نمایش نتایج: از 1 به 8 از 8

موضوع: دودل شدم بین موندن و رفتن

1925
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35977
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    دودل شدم بین موندن و رفتن

    سلام.... من 25 سالمه .واقعا دیگه خسته شدم مغزم نمیکشه که چیکار کنم. تصمیمم برای ازدواج از روی بچه بازی بود و عجولانه ولی دلم نمیخواد برای جدایی هم عجولانه تصمیم بگیرم و میخوام نظراتتوتو بدونم. خواهش میکنم کمکم کنید...
    اگه بخوام از جزئیات شروع کنم که یه رمان باید بنویسم. ولی به طورِ خلاصه مشکل اصلیم اینه که اولا اینو بگم وارد یه خونواده ی بی فرهنگ و یلخی شدم که گفتم اشکال نداره و مهم خودشه. من تو خونواده ای بزرگ شدم که نظم و قانون داشتیم. یه دونه دختر بودم و تو پرِ قو بزرگ شدم. ولی با وارد شدن تو این خونواده حسابی اب بندی شدم . پدر شوهرم خونه داده ماشین داده دستش درد نکنه. ولی شوهرم بی مسئولیته. نزدیک سه ساله ازدواج کردیم ولی دل به کار نمیده و همش میگه کار نیست. تا ساعت 12 ظهر میخوابه. که جدیدا تا ساعت 2 شده. هم خودش هم برادرهاش از نظر مالی وابسته ی پدرشون هستن. نه اینکه مثلا برن بگن خرجیه یکماه مارو بده نه! میگم که زندگی ِِ یلخی.... هر جا پول نداشته باشه میره از باباش خرجیه همون روز رو میگیره... بارها بهش گفتم برو یه جا کار کن منم میرم کار میکنم تلاش میکنیم باهم. ولی اقا حس میکنه مهندسه که هیچ کاری رو در حد خودش نمیدونه. الانم گاه گداری میره آژانس تا به قول خودش کارِ خوب جور بشه. بارها گفتم برو اشتهارد همش یکساعت راهه. سرویس داره بیمه داره حقوق وزارت کارم میدن... من هم در کنارش کمک میکنم. میگفت اوووو من اینهمه راه برم اشتهارد!!! ما ساکن عظیمیه هستیم کرج.
    و همش هم به خاطر تصادفی که چندسال پیش کرده و گوشش اسیب دیده و کمی هم سرش میگه که من توانایی کار ندارم! خیلی جالبتر اینکه موقع خواستگاری به ما نگفتن همچین چیزی رو. ولی در کل اینجوری نیست همه ی این ها بهانه س برای تنبلی. چون از نظر حرکتی و صحبت کردن و هر چیزی دیگه مشکل نداره.فقط توی گوشش صدای سوت حس میکنه که میگه خسته میشم و مدام بیحاله. قرار شده برای mRI بره تا من هم اگر واقعا مشکلی هست که دلیل عدم تواناییش باشه مدرک داشته باشم یا اگه با عمل خوب بشه که بهتر...
    ولی مشکلات دیگه ای هم هست.... روابط زناشوییِ ما بسیار کم. شاید در ماه یکبار. یعنی اگه من سمتش نرم اونم نمیاد. همه تو زندگی مشکل دارن و تاثیر میذاره روشون. ولی این حس نیاز رو همه دارن تو هر شرایطی. وقتی ام که ارتباط داریم بیشتر از 15 دقیقه طول نمیکشه و انگار فقط از جانب اون رفع تکلیفه همین!!!! زن با احساسش زنده س. متاسفانه بارها باهاش صحبت کردم. گفتم که مثلا دوس دارم در حین رابطه خشک نباشی حرف بزن. ولی خب مدلش اینطوریه. من بدیهاش رو نمیخوام بگم فقط. فوق العاده مهربون و دلسوز و ارومه.... ولی خب این مشکلات هم هست.
    اگر من رو کتک میزد یه چیزی ولی هر روز روحم داره شکنجه میشه و کتک میخوره. اینکه هر روزم تکراریه و هدفی برای اینده نداره د انگیزه ای ایجاد نمیکنه. اینکه مثلا 10 سال دیگه با این وضعیت گوش و سرش چه بلایی سرم میاد. اینکه دل به کار نمیده و اگه روزی پدرش نباشه باید چکار کنیم. اینکه اگه بچه ای بیاد و اونم بیچاره بشه. میدونید من به شدت پشیمونم از این ازدواج. نمیخوام 5 سال دیگه با یه بچه بگم کاااااش برمیگشتم به عقب و جدا میشدم. تمام عواقبش رو هم میدونم بعد از طلاق... ولی خب چکار کنم تو رو خدا کمکم کنید. در ضمن با یه اقایی اشنا شدم که مجرد هستن و 34 ساله. از طریق بازی فقط و فقط درد و دل کردیم همین!حتی یک کلمه حرف احساسی بین ما زده نشده با اینکه هر دومون به نوعی وابسته شدیم. ایشون من رو راهنمایی کرد و الان که تصمیم گرفتم برای جدایی توی ذهن من و ایشون این علامت سوال اومده که این رابطه ایا تاثیر گذاشته بر مصمم شدنِ من یا نه. چون ایشون شخصی نیستن که حتی یه کلمه عاشقانه زده باشن چه برسه قولِ اینده. و من هم هیچ وقت به خودم اجازه نمیدم چون ایشون مجرد هستن و خیلی شرایطِ ما باهم فزق میکنه ...
    و بدترین حسی که از بدو ازدواج با همسرم دارم اینه که من تصورم از شوهر چیزه دیگه ای بود.... خیلی خیلی خیلی بده که حس خواهر برادری بین زن و شوهر باشههههه. من باید چیکار کنم...
    ویرایش توسط Raha71 : 07-17-2017 در ساعت 02:09 PM

