رابطه ام با دوست پسرم

[sadi]

سلام
من مدتیه با پسری دوست شدم
حدود 9 ماهه با هم دوستیم
18 سالمه
خب ما با اینکه رابطه ی خوبی داریم و خیلی بهم نزدیکیم و خیلی دوست داریم هم رو بخاطر سن کممون از ازدواج کم حرف میزنیم.
البته دوستم به همیشگی بودنش و الکی نبودنش خیلی تاکید داره و همیشه میگه نمی خواد تمومش کنیم.
توی مدت دوستیمون هم از روی اخلاق و رفتارش متوجه شدم که دوستم داره. حتی بیشتر از من دوستم داره.
مشکلم اینه که ما از اول صمیمیت و نزدیکی زیادی داشتیم. ولی من الان فکر میکنم با توجه به اینکه تا خیلی وقت دیگه ما دوست میمونیم این رابطه ی زیاد مناسب نیست.
سوالم اینه که چجوری دوستیمون رو در حدی که بتونیم 4/5 سال ادامش بدیم کنترل کنم و اینکه رابطه ی نزدیک و زیاد ممکنه باعث کم دوام بودنش بشه؟

[rezzaaa]

سلام
من مدتیه با پسری دوست شدم
حدود 9 ماهه با هم دوستیم
18 سالمه
خب ما با اینکه رابطه ی خوبی داریم و خیلی بهم نزدیکیم و خیلی دوست داریم هم رو بخاطر سن کممون از ازدواج کم حرف میزنیم.
البته دوستم به همیشگی بودنش و الکی نبودنش خیلی تاکید داره و همیشه میگه نمی خواد تمومش کنیم.
توی مدت دوستیمون هم از روی اخلاق و رفتارش متوجه شدم که دوستم داره. حتی بیشتر از من دوستم داره.
مشکلم اینه که ما از اول صمیمیت و نزدیکی زیادی داشتیم. ولی من الان فکر میکنم با توجه به اینکه تا خیلی وقت دیگه ما دوست میمونیم این رابطه ی زیاد مناسب نیست.
سوالم اینه که چجوری دوستیمون رو در حدی که بتونیم 4/5 سال ادامش بدیم کنترل کنم و اینکه رابطه ی نزدیک و زیاد ممکنه باعث کم دوام بودنش بشه؟

کلا من هر گونه رابطه که پدر و مادرت در جریان نباشه رو تایید نمیکنم
پدر و مادرت میدونند با کسی دوستی؟

[sadi]

بله. میدونن.
البته نمیدونن خیلی نزدیکه و اگه یکم سنمون بیشتر بود ، مامانم پیشنهاد اینکه ازش دعوت کنم تا با مامان بابام آشنا شه رو میدادن

[مرسانا 19]

سلام
خوب واقعا الان که شما ها شرایط ازدواج رو ندارید نباید باهم رابطه داشته باشید
چون این رابطه از اول کنترل نشده کنترل کردنش واقعا سخته
این مواقع باید رابطه رو تا زمانی که شرایط ازدواج رو پیدا کردید تموم کنید
چرا؟من بهتون میگم:
اول اینکه رابطه ی شما نه ماهه شکل گرفته درست مثل دیواری که اول آجرش کج بوده پس تا آخر آجر هاش کج گذاشته میشن پس ناچارید دوباره دیوار رو از نو بسازید
دوم اینکه این روابط باعث میشه از هم دیگه خسته بشید و تو زندگی اون شادابی خاص خودتون رو نداشته باشید
پس من توصیه میکنم رابطه رو تا زمانی که شرایط ازدواجتون فراهم شد رها کنید
و اصلا هم به رابطتون و خاطراتتون و گذشتتون فکر نکنید
هروقت از شما خواستگاری کردند در موردشون فکر کنید

[rezzaaa]

بله. میدونن.
البته نمیدونن خیلی نزدیکه و اگه یکم سنمون بیشتر بود ، مامانم پیشنهاد اینکه ازش دعوت کنم تا با مامان بابام آشنا شه رو میدادن

اگه خانواده ها در جریان هستند
بهتره رفت و امد خانوادگی هم داشته باشید
و سعی کنید که این رابطه کنترل شده پیش بره
کنترل هم زمانی میشه که رفت و امد خانادگی داشته باشی
و همچنین نباید اجازه بدی که رابطه به سمت س ک س بکشه

[sadi]

منون از کمکتون

[rezzaaa]

منون از کمکتون

خواهش میکنم بازم سوالی داشتی در خدمتم

[somayeh_]

سلام من حدود 6 سال پیش یعنی سال 90 با یه پسری آشنا شدم و دوست شدم بعد از گذشت مدتی با توجه به حس عشقی که این آقا به من ابراز میکردن باعث شد عاشقش بشم و وابسطه اش بشم البته این حس دوطرفه فک میکنم ب وجود اومده بود بعد از 6 ماه رابطه فهمیدم این آقا زن دارن و دوتا بچه که خیلی شکست بدی خوردم البته به دلیل اینکه خیلی وابسطه شده بودم نتونستم رابطه ام رو قطع کنم دو سال رابطه مداوم داشتم باهاش تا اینکه زنش فهمید و همه چی خراب شد و ازم جدا شد بهم بی احترامی کرد چون من قصد جدایی نداشتم ب هرحال این بحران رو گذروندم و با نبودن همیشگیش کنار اومدم الان هنوز باهم تماس تلفنی دارم هر دو هفته یکبار من خیلی تو این شش سال عمرم رو تلف کردم از درسم زده شدم کار نتونستم پیدا کنم الان هیچ حسی بهش ندارم حتی حس نفرت دارم ولی نمیدونم همین تماس دوهفته ای رو چجوری قطع کنم با توجه ب تحصیلاتم و سنم ک بالا رفته و به 30 رسیده هنوز بیکارم و تو خونه خیلی داغونم احساس میکنم تموم فرصتهامو از دست دادم و دیگه هیچ فرصتی ندارم.کمکم کنید لطفا حس پوچی گرفتم

[پریماه.]

سلام من حدود 6 سال پیش یعنی سال 90 با یه پسری آشنا شدم و دوست شدم بعد از گذشت مدتی با توجه به حس عشقی که این آقا به من ابراز میکردن باعث شد عاشقش بشم و وابسطه اش بشم البته این حس دوطرفه فک میکنم ب وجود اومده بود بعد از 6 ماه رابطه فهمیدم این آقا زن دارن و دوتا بچه که خیلی شکست بدی خوردم البته به دلیل اینکه خیلی وابسطه شده بودم نتونستم رابطه ام رو قطع کنم دو سال رابطه مداوم داشتم باهاش تا اینکه زنش فهمید و همه چی خراب شد و ازم جدا شد بهم بی احترامی کرد چون من قصد جدایی نداشتم ب هرحال این بحران رو گذروندم و با نبودن همیشگیش کنار اومدم الان هنوز باهم تماس تلفنی دارم هر دو هفته یکبار من خیلی تو این شش سال عمرم رو تلف کردم از درسم زده شدم کار نتونستم پیدا کنم الان هیچ حسی بهش ندارم حتی حس نفرت دارم ولی نمیدونم همین تماس دوهفته ای رو چجوری قطع کنم با توجه ب تحصیلاتم و سنم ک بالا رفته و به 30 رسیده هنوز بیکارم و تو خونه خیلی داغونم احساس میکنم تموم فرصتهامو از دست دادم و دیگه هیچ فرصتی ندارم.کمکم کنید لطفا حس پوچی گرفتم

دوست عزیز تایپک جدا بزنید

[fatemeh_zahra]

ببین من میدونم دوسش داری و دوستت داره اما مطمعنم دوسال دیگه هردو از هم سرد میشید این روابط همش احساسیه...ولی باز خودت بهتر میدونی