیگر شوم ،
آرامش را بازی کنم …
باز باید خنده را به زور بر لبهایم بنشانم …
باز باید مواظب اشک هایم باشم …
باز همان تظاهر همیشگی : ” خوبم …
دوستان ازتون ممنون میشم که بجایی نوشتن خوب بود و قشنگ بود و... از دکمه تشر استفاده کنین مرسی
کم سرمایه ای نیست
داشتن آدمهایی که حالت را بپرسند!
ولـــــی از آن بهتر داشتن آدمهاییست،
که وقتی حالت را میپرسند
بتوانـــی بگویی :
خـــــوب نیستم ... !
من سرمایه دارم
چون شمارا دارم
ســـرم را شاید بتوانند گـــرم کنند دیگران..
اما…
وقتی تـــو نیستی هیچ کس نیست دلـــم را گرم کند…
مُهم نیست دوستم داری یا نَـه …!
مُهم ایـن استـــ کِـه؛
مـَـن هَــستـــَم ؛
عـِشق هـَست
وَ هَوای اِحساسَــم
هَنــوز آبی ست . . .!
سلامتی خودم که از همه خرترم
خود کشی در هر ادمی منحصر به فردِ
یکی؛ دیگه شیک نمیپوشه
یکی؛دیگه نمیخنده
یکی ؛دیگه از خودش عکس یادگاری نمی گیره
یکی ؛دیگه اجازه ورود هیچ کسو به زندگیش نمیده
یکی؛دیگه مث قبل پر حرفی نمیکنه
دلت گرفته است؟
دلت که گرفت، دیگر منت زمین را نکشـ
راه آسمان باز است، پر بکشـ
او همیشه آغوشش باز است، نگفته تو را میخواندـ
اگر هیچکس نیست، خدا که هستــ
من شادم
وشاعرانه مینویسم كه من شادم
شادی به لبان پر خنده ام نیست
شادی به دل بی گریه ام نیست
گاهی انسان میبایست سیر گریه كند
و دلش خون شود
تا رنگ شادی را ببیند!!!
من شادم چون همیشه چشمانم پر زگریه است
كاری به افكار دیگران ندارم
فكر من برای من است و شادیهای من هم برای من
من اینگونه شادم
پس سعی نكنید تا با افكار خود بر لبانم خنده بیاورید!
چون من بدون خنده هم شادم...
من خوبـــــــــــــم اما تو باور نکن!
ایـن
ایـن روزهــا....
به قـــــول پنـــاهی
دروغ گفتــــن را خــــــوب یـاد گرفتــــــــــه ام
حــال مـ ــن خــــــــوب است
خــوبِ خــوب
فقـط زیــــاد تا قسمتــی هــــوای دلــ ــم طوفــــانی
همــراه با غبـــارهـای خستگـــــــــــــیست
و فکـر مـی کنـــم
ایـن روزهـــا...
خــدا هـم از حـــرف هـای تکـــ ــراری مــ ــن خستـــه است
چـه حــس مشتـرکـــی داریــم مــ ــن و خـــدا
او...
از حــرف هـای تکـــ ـــراری مــن خستـــه است
و مـــن...
از تکـــ ــرار غـــــم انگیــز روزهــــایم
مـی گوینـــد....
هـر وقــت دلـــت گرفــــــــت سکـــوت کـن
ایـن روزهــا....
هیــــچ کـس معنــای دلتنگـــ ـــی را
نمـی فهمــــــــــــــــــــــ ـــــــــــــــــــــــد
این آهنگو توی سایتم واسه ش گذاشته بودم و تهش نوشته بودم
این آهنگ رو خیلی دوست دارم تقدیم به تو
بعدش ازم تشکر کرد و گفت مرسی خیلی قشنگ بود
http://dl.pop-music.ir/music/1393/Ordibehesht/Molaghat%20Ba%20Khoda%20-%20Meet%20with%20God(128).mp3
ﻫﯿﭽﻮﻗﺖ "ﻗﺮﺹ ﻫﺎﯾﯽ" ﮐﻪ ﺣﺎﻝ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ "ﺧﻮﺏ" ﻣﯽ ﮐﻨﻨﺪ،
ﺟﺎﯼ " ﺧﻮﺏ ﻫﺎﯾﯽ " ﮐﻪ ﺩﻝ ﺁﺩﻡ ﺭﺍ "ﻗﺮﺹ" ﻣﯿﮑﻨﻨﺪ ﻧﺨﻮﺍﻫﺪ ﮔﺮﻓﺖ.
خُدایا مَن مـــــــــــیدانَم
تُو هـَــ ــم میدانــی
کـه شُدَنــــی نیست
حَتـی اَگر مُعجِزه کُنـــــــی باز هَم...
او یِک آرِزوی ِمَحـــ ـــــال اَست
غم که میآید در و دیوار، شاعر میشود
در تو زندانیترین رفتار شاعر میشود
مینشینی چند تمرین ریاضی حل کنی
خطکش و نقاله و پرگار، شاعر میشود
ﻭﻗﺘﯽ ﻧﺨﻮﺍﺳﺘت…
ﺁﺭﻭﻡ ﺑﮑﺶ ﮐﻨﺎﺭ…
ﻏﻢ انگیزه اگر ﺗﻮ ﺭﺍ ﻧﺨﻮﺍﺪ…
ﻣﺴﺨﺮﻩ ﺍﺳت اگر ﻧﻔﻬﻤﯽ…
ﺍﺣﻤﻘﺎﻧﻪ ﺍﺳت اﮔﺮاﺻﺮﺍﺭﮐﻨﯽ
نگوخواهش میکنم......
من چقدر شازده کوچولو رو دوس دارم
چه دنیای عجیبی است
عاشق کسی شده ام
که فقط آی پی اش را می دانم!
دنیای مجازی
چه به روزگار
عشق آورده است ؟؟؟؟؟!!!!!
سخن عشـق ِ تو بی آن که برآید به زبـانم
رنگ ِ رخسـاره خبر می دهد از سرِّ نهـانم
گـاه گویم که بنالـم ز پریشانی حـالم
بـاز گویم که عیانست چه حاجت ب بیـانم...
من او را رها کردم
تا او خود را در یابد
و چقدر سخت است عزیزترینت را رها کنی
اما من انقدر او را دوست دارم
که او را رها میخواهم برای همیشه
رها از تمامی بندهاوزنجیرها
هر چند او هیچگاه در بند من گرفتار نبود
چرا که من خود اینگونه خواستم
و هیچگاه بخاطر همیشه بودن با او برای او بندی نساختم
تـو همان جرعه ی آبی که نشد وقت ِ سحر
بزنم لب به تـو و زود اذان را گفتنـد...
!!نگـــــــران نباش. . . . . .
" حــــال مـــن خـــــوب اســت!! "
بــزرگ شـــده ام . . . . . .!
ديگر آنقــدر کــوچک نيستـم که در دلـــتنگي هـــايم گم شــوم! . . .
آمـوختــه ام. . . .
که اين فـــاصــله ي کوتـــاه، بين لبخند و اشک نامش . . . . . " زندگيست "
آمــوختــه ام . . . .
که ديگــر دلم براي " نبــودنـت " تنگ نشـــود . . .
راســــــتي. . . .
دروغ گـــــفتن را نيــــــــز، خــــــــوب ياد گـــرفتــه ام . . .!!
" حــــال مـــن خـــــــوب اســت " . . .خــــــوبِ خــــوب!!!!
اونی که واقعا دوستت داشته باشه
شاید اذیتت هم بکنه
ولی هیچ وقت عذابت نمیده ...
شاید چند روزی هم حالتو نپرسه
ولی همه حواسش پیشه توئه ...
شاید باهات قهر هم بکنه
ولی هیچ وقت راحت ازت دل نمیکنه ...
گاهی وقتها دلت میخواهد با یکی مهربان باشی..
دوستش بداری و برایش چای بریزی ...
گاهی وقتها، دلت میخواهد یکی را صدا کنی..
بگویی سلام، می آیی قدم بزنیم؟
گاهی وقتها دلت میخواهد یکی را ببینی
شب بروی خانه بنشینی، فکر کنی و کمی برایش بنویسی ...
گاهی وقتها، آدم چه چیزهای سادهای را ندارد...
دیگه دلم نه پول میخواد
نه آغوش
نه مهمونی
نه حتی آینده
دلم بچگیمو میخواد...
پاهای شنی
دستای کاکائویی
دلم میخوادوقتی بلال میخورم کل صورتم زغالی شه
100 بار یه سرسره ی 1 متری رو برم
بازم خسته نشم...
چایی رو با 10 تا قند بخورم☕◽
بستنی و پفک و لواشک رو باهم بخورم..
سرچیزای مسخره اینقد بخندم بیوفتم کف اتاق
دلم میخواد مثل بچگیا بوی سیگار حالمو بد کنه
آدامس بچسبونم زیر میز کلاسا✌
عیدیامو بریزم تو اون قلک
دلم میخواد بازم رو دیوار نقاشی بکشم✏
مورچه ها رو بکشم...
دلم میخواد وقتی گریه میکنم
مادرم اشکمو پاک کنه نه پیرهن تنم....
دلم میخواد شبا تو خواب غلت بزنم
جای اینکه حرف بزنم!
1000 تومن تو جیبم باشه اما دلم خوش باشه
از شاخه درختا بالا برم
غروبای بعضی روزا فقط منتظر "آنشرلی" باشم
ولم کنی تا صبح تو شهر بازی بمونم
مادرم که نماز میخونه برم جلوش اینقد ادا در بیارم تا بخنده
نمازشو بشکنه و بعدش فرار کنم
بزرگترین اشتباهم این بود که آرزو کردم بزرگ شم☺
دنیای بزرگا خیلی سرد و تنهاست...
لیوانی که شکستی رو حتی اگه صد بارم ازش معذرت خواهی کنی درست نمیشه، پس تو زندگیت سعی کن دل کسی رو نشکنی حتی دل کسی که از سختیه روزگار مثل سنگ شده
خدایا حواست هس؟!
صدای هق هقم....
از همان گلویی می آید که تو.....
از رگش به من نزدیک تری!!!!
من پذيرفتم غريبه بودنم را
پندهاى عقل دورانديش را
من پذيرفتم كه دوستي افسانه است
اين دل درد آشنا ديوانه است
ميروم از رفتنم تو شاد باش
از عذاب ديدنم ازاد باش
خواهــر که داشته باشی
اگه ی دنیا دشمنت باشن خواهرت رفیقته...
خواهــر که داشته باشی
ینی ی پناه گاه همیشگی داری...
خواهــر که داشته باشی
شب های دل گیری نداری.....
خواهــر که داشته باشی
اصلا غم نداری....
خواهــر که داشته باشی
یکی هست اشکو از
صورتت پاک کنه...
خواهــر که داشته باشی انگاری دنیا رو داری..
ﺑﻪ ﻗﻮﻝ ﺣﺴﻴﻦ ﭘﻨﺎﻫﻲ :
.
ﺣﻘﻴﻘﺖ ﺍﻳﻦ ﺍﺳﺖ ...
ﻓﺮﻭﺩﮔﺎﻫﻬﺎ،ﺑﻮﺳﻪ ﻫﺎﻱ ﺑﻴﺸﺘﺮﻱ ﺍﺯﺳﺎﻟﻦﻫﺎﻱ ﻋﺮﻭﺳﻲ
ﺑﻪ ﺧﻮﺩ ﺩﻳﺪﻩ ﺍﻧﺪ!
ﺩﻳﻮﺍﺭ ﺑﻴﻤﺎﺭﺳﺘﺎﻧﻬﺎﺑﻴﺸﺘﺮ ﺍﺯ ﻋﺒﺎﺩﺗﮕﺎﻩ ﻫﺎﺩﻋﺎ ﺷﻨﻴﺪﻩ ﺍﻧﺪ!
ﺑﻪ ﺭﺍﺳﺘﻲ ﭼﺮﺍ ﺍﻳﻨﮕﻮﻧﻪ ﺍﻳﻢ؟
ﻫﻤﻪ ﭼﻴﺰﺭﺍ ﻣﻮﮐﻮﻝ ﻣﻴﮑﻨﻴﻢ ﺑﻪ ﺯﻣﺎﻧﻲ ﮐﻪ
ﭼﻴﺰﻱ ﺩﺭﺣﺎﻝ ﺍﺯﺩﺳﺖ ﺭﻓﺘﻦ ﺍﺳﺖ
اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم، خیلی سخت است!
تـب میکنم، عـرق می کـنم، می لَرزم جان میدهـم.
هزار بار،
میمیرم و زنده میشوم پیش چشمهای تو
تا بگـویم دوسـتت دارم.
اولین بار
که بخواهم بگویم دوستت دارم، خیلی سخت است!
امّا
آخرین بار آن از همیشه سخت تر است
و امروز میخواهم برای آخرین بار بگویم دوستت دارم
و بـعد راهم را بگیرم و بروم
چون تازه فهمیدم،
یک اضافی بیشتر نیستم!
اصل شعر اینه...
من پذیرفتم شکست خویش را
پندهای عقل دوراندیش را
من پذیرفتم که عشق افسانه است
این دل دردآشنا دیوانه است
می روم شاید فراموشت کنم
با فراموشی هم آغوشت کنم
می روم با رفتنم دل شاد باش
از عذاب دیدنم آزاد باش
گرچه تو تنهاتر از ما می روی
آرزو دارم تو هم عاشق شوی
آرزو دارم بفهمی درد را
تلخی برخوردهای سرد را...
چه حقایق تلخی هستن انگار همش از حال و روز ما نوشته شده...
فراموش کردنت
گل سرخی ست
که رایحه اش نمی گذارد
خیال کنی تو آنجا نیستی
نوشته ای از : ارما بومبک
اگر میتوانستم یکبار دیگر بدنیا بیایم،
کمتر حرف میزدم
و بیشتر گوش میکردم...
دوستانم را برای صرف غذا به خانه دعوت میکردم،
حتی اگر فرش و کاناپه ام فرسوده بود...
اگر کسی میخواست که آتش شومینه را روشن کند،
نگران کثیفی خانه ام نمی شدم...
با فرزندانم بر روی چمن می نشستم،
بدون آنکه نگران لکه های سبزی شوم
که بر روی لباسم نقش می بندد...
به جای آنکه بی صبرانه
در انتظار پایان نه ماه بارداری بمانم،
هر لحظه از این دوران را می بلعیدم ...
چرا که شانس این را
داشته ام که موجودی
را در وجودم پرورش دهم
و معجزه خداوند را به نمایش بگذارم...
وقتی که فرزندانم
با شور و حرارت مرا در آغوش میکشیدند...
هرگز به آنها نمی گفتم :
بسه دیگه برو دستهایت را بشور...
بلکه به آنها می گفتم :
که چقدر دوستشان دارم...
اما اگر شانس یک زندگی دوباره بمن داده میشد...
هر دقیقه آن را متوقف میکردم،
آن را به دقت می نگریستم...
به آن حیات میدادم
و هرگز آن را تباه نمیکردم...
پس طلوع خورشيد
هر روز را عاشقانه تماشا كن...
و از لحظه لحظه ى امروزت لذت ببر...
امروز تکرار نشدنی است.
گـل یا پــوچ؟
دستتــــــ را باز نکن، حســم را تباه مکــن
بگذار فقط تصــــــور کنم ..
که در دستانتــــ
برایـــم کمی عشق پنهـــان است ..
سهراب گفته بودی:
" قایقی خواهی ساخت"
" دور خواهی شد ازین خاک غریب"
قایقت جا دارد؟؟؟؟
منم از اهل زمین دلگیرم
اگر میخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
باور محال بودنش را عوض کن
این روزها...
من خدای سکوت شده ام
خفقان گرفته ام تا ارامش اهالی دنیا خط خطی نشود
اگر میخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
باور محال بودنش را عوض کن
هیچکس نمیداند...
چقدر جای شادمانی های بی سبب در نسل ما خالیست...
اگر میخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
باور محال بودنش را عوض کن
کـــــاش میشـــــد برگـــــردی و ببینـــــی
چشـــــمانـــــم چگونـــــه تقـــــاصِ
تمـــــام بیخیالـــــی هایـــــت را پـــــس میدهنـــــد .. !
اگر میخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
باور محال بودنش را عوض کن
پر از اشکم ولی می خندم به سختی . . .
به قول فروغ که می گفت :
شهامت می خواهد سرد باشی و گرم بخندی !
اگر میخواهی محال ترین اتفاق زندگیت رخ بدهد
باور محال بودنش را عوض کن
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻟﺖ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﮐﻪ …
ﻫﻤﯿﺸﻪ ﻭ ﻫﻤﻪ ﺟﺎ ﺩﺭ ﮐﻨﺎﺭ ﯾﮑﯽ ﺑﺎﺷﯽ ..
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻟﺖ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺑﻪ ﮐﺴﯽ ﺑﮕﯽ ﺩﻭﺳـــﺘﺖ ﺩﺍﺭﻡ ..
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺩﻟﺖ ﺧﻮﺍﺳﺘﻪ ﺧﻮﺩﺕ ﺭﻭ ﺑﺮﺍﯼ ﮐﺴﯽ ﻓﺪﺍ ﮐﻨﯽ ..
ﺗﺎ ﺣﺎﻻ ﺧﺪﺍ ﺭﺍ ﺑﻪ ﺧﺎﻃﺮ ﺧﻠﻘﺖ ﮐﺴﯽ ﺳﺘﺎﯾﺶ ﮐﺮﺩﯼ؟
ﺑﻪ ﺍﯾﻦ ﻣﯿﮕﻦ ﻋﺸــــــــــﻖ
ﺣـــــﺲ ﻗﺸﻨﮕﯿﻪ ! ﻣﮕﻪ ﻧﻪ؟.
آدمهایی هستند كه شاید كم بگویند 'دوستت دارم'
یا شاید اصلا به زبان نیاورند دوست داشتنشان را
بهشان خرده نگیرید!
این آدمها فهمیده اند 'دوستت دارم' حرمت دارد،
مسئولیت دارد...
ولی وقتی به كارهایشان نگاه كنی،
دوست داشتن واقعی را میفهمی...
میفهمی كه همه كار میكند تا تو بخندی...
تا تو شاد باشی...
آزارت نمیدهد...
دلت را نمیشكند....
چه حرف بی ربطیست که مرد گریه نمی کند
گاهی آنقدر بغض داری که فقط باید مرد باشی تا بتوانی گریه کنی…
خیلی سخته بهت بگن چته ولی چیزی نداشته باشی بگی.
خیلی سخته بغض داری ولی نه میتونی از بین ببریش نه خالیش کنی.
خیلی سخته بخوای گریه کنی ولی نتونی.
خیلی بده خیلی چیزا رو بخوای به یکی بگی ولی موقعش که میرسه ساکت میشی.
خیلی بده که یه زمان خاصی فقط واسه دو سه ساعت هر چند روز یکبار فقط حالت خوب باشه و بعدش بازم.....
خیلی سخته احساس کنی تو زندگی هیچکس هیچ نقشی نداری.
بده که با تمام وجودت بخوای کاری رو.که میخوای انجام بدی ولی هر جوری فکر میکنی نمیشه و نمیذارن.
سخته که خودت بدونی خوشبختی و شرایطت خوبه و چیزایی داری که خیلیا حسرتشو دارن ولی بازم نبود یه چیزی رو شدیدا احساس کنی.
قشنگه که یکی رو داشته باشی که با ارزش ترین نعمت زندگیته ولی حتی فکر یه دقیقه نبودش زندگیتو نابود میکنه.
بدتر از همه ی اینا وقتیه که تو این شرایطی که میدونی چیزی کم نداری آرزوی مرگ کنی و مطمءن باشی اگه نباشی هیچکس کوچکترین غمی نداره و حتی بدونی خیلیا راحت میشن.
من یک پسرم.
من پسری هستم ک موهایش را فشن نکرده و زیرابرو بر نداشته و لباس تنگ و کوتاه نپوشیده و در کوچه و خیابان ب دنبال هرزگی نرفته و روزانه ب خاطر چهره و تفکرات مذهبی اش بارها و بارها و بارها طعنه و کنایه و فحش میشنوه...
من پسری هستم ک تنها دلخوشی اش نوشتن دلنوشته هایی از جنس دردش هست ک ب بهانه های مختلف در زیر مطالبش مینویسد...
مینویسد و همه میخانند و نمیفهمند ک درد نوشت هستند نه دلنوشت...
آری...من یک پسرم...
اگر محکم هستم شکننده هم هستم.
اگر قوی هستم ضعیفم هستم...
اگر درک میکنم،احتیاج ب درک شدن هم دارم...
آری...من یک پسرم...
سنگ نیستم...
قلب دارم...
احساس دارم...
منطق دارم...
درد دارم...
اما تمامشان پشت چهره مردانه ام پنهان شده است و فقط برای اندک افرادی نمایان میشود...
برو که خسته ام تا دیدی وابسته ام روزی صد بار قلب منو شکستی
برو که بسمه تو سینه پر از غمه برو تو همینو مگه نخواستی
برو شکسته َم من و شب و اشک و غم تنها موندیم گفتی برات مهم نیست
برو دلم پره به جون تو دلخوره برو دلم دیگه به نام تو نیست
برو که از تو و عشق تو من دیگه دل بکنم
اونی که زندگیشو داده پای غم تو منم
وقتشه دل بکنــم
برو بگو به همه تو خوبی بگو خیلی بدم
برو و فکر منم نکن تنهایی رو بلدم
دیدی چه جوری شدم
بگو چی بین ماست برو نگو اشتباست باور کن من خسته شدم عزیزم
برو که وقتشه برو دلم حقشه آخه تا کی باید من اشک بریزم
برو تموم بشه برو دل آروم بشه دستام دیگه با دست تو غریبه ست
برو دیوونه شم آخه چه جوری بگم کاش دلم دل به عشق تو نمی بست
Boro.mp3
عـــــــشق
نه دادنی است و نه گرفتنی
بلکه شریک شدنی است.
عشق مهمترین امتحان خداست ..
فرزندان آدم و حوا چندهزار سال است که عشق را حل میکنند
اما فقط کسانی قبول می شوند که عشق را زیبا بکِشند
بقیه فقط عشق را می کِشند و می کُشند(ReePaa)
چقـבر سَـخـتہ تمام روز رو مُنتظر شب باشے ڪہ בوباره زُل بزنے
بہ صفـحـہ سرב مانیتور و فقط نگاهت بہ آیـבے یہ نفر باَشہ
و همش בعا ڪنے ڪہ روشـטּ بشہ با اینڪہ از قبل میـבونے
امشبم مثل تموم شـبہـاے گذشتہ فقط بایـב چشمہـاے פֿواب رفـتہ
آבمڪ آیـבیشو ببینے و בرב בلاتو براش آف بذارے بـہ ایـטּ امیـב ڪہ
شایـב اومـב و פֿـونـב و جوابتو בاב ، جوابـہایے ڪہ مثل همیشہ
פـرف تازه اے توش نیست انگار ڪہ هیچوقت نمیـפֿـواב باور بُڪنہ ڪہ :
.
.
.
בوستــــ♥ـــش בارے !
گاهی دلم می خواهد خودم را بغل کنم!
ببرم بخوابانمش!
لحاف را بکشم رویش!
دست ببرم لای موهایش و نوازشش کنم!
حتی برایش لالایی بخوانم،
وسط گریه هایش بگویم:
غصه نخور خودم جان!
درست می شود!درست می شود!
اگر هم نشد به جهنم...
تمام می شود...
بالاخره تمام می شود...!!!
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)