سلام
من دختری ۲۳ ساله هستم
یک ساله که دچار مشکل دیابت شدم
شش ماه با پسری رابطه داشتم برای ازدواج .رابطمون خوب بود و همدیگرو دوست داشتیم
ولی بعد که مشکلمو بهش گفتم گذاشتو رفت ومن الان خیلی ناراحتم از بابت اینکه اینطوری شد
نمیدونم باید چیکار کنم
سلام
من دختری ۲۳ ساله هستم
یک ساله که دچار مشکل دیابت شدم
شش ماه با پسری رابطه داشتم برای ازدواج .رابطمون خوب بود و همدیگرو دوست داشتیم
ولی بعد که مشکلمو بهش گفتم گذاشتو رفت ومن الان خیلی ناراحتم از بابت اینکه اینطوری شد
نمیدونم باید چیکار کنم
سلام میدونم ناراحتی که بخاطر بیماریت تنهات گذاشت،اما خب باید زودتر ازینها این بیماریت رو باهاش در میون میگذاشتی
اگه از بیماریت خبر داشتو وابستت میکرد یهو جا میزد ،حق داشتی عصبانی بشی ولی الان نه به هرحال هرکسی حق داره شرایط طرفشو
بدونه و تصمیم بگیره میتونه ادامه بده یا نه..
به هرحال بنظر من اونم حق داشته تصمیم بگیره واسه زندگیش
ناراحت نباش بعضیام اینجوری ان دیگه نمیدونن بعد از ازدواجم احتمال اینکه همسرشون مریض بشه هست و حاضر نیستن
با کسی که بیماری جزئی داره ازدواج کنن
وولی همه اینطوری نیستن سعی کن سرتو جای دیگه گرم کنی و غصه نخوری
أَلَم تَرَ كَيفَ ضَرَبَ اللَّهُ مَثَلًا كَلِمَةً طَيِّبَةً كَشَجَرَةٍ طَيِّبَةٍ أَصلُها ثابِتٌ وَفَرعُها فِي السَّماءِ
حرفی که میزنی میشه بذری که
میکاری توی دل آدمها
و یه روز
درخت میشه
سلام.
به نظر من این برداشت که قبلا چرا جواب منفی دادین و اکنون جواب مثبت اما با ذکر بیماریتون - گرچه قطعا شما قصدی نداشتید- ولی ایشون سوء برداشت کرده که خب تا حدودی هم طبیعی هست شایدم خواسته بهانه بیاره. به هر صورت همانطور که حنا خانوم گفتن ایشون این اختیار رو دارن. برای مثال لحظه ای خودتون رو جای ایشون در نظر بگیرید، و فکر کنید که ایشون به شما میگفت که دچار یک بیماری شده. آیا شما قبول می کردید با ایشون ادامه بدین؟
اما در مورد بیماری و خوب مقداری دل تنگی باید عرض کنم که انسان به مانند پاندولی بین ملال و رنج در نوسان است. ملال حاصل از یک نواختی و عادی شدن لذت و رنج همان آرزو است. میان این دو، لحظه ی کوتاه لذت حضور دارد که نه دائمی است و نه آنقدر بزرگ که انسان را برای چند سال مست خود کند. پس از لذت آنی که از رنج (آرزوی) طولانی بدست آمده است، لذت رنگ یکنواختی میگیرد و ملال آور میشود. این روند تا ظهور رنج بعدی ادامه می یابد. بنابراین نه آن رنج آنقدر سخت است و نه آن لذت آنقدر با ارزش. از صمیم قلبم برایتان بهترین ها را آرزو می کنم.
اینکه میتونیدامید داشته باشید، بله میتونید. ولی اینکه اون برگرده مسئله ای جداست. به نظر من امیدی خوب است که وقتی با تلاش همراه گردد برای شما "آورده" بهمراه آورد. در غیر این صورت این امید، از امید هایی است که شما روز و شب چشم به در (موبایل) هستید. قطعا میتونید امید داشته باشید و هر لحظه موبایلتون رو چک کنید و ببینید آیا پیامی از طرف ایشون اومده یا نه و اگر پیامی نیامده کمی غصه می خورید و این روند دوباره هر 20 دقیقه تکرار می شود و شما هر 20 دقیقه کمی غصه می خورید! و در نتیجه در روز مقدار زیادی غصه میخورید و بین امید و نامیدی نوسان میکنید.
من از شما میپرسم، آیا این کار منطقی و بصرفه است؟ به قول یکی:
Please be informed, you are in the magic ages and the time is moving like a river, it will be your choice whether waste your time or exploit it, cause this time will be considered as the past in the forthcoming future
.I hope you will not feel guilty about your commitments which you deal them between you and your unconscious
ویرایش توسط AmirAli65 : 03-09-2017 در ساعت 12:11 PM
کسی که توی روزای سختی تنهات گذاشت همون بهتر که رفت خوشحال باش با همچین آدمی دیگه ادامه ندادی
Don't GIVE UP
if you wait for the perfect time you will never get anything done
ادما همیشه همدیگر رو توی سختی ها میشناسن.
دروره ی آشنایی (همانطور که خودشون قبلا گفتن دوره ی آشنایی بوده)، برای آشنایی است. مرحله ی بعد از آشنایی تصمیم گیری است. یکی از آشنایی ها هم آشنایی با سلامتی جسمانی طرف مقابل است. به هر صورت شما خودتان را جای طرف مقابل بگذارید، در دوره ی آشنایی متوجه بیماری (بیماری که میتونه زندگی و حتی در اثر ژنتیک فرزندانتون رو هم تحت تاثیر بذاره) طرف مقابلتان شدید (البته بعد از یکبار ریجکت شدن از طرفشون)، آیا به خودتون حق تصمیم گیری نمی دید؟ به هر صورت شما به اطلاعات و شناختی نو دست یافتید که بدیهی است این اطلاعات هم بر تصمیم شخص شما و هم بر تصمیم خانواده تاثیر گذار است. گرچه ممکن است بحث از عشق باشد، اما در اینجا حاکم اصلی یک عمر زندگی یا همان عقل است!
همش بستگی به خودتون داره داره که چه راهی رو انتخاب کنید و چجور فکر کنید.من نمیتونم راه حل بدم که چطور طرفتون رو فراموش کنید فقط میتونم بگم طرز فکرتون رو نسبت بهش میتونید عوض کنید.شما باید باکسی باشید که شما رو به خاطر خودتون بخواد.نه از روی اینکه به قول یکی از دوستان به این فکر کنه که این بیماریتونو قراره به نسل های بعد انتقال بدین یا حرف های از این قبیل.
چه میشه گفت. به قول دوستان، آدما توی سختیها یاران واقعی رو میشناسن.
به قول سید علی صالحی: از قول من به باران بی امان بگو، دل اگر دل باشد، آب از آسیاب علاقه اش نمی افتد!
قبول دارم که اونم حق داشته که راهشو انتخاب کنه. ولی من اینطور نظری ندارم!
وقتی یه "مرد" تصمیم به ازدواج با کسی میگیره، دیگه باید اون شخصو با تمام عیب ها و ایراداتش بپذیره! اگر قراره تصمیمی بگیره، و یا انتخابی داشته باشه، همون ابتدا باید اینکارو بکنه و بعد از انتخاب، دیگه نباید از تصمیمش منصرف بشه. شاید به خیال دیگران، اون این حقو داشته ولی من میگم، کسانی که عاشق واقعی باشن، هرگز این حقو به خودشون نمیدن!
اولین شرط ازدواج تعهده! این یعنی موندن پای تمام قول و قرارها و شرط و شروط و تمام عیب و ایرادات همدیگه! اگر قرار باشه با به وجود اومدن کوچکترین نقصی، در عشقمون خللی ایجاد بشه، بهتره هرگز اسمی از عشق نبریم! چرا که عشق محترمه و حرمت داره و هرگز دستخوش این مسائل قرار نمیگیره!
من میگم اصلا عاشق شما نبوده! مثل بقیه مردم، فقط ادعای عشق کرده! چیزی که به وفور دیدم. ولی عاشق واقعی کیسه که توی سختی ها کنارتون باشه!
اساس جهان بر عشق بنا شده. البته نمیشه دلی که بویی از عشق نبرده رو شماتت کرد که چرا مهربان نیست! ولی میشه راه درست رو نشون داد.
مظهر و نماد عشق، خداست. کسی که در تمام شرایط با ماست. آیا شده بخاطر گناهان و یا عیب هامون، ما رو ترک کنه؟ آیا دست از ما کشیده؟ هرگز نگید که اون خداست و ما بنده ای بیش نیستیم! چرا که ما به عنوان مخلوق این خدا، باید متجلی به صفات خدایی باشیم! راه درست اینه که آیینه خدا باشیم و صفاتی که اون داره رو در خودمون محقق کنیم. تنها در این حالته که در خدا حل میشیم و با اون یکی میشیم! روانشناسان ما متاسفانه تمام اصول خودشون رو از روانشناسان غربی میگیرن. این نوع روانشناسی فقط از نظر منطق درسته ولی همه ما میدونیم که منطق خیلی از جاها اشتباه قضاوت میکنه و تصمیم میگیره! در حالی که ما باید روان رو از نظر انسانی و اسلامی هم مد نظر قرار بدیم و بعد تصمیمی بگیریم که درسته! باید وجدان رو هم در نظر گرفت! اگر هدف داشتن یه زندگی سالمه، باید وجدان رو هم در نظر گرفت! وقتی که به کسی عشقت رو هدیه میدی، باید طاقت و توان راه اومدن با اون در تمام شرایط زندگیشو داشته باشی و الا بهتره اصلا حرفی از عشق نزنی!
میتونین امید به بالا رفتن درکش از زندگی رو داشته باشین. که شاید معنای عشق رو بفهمه و بتونه تصمیمی بگیره که درسته! در مورد غرورش حرفی نزنین چون اگه کسی شما رو دوست داشته باشه، در برابر شما تیکِ گزینه غرور رو برمیداره!!
ویرایش توسط save.me : 05-23-2017 در ساعت 05:32 PM
من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم
برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:
به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.
اول اینکه زودتر گفتن یا نگفتنش به خودم مربوطه چون مشکل شخصیه منه و من تشخیص میدم که چه زمانی گفته بشه این قضیه باید تو دوران آشنایی مطرح میشده و شده بعدشم چقدر خوب میشد که اون آقا یک بار سر این موضوع یه مشاوره میگرفت بعدش میگفت نه تا اینطوری من از تمام پسرای دور و برم متنفر نشم و احساسم اینقد بد نشه
دیابت اصلا بیماری حادی نیست که بخوایم کسی رو بخاطرش تنها بذاریم
و اینکه ممکنه آدم در طول زندگی هزاران نوع مختلف بیماری رو داشته باشه
آیا میشه به کسی اعتماد و تیکه کرد که به این راحتی جا میزنه؟؟؟؟؟؟؟؟
به نظرم واسه انتخاب تیکه گاهت تو زندگی، باید خیلی دقیق تر عمل کنی.
بله درک میکنم، واقعا سخته که آدم رو به خاطر یه شرایطی که میشه هم مهارش کرد تنها بذارن
اما همین هم خودش یه نقطه ی مثبت هست که بتونی آدم اصیل زندگیت رو پیدا کنی
چون حتی آدم سالم هم ممکنه در طول زندگی مشترک دچار بیماری های مختلفی بشه
به نظرت چطور میشه علاقه ی کسی رو باور کرد که تو شرایط سخت آدمو تنها میذاره؟؟؟
زندگی که همیش خرمی و سرسبزی و شوخی نیست
کسی که الان انقدر راحت میذاره میره...مطمئن باعث تو طوفان حوادث زندگی حتما تو رو تنها میذاره و پشتت رو خالی میکنه
اگه کسی رو برای طولانی مدت میخوای...باید ببینی تو سختی ها چند مرده حلاجه
وگرنه با همه هم میشه شوخی کرد و خندید و خوش گذروند
باید دید تو روزای سخت کیه که هوای آدمو داره
اگرچه به نظر من واقعا دیابت بیماری بغرنج و عجیبی نیست که آدم بخاطرش اینجوری کسی که ادعای دوست داشتنش (!!!!!!) رو داره، رها کنه.
من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم
برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:
به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.
بله قبول دارم دوست عزیز. ولی انسانی که حرف از عشق میزنه، باید جرات و توانایی راه اومدن با طرف مقابلش رو داشته باشه! اگه موضوع شما، گفتن حقیقته، خب باید این نکته رو هم در نظر گرفت که این حقیقت ممکنه هر زمانی پیش بیاد، یعنی حتی درست وسط زندگی مشترک! کسی که ادعای عشق میکنه، میتونه هر موقع این حقیقت رو بپذیره و از عشقش هم کم نشه!
ثانیا ایشون میگن که همون اوایل گفتن! اگه به قول شما آدم یک روزه عاشق نمیشه، چرا اون آقا همون اوایل ادعای عشق کرده؟
من خودم هم عاشق بودم و هستم! هرگز تا وقتی از خودم مطمئن نشدم، ادعای عشق و دوست داشتن نکردم و وقتی این ادعا رو داشتم، با تمام توانم پای خوبیا و بدیای طرف مقابلم ایستادم!
1-خانم مینا گفتن هم دیگه رو دوست داریم داریم ( در پست 1 ) نه اینکه عاشقیم و این دو موضوع با هم متفاوته
2-برید از همون آقا بپرسید چرا ادعا کرده من وکیل ایشون نیستم
3-دوره آشنایی برای گرفتن تصمیم ازدواج هست و قرارنیست حتما به ازدواج ختم بشه
4-عشق بین زن و مرد با عشق خدا فرق داره
5-خوش به حالتون که عاشقید
6-این قضیه تموم شده
ویرایش توسط آرش67 : 05-24-2017 در ساعت 12:21 AM
من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم
برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:
به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.
منظور من از سو نیت دیر گفتن موضوع بیماری تون بود
ممکنه که من مریضی خاصی داشته باشم و به نظر خودم و یا نزدیکام مهم نباشه ( و همچنین از نظر پزشکی ) برای همین به نفر مقابل نمی گم یا دیر میگم در صورتی که باید باید این احتمال رو داد که شاید برای دیگری مهم باشه
در مورد بیماری های مهم که تو زندگی تاثیر می ذاره نگفتن نشانه بی صداقتیه
اما در مورد رابطه تون به نظرم این نمی تونه دلیل مناسبی برای جدایی باشه و احتمالا این مسئله تنها بهانه بوده مسائل تاثیرگذارتر دیگه ای هم وجود داشته
البته من از نوع رابطه شما اطلاع ندارم و مهمه که خانواده های شما مطلع بودن از اینکه رابطه دارین یا نه ، آیا جلسات خواستگاری و توافقات اولیه انجام شده ؟
اصلا قرار ازدواج شما چقدر واقعی و راست بوده ؟ خودتون توافق کردین یا چی؟
من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم
برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:
به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.
آره با اطلاع خانواده بوده و با کلی اصرار
و من هم به عمد یه کم دیر گفتم بهش به خاطر اینکه میخواستم من اونو بشناسم و تصمیم کاملمو بگیرم بعد
دلم میخواست اونم منو بشناسه و فقط سر همین موضوع قضاوتم نکنه
بعد چون تازه این اتفاق برام افتاده دکترم احتمال داده بود که ممکنه کامل درمان بشه
به خاطر همین دیرتر گفتم
ولی درسته جز بهانه چیز دیگه ای نمیتونه باشه چون ایشون منو از هر جهت تایید کرده بودن و همینطور من ایشونو و اگر این اتفاق برای ایشون میفتاد شاید من ناراحت میشدم ولی مطمئنا بلافاصله تمومش نمیکردم
ممنون از پاسختون
آره با اطلاع خانواده بوده و با کلی اصرار
و من هم به عمد یه کم دیر گفتم بهش به خاطر اینکه میخواستم من اونو بشناسم و تصمیم کاملمو بگیرم بعد
دلم میخواست اونم منو بشناسه و فقط سر همین موضوع قضاوتم نکنه
بعد چون تازه این اتفاق برام افتاده دکترم احتمال داده بود که ممکنه کامل درمان بشه
به خاطر همین دیرتر گفتم
ولی درسته جز بهانه چیز دیگه ای نمیتونه باشه چون ایشون منو از هر جهت تایید کرده بودن و همینطور من ایشونو و اگر این اتفاق برای ایشون میفتاد شاید من ناراحت میشدم ولی مطمئنا بلافاصله تمومش نمیکردم
ممنون از پاسختون
من مثل خیلی از کاربرای دیگه دانش و تخصصی تو مشاوره ندارم و فقط نظر خودمو میگم
برای کسانی که قوانین سرسختانه در زندگی شون میذارن:
به جای تمرکز بر روی نتایج ، به تلاش های خود بیندیشیم و برنامه ریزی کنیم.
نگاه به گذشته، افسردگی و نگاه به آینده ، اضطراب ایجاد می کند، چون نه قادر به تغییر گذشته ایم و نه به آینده آگاهی داریم.
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)