🌴خاطرات کوتاه از اسرای شهید :
همه را زدند. حتی بچه های آسایشگاه اطفال.
می گفتند« چرا نماز جماعت می خونید؟»
ما را که زدند، تفرقه افتاد بینمان. یکی می خواند، یکی نمی خواند . اما در آسایشگاه اطفال بعد از این که یکی یکیشان را به فلک بسته بودند و پنجاه نفر که اکثرا مست بودند، با چوب و کابل کتکشان زده بودند، همه شان ایستاده بودند، نماز خوانده بودند،
آنهم جماعت.🌴
تنها خدا،آرام بخش دلها