نمایش نتایج: از 1 به 11 از 11

موضوع: بی اعتمادی به دیگران

1318
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35552
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    3
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    Unhappy بی اعتمادی به دیگران

    با عرض سلام
    پسری هستم 18 ساله از لحاظ روحی شرایط مناسبی ندارم از خانواده ام کاملا متنفّر هستم چون به هیچ کدومشون اعتماد ندارم و هیچ یک از حرفایی که میزنن را قبول ندارم همش دروغ میگن لاف میزنن و ... من اصلا خوشم نمیاد با هیچ یک از افراد خانواده ام رابطه خوبی ندارم و حرف نمیزنم اصلا انگار بالاجبار داریم کنار هم زندگی میکنیم پدر جانباز و روانی و معتادی دارم که خیلی بی منطقه و بد اخلاقه و ظلم زیادی به ما کرده خلاصه خانواده بیخودی دارم خواهرم به خاطر همین مشکلات مجبور شد که با پسر خاله ی فلانم بدون هیچ علاقه ازدواج کنه که الان هم رفتن ترکیه خواهری که همه رو اسمش قسم میخوردن و عرفانی بود الان در کشور غریبه دارد بی حجاب شده و از دین اسلام خارج شده و زندگی می کنه بگذریم من الان شدیدا به خود کشی فکر می کنم و اصلا نمیتونم خودمو قانع کنم که راه درستی نیست و مشکلات حل میشه اصلا تمرکزی روی درس و اینجور کارا ندارم و با خانواده ام رابطه بدی دارم حتی حاضر نیستم که با اونا سر یک سفره غذا بخورم چند سال پیش یک تصمیم گرفتم خود کشی کنم که چند تا قرص ریختم توی یک بطری آب و خوردم که فقط حالم بد شد ولی زنده ماندم الان دیگه آنقدر به خودکشی فکر میکنم که دیگه این چند امتحان پایان ترم رو نرفتم امتحان بدم گفتم من که خودکشی میکنم چه فرقی داره درس بخوانم یا نخوانم البته هوش و حافظه خوبی دارم ولی اصلا نمیتونم درس هم بخوانم فقط تنها کاری که فعلا میکنیم خودمو با بازی و اینجور چیز ها سر گرم کردم که فایده نداره و بازم بعضی وقت ها به خودم آسیب میزنم مثلا یا غذا نمیخورم یا استمنا میکنم تا اروم شم البته از اینکار خوشم نمیاد و ادمو اروم میکنه دیگه تحمل ندارم میخوام خودکشی کنم گفتم شاید راهی برای خلاصی از این وضعیت باشه چون این دنیا که خیری ندیدم با خود کشی اون دنیا هم از دستم میره . شرمنده اگه تایپیک تکراری و یا بد نوشته ام اصلا حوصله و اعصاب ندارم.

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8594
    نوشته ها
    1,659
    تشکـر
    74
    تشکر شده 1,314 بار در 743 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : خود کشی خوبه ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Amiroo نمایش پست ها
    با عرض سلام
    پسری هستم 18 ساله از لحاظ روحی شرایط مناسبی ندارم از خانواده ام کاملا متنفّر هستم چون به هیچ کدومشون اعتماد ندارم و هیچ یک از حرفایی که میزنن را قبول ندارم همش دروغ میگن لاف میزنن و ... من اصلا خوشم نمیاد با هیچ یک از افراد خانواده ام رابطه خوبی ندارم و حرف نمیزنم اصلا انگار بالاجبار داریم کنار هم زندگی میکنیم پدر جانباز و روانی و معتادی دارم که خیلی بی منطقه و بد اخلاقه و ظلم زیادی به ما کرده خلاصه خانواده بیخودی دارم خواهرم به خاطر همین مشکلات مجبور شد که با پسر خاله ی فلانم بدون هیچ علاقه ازدواج کنه که الان هم رفتن ترکیه خواهری که همه رو اسمش قسم میخوردن و عرفانی بود الان در کشور غریبه دارد بی حجاب شده و از دین اسلام خارج شده و زندگی می کنه بگذریم من الان شدیدا به خود کشی فکر می کنم و اصلا نمیتونم خودمو قانع کنم که راه درستی نیست و مشکلات حل میشه اصلا تمرکزی روی درس و اینجور کارا ندارم و با خانواده ام رابطه بدی دارم حتی حاضر نیستم که با اونا سر یک سفره غذا بخورم چند سال پیش یک تصمیم گرفتم خود کشی کنم که چند تا قرص ریختم توی یک بطری آب و خوردم که فقط حالم بد شد ولی زنده ماندم الان دیگه آنقدر به خودکشی فکر میکنم که دیگه این چند امتحان پایان ترم رو نرفتم امتحان بدم گفتم من که خودکشی میکنم چه فرقی داره درس بخوانم یا نخوانم البته هوش و حافظه خوبی دارم ولی اصلا نمیتونم درس هم بخوانم فقط تنها کاری که فعلا میکنیم خودمو با بازی و اینجور چیز ها سر گرم کردم که فایده نداره و بازم بعضی وقت ها به خودم آسیب میزنم مثلا یا غذا نمیخورم یا استمنا میکنم تا اروم شم البته از اینکار خوشم نمیاد و ادمو اروم میکنه دیگه تحمل ندارم میخوام خودکشی کنم گفتم شاید راهی برای خلاصی از این وضعیت باشه چون این دنیا که خیری ندیدم با خود کشی اون دنیا هم از دستم میره!!!!!!!! . شرمنده اگه تایپیک تکراری و یا بد نوشته ام اصلا حوصله و اعصاب ندارم.
    سلام

    مطلبت رو خواندم عزیز, متاسفم که خانواده نتونستن حمایتت کنن و پدر جانبازن و........ !!!

    ولی خوب زندگی ادامه داره پس باید زندگی کرد و جنگید

    پرسیده بودی چه باید کرد و راهی هست!!؟؟

    بله حتما هست. مشاوره+ دارو

    موفق باشید

    سپاس

    دکتر
    امضای ایشان
    وقتی که بدن فیزیکی بیمار شد باید به پزشک رجوع کرد

    و وقتی که بدن روانی مجروح و بیمار شد باید به روانشناس رجوع کرد

  3. 2 کاربران زیر از شهرام2014 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خود کشی خوبه ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2020 نمایش پست ها
    درود
    سلام لطفا اددیت کنید نوشته هاتونو

    اگر خودکشی کار درستی بود خودتون تاحالا انجامش داده بودید و مراقب حرفهایی که به بقیه میزنید باشید

    چون ممکنه کلمه به کلمتون اینجا مسیر زندگی آدمهارو تغییر بده

    ممنون!
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : بی اعتمادی به دیگران

    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    دفتر قیطریه:
    ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
    اگر چه انسان‌ها اختیار خودکشی دارند و می‌توانند خودکشی کنند، اما نکته اینجاست که آنقدر به دروغ دم از "دموکراسی" و "اختیار" انسان زده‌اند، که آدمی ناخودآگاه احساس می‌کند که باید "خدا" باشد؛ یعنی مالک و مختار بر هر چیزی و هر کاری؛ و کسی هم نباید بپرسد: چرا چنین کردی؟! در صورتی که انسان فقط یک مخلوق است؛ منتهی مخلوقی با استعدادهای بسیار برای رشد، کمال و "شدن". از جمله این استعدادها برای کمال، یا بهترین بگوییم "اسمای الهی" که در او تجلی یافته است، همین "اختیار" است. نه ملائک، نه حیوانات، نه نباتات و نه جامدات و نه اجنّه، هیچ کدام از شدت این "کمال"، مانند انسان برخوردار نیستند.
    اما مگر "اختیار" ما چقدر است؟ نگاه به عالم خلقت کنید تا به محدوده‌ی اختیار انسان پی‌ببرید. انسان چه چیزی را می‌تواند خلق کند که مالک و مختار آن باشد؟ به چه چیزی می‌تواند جان "روح" دهد، تا مالک و مختار آن باشد؟ اگر همه دانشمندان جمع شوند، حتی یک مگس را نیز نمی‌توانند خلق کنند و جان ببخشند. خداوند متعال فرمود، یک مثال می‌آورم که به آن گوش کنید؛ پس گوش کنید:
    «يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ» (الحج، 73)
    ترجمه: اى مردم، مَثَلى زده شد. پس بدان گوش فرا دهيد: كسانى را كه جز خدا مى‏خوانيد هرگز [حتى‏] مگسى نمى‏آفرينند، هر چند براى [آفريدن‏] آن اجتماع كنند، و اگر آن مگس چيزى از آنان بربايد نمى‏توانند آن را بازپس گيرند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.
    الف – انسان اختیار دارد و می‌تواند خودکُشی کند، اما نزد پروردگار منّان گناهی نابخشودنی است، چرا که هم "قتل نفس" انجام داده و یک نفر را کشته و هم این کار را به خاطر "ناامیدی از فضل و رحمت پروردگار" انجام داده که گناهی نابخشودنی است و هم به حکمت خلقت خود دهن کجی کرده است و هم به جامعه‌ی بشری لطمه و خسارت زده است و ... .
    وقتی کسی از فضل و رحمت خدا ناامید می‌شود، در واقع فضل و رحمت واسعه‌ی او را رد و تکذیب کرده است و این افترا، نسبت دروغ و گناه بزرگی است.
    ب – درست برعکس آن چه القا می‌کنند، انسان به هیچ وجهی "مالک" خودش نیست که تصمیم بگیرد بماند و یا به زندگی خودش در این دنیا پایان دهد. زمین و آسمان و هر چه در آنهاست، مِلک و مُلک خداست.
    «لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (المائده، 120)
    ترجمه: ملكيّت حقيقى و حاكميّت آسمان‏ها و اين زمين و آنچه در آنهاست از آن خداست.
    و البته زیبایی و ارزش وجود و زندگی نیزدر این است که انسان بداند، مالِ خداست، نه مال هیچ کسی دیگری، حتی خودش.
    علل اصلی میل به خودکشی:
    میل یا اقدام به خودکشی علل ظاهری بسیاری دارد، برای هر کس ممکن است علت متفاوتی وجود داشته باشد، اما اگر ریشه‌یابی کنیم، معلوم می‌شود که دو علت، ریشه و اصل این تصمیم مأیوسانه و نابخردانه می‌باشد:
    اول – نرسیدن به آمال و آرزوهای دنیایی: بشر آرزوها و آمالی دارد که وقتی نه تنها به آنها نمی‌رسد، بلکه هر روز احساس می‌کند که دورتر شده و تحقق آنها بعیدتر شده است، احساس "ناامیدی" و "پوچی" می‌کند.
    این حالت برای انسان هوشیار و بصیر، بسیار خوب است؛ چرا که می‌فهمد این دنیا دارِ بقا نیست و همه چیز در آن "فانی" است. پس می‌فهمد که هیچ چیزی را نباید هدف نهایی و اوج آمال خود در نظر بگیرد؛ به هیچ چیزی نباید به عنوان معشوق حقیقی دل ببندد؛ و به هیچ چیزی نباید تعلق و وابستگی (بندگی) داشته باشد، به غیر از خداوند حی و باقی. "لا إله الا الله" یعنی همین.
    دوم – عدم شناخت و بالتبع ایمان به آخرت: چون نمی‌شناسد، گمان می‌کند که مثلاً "خودکشی" و یا حتی کسب و لذت حرام، او را راحت می‌کند! از غم‌ها و گرفتاری‌ها رهانیده و به او آسایش و آرامش می‌بخشد. اما اگر بداند، بفهمد و ایمان بیاورد که چنین نیست و نظام حکیمانه‌ی خلقت و بالتبع تولد، حیات، زندگی، مرگ، پس از مرگ و بالاخره "قیامت"، بسیار وسیع‌تر و جدی‌تر از این است که او تصور داشته، به هیچ وجه و در هیچ مشکلی، به فکر انتحار (خودکشی) نمی‌افتد.
    عشق و امید، تنها عامل بازدارنده:
    اگر عشق و امید وصال معشوق نباشد، زندگی پوچ می‌شود و انسان بدون نیاز به خودکشی، می‌میرد.
    هیچ عاملی در این عالم هستی، قدرتمندتر از "محبت و عشق" نیست. ندیدید حتی عشق‌های مجازی و موفقیت و یا شکست در آنها چه به روز انسان می‌آورد؟ آیا همه تلاش‌های آدمیان برای "رسیدن" نیست؟ آیا اغلب خودکشی‌ها به خاطر شکست در عشق نیست؟ حال یا عشق به یک فرد (مرد یا زن)، یا عشق به سایر مظاهر دنیا.
    خداوند متعال در کلام وحی می‌فرماید: برخی از انسان‌های چیزهای دیگری را به جای خدا می‌گذارند و همه محبت‌شان را به آن اختصاص می‌دهند، محبتی عین محبت و دوست داشتن خدا – سپس ادامه می‌دهد که اما شدت و نقطه اوج عشق مؤمنین خداست (البقره، 165).
    مشکل ما انسان‌ها این است که چون خودمان زیاد خدا را نشناخته و دوست نداریم، گمان می‌کنیم که او نیز ما را دوست ندارد (البته این القای شیاطین انس و جن است)، لذا احساس تنهایی و بیهودگی می‌کنیم. انسان دوست دارد که دوست بدارد و دوست داشته شود.
    اما، غافلیم از این که خداوند منّان، مخلوق خود را خیلی دوست دارد و اگر دوست نمی‌داشت خلق نمی‌کرد و حتی اگر بنده‌ی گناه‌کارش را دوست نمی‌داشت، به او فرصت بازگشت و وعده‌ی حتمی بخشش نمی‌داد.
    در حدیث قدسی فرموده است: «بنده‌ی من! به حقی که بر من داری، دوستت دارم، پس به حقی که بر گردنت دارم، دوستم داشته باش.» (کتاب لقاء الله)
    در کلام خود (قرآن کریم) می‌فرماید: من خیلی به تو نزدیک هستم، پس تو خودت را از من دور نکن. بیا با خالق خودت، رابطه‌ی دوستانه و عاشقانه برقرار کن. من به تو نزدیک می‌شوم، اجابتت می‌کنم – تو هم به من نزدیک شو و مرا اجابت کن. و البته این اجابت ما به نفع خودمان است.
    «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» (البقره، 186)
    ترجمه: و چون بندگان من از تو درباره من بپرسند (بگو كه) من حتما (به همه) نزديكم، دعاى دعاكننده را هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى‏كنم، پس دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند، شايد كه راه يابند.
    اگر انسان خدا را دوست داشته باشد و عاشق او باشد، مایل است که به لقای محبوبش برسد، لذا با عبادت و اطاعت از او، سعی می‌کند که سالم، موفق و روسفید به این دیدار نایل گردد و به فضل و کرم او نیز به وصال می‌رسد.
    اگر انسان خدا را دوست نداشته باشد، این عشق فطری را به غیر خدا اختصاص می‌دهد و غیر او همه چیز فانی است، پس احساس ورشکستی، غبن و ناامیدی به انسان دست می‌دهد.
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  6. کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2017
    شماره عضویت
    35552
    نوشته ها
    2
    تشکـر
    3
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : بی اعتمادی به دیگران

    نقل قول نوشته اصلی توسط farokh نمایش پست ها
    در این مورد میتونید با متخصصین کانون مشاوران ایران، مشاوره تلفنی/تخصصی داشته باشید
    دفتر قیطریه:
    ۰۲۱-۲۲۶۸۹۵۵۸ خط ویژه
    اگر چه انسان‌ها اختیار خودکشی دارند و می‌توانند خودکشی کنند، اما نکته اینجاست که آنقدر به دروغ دم از "دموکراسی" و "اختیار" انسان زده‌اند، که آدمی ناخودآگاه احساس می‌کند که باید "خدا" باشد؛ یعنی مالک و مختار بر هر چیزی و هر کاری؛ و کسی هم نباید بپرسد: چرا چنین کردی؟! در صورتی که انسان فقط یک مخلوق است؛ منتهی مخلوقی با استعدادهای بسیار برای رشد، کمال و "شدن". از جمله این استعدادها برای کمال، یا بهترین بگوییم "اسمای الهی" که در او تجلی یافته است، همین "اختیار" است. نه ملائک، نه حیوانات، نه نباتات و نه جامدات و نه اجنّه، هیچ کدام از شدت این "کمال"، مانند انسان برخوردار نیستند.
    اما مگر "اختیار" ما چقدر است؟ نگاه به عالم خلقت کنید تا به محدوده‌ی اختیار انسان پی‌ببرید. انسان چه چیزی را می‌تواند خلق کند که مالک و مختار آن باشد؟ به چه چیزی می‌تواند جان "روح" دهد، تا مالک و مختار آن باشد؟ اگر همه دانشمندان جمع شوند، حتی یک مگس را نیز نمی‌توانند خلق کنند و جان ببخشند. خداوند متعال فرمود، یک مثال می‌آورم که به آن گوش کنید؛ پس گوش کنید:
    «يَا أَيُّهَا النَّاسُ ضُرِبَ مَثَلٌ فَاسْتَمِعُوا لَهُ إِنَّ الَّذِينَ تَدْعُونَ مِن دُونِ اللَّهِ لَن يَخْلُقُوا ذُبَابًا وَلَوِ اجْتَمَعُوا لَهُ وَإِن يَسْلُبْهُمُ الذُّبَابُ شَيْئًا لَّا يَسْتَنقِذُوهُ مِنْهُ ضَعُفَ الطَّالِبُ وَالْمَطْلُوبُ» (الحج، 73)
    ترجمه: اى مردم، مَثَلى زده شد. پس بدان گوش فرا دهيد: كسانى را كه جز خدا مى‏خوانيد هرگز [حتى‏] مگسى نمى‏آفرينند، هر چند براى [آفريدن‏] آن اجتماع كنند، و اگر آن مگس چيزى از آنان بربايد نمى‏توانند آن را بازپس گيرند. طالب و مطلوب هر دو ناتوانند.
    الف – انسان اختیار دارد و می‌تواند خودکُشی کند، اما نزد پروردگار منّان گناهی نابخشودنی است، چرا که هم "قتل نفس" انجام داده و یک نفر را کشته و هم این کار را به خاطر "ناامیدی از فضل و رحمت پروردگار" انجام داده که گناهی نابخشودنی است و هم به حکمت خلقت خود دهن کجی کرده است و هم به جامعه‌ی بشری لطمه و خسارت زده است و ... .
    وقتی کسی از فضل و رحمت خدا ناامید می‌شود، در واقع فضل و رحمت واسعه‌ی او را رد و تکذیب کرده است و این افترا، نسبت دروغ و گناه بزرگی است.
    ب – درست برعکس آن چه القا می‌کنند، انسان به هیچ وجهی "مالک" خودش نیست که تصمیم بگیرد بماند و یا به زندگی خودش در این دنیا پایان دهد. زمین و آسمان و هر چه در آنهاست، مِلک و مُلک خداست.
    «لِلّهِ مُلْكُ السَّمَاوَاتِ وَالأَرْضِ وَمَا فِيهِنَّ وَهُوَ عَلَى كُلِّ شَيْءٍ قَدِيرٌ» (المائده، 120)
    ترجمه: ملكيّت حقيقى و حاكميّت آسمان‏ها و اين زمين و آنچه در آنهاست از آن خداست.
    و البته زیبایی و ارزش وجود و زندگی نیزدر این است که انسان بداند، مالِ خداست، نه مال هیچ کسی دیگری، حتی خودش.
    علل اصلی میل به خودکشی:
    میل یا اقدام به خودکشی علل ظاهری بسیاری دارد، برای هر کس ممکن است علت متفاوتی وجود داشته باشد، اما اگر ریشه‌یابی کنیم، معلوم می‌شود که دو علت، ریشه و اصل این تصمیم مأیوسانه و نابخردانه می‌باشد:
    اول – نرسیدن به آمال و آرزوهای دنیایی: بشر آرزوها و آمالی دارد که وقتی نه تنها به آنها نمی‌رسد، بلکه هر روز احساس می‌کند که دورتر شده و تحقق آنها بعیدتر شده است، احساس "ناامیدی" و "پوچی" می‌کند.
    این حالت برای انسان هوشیار و بصیر، بسیار خوب است؛ چرا که می‌فهمد این دنیا دارِ بقا نیست و همه چیز در آن "فانی" است. پس می‌فهمد که هیچ چیزی را نباید هدف نهایی و اوج آمال خود در نظر بگیرد؛ به هیچ چیزی نباید به عنوان معشوق حقیقی دل ببندد؛ و به هیچ چیزی نباید تعلق و وابستگی (بندگی) داشته باشد، به غیر از خداوند حی و باقی. "لا إله الا الله" یعنی همین.
    دوم – عدم شناخت و بالتبع ایمان به آخرت: چون نمی‌شناسد، گمان می‌کند که مثلاً "خودکشی" و یا حتی کسب و لذت حرام، او را راحت می‌کند! از غم‌ها و گرفتاری‌ها رهانیده و به او آسایش و آرامش می‌بخشد. اما اگر بداند، بفهمد و ایمان بیاورد که چنین نیست و نظام حکیمانه‌ی خلقت و بالتبع تولد، حیات، زندگی، مرگ، پس از مرگ و بالاخره "قیامت"، بسیار وسیع‌تر و جدی‌تر از این است که او تصور داشته، به هیچ وجه و در هیچ مشکلی، به فکر انتحار (خودکشی) نمی‌افتد.
    عشق و امید، تنها عامل بازدارنده:
    اگر عشق و امید وصال معشوق نباشد، زندگی پوچ می‌شود و انسان بدون نیاز به خودکشی، می‌میرد.
    هیچ عاملی در این عالم هستی، قدرتمندتر از "محبت و عشق" نیست. ندیدید حتی عشق‌های مجازی و موفقیت و یا شکست در آنها چه به روز انسان می‌آورد؟ آیا همه تلاش‌های آدمیان برای "رسیدن" نیست؟ آیا اغلب خودکشی‌ها به خاطر شکست در عشق نیست؟ حال یا عشق به یک فرد (مرد یا زن)، یا عشق به سایر مظاهر دنیا.
    خداوند متعال در کلام وحی می‌فرماید: برخی از انسان‌های چیزهای دیگری را به جای خدا می‌گذارند و همه محبت‌شان را به آن اختصاص می‌دهند، محبتی عین محبت و دوست داشتن خدا – سپس ادامه می‌دهد که اما شدت و نقطه اوج عشق مؤمنین خداست (البقره، 165).
    مشکل ما انسان‌ها این است که چون خودمان زیاد خدا را نشناخته و دوست نداریم، گمان می‌کنیم که او نیز ما را دوست ندارد (البته این القای شیاطین انس و جن است)، لذا احساس تنهایی و بیهودگی می‌کنیم. انسان دوست دارد که دوست بدارد و دوست داشته شود.
    اما، غافلیم از این که خداوند منّان، مخلوق خود را خیلی دوست دارد و اگر دوست نمی‌داشت خلق نمی‌کرد و حتی اگر بنده‌ی گناه‌کارش را دوست نمی‌داشت، به او فرصت بازگشت و وعده‌ی حتمی بخشش نمی‌داد.
    در حدیث قدسی فرموده است: «بنده‌ی من! به حقی که بر من داری، دوستت دارم، پس به حقی که بر گردنت دارم، دوستم داشته باش.» (کتاب لقاء الله)
    در کلام خود (قرآن کریم) می‌فرماید: من خیلی به تو نزدیک هستم، پس تو خودت را از من دور نکن. بیا با خالق خودت، رابطه‌ی دوستانه و عاشقانه برقرار کن. من به تو نزدیک می‌شوم، اجابتت می‌کنم – تو هم به من نزدیک شو و مرا اجابت کن. و البته این اجابت ما به نفع خودمان است.
    «وَإِذَا سَأَلَكَ عِبَادِي عَنِّي فَإِنِّي قَرِيبٌ أُجِيبُ دَعْوَةَ الدَّاعِ إِذَا دَعَانِ فَلْيَسْتَجِيبُواْ لِي وَلْيُؤْمِنُواْ بِي لَعَلَّهُمْ يَرْشُدُونَ» (البقره، 186)
    ترجمه: و چون بندگان من از تو درباره من بپرسند (بگو كه) من حتما (به همه) نزديكم، دعاى دعاكننده را هنگامى كه مرا بخواند اجابت مى‏كنم، پس دعوت مرا بپذيرند و به من ايمان آورند، شايد كه راه يابند.
    اگر انسان خدا را دوست داشته باشد و عاشق او باشد، مایل است که به لقای محبوبش برسد، لذا با عبادت و اطاعت از او، سعی می‌کند که سالم، موفق و روسفید به این دیدار نایل گردد و به فضل و کرم او نیز به وصال می‌رسد.
    اگر انسان خدا را دوست نداشته باشد، این عشق فطری را به غیر خدا اختصاص می‌دهد و غیر او همه چیز فانی است، پس احساس ورشکستی، غبن و ناامیدی به انسان دست می‌دهد.
    ممنون از پاسخی که دادید.
    حق با شماست ، جدای از مشکلاتی که دارم ایمانم نسبت به خدا سست شده و از او نا امید شدم البته شرایتم جوریه که حتی به خودمم اهمیت نمیدم و به همه چیز بد بین شده ام مثلا با هیچ کسی رفیق نیستم یا اینکه اگه بخواهم مثلا از جایی به خونه برگردم سوار ماشین غریبه نمیشم چون میترسم و حتی وسواس فکری هم دارم مثلا اینکه وقتی از خونه میرم بیرون بر میگردم و دوباره در را چک میکنم ببینم بسته است یا نه یا کلا از فرط تنهایی و حرف نزدن با کسی با خودم زیاد حرف میزنم حتی شده ساعت ها با خودم توی اتاق حرف بزنم یا حتی بیرون از خونه که میرم با خودم زیاد حرف میزنم و این اصلا دستم خودم نیست ، مهمونی هم که میرم فقط یه گوشه تنها میشنم و...
    به هر حال بار ها به خودم گفتم که خدایی هست و من تنها نیستم ولی واقعا خدا که نمیتونه با من حرف بزنه وقتی که مشکلی دارم همیشه به خدا میگم و تا حالا هر مشکلی داشتم به کمک خدا خودم حل ش کردم و از کس دیگه ای کمک نگرفتم حتی تو بد ترین شرایط به خانواده ام نگفتم مثلا (یه بار رفته بودیم پارک ولی من هیچ دوست نداشتم پیش خانوادهام باشم اخر شب بود رفتم تو پارک یه دوری بزنم که یهو چند نفر با چاقو جلو مو گرفتن ... با اینکه بابام اون نزدیکا بود داد نزدم که کمکم کنه و از خدا خواستم کمکم کنه بعدش به سختی از دستشون فرار کردم ...)
    هیچ وقت تو مشکلاتم کسی نبود که کمکم کنه و همابتم کنه بجز خدا ولی الان یه چند وقتی اصلا انگار خداهم کمک نمیکنه کمک خدا جای خودشه و کمک انسان ها به هم جای خودش اینکه من تنهای بخواهم رو به روی مشکلاتم وایسم کار سختی و لی باید توی دنیا جنگید جنگیدن انگیزه و امید میخواد که من ندارم اونی که خدا همیشه کمکش میکرد پیامران و امامان بودن من نه امامم نه پیامبر نه اعتقاد و ایمان درست حسابی دارم فقط میدونم که خدایی هست کلا خانواده ی با ایمانی هم ندارم هرچی از دین به نفع شونه میگن هرچی هم به ضرر شونه نمیگن یا الکی توجیه میکنن و این باعث شده که من نسبت به این چیر ها بد بین بشم .
    لان سردرگم هستم که چکاری درسته و چه کاری غلط و اینک من بخواهم کاری هم بکنم نمیشه من نه میتونم طرز تفکر خودم نه اونا را تغییر بدم البته از همین ایه و حدیث ها هم هست که اگه کسی نمیتونه با پدر و مادرش زندگی کنه و بره و جدا زندگی کنه که در جامعه امروزی چنین کاری برای شخصی مثل من که تا حالا فقط تا سر کوچه بیشتر نرفتم کار نشدنی هست. خودشی هم نخواهم بکنم باید چکار کنم دوستی گفتن که پیش دکتر برم یا پیش روانشناس که اونجا هم ممکنه که حضور خانواده ام را بخواهند درصورتی که بابای من فکر نعوذبالله خداست و خودش مشاورو روانشناسه انقدر ردوغ دلنگ و لافو چرت و پرت سر هم میکنه که خودشم باورش شده و اصلا من تحمل زندگی کنار چنین فردی را ندارم . تا حالا اصلا نتوستم باهاش ارتباط برقرار کنم و حرف بزنم بعدش روانشناس چه کمکی میتونه بکنه به هر حال برای حل یه مساله باید به دوطرف قضیه نگاه کرد تا تونست را حل مناسبی را پیدا کرد.
    من واقعا نمیدونم دیگه باید چی بگم ولی از این مطمئم یا خودکشی را حل مناسبیه یا اینکه از این خانواده فرار کنم برم
    اقا فرخ نکات درستی را فرمودند اما ارزوی هر کسی اینکه حداقل دلش به یه چیز این دنیا خوش باشه.
    همین سایت هم من به زور پیدا کردم تا بتوانم مشکلم با یه نفر در میان بذارم و قبلا هم به ذهن خودم رسیده بود که برم پیش یه روانشناس ولی خوب از طرفی پولشو ندارم ازطرفی هم به این اسونیا نمیتونم به کسی اعتماد کنم و مشکلم رو بگم البته اینجاهم ناشناسم و گرنه همیجاهم چیزی نمی گفتم.
    به هرحال ممنون که کمکم میکند

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Apr 2017
    شماره عضویت
    34700
    نوشته ها
    1,062
    تشکـر
    842
    تشکر شده 530 بار در 398 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : بی اعتمادی به دیگران

    نقل قول نوشته اصلی توسط Amiroo نمایش پست ها
    با عرض سلام
    پسری هستم 18 ساله از لحاظ روحی شرایط مناسبی ندارم از خانواده ام کاملا متنفّر هستم چون به هیچ کدومشون اعتماد ندارم و هیچ یک از حرفایی که میزنن را قبول ندارم همش دروغ میگن لاف میزنن و ... من اصلا خوشم نمیاد با هیچ یک از افراد خانواده ام رابطه خوبی ندارم و حرف نمیزنم اصلا انگار بالاجبار داریم کنار هم زندگی میکنیم پدر جانباز و روانی و معتادی دارم که خیلی بی منطقه و بد اخلاقه و ظلم زیادی به ما کرده خلاصه خانواده بیخودی دارم خواهرم به خاطر همین مشکلات مجبور شد که با پسر خاله ی فلانم بدون هیچ علاقه ازدواج کنه که الان هم رفتن ترکیه خواهری که همه رو اسمش قسم میخوردن و عرفانی بود الان در کشور غریبه دارد بی حجاب شده و از دین اسلام خارج شده و زندگی می کنه بگذریم من الان شدیدا به خود کشی فکر می کنم و اصلا نمیتونم خودمو قانع کنم که راه درستی نیست و مشکلات حل میشه اصلا تمرکزی روی درس و اینجور کارا ندارم و با خانواده ام رابطه بدی دارم حتی حاضر نیستم که با اونا سر یک سفره غذا بخورم چند سال پیش یک تصمیم گرفتم خود کشی کنم که چند تا قرص ریختم توی یک بطری آب و خوردم که فقط حالم بد شد ولی زنده ماندم الان دیگه آنقدر به خودکشی فکر میکنم که دیگه این چند امتحان پایان ترم رو نرفتم امتحان بدم گفتم من که خودکشی میکنم چه فرقی داره درس بخوانم یا نخوانم البته هوش و حافظه خوبی دارم ولی اصلا نمیتونم درس هم بخوانم فقط تنها کاری که فعلا میکنیم خودمو با بازی و اینجور چیز ها سر گرم کردم که فایده نداره و بازم بعضی وقت ها به خودم آسیب میزنم مثلا یا غذا نمیخورم یا استمنا میکنم تا اروم شم البته از اینکار خوشم نمیاد و ادمو اروم میکنه دیگه تحمل ندارم میخوام خودکشی کنم گفتم شاید راهی برای خلاصی از این وضعیت باشه چون این دنیا که خیری ندیدم با خود کشی اون دنیا هم از دستم میره . شرمنده اگه تایپیک تکراری و یا بد نوشته ام اصلا حوصله و اعصاب ندارم.
    پیش روانشناس برید شرط کنید خونواده مطلع نشن

    روانشناس دلیلهای وسواس ، بی اعتمادی ، افسردگی و دیگر حالات شما رو بهتون میگه ( اینکه کدوم رفتارهای اطراغیان باعث ایجاد چه مسائلی در شما شده ) و روش مقابله صحیح رو هم با توجه اون میگه
    اما توجه داشته باشید چندین جلسه زمان میبره
    امضای ایشان
    من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم


    برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:

    به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
    نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.


  9. کاربران زیر از آرش67 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خود کشی خوبه ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2020 نمایش پست ها
    درود
    البته صحیح نمیدانم این بحث ها را در تاپیک بکنم چون مغایر با قانون سایت است پس صرفا به صورت مختصر پاسخ حضرت عالی را میدهم,بله خودم دوبار خوکشی کردم که البته از شانس بدم زنده ماندم و الان هم به فکر سومیش هستم اما اینبار با فکر و اندیشه و برنامه ریزی و نه از سر احساسات , حق به جانب شماست خودکشی از روی احساسات غلط است ولی من صرفا تاپیک را دیدم که نوشته بود خودکشی خوب است؟ من هم پاسخ دادم.
    ببینید اصولا افرادی که به این درجه میرسند (خودم را میگویم) دیگر قرص دوا دکتر گواه بهبودشان نیست , ببینید گیرم شخصی در خانواده فقیریست, خوب این از سر نداری به فکر خودکشی میوفتد خب اگر شما جلویش را بگیری نهایت چندوقت دوام میاورد باز برمیگردد به سر پله اولش چون شرایطش این طور اقتضا میکند.
    اینطور که من از ایشان خواندم ایشان مقصر مشکلاتشان نیستند و از طرفی این بلا (اعتیاد) از بیرون وارد خانه شده...
    این هم که گفتم اگر صحیح میداند انجام بدهد خب منطقیست , مگر زور است زنده ماندن؟
    اما اگر از سر احساسات باشد بله غلط است , باید استارتر تاپیک بیاید بگوید از سر احساسات حرف زده یا منطق اگر از سر احساسات بود حق به جانب شماست و کامنتم را کلا حذف خواهم کرد.
    پدرم همیشه یه حرف خوبی میزنن

    میگن آدمهایی با هوش پایین به یه سنی که میرسن فکر میکنن دیگه هرچقدر

    اطلاعات پیدا کردن بسته و دیگه کامل در مغزشون رو میبندن و باقی عمرشون رو باهمون اطلاعات اندک سر میکنن.

    همجا دیدم هرچیزیرو به بحث میکشونیدو کلا سعی دارید نظر خودتون به کرسی بکشونید اصلا سعی نمیکنید بیشتر

    بخونیدو بدونید شاید 1% حق با شما نباشه ما پروفسورها و دانشمندامونم حتی گاهی عقاید قدیمشونو نقد میکنن ولی شما نه!!


    دوست ندارم وارد بحث باهاتون بشم و کلا از بحث خوشم نمیاد چون علاقه ای ندارم نظرمو بزور به کسی تحمیل کنم

    فقط یه جمله میگم

    اگر در کودکی بدبخت و بیچاره و بی پول هستیم تقصیر ما نیست اما اگر در جوونی و میانسالی بی پول موندیم تقصیر خودمونه

    مشکلات خودتون تقصیر کسی نندازید این شمایید که برای رسیدن به آرزوهاتو سعی نمیکنید

    امیدوارم اینبارم موفق به خودکشی نشیدو بجاش بفهمید تماما در اشتباه هستید.
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خود کشی خوبه ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2020 نمایش پست ها
    درود
    بله هوش من پایین است به نکته خوبی اشاره کردید , شاید یکی از همین عللی که موجب شده من هم ناامید باشم همین هوش کم من باشه , و اما راستش نمیدانم اینکه دیگر هوش من کم است تقصیر خودم بوده یا نه؟
    شاید به قول شما قد کوتاهی بنده , زیبا نبودن بنده , هوش کم بنده و همچنین بدنیا آمدن بنده در خانواده ایی ضعیف از لحاظ مالی همه و همه اش تقصیر من بوده.
    بله حرف شما متین دیگر کلامی نیست, گویا جدیدا آدمها کلا با تقصیر بدنیا میایند نمیدانستم
    در مورد نقد هم با شما موافقم , و البته این نقد را دیگران پذیرا نیستند خودتان اگر آن دیگرانی که با من بحث میکنند را دیده باشید میفهمید.
    خوب آرزوی من هم مرگ است , نه اینکه از سر ولنگاری و خسته شدن باشد نه از سر ناچاریست , ای کاش لااقل خودتان را جای من نمیگذاشتید و نمیگفتید شرایطت تقصیر خودت است ای کاش...
    حرفی نیست طبیعتا کسی که فکر میکند یک فلج تمام و کمال 100% نمیتواند برنده مسابقه دو شود تقصیر خودش است نمیتواند حرفش درست باشد "حتی 1%"
    ممنونم پاسخ دادید.
    امیر شما فلجی؟؟؟؟؟ مغز نداری یا دست و پا نداری یا قطع نخاعی؟
    چقدر تو ناشکری پسر!
    همین وقتی رو که صرف افکار منفی و بازخوردش به اطرافیان میکنی نصفش رو روی خودت کار میکردی الان فرم دیگه ای زندگی میکردی
    یه کم فکر کن ببین چه چیزهایی داری که دیگران ندارند. عجبا

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19153
    نوشته ها
    2,540
    تشکـر
    1,726
    تشکر شده 5,759 بار در 1,860 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : خود کشی خوبه ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2020 نمایش پست ها
    درود
    بله هوش من پایین است به نکته خوبی اشاره کردید , شاید یکی از همین عللی که موجب شده من هم ناامید باشم همین هوش کم من باشه , و اما راستش نمیدانم اینکه دیگر هوش من کم است تقصیر خودم بوده یا نه؟
    شاید به قول شما قد کوتاهی بنده , زیبا نبودن بنده , هوش کم بنده و همچنین بدنیا آمدن بنده در خانواده ایی ضعیف از لحاظ مالی همه و همه اش تقصیر من بوده.
    بله حرف شما متین دیگر کلامی نیست, گویا جدیدا آدمها کلا با تقصیر بدنیا میایند نمیدانستم
    در مورد نقد هم با شما موافقم , و البته این نقد را دیگران پذیرا نیستند خودتان اگر آن دیگرانی که با من بحث میکنند را دیده باشید میفهمید.
    خوب آرزوی من هم مرگ است , نه اینکه از سر ولنگاری و خسته شدن باشد نه از سر ناچاریست , ای کاش لااقل خودتان را جای من نمیگذاشتید و نمیگفتید شرایطت تقصیر خودت است ای کاش...
    حرفی نیست طبیعتا کسی که فکر میکند یک فلج تمام و کمال 100% نمیتواند برنده مسابقه دو شود تقصیر خودش است نمیتواند حرفش درست باشد "حتی 1%"
    ممنونم پاسخ دادید.
    نه اتفاقا نظر من برعکس این بود

    من شمارو نمیشناسم ولی همین قد که صحبتهاتون رو خوندم (از طرز نوشتنتون ) مشخصه اهل مطالعه هستید

    و تعجب من اینجاست که شما با این هوش،استثنایی چرا استعدادتون رو تویه برنامه ریزی خودکشی دارید هدر میدید ؟

    حتما خیلی ها این حرفهای کلیشه ای رو بهت زدن ولی من با باور قلبی بهتون میگم شاید بشینه به دلتون

    نمیدونم خدارو باور دارید یا نه ولی من ایمان دارم خدا از ثروت زیبایی و هوش بین بندگانش به اندازه تقسیم کرده

    شاید کسی زیبا باشه اما از هوش و ثروت بی بهره شاید از هرکدام یکم داشته باشه و موارد مختلف

    شاید شما از ثروت و زیبایی بی بهره باشید(البته به گفته خودتون)ولی من اطمینان دارم از داشتن هوش و ذکاوت خیلی بهره بردید!!

    میدونید اقای امیر؟شما درد رو حس میکنید درد جامعه مشکلات مردمو حس میکنید فکر میکنید ادمی با ضریب هوشی پایین این درد

    رو حس میکرد ؟؟! نه نمیکرد و اصولا ادمهایی با ضریب هوشی متوسط خوشبخترن چون درد رو اونقدر که باید حس نمیکنن!

    همسر منم هوش بسیار بسیار فوق العاده ای داره و من فکر میکنم درد رو بیشتر از همه ما حس میکنه اینجاست که این هوش ازار دهنده میشه!!

    و اصولا ادمهای در سطح پایین جامعه (چه مالی چه زیبایی چه هوش) و ادمهای سطح بالا ( چه مالی چه زیبایی چه هوش) کمتر

    لذت میبرن از دنیا

    شاید اصلا حرفهام قبول نداشته باشید و مصمم راهتونو ادامه بدید

    ولی من ازتون می خوام سعی کنید ، زندگی سخته ولی با هوش خوبتون میتونید به جاهای خوبی برسید...

    خوشحالی و پیشرفت و تجدید تویه تصمیمتون رو براتون ارزو دارم از صمیم قلبم
    امضای ایشان
    آیا دوست دارید برای

    صلح جهانی کاری انجام دهید ؟

    به خانه بروید و به خانواده تان
    عشق بورزید


  13. کاربران زیر از سمیراه بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30886
    نوشته ها
    1,578
    تشکـر
    1,236
    تشکر شده 2,029 بار در 1,083 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : خود کشی خوبه ؟

    نقل قول نوشته اصلی توسط Aamir2020 نمایش پست ها
    درود
    خیر بزرگوار فلج نیستم مثالی بود که خدمت این بانو عارض شدم, اما بله مغز ندارم , یالااقل طی این دوران تحصیل به این باور رسیدم , از روی ناامیدی نیست شاید از روی بیست و اندی سال ته لیست بودن و نمرات کم گرفتن است , البته نه فقط مربوط به نمره و درس و مدرسه دانشگاه , موارد دیگر هم بوده (مثلا برخوردها و کارهای مختلف) باور کنید ما هم آن اوایل اینطوری "زهرمار" اخلاق و ناامید نبودیم , با تمام توان کار میکردیم و تلاش و همیشه هم با فضاحت تمام کارمان خراب میشد.فرقی نداشت کار آسان باشد یا سخت همیشه به بدترین وجه ممکن از دست میرفت.
    کم کم به این باور رسیدیم این زندگی ما یک سر تمام باخت است , آلبومی از باخت های کوچک بزرگ.دیگر باورمان شد همیشه آخرش فضاحت بار خواهد شد و این باور از یک حادثه و دو حادثه نبود بلکه مجموعه ایی از حوادث باعث شد سرانجام به اینجا برسیم.
    مثل یک کشتی که اول بادبانش شکست بعد دماغه و بعد عرشه و سرانجام سختی ها بدنه آن کشتی را هم متلاشی کرد و الان عملا شاید کف دریا غرق شده باشیم.
    خب این شرایط ما را به منفی بودن رساند , باور کنید منفی بودن ما را به این وضع نرساند.
    فکر کردیم , خب چیزی نداشتیم بجز یک کوله بار کمبود و شکست....البته بله یک چیزهایی داریم یک کپه قرص !


    فعلا کف دریا غرف نشدی داری نفس میکشی همین که سوراخ کشتی رو گرفتی غرق نشه یعنی امید به زندگی یعنی توانایی
    همه شکست میخورند شما استثنا نیستی.. مهم اینه بعد از شکست چطوری روی پا قرار بگیریم همان نحوه رو پا شدن هم مهمه یکی کج وامیسته یکی با قامت خمیده یکی راست و محکم
    درضمن در موفقیت طبق یافته های علمی و پژوهشی و تحقیقی 70 درصد پشتکار و 30 درصد استعداد مهمه یعنی شما اگر به گفته خودتان کم هوش هم باشی که نیستی با پشتکار جبران میکنی
    امیدوارم روزی بیای و برای ما بنویسی چه اندازه نگاهت نسبت به زندگی عوض شده و خودت رو پیدا کردی از موفقیت هایت بگی... اون روز هم دیر نیست فقط باید بخواهی.

  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    32059
    نوشته ها
    59
    تشکـر
    44
    تشکر شده 7 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    8

    پاسخ : بی اعتمادی به دیگران

    داداش گل

    این فکر مسخره بچگونه رو بزار کنار

    خودکشی سیخی چند؟؟

    داداش من میگم اصن خانوادت هرچی میگن برا خودت نزار بزن به بیخیالی

    من میگم برو یه جا سرکار که جای خوابم داشته باشه اصلا فک کن خانواده نداری

    بچسب به شغلت پول جمع کن خودتو سر و سامان بده خودتو کامل آماده کن از لحاظ مالی و معنوی اصلا فک کن هیج خانواده ای نداری داداش

    درس اگر میخونی تمومش کن برو سربازی (پول قبلش جمع کن)بعد بیا دوباره برو سرکار و ازدواج کن مطمعن باش زن زندگیت حال و هواتو یه دنیا تغییر میده

    فقط دوتا چیز مهمه:

    1-دیگه هیچ فکری به خانوادت نکنی یعنی هرچی بهت میگن حتی چوب تو آستینت کردن بزن به بیخیالی اصلا انگار نه انگار

    2-شغل پیدا کن

    3-درستو تموم کن

    4-سربازی
    5-شغل
    6-ازدواج

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد