گاهی باید به خاطرات کودکی سرک کشید. گاهی باید بخشی از خاطرات را جلد کرد
اگر تمایل دارید خاطره ایی از دوران کودکیتون بنویسید و لطفاً خاطره های همدیگه رو بخونید قطعاً احساس قشنگی به وجود میاد...
گاهی باید به خاطرات کودکی سرک کشید. گاهی باید بخشی از خاطرات را جلد کرد
اگر تمایل دارید خاطره ایی از دوران کودکیتون بنویسید و لطفاً خاطره های همدیگه رو بخونید قطعاً احساس قشنگی به وجود میاد...
هیچ کس ، هرگز ، به هدفی که نمی بیند ، نخواهد رسید
این خاطره مربوط به دوران کودکی نیست ولی با یادآوریش واقعا خجالت میکشم
بنده حدود 1 سال پیش در یکجایی کار میکردم ک یک واحد آپارتمان بود و با کارشناس تصادفات( افراد مسن بازنشسته) و قضات مشاور هم واحد بودیم این واحد یک سروییس بهداشتی داشت ک برای عموم آزاد بود و کلیدش دست من بود
هر وقت خودم از سرویس بهداشتی میخواستم استفاده کنم با خودم کلید میبردم ک درب رو از داخل قفل کنم و بعد دوباره کلید رو برمیداشتم میذاشتم داخل کشوی میزم و نمیذاشتم کلید اونجا بمونه چون پیش خودم فکر میکردم اگه کلید گم بشه من از این به بعد با مشکل بر میخورم
بندگان خدا هر وقت کارشناسان تصادف میخواستن برن دستشویی کلید نبود ک درب رو قفل کنن و ارباب رجوع هم میآمد میخواست از دستشویی استفاده کنه مستقیم میرفت درو باز میکرد و صدای هوار و آخ کارشناسا میومد ک نیا داخل و من اینور تا صدای اینارو میشنیدم جلو ارباب رجوع کارمو ول میکردم و از ختده ریسه میرفتم
الان با یاداوریش واقعا خجالت میکشم چکاری بوده من میکردم
نمیدونم چرا از آزار دادن دیگران لذت میبرم
ویرایش توسط maryam sadat : 07-17-2017 در ساعت 12:07 PM
اگر من همه قوانین را رعایت کرده بودم هیچوقت به هیچ کجا نمیرسیدم
مریلین مونرو
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)