نمایش نتایج: از 1 به 16 از 16

موضوع: حس نه چندان خوب به جاری

2145
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28870
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    حس نه چندان خوب به جاری

    سلام خسته نباشید من تقریبا ۱ساله ازدواج کردم 27سالمه و الان نامزد هستم کلا همسر من دو برادر و ۲خواهر هستن مشکل من اینه که از وقتی رفتم برادر شوهر و خانومش پیش من فقط به شوهرم میچسبن انگار من وجود ندارم فقط اونو تحویل میگیرن جاریم همش میگه داداشم اله داداشم بله یا وقتی من خونشون نیستم از دورهمیشون عکس میگیره برام میفرسته یهو میزنه با داداشم داریم خوش میگذرونیم کلی گفتیم خندیدیم منم اوایل ساکت بودم بعد دیگه زدم زیر گریه فقط با نامزدم بحث میکنم اخه ما کیش میشیم اونا تهران شوهرم میگه بعده ازدواج حل میشه ولی خیلی حس ناامیدی پیدا کردم و اینم بگم شوهر من هم با من خوبه هم با اونا ولی دیگه صبرم تموم شده لطفا بگین چیکار کنم و اینکه نامزدم دیگه به حرفام گوش نمیده تا ازونا میخام بگم میگه باز شروع کردی ممنونم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    سلام
    حست کاملا طبیعیه !
    میدونی ..خیلی کم هستن ادمایی که به جاری حس خوب داشته باشن ...هستن ولی کمن

    شما هم تنها کاری که میتونی بکنی اینه که رفتارت رو از این رفتار فعلی کاملا برعکس کنی !!!

    چون کاملا به ضررته !
    این حسادت کردنها طبیعیه ولی کاملا به ضررته !
    این به روی نامزد اوردن ها طبیعیه ولی کاملا به ضررته !

    تو با این حرف ها فقط شخصیت و احساس خودت رو پیش نامزدت خراب میکنی.
    ببین نامزدت یک زندگی فعلی داره که توی اون با خانوادش که جاریتم جزوشون خوش و سرحاله !
    یک زندگی اینده هم داره که قراره با تو زیر یک سقف و کنار هم بودن ؛خوش و سرحال باشه !

    اگر تو بابات خوشی های امروزش ؛بخاطر حسادت از جاری ؛سرش غر بزنی و گریه کنی و ایراد بگیری ؛و زندگی فعلی رو براش خراب کنی تا سر حال نباشه !
    مطمین باش در زندگی اینده حالتو میگیره !
    باور کن !

    پس زندگی فعلیشو کار نداشته باش و فقط و فقط به ارتباط خودتون دو تا فکر کن !
    کاری به جاریت و حرفاس نداشته باش!
    اگر برات عکس میفرسته خیلی ملیح بخند و تشکر کن .

    هیچوقت نزار حس حسادتت رو از دوره میشون بفهمه !
    حس بدت رو هم بزار تو دلت بمونه !حتی گفتم که شوهرتم حستو نفهمه !

    چون اونموقع از چشمش میفتی ..
    تو تگر بخوای جاریتو از چشمش بندازی دقیقا نتیجه عکس میده !

    تو باید با مهربونی و عاطفه و محبت و شادو شنگول بودن و عشق ورزیدن اونو جذب خودت کنی !
    نه با ایراد گرفتن و غر زدن بخاطر خوشی های فعلیش و رفتار دیگران !

    موفق باشی

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28870
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    ممنونم از راهنماییتون خیلی ممنوووون

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28870
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    من تصمیم گرفتم که دیگه کاری به کارش نداشته باشم و جلوی این احساسمو بگیرم فقط چون دوریم کم کم همدیگرو میبینیم احساس میکنم دوروبریامون یا حتی همین جاری با تیکه کنایه باهام حرف میزنن که انگار شوهرت کم میاد دیدنت و وقتی بقیه نامزدارو میبینم میریزم بهم دوس دارم همش کنار من باشه کلا اعصابم خسته شده فقط مقایسه مقایسه هرکاری کردم حالمو خوب کنم نتونستم

  5. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط Rastataranom نمایش پست ها
    من تصمیم گرفتم که دیگه کاری به کارش نداشته باشم و جلوی این احساسمو بگیرم فقط چون دوریم کم کم همدیگرو میبینیم احساس میکنم دوروبریامون یا حتی همین جاری با تیکه کنایه باهام حرف میزنن که انگار شوهرت کم میاد دیدنت و وقتی بقیه نامزدارو میبینم میریزم بهم دوس دارم همش کنار من باشه کلا اعصابم خسته شده فقط مقایسه مقایسه هرکاری کردم حالمو خوب کنم نتونستم
    خواهش میکنم عزیزم.
    ببینید مگه نمیگی که شما کیش هسستید و نانزدتون تهران ؟؟
    پس نمیتونید این همه فاصله رو انتظار زود به زود دیدن رو داشته باشید !

    توقع داشتن و مقایسه کردن ؛همین دو تا عامل به تنهایی میتونه یک رابطه عالی رو خراب کنه !

    اتفاقا هر چی کمتر همو ببینید توی این دوران ؛به هم رسیدنتون شیرین تر و پر حرارت تره ...خصوصا بعد ازدواج !

    به شرطی که این به هم رسیدنه با اخلاقیات خوب همراه بشه نه باز هم با مقایسه و غر زدن و ایراد گرفتن و ....

    ببین !الان باید دنیای تو نانزدتو عشقتون باشه فقط و فقط ...دیگه هیچی برات مهم نباشه ...

    حتی اگر بعدا از جاریت بدی هم دیدی بهش اهمیت نده ...جواب بدی رو با خوبی بده و اگر نشد در اخر با کم محلی محکم ترین پاسخ رو میدی در واقع .


    پس از شیرینترین دوران زندگیت لذت ببر و این دوری رو با عشق تحمل کن ...همین تحمل کردنه و دوری کشیدنه خیلی شیرینه ..بعدا میفهمی و دلت برا این دوران تنگ میشه ..


    پس نهایت تلاشت این باشه که بعدها با همسرت یاد دوران نامزدی افتادین هر دوتون لبخند رو لبتون باشه و دلتنگ اون دوران بشین .

  6. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28870
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    ممنونم از راهنماییتون ببخشید همش سوال میپرسم یه مشکل دیگه که دارم اینه که شوهرم به همین خانوم و برادرش خیلی میرسه از هر لحاظ بعد وقتی میرم تهران خیلی دختره پزشو بهم میده انگار من وجود ندارم و شوهرم مال اوناس یه خواهر داره که اونم نامزده احساس میکنم خیلی از اون پیش من تعریف میکنن واقعا نمیدونم اون لحظه چه عکس العملی نشون بدم بعد احساس میکنم خیلی از زندگی نا امیدم من دانشجو هستم و دیگه اصلا حوصله ای نمونده که بخام درس بخونم همش غصه میخورم ببخشید این همه سوال کردم (

  7. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط Rastataranom نمایش پست ها
    ممنونم از راهنماییتون ببخشید همش سوال میپرسم یه مشکل دیگه که دارم اینه که شوهرم به همین خانوم و برادرش خیلی میرسه از هر لحاظ بعد وقتی میرم تهران خیلی دختره پزشو بهم میده انگار من وجود ندارم و شوهرم مال اوناس یه خواهر داره که اونم نامزده احساس میکنم خیلی از اون پیش من تعریف میکنن واقعا نمیدونم اون لحظه چه عکس العملی نشون بدم بعد احساس میکنم خیلی از زندگی نا امیدم من دانشجو هستم و دیگه اصلا حوصله ای نمونده که بخام درس بخونم همش غصه میخورم ببخشید این همه سوال کردم (
    ببیین عزیزم سر جمع (کلا) چی میگن ؟؟از خوبیاش دیگه !از رسیدنهاش !از کلا خوبیهاش حالا دقیقا نمیدونم چیا ولی از بدیهاش که پزشو نمیدن ؟

    خب شما فقط به این فکر کن که این پسری که جاریت داره پز کاراشو میده برادرشوهرو ازس میگه و و ..و ..و .... الان مال شماست
    پس فردام کلا واس شماست

    خداروشکر که از خوبی هاش میگن
    جنبه مثبتشم نگاه کن .
    وقتی از اون حرفا زد جاریت ؛یه قر و قمیش بیا و بگو آقامونه دیگههههههه ..این دیگه رو همینطوری کش بده
    نزار ببینه حسودی میکنی ..شاید اصلا میخواد لجتو در بیاره !
    پس همین اول شمشیر رو از رو ببند !

    چهار بار که عکس العمل هایی برعکس انتظارش انجام بدی خودش کمتر انجام میده اون رفتارها رو .
    پس مثبت فکر کن و بجای غصه خوردن شمام پز نامزدتو بده !
    مثلا حتی اگر بخوای کارایی که برا جاریت اینا کرده رو بروی نامزدت بیاری ؛باید به این صورت باشه که بگی شنیدم تو فلان کارو کردی ..ایول چقد خوبه که ازینکارا بلدی ..انقد ذوق کردم که ازین اخلاقا داری و ...

    ولی در کل قبلا هم گفتم صحبت کسی رو بینتتون توی مدت های کوتاهی که بخاطر دوری راه همو میبینین نکن ..
    وسعی کن فقط و فقط به رابطه دوتاییتون تو این دوران تمرکز کنی !

    پس به درست برس و خوشحال باش که نامزد کار درستی داری

  8. 2 کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28870
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    خیلی خیلی ممنونم واقعا اروم میشم اینارو میگین

  10. کاربران زیر از Rastataranom بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28870
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    ببخشید میشه یه راهنمایی کلی برام بکنین که چجوری تو دل خونواده همسرم راه پیدا کنم چطوری باشم در هر شرایطی ممنونم

  12. کاربران زیر از Rastataranom بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14282
    نوشته ها
    285
    تشکـر
    365
    تشکر شده 396 بار در 164 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط ghazal1 نمایش پست ها
    ببیین عزیزم سر جمع (کلا) چی میگن ؟؟از خوبیاش دیگه !از رسیدنهاش !از کلا خوبیهاش حالا دقیقا نمیدونم چیا ولی از بدیهاش که پزشو نمیدن ؟

    خب شما فقط به این فکر کن که این پسری که جاریت داره پز کاراشو میده برادرشوهرو ازس میگه و و ..و ..و .... الان مال شماست
    پس فردام کلا واس شماست

    خداروشکر که از خوبی هاش میگن
    جنبه مثبتشم نگاه کن .
    وقتی از اون حرفا زد جاریت ؛یه قر و قمیش بیا و بگو آقامونه دیگههههههه ..این دیگه رو همینطوری کش بده
    نزار ببینه حسودی میکنی ..شاید اصلا میخواد لجتو در بیاره !
    پس همین اول شمشیر رو از رو ببند !

    چهار بار که عکس العمل هایی برعکس انتظارش انجام بدی خودش کمتر انجام میده اون رفتارها رو .
    پس مثبت فکر کن و بجای غصه خوردن شمام پز نامزدتو بده !
    مثلا حتی اگر بخوای کارایی که برا جاریت اینا کرده رو بروی نامزدت بیاری ؛باید به این صورت باشه که بگی شنیدم تو فلان کارو کردی ..ایول چقد خوبه که ازینکارا بلدی ..انقد ذوق کردم که ازین اخلاقا داری و ...

    ولی در کل قبلا هم گفتم صحبت کسی رو بینتتون توی مدت های کوتاهی که بخاطر دوری راه همو میبینین نکن ..
    وسعی کن فقط و فقط به رابطه دوتاییتون تو این دوران تمرکز کنی !

    پس به درست برس و خوشحال باش که نامزد کار درستی داری
    خیلی خوب راهنمایی کردی...استارتر همین کارارو انجام بدی خیلی خوبه ایشالا همیشه حالت خوب باشه و این حسایِ بد ازت دور شه..

  14. کاربران زیر از atrin1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14282
    نوشته ها
    285
    تشکـر
    365
    تشکر شده 396 بار در 164 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط Rastataranom نمایش پست ها
    ببخشید میشه یه راهنمایی کلی برام بکنین که چجوری تو دل خونواده همسرم راه پیدا کنم چطوری باشم در هر شرایطی ممنونم������
    ببین من خیلی ترفندا و روشها و حرفها می تونم بت بگم...ولی اینجوری وابسته می شی به سایت و با هر اتفاقه کوچیکی دلت می خواد بیای اینجا تا از بقیه بپرسی باید چیکار کنی...مشورت خوبه ولی بعضی مشورتا باعث می شه آدم کم کم خودشو فراموش کنه و قدرته تصمیم گیریشو از دست بده بنابراین بهتر می بینم برای جا کردن خودت تو دل اونا یه چیزه کلی بگم اگه دوست داشتی انجام بده من تو زندگی خودم ازش استفاده می کنم و خیلی آرامش دارم.
    1.همیشه قسمته پره لیوانو ببین ...دقت کن نگفتم "نیمه ی پر" گفتم "قسمته پر"...این ینی حتی اگه اون قسمته پر خیلی کم بود ولی بازم بش توجه کن.
    2.با همه مهربون باش حتی اگه بات نامهربون بودن....البته تا زمانی که کسی عزت نفستو زیر سوال نبرد.....
    3.سعی کن با آدما همزادپنداری کنی و خودتو لحظه ای جای اونا و شرایطشون بزاری اونوقت ببین دوست داری تو اون لحظه چه رفتاری بات بکنن...همونکارو بکن....
    4.همه ی اطرافیانتو دوست داشته باش ...فقط اولویت بندیشون کن....مثلا اول خدا...بعد پدر و مادرم....بعد همسرم....بعد خواهر برادرام....بعد دوستم...بعد خالم....بعد دختر عموم..همینطوری اگه دسته بندی کنی...متوجه میشی بالاخره یه جایی هم نوبته جاریت و مادرشوهرت اینا میشه....مهم این نیست که بیستمین نفر بشن، مهم اینه که می فهمی اونارو هم دوست خواهی داشت!!

  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28870
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    سلام عزیزم ممنونم ببخش همش سوال میپرسم یچیزی یادم رف بگم مشکل اساس که مغزمو درگیر کرده اینه برادر شوهرم همش بی محلی میکنه بهم حالا خانومش کاری ندارم ..وقتی این دوتا منو حساب نمیارن با شوهرم مچ هستن ..به شوهرم چقد میگفتم اون به من محل نمیده توام به خانومش محل نده اصلا حرفمو گوش نمیده میگم مث اونا باش ولی حرفام تاثیری نداره

  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط Rastataranom نمایش پست ها
    سلام عزیزم ممنونم ببخش همش سوال میپرسم یچیزی یادم رف بگم مشکل اساس که مغزمو درگیر کرده اینه برادر شوهرم همش بی محلی میکنه بهم حالا خانومش کاری ندارم ..وقتی این دوتا منو حساب نمیارن با شوهرم مچ هستن ..به شوهرم چقد میگفتم اون به من محل نمیده توام به خانومش محل نده اصلا حرفمو گوش نمیده میگم مث اونا باش ولی حرفام تاثیری نداره

    " اونا بمن محل نمیزارن ؛پس تو هم بهشون محل نزار " = بدترین روش ممکن

    عزیزم معیار رفتارهات خودت باش و شخصیت خودت ؛ ایت تویی که مشخص میکنی کی باهات چجوری رفتار میکنه !به نامزدت چه ربطی دارهو؟؟؟؟؟؟

    اونها با نامزدت خوبن ؛نامزدتم با اونها خوبه .
    اونها با تو خوب نیستن ؛ نامزدت با اونها خوب نشه .

    ؟؟؟؟؟؟؟؟بهش فکر کن ..این منططقیه ایا؟؟؟


    اینم فقط برای اینده گفتم .

    در حال حاضر همون کامنتهای قبلیم برای نوع رفتارت کافیه ..و این سوالت هم فقط در اثر حساسیت های زیادت پیش اومده .وگرنه با همون کارها و مثبت اندیشی و رفتار مناسب ؛اصلا دیگه به این برداشت ها نمیرسی و نظرت عوض میشه .

  18. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28870
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    سلام عزیزم میشه در این مورد هم منو راهنمایی کنین؟همسر من با اینکه عاشق منه و تو حرفاش خیلی احترام میذاره به خانوادم ولی زیاد نمیاد خانوادمو ببینه یا بهشون زنگ نمیزنه بهش چنبار گفتم میگه بخدا خجالت میکشم بعد عروسی راحت میشم خانوادمم بهم میگن چرا نمیاد مارو ببینه یا چرا حالمونو نمیپرسه منم موندم چیکار کنمهمیش از دو طرف در استرسم

  19. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2016
    شماره عضویت
    28870
    نوشته ها
    25
    تشکـر
    0
    تشکر شده 2 بار در 3 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    سلام عزیزم میشه در این مورد هم منو راهنمایی کنین؟همسر من با اینکه عاشق منه و تو حرفاش خیلی احترام میذاره به خانوادم ولی زیاد نمیاد خانوادمو ببینه یا بهشون زنگ نمیزنه بهش چنبار گفتم میگه بخدا خجالت میکشم بعد عروسی راحت میشم خانوادمم بهم میگن چرا نمیاد مارو ببینه یا چرا حالمونو نمیپرسه منم موندم چیکار کنمهمیش از دو طرف در استرسم

  20. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : حس نه چندان خوب به جاری

    نقل قول نوشته اصلی توسط Rastataranom نمایش پست ها
    سلام عزیزم میشه در این مورد هم منو راهنمایی کنین؟همسر من با اینکه عاشق منه و تو حرفاش خیلی احترام میذاره به خانوادم ولی زیاد نمیاد خانوادمو ببینه یا بهشون زنگ نمیزنه بهش چنبار گفتم میگه بخدا خجالت میکشم بعد عروسی راحت میشم خانوادمم بهم میگن چرا نمیاد مارو ببینه یا چرا حالمونو نمیپرسه منم موندم چیکار کنمهمیش از دو طرف در استرسم
    سلام بهش فرصت بدین ؛با خانوادتون صحبت کنید و توجیحشون کنید که همسرت همیشه حالشونو میپرسه ولی خجالت میکشه برای تماس و سرکشی و ...
    گاهی این توقعات باعث میشه شروع رابطه ها با دلخوری همراه بشه ..
    پس با صبر و فرصت دادن به همدیگه 9لوی این کدورت ها رو بگیریم.
    حس اعتماد که وجود داشته باشه وقتب همسرتون میگه من الان خجالت میکشم بعد عروسی درست میشه ؛شمام با یک لبخند و باشه عزیزم گفتن نشون میدید که به اینده امیدوارید و رو حرفاش حساب میکنید ..اونم حس مسیولیت روی حرف هاش پیدا میکنه !
    ولی با گیر دادن و قبول نکردن احساسات همدیگه بهش نشون میدید که من نمیتونم منتطر قولت بمونم و به اینده روابط اعتماد کنم و بالاخره اینها دلخوری بوجود میاره .

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد