باسلام و ادب
یه دختر ۲۷ ساله ام. پارسال ک ارشدمو شروع کردم از همون شروع کلاسا یه پسری از همکلاسیا مدام با نگاه و توجهش منو دنبال میکرد و زیر نظر داشت ولی هیچوقت حرفی نمیزد. ترم اول ب همین شکل گذشت. عید۹۵ من دیگه نتونستم این رفتارشو تحمل کنم چون خودم هم بهش علاقمند شده بودم و هم ب حضورش وابسته . تا اینکه رفتم ب دوستاش گفتم . بعد عید همچنان توجهش باقی بود فقط کمی محتاط تر برخورد میکرد. ترم دومو با سختی گذروندم . ولی امتحانات پایان ترمو خراب کردم. بعد از اون دیگه نتونستم ادامه بدم. از اول تابستون دغدغه اینو داشتم ک با این وضع نمیتونم ادامه بدم باید تکلیفم معلوم میشد. از اون ب بعد با دوستاش حرف میزدم و میگفتم مارو روبرو کنید و ب من جواب بدید. اونا با ترفندای مختلف منو تا همین لحظه معلق نگه داشتن. من دیگه دانشگاه نرفتم. دلتنگی این پسر منو عذاب میده. خیلی دوسش دارم . مدام فکر و ذهنم درگیرشه. از زندگی ساقط شدم. کاملا تو وضعیت بلاتکلیفی ام. نه اون پسر خودش حاضر میشه با من روبرو شه. نه همکلاسیا جوابی میدن . نه خودم توان فراموش کردنشو با این شرایط دارم چون عشقم منو ب سمت امیدواری
سوق میده . این همه مدت صبر کردم . ب هیچ خواستگاری فکر نتونستم بکنم . بخاطرش با خونواده دعوا کردم .
همه حرفی ک از همکلاسیا شنیدم این بوده ک سکوت کن. بخاطرش چندبار فاصله های دو تا سه هفته ای سکوت کردم و مطلقا با کسی حرف
نزدم. موندن تو این وضع جهنمه واسم و تغییرش نتونستم بدم.
این پسر ۲۵سالشه دو سال از من کوچیکتره سیگار میکشه هردومون بچه های وسطیم . من خرم ابادی و اون تهران ساکنه. در ضمن من فکر میکنم اونم خیلی ب من علاقه داره اما رفتارشو درک نمیکنم!!!
رفتار مارو ارزیابی کنید لطفا ...پیشنهاد کنید ک من و اون هرکدوم بهتره
چ رفتاری کنیم تا تو مسیر درست بیفتیم .
آیا این آدم با این اوصاف اصلا ارزش داره ک من بخوام فک کنم بهش یا نه!؟
ممنون از لطف و محبتتون