صفحه 2 از 5 1234 ...
نمایش نتایج: از 51 به 100 از 247

موضوع: اعتراف میکنم ...

17648
  1. بالا | پست 51

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    سعیددددد کووووووووفت
    همنشینی اونا با من اثر کرده البته فقط یه دندگی و لجبازیشون
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  2. 3 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 52

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15381
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    4
    تشکر شده 14 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    • یبار یه شهرستانی دعوت بودیم سوییچ بابامو برداشتم نشستم پشت رول ماشین رو روندم سرعت زیاد بود جایه اینکه ترمز بگیرم هول شدم گاز رو گرفتم زدم به سطل اشغال سطل برگشت منم خودم ماشین رو ول کردم دوویدم سمت خونه هیچی دیگه همین




    • یبارم مدرسه بودیم شیر بهمون میدادن سر دسته همه بچه ها شدم شیر هارو جمع کردیم پنکه کلاس رو روشن کردیم شیرارو کوبیدیم به پنکه میترکید شیر بعد میریخت روی سره خودمون




  4. 5 کاربران زیر از Paria.Es بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  5. بالا | پست 53

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    پریسا چندسالته مگه
    اخه جدیدا رسم شده ک شیر میدن به مدارس

  6. 3 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  7. بالا | پست 54

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15381
    نوشته ها
    9
    تشکـر
    4
    تشکر شده 14 بار در 4 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط fateme.68 نمایش پست ها
    پریسا چندسالته مگه
    اخه جدیدا رسم شده ک شیر میدن به مدارس
    پریا هستم الان که نع این باسع زمانی که راهنمایی بودم من 21 سالمه عزیزم



  8. 6 کاربران زیر از Paria.Es بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  9. بالا | پست 55

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    یک روز تو بچگی گفتم ببینم فرق موتور با دوچرخه چیه ؟ !

    آخه هنوز کوچیک بودم بهم نمیدادن ، موتورش از این 125 ها بود راحت روشن میشد سوار شدم یکی از پاهام به زور به زمین میرسید اونم باید موتور رو کج میکردم
    خلاصه از تنهای استفاده کردم موتور برداشتم و روشن کردم ، کلاجو گرفتم زدم دنده ، گاز دادم کلاج رو که ول کردم با تمام سرعت یهو رفت زمین هم سنگ فرش خیس شده بود ، با سرعت داشتم میرفتم سمت درخت
    ترمز گرفتم جواب نداد ، سُر خورد رفتم تو درخت ، منو درخت یکی شدیم

    موتور چراغ جولوش با راهنما هاش شکست ، منم یکم زخمی شدم و داغون

    خودمو جمو جور کردم و رفتم لوازم یدکی قطعه های که شکسته بود رو خریدم فستی اومدم عوضشون کردم ، درست مثل روز اول شد ، کسی هم چیزی نفهمید

    فقط پرسیدن خودت چی شدی؟ گفتم: با دوچرخه خوردم زمین

  10. 11 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 56

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط naghme نمایش پست ها
    دبیرستان که بودم مدرسه مون 4 طبقه بود، 27 تا کلاس، 1000نفر جمعیت...

    اعتراف میکنم طبق یه نقشه کاملا حساب شده یروز از کلاس زدم بیرون و یواشکی کلیدای کنتور برق مرکزی مدرسه رو دستکاری کردم!

    کل 4طبقه برقش برا مدتی قطع شد، بچه ها هم که همیشه منتظر یه فرصت بودن کلاسارو را بهم بریزن وقتی برق میرفت همه شروع میکردن بیخودی جیغ کشیدن و سر و صدا کردن!

    کل مدرسه رفت رو هواا، خیلییی حال داد...

    جالبیش اینه که شیطونیای من هیییچ وقت لو نمیره، چون اینقدر آروم و مثبت میزنم که عمرا کسی بهم شک کنه
    مدیونم اگه فکر کنم شر نیستی ، تازه مال خاطره سوتی ها رو هم خوندم دمت گرم

    منم قیافم مظلومه ، اما نیستم ، هر جای رو آتیش هم بزنم باور نمیکنن کار من باشه

  12. 5 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  13. بالا | پست 57

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14282
    نوشته ها
    285
    تشکـر
    365
    تشکر شده 396 بار در 164 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم،....
    12 ،13 ساله ..که بودم دوست داشتم همه چیو تجربه کنم ،

    موتورسواریو خیلی دوست داشتم و چون واسه دختر مرسوم نبود،نمیتونستم!

    برای همین طی یک عملیات انتحاری ،با دوستم تصمیم گرفتیم،موتور سواری کنیم...

    یه بار که هیچکس نبود خونمون،یه لباس پسرونه ی گشاد پوشیدیم و کلاه کاسکت گذاشتیم با موتور رفتیم بیرون

    البته هیچی بلد نبودم،اعتراف میکنم تا سر کوچه بیشتر نرفتم،

    آخه خیلی سنگین بود،نمیتونستم تعادلشو حفظ کنم

  14. 7 کاربران زیر از atrin1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 58

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14282
    نوشته ها
    285
    تشکـر
    365
    تشکر شده 396 بار در 164 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    یه بارم مدرسم دیر شده بود،بابام خواب بود من ماشینو برداشتم رفتم مدرسه،اوله دبیرستان بودم...بابام پا شده بود،دیده بود ماشین نیست

  16. 6 کاربران زیر از atrin1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  17. بالا | پست 59

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6486
    نوشته ها
    126
    تشکـر
    42
    تشکر شده 125 بار در 54 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط غزل1010 نمایش پست ها
    اعتراف میکنم خیلیییی شنیدنیه:من که کوچیک بودم هول و هوش 6 یا 7 ساله بودم که یکی از فامیلای پدرم تو بیمارستان بودش میخواست بچه بیاره اون موقع از زمان شب بود و من و مادر و پدرم هم خواستیم بریم این اشنای پدر رو مرخصش کنیم بالاخره وقتی رسیدیم بیمارستان انقدر شلوغ و غلغله بود که نگو.. من و مادرم داخل بیمارستان نرفتیم بیرون پشت در وایساده بودیم بین این همه جمعیت در وردی بیمارستان هم از میله های اهنی بود بصورت نرده نرده من جلوی مادرم بودم بودم بطوری که نرده رو بادوتا دستام گرفته بودم توی اون شلوغی من حس کنجکاویم گل کرده بودم میخواستم بدونم عرض لای نردها چقده بالاخره گفتیم چیکار کنیم چیکار نکنیم که سرمو کردم لای نردها اخه سرم کوچیک بود راحت رفت بین نردها اقا چشمتون روز بد نبینه حالا هرکاری کردم که سرمو در بیارم مگه در میومد گیر کرده بود حالا یهو مادرم متوجه من شد حالا شروع کرد به شیون دادو بیداد که کمک کمک سر بچه من اینتو گیر کرده اره خلاصه یه اقایی که کنار ما بود تو اون شلوغی کمک کرد و سر من رو از لای نردها خارج کرد و من شادمان شدم البته کلی مادرم بیشگونم گرفت که بچه سرت اونجا چیکار میکرد یه دقیقه نمیتونی اروم بگیری البت منم که اخر شیطنت ولی جای همتون خالی بوداااا چه شبییی بود
    شبیه خاطرات آقوی همساده بود

  18. 6 کاربران زیر از روح اله بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  19. بالا | پست 60

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6486
    نوشته ها
    126
    تشکـر
    42
    تشکر شده 125 بار در 54 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم خیلی آدم خوبیم و کلا کار بدی تو عمرم انجام نداده ام
    ویرایش توسط روح اله : 04-28-2015 در ساعت 03:15 PM

  20. 5 کاربران زیر از روح اله بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  21. بالا | پست 61

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    یاخدا این اعترافات را اگه میخواستی حکم صادر کنیم فک کنم اعدام رو شاخته خخخخخخخخخخ

  22. 5 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 62

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2015
    شماره عضویت
    12492
    نوشته ها
    18
    تشکـر
    25
    تشکر شده 13 بار در 6 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    10 سالم بود داداشم همیشه پولی که مامان یا بابا میدادن به من نصفشو برمیداشت اونم بزرگتر از منه نمیتونستم چیزی بگم یه شب رفتم تو اتاقش خوابیده بود شاشیدم تو تختش صبح آبروش رفت مامان کلی فحش داد بهش 2 روز خونه نیومد رفت خونه خالم از خجالت

  24. 6 کاربران زیر از miladd بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  25. بالا | پست 63

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    منو تحریک نکنید انقد .اعترافایه روم به دیوارو کنماااا

    اعتراف میکنم تو راهنمایی بودیم کیف جیبی همکلاسی مو با دوستم از جیبش در آوردیم نفهمید پولشو برداشتیم نصف کردیمولی سال بعد تو خواب دیدم دارن منو میبرن داد میزنم منو نبرید من دو هزار تومن بدهکارم.از خواب بیدار شدم ی کم فکر کردم یادم افتاد ...بردم دو هزارتومنو دادم به دوستم بهش گفتم یادته کیف ات نیست شد؟؟؟اون کار من بود.بیا اینم پولت.

    اعتراف میکنم دو بار ماشینمو بخاطره آلودگی صوتی توقیف کردن.دفعه دوم دیگه جرات نکردم به خونه بگم الکی گفتم ماشینو فروختم بعد ی هفته گفتم خریدار چکش پاس نشد ماشینو پس,گرفتم. ولی بعدها که مادرم راجبه همچین معامله ای حرف زدم تعجب کردم گفتم کدوم معامله!!!بعد یهو یادم افتاد خالی بسته بودم.گفتم بابا داستان اینه فروشی در کار نبود
    اعتراف میکنم تو دانشگاه وقتی استاد میگفت میخوام امتحان بگیرم همه مخالفت میکردن میگفتن نه استاد ما آماده نیستیم من میگفتم استاد بگیرید بگیرید همه آماده ایم. همه ام حرصشون میگرفت منم میخندیدماااا.خخخ.

  26. 7 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  27. بالا | پست 64

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8089
    نوشته ها
    237
    تشکـر
    244
    تشکر شده 520 بار در 197 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    من ی اعتراف میکنم

    از ابان همتون سره کارید،امیدوارم ناراحت نشین . نمیدونم چرا ولی دوس داشتم خودمو دختر جا بزنم....

    من ،پسر هستم

    اونایی هم که عکسم رو دیدن یا صدام رو شنیدن همش چاخان بوده

  28. 5 کاربران زیر از همنورد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  29. بالا | پست 65

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,324 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    همنورد
    برووو... برووو... اااالکی میگه....[replacer_img]اگه راست میگی بگو جون پسرهمسادتون راستکی میگمممم
    پس اون کلیپسه چی بود روی موهات زده بودی هااان



  30. 4 کاربران زیر از رهگذر زندگی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  31. بالا | پست 66

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط همنورد نمایش پست ها
    من ی اعتراف میکنم

    از ابان همتون سره کارید،امیدوارم ناراحت نشین . نمیدونم چرا ولی دوس داشتم خودمو دختر جا بزنم....

    من ،پسر هستم

    اونایی هم که عکسم رو دیدن یا صدام رو شنیدن همش چاخان بوده
    قرار شد اعتراف کنی نه دروغ سیزده بزاری.

  32. 4 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  33. بالا | پست 67

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8089
    نوشته ها
    237
    تشکـر
    244
    تشکر شده 520 بار در 197 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    کلا سرکار گذاشتن خیلی لذت بخشه اون موقع ها ی همخونه ای داشتم همیشه سرکار بود ،خیلی وخت بود تجربش نکرده بودم....

    میل خودتونه باور نکنین

    هر کی دوس داشت بیاد ی قرار بذاریم ببینه که همنورد ،پسر هست ی گل پسره مرصع

  34. 6 کاربران زیر از همنورد بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  35. بالا | پست 68

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    همتون مورد بخشش قرار گرفتید آمیننننننن

    خخخخ

    اعتراف میکنم دوست دارم اینجا پیشتون باشم اما باید برم سر کلاس

  36. 8 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  37. بالا | پست 69

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3710
    نوشته ها
    9,699
    تشکـر
    4,204
    تشکر شده 10,202 بار در 5,111 پست
    میزان امتیاز
    21

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    امیدوارم این اعترافات باعث گرفتن درس عبرت برای زندگی بهترمون شده باشه

    حالا جدای از این همه شوخی ... حق الناس رو نمیشه به سادگی از کنارش رد شد

    چیزی که خیلی از دوستان در غالب شوخی انجامش میدن
    امضای ایشان

    خـــــدانـگهــــــدار


  38. 8 کاربران زیر از farokh بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  39. بالا | پست 70

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6383
    نوشته ها
    1,127
    تشکـر
    5,296
    تشکر شده 3,316 بار در 981 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم دلم میخواد ننه بهار باهام آشتی کنه.

  40. 7 کاربران زیر از sr1494 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  41. بالا | پست 71

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14910
    نوشته ها
    64
    تشکـر
    30
    تشکر شده 103 بار در 44 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف می کنم پارسال وقتی نتایج ارشد اومد وقتی دیدم دانشگاه شهید بهشتی مدرس و علم و صنعت قبولیم قطعیه و از طرفی بابام عمل قلب داشت و دوست نداشتم خونوادمو تو اون شرایط تنها بزارم
    الکی ب بابام گفتم همه رو زدم و فقط دانشگاه تهرانو انتخاب رشتم زدم ک احتمال قبولیم خیلی کم بود تا قبول نشم
    ب هیشکیم نگفتم جز خاهرم
    اگه بفهمن زندم نمیزارن

  42. 8 کاربران زیر از *نیلوفری* بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  43. بالا | پست 72

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15108
    نوشته ها
    236
    تشکـر
    919
    تشکر شده 354 بار در 141 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم قراره امشب غذای سوخته بذارم جلو خانواده ... خخخخخخخخ
    نشستم پای سایت ، یادم رفت زیر بادمجونا رو خاموش کنم ... ته دیگ شدن

  44. 8 کاربران زیر از لبخندتلخ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  45. بالا | پست 73

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    14458
    نوشته ها
    69
    تشکـر
    7
    تشکر شده 38 بار در 19 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط روح اله نمایش پست ها
    شبیه خاطرات آقوی همساده بود

  46. 2 کاربران زیر از غزل1010 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  47. بالا | پست 74

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط همنورد نمایش پست ها
    من ی اعتراف میکنم

    از ابان همتون سره کارید،امیدوارم ناراحت نشین . نمیدونم چرا ولی دوس داشتم خودمو دختر جا بزنم....

    من ،پسر هستم

    اونایی هم که عکسم رو دیدن یا صدام رو شنیدن همش چاخان بوده
    همنورد جدی دختر نیسی پس فهیمه کیه
    دوس دخترته خخخخ
    حالا اسمت چیه آقاپسر

  48. 4 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  49. بالا | پست 75

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2015
    شماره عضویت
    13337
    نوشته ها
    470
    تشکـر
    1,752
    تشکر شده 1,447 بار در 412 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراااااااااااااف می کنم...
    امروز اومدم ماشین رو پارک کنم یه لاستیکم رفت تو جوب ملت ریختن دراوردنش
    فکر کنم خانوما از شنیدن این اعتراف خیلی خوشحال شدن: آره یه مرد هم ممکنه تو پارک مشکل پیدا کنه
    امضای ایشان


  50. 10 کاربران زیر از e.v بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  51. بالا | پست 76

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    کل کل اعتراف شده ها

    اعتراف میکنم که بچه بودم دوست داشتم برم جلو گوسفند و چوپان بودن رو تجربه کنم و رفتم
    اعتراف میکنم یک بار نمره پاسی گرفته بودم بعد به استادم تجدید نظر نوشتم گفتم منو بنداز اونم جدی انداخت
    اعتراف میکنم تو بچگی نمیدونسم مار چیه یک کوچیکشو گرفته بودم گذاشته بودم تو جیبم با هاش بازی هم میکردم

  52. 12 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  53. بالا | پست 77

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم. دل نازک ترین دختر دنیاااام
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  54. 9 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  55. بالا | پست 78

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط پریماه. نمایش پست ها
    اعتراف میکنم. دل نازک ترین دختر دنیاااام
    چیییییی میییییییگیییییییییی

  56. 8 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  57. بالا | پست 79

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط reza1 نمایش پست ها
    چیییییی میییییییگیییییییییی
    اعتراف کردم دل نازکم;(
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  58. 4 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  59. بالا | پست 80

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6350
    نوشته ها
    545
    تشکـر
    884
    تشکر شده 624 بار در 313 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    بخاطر اعتقادات و سخت گیری های خانواده تو دوران دبیرستان که دبیر مرد داشتیم تو مدرسه و سرکلاس هم چادر سرم میکردم
    با این حال اعتراف میکنم شرررررر کلاس من بودم
    اکثرا کارم این بود که من میزدم رو میز و بچه ها میرقصیدم وقتی هم ناظم میومد واسه دعوا همه میگفتن کار بهشت بوده ولی ناظم به هیچ عنوان تو کتش نمیرفت که من باشم و میگفت این حزب الله رو چه به این کارا!!!!
    زنگ ورزش هم مامان میومد با دبیر ورزش حرف میزد که چون بابای مدرسه هست و با چادر نمیشه ورزش کرد از ورزش هم معاف میشدم
    فکرکنید که زنگ ورزش رو چه جوری میپیچوندم
    امضای ایشان
    Who looses today, won’t find tomorrow, There is nothing important as today

  60. 8 کاربران زیر از بهشت بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  61. بالا | پست 81

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم راهنمایی بودم گفتن چادر اجباری
    منم نپوشیدم تنها تنها کسی بودم نمیپوشیدم بدم میامد
    بهم گفتن اگه چادر نپوشی کارت بسیج بهت نمیدیما گفتم ندید سال اخر مدرسه رفتم کارت گذاشتم رو میز پرورشیمون برام مهر زد هواسش اصلا نبود
    بعدش امدم بیرون یه رقصی جلو بچه ها رفتم ای زووورشون گرفته بود
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  62. 7 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  63. بالا | پست 82

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Dec 2014
    شماره عضویت
    9968
    نوشته ها
    5,264
    تشکـر
    6,024
    تشکر شده 6,186 بار در 2,950 پست
    میزان امتیاز
    17

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم باخوندن اعترافای شما خیلی به خودم افتخار میکنم ک چقد خووووب و خانم هستم خخخخخخ
    پدرمادرم اخه چیه بچه مردم را تو سرم میزنن
    باید بیارمشون اینجا اینا را بخونن و صبح تا شب قربون صدقه ام برن والاااااا

  64. 6 کاربران زیر از fateme.68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  65. بالا | پست 83

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    .....اعتراف میکنم یه بار کف کلاسمون سرامیک بود اب ریخته بودن بچه ها کف کفش همه هم سیاه. خلاصه کلاس رو به گند کشوندیم.
    مدیر امد با عصبانیت گفت کار کی گفقتم من و دوستان گفت حالا که دوروغ نگفتی با دوتا از دوستات کلاس تمیز کنید با اب. بچه ها برن تو حیاط. بقیه معلم اونجا بهتون در میده
    اقا ما با سه تا از دوستام تو کلاس اب بازی میکردیم تی برداشته بودم معلممون تو حیاط روروش به بچه ها بود بچه ها منو میدیدن انقد...انقد مسخره بازی در اورددم با تی یعنی دارم گیتار میزنم خعلیییی خوش گذشت

    مدرسه ما یه خونه بود چون غیر انتفاعی بودیم
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  66. 6 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  67. بالا | پست 84

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    .......
    ویرایش توسط پریماه. : 01-19-2016 در ساعت 06:57 PM
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  68. 8 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  69. بالا | پست 85

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    من اول دبیرستان که بودم

    بچه های پیش دانشگاهی و سوم عاااشقم بودنا

    سومی ها بهم میگفتن ملودی
    پیش دانشگاهی ها میگفتن اتیش معرکه

    اصلا زنگ که میخوردمن همش با سومی ها میپریدم. میرفتم تو کلاسشون میزدم. میرقصیدم
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  70. 7 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  71. بالا | پست 86

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اصلا از اذیت کردن معلم ها کیف میبردم
    روز معلم که میشد بدترین شعرهارو میساختم یاد بچه ها میدادم. بلند بخونن صداش برسه دفتر
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  72. 7 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  73. بالا | پست 87

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Nov 2014
    شماره عضویت
    8192
    نوشته ها
    6,105
    تشکـر
    8,084
    تشکر شده 8,594 بار در 3,929 پست
    میزان امتیاز
    19

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    چه اعترافات جالبی

    از همه بیشتر به اعتراف بهار خندیدم که گلاب ریخته بود

    بهار چرا با داداش سعید آشتی نمیکنی این همه اعتراف کرد

    اعترافات همتون قشنگ بوووود

    اما من از اونجایی که ته تغاری بودم بیشتر اعترافاتم لوس خواهند بود احیانا

    اعتراف میکنم شبا که میرفتیم مهمانی خونه عمه و عموم چون نزدیک بودن با ماشین نمیرفتیم

    واسه همین موقع برگشتن من خودمو میزدم به خواب که بابام بغلم کنه تا خونه ببرتم

    اعتراف میکنم وقتی یه چیزی میخواستم واسم نمیخریدن قهر میشدم و سر سفره نمیرفتم و یه گوشه میخوابیدم

    بعد بابام میگفت هر کی خوابه یه پااااش بالااااااا...منم عین مونگلا یه پامو میبردم بالا

    یه اعتراف دیگه هم بکنم بقیش باشه واسه بعد...

    اعتراف میکنم که دوران راهنمایی معلم ریاضیمون خیلی بداخلاق و سخت گیر بود

    ما هم نقشه کشیدیم واسش اینکه...بخاریمون دیواری بود ، میز و صندلیشو گذاشتیم زیر بخاری..حواسش نبود نشست

    اما وقتی خواست بلند بشه ...بوووووووووممممممم سرش خورد تو بخاری

    دوباره نشست سرجاش کلی هم فوشمون داد ولی ما دلمون خنک شد

    هر چند از ترسش رو خفه کن خندیدیم ولی زنگ تفریح خیلی خندیدیمممم

  74. 7 کاربران زیر از رزمریم بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  75. بالا | پست 88

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15108
    نوشته ها
    236
    تشکـر
    919
    تشکر شده 354 بار در 141 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    عاقا من اعتراف می کنم خیلی شکمو ام ... اینقدر خوردم که دارم می ترکم

  76. 6 کاربران زیر از لبخندتلخ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  77. بالا | پست 89

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم نه لاین دارم نه وایبر نه هم بی تالک و ... ولی دارم با خوبی و خوشی زندگی میکنم . اصنم دوست ندارم این قرطی بازیا رو.
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  78. 5 کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  79. بالا | پست 90

    عنوان کاربر
    کاربر ویژه
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6691
    نوشته ها
    4,297
    تشکـر
    18,649
    تشکر شده 9,823 بار در 3,399 پست
    میزان امتیاز
    16

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahestey نمایش پست ها
    اعتراف میکنم نه لاین دارم نه وایبر نه هم بی تالک و ... ولی دارم با خوبی و خوشی زندگی میکنم . اصنم دوست ندارم این قرطی بازیا رو.
    خب منم ندارم و تابحال ازششون استفاده هم نکردم ، یه عتراف نون آب دار کن

  80. 4 کاربران زیر از reza1 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  81. بالا | پست 91

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم تو زمان دبستان معلمونم بد اخلاق بود ومن تو زنگ تفریح با دوستام فرار میکردیم وفرداش ی دست خط کش یا شلنگی میخوردیم
    یا موقی که امتحان داشتیم ومن جواب سوالو نمیدونستم تو برگه بجای جواب از معلم تعریف کردم ویه تکیه کلامی رو نوشتم که معلمم خوشش اومد وبهم نمره داد خخخ
    اعتراف میکنم که ظرف قدیمی مامانمو که قیمتی هم بود ش************دم وشکسته هاشو چال کردم وبعدش گفتن خواهرم چون کوچیکه رفته دست زده وش************ده
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  82. 7 کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  83. بالا | پست 92

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15108
    نوشته ها
    236
    تشکـر
    919
    تشکر شده 354 بار در 141 پست
    میزان امتیاز
    9

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم هنوز اون همه ناهاری که خوردم هضم نشده ... بعد دارم بستنی چوبی میخورم .هنوز به سه چارمش هم نرسیدم ... دیگه نمی توننننننننننننم

  84. 4 کاربران زیر از لبخندتلخ بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  85. بالا | پست 93

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    الان داشتیم با بچه ها سر ورزش کل کل میکردیم
    اعتراف میکنم. مسابقه هندبال داشتم. رو چهارشنبه بود. واقعا استرس داشتم بدجور میخواستم تیم مقابلمون با خاک یکسان کنم.

    همه همه بچه های مدرسه تربیت بدنی امده بودن تشویق کنن

    خیلییی صحنه قشنگی بود تا وارد زمین شدم بچه ها بلند شدن برام سوت و جیغ زدن تشویقم کردن.یه غرور خاصی به ادم دس میده. تو طول بازی که همشش داشتن کری میخوندن تا گل میزدم. صدای جیغا میرفت بالا
    خلاصه تیم ما جلو بود

    تا سوت پایان زدن با یکی از دوستام که گل زده بودیم دودیدم وسط زمین چندتا چرخ و فلک زدیم. با هم دوتایی رقصیدیم بعدش بچه های تماشاگر ریختن وسط زیمن بزن برقص

    این دوستم که میگم تو مدرسمون بود.
    این خودش تو تیم تنیس خاکی کشور ولی هندبال هم کم کار میکنه




    و لحظه قشنگتر موقع جایزه دادن. مربی بین و المملی هندبال
    جلو همه گفت پری ایندت خیلی روشن هندبالتو. حتما ادامه بده بعدش یواشکی باز گیرم امد گفت. استعدادی که تو میبینم. تاحالا ندیدم کسی تو این سن انقد قشنگ بازی کنه. و خدا بخواد تا چندماه دیگه. به صورت حرفه ای شروع میکنم به بازی

    بچه ها برام خیلیییییییییییییی دعا کنید یکی از بزگترین ارزوهام همین
    ویرایش توسط پریماه. : 01-19-2016 در ساعت 06:49 PM
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  86. 6 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  87. بالا | پست 94

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15277
    نوشته ها
    1,816
    تشکـر
    345
    تشکر شده 2,644 بار در 1,053 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    اعتراف میکنم حال ندارم اعتراف کنم
    امضای ایشان
    خداحافظ
    این ایدی دیگه دست من نیست..خصوصی نفرستید..
    اینم از سعید021 ک ب پایان رسید.....

  88. 6 کاربران زیر از saeed021 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  89. بالا | پست 95

    عنوان کاربر
    کاربر فعال
    تاریخ عضویت
    Sep 2014
    شماره عضویت
    6159
    نوشته ها
    13,512
    تشکـر
    10,854
    تشکر شده 13,741 بار در 6,989 پست
    میزان امتیاز
    24

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط saeed021 نمایش پست ها
    اعتراف میکنم حال ندارم اعتراف کنم

    اعتراف های من بخون انرژی میگیری
    امضای ایشان
    زندگی سه دیدگاه داره

    دیدگاه شما
    دیدگاه من
    حقیقت

  90. 6 کاربران زیر از پریماه. بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  91. بالا | پست 96

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15277
    نوشته ها
    1,816
    تشکـر
    345
    تشکر شده 2,644 بار در 1,053 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahestey نمایش پست ها
    اعتراف میکنم نه لاین دارم نه وایبر نه هم بی تالک و ... ولی دارم با خوبی و خوشی زندگی میکنم . اصنم دوست ندارم این قرطی بازیا رو.
    به شما میگن زن زندگی
    امضای ایشان
    خداحافظ
    این ایدی دیگه دست من نیست..خصوصی نفرستید..
    اینم از سعید021 ک ب پایان رسید.....

  92. 5 کاربران زیر از saeed021 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  93. بالا | پست 97

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,324 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    پری تو نهایت بهت میخوره بری سرکوچه با دخترا لی لی بازی کنی تو رو چه به هندباااال

  94. 4 کاربران زیر از رهگذر زندگی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  95. بالا | پست 98

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8109
    نوشته ها
    1,999
    تشکـر
    2,867
    تشکر شده 3,828 بار در 1,232 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط saeed021 نمایش پست ها
    به شما میگن زن زندگی
    ب قول هم اسمی و هم سنگر تون فعلا دختریم
    امضای ایشان

    آموخته ام که:خدا عشقست و عشق تنهاخداست!
    آموخته ام: وقتی ناامید میشوم خدا،با تمام عظمتش،عاشقانه انتظار میکشد،دوباره به رحمتش امیدوارشوم!

    آموخته ام: اگر تاکنون به آنچه خواستم نرسیدم،خدا برایم بهترش را درنظر گرفته!

  96. 5 کاربران زیر از mahastey بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  97. بالا | پست 99

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Oct 2014
    شماره عضویت
    8050
    نوشته ها
    1,468
    تشکـر
    3,819
    تشکر شده 3,324 بار در 1,147 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    دختر و زن یکی ان دیگه چه فرقی میکنه مگه با هم هردو از یک جنس ان میشه یکم شفاف سازی کنید مهستی جونم

  98. 3 کاربران زیر از رهگذر زندگی بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  99. بالا | پست 100

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2015
    شماره عضویت
    15277
    نوشته ها
    1,816
    تشکـر
    345
    تشکر شده 2,644 بار در 1,053 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : اعتراف میکنم ...

    نقل قول نوشته اصلی توسط mahestey نمایش پست ها
    ب قول هم اسمی و هم سنگر تون فعلا دختریم
    خب تا دختری که گوشی نداره هست نوبت به اونها که لاین و..نداره نمیرسه..بزار اول اونها تموم بشن
    امضای ایشان
    خداحافظ
    این ایدی دیگه دست من نیست..خصوصی نفرستید..
    اینم از سعید021 ک ب پایان رسید.....

  100. 4 کاربران زیر از saeed021 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


صفحه 2 از 5 1234 ...

اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. شوهر معتاد
    توسط tara1 در انجمن اعتیاد
    پاسخ: 3
    آخرين نوشته: 06-19-2015, 01:02 AM
  2. دارم معتاد میشم
    توسط ahmadreza در انجمن روابط دختر و پسر
    پاسخ: 8
    آخرين نوشته: 02-24-2015, 11:53 AM
  3. اعترافات جالب و خنده دار
    توسط mahastey در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 12-20-2014, 04:31 PM
  4. اعتراف میکنم ....
    توسط Reepaa در انجمن اس ام اس و نوشته های زیبا
    پاسخ: 2
    آخرين نوشته: 11-21-2014, 10:52 PM
  5. من اعتراض دارم
    توسط ♥رویا♥ در انجمن بحث آزاد
    پاسخ: 1
    آخرين نوشته: 09-13-2014, 10:08 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد