نمایش نتایج: از 1 به 23 از 23

موضوع: غم انگیز...............

1622
  1. بالا | پست 1

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    غم انگیز...............

    زندگی یک چمدان است که می آوریش بار و بندیل سبک می کنی و می بریش
    خودکشی،مرگ قشنگی که به آن دل بستم
    دسته کم هر دو سه شب سیر به فکرش هستم
    گاه و بیگاه پُر از پنجره های خطرم
    به سَرم می زند این مرتبه حتما بپرم
    گاه و بیگاه شقیقه ست و تفنگی که منم
    قرص ماهی که تو باشی و پلنگی که منم
    چمدان دست تو و ترس به چشمان من است
    این غم انگیزترین حالت غمگین شدن است
    قبل رفتن دو سه خط فحش بده،داد بکش
    هی تکانم بده،نفرین کن و فریاد بکش
    قبل رفتن بگذار از تهِ دل آه شوم
    طوری از ریشه بکش ارّه که کوتاه شوم
    مثل سیگار،خطرناک ترین دودم باش
    شعله آغوش کنم حضرت نمرودم باش
    مثل سیگار بگیرانم و خاکستر کن
    هر چه با من همه کردند از آن بدتر کن
    مثل سیگار تمامم کن و ترکم کن باز
    مثل سیگار تمامم کن و دورم انداز
    من خرابم بنشین،زحمت آوار نکش
    نفست باز گرفت،این همه سیگار نکش
    آن به هر لحظه ی تب دار تو پیوند، منم
    آنقدر داغ به جانم ،که دماوند منم
    توله گرگی ،که در اندیشه ی شریانِ منی
    کاسه خونی،جگری سوخته مهمان منی
    چَشم بادام،دهان پسته،زبان شیر و شکر
    جام معجونِ مجسم شده این گرگ پدر
    تا مرا می نگرد قافیه را می بازم
    ... بازی منتهی العافیه را می بازم
    سیبِ سیب است تَن انگیزه ی هر آه منم
    رطب عرشِ نخیل او قدِ کوتاه منم
    ماده آهوی چمن،هوبره ی سینه بلور
    قاب قوسِین دهن، شاپریه قلعه ی دور
    مظهر جانِ پلنگم که به ماهی بندم
    و به جز ماه دل از عالم و آدم کندم
    ماهِ بیرون زده از کنگره ی پیرهنم
    نکند خیز برم پنجه به خالی بزنم
    خنده های نمکینت،تب دریاچه ی قم
    بغض هایت رقمی سردتر از قرنِ اتم
    مویِ بَرهم زده ات،جنگل انبوه از دود
    و دو آتشکده در پیرهنت پنهان بود
    قصه های کهن از چشم تو آغاز شدند
    شاعران با لب تو قافیه پرداز شدند
    هر پسربچه که راهش به خیابان تو خورد
    یک شبه مرد شد و یکه به میدان زد و مُرد
    من تو را دیدم و آرام به خاک افتادم
    و از آن روز که در بندِ توام آزادم
    چشممان خورد به هم،صاعقه زد پلکم سوخت
    نیزه ای جمجمه ام را به گلوبند تو دوخت
    سَرم انگار به جوش آمد و مغزم پوسید
    سرطانی شدم و مرگ لبم را بوسید
    دوزخِ نی شدم و شعله دواندم به تنت
    شعله پوشیدم و مشغولِ پدر سوختنت
    به خودم آمدم انگار تویی در من بود
    این کمی بیشتر از دل به کسی بستن بود
    پیش چشم همه از خویش یَلی ساخته ام
    پیش چشمان تو اما سپر انداخته ام
    ناگهان دشنه به پشت آمد و تا بیخ نشست
    ماه من روی گرفت و سر مریخ نشست
    آس ِ در مشتِ مرا لاشخوران قاپ زدند
    کرکسان قاعده را از همه بهتر بلدند
    چایِ داغی که دلم بود به دستت دادم
    آنقدر سرد شدم،از دهنت افتادم
    و زمینی که قسم خورد شکستم بدهد
    و زمان چَنبره زد کار به دستم بدهد
    تو نباشی من از آینده ی خود پیرترم
    از خر زخمیِ ابلیس زمین گیر ترم
    تو نباشی من از اعماق غرورم دورم
    زیر بی رحم ترین زاویه ی ساطورم
    تو نباشی من و این پنجره ها هم زردیم
    شاید آخر سر ِ پاییز توافق کردیم
    هر کسی شعله شد و داغ به جانم زد و رفت
    من تو را دو... دهنه روی دهانم زد و رفت
    همه شهر مهیاست مبادا که تو را
    آتش معرکه بالاست مبادا که تو را
    این جماعت همه گرگند مبادا که تو را
    پی یک شام بزرگند مبادا که تو را
    دانه و دام زیاد است مبادا که تو را
    مرد بد نام زیاد است مبادا که تو را
    پشت دیوار نشسته اند مبادا که تو را
    نا نجیبان همه هستند مبادا که تو را
    تا مبادا که تورا باز مبادا که تو را
    پرده بر پنجره انداز مبادا که تو را
    دل به دریا زده ای پهنه سراب است نه
    برف و کولاک زده راه خراب است نرو
    بی تو من با بدن لخت خیابان چه کنم
    با غم انگیزترین حالت تهران چه کنم
    بی تو پتیاره ی پاییز مرا می شکند
    این شب وسوسه انگیز مرا می شکند
    بی تو بی کار و کسم وسعت پشتم خالیست
    گل تو باشی من مفلوک دو مشتم خالیست
    بی تو تقویم پر از جمعه بی حوصله هاست
    و جهان مادر آبستن خط فاصله هاست
    پسری خیر ندیدهَ م که دگر شک دارم
    بعد از این هم به دعاهای پدر شک دارم
    می پرم ،دلهره کافیست خدایا تو ببخش
    ... خودکشی دست خودم نیست، خدایا تو ببخش


