نمایش نتایج: از 1 به 14 از 14

موضوع: مشاوره قبل ازدواج

1912
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31956
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشاوره قبل ازدواج

    سلام وخسته نباشید خدمت مشاورین گرامی
    دختری هستم متولد1364 یعنی31 ساله لیسانسه خاستگاری دارم متولد 1355هست یعنی40 ساله شغل ایشان سرهنگ پاسدار هست یکبار ازدواج کرده صاحب 2 فرزند که یکی پسر5ساله دیگری دختر3ساله طبق خواسته ی من قراره مادربزرگ بچه ها یعنی مادر این خاستگارم بچه ها رو نگهداری کنه در منزل خودش از آنجایی که پدر خاستگارم فوت شده ومادرش تنهاست بچه ها رو مادر خاستگارم قرار است نگهداری کند خاستگارم یک شیفت صبح کار اداری دارد عصر شغل تولیدی مقید به نماز و روزه ....منو در مناسبتهای عمومی دیده چند باری کار اداری داشم همو دیدیم اما بدون اینکه من از نیت ایشان باخبر باشم ایشان به شدت به من علاقه مند شدند و الان خاستگاری کردند حالا میخام مشاوره بدید آیا ازدواج من درسته؟گرچه من ادم حساسی هستم و به هیچ عنوان نمیتونم برای بچه هاش مادری کنم به خودشم گفتن قراره بچه ها رو مادربزگشان بزرگ کنند میشه راهنماییم کنید و اگه سوالی دارید بپرسید تا بیشتر اطلاعات بدم...ممنونم

  2. بالا | پست 2


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشاوره قبل ازدواج

    سلام.

    دوست عزیز اولین شرط چنین ازدواجی پذیرفتن بچه های خاستگارتونه.

    درسته بچه ها پیش شما قراره نباشن٬ اما قرارم نیست پدرشون کلا از زندگیش حذفشون کنه؛

    صد در صد بین شما و اون بچه ها رفت و آمد و رابطه خواهد بود؛

    شما چه بخوای چه نخوای با توجه به سن خیلی پایین بچه ها جای مادرشون قرار میگیری و قطعا نمیتونی بهشون سرد و بی توجه باشی و باید بهشون محبت کنی؛

    ضمن اینکه این بچه ها قرار نیست همیشه اینقدی بمونن و بزرگ میشن٬ مطمئن باش اگه از الان که کوچیکن نتونی رابطه خوبی باهاشون برقرار کنی بعدا که بزرگ شدن هر کاری میکنن که اعصابتو خورد کنن؛

    خدا مادربزرگشونو حفظ کنه و سلامت نگه داره ولی خوب به هر دلیلی اگه ایشون از دنیا برن تکلیف بچه ها چیه؟!

    در مورد مادر بچه ها چیزی نگفتی که آیا فوت کردن یا جدا شدن٬ ولی اگه در قید حیات باشن و به هر دلیلی ایشونم بچه ها رو نپذیره یا اصلا همسر شما نخواد که بچه ها برن پیشش باز تکلیف چیه؟!

    به هر حال باید بپذیری که بعد از ازدواج تا آخر عمر بچه ها جزء جدانشدنی زندگی شما هستن٬ اصلا و ابدا فک نکن که اگه برن پیش مادربزرگشون همه چی تمومه؛

    تازه روز به به روز که بزرگتر بشن کارای زیادی هست که همسرتون به عنوان پدر باید براشون انجام بده و شما هم در کنار ایشون و شریک هستید در تمام کاراشون.

  3. 3 کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31956
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره قبل ازدواج

    مادرشون جدا شده و بچه ها رو گهگاهی میبینه و بچه ها با پدرشون زندگی میکنند.

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30752
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    164
    تشکر شده 40 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره قبل ازدواج

    من یک همکار داشتم البته ایشون مطلقه بودن
    برای بار دوم با مردی که یک پسر داشت ازدواج کردن
    همکارم مثل شما ادم حساسی هستش
    الان دنیای مشکلات رو با همسرش اونم فقط به خاطر حسادتی که به پسره داره الان دارن با هم
    حتی تا حد جدایی هم بعد 5 ماه ازدواج پیش رفتن
    اگه ادم صبور و با گذشتی نیستی این کار و انجام نده
    چون به عینه با چشمم شاهد زندگی همکارم هستم
    چون حساس هستی نمی تونی بچه ها رو درک کنی
    نمی تونی محبت پدر به فرزند رو درک کنی
    از اون طرف هم نمی تونی رابطه پدر با بچه ها رو کم کنی
    این خودش بزرگ ترین مانع و مشکل می شه فردا تو زندگیت

  6. 2 کاربران زیر از مری موجی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : مشاوره قبل ازدواج

    دلم میسوزه بچه ای که. پیش مادرش نیست پدرشونم میخواد بچه هارو بذاره پیش مامان بیزرگ نگهش داره اونم انقد سن کم محبت پدر و مادر اونقدر که باید دریافت نمیکنن

    اخه یه پدر چطور دلش میاد اینکار و کنه بچه هارو پیش خودش نگهنداره.

    با توجه به زندگی گذشته این اقا با این تصمیم الانش به نظرم اصلا ادم عاقلی نیست با اینکه 40 سالشه ...

    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  8. 3 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    30752
    نوشته ها
    40
    تشکـر
    164
    تشکر شده 40 بار در 26 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره قبل ازدواج

    همکارم فکر می کنه که داره در حق بچه می کنه و وظیفه ای نداره در قبالش
    و واسه این لطفش شوهرش باید مثل یک برده همش سرش پایین باشه جلوش
    چون اونم مثل شما روحیه حساسی داره و از طرف دیگه زن اول این آقا هم زنده هستن
    و مطمئنن به خاطر دیدن بچه ها دیداد بین این اقا و خانم اولش وجود داره اینا بعد ها واستون معضل می شه
    البته شاید واقعا اینطوری نشه واست چون این چیزی هستش که من هر روز دارم از همکارم می بینم ولی شاید واسه شما این مشکل پیش نیاد

  10. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    14030
    نوشته ها
    5,877
    تشکـر
    725
    تشکر شده 3,402 بار در 1,916 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : مشاوره قبل ازدواج

    قطعا خیر ازدواج به این آقا با توجه به گفته های شما درست نیست

  11. کاربران زیر از sam127 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  12. بالا | پست 8


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشاوره قبل ازدواج

    ببین عزیزم اگه تجربه ازدواج دومت باشه٬ خیلی بهتر میتونی با شرایط کنار بیای ولی اگه اولین ازدواجته به نظرم اینکارو نکن!

    چون مطمئنا توی ازدواج و تجربه اول توقعت از شوهر و زندگی مشترک چیزیه که با وجود دو تا بچه سخت جور درمیاد.

    زندگی با مردی که از ازدواج اولش بچه داره کار آسونی نیست.

    همسر شما باید مدام بهشون سر بزنه و دائما خرجشون کنه٬ به خصوص که قراره با مادربزرگشون باشن باید خورد و خوراکشونم حواسش باشه و همه چی براشون محیا کنه٬ ممکنه یه وقتایی مجبور بشی از یه سری مخارجت بزنی تا شوهرت کم نیاره؛ میتونی؟

    مثلا شوهرت واسه خونتون گردو میخره٬ باور کن اون گردو رو تا به بچه هاش نده از گلوی خودشم پایین نمیره !
    تو میتونی تحمل کنی شوهرت هر چی واسه خونه میخره نصفش کنه ببره واسه بچه هاش!؟

    مثلا مسافرت یا مهمونی میرین٬ تو دلت میخواد با شوهرت تنها باشی؛
    ولی مگه شوهرت دلش میاد اون دو تا طفل معصوم یکسره تو خونه باشن خودش بره خوشگذرونی!؟

    به خاطر اینکه اون بچه ها از پدر و مادرشون دورن باید محبت شوهرت بهشون صد برابر بشه؛ تحملشو داری؟

    تازه همه اینا رو اگه شوهرت واقعا عاشقت باشه و همه جوره بهت برسه از نظر مادی و معنوی شاید بتونی باهاش کنار بیای.

    خدا نکنه با شوهرت به یه مشکلی بخوری اونوقت فقط باید تحمل کنی که اونم مگه آدم چقد میتونه تحمل کنه!

    ببین خییییلی مسائل ریز و درشت هست که ممکنه خستت کنه و کم بیاری.

    نمیخوام نا امیدت کنم٬ ممکنه انقدم دختر قوی باشی که با عشقی که به همسرت داری از پس همه اینا بربیای؛
    ولی من فقط خواستم واقعیتو بگم تا بهتر تصمیم بگیری.

  13. 2 کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  14. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31956
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره قبل ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    ببین عزیزم اگه تجربه ازدواج دومت باشه٬ خیلی بهتر میتونی با شرایط کنار بیای ولی اگه اولین ازدواجته به نظرم اینکارو نکن!

    چون مطمئنا توی ازدواج و تجربه اول توقعت از شوهر و زندگی مشترک چیزیه که با وجود دو تا بچه سخت جور درمیاد.

    زندگی با مردی که از ازدواج اولش بچه داره کار آسونی نیست.

    همسر شما باید مدام بهشون سر بزنه و دائما خرجشون کنه٬ به خصوص که قراره با مادربزرگشون باشن باید خورد و خوراکشونم حواسش باشه و همه چی براشون محیا کنه٬ ممکنه یه وقتایی مجبور بشی از یه سری مخارجت بزنی تا شوهرت کم نیاره؛ میتونی؟

    مثلا شوهرت واسه خونتون گردو میخره٬ باور کن اون گردو رو تا به بچه هاش نده از گلوی خودشم پایین نمیره !
    تو میتونی تحمل کنی شوهرت هر چی واسه خونه میخره نصفش کنه ببره واسه بچه هاش!؟

    مثلا مسافرت یا مهمونی میرین٬ تو دلت میخواد با شوهرت تنها باشی؛
    ولی مگه شوهرت دلش میاد اون دو تا طفل معصوم یکسره تو خونه باشن خودش بره خوشگذرونی!؟

    به خاطر اینکه اون بچه ها از پدر و مادرشون دورن باید محبت شوهرت بهشون صد برابر بشه؛ تحملشو داری؟

    تازه همه اینا رو اگه شوهرت واقعا عاشقت باشه و همه جوره بهت برسه از نظر مادی و معنوی شاید بتونی باهاش کنار بیای.

    خدا نکنه با شوهرت به یه مشکلی بخوری اونوقت فقط باید تحمل کنی که اونم مگه آدم چقد میتونه تحمل کنه!

    ببین خییییلی مسائل ریز و درشت هست که ممکنه خستت کنه و کم بیاری.

    نمیخوام نا امیدت کنم٬ ممکنه انقدم دختر قوی باشی که با عشقی که به همسرت داری از پس همه اینا بربیای؛
    ولی من فقط خواستم واقعیتو بگم تا بهتر تصمیم بگیری.
    سلام ممنونم ازت راهنماییت عالی بود.اون ادعا میکنه خیلی دوسم داره اما به حرف که تنها نمیشه ولی خوب ادم مذهبیه دوتا هم شغل داره شغل اولش سرهنگه شغل دومش تولیدیه.از لحاظ مالی مشکل نداره هم خونه برای مادرش و بچه هاش داره هم برای خودمون.فقط مشکل روحیه حساس منه.و میترسم مادربزرگ خدایی نکرده طوریش بشه و بچه ها به گردن من بیفته من ادم بدجنسی نیستم و بچه ها رو دوس دارم فقط تواناییشو ندارم..میترسم.....

  15. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشاوره قبل ازدواج

    سلام
    کسی که بچه داره دیگه نمی شه روش مثل یه آدم ازدواج نکرده حساب کنین ، بچه مریضی داره و مراقبت می خواد و محبت و فکر نکنم مادر بزرگ از پس این چیزها بر بیاد . ایشون این حرف رو زدن که شما باهاش ازدواج کنین بعد چند وقت بگه بچه هامن نمی تونم از خودم جداشون کنم باید باهاشون زندگی کنی چیکار می خواید بکنید؟ جدا شید؟
    در ضمن من هم حرف بقیه دوستان رو قبول دارم بهتره که این فرد رو با بچه هاش قبول کنین اون بچه های بیچاره چه گناهی کردن که مادر ندارن و پدرشون رو هم شما دارید ازشون جدا می کنید.
    و اینم باز در نظر بگیرید که همسرتون باید با مادر بچه ها هم در ارتباط باشه که اون بخواد بچه هاش رو ببینه.
    به هر حال بهتره که این شروط رو بردارید و فکر کنید که بچه ها با شما هستن و اینطوری وارد زندگی بشید. تا اینکه بعدا ناخواسته این اتفاق بیافته و نتونید دیگه اون زندگی رو تحمل کنید.

  16. 2 کاربران زیر از merina بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 11


    عنوان کاربر
    مشاورکو یار
    تاریخ عضویت
    Sep 2016
    شماره عضویت
    31215
    نوشته ها
    1,462
    تشکـر
    1,960
    تشکر شده 1,915 بار در 982 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : مشاوره قبل ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط azam95 نمایش پست ها
    سلام ممنونم ازت راهنماییت عالی بود.اون ادعا میکنه خیلی دوسم داره اما به حرف که تنها نمیشه ولی خوب ادم مذهبیه دوتا هم شغل داره شغل اولش سرهنگه شغل دومش تولیدیه.از لحاظ مالی مشکل نداره هم خونه برای مادرش و بچه هاش داره هم برای خودمون.فقط مشکل روحیه حساس منه.و میترسم مادربزرگ خدایی نکرده طوریش بشه و بچه ها به گردن من بیفته من ادم بدجنسی نیستم و بچه ها رو دوس دارم فقط تواناییشو ندارم..میترسم.....
    خواهش میکنم خانومی.

    من چون شرایط مشابه شرایط شما رو از نزدیک دیدم و در جریان جزئیاتش هستم دوس داشتم کمکی کرده باشم.

    خیلی عالیه که شرایط مالیشون خوبه و این مشکلات رو کمتر میکنه٬ ولی خوب قطعا همه چیز با پول حل نمیشه.

    مطمئن باش اون بچه ها تا همیشه پاشون وسط زندگی شما هست٬ همسر شما پدر اون بچه هاس و باید بهشون توجه و محبت زیادی داشته باشه.
    بچه رسیدگی داره مریضی داره٬ خیلی وقتا ممکنه وقت و بی وقت یه مشکلی پیش بیاد و همسرت مجبور باشه شما رو تنها بذاره و پیش بچه هاش باشه.

    و اینکه من با حرف پریماه موافقم؛ ازدواج با مردی که بچه های به این کوچیکی رو که از گوشت و خون خودشن به خاطر شما راحت از خونه خودشون و از محبت همیشگی خودش محرومشون میکنه و باعث آشفتگی بیشتر خونوادش میشه جای تأمل داره واقعا!

    به نظر من یک مرد خانواده دوست که در قبال اعضای خونوادش متعهد و مسئوله٬ در چنین شرایطی ازدواجش رو بر این مبنا قرار میده که که خانوم مورد علاقه ش برای بچه هاش مادری هم داشته باشه.

    با توجه به حساسیتت و پیچیده بودن شرایط بیشتر فک کن.

    موفق باشی.

  18. کاربران زیر از رامونا بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31956
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره قبل ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط رامونا نمایش پست ها
    خواهش میکنم خانومی.

    من چون شرایط مشابه شرایط شما رو از نزدیک دیدم و در جریان جزئیاتش هستم دوس داشتم کمکی کرده باشم.

    خیلی عالیه که شرایط مالیشون خوبه و این مشکلات رو کمتر میکنه٬ ولی خوب قطعا همه چیز با پول حل نمیشه.

    مطمئن باش اون بچه ها تا همیشه پاشون وسط زندگی شما هست٬ همسر شما پدر اون بچه هاس و باید بهشون توجه و محبت زیادی داشته باشه.
    بچه رسیدگی داره مریضی داره٬ خیلی وقتا ممکنه وقت و بی وقت یه مشکلی پیش بیاد و همسرت مجبور باشه شما رو تنها بذاره و پیش بچه هاش باشه.

    و اینکه من با حرف پریماه موافقم؛ ازدواج با مردی که بچه های به این کوچیکی رو که از گوشت و خون خودشن به خاطر شما راحت از خونه خودشون و از محبت همیشگی خودش محرومشون میکنه و باعث آشفتگی بیشتر خونوادش میشه جای تأمل داره واقعا!

    به نظر من یک مرد خانواده دوست که در قبال اعضای خونوادش متعهد و مسئوله٬ در چنین شرایطی ازدواجش رو بر این مبنا قرار میده که که خانوم مورد علاقه ش برای بچه هاش مادری هم داشته باشه.

    با توجه به حساسیتت و پیچیده بودن شرایط بیشتر فک کن.

    موفق باشی.
    سلام اون نمیخاد ازاونا جدا باشه خونه ای کا مادرش ساکنه مال خودشه دو طبقه هست یک طبقه مادرش با بچه هاشه یک طبقه خواهرش با بچه هاشه ما قرار نیست دور بشیم فقط همون نزدیکها میخایم خونه داشته باشیم که سر بزنیم من از اون خاستم که اول زندگی مستقل باشیم چون مادرشم با اوناست نتونستم قبول کنم بعدشم سه ساله از همسرش جدا شده تو این سه سال بچه ها رو مادرزرگه بزرگ کرده و بچه ها بهش عادت کردند مادر خود بچه ها هم سرمیزنه واسه همین میخام خونم جدا باشه اون گفته هر شرطی بزاری قبول میکنم منم بی رحم نیستم گفتم تو خیابون اونا خونه بگیریم که پیاده بشه سر بزنیم به اونا.شاید بعدا مادر بشم و حس ماریم گل کرد و اونارو هم قبول کردم اما فعلا هرکار میکنم نمیتونم کلی ارزو دارم واسه خودم دوس دارم باشوهرم اول زندگی تنها باشم بعدشم خاستگارم بخاطر اینکه دو تا شغل داره از ساعت 6صبح تا 3عصر ادارشونه باز از 5تا11شب تو تولیدیشون کارمیکنه اصلا کم بچه هاشو میبینه... فقط شبها یا روزهای جمعه...چیزیکه همه مردها صبح تا شب کار میکنند شاید من اصلا خودم کم بینمش...شغل سومی هم داره که افتخاریه و هفته یکبار تا صبح تو حرم امام رضا میره خادمه.شرایطش سخته برام...اون ادم بی رحمی نیت بچه هاشو دوس داره به خانواده اهمیت میده فقط بخاطر من میخاد خونشو جدا کنه شاید همسایه بشیم با مادربزرگه اما توی یک خونه من صبح تا شب با دوتا بچه و یک مادربزرگ چکار کنم...خلوتهایی که میخام با شوهرم باشم کجا داشته باشم...سروصدای بچه ها چی؟من چون مادر نشدم نمیتونم اونارو درک کنم دلم میسوزه برای بچه ها فقط اون مادرشون نباید جدا میشد چون شرایط خاستگارم خوب بوده همه خونه هم زندگی همه شغل همه چیزش خوب بوده...خاستگارم میگه خانومش بداخلاقی میکرده سرد بوده تمکین نمیکرده در مقابل خودش گرم بوده نیاز داشته میگفت فردی تو شرایط با موقعیت من باید به همسرش اکتفا کنه اما اون دریغ میکرده اعصابه زنه بهم میریخته وقتی شوهرش بهش نزدیک میشده پرخاشگری میکرده گفت بازم خودمو درگیر شغل کردم تا یادم بره نیازی دارم اما همسرم دایم غر میزد هر روز بهانه جویی میکرد بهانه های الکی آخرش مجبور به طلاق شدیم.گفت حتی مهریه اونو یکجا دادم...گفت تمام این سه سال از ساعت 6تا12شب کارمیکنم و برخی شبها خادمی حرم رو میکنم تا یادم بره نیازی دارم تا گناه نکنم گفت الانم مجبورم ازدواج کنم تا کی میتونم صبر کنم گفت من مادر برای بچه هام نمیخام چون معتقدم هیچ کس جای مادرخودشونو نمیگیره از طرفی که مادرش هنوز با بچه ها در ارتباطه و گفت مادر خودم بهترین مادر برای بچه هامه بچه هامم دست نامادری نمیدم چون مادرشون هست و در طول روز که من نیستم میره بچه ها رو میبینه...گفت من قبلا که همسرم طلاق نگرفته ود از بس درگیر کارام بودم که بچه هام شب منو میدیدند.و چون مادبزرگه از اول با عروسش و نوه هاش بوده بچه ها بهش عادت دارند و راضی اند.گفت من تو رو واسه خودت میخام نه بچه هام...واسه اینکه همسرو همدم باشی برام....واسه خودم میخام...حالا به نظر شما با توجه به حرفهایی که باهم جدیدا زدیم چکار کنم؟خودم سه روز ناراحت و افسرده بودم...گیر کردم...نمیدونم جواب رد بدم بهش...

