صفحه 2 از 2 12
نمایش نتایج: از 51 به 63 از 63

موضوع: اعتماد بی جا به برادرم

5471
  1. بالا | پست 51

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط سایه هستی نمایش پست ها
    تو کار تولید مبله ولی همسرم به هیچ کس اجازه ی صحبت نمیده امروز صبح پدرش اومد خونه مون من تنها بودم شروع کرد به بازخواست و گلایه که چرا به پسرم اینو گفتی و اونو گفتی و ... منم دیگه اعصابم نمی کشه
    از طرف خانواده شما یه بزرگتر پا پیش گذاشته؟ یکی که همسرتون ازش حرف شنوی داشته باشه

  2. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 52

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3893
    نوشته ها
    598
    تشکـر
    301
    تشکر شده 312 بار در 207 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    از طرف خانواده شما یه بزرگتر پا پیش گذاشته؟ یکی که همسرتون ازش حرف شنوی داشته باشه
    برادر بزرگم باهاش صحبت کرده وقتی پیش اونه قبول می کنه ولی وقتی تنها می شیم می گه نه من همه ی پولمو یه جا می خوام،مامانم چندبار خواسته بیاد حرف بزنه باهاشون ولی می دونم که بهش بی احترامی می کنن و من دلم نمی خواد مامانم بیشتر از این اذیت بشه
    با خودم می گم برم سراغ ۴۰ نفر خیر از هر کدوم ۱ میلیون قرض بگیرم بعد هر ماه به یکیشون بر گردونم ...ولی خوب نمی شه
    امضای ایشان
    اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
    هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.

  4. بالا | پست 53

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط سایه هستی نمایش پست ها
    برادر بزرگم باهاش صحبت کرده وقتی پیش اونه قبول می کنه ولی وقتی تنها می شیم می گه نه من همه ی پولمو یه جا می خوام،مامانم چندبار خواسته بیاد حرف بزنه باهاشون ولی می دونم که بهش بی احترامی می کنن و من دلم نمی خواد مامانم بیشتر از این اذیت بشه
    با خودم می گم برم سراغ ۴۰ نفر خیر از هر کدوم ۱ میلیون قرض بگیرم بعد هر ماه به یکیشون بر گردونم ...ولی خوب نمی شه

    نکته طلایی را گفتید .برادر بزرگ

    ببینید برادر بزرگ شما میاد صحبته را میکنه ولی به قول ما یزدیا هم نمیپیچه و انگار اصلا صحبت نکرده.

    ببینید برادر بزرگ شما + یه بزرگتر دیگه باید همسرتون را دعوت کنند کافی شاپی جایی و مردونه با هم صحبت کنند که اگه شما ماهی 2 میلیون چک بگیری و ماجرا تموم بشه بهتر اینه که اوضاع همینطوری باز بمونه و هردو طرف اذیت بشید و همونجا چک را در بیارن و مبلغو بنویسن و بدن شوهرتون نه اینکه فقط حرف بزنن و تموم شه بره شک ندارم بعد اینکار همه چی به روال اول برمیگرده


    و اینکه بزرگترین اشتباهی که انجام شده تو این موضوع دخالت 2 تا زن هستش یکی شما یکی مادرتون تو یک مسئله مردونه .چون ما مردا بهتر زبون همدیگه را میفهمیم ولی وقتی یه خانم میخواد تو کارمون از روی دلسوزی کمک کنه بهتر نمیکنه که هیچ بدترم میکنه


    مسئله شما را به راحتی میشه حل کرد چون از حرفاتون حسی میاد که شوهرتونم ملایمتو داره و فقط یکم داره لجبازی میکنه

  5. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 54

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3893
    نوشته ها
    598
    تشکـر
    301
    تشکر شده 312 بار در 207 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    نکته طلایی را گفتید .برادر بزرگ

    ببینید برادر بزرگ شما میاد صحبته را میکنه ولی به قول ما یزدیا هم نمیپیچه و انگار اصلا صحبت نکرده.