  2. 2 کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  3. بالا | پست 2

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2267
    نوشته ها
    56
    تشکـر
    31
    تشکر شده 30 بار در 22 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : غم انگیز...............

    سلام امین خوبی؟
    واقعادعوات میکنم هاخودکشی یعنه چه؟بیخودبهش فکرمیکنی

  4. بالا | پست 3

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Feb 2014
    شماره عضویت
    2231
    نوشته ها
    165
    تشکـر
    103
    تشکر شده 91 بار در 49 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : غم انگیز...............

    سلام امین واقعا دیوونه شدی؟
    باید خیلی عاقلانه تر از این حرفها رفتار کنی
    تو هنوز اول راهی نباید اینقدر ضعیف باشی دوست عزیز
    نا امیدی دشمنه انسانه
    موفق باشی

  5. بالا | پست 4

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3189
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : غم انگیز...............

    بکش داداااااااااا خلاص
    والا با این نوناشون

  6. بالا | پست 5

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Apr 2014
    شماره عضویت
    3189
    نوشته ها
    8
    تشکـر
    0
    تشکر شده 3 بار در 2 پست
    میزان امتیاز
    0

    پاسخ : غم انگیز...............

    عالی بود این شعر دمت گرم امین جاان

  7. کاربران زیر از محمود68 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    a

  8. بالا | پست 6

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : غم انگیز...............

    خواهش میکنم دوست عزیز

  9. بالا | پست 7

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : غم انگیز...............

    لیلی بنشین خاطره ها را رو کن لب وا کن و با واژه بزن جادو کن
    لیلی تو بگو،حرف بزن،نوبت توست
    بعد از من و جان کندن من نوبت توست
    لیلی مگذار از دَم ِ خود دود شوم
    لیلی مپسند این همه نابود شوم
    لیلی بنشین، سینه و سر آوردم
    مجنونم و خونابِ جگر آوردم
    مجنونم و خون در دهنم می رقصد
    دستان جنون در دهنم می رقصد
    مجنون تو هستم که فقط گوش کنی
    بگذاری ام و باز فراموش کنی
    دیوانه تر از من چه کسی هست،کجاست
    یک عاشق ِ این گونه از این دست کجاست
    تا اخم کنی دست به خنجر بزند
    پلکی بزنی به سیم آخر یزند
    تا بغض کنی،درهم و بیچاره شود
    تا آه کِشی،بندِ دلش پاره شود


  10. کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  11. بالا | پست 8

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3462
    نوشته ها
    56
    تشکـر
    17
    تشکر شده 20 بار در 15 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : غم انگیز...............

    زیبا بودن شعراتون

  12. بالا | پست 9

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1435
    نوشته ها
    52
    تشکـر
    8
    تشکر شده 17 بار در 9 پست
    میزان امتیاز
    11

    پاسخ : غم انگیز...............

    نمیدونم چی بگم امین جان.......
    امضای ایشان
    لطفا مدیون خودت نشو

  13. بالا | پست 10

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : غم انگیز...............

    چـرا دلـت گـرفتــه ؟

    او هـم آدم است !

    اگر دوسـتت دارم هـایـت را نـشـنـیـده گـرفـت،

    غـصـه نـخـــور ...

    اگـر رفـت، گـریـه نـکـن،

    یـک روز چـشـمـای یـک نـفـر عـاشـقـش مـیـکـنــد !!!

    یـک روز مـعنای " کـم مـحـلی " را مـیـفـهـمـد ...

    یـک روز شـکـسـتــن را درک مـیـکـنـد ...

    آن روز مـیـفـهـمـد آه هـایـی کـه کـشـیـدی از تـه قـلـبـت بـوده،

    مـیـفـهـمـد شـکـسـتـن یـک آدم تــاوان سـَـنـگـیـنــی دارد

  14. کاربران زیر از farimah بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  15. بالا | پست 11

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3638
    نوشته ها
    422
    تشکـر
    207
    تشکر شده 216 بار در 138 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : غم انگیز...............

    این شعر مال خودته امین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/

  16. بالا | پست 12

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : غم انگیز...............

    نقل قول نوشته اصلی توسط M@hta نمایش پست ها
    این شعر مال خودته امین؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟ ؟؟؟؟؟؟؟؟؟؟/
    نه بابا . من فقط باهاشون تو حس میرم

    یه جوری باهاشون احساس ارامش بهم دست میده . هم غمگین هم احساسی

  17. بالا | پست 13

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : غم انگیز...............

    در آینه یک مردِ شکسته ست هنوز


    مرد است که از پا ننشسته ست هنوز


    یک مرد که از چشم تو افتاد شکست


    مرد است ولی خانه ات آباد، شکست


    در جاده ی خود یک سگِ پاسوخته بود


    لب بر لب و دندان به زبان دوخته بود


    بر مسندِ آوار اگر جغد منم


    باید که در این فاجعه پرپر بزنم


    اما اگر این جغد به جایی برسد


    دیوانه اگر به کدخدایی برسد


    ته مانده ی یک مرد اگر برگردد


    صادق،سگ ولگرد اگر برگردد


    معشوق اگر زهر مهیا بکند


    داوود نباشد که دری وا بکند


    این خاطره ی پیر به هم می ریزد


    آرامش تصویر به هم می ریزد


    ای روح مرا تا به کجا می بری ام


    دیوانه ی این سرابِ خاکستری ام


    می سوزم و می میرم و جان می گیرم


    با این همه هر بار زبان می گیرم


    در خانه ی من پنجره ها می میرند


    بر زیر و بم باغ، قلم می گیرند


    این پنجره تصویر خیالی دارد


    در خانه ی من مرگ توالی دارد


    در خانه ی من سقف فرو ریختنی ست


    آغاز نکن،این اَلَک آویختنی ست


    بعد از تو جهانِ دگری ساخته ام


    آتش به دهانِ خانه انداخته ام


    بعد از تو خدا خانه نشینم نکند


    دستانِ دعا بدتر از اینم نکند


    ویرایش توسط a : 05-17-2014 در ساعت 02:28 PM

  18. بالا | پست 14

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : غم انگیز...............

    نقل قول نوشته اصلی توسط محمود68 نمایش پست ها
    بکش داداااااااااا خلاص
    والا با این نوناشون
    خیلی باهال بود خدا خیرت بده خندیدم

  19. بالا | پست 15

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : غم انگیز...............

    یک خانه بی بهانه میخواهم
    آنجاست که جاودانه میخواهم
    از همهمه لبان تو ای مرگ
    یک بوسه عاشقانه میخواهم

  20. کاربران زیر از کیانا2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند

    a

  21. بالا | پست 16

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : غم انگیز...............

    یه حقیقت جالب :
    بعضی دخترها اصلا گریه نمیکنن.
    حتی اگه شکست عشقی بخورن
    نه اینکه سنگ باشن نه .
    آخه ریمل گرونه!!!!

  22. 2 کاربران زیر از a بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  23. بالا | پست 17

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3638
    نوشته ها
    422
    تشکـر
    207
    تشکر شده 216 بار در 138 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : غم انگیز...............

    با مزززززززززززززززززززززززز زززززززززززززززززه...

  24. بالا | پست 18

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : غم انگیز...............

    چنین گفت رســتم به سهـــراب یل
    که من آبـــرو دارم انــــــدر محـــل
    مکن تیز و نازک ، دو ابـروی خود
    دگر سیخ سیـخی مکن؛ مـوی خود
    شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت
    بروگــمشو ای خــاک بر آن سـرت
    اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود
    که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود
    رهـا کن تو این دختِ افراسیــــــاب
    که مامش ترا می نمــــاید کبــــــاب
    اگر سر به سر تن به کشتن دهیـــم
    دریغـــا پسر، دستِ دشــمن دهیـــم
    خودت را مکن ضــــایع از بهــراو
    به دَرست بـــپرداز و دانش بجـــــو
    دراین هشت ترم،ای یلِ با کـلاس
    فقـط هشت واحد نمـودی تو پاس
    توکزدرس ودانش، گریزان بـُدی
    چرا رشــته ات را پزشـکی زدی
    من ازگـــــــــور بابام، پول آورم
    که هــرترم، شهـریه ات را دهـم
    من از پهلــــــوانانِ پیــشم پـــسر
    ندارم بجــز گرز و تیـــغ و ســپر
    چو امروزیان،وضع من توپ نیست
    بُوُد دخل من هفـده و خرج بیست
    به قبـض موبایلت نگـه کرده ای
    پــدر جــــد من را در آورده ای
    مسافر برم،بنـده با رخش خویش
    تو پول مرا می دهی پای دیـــش
    مقصّر در این راه ، تهیمیــنه بود
    که دور از من اینگونه لوست نمود
    چنیـن گفت سهـراب، ایـــول پـدر
    بُوَد گفـــته هایت چو شهـد وشکر

  25. 2 کاربران زیر از کیانا2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


  26. بالا | پست 19

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Mar 2014
    شماره عضویت
    3033
    نوشته ها
    1,622
    تشکـر
    1,448
    تشکر شده 2,948 بار در 1,084 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : غم انگیز...............

    * *
    *اینجا در دنیای من گرگ ها هم افسردگی مفرط گرفته اند*
    *دیگر گوسفند نمی درند*
    *به نی چوپان دل می سپارند و گریه می کنند...*
    * *

  27. بالا | پست 20

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : غم انگیز...............

    نقل قول نوشته اصلی توسط کیانا2 نمایش پست ها
    چنین گفت رســتم به سهـــراب یل

    که من آبـــرو دارم انــــــدر محـــل
    مکن تیز و نازک ، دو ابـروی خود
    دگر سیخ سیـخی مکن؛ مـوی خود
    شدی در شب امتــــــحان گرمِ چت
    بروگــمشو ای خــاک بر آن سـرت
    اس ام اس فرستادنت بس نبــــــــود
    که ایمـیل و چت هم به ما رو نمـود
    رهـا کن تو این دختِ افراسیــــــاب
    که مامش ترا می نمــــاید کبــــــاب
    اگر سر به سر تن به کشتن دهیـــم
    دریغـــا پسر، دستِ دشــمن دهیـــم
    خودت را مکن ضــــایع از بهــراو
    به دَرست بـــپرداز و دانش بجـــــو
    دراین هشت ترم،ای یلِ با کـلاس

    فقـط هشت واحد نمـودی تو پاس
    توکزدرس ودانش، گریزان بـُدی
    چرا رشــته ات را پزشـکی زدی
    من ازگـــــــــور بابام، پول آورم
    که هــرترم، شهـریه ات را دهـم
    من از پهلــــــوانانِ پیــشم پـــسر
    ندارم بجــز گرز و تیـــغ و ســپر
    چو امروزیان،وضع من توپ نیست
    بُوُد دخل من هفـده و خرج بیست
    به قبـض موبایلت نگـه کرده ای
    پــدر جــــد من را در آورده ای
    مسافر برم،بنـده با رخش خویش

    تو پول مرا می دهی پای دیـــش
    مقصّر در این راه ، تهیمیــنه بود
    که دور از من اینگونه لوست نمود
    چنیـن گفت سهـراب، ایـــول پـدر
    بُوَد گفـــته هایت چو شهـد وشکر
    مرسی خیلی قشنگه. خدا خیری بهت بده

  28. بالا | پست 21

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : غم انگیز...............

    با تو هستم سهراب

    تو که گفتی "گل شبدر چه کم از لاله ی قرمز دارد "

    راست می گویی تو

    چه تفاوت دارد قفس تنگِ دلم

    خالی از کَس باشد

    یا به قول تو پُر از ناکس و کرکس باشد ؟

    من نه تنها چشمم ، واژه را هم شستم

    فکر را ، خاطره را ، خوابِ یک پنجره را ،

    زیرِ باران بردم

    چترها را بستم ، من به این مردم شهر پیوستم

    من نوشتم همه ی حرفِ دلم

    آرزو کردم و گفتم که هوا ، عشق ، زمین مالِ من است

    ولی افسوس نشد ...

    زیرِ باران من نه عاشق دیدم ، نه که حتی یک دوست !

    " زیرِ باران من فقط خیس شدم "




  29. بالا | پست 22

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    Dec 2013
    شماره عضویت
    1338
    نوشته ها
    1,720
    تشکـر
    315
    تشکر شده 1,186 بار در 704 پست
    میزان امتیاز
    12

    پاسخ : غم انگیز...............

    تو آیا عاشقی کردی بفهمی عشق یعنی چه؟
    تو آیا با شقایق بوده‌ای گاهی؟
    نشستی پای اشکِ شمعِ گریان تا سحر یک شب؟

    تو آیا قاصدک‌های رها را دیده‌ای هرگز،
    که از شرم نبود شاد‌پیغامی،
    میان کوچه‌ها سرگشته می‌چرخند؟
    نپرسیدی چرا وقتی که یاسی، عطر خود تقدیم باغی می‌کند
    چیزی نمی‌خواهد

    و چشمان تو آیا سوره‌ای از این کتاب هستی زیبا،
    تلاوت کرده با تدبیر؟

    تو از خورشید پرسیدی، چرا
    بی‌منت و با مهر می‌تابد؟
    تو رمز عاشقی، از بال پروانه، میان شعله‌های شمع، پرسیدی؟
    تو آیا در شبی، با کرم شب‌تابی سخن گفتی
    از او پرسیده‌ای راز هدایت، در شبی تاریک؟

    تو آیا، یاکریمی دیده‌ای در آشیان، بی‌عشق بنشیند؟
    تو ماه آسمان را دیده‌ای، رخ از نگاه عاشقان نیمه‌شب‌ها بربتاباند؟
    تو آیا دیده‌ای برگی برنجد از حضور خار بنشسته کنار قامت یک گل؟
    و گلبرگ گلی، عطر خودش، پنهان کند، از ساحت باغی؟

    تو آیا خوانده‌ای با بلبلان، آواز آزادی؟
    تو آیا هیچ می‌دانی،
    اگر عاشق نباشی، مرده‌ای در خویش؟
    نمی‌دانی که گاهی، شانه‌ای، دستی، کلامی را نمی‌یابی ولیکن سینه‌ات لبریز از عشق است…

    تو پرسیدی شبی، احوال ماه و خوشه زیبای پروین را؟
    جواب چشمک یک از هزاران اخترِ آسمان را، داده‌ای آیا ؟!

    ببینم، با محبت، مهر، زیبایی،
    تو آیا جمله می‌سازی؟

    نفهمیدی چرا دل‌بستِ فالِ فالگیری می‌شوی با ذوق!
    که فردا می‌رسد پیغام شادی!
    یک نفر با اسب می‌آید!
    و گنجی هم تو را خوشبخت خواهد کرد!

    تو فهمیدی چرا همسایه‌ات دیگر نمی‌خندد؟
    چرا گلدان پشت پنجره، خشکیده از بی‌آبیِ احساس؟
    نفهمیدی چرا آیینه هم، اخمِ نشسته بر جبینِ مردمان را برنمی‌تابد؟

    نپرسیدی خدا را، در کدامین پیچ، ره گم کرده‌ای آیا؟
    جوابم را نمی‌خواهی تو پاسخ داد، ای آیینه دیوار!!؟
    ز خود پرسیده‌ام در تو!
    که عاشق بوده‌ام آیا!!؟
    جوابش را تو هم، البته می‌دانی
    سکوت مانده بر لب را
    تو هم ای من!
    به گوش بسته می‌خوانی



  30. بالا | پست 23

    عنوان کاربر
    کاربر انجمن
    تاریخ عضویت
    May 2014
    شماره عضویت
    3489
    نوشته ها
    290
    تشکـر
    90
    تشکر شده 233 بار در 133 پست
    میزان امتیاز
    10

    پاسخ : غم انگیز...............


    نبــــــــــــرد رســـــــتـــــم و جـــــــومــــــــونگ

    کنون رزم جومونگ و رستم شنو، دگرها شنیدستی این هم شنو
    به رستم چنین گفت اون جومونگ!
    ندارم ز امثال تو هیچ باک
    که گر گنده ای من ز تو برترم
    اگر تو یلی من ز تو یلترم

    رستم انگار بهش برخورد، یهو قاطی کرد و گفت:
    منم مرد مردان ایران زمین
    ز مادر نزادست چون من چنین
    تو ای جوجه با این قد و هیکلت
    برو تا نخورده است گرز بر سرت

    جومونگ چشماشو اونطوری گشاد کرد و گفت:
    تو را هیچ کس بین ایرانیان
    نمی داندت چیست نام و نشان
    ولی نام جومونگ و سوسانو را
    همه میشناسند در هر مکان
    تو جز گنده بودن به چی دلخوشی
    بیا عکس من را به پوستر ببین
    ببین تی وی ات را که من سوژشم
    ببین حال میدن در جراید به من
    منم سانگ ایل گوکه نامدار
    ز من گنده تر نامده در جهان
    تو در پیش من مور هم نیستی
    کانال ۳ رو دیدی؟ کور که نیستی

    در اینحال رستم پهلوان، لوتی نباخت و شروع به رجز خوانی کرد:
    چنین گفت رستم به این مرد جنگ
    جومونگا ! تویی دشمنم بی درنـگ
    چنان بر تنت کـــوبم ایـــن نعلبکی
    که دیگر نخواهی تو سوپ، آبــکی
    مگـــر تو نـــدانی که مـن کیستم؟
    من آن (تسو) سوسولت! نیستم
    منم رستم، آن شیر ایــران زمین
    (بویو) کوچک است در نگاهم همین

    بعد از رجز خوانی رستم پهلوان، جومونگ از پشت تپه ای که آنجا پنهان شده بود آمد:
    جومونگ آمد از پشت تل سیاه
    کنارش(یوها) مــادر بی گنـاه!
    بگفت:هین! منم آن جومونگ رشید
    هم اینک صدایت به گوشــم رسید
    (سوسانو) هماره بود همسرم
    دهــم من به فرمان او این سرم
    چون او گفته با تو نجنگم رواست
    دگر هر چه گویم به او بر هواست!

    و بعد از حرفهای جومونگ درد دل رستم آغاز گردید:
    و این شد که رستم سخن تازه کرد
    که حرف دلش گفت (پس کو نبرد؟!)
    بگفت ای جومونگا که حرف دل است
    که زن ها گـــرفتند اوضــاع به دست
    که ما پهلوانیم و این است حالمان
    که دادار باید رسد بر دل این و آن!

    و اینچنین شد که دو پهلوان همدیگر را در آغوش گرفتند و بر حال خود گریه سر دادند:
    بگذار تا بگرییم چون ابر در بهــــــاران
    کز سنگ ناله خیزد بر حال ما جوانان!



  31. 2 کاربران زیر از کیانا2 بابت این پست مفید تشکر کرده اند


اطلاعات موضوع

کاربرانی که در حال مشاهده این موضوع هستند

در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)

موضوعات مشابه

  1. انواع پرده بکارت
    توسط aydan7 در انجمن پرده بکارت
    پاسخ: 6
    آخرين نوشته: 02-16-2015, 02:21 AM
  2. همه چیز درباره اختلال آهنگ خواب
    توسط Artin در انجمن بیماریهای اعصاب و روان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-21-2014, 06:16 PM
  3. همه چیز در مورد مشکلات قاعدگی
    توسط Artin در انجمن سایر
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-08-2014, 02:09 PM
  4. همه چیز درباره زنانی که خود را زشت می‌بینند!!
    توسط Artin در انجمن بیماریهای اعصاب و روان
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 01-04-2014, 12:53 AM
  5. خودت را کوچک و ریز نبین!
    توسط R e z a در انجمن روانشناسی شغلی
    پاسخ: 0
    آخرين نوشته: 11-13-2013, 01:30 AM

لیست کاربران دعوت شده به این موضوع

کلمات کلیدی این موضوع

© تمامی حقوق برای مشاورکو محفوظ بوده و هرگونه کپی برداري از محتوای انجمن پيگرد قانونی دارد