نوشته اصلی توسط
AmirAli65
سلام دوست عزیز
حقیقت سرایی است آراسته / هوا و هوس گردی برخاسته
نبینی هر کجا برخاست گرد/ نبیند نظر گرچه بیناست مرد
بگذارید برایتان آینده نگری کنم. انتخاب با شماست !
دو حالت زیر را داریم :
1) یک دانشجو که ترم هایی رو مشروط شده، اعصابش به شدت بهم ریخته هست. فکرش در پی کسیه که او با کسی دیگه خوشه ولی این دانشجو در رنجه. غرورش شکسته شده. فکره مشوشی داره. تحت فشار خانواده است .احتمالا سیگار آنهم زیاد میکشه. در نهایت کژدار و مریض دانشگاه و رو تمام میکنه. البته با یه معدل به شدت پایین که هر کجا میره و میبینه چقدر معدلش مهمه، یاد گذشته می افته و آهی بلند می کشه. البته اعصابشم تعریفی نداره- تازه اونم به خاطر کسی که الان صدای خندش تا هفت آسمان میره.
2) یک دانشجو که هر چه مر بوط به گذشته بوده را همین جا، اکنون دفن میکنه. غرور خودشو فدای کسی دیگه نمیکنه. بهترین سال های عمرش رو به پای کسی که بهش محل نمیذاره نمیریزه . با قدرت درس و کارش رو ادامه میده. بر خدا توکل میکنه (انی توکلت علی الله و هو حسبه) و در آینده حسرت نمیخوره و مطمئن که خدا بهترین همسر رو براش قرار داده. چرا که میدونه بهای وجودیه یک انسان برابر روح خداست.
من آنچه شرط بلاغ است با تو بگویم/توخواه ازسخن من پند گیر خواه ملال