نمایش نتایج: از 1 به 3 از 3

موضوع: مشاور خانواده

1002
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2016
    شماره عضویت
    29192
    نوشته ها
    1
    تشکـر
    0
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    مشاور خانواده

    باعرض سلام وخسته نباشید .من حمیدرضا هستم 45 سال سنم 18 ساله ازدواج کردم یه دختر 13ساله دارم . رشته تحصیلیم هنر . 18 ساله در حال جنگ و لجبازی با همسرم بسر میبریم . تقریبا یک ماه میشه قهر کرده و ازپیشم رفتهیه البته لباسهای خودشو دخترمم برده قصدش جدایی . ازمنم متنفر شده شدید از خونه از محله از خلاصه از همه چی تنفر داره ولی من عاشقشم پیش مشاورم رفتیم اما هیچکس قبول نداره دلش میخواد تنهایی زندگی کنه با مادرش صحبت کردم! میگه ما هیچ دخالتی نمی کنیم شما بچه نیستین خودش هر تصمیمی گرفت همونه ما کاری نداریم . پدرشم پیغام داده همون طور که روز خواستگاری بزرگترها امدن همون طور هم الان بیان طلاق دخترم بدن . این از خانوادش . با خودش حرف زدم تلفنی همش درحال دعواس شمشیرشو از روبسته نمیدونم چیکار کنم .من خیلی مقصرم اون طور که میخواستم زندگی براش درست کنم نتونستم خیلی تلاش کردم ولی نشد درواقع کاری نکردم الان از خونه بدش میاد بااینکه در توانم نیست جابجایی خونه اما حاضرم برم زیر بار قرض وبدهی تاشاید برگرده اما بهش که میگم حاضر نیست زیر یه سقف با من زنگی کنه دخترمم مونده این وسط البته اینطوری نبود از وقتی که رفته سر کار ایطوری شد یعنی یواش یواش از من زده شد . بنظر شما میتونم برش گردونم

  2. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18720
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    117
    تشکر شده 142 بار در 96 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشاور خانواده

    تلاش کن با پادرمیانی زندگی تو برگردون

  3. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    26207
    نوشته ها
    711
    تشکـر
    1,293
    تشکر شده 666 بار در 415 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : مشاور خانواده

    به نظر من یه چند وقت بی خیالش شو.برو پی کارهای خودت و از ذهنت دورش کنبهش فرصت بده اینکه شما همش اصرار می کنید و اون هی انکار خب هر دوتون رو خیلی خسته کرده اونم برای 18 سال!!!!یه چند ماهی دور از هم باشید و سعی کنید بدون اینکه از برگشت باهاش حرف بزنید فقط روزی یکبار زنگ بزنید و حال دخترتون و خودش رو بپرسید.در ضمن من می دونم که بعضی از خانمها انتظارات بالایی از آقایون دارن ، من همسر شما رو نمی شناسم و در موردش نمی تونم نظر بدم اما به نظر من یه چیزهایی تو زندگی آدم هست که وقتی بهش فکر می کنید می بینید که از همه اموال و داراییهای دنیا زیباتر و قشنگ تره.همه ما تو زندگیهامون سختی می کشیم اما یه چیزی هست که اون دوران سختی بگذره. اونم عشقه ، خانمها اگه از راه دلشون وارد شید هیچ وقت این چیزها رو به روتون نمیارن.به نظر من شما یکم تو بوجود آوردن یا نگه داشتن اون حسن عاشقی کم کاری کردید.حالا هم دیر نشده خودتون رو عوض کنید از دخترتون کمک بگیرید چون اون بیشتر با مادرش هست ازش بپرسید که مامانش چه انتظاراتی از شما داره و سعی کنید که کم کم بعد یه مدت دوری اون انتظارات رو برآورده کنید.ولی اینا همش زمان می خوادزمان همه چیو حل می کنه.. صبور باشید و پشتکار داشته باشید تا موفق شید.

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد