نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: با افکار پریشان بعد از جدایی چکار کنم

1725
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22510
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    با افکار پریشان بعد از جدایی چکار کنم

    من از طریق نت با پسری آشنا شدم که بعد از اشنایی منجر به دوستی ما شد من قبلش تا حالا با کسی ارتباط خارج از منزل و دوستی با یه پسر رو به خاطر درس و کار نداشتم یه مدت گذشت و بعد مجبور به یه عمل جراحی شدم و وقتی اومدم خانه تو اون شرایط و حالی که داشتم برام یه عکس فرستاد که فهمیدم پنج سال از من کوچکتر هست یعنی تو اون حالی که داشتم مردم و زنده شدم چون واقعا تو اون یک ماه که آشنا شده بودیم فکرشم نمیکردم بهم این دروغو گفته باشه یک ماه گذشت و من کلا تمام کرده بودم که یک روز اومد محل کارم و خواست دوباره با هم دوست باشیم گفت تو بهترین کسی بودی که باهاش آشنا شدم یه عالمه اصرار کرد نمیدونم تو چه حال و هوایی بودم که قبول کردم یه مدت گذشت وابستگی من به حدی رسید که نمیتونستم حس کنم یک روز نداشته باشمش یعنی به معنی واقعی عاشق شده بودم خودمو وقف میکردم و نمیدیدم که دارم هر روز از اون غروری که داشتم نزول میکنم و هر روز احساس اعتماد به نفس رو در اون بالا بردم جای ما عوض شده بود من شده بودم یه عاشق و اون معشوق من هرکاری میکردم از دستش ندم التماس بود که میکردم از هم جدا نشیم و کار به جایی رسید که من واقعا میخواستم اون شوهرم باشه ولی اون میگفت نه هر روز از سرکارم میرفتم دنبالش میرفتیم بیرون من روزام داشت میگذشت هرماه سر این موضوع دعوا میکردیم ولی جدا شدنمون امکان پذیر نبود نمیتونستیم از هم جدا بشیم نه اینکه اون منو نخواد ولی همیشه میگفت خانواده من قبول نمیکنن منطقم قبول نمیکنه من همسر محجبه میخوام میخوام خانه دار باشه و هزار بهانه در صورتی که منم آدم بی دینی نیستم من پدرم فوت کرده و تا حالا مردی تو زندگیم نبود واقعا اومدنش تو زندگیم انگار حس خوبی رو بهم داده بود یه مدت گذشت و به خاطر مسائل شرعی و نامحرمی تصمیم گرفتیم صیغه کنیم که گناه نکرده باشیم تو این روزا اصرار اون برای اینکار وسوالش از مراجع که اینکارو میشه کرد ادامه داشت که گفتن میشه و ما صیغه کردیم ولی ما رابطه ای به عنوان س ک س کامل نداشتیم اون برای اینکار اصرار داشت ولی برای من حفظ یه سری شئونات مهم بود و اونم اینو پذیرف هرچند همیشه سرکوفت موضوع در میان بود ولی به هر صورت من اینکارو نذاشتم انجام بده چشامو باز کردم دیدم سه سال گذشت روزای اولش با مشاجره و روزای بعدش با عشق و دوست د اشتن من گذشت کار به جایی رسید که من واقعا نمیخواستم جدا بشیم و شرایطی فراهم کردم که باهم کار کنیم آگهی زدیم و شروع کردیم باهم به کار کردن یه مدت هم اینجوری گذشت و دوباره سرکوفت اینکه ما بهم نمیرسیم و فلان...من هربار نشد ببینمش و گریه نکنم یعنی نمیتونستم برای من شده بود خدا و من جدا شدنش رو از خودم تصور پوچ میدیم گذشت و سه سال گذشت خواهرم ازدواج کرد من تو دلم همیشه از اون اول گفتم بهم میرسیم یه روز خودش میگه ما بهم میرسیم اما دریغ از این حرف یه روز دعوامون شد گفت دیگه نمیخوام باهات دوست باشم گفتم باشه یعنی از سر لجبازی یک هفته خبر نگرفتیم تو این یه هفته هرشب زار زدم و نتونستم طاقت بیارم دوباره من زنگ زدم وگفتم بیا آشتی گفت نه رابطه ما تموم شده گفت مهرتو میخوای مهر من یه شاخه گل بود گفتم نه گفت میخوای خودت بیا بگیر رفتم دم خونه اشون دیدمش بغضم ترکید گریه کردم زار زدم گفت چرا تموم کنیم گفت میخوام با بقیه باشم میخوام قبل ازدواج با ده نفر باشم میخوام س کس کامل داشته باشم گفتم چه بدی دیدی از من گفت نمیخوامت تو چند ماه دیگه دوست من نیستی من شوکه از حرفایی که باور نداشتم التماس میکردم نمیدونم چی شد اون روز که ما بازم با هم آشتی کردیمو من ذوق زده از اینکه تمام یاس من تمام شده و فردا گذشت و خبری ازش نشد دوباره بعدازظهرش زنگ زدم دوباره گفت من دوستی نمیخوام گفتم ما باهم حرف زدیم تو گفتی همه چی درست شده گفت نه من ده روز دیگه برمیگردم من حالم بد بود خیلی بد نمیتونستم واقعا نمیتونستم تحمل این تغییر یک دفعه برام سخت بود دوباره فرداش زنگ زدم حالم بد بود گریه میکردم بازم گفت نه میخوام با دخترای دیگه باشم اون کار منو که کار ساختمانی بود یاد گرفت و مشغول انجام کارشد و از قبل هم وضع خوبی داشتن و ماشین فقط اجاره میداد و دانشجو بود و کار ثابت نداشت به هرصورت اصرار من بی فایده بود من اون روزا مردم و واقعا به جنون رسیدم هرشب زنگ و اس ام اس میزدم و سری آخر وقتی تو شرایط بدی که بودم از درد قلب بیمارستان بودم جواب اس ام اس منو با بی تفاوتی گفت من نمیخواستم بگم دارم ازدواج میکنم دیگه با اس ام اس و زنگهات خراب نکن زندگیمو من آب سردی تو اون حالم ریختن روی سرم من مردم و فقط جیغ میزدم من الان یه مرده ام و نمیتونم خاطرات و روزایی که تنها با اون تجربه کردم جاهایی که با اون رفتم رو لحظه ای فراموش کنم از جلوی چشمام نمیره و همش خودمو مقصر میدونم که چرا اینجوری شد و هیچوقت جواب اینکه چرا ازم جدا میشی رو نداد گفت یه بازه ای میخواستم باهات باشم حالا نمیخوام من زندگیمو مثل یه بازنده میدونم نمیتونم درک کنم که چی شد چه جوری اون این حرفو زد ورفت کسی که من حالم بد بود تلاش میکرد خوب باشم کسی که من عاشق خودش کرد رفت و من نمیتونم بپذیرم کمکم کنید چون هر روز من بیشتر دارم داغون میشم لحظه ای نیست که از من دور بشه

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    20203
    نوشته ها
    768
    تشکـر
    429
    تشکر شده 847 بار در 477 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : با افکار پریشان بعد از جدایی چکار کنم

    دوست عزیز این ادمی که داری ازش حرف میزنی ارزش تو رو نداره...تنها کاری که باید بکنی اینه که فراموشش کنی ...اگه دوست داشته باشه که اون برمیگرده ولی این خصوصیاتی رو که ازش گفتی فک نکنم تو رو واسه زندگی بخواد...معلومه که ادم هوس بازیه...فراموشش کن تو لایق بهترینایی...خدا رحمت کنه باباتو روح اون میخواد تو شاد باشی...ارو باش...خودتو به کارت یا به خوندن کتاب مشغول کن...یا هر کاری دیگه...زمان بگذره همه چی فراموش میشه...یادت نره تو بانویی از سرزمین پارسی ..این یعنی تو یه مهربانوی باقداستی...پاکیتو از دست نده بزار کسی سراغت بیاد که واست همه کاری بکنه ....غرور زنونتو زیر پات له نکن عزیزم...انقد خوب و شاد زندگی کن که بفهمه ارزشتو نداره...موفق و شاد باشی...بدرود

  3. کاربران زیر از yasamanH بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22510
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0
    نمیدونم واقعا کاش میشد فراموش کرد ممنون از دلداریتون عزیزم،اما جای من نیستید وقتی خوبیهاش فقط جلوی چشام میاد نمیتونم درک کنم چرا یه دفعه اینجوری شد چرا فقط میگم چرا؟

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21732
    نوشته ها
    115
    تشکـر
    14
    تشکر شده 225 بار در 86 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : با افکار پریشان بعد از جدایی چکار کنم

    برای فراموش کردن یه علاقه و محبت از هم گسیخته، چند تا راه پیشنهاد میدم:
    علاقه و محبت، یه حسه که میتونه شعله ور بشه یا فروکش کنه و این دست شماست که اسباب هر کدوم رو فراهم کنی
    برای اینکه از این علاقه خلاص بشی و به زندگیت برگردی چند تا کار رو باید ترک کنی و چند تا کار رو انجام بدی:
    1 به آثار و خاطرات گذشته فکر نکن و با اونها مواجه نشو مثلا:
    مرور خاطرات شیرین
    دیدن یادگارها
    رفتن به اماکن خاصی که با هم میرفتین
    تماشای عکس ها
    تنهایی
    قصه و رمان عاشقانه
    و تا میتونید همه آثارش رو از بین ببرید
    2 رو دلایل منطقی و دینی جداییتون بیشتر کار کن حتی بعد از جدایی،
    چون وقتی فکر شما قانع بشه راحتتر از پس دلت بر میای و میتونی سلامتت رو تثبیت کنی
    3 از بیرون و از دید دیگران به خودت و کارهات نگاه کن
    4 سعی کن اگر هم به یادش افتادی با نگاه منفی و به نقاط ضعفش نگاه کنی تا حس خوشایندی برات ایجاد نشه
    و بهتره ازش تنفر داشته باشی تا احتمال ایجاد علاقه دوباره رو هم از بین ببرید.
    5 آخرین توصیه هم یه آیه قرآن: فاذا فرغت فانصب..... تا میتونی خودت رو درگیر کارت و خانوادت و کارهای پرمشغله کن
    و فرصت تخیل و توهم رو از خودت بگیر ..... و الی ربک فارغب.... و به خدا نزدیک شو

    امیدوارم مفید باشه

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22510
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با افکار پریشان بعد از جدایی چکار کنم

    واقعا ممنونم از راهنماییتون این مدت سعی کردم فراموشش کنم اما باور کنید هر روز ذهنم درگیر همش میرم میبنم آنلاین هست تو تلگرام یا ... و همین خوشحالم میکنه من باور نمیشه فراموش شدم یاد حرفایی که بهم زد میافتم خیلی ناراحت میشم انگار من فقط اونو میخواستم انگار یادش رفته بود این همه پیگیر من بود بعد بهم گفت اجباری باهات بودم فکر میکنم چون خواست ازش متنفر بشم اینارو گفت این سه سال انگار واقعا همسرم بود با مریضیش با همه چی من بی تاب میشدم وقتی یاد کارام حسم دوست داشتنم میافتم حالم داغون میشه من دارم از این فکرا دیوانه میشم

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22825
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با افکار پریشان بعد از جدایی چکار کنم

    سلام عزیزم
    منم همچین مشکلی دارم اما فعلا دستبه کار نشدم
    اما میخوام استارتشو بزنم
    ببین..یک چیزی بهت میگم که خودتم میدونی درسته،با توصیفاتی که تو از شخصیت خودت و اون پسر گفتی باید با اطمینان بهت بگم اون تمومش نمیکرد تو باید تمومش میکردی...و شاید یک روزی اینکارو انجام میدادی که دیگه دیر شده بود....ما دخترا زیادی احساسانتی هستیم.....شما به درد هم نمخوردید...میدونم وقتی یاد خاطرات گذشته و خوبت میافتی با خودت فکر می کنی شاید با هم زندگی خوبی میداشتین....اما عزیزم تو با هر کس دیگه ای هم بودی مسلما خاطرات خوب با هم داشتین و این دلیل نمیشه که تو با همه ی اونا خوشخت میشدی
    تو یک دختر عاقل و بالغی تمرکزت رو روی کارت بزار و خودت خوتو دوس داشته باش و به خودت کمک کن که بعدها اگه با فکر کردن به این شکست حس بدی ب خودت پیدا کردی با فک کردن به اینکه بعدش من تونسم خودمو نجات بدم به خودت افتخار کنی
    همین روزاس که منمم باید همین کارو انجام بدم
    دوست دارم عزیزم

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21732
    نوشته ها
    115
    تشکـر
    14
    تشکر شده 225 بار در 86 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : با افکار پریشان بعد از جدایی چکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط arezoo.sun نمایش پست ها
    واقعا ممنونم از راهنماییتون این مدت سعی کردم فراموشش کنم اما باور کنید هر روز ذهنم درگیر همش میرم میبنم آنلاین هست تو تلگرام یا ... و همین خوشحالم میکنه من باور نمیشه فراموش شدم یاد حرفایی که بهم زد میافتم خیلی ناراحت میشم انگار من فقط اونو میخواستم انگار یادش رفته بود این همه پیگیر من بود بعد بهم گفت اجباری باهات بودم فکر میکنم چون خواست ازش متنفر بشم اینارو گفت این سه سال انگار واقعا همسرم بود با مریضیش با همه چی من بی تاب میشدم وقتی یاد کارام حسم دوست داشتنم میافتم حالم داغون میشه من دارم از این فکرا دیوانه میشم
    خانم آرزو سلام
    امیدوارم تونسته باشی بر افکار مزاحمت غلبه کنی
    به یه نکته خیلی دقت کن اونم اینه که شما میگی تو اون رابطه شما اون پسر رو مثل
    همسرت می دونستی اما با نوشته هات من تصور میکنم شما نقش مادر رو براش بازی میکردی
    و حس مادرانه شما ارضاء میشد
    الان هم همین که میبینی هست و خوشه شما هم خوشحال میشی
    بهتر نیست بجای این نگاه همراه با ترحم و علاقه و حس مادرانه، بهش به عنوان یه مرد غریبه بالغ
    که از محبت شما سوء استفاده کرده نگاه کنی؟
    با شناختی که شما ازش دادی معلومه که وقتی آنلاینه مشغول جور کردن دختر دیگه ای برای سوء استفاده هاش هست
    پس شما هم نباید با حس علاقه به آنلاین بودنش توجه کنی بلکه باید سعی کنی با نگاه منفی، ریشه محبتش رو از دلت بکنی
    البته این دل کندن خودش راهکارها و مهارتهایی لازم داره که برای نتیجه گیری بهتر و سریعتر باید یاد بگیری

    موفق باشی

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22510
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با افکار پریشان بعد از جدایی چکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط amirkabir نمایش پست ها
    خانم آرزو سلام
    امیدوارم تونسته باشی بر افکار مزاحمت غلبه کنی
    به یه نکته خیلی دقت کن اونم اینه که شما میگی تو اون رابطه شما اون پسر رو مثل
    همسرت می دونستی اما با نوشته هات من تصور میکنم شما نقش مادر رو براش بازی میکردی
    و حس مادرانه شما ارضاء میشد
    الان هم همین که میبینی هست و خوشه شما هم خوشحال میشی
    بهتر نیست بجای این نگاه همراه با ترحم و علاقه و حس مادرانه، بهش به عنوان یه مرد غریبه بالغ
    که از محبت شما سوء استفاده کرده نگاه کنی؟
    با شناختی که شما ازش دادی معلومه که وقتی آنلاینه مشغول جور کردن دختر دیگه ای مشترک برای سوء استفاده هاش هست
    پس شما هم نباید با حس علاقه به آنلاین بودنش توجه کنی بلکه باید سعی کنی با نگاه منفی، ریشه محبتش رو از دلت بکنی
    البته این دل کندن خودش راهکارها و مهارتهایی لازم داره که برای نتیجه گیری بهتر و سریعتر باید یاد بگیری

    موفق باشی
    سلام واقعا ممنون از راهنماییتون
    بله وقتی به رفتارام نگاه میکنم خب واقعا منم خطا داشتم من توی یه شرایطی قرار گرفتم و رفتم جلو الان دارم تازه نگاه میکنم که چه کردم با خودم و زندگیم من روزای اول آشناییمون یادمه به شخصیت و موقعیت شغلیم واقعا غبطه میخورد حالا من جا عوض شده من اعتمادبه نفس رو دو دستی تقدیمش کردم حالا خودم محتاج اعتمادبه نفس شدم من میخوام از اول بسازم اما الان یک ماه شده از کار میام با کسی حرف نمیزنم کارم شده فکر فقط هر روز دیر سرکار میرسم و هرروز به خودم میگم بسه اون لعنتی ارزش فکر کردن نداره اما هنوز یه چیزایی ازش تو زندگیمه مثلا ما یه حساب بانکی مشترک داریم که همینجور مونده دیروز به دوستم میگم چیکار کنم بهش بگم بیا مسدود کنیم میگه نه تو الان بگی فکر میکنه میخوای منت بکشی و ببینیش خب نمیتونم اینارو باز بذارم بمونه چند ماه بعد که شرایطم بهترشد پیگیری کنم بعد دوباره برای خودم سخته باور کنید من بایه احساس پاک به یکی که سه ترم مشروط شده بود و هنوز بعد از شش سال لیسانس نگرفتنه بود زندگی دادم اما قدرت بازسازی خودمو از دست دادم

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22510
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با افکار پریشان بعد از جدایی چکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط barana.A نمایش پست ها
    سلام عزیزم
    منم همچین مشکلی دارم اما فعلا دستبه کار نشدم
    اما میخوام استارتشو بزنم
    ببین..یک چیزی بهت میگم که خودتم میدونی درسته،با توصیفاتی که تو از شخصیت خودت و اون پسر گفتی باید با اطمینان بهت بگم اون تازمش نمیکرد تو باید تمومش میکردی...و شاید یک روزی اینکارو انجام میدادی که دیگه دیر شده بود....ما دخترا زیادی احساسانتی هستیم.....شما به درد هم نمخوردید...میدونم وقتی یاد خاطرات گذشته و خوبت میافتی با خودت فکر می کنی شاید با هم زندگی خوبی میداشتین....اما عزیزم تو با هر کس دیگه ای هم بودی مسلما خاطرات خوب با هم داشتین و این دلیل نمیشه که تو با همه ی اونا خوشخت میشدی
    تو یک دختر عاقل و بالغی تمرکزت رو روی کارت بزار و خودت خوتو دوس داشته باش و به خودت کمک کن که بعدها اگه با فکر کردن به این شکست حس بدی ب خودت پیدا کردی با فک کردن به اینکه بعدش من تونسم خودمو نجات بدم به خودت افتخار کنی
    همین روزاس که منمم باید همین کارو انجام بدم
    دوست دارم عزیزم
    سلام بارانای عزیز
    مرسی بابت راهنماییت از خدا برای هر دومون میخوام که این روزا زود بگذره فقط من میخوام قوی باشم ولی من یه شخصیت بدی که دارم اینه که زود وابسته شرایط احساسی شدم و واقعا دیدی نداشتم اصلا من پیچیده به دیگران،نگاه نمیکنم و این بد هست که نمیتونم به دیگران از زاویه بد هم نگاه کنم همیشه بازخواست میکنم که نکنه مشکل منم واقعا همیشه جواب خوبیهام یک صورت پر از اشک بود اون حتی گریه های من براش عادی بود ولی من هنوز آدمای اطرافم رو نمیشناسم که چه جوری باهاشون رفتار کنم

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2015
    شماره عضویت
    21732
    نوشته ها
    115
    تشکـر
    14
    تشکر شده 225 بار در 86 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : با افکار پریشان بعد از جدایی چکار کنم

    نقل قول نوشته اصلی توسط arezoo.sun نمایش پست ها
    سلام واقعا ممنون از راهنماییتون
    بله وقتی به رفتارام نگاه میکنم خب واقعا منم خطا داشتم من توی یه شرایطی قرار گرفتم و رفتم جلو الان دارم تازه نگاه میکنم که چه کردم با خودم و زندگیم من روزای اول آشناییمون یادمه به شخصیت و موقعیت شغلیم واقعا غبطه میخورد حالا من جا عوض شده من اعتمادبه نفس رو دو دستی تقدیمش کردم حالا خودم محتاج اعتمادبه نفس شدم من میخوام از اول بسازم اما الان یک ماه شده از کار میام با کسی حرف نمیزنم کارم شده فکر فقط هر روز دیر سرکار میرسم و هرروز به خودم میگم بسه اون لعنتی ارزش فکر کردن نداره اما هنوز یه چیزایی ازش تو زندگیمه مثلا ما یه حساب بانکی مشترک داریم که همینجور مونده دیروز به دوستم میگم چیکار کنم بهش بگم بیا مسدود کنیم میگه نه تو الان بگی فکر میکنه میخوای منت بکشی و ببینیش خب نمیتونم اینارو باز بذارم بمونه چند ماه بعد که شرایطم بهترشد پیگیری کنم بعد دوباره برای خودم سخته باور کنید من بایه احساس پاک به یکی که سه ترم مشروط شده بود و هنوز بعد از شش سال لیسانس نگرفتنه بود زندگی دادم اما قدرت بازسازی خودمو از دست دادم

    اصلا نگران نباش
    به راحتی میتونی باهاش کنار بیای
    فقط بهت پیشنهاد میدم از بیرون به خودت نگاه کن
    و به خودت مشورت بده
    این هم شعارت باشه « این هم بگذرد»
    یه مدت کمی که بگذره به همه این حرفها که الان میزنی فقط و فقط به عنوان یه خاطره
    نگاه میکنی که دیگه تو زندگیت اثری هم ندارن
    دوستایی که اینجان هم کمکت میکنن تا راحت تر این دوره رو بگذرونی

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2015
    شماره عضویت
    22825
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : با افکار پریشان بعد از جدایی چکار کنم

    منم مثل تو استارتشو زدم
    ب قول تو صورت پر از اشک من براش عادیه ...با اینکه خیلی از اشتباهات ازجانب اون بوده بازهم در نهایت این من بودم ک ازش عذر خواهی کردم
    با همه ی اخلاقای بدش ساختم....اما باز هم همشه طلب کار بود
    همه ی وسایلی که به نحوی به اون برمیگشت رو ب یکی از دوستام سپردم
    این ده شب می تونیم از امام حسین بخوایم که خودش بهمون توان بده، من که از خودم توانی ندارم

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-13-2021, 11:35 PM
  2. 25 نکته طلایی برای رسیدن به وزن رویایی
    توسط mahsa42 در انجمن نکات تغذیه ای
    پاسخ: 4
    آخرين نوشته: 03-27-2015, 10:26 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد