نمایش نتایج: از 1 به 30 از 30

موضوع: من بی گناه و رفتار مادرم

3101
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13770
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    670
    تشکر شده 645 بار در 302 پست
    میزان امتیاز
    10

    Angry من بی گناه و رفتار مادرم

    سلام بچه ها من یه مشکلی دارم که الان براتون توضیح میدم
    حدود 8 ماه پیش یکی از دوستای من یکی از پسرای فامیلمون رو دید و بهش علاقه مند شد اما به من چیزی در این مورد نگفت بعد اون پسره فامیل ما اسمش حسین. حسین هم به من گفته بود اگه یه دختر خوبی رو میشناسی از دوستای خودت به من معرفی کن من روانی هم این کارو کردم
    موضوع رو با دوستم یعنی کبری همونی که عاشق حسین شده بود در میون گذاشتم کبری هم بهم گفت شمارشو بهم بده میخوام سرکارش بزارم منم گفتم نه نمیشه نمیخوام .... چون من کبری رو دوست داشتم و نمیخواستم توی درد سر بیوفته خلاصه از اون اسرار و از من انکار تا اینکه بلاخره مخ منو زد و شماره حسین رو بهش دادم بعد بهش گفتم پس نزار حسین بفهمه تو دوست منی گفت باشه و کبری با حسین دوست شد و بعد من فهمیدم من خودم همون اول به حسین گفتم اون دختره دوست منه خلاصه اینا دوستیشون بالا گرفت در صورتی که کبری منو گول زد و گفت شمارشو بده من باهاش دوست نمیشم فقط سرکارش میزارم ولی بعد تازه من فهمیدم چی شده تو این وضعیت خراب هم نمیتونستم به کسی چیزی بگم تا جلوی این دوستی گرفته بشه شرایطم خیلی خراب بود چون همش استرس داشتم که کسی نفهمه چون ما با خانواده ی کبری اینا رفت و امد داشتیم ... از طرفی هم نمیخواستم کبری رو از دست بدم تصمیم گرفتم با کبری قهر کنم تا خودشو جمع کنه ولی اینا منو باز گول زدن الکی بهم گفتن ما با هم بهم زدیم اخه من میدونستم حسین کبری رو برای عشق و حال میخواد و هیچ علاقه ای بهش نداره هر چی به کبری گفتم حرفمو گوش نکرد یه روز داشتیم میرفتیم کلاس زبان توی کلاس کبری بهم گفت که برگشتنی بریم ساعت فروشی میخوام برای داییم ساعت بگیرم منو کبری و اون یکی دوستم بعد از کلاس رفیتیم ساعت فروشی کبری یه ساعت 400 هزار تومنی گرفت و بعد کارت کشید از مغازه اومدیم بیرون بهم گفت ساعت رو برا حسین گرفتم و زنگ زدم به حسین و بیاد خونه ی شما تو ساعتو بهش بده منم کبری رو بخاطر این کار احمقانش سرزنش کردم و گفتم به من هیچ ربطی نداره خودت ساعت رو بده بهش بعد بهش گفتم اون کارتی که کشیدی مال خودت بود ؟؟ گفت اره . بهش گفتم: اخه اگه کارت مال تو نباشه اس ام اس میره برا طرفی که کارت مال اونه میفهمه از حسابش کم شده گفت : نه خیالت راحت مال خودمه .خلاصه منو راضی کرد و منم ساعت رو ازش گرفتم و به حسین دادم <همین پارسال توی همین روزا هم این اتفاقا افتاد>فرداش داشتم حاضر میشدم برم کلاسم تلفن خونه زنگ خورد ورداشتم مامان کبری بود گفت بدون هیچ مقدمه ای : باباش فهمیده ساعتو بردار بیار الان میاد دم خونتون ابرو ریزی میشه بعد تلفن رو قطع کرد . منم از استرس داشتم میمردم مامانم گفت چی شده موضوع رو بهش گفتم مامانمم یه کشیده زد تو صورتم . زنگ زدم به حسین گفتم ساعتو بردار بیار همه چی لو رفته خاک تو سرت. خلاصه من ساعتو برداشتم و رفتم دم در خونه کبری اینا و ساعتو به مامانش دادم به مامانش گفتم خاله به خدا تقصیر من نبوده مامانش گفت باباش رفته حسابشو چک کرده و فهمیده پول کم شده رفته بانک و بانکم گفته دیروز مبلغ 400 هزارتومن از حساب کم شده و ریخته شده به حساب ساعت فروشی بابا هه هم رفته ساعت فروشی ساعت فروشی گفته دیروز 3 تا دختر اومدن ساعت گرفتن اینم فیلمش صدف به خدا باباش خیلی عصابش خورد بود تلفن خونه رو سیماشو قطع کرده مبایل های منم گرفته الانم کبری رو اینقد زده یه جای سالم توی بدنش نیست گفت بعداز ظهر میادمیره ساعت فروشی اگه ساعتو ساعت فروشه قبول کنه که هیچی اما اگه قبول نکنه شما باید پولشو بدین.
    خلاصه حسین پولو جور کرد و دادیم به این خانواده توی این چند روز این اتفاقا من اصلا با کبرا در ارتباط نبودم . تا این که بعد 3 ماه توی دانشگاه دیدمش نه سلام کردم بهش نه چیزی تا اینکه بعد چند روز یکی از دوستاشو فرستاد پیشم و بهم گفت بیا کبری کارت داره منم رفتم پیشش گفت خیلی نامردی به من محل نمیزاری توهم مثل حسینی منم گفتم من حسابم از حسین جداست و... بهم گفت داییم گفته من حسین و گیر بیارم میکشمش بهم گفته اگه عکسی از صدف داری به من بده تا من عکسشو بزارم با فتوشاپ پیش یه پسر و ابروشو ببرم و گفته اگه خاستگار بیاد براش برای تحقیق یه چیزایی میگم که به گوشش نخورده باشه منم خیلی عصبی شدم رفتم به مامانم گفتم مامانمم گفت ولش کن کبری این چیزا رو از خودش در اورده که عصاب تو رو خورد کنه خلاصه شماره مبایلم پخش شد و هر روز من 3 تا مزاحم رد میکردم بعضیاشون اسمم میدونستن خلاصه من روانی
    با یکی از این پسرا دوست شدم و باهم قرار گذاشتیم هم دیگرو دیدیم پسندیدیم ولی بعد از چند ماه باهاش بهم زدم چون فهمیدم اسمشو بهم دروغ گفته
    نکته جالب اینجاست که من هر وقت با مهرداد قرار میزاشتم مامان کبری یا داییشو میدیدم خودمم شک کرده بودم که این از طرف دایی کبری اومده .ناگفته نماند که دایی کبری یکی از خواستگارای من بوده
    جالب تر از همه ی اینا اینه که هر وقت من با مهرداد قهر میکردموقتی دایی کبری رو میدیدم با خشم بهم نگاه میکرد ولی وقتی با مهرداد دوست بودم یه لبخند تمسخر امیزی بهم میزد
    نکته بد این قصه ی تلخ اینجاست که خونه مامانبزرگ کبری توی کوچه ی ماست و من هر روز باید قیافه نحس اینا رو تحمل کنم
    حالا مامانم نمیزاره تنها با کسی جایی برم خودش با ماشین منو میبره و میاره یا برام اژانس میگیره میگه شاید دایی کبری تو رو خفتت کنه
    به خدا دیگه از این وضعیت خسته شدم چیکار کنم شما بگید ؟؟؟؟
    ببخشید اگه متنم طولانی بود اگه سوالی دارید بپرسید راهنماییم کنید چطوری باید رفتار کنم؟؟؟
    امضای ایشان
    گذشتم از گذشته هااااااااااام

  2. کاربران زیر از صدف جون بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18812
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    4
    تشکر شده 0 بار در 0 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من بی گناه

    111
    ویرایش توسط Farzad15 : 10-28-2015 در ساعت 07:29 PM

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13770
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    670
    تشکر شده 645 بار در 302 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Farzad15 نمایش پست ها
    داستان هزار و یک شب بود .....
    لطفا اگه میتونید راهنمایی کنید پست بزارید اقای محترم این داستان زندگی منه نه داستان هزار و یک شب
    ویرایش توسط صدف جون : 07-08-2015 در ساعت 07:15 PM
    امضای ایشان
    گذشتم از گذشته هااااااااااام

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18828
    نوشته ها
    46
    تشکـر
    2
    تشکر شده 18 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من بی گناه

    سلام خانوم گل به نظرمن مامان یابابات یا یه بزرگترکه باهاش راحتری بفرست درخونه دایی کبراتهدیدش کنه حق نداره باابروی توبازی کنه هرچی باشه اون کاره ای نیست که برای کارای توتصیم بگیره ولی قبول داری کارخودت هم خوب نبود چون پسراالان مورداطمینان نیستن

  6. کاربران زیر از havva بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13770
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    670
    تشکر شده 645 بار در 302 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    اره خودمم خیلی از کارم پشیمونم ولی اینا تا ابروی منو نبرن ولکن نیستن یه جوری هم نگاه میکنن به ادم که انگار خون باباشو طلبکاره... عوض اینکه سرشونو بندازن پایین و کاری به ما نداشته باشن چون ابرو دخترشون جلو ما رفته ولی انگار خیییلی طلبکارن کبری معلوم نیست پشت سر من چی گفته برا مثال حتما گفته صدف گولم زد و اینا..... اونا هم فکر میکنن تمام اتیشا از گور من بلند میشه
    امضای ایشان
    گذشتم از گذشته هااااااااااام

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    در بدترین شرایط هم خودتون باشید و از غیبت ها و حرف ها و فکرهای مردم نترسید...و ضمنا اگر اشتباهی صورت گرفته دیگر تکرار نکنید

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13770
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    670
    تشکر شده 645 بار در 302 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط من خاص نمایش پست ها
    در بدترین شرایط هم خودتون باشید و از غیبت ها و حرف ها و فکرهای مردم نترسید...و ضمنا اگر اشتباهی صورت گرفته دیگر تکرار نکنید
    اخه من یه دخترم میدونید که ابرو از هر چیز دیگه ای برا یه دختر مهمه دو روز دیگه میخوام مستقل بشم اما با این وضعیت میترسم به خدا میترسم مدرکی هم ندارم که ثابت کنم مهرداد از طرف دایی کبری اومده اخه ادم باید امنیت داشته باشه بره تو کوچه خیابون همون امنیتم ندارم
    امضای ایشان
    گذشتم از گذشته هااااااااااام

  10. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    7052
    نوشته ها
    1,135
    تشکـر
    6,692
    تشکر شده 1,280 بار در 640 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : من بی گناه

    سلام. تا زمانی که این شرایط هست سعی کنید تنها جایی نرید و خط تون عوض کنید .
    دای کبری از روی لجبازی با شما اینکارو میکنه وگرنه دوست شما و اون اقا شاید از روی نادانی یک کاری کرده باشن ولی نباید شمارو مقصر بدونن مگه اون خانم خودش عقل نداره که مقصر رو شما میدونن تربیت کردن اون خانم مسولش خانوادش هستن نه شما.
    در ضمن کار شما هم اشتباه بوده ولی میتونستید جوری رفتار کنید که از موضوع خبر ندارید .
    حالا هم شما گذشته رو فراموش کنید چون خانواتون هنوز دارید و پشت شما هستن برای ازدواج هم نگران نباشید شما یک دختر جوان هستید و کسی که شما رو بخاد با چهار تا حرف اون اقا رهاتون نمیکنه نهایتا اینکه موضوع رو براش توضیح بدید اگر کار بجای باریک کشید اگر هم که نکشید نیازی نیست توضیح بدید و یه زندگی عادی داشته باشید.

  11. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    بعضیا بدون امنیت هم زندگی میکنند...نفس میکشن...راه میرن...مگه من امنیت دارم که وقتی باداداشم بیرون میرفتم فکر درگیری داداشم با یکی به ذهنم می اومد...که تعقیب میشدم گاهی حتی زمانی که با خانوادم بودم

  12. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13770
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    670
    تشکر شده 645 بار در 302 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    اونا باعث شدن زندگی من تغییر کنه من ازادی داشتم حالا گرفته شده ازم من اعتماد مامانمو داشتم حالا کمرنگ شده هیچ وقت کبری رو نمی بخشم خودش این کارو کرد بعدشم خدامیدونه پشت سر من چه حرفایی زده که دایی کبری رفتارش اینجوری شده.من نمیخوام پشت سر من حرف باشه اگه هم خدایی نکرده پشت سر من حرف بزنن باهاشون برخورد میکنم فعلا ساکت نشستم باید بگم مامانش به من گفته بود که باباش کبری رو زده اما بعد کبری بهم گفت نه بابای من اصلا روی من دست بلند نکرد اون موقع هم که تو اومدی خونمون من حموم بودم .اخه چرا باید دروغ بگه مامانش ؟؟؟ قضیه بو داره.اخه دختره نمیفهمه که با اون کارت باباش میره ساعت 400 هزار تومنی میخره ؟؟ خوبه بهش گفتم اگه کارت مال خودت نیست صاحبش میفهمه ولی اون باز این کارو کرد من از شناختی که از بابای کبری دارم میدونم که ادم فهمیده ای و بچه اش رو کتک نمیزنه .برا خودمم حرف مامانش تعجب اور بود
    امضای ایشان
    گذشتم از گذشته هااااااااااام

  13. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    بهتره درگیر نشیم...موضوع کش پیدا نکنه بهتره...ثابت کنید اگر حقیقت رو پوشیده نگه میدارند اما صله ی ارحام را به جا آورید و کینه و کدورت رو به وجود نیاورید...بدرور از دغدغه ی دیگران زندگی کنید

  14. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13770
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    670
    تشکر شده 645 بار در 302 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط من خاص نمایش پست ها
    بعضیا بدون امنیت هم زندگی میکنند...نفس میکشن...راه میرن...مگه من امنیت دارم که وقتی باداداشم بیرون میرفتم فکر درگیری داداشم با یکی به ذهنم می اومد...که تعقیب میشدم گاهی حتی زمانی که با خانوادم بودم
    اینا اگه ابروی منو ببرن دیگه من نمیتونم زندگی کنم بابام جلوی دانشگاه رفتنمو میگیره و بعد به کسی که بهش علاقه ای ندارم منو به عقد اون در میاره که جلوی حرف مردم گرفته بشه واقعا نمیدونم چه جوری به این خانواده لعنتی بفهمونم دخترشون داره بهشون دروغ میگه همه ی این اتفاقا سوءتفاهمه که باعث و بانیش کبری
    امضای ایشان
    گذشتم از گذشته هااااااااااام

  15. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18828
    نوشته ها
    46
    تشکـر
    2
    تشکر شده 18 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من بی گناه

    به نظرمن کبرا واسه اینکه روگناهای خطاهای خودش سرپوش بزاره همه چی تقصیرتوانداخته ولی نگران نباش درسته الان واست سخته ولی زندگی تجربه بزرگ بهت داداون اعتماده خدابزرگه تواین شبابخواه ازش همین که بهش روزدی دست ردبهت نمیده

  16. کاربران زیر از havva بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13770
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    670
    تشکر شده 645 بار در 302 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط من خاص نمایش پست ها
    بهتره درگیر نشیم...موضوع کش پیدا نکنه بهتره...ثابت کنید اگر حقیقت رو پوشیده نگه میدارند اما صله ی ارحام را به جا آورید و کینه و کدورت رو به وجود نیاورید...بدرور از دغدغه ی دیگران زندگی کنید
    چه صله ارحامی ؟؟؟؟ مامانم تو کوچه مامان کبری رو میبینه بهش سلام میکنه مامانش روشو میپوشونه و انگار نه انگار
    امضای ایشان
    گذشتم از گذشته هااااااااااام

  18. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17587
    نوشته ها
    1,663
    تشکـر
    480
    تشکر شده 1,427 بار در 770 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    اگه خطا از اوناست که تقصیر بیقیه نیست...مقاوم بودن تو این شرایط کمک میکنه...از استرس هم باید پرهیز کرد

  19. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13770
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    670
    تشکر شده 645 بار در 302 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    وقتی همه چی لو رفت کبرا خودکشی کرد با قرص بردنش بیمارستان وخلاصه نجاتش دادن. کبرا از دست من ناراحت بود که چرا موضوع رو به مامانم گفتم به خاطر همین بیشتر اتیشش بلند شد و تصمیم گرفت چیزای بدی پشت سر من بگه همین چند ماه پیش حراست دانشگاه منو صدا کرد و بهم گفت چرا پشت سر کبرا حرف در اوردی ر؟؟؟گفتم چه حرفی ؟ کبرا هم اونجا وایستاده بود داد زد گفت خانم این میدونه داره خودشو میزنه به اون راه منم عصبی شدم گفتم خب بگو چه موضوعی خانم گفت چرا میری پشت سر کبرا به بقیه بچه ها میگی کبرا رگشو زده و.... منم انگار یه سطل اب یخ یهو روم پاشیدن جا خوردم بعدش خانم گفت : یه رابطه ای بین کبرا و حسین بوده صدف تو نباید کشش بدی منم گفتم مگه من خرم که ابرو خانوادمو ببرم و این موضوع احمقانه رو به دوستام بگم بعد به خانم گفتم اونایی که این حرفو زدن کی بودن ؟؟ کبرا گفت گفتن اسمشو نگم ولی گفته حرفارو از تو شنیده و تو بهش گفتی. منم گفتم من حرفای چرت و پرتتو قبول ندارم برو به طرف بگو خودش بیاد بعد بهش گفتم خاک تو سرت بازی احمقانه ای رو شروع کردی .اخه ادم چقد تحمل داره؟؟رفته همه چی رو به حرسات دانشگاه گفته اخه شاید من نخوام کسی بدونه اون لعنتی با فامیل ما دوست بوده بعد با کمال خونسردی تو روی خودم چه دروغایی میگفت چه جوری باید با این ادم عوضی کنار بیام ؟؟؟
    امضای ایشان
    گذشتم از گذشته هااااااااااام

  20. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15307
    نوشته ها
    249
    تشکـر
    1,185
    تشکر شده 204 بار در 134 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : من بی گناه

    سلام عزيزم
    کلا بيخيال کبري شو.فک کن وجود نداره.وقتي خونسرد باشي کم کم لال ميشه و دهنشو ميبنده

  21. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14931
    نوشته ها
    186
    تشکـر
    97
    تشکر شده 115 بار در 76 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : من بی گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط صدف جون نمایش پست ها
    اینا اگه ابروی منو ببرن دیگه من نمیتونم زندگی کنم بابام جلوی دانشگاه رفتنمو میگیره و بعد به کسی که بهش علاقه ای ندارم منو به عقد اون در میاره که جلوی حرف مردم گرفته بشه واقعا نمیدونم چه جوری به این خانواده لعنتی بفهمونم دخترشون داره بهشون دروغ میگه همه ی این اتفاقا سوءتفاهمه که باعث و بانیش کبری
    سلام. به هر صورت باید قبول کنید که اون خانواده صدمه بزرگی دیده که شما در آن بی تقصیر نبودید! اینجوری برخی رفتارها رو هم بهتر میتونید تحمل کنید.
    در حال حاضر سعی کنید نسبت به اونا بی اهمیت باشید. اصلا دعوت کبری برای حرف زدن یا هر چیز دیگه رو نپذیرید.
    در ضمن این محدودیتهایی که برای شما اعمال میشه واستون بهتره.
    وقتی این محدودیت ها رو داشته باشید کسی هم نمیتونه پشت سرتون حرف بزنه (اگرچه شما تحت همین محافظتها باز هم دوست پسر پیدا کردید!!!).
    ولی بزرگترین چیزی که آینده شما رو تهدید میکنه طرز فکر شماست: . واقعا فکر میکنید شوهر آینده تان را باید در خیابان پیبدا کنید تا دوستش داشته باشید و حالا که محدودیت دارید نمی توانید.

  22. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : من بی گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط Farzad15 نمایش پست ها
    داستان هزار و یک شب بود .....
    دوستان وقتی کسی صمیمانه مشکلشو میگه خواهشا جنبه داشته باشید آره داستان یک زندگی بود .اگه شما هم مشابه این داستان براتون اتفاق افتاده و تجربه دارید راهنمایی کنید بجای حرف مفت زدن.. اینجا یک سایت مشاوره است .

  23. 2 کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  24. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13770
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    670
    تشکر شده 645 بار در 302 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط احمد یوسفی نمایش پست ها
    دوستان وقتی کسی صمیمانه مشکلشو میگه خواهشا جنبه داشته باشید آره داستان یک زندگی بود .اگه شما هم مشابه این داستان براتون اتفاق افتاده و تجربه دارید راهنمایی کنید بجای حرف مفت زدن.. اینجا یک سایت مشاوره است .
    اقای احمد یوسفی متاسفانه بعضی ها توی این سایت شعور ندارن واقعا الان دارم پی میبرم کسی که توی این سایت مشاوره بخواد باید مشکلشو کوتاه و مختصر بنویسه تا بقیه حال و حوصله خوندنشو داشته باشن واقعا متاسفم براشونباعث شد مشکل دیگه ای هم داشته باشم دیگه با بچه های این سایت در میون نزارم
    امضای ایشان
    گذشتم از گذشته هااااااااااام

  25. کاربران زیر از صدف جون بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13770
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    670
    تشکر شده 645 بار در 302 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط s.vs نمایش پست ها
    سلام. به هر صورت باید قبول کنید که اون خانواده صدمه بزرگی دیده که شما در آن بی تقصیر نبودید! اینجوری برخی رفتارها رو هم بهتر میتونید تحمل کنید.
    در حال حاضر سعی کنید نسبت به اونا بی اهمیت باشید. اصلا دعوت کبری برای حرف زدن یا هر چیز دیگه رو نپذیرید.
    در ضمن این محدودیتهایی که برای شما اعمال میشه واستون بهتره.
    وقتی این محدودیت ها رو داشته باشید کسی هم نمیتونه پشت سرتون حرف بزنه (اگرچه شما تحت همین محافظتها باز هم دوست پسر پیدا کردید!!!).
    ولی بزرگترین چیزی که آینده شما رو تهدید میکنه طرز فکر شماست: . واقعا فکر میکنید شوهر آینده تان را باید در خیابان پیبدا کنید تا دوستش داشته باشید و حالا که محدودیت دارید نمی توانید.
    من از اون وقت که تجربه تلخی داشتم دیگه سمت این کارا نمی رم ولی این پسره مهرداد بدجوری داره تهدیدم میکنه یا نصف شب زنگ میزنه خونمون مزاحم میشه بد تر از اون ادرس خونمون هم میدونه
    امضای ایشان
    گذشتم از گذشته هااااااااااام

  27. کاربران زیر از صدف جون بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  28. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14931
    نوشته ها
    186
    تشکـر
    97
    تشکر شده 115 بار در 76 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : من بی گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط صدف جون نمایش پست ها
    من از اون وقت که تجربه تلخی داشتم دیگه سمت این کارا نمی رم ولی این پسره مهرداد بدجوری داره تهدیدم میکنه یا نصف شب زنگ میزنه خونمون مزاحم میشه بد تر از اون ادرس خونمون هم میدونه
    مهرداد دیگه الآن دیگه فقط مزاحم شما نیست. مزاحم خانه و خانواده تان هم هست. آیا این امکان براتون وجود داره که یکی از بزرگترها از ایشان به جرم مزاحمت شکایت کنه؟ تهدید هم که خودش جرم جداگانه ای هست.
    با کلام تهدیدتان میکنه؟ یا شما مزاحمتشون رو به تهدید تعبیر می کنید؟
    به هر صورت به هیچ عنوان به تماسهاش نباید جواب بدید حتی برای رفع و حل مسئله./ اگه بتونید با بی محلی خسته اش کنید تا بره پی کارش خیلی خوب میشه.

  29. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    10133
    نوشته ها
    2,240
    تشکـر
    990
    تشکر شده 9,053 بار در 2,070 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : من بی گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط صدف جون نمایش پست ها
    اقای احمد یوسفی متاسفانه بعضی ها توی این سایت شعور ندارن واقعا الان دارم پی میبرم کسی که توی این سایت مشاوره بخواد باید مشکلشو کوتاه و مختصر بنویسه تا بقیه حال و حوصله خوندنشو داشته باشن واقعا متاسفم براشونباعث شد مشکل دیگه ای هم داشته باشم دیگه با بچه های این سایت در میون نزارم
    من واقعا از طرف فرزاد 15 معذرت میخوام.. شایدم عمدی نبوده باشه. ولی شما ببخشش.. اتفاقا کامل توضیح داده بودید مشکلتونو .خیلی خوب بود

  30. کاربران زیر از احمد یوسفی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 24

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13770
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    670
    تشکر شده 645 بار در 302 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط s.vs نمایش پست ها
    مهرداد دیگه الآن دیگه فقط مزاحم شما نیست. مزاحم خانه و خانواده تان هم هست. آیا این امکان براتون وجود داره که یکی از بزرگترها از ایشان به جرم مزاحمت شکایت کنه؟ تهدید هم که خودش جرم جداگانه ای هست.
    با کلام تهدیدتان میکنه؟ یا شما مزاحمتشون رو به تهدید تعبیر می کنید؟
    به هر صورت به هیچ عنوان به تماسهاش نباید جواب بدید حتی برای رفع و حل مسئله./ اگه بتونید با بی محلی خسته اش کنید تا بره پی کارش خیلی خوب میشه.
    بابام میخواست شکایت کنه ولی من و مامانم جلوشو گرفتیم اگه بابام بفهمه مهرداد با من دوست بوده خیییلی بد میشه
    امضای ایشان
    گذشتم از گذشته هااااااااااام

  32. بالا | پست 25

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13770
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    670
    تشکر شده 645 بار در 302 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    سلام بچه ها من تازگیا تو برنامه تلگرام عضو شدم البته قبلش تو همه ی برنامه های وایبر و لاین و واتس اپ و.... عضو بودم ولی الان فقط تو تلگرام عضو شدم شبش 3تا پسر بهم پی ام زدن .... دوتاشونو بلاک کردم سومی رو بلاک نکردم میگه اسمش سیاوشه و 24 سالشه میگه اگه باهام نباشی میام جلو مادرت ازت خواستگاری میکنم ابروت بره بعدشم بهش گفتم هر کاری میخوای بکن بعد برگشته میگه وقتی اومدم ب پدرت گفتم اونوقت بلبل زبونیتو میبینم. بهش گفتم بزار فکرامو بکنم بهت جواب میدم بعدشم گفت قصدش با من ازدواجه میخواد قبل از خواستگاری یه شناختی از هم داشته باشیم
    امضای ایشان
    گذشتم از گذشته هااااااااااام

  33. بالا | پست 26

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13770
    نوشته ها
    498
    تشکـر
    670
    تشکر شده 645 بار در 302 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    چیکار کنم ؟؟؟ نکنه از طرف دایی کبرا یا مهرداد اومده باشه از کجا بفهمم داره راست میگه لطفا کمکم کنید
    امضای ایشان
    گذشتم از گذشته هااااااااااام

  34. بالا | پست 27

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15518
    نوشته ها
    117
    تشکـر
    98
    تشکر شده 77 بار در 54 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : من بی گناه

    نقل قول نوشته اصلی توسط صدف جون نمایش پست ها
    چیکار کنم ؟؟؟ نکنه از طرف دایی کبرا یا مهرداد اومده باشه از کجا بفهمم داره راست میگه لطفا کمکم کنید
    سلام عزیزم
    شما با خودت فکر کن ببین ادمی که یکی دیگه رو دوست داشته باشه یا حداقل براش مهم باشه میاد اونو تهدید به بی ابرو کردن میکنه؟؟؟؟
    یا کسی که قصد ازدواج داره میاد عوض قربون صدق رفتن تهدید میکنه که مثلا بلبل زبونی کردنتو ببینه؟؟؟؟؟
    به نظرت معقوله؟؟؟؟؟
    یه سوال دیگه
    شما چرا خطتو عوض نمیکنی؟؟

  35. بالا | پست 28

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18720
    نوشته ها
    315
    تشکـر
    117
    تشکر شده 142 بار در 96 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : من بی گناه

    این حرفا پیام ازدواج نیست و نحدیده
    خط موبایلتو عوض کن
    موافقم

  36. بالا | پست 29

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    18828
    نوشته ها
    46
    تشکـر
    2
    تشکر شده 18 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : من بی گناه

    سلام اینجور برنامه ها بیخودن بنظرم فقط دردسر سازه احتمال داره کاراونایی که گفتی باشه تهدیدکردنت نگران نباش اگه میخواستن کاری بکنن حتماتا الان کرده بودن ترس تواونابیشترتشویق میکنه

  37. بالا | پست 30

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6350
    نوشته ها
    545
    تشکـر
    884
    تشکر شده 624 بار در 313 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : من بی گناه

    تا جایی که من میدونم برنامه تلگرام فقط شماره کسایی رو تو گوشیت ذخیره کردی رو نشون میده مگه یکی تو گروه عضوت کرده باشه یا شمارتو پخش کرده باشه
    بهترین کار اینه که اول شمارتو عوض کنی بعدشم با والدینت مشورت کنی و موضوع رو به مراجع قانونی اطلاع بدی مجازات های سنگینی هست برای مزاحمت نوامیس
    به نظرمن دیگه این دایی دوستت شورشو درآورده من به جای شما عصبی شدم
    امضای ایشان
    Who looses today, won’t find tomorrow, There is nothing important as today

  38. کاربران زیر از بهشت بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد