سلام...من حدود دو سه ماه پیش گفتم که ترم اول دانشگاهم و هجده سالمه و یکی از آقایون همکلاسی که بیست و یک سالشه به من ابراز علاقه کرده.من گفتم اونموقع که اصلا نمیخوام رابطه آشنایی و ازین چیزا رو باهاشون داشته باشم و تا الآن سر حرفم موندم ،الان هم که ترم دو هستیم باز هم این مسائل هستند،ایشون هم گفتن که اگه کلا بحث رابطه رو پیش کشیدن فقط و فقط برای آشنایی بوده و این مسائل باعث شده به زندگی آینده شون فکر کنند.ولی من طبق عقایدم قبول نکردم هیچ رابطه آشنایی رو شروع کنم و هیچ وقتم تصمیمشو ندارم و رو حرفم میمونم حالااین آقا هر قصدی داشته باشه ،مهم نیست،مهم اینه من با روابط آشنایی بدون اطلاع خانواده مخالفم و بهشون گفتم.ایشونم چون میدونستن من مخالفم ،زیاد درمورد حرف نمیزنند و توی این شش ماه کلا دو یا سه بار این بحثو مطرح کردند و دیگه حرفشو پیش نکشیدن،ایشون حتی چون میدونستن من با ملاقات خارج از محیط کلاس مخالفم اصلا همچین درخواستی نکردن.
حدود یه ماه و خرده ای پیش آخرین باری بود که در این موارد صحبت کردندمن باز حرف خودم رو زدم و گفتم بهتره الان به این مسائل فکر نکنند و به فکر درس و دانشگاه و خانواده شون باشند و منم با روابط آشنایی مخالفم و نمیخوام داشته باشم،ایشون گفتن که منتظر میمونند...و تا الان دیگه چیزی نگفتند
عقیده ی من به رابطه نداشتن پا برجاست،این ه این معنی نیست که من میخوام چشم و گوش بسته وارد زندگی شم،اما زندگی خیلی جدی تر از این حرف هاست ،روابط آشنایی با اطلاع خانواده و نامزدی برای آشنایی درست و منطقیه نه این روابط بدون اطلاع و بی اساس....ولی واقعا نمیدونم آیا ایشون واقعا قصدشون جدیه یا نه صرفا دوستی و ازین روابطیه که به هیچ جا نمیرسه...حس میکنم دفعه ی دیگه که این مسائل پیش بیاد و حرفشونو بزنند و من باز هم میگم رابطه شروع نمیکنم ،شاید کلا بیخیال بشن.شایدم نه...نمیدونم واقعا...الان شش ماهه منتظر اند....من تجربه م کمه....لطفا دراین مورد اگر نظر دارید بهم بگید