نوشته اصلی توسط
arosake_yakhi
دختری هستم 27 ساله حدود 4 سال باپسری دوست هستم به دلیل شرایط كاری نامناسب قادر به ازدواج با هم نیستیم من ایشونو خیلی دوست دارم ولی یه مشكلی كه با هم داریم اینه كه بیشتر اوقات ایشون از قیافه من ایراد میگیره مثلا میگه چرا پوست صورتت سیاه شده ،چرا دور چشات سیاهه، این رنگ بهت نمیاد ، ارایش چشمت زشته و .... تو خیابون بلند حرف نزن ،صاف راه برو ، روسریت و بكش جلو ، اینجوری ارایش نكن.... یعنی یه كلمه خوش از دهنشون بیرون نمیاد و دائم از من ایراد میگیرن بارهاخواستم كه ازش جداشم و این كارم كردم ولی با گفتن ببخشید و و غلط كردم دوباره میبخشمش و جالب اینجاست سرجلسه اول بعد از جداییمون بهم میگه چه كار كردی زیبا شدی در صورتی كه من همونم میخوام بپرسم این اقا اگه دوستم داره چرا اینقدر از من ایراد میگیره اگه زشتترین مانتوم و بپوشم از نظرش خیلی زیبا شدم به محض اینكه كمی به خودم میرسم و از نظر اطرافیانم زیبا تر میشم فقط و فقط ایراد میگیره به طوری كه من ازپوشیدن اون مانتو و شال بدم میاد تو رو خدابگین باید چه طوری باهاش رفتار كنم خودمم موندم اعتماد به نفسم و از دست دادم راجع به خودم یكی از مشكلات دیگرم با این اقا اینه كه همیشه وقتی بهش محبت میكنم خیلی راحت نادیده ام میگیره و ارزش كاری كه براش كردم و نمیدونه اگه بهم بگه بیا بریم بیرون اگه كار واجبم داشته باشم و یا حتی اگه قرار باشه با خواهر یا مادرم برم بیرون كنسلش میكنم و باهاش میرم بیرون بدونه هیچ اما و اگری ولی اون این طوری نیست وقتی من بگم بریم بیرون دایم بهانه میاره و میگه خسته ام میخوام فیلم ببینم و كلی بهانه دیگه یعنی كلا برام ارزش قایل نیست .... من دختر خیلی احساساتی هستم به نظرم زن و مرد بایدبه هم محبت كنن و با جملات محبت انگیز عشق و علاقه رو بین خودشون بیشتر و بیشتر كنن من برام روز تولد روز مرد عید ها خیلی مهمه همیشه براش كادو میخرم ولی میگه نخر خوشم نمیاد اگر براش كادو بخرم سر یه موضوع كوچیك همون روزش دعوا راه میندازه نمیدونم چرا از محبت كردن بدش میاد چون میدونه روز تولد خیلی برام مهمه تولدم و تبریك نمیگه ...من عاشق سوپرایز كردنم یهو میبینی براش غذا درست میكنم و با هزار شوق و ذوق زنگ میزنم كه براش ببرم ، میگه با چه روغنی درست شده !! كلسترول خونم بالاست نمیخورم نیار. یعنی كل زحمت ك كشبدم پای غذا براش ارزش نداره بعد میره بیرون فلافل و غذاهای فست فودی میخوره انگاری فقط با من مشكل داره .براش هفتسین درست كردم با سفال یه هفته وقت گذاشتم سر درست كردنش روز عید با مادرش بحثش شد بدونه اینكه فكر كنه من چه زحمتی كشیدم گذاشتش روی دیوار مهربانی سر همین موضوع یه هفته نه جواب پیامش و دادم نه زنگش و ..... خیلی دوستش دارم سر این كاراش خیلی گریه میكنم كسی كه محبت دیگران و قبول نكنه كسی كه دایم از قیافه ات ایراد بگیره از طرز راه رفتنت یا لباس پوشیدنت به نظرم افسرده است واقعا نمیدونم باهاش چه طوری باید رفتار كنم روز تولدم و از عمد بهم تبریك نمیگه میگم چرا این طوری میكنی میگه خوب ك چی بشه خواهرم میگه بهش محبت نكن هر چی سرد باهاش تا كنی بهتره راستم میگه خودم و براش میگیرم بیشتر بهم محبت میكنه ولی ب محض اینكه همون ادم سابق میشم همون لاله مهربون.و خندون و شیطون دوباره ایراد ایراد ایراد .خیلی بریدم لطفا كمكم كنید