نوشته اصلی توسط
رنگین کمان 2
خیلی خسته ام;
چندسال باهاش بودم,دیگه نمیخوامش,منو دوس نداره,فقط دنبال پولمه,همش میگه ما باید ماشین فلان و خونه فلان بخریم
آدم راحت طلبیه,بهش میگم باید شغل دولتی داشته باشی ولی میخواد از شرکت به اون بزرگی بیاد بیرون,میگه دلم میخواد تا ساعت 9 بخوابم,نمیخوام 6 صبح بیدار شم تا شب سرکار باشم,میگه حقوقشم کمه
چندین میلیون پول ازم گرفته,حتی یک ریال هم بهم پس نداده,هربار که بیرون رفتیم من باید پول ناهار یا شام رو حساب میکردم,حتی پول هتل توی مسافرتمون! پاساژ که میریم یه عالمه واسه خودش خرید میکنه ولی دریغ از یه روسری برای من
جواب پیامای من رو نمیده,ولی هروقت که زنگ میزنه اینقدر قربون و صدقم میره,میگه بدون من میمیره,هربار که ازش خداحافظی کردم و گفتم میخوام جدا بشم شروع کرده به گریه و زاری,چنددفعه اومده خونمون و التماس خونوادم کرده,هر روز بهم میگه نمیتونم ببینم زن یکی دیگه شدی,سکته میکنم,میگه نمیزارم مرد دیگه ای دستاتو بگیره,
توی گذشتش با یه دختر رابطه جنسی داشته,شایدم بیشتر,نمیدونم, من هم قبل از ایشون با آقایی شش ماه دوست بودم که خبر داره, توی این چند سال حتی یکبارم از گذشته من حرفی نزده, بعد از آشنایی با من همیشه میگه من نیاز دارم که س ک س کنم ولی قبل از عروسیمون نمیخوام بدنت رو لمس کنم,بعضی وقتا حرف های س ک سی میزنه,هروقت بهش گفتم اگه خسته شدی برو ازدواج کن میگه فقط با تو س ک س میکنم,حتی یک درصد به دختر دیگه ای فکر نمیکنم
عاشق بچه هم هست,حتی اسماشون رو انتخاب کرده,همیشه از آرزوی پدرشدنش میگه,میگه روزی که بچمون بدنیا میاد چون از خوشحالی گریه ام میگیره روم نمیشه بیام بیمارستان,
حتی یه بار که بهش گفتم میخوام ازت جدا بشم بهم گفت زن من شو یه بچه برام بیار,بعدش برو زن هر دیوثی خواستی بشو,گفتم خب برو زن بگیر از زن خودت بچه دار شو,گفت فقط تو میتونی زن من بشی دیگه هیچ کس,گفتم خب برو بچه از پرورشگاه بگیر گفت میخوام مادرش تو باشی، میخوام شبیه تو باشه
چکار کنم؟خسته شدم,حرفهاش یعنی دوستم داره ولی بعضی از رفتاراش یعنی دوستم نداره