پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سایه هستی
تو کار تولید مبله ولی همسرم به هیچ کس اجازه ی صحبت نمیده امروز صبح پدرش اومد خونه مون من تنها بودم شروع کرد به بازخواست و گلایه که چرا به پسرم اینو گفتی و اونو گفتی و ... منم دیگه اعصابم نمی کشه
از طرف خانواده شما یه بزرگتر پا پیش گذاشته؟ یکی که همسرتون ازش حرف شنوی داشته باشه
پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
sam127
از طرف خانواده شما یه بزرگتر پا پیش گذاشته؟ یکی که همسرتون ازش حرف شنوی داشته باشه
برادر بزرگم باهاش صحبت کرده وقتی پیش اونه قبول می کنه ولی وقتی تنها می شیم می گه نه من همه ی پولمو یه جا می خوام،مامانم چندبار خواسته بیاد حرف بزنه باهاشون ولی می دونم که بهش بی احترامی می کنن و من دلم نمی خواد مامانم بیشتر از این اذیت بشه
با خودم می گم برم سراغ ۴۰ نفر خیر از هر کدوم ۱ میلیون قرض بگیرم بعد هر ماه به یکیشون بر گردونم ...ولی خوب نمی شه
پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سایه هستی
برادر بزرگم باهاش صحبت کرده وقتی پیش اونه قبول می کنه ولی وقتی تنها می شیم می گه نه من همه ی پولمو یه جا می خوام،مامانم چندبار خواسته بیاد حرف بزنه باهاشون ولی می دونم که بهش بی احترامی می کنن و من دلم نمی خواد مامانم بیشتر از این اذیت بشه
با خودم می گم برم سراغ ۴۰ نفر خیر از هر کدوم ۱ میلیون قرض بگیرم بعد هر ماه به یکیشون بر گردونم ...ولی خوب نمی شه
نکته طلایی را گفتید .برادر بزرگ
ببینید برادر بزرگ شما میاد صحبته را میکنه ولی به قول ما یزدیا هم نمیپیچه و انگار اصلا صحبت نکرده.
ببینید برادر بزرگ شما + یه بزرگتر دیگه باید همسرتون را دعوت کنند کافی شاپی جایی و مردونه با هم صحبت کنند که اگه شما ماهی 2 میلیون چک بگیری و ماجرا تموم بشه بهتر اینه که اوضاع همینطوری باز بمونه و هردو طرف اذیت بشید و همونجا چک را در بیارن و مبلغو بنویسن و بدن شوهرتون نه اینکه فقط حرف بزنن و تموم شه بره شک ندارم بعد اینکار همه چی به روال اول برمیگرده
و اینکه بزرگترین اشتباهی که انجام شده تو این موضوع دخالت 2 تا زن هستش یکی شما یکی مادرتون تو یک مسئله مردونه .چون ما مردا بهتر زبون همدیگه را میفهمیم ولی وقتی یه خانم میخواد تو کارمون از روی دلسوزی کمک کنه بهتر نمیکنه که هیچ بدترم میکنه
مسئله شما را به راحتی میشه حل کرد چون از حرفاتون حسی میاد که شوهرتونم ملایمتو داره و فقط یکم داره لجبازی میکنه
پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
sam127
نکته طلایی را گفتید .برادر بزرگ
ببینید برادر بزرگ شما میاد صحبته را میکنه ولی به قول ما یزدیا هم نمیپیچه و انگار اصلا صحبت نکرده.
ببینید برادر بزرگ شما + یه بزرگتر دیگه باید همسرتون را دعوت کنند کافی شاپی جایی و مردونه با هم صحبت کنند که اگه شما ماهی 2 میلیون چک بگیری و ماجرا تموم بشه بهتر اینه که اوضاع همینطوری باز بمونه و هردو طرف اذیت بشید و همونجا چک را در بیارن و مبلغو بنویسن و بدن شوهرتون نه اینکه فقط حرف بزنن و تموم شه بره شک ندارم بعد اینکار همه چی به روال اول برمیگرده
و اینکه بزرگترین اشتباهی که انجام شده تو این موضوع دخالت 2 تا زن هستش یکی شما یکی مادرتون تو یک مسئله مردونه .چون ما مردا بهتر زبون همدیگه را میفهمیم ولی وقتی یه خانم میخواد تو کارمون از روی دلسوزی کمک کنه بهتر نمیکنه که هیچ بدترم میکنه
مسئله شما را به راحتی میشه حل کرد چون از حرفاتون حسی میاد که شوهرتونم ملایمتو داره و فقط یکم داره لجبازی میکنه
آهان آره دقیقا" همین لجبازی که گفتین درسته
من اگه دخالت می کنم واسه اینکه اوضاع بدتر نشه،حالا فردا باید فعلا" پیگیر وام باشیم یا ماشین شرایطی برای همسرم بردارن به جای پولش،توکل بر خدا ببینیم چی پیش میاد امیدوارم اوضاع بدتر نشه فقط
پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سایه هستی
آهان آره دقیقا" همین لجبازی که گفتین درسته
من اگه دخالت می کنم واسه اینکه اوضاع بدتر نشه،حالا فردا باید فعلا" پیگیر وام باشیم یا ماشین شرایطی برای همسرم بردارن به جای پولش،توکل بر خدا ببینیم چی پیش میاد امیدوارم اوضاع بدتر نشه فقط
شما دخالت بکنید اوضاع بدتر میشه اتفاقا.این یه کار مردونه هستش و میشه حل کرد
پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
sam127
شما دخالت بکنید اوضاع بدتر میشه اتفاقا.این یه کار مردونه هستش و میشه حل کرد
یعنی من هیچی نگم؟
البته همسرم یه کمم به برادرم حسودی می کنه چون می دونه من برادرمو خیلی دوست دارم و همیشه قربون صدقه ش رفتم که خوب قبول دارم منم یه کم مقصرم ولی می ترسم دست رو دست بذارم اوضاع بدتر بشه
یعنی شما می گید اگه دخالت نکنم درست می شه؟
پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سایه هستی
یعنی من هیچی نگم؟
البته همسرم یه کمم به برادرم حسودی می کنه چون می دونه من برادرمو خیلی دوست دارم و همیشه قربون صدقه ش رفتم که خوب قبول دارم منم یه کم مقصرم ولی می ترسم دست رو دست بذارم اوضاع بدتر بشه
یعنی شما می گید اگه دخالت نکنم درست می شه؟
ببین الان شما رو تیغه شمشیر هستی .اگه هوای همسرتو داشته باشی مادرت و برادرت میگن دختره ماهارو به شوهرش فروخت اگه هوای خانوادتو داشته باشی همسرت و خانوادش میگن اینا همه دستشون با هم تو یه کاسه هست ببین چجوری شوهرشو تنها گذاشت
بهترین کار شما اینه خنثی باشی ولی با برادر بزرگت صحبت کنی واسه یه جلسه مردانه و حل مشکل
پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم
شما علاقه کور به برادرت داری خودتم وقتی ضربه میخوری متوجه میشی اما باز نمیتونی جلو این دلسوزی و نگرانیتو واسه بردارت بگیری
همسرتونم متوجه این موضوع شدن به خاطر همین به شما اعتماد نمی کنند.
به نظرم الانم بهترین کاری که میتونید بکنید که اوضاعو بدتر نکنه اینه که فقط شاهد همه چیز باشید و هیچ کاری نکنید.
درسته که میدونی عاقبت رفتارای شوهرت چیه ولی خب کاری از دستتون برنمیاد که.
پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ملکه شیشه ای
شما علاقه کور به برادرت داری خودتم وقتی ضربه میخوری متوجه میشی اما باز نمیتونی جلو این دلسوزی و نگرانیتو واسه بردارت بگیری
همسرتونم متوجه این موضوع شدن به خاطر همین به شما اعتماد نمی کنند.
به نظرم الانم بهترین کاری که میتونید بکنید که اوضاعو بدتر نکنه اینه که فقط شاهد همه چیز باشید و هیچ کاری نکنید.
درسته که میدونی عاقبت رفتارای شوهرت چیه ولی خب کاری از دستتون برنمیاد که.
ولی خوب مشکل من اینه که اگه همسرم کاری بکنه که بخواد به خانواده م ضربه بزنه من دیگه چه جوری می توونم باهاش زندگی کنم!من می گم گره ای که با دست باز می شه چرا باید با دندون باز کرد؟
کاش همه ی اینا خواب بود
امروز به هر بانک و موسسه ای زنگ زدم واسه وام گفتن وام فوری ندارن دیگه
نمی دونم چیکار کنم
پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سایه هستی
ولی خوب مشکل من اینه که اگه همسرم کاری بکنه که بخواد به خانواده م ضربه بزنه من دیگه چه جوری می توونم باهاش زندگی کنم!من می گم گره ای که با دست باز می شه چرا باید با دندون باز کرد؟
کاش همه ی اینا خواب بود
امروز به هر بانک و موسسه ای زنگ زدم واسه وام گفتن وام فوری ندارن دیگه
نمی دونم چیکار کنم
میفهمم چی میگی عزیزم ولی همسرتون الان عصبانین و مثل شما فکر نمی کنند. باید بذاری این خشم و عصبانیتش خالی بشه و نمیتونی جلوشو بگیری.
و اینکه بالام گفتم اعتمادشونم به شما از دست دادند. فکر می کنند طرف داداش و خانوادتونو میگیرید. و الانم به نظرم هر کس دیگه بود از دست برادرش عصبانی بود ولی شما الان با اینکه زندگی خودت رسیده به بحران و خدای نکرده داره از هم میپاشه خودتو ول کردی داری غصه داداشتو میخوری.
نمیگم کارت اشتباهه اما حدس میزنم یه علاقه بیش از اندازه به داداشت داری یعنی خودتم همینو گفتی تو تایپیک. الان کارات توجیحات و حرفایی که میزنی همه به نظر درست میاد اما کارای همسرت عجیب به نظر میاد. احتمالا اونم به خاطر اینه که ایشون متوجه این علاقه شما به داداشتون شدن و حساس شدند الان جلو شما و حرفاتون گار گرفتن و بهتون گوش نمی کنند.
به خاطر همین میگم بهترین کار اینه که بذاری شوهرت خودشو خالی کنه و جلوشو نگیری.
بعدشم یه این بار با داداشت مثل خودشون رفتار کن. شاید ایشونم روی محبت و علاقه شما حساب کردند و که بیگدار به اب زدند.
پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
ملکه شیشه ای
میفهمم چی میگی عزیزم ولی همسرتون الان عصبانین و مثل شما فکر نمی کنند. باید بذاری این خشم و عصبانیتش خالی بشه و نمیتونی جلوشو بگیری.
و اینکه بالام گفتم اعتمادشونم به شما از دست دادند. فکر می کنند طرف داداش و خانوادتونو میگیرید. و الانم به نظرم هر کس دیگه بود از دست برادرش عصبانی بود ولی شما الان با اینکه زندگی خودت رسیده به بحران و خدای نکرده داره از هم میپاشه خودتو ول کردی داری غصه داداشتو میخوری.
نمیگم کارت اشتباهه اما حدس میزنم یه علاقه بیش از اندازه به داداشت داری یعنی خودتم همینو گفتی تو تایپیک. الان کارات توجیحات و حرفایی که میزنی همه به نظر درست میاد اما کارای همسرت عجیب به نظر میاد. احتمالا اونم به خاطر اینه که ایشون متوجه این علاقه شما به داداشتون شدن و حساس شدند الان جلو شما و حرفاتون گار گرفتن و بهتون گوش نمی کنند.
به خاطر همین میگم بهترین کار اینه که بذاری شوهرت خودشو خالی کنه و جلوشو نگیری.
بعدشم یه این بار با داداشت مثل خودشون رفتار کن. شاید ایشونم روی محبت و علاقه شما حساب کردند و که بیگدار به اب زدند.
من بیشتر غصه ی مامانمو می خورم که چه ها داره می کشه از دست ما بچه ها،اگه داداشم بیفته زندان بیشتر اذیت می شه داغون می شه وگرنه الان که دیگه من هیچ حسی جز ترحم به برادرم ندارم فقط و فقط مامانم واسم مهمه،هر چند اگه طلاق هم بگیرم دلم نمی خواد برگردم خونه ی مامانم به خاطر حضور برادرم
پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سایه هستی
من بیشتر غصه ی مامانمو می خورم که چه ها داره می کشه از دست ما بچه ها،اگه داداشم بیفته زندان بیشتر اذیت می شه داغون می شه وگرنه الان که دیگه من هیچ حسی جز ترحم به برادرم ندارم فقط و فقط مامانم واسم مهمه،هر چند اگه طلاق هم بگیرم دلم نمی خواد برگردم خونه ی مامانم به خاطر حضور برادرم
سلام
شما طلا اگر دارید بفروشید تا قرض برادرتان را بدهید ضمنا فعلا هم قیمت طلا زیاد هم شده به هر حال غائله یک جوری بخوابانید.
پاسخ : اعتماد بی جا به برادرم
نقل قول:
نوشته اصلی توسط
سعید62
سلام
شما طلا اگر دارید بفروشید تا قرض برادرتان را بدهید ضمنا فعلا هم قیمت طلا زیاد هم شده به هر حال غائله یک جوری بخوابانید.
طلاهامو که نمی توونم بفروشم همسرم اجازه نمیده،مامانمم طلاهاشو سر بیماری پدرم فروخته
به هر دری میزنیم بسته س