صفحه 5 از 5 ... 345
نمایش نتایج: از 201 به 247 از 247

موضوع: اعتراف میکنم ...

17635
  1. بالا | پست 201

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9227
    نوشته ها
    357
    تشکـر
    164
    تشکر شده 577 بار در 219 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    ......میگم عجب شری بودی داداش ما نمیدونستیم
    امضای ایشان
    لعنت به من ..چه ساده دل سپردم
    لعنت به من...اگر واسش میمردم
    دست منو گرفت و بعد ولم کرد
    لعنت به اون کسی که عاشقم کرد

    یکی بگه که ماه من کی بوده...مسبب گناه من کی بوده
    سهم من از نگاه تو همین بود ...عشق تو بد ترین قسمت بهترین بود
    تو دل باروون منو عاشقم کرد..بین زمین و آسمون ولم کرد
    یکی بگه چه جوری شد که این شد...سهم تو آسمنون و من زمین شد

  2. 2 کاربران زیر از elham70 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 202

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنیم یه بار که رفتم روستا ، 7 سالم بود ، سوار بز شدیم اینقده حال داد

    فقط یک بار بود ، اما خیلی حال داد ، بزه مثل فراری میرفت

    شاخاش مثل فرمون بود


  4. 6 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 203

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم دیشب. اکثر فامیل دورهم جمع شده بودیم تو یه فست فوتی اقواممون تازه افتتاح شده بود
    خلاصه عمه من تهران بود ساعت 7هی همه عکس دست جمعی میگرفتن براش میفرستادن اونم هی میگفت کوفتتون شه
    خلاصه ساعت 10 نیم شد همه گرم حرف زدن بودن یهو دیدم عمم داره نزدیکمون میشه با دوتا بچشو چمدونش میگه به به وای تا دیدمش جیغ زدم دودیم. پسر عمه بابام با جیغ من گفت موش موش بقیه هم دنبال من جیغ زدن دویدن. جمعین بود که به ما نگاه میکرد


    وقتی عممو بغل کردم فهمیدن. عمم امده

    تا. .... اینا فک کردن. من جیغ زدم موش امده بقیه فرار کردن

    وای خیلییی دیشب صحنه جالبی بود همه دودین با من تو خیابون

    پسر عمه بابام. نذاشته بفهمه جیغ من برا چی بود زود پشت سرش گفته موش موش
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  6. 5 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 204

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16841
    نوشته ها
    23
    تشکـر
    29
    تشکر شده 42 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم تو بچگیم همیشه با آدم فضاییا حرف میزدم و منتظر بودم بیان دنبالم و باهاشون برم فضا رو بگردم..همینطور با اسباب بازیام و همه ی وسیله هام...
    و اعتراف بزرگتر اینکه هنوزم اینجوریم و به فضاییا فک میکنم و با همه وسیله هام حتی وقتی ظرف میشورم با ظرفا هم میحرفم

  8. 5 کاربران زیر از آتی۹۳ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 205

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2015
    شماره عضویت
    16953
    نوشته ها
    547
    تشکـر
    353
    تشکر شده 330 بار در 225 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم تو بچگی چند بار زنگ خونه ها رو زدم و در رفتم!
    یه بارم طرف پشت در بود!انقدر ضایع شدم!:d

  10. 3 کاربران زیر از fatemeh.74 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 206

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17235
    نوشته ها
    346
    تشکـر
    66
    تشکر شده 306 بار در 174 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    بچه بودیم دوستم زنگ در خونه ها رو میزد فرار میکرد
    یه بار که زنگ زد یه پیرمرد پشت در بود دست دوستمو گرفت گفت بیا تو زنم میخواد سوزن نخ کنه نمیتونه کمکش کن منم دم در منتظر موندم تا بیاد.... خیلی خندیدیم
    امضای ایشان
    حضرت محمد(ص) فرمودند:
    برای هر چیزی قلبی است و قلب قران سوره یس است.

  12. 2 کاربران زیر از دریا071 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 207

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2015
    شماره عضویت
    19529
    نوشته ها
    81
    تشکـر
    30
    تشکر شده 50 بار در 36 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم وقتی بچه بودم با دختر خالم زنگ در خونه هارو میزدیمو الفراررررررررر . اینقده حال میداد ک نگووووووو

  14. کاربران زیر از زحل بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 208

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    امسال سال اخر دانشگام میشه
    اعتراف میکنم
    ترم اول دوم
    با هم اتاقیام تا صب بیدار بودیم چرت و پرت میگفتیم
    خابمون ب ی ساعت هم نمیرسید
    و اعتراف میکنم که
    مزاحم (تلفنی) میشدیم
    نمیدونم چرا طرف مقابل همیشه پسر بود
    بعدش با لهجه های غلیظظظظ
    ادای خانمای مسن و پیر درمیاوردیم
    یکی از سناریو هامون این بود
    هی میگفتیم
    مجید ماااادر
    گوسفندارو اب دادی؟؟؟علف دادی؟؟؟
    اون طرفم کلی میخندید
    نصف شبی دلش شاد میشد
    حالا مجید مادررررر کجایی؟؟؟؟؟؟
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  16. 3 کاربران زیر از شقایقم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 209

    عنوان کاربر
    کاربر محروم
    تاریخ عضویت
    Jan 2015
    شماره عضویت
    11159
    نوشته ها
    2,325
    تشکـر
    4,306
    تشکر شده 2,986 بار در 1,492 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    منم اعتراف دارم
    یه بار نصف شب هرکاری میکردم خوابم نمیبرد
    10 تا از شماره های اشناها و دوستامو برداشتم براشون 3 تا پیام نوشتم
    اولیش : کارا انجام شد مرحله ی بعد چیه؟؟
    دومی : جنازه دختره عقب ماشینه کجا چالش کنم
    سومی : این لش خونش بند نمیاد د جواب بده بگو کجا چالش کنم لامصب

    فرداش همشون زنگ زده بودن بهم یکیشونم همش فحش میداد فکر میکرد من قاتلم
    یکیم تا 2 هفته هر روز زنگ میزد تا جوابشو بدم ببینه داستان چیه
    منم خطمو دیگه روشن نکردم ترسیدم بدنش دست پلیس
    هر وقت فکر میکنم اول صبح از خواب بیدار شدن اون پیامارو خوندن چه شکلی شدن خندم میگیره

  18. 3 کاربران زیر از ملکه شیشه ای بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 210

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15108
    نوشته ها
    236
    تشکـر
    919
    تشکر شده 354 بار در 141 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط ملکه شیشه ای نمایش پست ها
    منم اعتراف دارم
    یه بار نصف شب هرکاری میکردم خوابم نمیبرد
    10 تا از شماره های اشناها و دوستامو برداشتم براشون 3 تا پیام نوشتم
    اولیش : کارا انجام شد مرحله ی بعد چیه؟؟
    دومی : جنازه دختره عقب ماشینه کجا چالش کنم
    سومی : این لش خونش بند نمیاد د جواب بده بگو کجا چالش کنم لامصب

    فرداش همشون زنگ زده بودن بهم یکیشونم همش فحش میداد فکر میکرد من قاتلم
    یکیم تا 2 هفته هر روز زنگ میزد تا جوابشو بدم ببینه داستان چیه
    منم خطمو دیگه روشن نکردم ترسیدم بدنش دست پلیس
    هر وقت فکر میکنم اول صبح از خواب بیدار شدن اون پیامارو خوندن چه شکلی شدن خندم میگیره

  20. 3 کاربران زیر از لبخندتلخ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 211

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15108
    نوشته ها
    236
    تشکـر
    919
    تشکر شده 354 بار در 141 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم ...

    یه پسر عمو دارم من ، خیلی واسم طاقچه بالا میذاره . منم تا میتونم حالشو میگیرم
    عاقا یه وقتایی یه خوابایی میبینم درموردش که وقتی از خواب بیدار میشم تا یه ساعت تو بهتم !

    مثلا یه بار خواب دیدم تو دفتر کارش نشسته ( حالا بی کارتر از خودش ، خودشه !) من براش چایی میبرم (اونم کی؟ من!) میذارم رو میزش میخوام بیام از اتاق کارش بیرون ، دستاشو باز میکنه میگه بیا بغلم ! منم میرم تو بغلش !!!

    یا چن روز بعدش خواب دیدم خونه مامان بزرگم برا ناهار دعوتیم ، یهو عمه و عمو هام گیر می دن که تو و پسرعموت باید با هم تانگو برقصین (!!!) من از مامانم اجازه میگیرم . با پسرعموم و عمه ام میریم خرید لباس مناسب رقص ! وقتی برمیگردیم خونه ی مامان بزرگم می بینیم اونجا تبدیل شده به پیست رقص ! یه نور آبی هم افتاده تو صحنه ... بعدش ... سیندرلا و اون شاهزاده هه رو موقع رقص یادتونه ؟ حالا من خودمو با لباس سیندرلا می دیدم ، اون فلک زده رو هم با لباس اون شاهزاده هه !!!! در حال رقص !!!!!!!!!

    عاقا من تا چن وقت اصن جرئت نمیکردم تو چشمای پسرعموم نگاه کنم ! میترسیدم اونم همین خوابا رو دیده باشه!!!

    بعد از یه مدت تصمیم گرفتم یه کم با پسرعموهه مهربون تر باشم ، کمتر بهش ضدحال بزنم .... دیگه نمیاد به خوابم ! حیف ! خوابای جذّابی بودن !!!

  22. 2 کاربران زیر از لبخندتلخ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 212

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15108
    نوشته ها
    236
    تشکـر
    919
    تشکر شده 354 بار در 141 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    یه اعتراف دیگه

    بی خوابی زده به سرم ....
    میخوام برم فیلم ترسناک ببینم
    به نظرتون سکته نمیکنم نصفه شبی؟؟؟؟

  24. 2 کاربران زیر از لبخندتلخ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 213

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم بچه بودم همیشه میگفتن پری رو یه کفه ترازو 100تا پسر دیگه رو کفه ترازو دیگه بذارید باهم دیگه برابری میکنن
    یعنی تا این حد اوضام داغون بوده ها همیشه سردسته لشکر پسرا بودم من دستور میدادم بزنند به کی ااونا هم اجرا میکردن
    ویرایش توسط پریماه. : 08-19-2015 در ساعت 09:17 AM
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  26. 2 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 214

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم از بچگی همیشه فکر میکردم ی روز ملکه ی قصر میشم
    البته هنوزم همین حس را دارم.

    تنها خدا،آرام بخش دلها

  28. 2 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 215

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    اعتراف میکنم از بچگی همیشه فکر میکردم ی روز ملکه ی قصر میشم
    البته هنوزم همین حس را دارم.

    تنها خدا،آرام بخش دلها
    تو اول اعتماد به سقف بودی بعد دست و پا دراوردی
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  30. 3 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 216

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jun 2015
    شماره عضویت
    17566
    نوشته ها
    998
    تشکـر
    1,418
    تشکر شده 873 بار در 505 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    منم اعتراف میکنم
    ی بار خونه رو داشتم جارو میزدم
    بچه بودم...اونموقه ذوق داشتم کار خونه انجام بدم
    برگ گل رفت داخل جارو برقی
    مامانم تا مدتها میپرسید این برگ گل چی شد
    هنوزم نفهمیده ک چی شد
    امضای ایشان


    باید یکبار به خاطر همه چیز گریه کرد
    آن قدر که اشک ها خشک شوند
    باید این تن اندوهگین را چلاند
    و
    بعد دفتر زندگی را ورق زد
    به چیز دیگری فکر کرد
    باید پاها را حرکت داد
    و
    همه چیز را از نو شروع کرد



  32. 2 کاربران زیر از شقایقم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 217

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25598
    نوشته ها
    811
    تشکـر
    301
    تشکر شده 357 بار در 250 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم وقتی بچه بودم خیلی خوردن ماستو دوست داشتم وهمش سرمو میکردم تو یخچال وظرف ماستو سر میکشیدم

  34. بالا | پست 218

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    ماه رمضون بود منم دراي اتاق و پنجره رو بستم بچه بودم روزه كله گنجشكي گرفته بودم ولي گشنم بود كلم رو كردم زير پتو يه گاز از لقمه زدم به حساب خودم اينجوري خدا منو نميديد

  35. 3 کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  36. بالا | پست 219

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمدزاده نمایش پست ها
    ماه رمضون بود منم دراي اتاق و پنجره رو بستم بچه بودم روزه كله گنجشكي گرفته بودم ولي گشنم بود كلم رو كردم زير پتو يه گاز از لقمه زدم به حساب خودم اينجوري خدا منو نميديد
    خخخخخخ حتما زیر 7 سالت بود؟
    امضای ایشان
    فرعون باشی یا قارون یا انیشتین یا نیوتن....
    آخرت خاک است و مرگ
    دنبال چیزهایی باش که ابدی هستند...

  37. بالا | پست 220

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط pschy نمایش پست ها
    خخخخخخ حتما زیر 7 سالت بود؟
    يادم نيست خيلي بچه بودم ديگه.....

