سلام راستش یه موضوعی پیش اومده که خوشحال میشم کمکم کنید
من دو سال پیش با یه پسری دوست بودم(دوست معمولی از طریق اینستا آشنا شدیم) هر روز با هم صحبت میکردیم و واقعا هم مهمترین شخص زندگیم شده بود ولی غیر از دوست به دید دیگه ای بهش نگاه نمیکردم.....یه سال که از دوستیمون گذشت از طریق دوستم با یه آقایی آشنا شدم و قرار شده بود که بیا خواستگاری....وقتی بهش گفتم و فهمید که قضیه ممکنه جدی بشه بهم گفت باید خدافظی کنیم...وقتی پرسیدم چرا گقت خوشم نمیاد وقتی یکی دیگه رو داری که بهش فکر کنی با منم صحبت کنی...گفت عذاب وجدان میگیرم اگه قضیتون جدی بشه و من این مدت با تو در ارتباط بوده باشم.... خلاصه که چند ماهی گذشت و قضیه من و اون آقا به کلی مختل شد....وقتی برگشتم دیدم که آقای x هم با یه دختر خانم دیگه ای دوست شده و واقعا هم دوسش داشت.... اون خانوم پیج اینستای آقایx رو داشت برای همین اونم یه پیج دیگه ساخت و یه مدتی اونجا صحبت میکردیم کمتر از قبل البته.....بعد من اینستاگراممو به خاطر قضایایی میخواستم حذف کنم و آخرین شبی که اینستا بودم باهاش حرف زدم...و همون شب بهم گفت که دوستم داره....گفت از همون اوایل دوستیمون(دو سال قبل) دوستم داشته ولی چون فکر میکرده من فقط به عنوان دوست بهش نگاه میکنم میترسیده بهم بگه که یه وقت همین دوستی ساده هم از بین نره....منم چون هنوز با اون دختر بود...یه جورایی عذاب وجدان گرفتم و بهش گفتم برگرده پیش همون و به من فکر نکنه....چند ماهی گذشت و من دوباره برگگشتم اینستا ولی ازش خبری نبود....تا اینکه دوباره خودش اومد و بهم خبر داد که از اون خانوم جدا شده و میخواد جدیتر به من فکر کنه....ولی من مخالفت کردم بهش گفتم وقتی با خانمy بودی به من ابراز علاقه کردی من ازدکجا بدونم الانم که با منی به یکی دیگه هم فکر نمیکنی...هزارتا دلیل و مدرک آورد و بهم گفت اون موقع که من داشتم به خواستگارم فکر میکردم اون رفت چون احساس راحتی نمیکرد که با من حرف بزنه یا موقعی که با خانوم y بود با هیچ کس دیگه ای جز من حرف نمیزده و من هم به خاطر این بودم که دوسم داشت...ولی من باورم نشد....بهم گفت من لاشی نیستم...راستش اون موقع یه علاقه ای هم کم کم تو من شکل گرفته بود ولی ازش میترسیدم...خلاصه اینکه خیلی بد باهاش حرف زدم و بعد هم خدافظی...بعد یک ماه یه روز که داشتم به چتای قدیمی نگاه میکردم چت خودمون رو دیدم و خوندمش و دیدم که خیلی خیلی باهاش بد صحبت کردم...خیلی ناراحت شدم...دنبال پیج اینستاش گشتم ولی حذفش کرده بود...ناچارا به یکی از دوستاش گفتم که از طرف من ازش عذر خواهی کنه....شبش آقایx خودش با پیج دوستش اومد اینستا و خواست باهام صحبت کنه ولی دوستش که تو همون پیج بود یه ذره بهم بی احترامی کرد...انتظار داشتم مثل قبلا که کسی جرئت نداشت بهم چپ نگاه کنه حالشو بگیره ولی فقط خندید.... بعدشم بدون اینکه با من صحبت کنه رفت...دوستش بهم گفت که خودش رمز پیجشو عوض کرده که دیگه کسی نباشه....خیلی ناراحت بودم تصمیم گرفتم بیخیال شم ولی نتونستم شمارشو از همون دوستش گرفتم....حالا سر دوراهی موندم که بهش زنگ بزنم یا نه.... میخوام بهش بگم از دستش ناراحتم ولی میترسم دیگه اون علاقه تو قلبش نباشه و من براش مهم نباشم...دارم دیوونه میشم نمیدونم چیکار کنم....