سلام بازم مثل همیشه ازتن کمک میخوامهمیشه تو فکر خونوادم یه ءدم عصبی و بد اخلاق بودم که گنده اخلاقشولی جالب اینجاست که دوستام و معلم هام این نظررو ندارنانقدر خونوادم این رو گفتن که کله فامیل و اشنا تنها تعریفی که ازم دارن اینه که من بد خلقمولی خداشاهده اینجور نیست همیشه بعد از ایننکه اعصاب مادرم خورد میشه بیشتر رو من خالی میکنه تا برادرم اگه بارون بیاد تقصیر منهاگه ظرف بشکنه تقصیر منهاگه ارباب رجوع اخلاقش بد باشه تقصیر منه ...خسته شدم دیگه بعضی وقتا دلم انقدر ازشون میگیره که میرم تو اتاق و به حال خودم و تنهاییم و اینکه هیچکس حرفام و نمیفهمه زار میزنماگرم بهشون چیزی بگم همه و برمیگردونن ب اینکه (ما توی زندگیت چیزی واست کم نذاشتیم)برادرمم ازین موقعیت استفاده میکنه و اذیتم میکنهمامان میگه برادرت یه پسره اگه باش بدرفتاری شه فردا پس فردا میره پی دختر مردمانقده فکر پسرشونن که از دخترشون غافل شدنحتی دیگه دوتا جمله محبت آمیز هم بگید دلم و شاد کردیدمرسی که گوش دادید به حرفهام...