    ببینید برادر بزرگ شما + یه بزرگتر دیگه باید همسرتون را دعوت کنند کافی شاپی جایی و مردونه با هم صحبت کنند که اگه شما ماهی 2 میلیون چک بگیری و ماجرا تموم بشه بهتر اینه که اوضاع همینطوری باز بمونه و هردو طرف اذیت بشید و همونجا چک را در بیارن و مبلغو بنویسن و بدن شوهرتون نه اینکه فقط حرف بزنن و تموم شه بره شک ندارم بعد اینکار همه چی به روال اول برمیگرده


    و اینکه بزرگترین اشتباهی که انجام شده تو این موضوع دخالت 2 تا زن هستش یکی شما یکی مادرتون تو یک مسئله مردونه .چون ما مردا بهتر زبون همدیگه را میفهمیم ولی وقتی یه خانم میخواد تو کارمون از روی دلسوزی کمک کنه بهتر نمیکنه که هیچ بدترم میکنه


    مسئله شما را به راحتی میشه حل کرد چون از حرفاتون حسی میاد که شوهرتونم ملایمتو داره و فقط یکم داره لجبازی میکنه
    آهان آره دقیقا" همین لجبازی که گفتین درسته
    من اگه دخالت می کنم واسه اینکه اوضاع بدتر نشه،حالا فردا باید فعلا" پیگیر وام باشیم یا ماشین شرایطی برای همسرم بردارن به جای پولش،توکل بر خدا ببینیم چی پیش میاد امیدوارم اوضاع بدتر نشه فقط
    امضای ایشان
    اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
    هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.

  7. بالا | پست 55

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط سایه هستی نمایش پست ها
    آهان آره دقیقا" همین لجبازی که گفتین درسته
    من اگه دخالت می کنم واسه اینکه اوضاع بدتر نشه،حالا فردا باید فعلا" پیگیر وام باشیم یا ماشین شرایطی برای همسرم بردارن به جای پولش،توکل بر خدا ببینیم چی پیش میاد امیدوارم اوضاع بدتر نشه فقط
    شما دخالت بکنید اوضاع بدتر میشه اتفاقا.این یه کار مردونه هستش و میشه حل کرد

  8. بالا | پست 56

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3893
    نوشته ها
    598
    تشکـر
    301
    تشکر شده 312 بار در 207 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط sam127 نمایش پست ها
    شما دخالت بکنید اوضاع بدتر میشه اتفاقا.این یه کار مردونه هستش و میشه حل کرد
    یعنی من هیچی نگم؟
    البته همسرم یه کمم به برادرم حسودی می کنه چون می دونه من برادرمو خیلی دوست دارم و همیشه قربون صدقه ش رفتم که خوب قبول دارم منم یه کم مقصرم ولی می ترسم دست رو دست بذارم اوضاع بدتر بشه
    یعنی شما می گید اگه دخالت نکنم درست می شه؟
    امضای ایشان
    اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
    هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.

  9. بالا | پست 57

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط سایه هستی نمایش پست ها
    یعنی من هیچی نگم؟
    البته همسرم یه کمم به برادرم حسودی می کنه چون می دونه من برادرمو خیلی دوست دارم و همیشه قربون صدقه ش رفتم که خوب قبول دارم منم یه کم مقصرم ولی می ترسم دست رو دست بذارم اوضاع بدتر بشه
    یعنی شما می گید اگه دخالت نکنم درست می شه؟
    ببین الان شما رو تیغه شمشیر هستی .اگه هوای همسرتو داشته باشی مادرت و برادرت میگن دختره ماهارو به شوهرش فروخت اگه هوای خانوادتو داشته باشی همسرت و خانوادش میگن اینا همه دستشون با هم تو یه کاسه هست ببین چجوری شوهرشو تنها گذاشت


    بهترین کار شما اینه خنثی باشی ولی با برادر بزرگت صحبت کنی واسه یه جلسه مردانه و حل مشکل

  10. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 58

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم

    شما علاقه کور به برادرت داری خودتم وقتی ضربه میخوری متوجه میشی اما باز نمیتونی جلو این دلسوزی و نگرانیتو واسه بردارت بگیری
    همسرتونم متوجه این موضوع شدن به خاطر همین به شما اعتماد نمی کنند.
    به نظرم الانم بهترین کاری که میتونید بکنید که اوضاعو بدتر نکنه اینه که فقط شاهد همه چیز باشید و هیچ کاری نکنید.
    درسته که میدونی عاقبت رفتارای شوهرت چیه ولی خب کاری از دستتون برنمیاد که.

  12. بالا | پست 59

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3893
    نوشته ها
    598
    تشکـر
    301
    تشکر شده 312 بار در 207 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    شما علاقه کور به برادرت داری خودتم وقتی ضربه میخوری متوجه میشی اما باز نمیتونی جلو این دلسوزی و نگرانیتو واسه بردارت بگیری
    همسرتونم متوجه این موضوع شدن به خاطر همین به شما اعتماد نمی کنند.
    به نظرم الانم بهترین کاری که میتونید بکنید که اوضاعو بدتر نکنه اینه که فقط شاهد همه چیز باشید و هیچ کاری نکنید.
    درسته که میدونی عاقبت رفتارای شوهرت چیه ولی خب کاری از دستتون برنمیاد که.
    ولی خوب مشکل من اینه که اگه همسرم کاری بکنه که بخواد به خانواده م ضربه بزنه من دیگه چه جوری می توونم باهاش زندگی کنم!من می گم گره ای که با دست باز می شه چرا باید با دندون باز کرد؟
    کاش همه ی اینا خواب بود
    امروز به هر بانک و موسسه ای زنگ زدم واسه وام گفتن وام فوری ندارن دیگه
    نمی دونم چیکار کنم
    امضای ایشان
    اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
    هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.

  13. بالا | پست 60

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط سایه هستی نمایش پست ها
    ولی خوب مشکل من اینه که اگه همسرم کاری بکنه که بخواد به خانواده م ضربه بزنه من دیگه چه جوری می توونم باهاش زندگی کنم!من می گم گره ای که با دست باز می شه چرا باید با دندون باز کرد؟
    کاش همه ی اینا خواب بود
    امروز به هر بانک و موسسه ای زنگ زدم واسه وام گفتن وام فوری ندارن دیگه
    نمی دونم چیکار کنم
    میفهمم چی میگی عزیزم ولی همسرتون الان عصبانین و مثل شما فکر نمی کنند. باید بذاری این خشم و عصبانیتش خالی بشه و نمیتونی جلوشو بگیری.
    و اینکه بالام گفتم اعتمادشونم به شما از دست دادند. فکر می کنند طرف داداش و خانوادتونو میگیرید. و الانم به نظرم هر کس دیگه بود از دست برادرش عصبانی بود ولی شما الان با اینکه زندگی خودت رسیده به بحران و خدای نکرده داره از هم میپاشه خودتو ول کردی داری غصه داداشتو میخوری.
    نمیگم کارت اشتباهه اما حدس میزنم یه علاقه بیش از اندازه به داداشت داری یعنی خودتم همینو گفتی تو تایپیک. الان کارات توجیحات و حرفایی که میزنی همه به نظر درست میاد اما کارای همسرت عجیب به نظر میاد. احتمالا اونم به خاطر اینه که ایشون متوجه این علاقه شما به داداشتون شدن و حساس شدند الان جلو شما و حرفاتون گار گرفتن و بهتون گوش نمی کنند.
    به خاطر همین میگم بهترین کار اینه که بذاری شوهرت خودشو خالی کنه و جلوشو نگیری.
    بعدشم یه این بار با داداشت مثل خودشون رفتار کن. شاید ایشونم روی محبت و علاقه شما حساب کردند و که بیگدار به اب زدند.

  14. کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 61

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3893
    نوشته ها
    598
    تشکـر
    301
    تشکر شده 312 بار در 207 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    میفهمم چی میگی عزیزم ولی همسرتون الان عصبانین و مثل شما فکر نمی کنند. باید بذاری این خشم و عصبانیتش خالی بشه و نمیتونی جلوشو بگیری.
    و اینکه بالام گفتم اعتمادشونم به شما از دست دادند. فکر می کنند طرف داداش و خانوادتونو میگیرید. و الانم به نظرم هر کس دیگه بود از دست برادرش عصبانی بود ولی شما الان با اینکه زندگی خودت رسیده به بحران و خدای نکرده داره از هم میپاشه خودتو ول کردی داری غصه داداشتو میخوری.
    نمیگم کارت اشتباهه اما حدس میزنم یه علاقه بیش از اندازه به داداشت داری یعنی خودتم همینو گفتی تو تایپیک. الان کارات توجیحات و حرفایی که میزنی همه به نظر درست میاد اما کارای همسرت عجیب به نظر میاد. احتمالا اونم به خاطر اینه که ایشون متوجه این علاقه شما به داداشتون شدن و حساس شدند الان جلو شما و حرفاتون گار گرفتن و بهتون گوش نمی کنند.
    به خاطر همین میگم بهترین کار اینه که بذاری شوهرت خودشو خالی کنه و جلوشو نگیری.
    بعدشم یه این بار با داداشت مثل خودشون رفتار کن. شاید ایشونم روی محبت و علاقه شما حساب کردند و که بیگدار به اب زدند.
    من بیشتر غصه ی مامانمو می خورم که چه ها داره می کشه از دست ما بچه ها،اگه داداشم بیفته زندان بیشتر اذیت می شه داغون می شه وگرنه الان که دیگه من هیچ حسی جز ترحم به برادرم ندارم فقط و فقط مامانم واسم مهمه،هر چند اگه طلاق هم بگیرم دلم نمی خواد برگردم خونه ی مامانم به خاطر حضور برادرم
    امضای ایشان
    اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
    هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.

  16. بالا | پست 62

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31916
    نوشته ها
    1,553
    تشکـر
    2,376
    تشکر شده 1,676 بار در 966 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط سایه هستی نمایش پست ها
    من بیشتر غصه ی مامانمو می خورم که چه ها داره می کشه از دست ما بچه ها،اگه داداشم بیفته زندان بیشتر اذیت می شه داغون می شه وگرنه الان که دیگه من هیچ حسی جز ترحم به برادرم ندارم فقط و فقط مامانم واسم مهمه،هر چند اگه طلاق هم بگیرم دلم نمی خواد برگردم خونه ی مامانم به خاطر حضور برادرم
    سلام
    شما طلا اگر دارید بفروشید تا قرض برادرتان را بدهید ضمنا فعلا هم قیمت طلا زیاد هم شده به هر حال غائله یک جوری بخوابانید.

  17. بالا | پست 63

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3893
    نوشته ها
    598
    تشکـر
    301
    تشکر شده 312 بار در 207 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط سعید62 نمایش پست ها
    سلام
    شما طلا اگر دارید بفروشید تا قرض برادرتان را بدهید ضمنا فعلا هم قیمت طلا زیاد هم شده به هر حال غائله یک جوری بخوابانید.
    طلاهامو که نمی توونم بفروشم همسرم اجازه نمیده،مامانمم طلاهاشو سر بیماری پدرم فروخته
    به هر دری میزنیم بسته س
    امضای ایشان
    اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
    هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.

صفحه 2 از 2 12

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. عدم اعتماد به نفس
    توسط ehsan76 در انجمن افسردگی
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 03-19-2016, 12:38 AM
  2. اختلاف سطح اعتقادی
    توسط mrhi7 در انجمن مسائل مذهبی
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 03-04-2015, 12:30 AM
  3. بی اعتمادی به طرف مقابل
    توسط روی در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 02-06-2015, 05:54 PM
  4. از بین رفتن حس اعتماد
    توسط samiiira در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 5
    آخرين نوشته: 01-25-2015, 07:36 PM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد