مادرشوهر

[talieh]

....

[سمیراه]

سلام دوست عزیز آروم باش

نمیدونم تو زندگی شما میزانش چقدره اما میدونی تو زندگی همه یسری ادم سرکوفت زن هست میدونی ؟

خیلی حرص و جوشی هستی به گفته خودت خیلی غصه تلنبار شده تو دلت فکر کنم فقط واسه همدردی درددل کردی و دل دماغ سعی کردن

واسه زندگیت رو نداری درست میگم عزیزم ؟

اول اینکه اگر همسر شما تا دیروقت کار میکنه و هنوز نتونسته خونه تهیه کنه سوالی که باید از پسرشون بپرسه نه از شما

دوم اینکه گفتید بچه دار نمیشید فکر کنم بیشتر بخاطر این موضوعه که دلتون انقدر دلتون گرفته

مشکل کجاست ؟ از کیه ؟ همسرتون نظرش راجب اینکه بچه دار نمیشید چیه ؟ دکتر رفتید برای بچه دار شدن؟الان خیلی علم پیشرفت کرده

تمام سعی و تلاشتون رو کردید ؟؟

در اخر ایا مشاوره مراجعه کردی ؟ برای اروم شدنت ؟

[talieh]

....

[سمیراه]

خب پس همسر خوبی داری و اون میدونه مشکل مادرش هست

خب پس ارتباطتت رو باهاشون محدود کن و تا حد امکان تلفناشون رو جواب نده

اگر همسرت حق رو به اونا میداد که باید فاتحه زندگیت رو می خوندی اما خب میده حق باشماست

عزیزم دیدو بازدیدت رو خیلی خیلی کم کن و تلفناش رو جواب نده اگر هم یه موقع دیدت و گفت تلفنم رو جواب ندادی با احترام بهانه بیار

بگو کلاس بودم بیرون بودم و ازین حرفها

دوری و دوستی کم کم ارتباط رو باهاشون خیلی خیلی کم کن و اگر انقدر ازارت میدن وقتی اونجا میری بزار شوهرت تنها بره

(من موافق نیستم مردها برای دیدن خانوادشون تنها برن ولی شوهر شما فرق داره اون میدونه مادرش اشکال داره )

عزیزم شوهرت دو شیفت کار میکنه تورو دوست داره پس توروخدا انقدر افسرده نباش مدیریت کن زندگیت رو

شوهرت مادرشه وظیفشه سر بزنه اما وظیفه شما نیست وقتی انقدر ازار میبینی جواب تلفن بدی یا ببینیشون

بلند شو برای خودت برنامه بچین سرکار برو کلاسهای مختلف برو

کانونهای اموزشی برای خانومها هست برو نزار بیکاری فکرت رو ببره سمت ازارهای یه زن

زندگی تو ارزشش بیشتر ازینهاست و این تویی که تصمیم میگیری شاد باشی یا نه

اگه شوهرت رو واقعا دوست داری ازین پیله تنهایی بیا بیرون سر خودت رو کم کن و ارتباطهارو محدود کن

[رها75]

سلام فکر میکنم قبلا هم پست گذاشته بودید و چند تا از همین حرفاتون رو خونده بودم .اما اون موقع اینقدر افسرده نبودید .........
خدا رو صد مرتبه شکر کن که شوهرت دوست داره .....خیلیم دوست داره
پس تو هم نباید کاری کنی که ازت دلسرد بشه .حالا که داره این همه واسه و و زندگیتون زحمت میکشه نذار شکست خورده بشه .بدترین چیز واسش اینکه بدونه زنش افسرده و بی حال و غمگین گوشه خونه نشسته......
میدونم جلو اون به روی خودت نمیاری ......ولی نذار انرژی منفی تو خونتون باشه
انگیزه بهش بده .
ما نمیتونیم ادما رو تغییر بدیم .تو هر چه قدرم که حرص بخوری و ناراحت بشی فقط اونو به هدفش رسوندی پس نذار روت تاثیر بذاره .
الان فقط باید به خودتو همسرت فکر کنی ....
شاید حکمت خدا بوده که خواسته شما از توی این خونه بلند شین .شاید همین باعث بشه ارتباط و دخالت اونا کمتر بشه .دیگه منت نذاره که تو خونه من نشستین .شاید یه خونه خیلی دور تر از مادر شوهرت گیرتون اومد و خیلی چیزا تغییر کرد .
مگه چند سالته که بخواد قفسه سینت درد بگیره بخاطر زنی که یک ذره عقل تو کلش نیست .اینو همیشه بدون خدا هیچوقت بنده هاشو تنها نمیزاره .گفتی سپردمش به خدا .
اگه بهش ایمان داری پس مطمئن باش این زنو به سزای عملش میرسونه .
پس دیگه فکرتو مشغولش نکن بچسب به زندگیت و شوهرت ......
سخته ولی اگه همسرتو دوس داری نباید حرفای مادر شوهرت واست مهم باشه تو اونو مثل یک روانی فرض کن که حرف زدنش دست خودش نیست و همیشه چرت و پرت میگه .
ارتباطت رو در حد صفر کن باهاشون .حتی خطت هم عوض کن .نترس از حرفایی که میخواد بزنه .اینقد حرف بزنه تا جونش در ره .والااااااااااااااااا
اره میلیاردرن دارن ........درسته کلی از سرمایتون رو دادین بهشون ولی مطمئن باش یه روزی خواه نا خواه برمیگردونه .مطمئن باش یه روزی اونه که میوفته به دست و پات و میگه ببخش .....
الان فقط به خودتو شوهرت فکر کن روزای تعطیل برنامه دوتایی بریزین .ارتباطت رو با خانوادت زیاد کن هم تو هم همسرت به حرف مادر شوهرتم کاری نداشته باش که چی بگه درمورد ارتباط با خانوادت .
جمعه ها خودت و شوهرت و خانوادت برین بیرون یا یه جایی خارج از شهر تا یکم روحیتون عوض شه .یخورده کارای بچه گانه انجام بدید البته روزای تعطیل که شوهرتم حال داره .
اینو بدون که تو اگه از حرف مادر شوهرت بترسی و یه کاری و انجام ندی و خوشی رو از خودت بگیری اونو به هدفش رسوندی ولی اگه اون واست مهم نباشه و کار خودتو انجام بدی شاید اولش چرت و پرت بگه و اینا ولی بعد یه مدت خودشم خسته میشه وقتی میبینه تو واست مهم نیست .نذار تو رو ضعیف ببینه . تو شخصیت مهربون ظریفی داری اما همون شخص هیولایی که خودت میگی رو بهشون نشون بده .
خوشابحالت که شوهرت عاشقانه میپرستت........
قدرشو بدون .......با چنگ و دندون نگهش دار .
به خودتم خیلی برس نه اینکه بخوای زیادی خرج کنی .ممنظورم اینکه حتی میتونی یه کاری هم واسه خودت پیدا کنی تا یه منبع درامدی داشته باشی .اینم یجور اهمیت دادن به خود هست
ایشالا که عشقتون همیشه پایدار بمونه

[talieh]

....

[delaram54]

دوست عزیز

واقعا متاسف شدم بهر حال شماها جدا شدنی نیستید همش یه ردی ازش توی زندگیتون هست.

وقتی همه پس اندازتونو خاستید بدید به برادرش یه درصد به رفتاراشون نگاه نکردید ؟

شماها هم مثل خودشون رفتار کنید اولم حقتونو بگیرید

میتونید جوابشونو ندید. یا باز هم قطع رابطه کنید .

یه ادم خسود هر کاری ازش برمیاد شما هم اذیت بشید شوهرتونم زجر میکشه. .

نزارید اینقدر شوهرتونم کار کنه. واقعا عذاب اوره

حتما پیش روانپزشک برید

[talieh]

....

[merina]

سلام عزیزم
من می دونم که با چنین آدمهایی خیلی سخته که سر کنی و عذاب کشیدنت رو درک می کنم . ام بهتر نیست که برای کمک کردن به زندگیت دیدت رو عوض کنی.
مثلا وقتی مادر شوهر و خانوادش اینطوری رفتار می کنن به خودت بگو اونا مختار اموالشون هستن و می تونن به هر کی بدن و یا ندن .
و اینو بدون که درسته که شما ممکنه که بیشتر از برادر شوهرت تو مضیغه مالی باشید اما بدونید که زندگی موفق تری از اون دارید چون اون تو تمام مراحل زندگیش وابسته به خانوادش می مونه اما شما اینطوری نیستید.
چه بهتر که رو پای خودتون هستید و دستتون رو پیش کسی دراز نمی کنید.
در مورد حرفهاش هم اصلا توجهی نکنید به نظر میاد که این آدم نقطه ضعف شما رو گیر آورده و داره از این طریق آزارتون می ده . شما باید دنبال روشهایی باشید که با سیاست حیله خودش رو به خودش برگردونید . مثلا وقتی که مقاله های نازایی می فرسته بهش پیغام بده بگو ممنون از لطفتون که اینا رو می فرستید فرستادم تلگرام شوهرم تا بخونه ببینه . بهشم گفتم که مادرت لطف کرده و اینا رو فرستاده . مطمئن باش شاید به روی خودش نیاره اما خیلی بدش می اد و دیگه نمی فرسته.
بهتره عوض غصه خوردن به زندگیتون انرژی مثبت بدید و سعی کنید همراه همسرتون باشید و به اونم انرژی بدید. نزارید که اون به قصدش که بهم زدن زندگی شماست برسه.

[talieh]

....