  38. کاربران زیر از محمدزاده بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  39. بالا | پست 221

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمدزاده نمایش پست ها
    يادم نيست خيلي بچه بودم ديگه.....
    دوران بچگی 3-6 سال رو میگم بیشتر
    یه دوران خیلی خاصه
    یعنی انگار تو ابرها سیر میکنی
    خیلی جالبه فکر میکنی همه خوبند
    فکر میکنی همه چیز زیباست
    با کوچیکترین چیزها هم لذت میبری
    ولی وقتی بزرگ میشی
    همه چیز خراب میشند و همه چیز زشت وزشت تر میشه
    امضای ایشان
    فرعون باشی یا قارون یا انیشتین یا نیوتن....
    آخرت خاک است و مرگ
    دنبال چیزهایی باش که ابدی هستند...

  40. بالا | پست 222

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    يه بار امتحان عربي داشتيم دو نفر روي نيمكت مي نشستن يك نفر مي رفت اون پايين مينشست منم شاگرد زرنگ كلاس
    ديدم اون پاييني داره تقلب ميكنه تند تند مينويسه از رو كتاب منم تو ذهنم گفتم الان اين مينويسه نمرش از مني كه خوندم بيشتر ميشه
    منم نامردي نكردم توي كاغذ نوشتم براي معلم كه خانم عليخاني داره تقلب مينويسه كتاب رو باز كرده بعد بردم به خانم نشون دادم واسه اينكه طبيعي باشه گفتم خانم اين جواب من درستههههههههه؟؟ اونم دادم خوند اومد كتاب عليخاني رو گرفت بلندش كرد جلو چشمش نشوند
    من چقدر نامردماااااا

  41. بالا | پست 223

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3893
    نوشته ها
    598
    تشکـر
    301
    تشکر شده 312 بار در 207 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمدزاده نمایش پست ها
    يه بار امتحان عربي داشتيم دو نفر روي نيمكت مي نشستن يك نفر مي رفت اون پايين مينشست منم شاگرد زرنگ كلاس
    ديدم اون پاييني داره تقلب ميكنه تند تند مينويسه از رو كتاب منم تو ذهنم گفتم الان اين مينويسه نمرش از مني كه خوندم بيشتر ميشه
    منم نامردي نكردم توي كاغذ نوشتم براي معلم كه خانم عليخاني داره تقلب مينويسه كتاب رو باز كرده بعد بردم به خانم نشون دادم واسه اينكه طبيعي باشه گفتم خانم اين جواب من درستههههههههه؟؟ اونم دادم خوند اومد كتاب عليخاني رو گرفت بلندش كرد جلو چشمش نشوند
    من چقدر نامردماااااا
    چه بد !!!!!
    امضای ایشان
    اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
    هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.

  42. بالا | پست 224

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمدزاده نمایش پست ها
    يه بار امتحان عربي داشتيم دو نفر روي نيمكت مي نشستن يك نفر مي رفت اون پايين مينشست منم شاگرد زرنگ كلاس
    ديدم اون پاييني داره تقلب ميكنه تند تند مينويسه از رو كتاب منم تو ذهنم گفتم الان اين مينويسه نمرش از مني كه خوندم بيشتر ميشه
    منم نامردي نكردم توي كاغذ نوشتم براي معلم كه خانم عليخاني داره تقلب مينويسه كتاب رو باز كرده بعد بردم به خانم نشون دادم واسه اينكه طبيعي باشه گفتم خانم اين جواب من درستههههههههه؟؟ اونم دادم خوند اومد كتاب عليخاني رو گرفت بلندش كرد جلو چشمش نشوند
    من چقدر نامردماااااا
    نه نامرد نیست خاستی از حقت دفاع کنی
    به نظرم کارت درست بوده
    ولی چقدر زرنگیا خخخخخ از کجا به ذهنت رسید اینکار
    من که هزار سالم به ذهنم نمیرسه که بنویسم تو کاغد بعد زیراب طرفو بزنم
    ولی بزار فکر کنم خخخخ نامردی دیگهههه
    امضای ایشان
    فرعون باشی یا قارون یا انیشتین یا نیوتن....
    آخرت خاک است و مرگ
    دنبال چیزهایی باش که ابدی هستند...

  43. بالا | پست 225

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط pschy نمایش پست ها
    دوران بچگی 3-6 سال رو میگم بیشتر
    یه دوران خیلی خاصه
    یعنی انگار تو ابرها سیر میکنی
    خیلی جالبه فکر میکنی همه خوبند
    فکر میکنی همه چیز زیباست
    با کوچیکترین چیزها هم لذت میبری
    ولی وقتی بزرگ میشی
    همه چیز خراب میشند و همه چیز زشت وزشت تر میشه

    دقيقا چيزي لذت
    نداره حتي غذاها شايد بهترين غذاها رو بخوريم الان ولي مزه اون دوران رو نميده تفريح و مهموني و گشت و گذار ديگه اون لذت رو ندارن
    منكه خيلي دلم براي اون روزها تنگ شده
    زندگي هر چقدر ميگذره سخت ترو بدتر ميشه انگار
    هيييييييييييييييييي

  44. بالا | پست 226

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمدزاده نمایش پست ها
    دقيقا چيزي لذت
    نداره حتي غذاها شايد بهترين غذاها رو بخوريم الان ولي مزه اون دوران رو نميده تفريح و مهموني و گشت و گذار ديگه اون لذت رو ندارن
    منكه خيلي دلم براي اون روزها تنگ شده
    زندگي هر چقدر ميگذره سخت ترو بدتر ميشه انگار
    هيييييييييييييييييي
    دقیقا
    میدونی جالبیش کجاست؟
    همیشه دوست داشتیم بزرگ بشیم
    من یادمه همیشه ارزوم بود بزرگ بشم بعد خودم هرجا میخام برم
    ولی وقتی بزرگ شدیم پشیمون شدیم
    واقعا که دوران خوبی بود
    دورانی که خالصی حتی قهر کردنت
    دلت پاکه
    واقعا حیف کودکی
    امضای ایشان
    فرعون باشی یا قارون یا انیشتین یا نیوتن....
    آخرت خاک است و مرگ
    دنبال چیزهایی باش که ابدی هستند...

  45. بالا | پست 227

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3893
    نوشته ها
    598
    تشکـر
    301
    تشکر شده 312 بار در 207 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط pschy نمایش پست ها
    دقیقا
    میدونی جالبیش کجاست؟
    همیشه دوست داشتیم بزرگ بشیم
    من یادمه همیشه ارزوم بود بزرگ بشم بعد خودم هرجا میخام برم
    ولی وقتی بزرگ شدیم پشیمون شدیم
    واقعا که دوران خوبی بود
    دورانی که خالصی حتی قهر کردنت
    دلت پاکه
    واقعا حیف کودکی
    پس چرا من هیچی از بچگیام یادم نمیاد
    امضای ایشان
    اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
    هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.

  46. بالا | پست 228

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jul 2014
    شماره عضویت
    4839
    نوشته ها
    1,260
    تشکـر
    920
    تشکر شده 1,137 بار در 614 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط pschy نمایش پست ها
    دقیقا
    میدونی جالبیش کجاست؟
    همیشه دوست داشتیم بزرگ بشیم
    من یادمه همیشه ارزوم بود بزرگ بشم بعد خودم هرجا میخام برم
    ولی وقتی بزرگ شدیم پشیمون شدیم
    واقعا که دوران خوبی بود
    دورانی که خالصی حتی قهر کردنت
    دلت پاکه
    واقعا حیف کودکی


  47. بالا | پست 229

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط سایه هستی نمایش پست ها
    پس چرا من هیچی از بچگیام یادم نمیاد
    چون که مروزش نکردی
    باید گاهی اوقات خاطرات بچگیتو مررور میکردی که یادت نرند
    من یادمه تو اون دوران دوست دختر داشتم
    امضای ایشان
    فرعون باشی یا قارون یا انیشتین یا نیوتن....
    آخرت خاک است و مرگ
    دنبال چیزهایی باش که ابدی هستند...

  48. بالا | پست 230

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3893
    نوشته ها
    598
    تشکـر
    301
    تشکر شده 312 بار در 207 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط pschy نمایش پست ها
    چون که مروزش نکردی
    باید گاهی اوقات خاطرات بچگیتو مررور میکردی که یادت نرند
    من یادمه تو اون دوران دوست دختر داشتم
    خوب یادم نمیومده که بخوام مرور کنم
    چه افتخارم می کنه دوست دختر داشته ، والا
    امضای ایشان
    اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
    هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.

  49. بالا | پست 231

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط سایه هستی نمایش پست ها
    خوب یادم نمیومده که بخوام مرور کنم
    چه افتخارم می کنه دوست دختر داشته ، والا
    جالبیش اینه چهار سالم بود روش غیرتی هم بودم تازه
    میخاستم برم خاستگاریش اینده
    امضای ایشان
    فرعون باشی یا قارون یا انیشتین یا نیوتن....
    آخرت خاک است و مرگ
    دنبال چیزهایی باش که ابدی هستند...

  50. بالا | پست 232

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3893
    نوشته ها
    598
    تشکـر
    301
    تشکر شده 312 بار در 207 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط pschy نمایش پست ها
    جالبیش اینه چهار سالم بود روش غیرتی هم بودم تازه
    میخاستم برم خاستگاریش اینده
    کلا" انسان خوشحالی هستی
    امضای ایشان
    اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
    هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.

  51. بالا | پست 233

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط سایه هستی نمایش پست ها
    کلا" انسان خوشحالی هستی
    اگه یه زمانی یه روانشناسی دیدی که عصبیه بدون هیچی نمیفهمه
    روانشناس اصلی اونه که همیشه بخنده حتی تو اوج مشکلات
    اینم یه نکته کلیدی هدیه به تو در شناخت روانشناسا
    امضای ایشان
    فرعون باشی یا قارون یا انیشتین یا نیوتن....
    آخرت خاک است و مرگ
    دنبال چیزهایی باش که ابدی هستند...

  52. بالا | پست 234

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3893
    نوشته ها
    598
    تشکـر
    301
    تشکر شده 312 بار در 207 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط pschy نمایش پست ها
    اگه یه زمانی یه روانشناسی دیدی که عصبیه بدون هیچی نمیفهمه
    روانشناس اصلی اونه که همیشه بخنده حتی تو اوج مشکلات
    اینم یه نکته کلیدی هدیه به تو در شناخت روانشناسا
    جسارتا" من یه دوست داشتم روانشناسی می خووند آره راست می گی خودش خیلی آروم بود ولی بقیه رو عصبی می کرد
    امضای ایشان
    اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
    هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.

  53. بالا | پست 235

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25805
    نوشته ها
    585
    تشکـر
    101
    تشکر شده 328 بار در 183 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط سایه هستی نمایش پست ها
    جسارتا" من یه دوست داشتم روانشناسی می خووند آره راست می گی خودش خیلی آروم بود ولی بقیه رو عصبی می کرد
    موهاتو نکن کچل میشی خخخخخ
    امضای ایشان
    فرعون باشی یا قارون یا انیشتین یا نیوتن....
    آخرت خاک است و مرگ
    دنبال چیزهایی باش که ابدی هستند...

  54. بالا | پست 236

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3893
    نوشته ها
    598
    تشکـر
    301
    تشکر شده 312 بار در 207 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط pschy نمایش پست ها
    موهاتو نکن کچل میشی خخخخخ
    امضای ایشان
    اگر می خواهید قوی باشید صبر پیشه کنید ، فهیم باشید و عاقل .
    هر کسی می تواند گستاخ باشد اما قدرت واقعی در محبت و ادب نهفته است.

  55. بالا | پست 237

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم از دیوار یه پارک رفتم بالا از اون طرف که میخواستم بپرم افتادم توی سطل آشغالی که خیلی بزرگ بود
    تا خود خونه از بغل هرکی رد میشدم دماغشو میگرفت و پیف پیف میکردن

  56. 2 کاربران زیر از miss eli vrn بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  57. بالا | پست 238

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2015
    شماره عضویت
    24045
    نوشته ها
    1,075
    تشکـر
    990
    تشکر شده 1,812 بار در 718 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط misseli vrn نمایش پست ها
    اعتراف میکنم از دیوار یه پارک رفتم بالا از اون طرف که میخواستم بپرم افتادم توی سطل آشغالی که خیلی بزرگ بود
    تا خود خونه از بغل هرکی رد میشدم دماغشو میگرفت و پیف پیف میکردن
    یعنی چشم بسته پریدین پایین؟

  58. بالا | پست 239

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم بچه که بودم می رفتم بالا پشت بوم رو سر عابرا آب میریختم
    اعتراف میکنم بچه که بودم توی سوپری محلمون ج ی ش کردم
    اعتراف میکنم بچه که بودم یه سنگ بزرگ به یه پسره پرتاب کردم فقط خدا رحم کرد به سرش نخورد
    اعتراف میکنم یه بار سیفون دستشوییمونو خراب کردم ظاهر سازی کردم بابام فکر کرد خودش خراب کرده
    اعتراف میکنم خودمو شبیه پیرزنا کردم رفتم سوپری محلمون و سرکار گذاشتم
    اعتراف میکنم کلاس اول ابتدایی به خاطره پیچوندن زنگ فارسی تعهد انظباطی دادم
    اعتراف میکنم زنگای ورزش مدرسه میپیچوندم زودتر میومدم خونه
    اعتراف میکنم همیشه زنگای اول مدرسه خواب بوذم
    اعتراف میکنم سر زنگ حسابان با بچه ها کباب گرفتیم از نزدیک مدرسه اومدیم ته کلاس خوردیم پنجره ها رو باز کردیم بوش بره
    اعتراف میکنم یه بار رفتم پشت میکروفون مدرسه امون گفتم دنگ دنگ دنگ خانووووووووم شووتیاااااااان به دفتر مدرسه مراجعه کند
    اعتراف میکنم با دختر خاله ام جلوی یه رستوران شیک و باکلاس ادای گدا ها رو در آوردیم
    اعتراف میکنم رفته بودیم شهمیرزاد به ماشین یه پسره خیلی پررو خط انداختم
    اعتراف میکنم یه بار خودمو شبیه پسرا کردم با دوچرخه رفتم بیرون
    .....
    خسته شدم از بس اعتراف کردم بسه دیگه

  59. کاربران زیر از miss eli vrn بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  60. بالا | پست 240

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط orbital نمایش پست ها
    یعنی چشم بسته پریدین پایین؟
    نه فکر نمیکردم اون ورش سطل باشه عجله داشتم

  61. کاربران زیر از miss eli vrn بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  62. بالا | پست 241

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Jan 2016
    شماره عضویت
    25992
    نوشته ها
    2,016
    تشکـر
    2,703
    تشکر شده 2,480 بار در 1,283 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    وقتی پنجم دبستان بودم یبار معلممون منو چندتا از بچه ها روصدا کرد برای درس پرسیدن، من اونروز درس نخونده بودم. وقتی سوال اولو پرسید من بلد نبودم یک نقشه شیطانی به ذهنم خطور کرد که خودمو به غش کردن بزنم وقتی خواست سواله دومو بپرسه یدفعه ادای سرگیجه و آه و ناله و آخرش خودمو انداختم زمین ولی چشمامو نبستیدم که مبادا منو نبرن بیمارستان خلاصه معلممون سکته رو زد همچین از جاش پریدو منو بغل کرد وآب قند وچای نبات و کیک وشیرینی بهم دادن فقط حسابی داشتم کیف میکردم .
    البته ازین نقشه تو خونه هم استفاده میکنم وقتی مثلا یه دعوایی میشه سریع ادای سکته کردنو و وای قلبم گرفتو خودمو میندازم زمین و دراین حالت همه رو میترسونم

  63. 3 کاربران زیر از eli2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  64. بالا | پست 242

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2015
    شماره عضویت
    25019
    نوشته ها
    285
    تشکـر
    190
    تشکر شده 199 بار در 116 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط misseli vrn نمایش پست ها
    اعتراف میکنم بچه که بودم می رفتم بالا پشت بوم رو سر عابرا آب میریختم
    اعتراف میکنم بچه که بودم توی سوپری محلمون ج ی ش کردم
    اعتراف میکنم بچه که بودم یه سنگ بزرگ به یه پسره پرتاب کردم فقط خدا رحم کرد به سرش نخورد
    اعتراف میکنم یه بار سیفون دستشوییمونو خراب کردم ظاهر سازی کردم بابام فکر کرد خودش خراب کرده
    اعتراف میکنم خودمو شبیه پیرزنا کردم رفتم سوپری محلمون و سرکار گذاشتم
    اعتراف میکنم کلاس اول ابتدایی به خاطره پیچوندن زنگ فارسی تعهد انظباطی دادم
    اعتراف میکنم زنگای ورزش مدرسه میپیچوندم زودتر میومدم خونه
    اعتراف میکنم همیشه زنگای اول مدرسه خواب بوذم
    اعتراف میکنم سر زنگ حسابان با بچه ها کباب گرفتیم از نزدیک مدرسه اومدیم ته کلاس خوردیم پنجره ها رو باز کردیم بوش بره
    اعتراف میکنم یه بار رفتم پشت میکروفون مدرسه امون گفتم دنگ دنگ دنگ خانووووووووم شووتیاااااااان به دفتر مدرسه مراجعه کند
    اعتراف میکنم با دختر خاله ام جلوی یه رستوران شیک و باکلاس ادای گدا ها رو در آوردیم
    اعتراف میکنم رفته بودیم شهمیرزاد به ماشین یه پسره خیلی پررو خط انداختم
    اعتراف میکنم یه بار خودمو شبیه پسرا کردم با دوچرخه رفتم بیرون
    .....
    خسته شدم از بس اعتراف کردم بسه دیگه
    فقط می تونم بگم خدا به پدر و مادت صبر بده خخخخخخخخخ
    و خدا به شوهرت یا شوهر ایندتم صبر بده ........ کاری جز دعا از ما بر نمیاد
    امضای ایشان
    ... من از اینکه تو خوشبختی نه آرومم نه دلگیرم ...

    ... یه جوری زخم خوردم که نه می مونم نه میمیرم ..

    ... تمام آرزوم این بود یه رویایی که شد دردم ...

    ... یه بارم نوبت ما شد ببین چی آرزو کردم ...

    ... یه عمره با خودم میگم خدارو شکر خوشبخته ...

    ... خدارو شکر خوشبختی چقد این گفتنش سخته ...

  65. بالا | پست 243

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2016
    شماره عضویت
    26338
    نوشته ها
    1,317
    تشکـر
    2,454
    تشکر شده 2,159 بار در 1,087 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط misseli vrn نمایش پست ها
    اعتراف میکنم بچه که بودم می رفتم بالا پشت بوم رو سر عابرا آب میریختم
    اعتراف میکنم بچه که بودم توی سوپری محلمون ج ی ش کردم
    اعتراف میکنم بچه که بودم یه سنگ بزرگ به یه پسره پرتاب کردم فقط خدا رحم کرد به سرش نخورد
    اعتراف میکنم یه بار سیفون دستشوییمونو خراب کردم ظاهر سازی کردم بابام فکر کرد خودش خراب کرده
    اعتراف میکنم خودمو شبیه پیرزنا کردم رفتم سوپری محلمون و سرکار گذاشتم
    اعتراف میکنم کلاس اول ابتدایی به خاطره پیچوندن زنگ فارسی تعهد انظباطی دادم
    اعتراف میکنم زنگای ورزش مدرسه میپیچوندم زودتر میومدم خونه
    اعتراف میکنم همیشه زنگای اول مدرسه خواب بوذم
    اعتراف میکنم سر زنگ حسابان با بچه ها کباب گرفتیم از نزدیک مدرسه اومدیم ته کلاس خوردیم پنجره ها رو باز کردیم بوش بره
    اعتراف میکنم یه بار رفتم پشت میکروفون مدرسه امون گفتم دنگ دنگ دنگ خانووووووووم شووتیاااااااان به دفتر مدرسه مراجعه کند
    اعتراف میکنم با دختر خاله ام جلوی یه رستوران شیک و باکلاس ادای گدا ها رو در آوردیم
    اعتراف میکنم رفته بودیم شهمیرزاد به ماشین یه پسره خیلی پررو خط انداختم
    اعتراف میکنم یه بار خودمو شبیه پسرا کردم با دوچرخه رفتم بیرون
    .....
    خسته شدم از بس اعتراف کردم بسه دیگه
    خدایی همه این کارا رو کردی واقعا؟؟!!!!

  66. کاربران زیر از Mohammad313 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  67. بالا | پست 244

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط Mohammad313 نمایش پست ها
    خدایی همه این کارا رو کردی واقعا؟؟!!!!
    آره مگه چیه بازم بودن اما دیگه دیدم براتون عجیبه بقیشو نمیگم

  68. بالا | پست 245

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط haaasaaa نمایش پست ها
    فقط می تونم بگم خدا به پدر و مادت صبر بده خخخخخخخخخ
    و خدا به شوهرت یا شوهر ایندتم صبر بده ........ کاری جز دعا از ما بر نمیاد
    صبر چرا اتفاقا پدر مادرم خیلیم راضین که همچین دختر شاد و باحالی دارن
    بعدشم شوهر آینده امم از خداشم باشه همچین گوهر نایابی نصیبش شده

  69. بالا | پست 246

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2016
    شماره عضویت
    27442
    نوشته ها
    1,301
    تشکـر
    2,179
    تشکر شده 2,242 بار در 1,070 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم امروز ماشین استاده سخت گیرمونو با بستی مزین کردم
    بیچاره انقدر تمیزه که نگو اما حقش بود

  70. بالا | پست 247

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Aug 2015
    شماره عضویت
    21182
    نوشته ها
    1,442
    تشکـر
    764
    تشکر شده 1,211 بار در 755 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    ...
    ویرایش توسط ghazal1 : 05-11-2016 در ساعت 12:37 AM

  71. کاربران زیر از ghazal1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


صفحه 5 از 5 ... 345

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شوهر معتاد
    توسط tara1 در انجمن اعتیاد
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 06-19-2015, 01:02 AM
  2. دارم معتاد میشم
    توسط ahmadreza در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 02-24-2015, 11:53 AM
  3. اعترافات جالب و خنده دار
    توسط mahastey در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-20-2014, 04:31 PM
  4. اعتراف میکنم ....
    توسط Reepaa در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 11-21-2014, 10:52 PM
  5. من اعتراض دارم
    توسط ♥رویا♥ در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-13-2014, 10:08 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد