سلام خدمت دوستان.
من نیلوفرم ۲۸ ساله،۲۳سالگی عقد کردم و الان حدودا ۲سالو ۸ماه عروسی کردم و مستقل هستم،ازدواج من و همسرم سنتی نبوده و همو دوست داشتیم،اونموقع شوهرم بصورت قراردادی در اداره برق کار میکرد و بدهکارم نبود فقط یه پراید داشت، و چون همیشه به درامد کم قانع نیست باشگاه بیلیارد زد که سرمایه ی اینکار کلا وام بود و پرایدشو فروخت،روزای اول درامد خوب بود تا اینکه همچی بد شد،میزهای مرغوبی نبود و کلاه گذاشته بودن سرش،و کم کم بازارش کساد شد و ما موندیم با بدهکارایاش،دوباره تصمیم گرفت یه وام دیگه بگیره و باز راه اندازیش کنه ،مبلغ ۵۰ میلیون وام بنام من گرفته شد و باز راه اندازی شد و باز فایده نداشت،تا اینکه ما عروسی گرفتیم و مستقل شدیم که من منوجه شدم همسرم با رئیس اداره دعواشون شده و استئفا داده و من در جریان نبودم،قهر کردم و رفتم و فایده ای نداشت،باز برگشتم و اون سر کار اداره نرفت،تا اینکه بیکار بود و از باشگاه درامدی نداشت و باشگاه فقط هزینه ایجاد میکرد،تا با شرکت بازاریابی بیز اشنا شدیم و نمایندگیشو برای خودمون گرفتیم و دو سالو نیم تمام وقت صرف کردیم هیچ درامدی نداشتیم و همیشه بالا دستی ها امید میدادن که درست میشه و....شما باید صبر کنید و همچنان ما از،صبح تا اخر شب کار میکردیم .در همین حین باشگاه رو فروختیم به مبلغ ۳۵ تومن در صورتی که ۱۲۰ میلیون بدهکاری داشتیم و بالاخره بعد اینمهمه سختی و به نتیجه نرسبدن شرکت رو با ۲۰تومن بدهکاری رها کردیم و شوهرم بنگاه ماشبن زد،دو سه ماه اول عالی بود و باعث شد چند تا از بدهکاریای خرده ریز رو بدیم و نفسی تازه کنیم،بعد دوسال برای خونمون خرید کردیم و میوه و.... میخریدیم تا اینکه وضع اقتصادی مملکت ریخت بهم از فروردین ۹۷ نه کسی ماشین میخره و نه کسی میفروشه،هیچ معامله ای صورت نگرفته و این مبلغ بدهکاریا هیج کدوم داده نشده و هر روز به تعداد بدهیا افزوده میشه و سود رو سود میاد،حکم جلب شوهرم و گرفتن و وام هایی که بنام من بوده دادگاهی شده....الان درامدی نداریم،و منتظریم اوضاع اقتصادی درست بشه،
خیلی درگیر و تحت فشار و استرسم،یعنی تو این چند سال همیشه وضع این بوده.....
نمیدونم واقعا چیکار کنم؟
نکته ای که وجود داره مادرم با وجود اینکه از،نظر،فکر اقتصادی و....شوهرمو و حانواده اش رو از روز اول قبول نداشت،و با وجود این کمک های مالی زیادی،به ما کرده،و مادرم ضامن وام شوهرم و خانواده اش شده،مادرم خیلی حساس و کلا کارای بانکی و اقتصادی رو دوششه،الان اونا اقساطشون عقب افتاده و به هیج عنوان خالی نمیکنن،و تمام حساب های خانواده من مسدود شده و منم این بین قرار گرفتم و مادرم منو سرزنش میکنه که تقصیر تو هست با این ازدواجت و..منو بدبخت گردین، این مرد زندگی نیست هر روز تو رو بدبخت تر و بدهکار تر میکنه،اینا غیر قابل اعتمادن،دروغگو هستن و ......منم همش زیر فشار این حرفا هستم،جوری که دیشب با شوهرم دعوام شد و زدم چندتا وسایل و شکستم و همش گریه و استرس شده کارم.
میدونم حق به مادرمه،اما مشکل من با همسرم فقط سر مسائل مالیه،مادرم میگه طلاق بگیر و بیا،بعضی موقع ها قک میکنم تا اخر عمر روزگار من همینه،طلاق بگیرم برم با اینکه برا من خیلی سخته، از،یه طرفم میگم چیکار کنم که درست شه وواقعا این حجم بدهکاری و این مشکلات و ججوری میتونم حل کنم؟
ممنون از راهنماییتون.