  2. کاربران زیر از Raha71 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35977
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دودل شدم بین موندن و رفتن

    ااااااااا
    ویرایش توسط Raha71 : 07-17-2017 در ساعت 02:12 PM

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : دودل شدم بین موندن و رفتن

    سلام
    به قول خودتون برای طلاق عجولانه تصمیم نگیرین.
    چطوره با پدرشوهرتون صحبت کنید و بگین ی مغازه براتون اجاره کنه و ی چیزی مثلا لباس فروشی یا سوپر مارکت راه بندازین و به شوهرت بگی کنار هم کار کنیم
    خوب شما به همسرت میگی برو دنبال کار و چون ایشون تاحالا کار بخصوصی نکردن اراده انجامش را ندارن و ترس از شکست دارن
    پس بهتره خودت دست بکار بشی و با کمک پدرشوهرت به راهش بندازی.
    برای رابطه هم بهتره از امروز شروع به تغییراتی کنین ;لباس نازدار بپوشین و به خودتون برسین و محیط خونه را شاد کنید موزیک بزارین تو تغذیه رعایت کنید و غذاهایی ک باعث افزایش نیاز میشه را مصرف کنین
    رنگ و روی وسایل خونه هم خیلی تاثیر داره مثلا رنگ های تیره افسرده میکنه و رنگ های شاد ادم را به وجد میاره.
    موقع فیلم دیدن یا میوه خوردن سعی کن خیلی بهم نزدیک بشی و بچسبی و طنازی کنی.

    و در کنار همه اینا بهتره هردوتون به مشاوره برین تا بهتر کمکتون کنن.
    خواهرم برای خراب کردن همیشه وقت هست ساختن هست ک خیلی سخت و گاهی غیرممکن هست.

    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2016
    شماره عضویت
    32580
    نوشته ها
    126
    تشکـر
    46
    تشکر شده 85 بار در 56 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دودل شدم بین موندن و رفتن

    اگه پدر شوهرتون وضع مالی خوبی دارن ازشون کمک بگیرید حداقل ی مغازه اجاره کنید، عظیمیه که معدن فست فود و رستورانه
    امضای ایشان
    هیچ کس ، هرگز ، به هدفی که نمی بیند ، نخواهد رسید

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35977
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دودل شدم بین موندن و رفتن

    نقل قول نوشته اصلی توسط برزین نمایش پست ها
    اگه پدر شوهرتون وضع مالی خوبی دارن ازشون کمک بگیرید حداقل ی مغازه اجاره کنید، عظیمیه که معدن فست فود و رستورانه
    پدر شوهرم ادم خسیسی هست. میگم که جزییات زندگیم زیاده. همین خونه و ماشینم داستان های خودشو داشته. ممنون از راهنماییتون

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35977
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دودل شدم بین موندن و رفتن

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    سلام
    به قول خودتون برای طلاق عجولانه تصمیم نگیرین.
    چطوره با پدرشوهرتون صحبت کنید و بگین ی مغازه براتون اجاره کنه و ی چیزی مثلا لباس فروشی یا سوپر مارکت راه بندازین و به شوهرت بگی کنار هم کار کنیم
    خوب شما به همسرت میگی برو دنبال کار و چون ایشون تاحالا کار بخصوصی نکردن اراده انجامش را ندارن و ترس از شکست دارن
    پس بهتره خودت دست بکار بشی و با کمک پدرشوهرت به راهش بندازی.
    برای رابطه هم بهتره از امروز شروع به تغییراتی کنین ;لباس نازدار بپوشین و به خودتون برسین و محیط خونه را شاد کنید موزیک بزارین تو تغذیه رعایت کنید و غذاهایی ک باعث افزایش نیاز میشه را مصرف کنین
    رنگ و روی وسایل خونه هم خیلی تاثیر داره مثلا رنگ های تیره افسرده میکنه و رنگ های شاد ادم را به وجد میاره.
    موقع فیلم دیدن یا میوه خوردن سعی کن خیلی بهم نزدیک بشی و بچسبی و طنازی کنی.

    و در کنار همه اینا بهتره هردوتون به مشاوره برین تا بهتر کمکتون کنن.
    خواهرم برای خراب کردن همیشه وقت هست ساختن هست ک خیلی سخت و گاهی غیرممکن هست.

    فرستاده شده از LG-D855ِ من با Tapatalk
    از خودم تعریف نمیکنم ولی خیلی براش طنازی کردم. انواع و اقسام رقص لباس های فوق العاده... حتی غذاهای سرد به هیچ عنوان نمیذارم... مشاوره ام رفتیم ولی اون موقع بهانه ش این بود که همش دعوا و بحثه و زده شدیم از هم. الان نزدیک یکساله از نظر رفتاری خیلی خوب هستیم و من باز هم سکوت کردم دیگه به جایی عقلم نمیرسه ولی بازم مثل قبل. انگار اصلا تحریک نمیشه و اگر هم میشه جلو خودشو نگه میداره. رابطه رو فقط شب میدونه... بارها گفتم براش تایم مشخص نکن شاید من توی یه تایمی غیر از شب دوس دارم چیکار کنم. مثلا صبح ها یا یهویی وقتی تو خونه ایم.... ولی متاسفانه....

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2017
    شماره عضویت
    35977
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 1 بار در 1 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دودل شدم بین موندن و رفتن

    نقل قول نوشته اصلی توسط Raha71 نمایش پست ها
    از خودم تعریف نمیکنم ولی خیلی براش طنازی کردم. انواع و اقسام رقص لباس های فوق العاده... حتی غذاهای سرد به هیچ عنوان نمیذارم... مشاوره ام رفتیم ولی اون موقع بهانه ش این بود که همش دعوا و بحثه و زده شدیم از هم. الان نزدیک یکساله از نظر رفتاری خیلی خوب هستیم و من باز هم سکوت کردم دیگه به جایی عقلم نمیرسه ولی بازم مثل قبل. انگار اصلا تحریک نمیشه و اگر هم میشه جلو خودشو نگه میداره. رابطه رو فقط شب میدونه... بارها گفتم براش تایم مشخص نکن شاید من توی یه تایمی غیر از شب دوس دارم چیکار کنم. مثلا صبح ها یا یهویی وقتی تو خونه ایم.... ولی متاسفانه....
    اصلا عامل اصلی مشکل ما از اول پدر شوهرم بود که با دروغ اومدن جلو و اینکه همش گفتن ما کاره ازاد کردیم و به پسرام مغازه میدم کار کنن. ولی متاسفانه هر برادر بدتر از اون یکی. پدر شوهرم همخ پسرارو اویزونه خودش کرده نمیدونم چرا کمکشون نمیکنه و شاید اون عرضه رو تو وجود بچه هاش نمیبینه که سرمایه در اختیارشون بزاره

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    2882
    نوشته ها
    10
    تشکـر
    0
    تشکر شده 6 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : دودل شدم بین موندن و رفتن

    اکثرا این مشکل زمانی به وجود میاد که شخصی انتخاب می شود به دلیل این که به چیزی متصل هست. به عبارت دیگر ارزش فرد وابسته به چیز خارجی می‌شود و کم کم برای مخاطب واضح می شه که یک چیزی سر جایش نیست. به عنوان مثال برای شخص من زندگی با انسان تلاش گر با شرایط اولیه ضعیف (به عنوان مثال توان مالی متوسط) در مقابل انسان تن پرور (اشاره ام به شخص خاصی نیست) با شرایط اولیه قوی (توان مالی زیاد مثلا از جانب پدر) جذاب‌تر هست.
    جایی اشاره فرمودید که:

    در ضمن با یه اقایی اشنا شدم که مجرد هستن و 34 ساله. از طریق بازی فقط و فقط درد و دل کردیم همین!حتی یک کلمه حرف احساسی بین ما زده نشده با اینکه هر دومون به نوعی وابسته شدیم.
    به نظر من جز مشاور متخصص بهتر هست کسی نظری نده. اما صرفا به عنوان مشورت به نظرم بهتر هست تکلیفتون رو با زندگیتون مشخص کرده و با "اطمینان" گام سخت بردارید جای این که از سر فرار کردن پای روی مرداب بگذارید.
    امضای ایشان
    ماییم و می و مطرب و این کنج خراب / جان و دل و جام و جامه در رهن شراب
    فارغ ز امید رحمت و بیم عذاب / آزاد ز خاک و باد و از آتش و آب

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد