اتاق تجربه

[محمدزاده]

هيچ چيزي تو زندگي ارزش اينكه مادر يا پدرتو بخاي ناراحت كنيد رو نداره با ارزش ترين موجودات روي زمين مادر پدرم هستن هيچ چيز تو زندگي ارزش اينكه بخايد اونا رو ناراحت كنيد رو نداره من اگر كسي به پدرو مادرم بي احترامي كنه خداي نكرده حاضرم از زندگيم بگذرم و دنياي اون طرف رو به آتيش ميكشم. روزعروسيم كه داشتن از خونه پدرم منو ميبردن اشكاي پدرم رو ديدم پاهام لرزيد ديوونه شدم بهش زنگ زدم گفتم پدر اگه گريه كني من همين الان برميگيردم شايد خنده دار باشه حتي تو ذهنم بود خودمو از ماشين عروس پرت كنم پايين طاقت اشكاي اونا رو ندارم پدر مادر ادم هرچقدر هم بدي كنن به بچه هاشون كه اسمشو نميشه بدي گذاشت در واقع محبته كه به چشم ما بدي مياد از رو تجربست اگه مادرم به من سختي ميگرفت ميگفت حجابتو رعايت كن يا ارايش نكن ميدونسته اين دنيا همه اطرافيانت چين و نظرشون در موردت چيه و چه خطراتي دارن واست ميدونم من بدي هاي زيادي كردم به حرفشون گوش ندادم اذيتشون كردم اما پشيمونم خيلي چيكار كنم دست خودم نيست اعصابم خورد ميشه جوش ميارم.فقط اينو ميدونم ديگه هيچ كاري نميكنم كه اونا رو ناراحت كنم.يه چيزه ديگه كه يادم اومد بگم اينه كه قدر لحظاتي كه كنار هم هستيم رو بدونيم قدر اطرافيانمون رو بدونيم ارزش كنار هم بودنامون رو بدونيم قدر جوونيمون رو بدونيم خيلي ها جووني رو تجربه نكرده رفتن ازتون ميخام براي شادي يكي از دوستام كه 19 شهريور سالگرد فوتش هست يه صلوات براي همه گذشته ها بفرستيم

[مهسا93]

سلام دوستان به نظر من نزارید هیچ وقت شعله ی عشق تو وجودتون روشن بشه چون خاموش کردنش خیلی سخته یه چیز دیگه هیچ وقت یه چیزی رو با اصرار از خدا نخاید

[Helish]

اگه کسی رو دوست دارید تا زمانیکه مطمئن نشدید اونم شمارو دوست داره بهش نگید چون اونوقته که به بازیتون میگیره و آخرش یک دل خسته نصیبتون میشه.
(اینو کسی بهم گفت که دوستش دارم اما اون منو دوست نداره)

[باران بهار]

میخوام یک چیز جالب از تجربه ام براتون تعریف کنم نمیدونم بهش اعتقادی دارین یا نه

"پرواز روح"

برای من خیلی جالب بود یادمه یه برنامه تلوزیونی از ماهواره در این باره بود ک خیلی پیگیر بودم

یک روز روی تختم دراز کشیده بودم و سعی کردم به حرفای اون خانوم فقط تمرکز کنم ک یکدفعه چیزی حس نکردم و دیدم و شتاب روح از بدم بالا رفت و بدن خودمو دیدم انقدر ترسیده و وحشت زده بودم ک قدرت ترسم بهم غلبه کردم و به جسمم برگشتم انقد ترسیده بودم و احساس نفس تنگی میکردم

خیلی برام جالب شد و اما ترسی ک در من بوجود اومده بود باعث شد دیگه علاقه ای به انجام دادنش نداشته باشم

تماس گرفتم با اون برنامه ک اون خانوم با سوالایی ک پرسید گفت درجه مدیوم بالایی دارم و بعد از اون با یک مربی یوگایی هم ک صحبت کردم ک اون هم دراین زمینه اطلاعات فراوانی داشت همین حرف رو زد

من حتی تا قبل از چهلم پدرم تونستم با تلاشهای حسیم باهاش ارتباط برقرار کنم در حدی ک فقط حاله روحش رو تو خونه یکی دوبار ببینم

حس خوبیه اما برای یک بار تجربه دوست داشتم نه تکرارش چون اذیت میشم

و حتی حس ششم خیلی خیلی بالایی هم بهم گفتن دارم و برای خودم هم کم ثابت نشده ناخوداگاهی بعضی وقتا خیلی کمکم میکنه

حتی یکی دو مورد هم واسه اطرافیانم تونستم با تمرکز زیاد بهشون از گذشتشون بگم یا ایندشون

نمیدونم چه حسیه ک خدا بهم داده خوبه یا بد ولی دوست ندارم زیاد واردش بشم

نمیدونم شما چقدر این چیزارو باور دارید

نظرتون رو بهم بگید

[barf]

سر امتحان اگه میخوای تقلب بگیری سوالایی رو که طرفت میخواد جواب اشتباه بده و بهش برسون اینجوری اون فکر میکنه تو خوبی بهش میرسونی اونم همه چیو بهت میرسونه.

این که نامردی و کلک میشه

[barf]

چطوری میشه اراده رو قوی کرد؟

با قوی کردن اراده

[barf]

میخوام یک چیز جالب از تجربه ام براتون تعریف کنم نمیدونم بهش اعتقادی دارین یا نه

"پرواز روح"

برای من خیلی جالب بود یادمه یه برنامه تلوزیونی از ماهواره در این باره بود ک خیلی پیگیر بودم

یک روز روی تختم دراز کشیده بودم و سعی کردم به حرفای اون خانوم فقط تمرکز کنم ک یکدفعه چیزی حس نکردم و دیدم و شتاب روح از بدم بالا رفت و بدن خودمو دیدم انقدر ترسیده و وحشت زده بودم ک قدرت ترسم بهم غلبه کردم و به جسمم برگشتم انقد ترسیده بودم و احساس نفس تنگی میکردم

خیلی برام جالب شد و اما ترسی ک در من بوجود اومده بود باعث شد دیگه علاقه ای به انجام دادنش نداشته باشم

تماس گرفتم با اون برنامه ک اون خانوم با سوالایی ک پرسید گفت درجه مدیوم بالایی دارم و بعد از اون با یک مربی یوگایی هم ک صحبت کردم ک اون هم دراین زمینه اطلاعات فراوانی داشت همین حرف رو زد

من حتی تا قبل از چهلم پدرم تونستم با تلاشهای حسیم باهاش ارتباط برقرار کنم در حدی ک فقط حاله روحش رو تو خونه یکی دوبار ببینم

حس خوبیه اما برای یک بار تجربه دوست داشتم نه تکرارش چون اذیت میشم

و حتی حس ششم خیلی خیلی بالایی هم بهم گفتن دارم و برای خودم هم کم ثابت نشده ناخوداگاهی بعضی وقتا خیلی کمکم میکنه

حتی یکی دو مورد هم واسه اطرافیانم تونستم با تمرکز زیاد بهشون از گذشتشون بگم یا ایندشون

نمیدونم چه حسیه ک خدا بهم داده خوبه یا بد ولی دوست ندارم زیاد واردش بشم

نمیدونم شما چقدر این چیزارو باور دارید

نظرتون رو بهم بگید

واقعا این حس ها رو که میگی خیلی جالب هستند تو این دنیا هیچ حسی محال نیست چون خدا آدم ها رو با استعدادهای فراوانی آفریده و خودمون باید کشف کنیم در ضمن منم همیشه دوست داشتم که افکار دیگرون رو بخونم

[gOli!]

باز یاد داستان دوستت افتادم گریم گرفت