نمایش نتایج: از 1 به 16 از 16

موضوع: شرمنده همسرم

5198
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    37016
    نوشته ها
    69
    تشکـر
    122
    تشکر شده 18 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    7

    شرمنده همسرم

    سلام دوستان
    من توعقد هستم یه دعوا بین‌‌ پدرم وهمسرم افتاد که پدرم میخواست طلاق منو بگیره قبل دعوا هم تو رفت وامد من ب خونه مادر شوهرم گیرمیداد و سخت گیری میکرد بعد اینکه طلاقمو میخواست بگیره و من گفتم همسرم ودوست دارم همه چی تموم شد وکوتاه اومد پدرم اما الان اگه دوشب پشت سرم بخوام خونشون بمونم بعد یک هفته ندیدن منو همسرم دعوام میکنه امروز بعدازظهر همسرم گفت شب بیا چون من باز فردا میرم ونیستم من گفتم شاید نتونم بیام دیدم شوهرم چشماش پراشک شد گگگگگ خیلی شرمنده اش شدم واقعا دوستم داره مگرنه هر مرد دیگه ای بود ول میکرد دخترو میرفت منم خیلی دوسش دارم حاضر نیستم اشکای شوهرم و ببینم شوهرم خیلی خوبه اما بابام انگار دنبال بهانه اس که یه بحثی راه بندازه طلاق منو بگیره ب مامانم گفته من نمیزارم دخترت بااین پسره زندگی کنه گگگگگگ شوهر بیچارم حرف غیر منطقی نمیزنه اما بابام هوووف ازش متنفرم گگگگگگ
    چیکار کنم من خیلی گیجم خیلی دوست دارم زودتر بمیرم که انقد جلو شوهرم خجالت نکشم وشرمنده نشم .گگگگگ

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : شرمنده همسرم

    سلام عزیزم.

    الینا جان درک میکنم که توی چه شرایط سختی هستی؛

    اما وقتی پدرشما افتاده روی دنده لجبازی چاره ای جز تحمل شرایط وجود نداره.

    میفهمم که چقد نیاز عاطفی تو و همسرت توی این شرایط نسبت به هم بیشتر از همیشه ست ٬

    اما مجبورین با دل پدرت راه بیاین تا دوباره مشکلی به وجود نیاد.

    با شوهرت صحبت کن قطعا ایشونم درک میکنه٬ سعی کنین با این شرایط یه جوری کنار بیاین تا ان شاءالله عروسی بگیرین و برین سر خونه زندگیتون.

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    37016
    نوشته ها
    69
    تشکـر
    122
    تشکر شده 18 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : شرمنده همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    سلام عزیزم.

    الینا جان درک میکنم که توی چه شرایط سختی هستی؛

    اما وقتی پدرشما افتاده روی دنده لجبازی چاره ای جز تحمل شرایط وجود نداره.

    میفهمم که چقد نیاز عاطفی تو و همسرت توی این شرایط نسبت به هم بیشتر از همیشه ست ٬

    اما مجبورین با دل پدرت راه بیاین تا دوباره مشکلی به وجود نیاد.

    با شوهرت صحبت کن قطعا ایشونم درک میکنه٬ سعی کنین با این شرایط یه جوری کنار بیاین تا ان شاءالله عروسی بگیرین و برین سر خونه زندگیتون.
    رامونا جان خیلی سخته خیلی گگگگگگگ شوهرم گریه میکنه جلوی من میگه من طاقت دوریت وندارم اما میرم سرکار بعد یه هفته میام دوست دارم حداقل دوشب بیای اینجا خودم به شوهرم گفتم نیاد خونمون چون بابام سرد برخورد میکنه من خجالت میکشم گگگگگگگگگ...خدا صبرشو بده مادوتا که انقد غصه خوردیم وگریه کردیم مردیم....بابام واقعا ظالمه خیلی بدجنسه گگگگگ

  4. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,187 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : شرمنده همسرم

    سلام
    دفعه های قبل هم بهت گفتیم ک بهتره خودت و شوهرت خیلی مواظب رفتارتون باشین ک پدرتون بهونه ای جور نکنه
    و سعی کنید کسی ک رو پدرتون نفوذ داره و اطرافیان بخواین ک پدرتون را هروقت دیدن بهش بگن عروسی دخترت را زودتر بگیر برن سر زندگیشون راحت بشی
    تا پدرت زودتر عروسیتون را بگیره
    شوهرت هروقت ناراحت شد بهش بگو روزهای سختی پشت سر گذاشتیم و من طاقت ندارم برگردیم به اون روزها ،لطفا مواظب کارهامون باشیم من زندگیمون را دوست دارم عزیزم
    و با این قبیل حرفا آرومش کنید.

  5. کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    37016
    نوشته ها
    69
    تشکـر
    122
    تشکر شده 18 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : شرمنده همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط Tarah نمایش پست ها
    این گگگگگگگگگگگگگگگگگگگ چیه بین حرفاتون
    یاد چتروم های قدیم افتادم این حرف رو مینوشتی برات شکلک گریه میزاشت
    گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ گگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگگ گگگگگگگگگگ
    همون گریه هستش دیگه..

  7. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شرمنده همسرم

    به نظر من به رفتارای پدرت اعتنا نکن و حتی لازم شد یه جاهایی باهاش مقابله کن.نزار بهت زور بگه قوی باش.

  8. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شرمنده همسرم

    عزیزم انقدرا مسئله سختی نیست. البته تو شرایط تو خیلی زورش بیشتره و رو اعصاب میره.
    ولی سعی کن با سیاست و منطق حلش کنی
    شما دیگه داری میشی خانوم یه خونه باید یاد بگیری این جور وقتا اوضاعو مدیریت کنی.
    خودت سعی کن بهونه دست پدرت ندی ازون طرفم جلوش بروز نده ازون طرفم نذار شوهرت حساسیت زیاد به خرج بده.
    ضعف نشون نده والا افسار احساساتتو از دست میری

  9. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    37016
    نوشته ها
    69
    تشکـر
    122
    تشکر شده 18 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : شرمنده همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط saba95 نمایش پست ها
    به نظر من به رفتارای پدرت اعتنا نکن و حتی لازم شد یه جاهایی باهاش مقابله کن.نزار بهت زور بگه قوی باش.
    مقابله با پدرم اصلا جواب نمیده اصلا چون یه عمر هرچی گفته مادرم گفته چشم اگه یه نفر دربرابر حرفش بگه نه انگار طرف براش یه ادم بد ودشمن انگار میشه همچین حالتی داره

  10. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    37016
    نوشته ها
    69
    تشکـر
    122
    تشکر شده 18 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : شرمنده همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    عزیزم انقدرا مسئله سختی نیست. البته تو شرایط تو خیلی زورش بیشتره و رو اعصاب میره.
    ولی سعی کن با سیاست و منطق حلش کنی
    شما دیگه داری میشی خانوم یه خونه باید یاد بگیری این جور وقتا اوضاعو مدیریت کنی.
    خودت سعی کن بهونه دست پدرت ندی ازون طرفم جلوش بروز نده ازون طرفم نذار شوهرت حساسیت زیاد به خرج بده.
    ضعف نشون نده والا افسار احساساتتو از دست میری
    ملکه جان بابام خیلی رو اعصابمه بخدا کل فامیل جریان من وباخبر شدن انقد که به همه گفتم داماد من فلانه بداخلاقه بدگویی شوهر منو میکنه فامیل جور دیگه ای به من نگاه میکنن هووووف...خدا صبر این عقد لعنتی وب من بده ..

  11. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    May 2016
    شماره عضویت
    27925
    نوشته ها
    2,306
    تشکـر
    3,118
    تشکر شده 3,059 بار در 1,592 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شرمنده همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط الینا پارسا نمایش پست ها
    مقابله با پدرم اصلا جواب نمیده اصلا چون یه عمر هرچی گفته مادرم گفته چشم اگه یه نفر دربرابر حرفش بگه نه انگار طرف براش یه ادم بد ودشمن انگار میشه همچین حالتی داره
    خب اشتباهتون همینجا بوده که از اول هرچی زور گفتن سکوت کردین و پذیرفتین .من اینو از خودم نمیگم از زبون یه مشاوره میگم که تبیعیت و مطیع بودن شرایط رو برای یه ادم غیر منطقی یا بیمار بدتر میکنه و باعث رشد بیماری اون فرد میشه.شده کار به دعوا بکشه شما مقابله کن اولش ممکنه جریان یکم تند و نا اروم بشه ولی بعدش میفتین رو روال عادی زندگی.
    ویرایش توسط saba95 : 11-11-2017 در ساعت 01:19 AM

  12. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36965
    نوشته ها
    484
    تشکـر
    150
    تشکر شده 435 بار در 240 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : شرمنده همسرم

    نقل قول نوشته اصلی توسط الینا پارسا نمایش پست ها
    سلام دوستان
    من توعقد هستم یه دعوا بین‌‌ پدرم وهمسرم افتاد که پدرم میخواست طلاق منو بگیره قبل دعوا هم تو رفت وامد من ب خونه مادر شوهرم گیرمیداد و سخت گیری میکرد بعد اینکه طلاقمو میخواست بگیره و من گفتم همسرم ودوست دارم همه چی تموم شد وکوتاه اومد پدرم اما الان اگه دوشب پشت سرم بخوام خونشون بمونم بعد یک هفته ندیدن منو همسرم دعوام میکنه امروز بعدازظهر همسرم گفت شب بیا چون من باز فردا میرم ونیستم من گفتم شاید نتونم بیام دیدم شوهرم چشماش پراشک شد گگگگگ خیلی شرمنده اش شدم واقعا دوستم داره مگرنه هر مرد دیگه ای بود ول میکرد دخترو میرفت منم خیلی دوسش دارم حاضر نیستم اشکای شوهرم و ببینم شوهرم خیلی خوبه اما بابام انگار دنبال بهانه اس که یه بحثی راه بندازه طلاق منو بگیره ب مامانم گفته من نمیزارم دخترت بااین پسره زندگی کنه گگگگگگ شوهر بیچارم حرف غیر منطقی نمیزنه اما بابام هوووف ازش متنفرم گگگگگگ
    چیکار کنم من خیلی گیجم خیلی دوست دارم زودتر بمیرم که انقد جلو شوهرم خجالت نکشم وشرمنده نشم .گگگگگ
    سلام عزیزم. من کم وبیش پستای قبلیتو دیدم و در جریان مشکلت هستم
    اما شماها عقد رسمی هستین ینی حتی اگه بخوایین همین فردام میتونین بدون عروسی برین سر خونه زندگیتون. بنظرم ک عیب از شماست که انقد ضعف نشون دادی. این مراسم گرفتنم بهانس. بعدم اینو بدون هیچ نفر سومی نمیتونه طلاق شما دوتارو بگیره. اصلا توی دادگاه من که تاحالا نشنیدم یک نفر سوم تونسته باشه در حالی که دونفر راضین طلاق یکیشونو بگیره. این تهدیدات پدرتم (با عرض معذرت) توخالیه. شما فقط بخاطر سن کم و عدم تجربه کافی ترسیدی
    ما دخترا توی ایران خیلی ترسوایم متاسفانه تا یکی سریع تهدیدمون میکنه میترسیم و این میشه ابزار سواستفاده دیگران. حالا چه پدر چه دوست پسر و چه همسر و ... نمیدونم همسرت دیگه خونه داره؟ پدرت حرف و منطق خاصی نداره و تقصیر شماست که با این شرایط جشن میخوای. شما هرچی بیشتر صبر کنی بیشتر داستان زندگیت نقل مجلس دیگران میشه. مرگ یکبار شیونم یکبار. مسلما همسرت هس ک قراره تا اخر عمر باهات بمونه ن پدرت پس یه بار محکم بدون گریه که ضعف نشون بدی سنگاتو وا بکن. این مشکل باید حل بشه. بجای اینکه عین پیرزنا گریه کنی و بگی کاش من بمیرم وایسا مشکلاتتو حل کن. مردن کار ادمای ضعیفه و فقط پاک کردن صورت مسئله هستش. بعدم اینو بدون این مشکلو نتونی حل کنی بعدا هی مشکلات دیگه ای پیش میاد ک نمیتونی از عهدش بر بیای. بنظر من زن باید سه برابر چهار برابر مرد قوی باشه و با شرمندمو گریه زاری و چشم داشتن از بقیه کاری حل نمیشه
    ببخش اگه یکم تند حرف زدم
    ویرایش توسط ghm : 11-11-2017 در ساعت 11:29 AM

  13. کاربران زیر از ghm بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2017
    شماره عضویت
    37222
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    0
    تشکر شده 4 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : شرمنده همسرم

    سلام عزیزم
    من درکت میکنم کاملا.. من ازدواج نکردم و چنین شرایطی نداشتم ولی یه پدر خیلی سخت گیر دارم که کلافه م میکنه..حرف هم هیچ وقت تو کله ش نمیره و دقیقا همون که گفتی هست که مادرم انقدر بهش چشم گفت و بحث باهاش نکرد یا موقع بحث الکی زود قانع شد از همون اول زندگی که الان دیگه عمرا تو کله ش بره هیچکدوم کاراش یا فکراش اشتباهه!!! هییییچ جور نمیشه قانعش کرد و همه ش فکر میکنه فقط خودش دانای کل هست و همههه اشتباه میگن!
    بنظرم بحث و جدل هیچ فایده ای نداره و اصلا هم به فکر عوض کردنش نباش..رو پدر من که صحبت بی اثره ولی باز تو امتحان کن..بگو شوهرت یه روز بیاد خونه تون و بگه که تصمیم دارید برید سر خونه و زندگی تون..یا اگر فکر میکنی اوضاع بدتر میشه خودن بگو..سکوت هم به اندازه مشاجره بد هست..خیلی اروم حرفتو بزن..
    اصلا چرا عروسی نمیگیرید؟ الان وضعیت پول داماد چطوره نمیتونه تا چن ماه دیگه عروسی بگیره؟
    اگر مشکل هیچ جور حل نشد برنامه ریزی کنید که روزها کنار نامزدتون باشید و راضی ش کنید ..به خونه ش برید برا ناهار.. سر کارش برید و کنارش باشید و...
    و با صحبت تلفنی زیاد با نامزدتون طوری که پدرتون بفهمه بهش بفهمونید که چقدر بهش علاقه دارید و دوست دارید کنارش باشید...
    انشاا.. که حل میشه عزیزم..اصلا هم غصه نخور و محکم باش.‌.به خداوند و عشقت تکیه کن و برو جلو‌.‌

  15. کاربران زیر از tahereh.se بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  16. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36895
    نوشته ها
    131
    تشکـر
    83
    تشکر شده 92 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : شرمنده همسرم

    با شوهرتون سر زندگی تون برید بعدن مراسم بگیرید.خعلییا این کار را میکنن!! دوران عقد و طولش ندید !

  17. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    37016
    نوشته ها
    69
    تشکـر
    122
    تشکر شده 18 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : شرمنده همسرم

    سلام عزیزم چرا اگه بخوایم بریم سرخونه وزندگیمون چرا میتونیم اما پدرم رو لج جهیزیه ام رو تا تا بستون سال۹۷جور نمیکنه ....الان فعلاب یکی از دوستان صمیمی بابام گفتم باهاشون صحبت کردن تاثیر داشت و فعلا ب رفت وآمد من کاری ندارن ولی همسرم بیاد خونمون اصلا باهاش حرف نمیزنن....بازم خداروشکر درست شده بخشی از جریان..

  18. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    37016
    نوشته ها
    69
    تشکـر
    122
    تشکر شده 18 بار در 14 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : شرمنده همسرم

    خو دنیا جان جهیزیه ام رو چیکار کنم...پدرمم که اجازه نمیده..

  19. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2017
    شماره عضویت
    36895
    نوشته ها
    131
    تشکـر
    83
    تشکر شده 92 بار در 68 پست
    میزان امتیاز
    7

    پاسخ : شرمنده همسرم

    تا تابسون چیزی نمونده ها.چشم بهم بزنی عید اومده!!

    العان که رفتار پدر بهتر شده خوب شمام زیاد حساس نباشید!!!

    اما. زیادم بد نیست پدرتون گربه را در حجله کشتن دیگه شوهرتون خعلیی مراعاتتون و میکنه

  20. کاربران زیر از دنیا * بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد