دردم از یار است ودرمان نیز هم ...دل فدای او شد وجان نیز هم
فراق
دوستان لطفا در انتخای کلمات یه کم دقت کنید .
تن شاعرای ایران زمین رو تو گور نلرزونید .
دردم از یار است ودرمان نیز هم ...دل فدای او شد وجان نیز هم
فراق
دوستان لطفا در انتخای کلمات یه کم دقت کنید .
تن شاعرای ایران زمین رو تو گور نلرزونید .
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
مگر هنوز به خاطر ، تو را خیال من است
که هر کجا به زبان تو شرح حال من است ؟
عجب ز اینه ی قلب تو ، که در آن نقش
ز بعد رفتن من ، باز هم خیال من است
رضا و مهر تو نارم که جام زهر فراق
برابر تو ، به از شربت وصال من است
پریشان
ویرایش توسط hamidrm : 05-08-2016 در ساعت 01:09 AM
قایقی خواهم ساخت
خواهم انداخت به آب
دور خواهم شد از این خاک غریب
که در آن هیچ کسی نیست که دربیشه عشق
قهرمانان را بیدار کند
نوح
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
دونه دونه اشکام رو گونه هام
وقتی تو نباشی اینا باهام
میمونی تو قلبم واسه همیشه
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
قاصدک چند صباحیست که من معتکف پنجره ام
تا بیایی و بشینی به برم
سوزان
يک بوسه بس است از لب سوزان تو ما را
تا آب کند اين دل يخ بسته ي ما را
ترنم
بوی باران، بوی سبزه، بوی خاک
شاخههای شسته، بارانخورده پاک
آسمانِ آبی و ابر سپید
برگهای سبز بید
عطر نرگس، رفص باد
نغمۀ شوق پرستوهای شاد
خلوتِ گرم کبوترهای مست
نرمنرمک میرسد اینک بهار
خوش بهحالِ روزگار
خوش بهحالِ چشمهها و دشتها
خوش بهحالِ دانهها و سبزهها
خوش بهحالِ غنچههای نیمهباز
خوش بهحالِ دختر میخک که میخندد به ناز
خوش بهحالِ جام لبریز از شراب
خوش بهحالِ آفتاب
چشمه
همه در چشمه مهتاب غم از دل شویند
امشب ای مه تو هم از طالع من غمگینی
آه
از تو دورم من و دیوانه و مدهوش توام.....آنچنان محو تو گشتم که در آغوش توام
سرو
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
سرو چمان من چرا میل چمن نمیکند
همدم گل نمیشود یاد سمن نمیکند
یار
شب فراق که داند که تا سحر چند است
مگر کسی که به زندان عشق دربند است
گرفتم از غم دل راه بوستان گیرم
کدام سرو به بالای دوست مانند است
پیام من که رساند به یار مهرگسل
که برشکستی و ما را هنوز پیوند است
قسم به جان تو گفتن طریق عزت نیست
به خاک پای تو وان هم عظیم سوگند است
هم جواب ستیلا خانم بود هم خانم لاو
سپیده دم
این کجاش الان مشاعرست شماها که با اخر شعر هم دیگه شعر نمیگید! !!
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
آب در کوزه وما تشنه لبان میگردیم ....یار در خانه وما گرد جهان میگردیم .
وصال
این مشاعره موضوعیه
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
رهگذر شاخه نوری که به لب داشت به تاریکی شن ها بخشید .
در فلق بود که پرسید سوار
مهدی اخوان ثالث
تمنا
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
ای نفس خرم باد صبا
از بر یار آمدهای مرحبا
قافله شب چه شنیدی ز صبح
مرغ سلیمان چه خبر از سبا
تو را خود یک زمان با ما سر صحرا نمیباشد
چو شمست خاطر رفتن به جز تنها نمیباشد
دو چشم از ناز در پیشت فراغ از حال درویشت
مگر کز خوبی خویشت نگه در ما نمیباشد
ملک یا چشمه نوری پری یا لعبت حوری
که بر گلبن گل سوری چنین زیبا نمیباشد
پری رویی و مه پیکر سمن بویی و سیمین بر
عجب کز حسن رویت در جهان غوغا نمیباشد
عشوه
تا تو ای بهار تازه امدی ....سرو های سرفراز امدند
مثل رودخانه های پرخروش ...عاشقان به پیشواز امدند .
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
تا دستها کمر نکنی بر میان دوست
بوسی به کام دل ندهی بر دهان دوست
دانی حیات کشته شمشیر عشق چیست
سیبی گزیدن از رخ چون بوستان دوست
بر ماجرای خسرو و شیرین قلم کشید
شوری که در میان منست و میان دوست
خصمی که تیر کافرش اندر غزا نکشت
خونش بریخت ابروی همچون کمان دوست
دل رفت و دیده خون شد و جان ضعیف ماند
وان هم برای آن که کنم جان فدای دوست
روزی به پای مرکب تازی درافتمش
گر کبر و ناز بازنپیچد عنان دوست
مژه
بگذاشتند ما را در دیده آب حسرت
گریان چو در قیامت چشم گناهکاران
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
گفته بودی که چرا محو تماشای منی... آنقدر مات که یک دم مژه بر هم نزنی
مژه بر هم نزنم تا که ز دستم نرود... ناز چشم تو به قدر مژه بر هم زدنی
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
ببخشید با گوشی یه مقدار سخته .
سرعتم هم پایینه
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
مشاعره قشنگیش این ادم بلد باشه حفظ باشه خودش بگه
زندگی سه دیدگاه داره
دیدگاه شما
دیدگاه من
حقیقت
منو ستیلا یه شعر گفتیم
دلارام
والا سرعتمون خیلی بالاست .
با چند تا از کلمات نگفتیم .
خواستم یه کم فاصله بیافته
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
چشمت چو تیغ غمزه خون خوار برگرفت
با عقل و هوش خلق به پیکار برگرفت
عاشق ز سوز درد تو فریاد درنهاد
مؤمن ز دست عشق تو زنار برگرفت
دام
فکر کنم ز نقطه هایی که من وسط دومصراع میزارم دوستان بفهمن که شعر رو حفظم وخودم دارم تایپ می کنم .
در ضمن همه مطالب اینجا کپیه .
مشاعره هم روش
دوستان کپی هم قبوله .
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
دارم تند تند دنبال شعر میگردم یه صفحه ای باز میشه میگه
عاجزانه ازتون خواهش میکنم اگه سنتون زیر 18 هست صفحه رو ببندید
منم گفتم همش واسه خودت بستمش
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)