  20. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Nov 2016
    شماره عضویت
    31956
    نوشته ها
    5
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : مشاوره قبل ازدواج

    نقل قول نوشته اصلی توسط ؛آیسان؛ نمایش پست ها
    ازدواج این آقا با شما که یک دوشیزه هستید اصلا درست نیست و درک خوبی از هم نخواهید داشت. و شرایط این آقا هم موقتی درسته. بنظر من از کجا معلوم تا کی مادربزرگ بچه ها زنده میماند که بچه ها رو بزرگ کنه تازه وقتی بزرگتر میشن نیاز مالی بیشتری پیدا میکنند و بیشتر به سمت پدر می آیند. بنظرم خودتو درگیر نکنی بهتره. حالا مشکلات دیگه به کنار که بچه ها بزرگ میشن و تو رو به عنوان کسی که جای مادرشونو تو دل پدرشون گرفتی و یه غاصبی باهات رفتار میکنن
    سلام ممنونم از راهنماییتون.اگه یک آقا اینجا حضور داره لطف کنه با چیزهایی که توضیح دادم منو از دیدگاه یک مرد راهنمایی کنه ممنون میشم...

  21. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,740 بار در 6,988 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : مشاوره قبل ازدواج

    خانم فکر اینکه بچه هاش هیچ نقشی تو زندگی بین شما و پدرشون نداشته باشن از سرتون بندازید بیرون چون محااااله

    در یه صورت این بچه ها هیییچ نقشی. ندارن اینکه پدر غیرت نداشته باشه بچه هاشو دور بندازه

    در این صورتم مردی که غیرت پدر بودن و نداره پس شک نکنید تو موارد های دیگه هم اصلا ادم پخته ای نیست



    پس اگر میتونی بچه های این اقا هم بپذیری که فکر کن راجب اگر نمیتونی فکر خاستگارای دیگه. باش
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد