این نظرمو بعد خوندن نقل قول نکنید که پاک کنم .
ما هم چندین تک فرزند در فامیل داریم ولی اونایی که ازدواج کردن با تک فرزند نبوده ..
دختر خاله من خاستگارهای تک فرزند داشت که یکیش بسیاااارسمج بود ...از خانواده اشرافی و .... سااالهااا پیش....
خالم به شدت مخالف بود فقط بخاطر تنهایی خودشون خصوصا فرزنداشون در اینده .
دخترخالن با پسری از خانواده پرجمعیت هزدواج کرد ...فامیلشون بود ...فرزند اخر بود ...کاملا با فکر و منطق خالم این ازدواج صورت گرفت ...
گفت اولا پسر اخره و تمرکز روش نیست و توقعات ازش کمتره ...دوما پسر شادی هست و دخترم رو از تنهایی تک بودنش در میاره ...و اما مورد اخر ..به علت پر جنعیت بودن کندنش از خانواده بدون کشمکش انجام میشه ...
15 سال از ازدواجشون میگزره و خوشبخت ترین هستن ...مردی شاد که جبران تمام کمبودهای همسرش رو کرد ...دخترخالم با وارد شدن به جمعشون انگار چنرین خواهر برادر داشت ....و شوهرش کاملا در اختیار و خدمت خانواده خالم بود بدون اینکه پدرمادرش ناراحت باشن ..
چون اونها کاملا درک کردن که خانواده خالم همین یک فرزند رو دارن پس بزار با اونها خوش باشه ماهم خوشبختی پسرمون رو میخوایم دیگه ....
اینارو قبلا بهتون گفتم اقا سام!
ولی هیچ کار خدا بی ححکمت نیست ..چون خالم و شوهر خالم چند ستل بعد ازدواجشون حدود 5..6 سال ...هردوشون در کمال ناباوری فوت شدن ..
حالا فکر کن چقدرررر دخترش تنها میشد اگر فقط و فقط دارو ندارش همسرش بود ...الان خانواده همسرش برای بچه هاشون جونشونو میدن تا کمبودی حس نکنن ...
خالم همه اینهارو میدونست و پیش بینی میکرد ...
پس دو تا فرد تنها نباید با هم ازدواج کنن ..
من همه دلایلم رو در قالب داستان گفتم ..
وقتی دو تا تنها باشن خانوادههر دوطرف ازشون توقع دارن ..مادر پسر توقع داره که تک پسرش همیشه با اونها باشه و مادر تک دخترم همین انتظارو داره ...
تک ها باید با کسی ازدواج کنن که حضورش در خانواده خودش با توقع همراه نباشه تا راحت بتونن به سمت خانواده همسرش که تک هست برن و البته با اشتیاق و علاقه ...
توی عید مراسم ازدواج دو تا تک فرزند رو داشتیم ...
وای که چقدر از ایندشون نگرانیم ...چون از تمام رفتارهای دو تا مادر مشخص بود چقدر به بچشون وابسته هستن ...دختره با پدر مادرش میره خونه نامزدش و پسره هم همینطور ...چون هیچکدوم تحمل دوری بچشونو ندارن ..
خسته شدم از نوشتن
ه