دلم را تو کم بشکن ای آبگوشتسراغی بگیر از من ای آبگوشتدلت با دلم صاف و ساسات نیستچرا بر سر سفره پیدات نیستمن از بس که آش و کوکو خورده امزپرتی و بی حال و پژمرده امبده کاسه ای تا که حال آوردمرا باز روی روال آوردبرای تیلیتت دلم لک زده استبیا قلب این کاسه برفک زده است ؟بده گوشت کوبیده ای پرملاطکه حالی دهد بر منِ بی نشاطدل گوشت کوبم ترک خورده استاز این بی وفایی ،دل افسرده استخبر دارم ای از محبت بَریکه با مایه داران فقط می پریتو بودی چه خوش اشتها می شدممگر از سر سفره پا می شدم؟مخ استخوانت چه با حال بودبرایش سرِ سفره جنجال بودشدی خاطره ، مثل رویا شدیو در آرشیو دلم جا شدیتو و بد ادایی و نا دلبریمن و کاسه ی آش و این بربری
لبنیات سعید
عید آمد و عید آمد وان بخت سعید آمد/ برگیر و دهل میزن کان ماه پدید آمد عید آمد ای مجنون غلغل شنو از گردون/ کان معتمد سدره از عرش مجید آمد عید آمد ره جویان رقصان و غزل گویان/ کان قیصر مه رویان زان قصر مشید آمد صد معدن دانایی مجنون شد و سودایی/ کان خوبی و زیبایی بیمثل و ندید آمد زان قدرت پیوستش داوود نبی مستش/ تا موم کند دستش گر سنگ و حدید آمد عید آمد و ما بیاو عیدیم بیا تا ما/ بر عید زنیم این دم کان خوان و ثرید آمد زو زهر شکر گردد زو ابر قمر گردد/ زو تازه و تر گردد هر جا که قدید آمد برخیز به میدان رو در حلقه رندان رو/ رو جانب مهمان رو کز راه بعید آمد غمهاش همه شادی بندش همه آزادی/ یک دانه بدو دادی صد باغ مزید آمد من بنده آن شرقم در نعمت آن غرقم/ جز نعمت پاک او منحوس و پلید آمد بربند لب و تن زن چون غنچه و چون سوسن / رو صبر کن از گفتن چون صبر کلید آمد
مادر
خدا مرهم تمام دردهاست هر چه عمق
خراش های وجودت بیشتر باشد
خدا برای پر کردن آن بیشتر در وجودت جای می گیرد
خدایا دردهایم دلنشین می شود
وقتی درمانم " تویی "
مادر بهشت من همه آغوش گرم تست
گوئي سرم هنوز به بالين نرم تست
مادرحيات با تو بهشت است و خرّم است
ور بي تو بود هر دو جهانش جهنّم است
ما را عواطف اين همه از شير مادر است
اين رقّتي كه دردل وشوري كه درسراست
اغلب كسان كه پرده حــــرمت دريده اند
در كودكي محبّت مــــادر نديده اند
امروز هستيم به اميد دعـــــاي تست
فردا كليد باغ بهشتم رضاي تست
کشتی
فانوسدر گهواره خروشان دريا شست و شو مي كند.كجا مي رود اين فانوس،اين فانوس دريا پرست پر عطش مست؟بر سكوي كاشي افق دورنگاهم با رقص مه آلود پريان مي چرخد.زمزمه هاي شب در رگ هايم مي رويد.باران پر خزه مستيبر ديوا تشنه روحم مي چكد.من ستاره چكيده ام .از چشم ناپيداي خطا چكيده ام:شب پر خواهشو پيكر گرم افق عريان بود.رگه سپيد مرمر سبز چمن زمزمه مي كرد.و مهتاب از پلكان نيلي مشرق فرود آمد.پريان مي رقصيدند
بی تو
نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل
چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهـــا، رهـــا من
* * *
ز مــــن هر آنکــه او دور، چـو دل به سينه نزديک
به مـــن هر آنکـه نزديک، ازو جــــــدا، جــــدا من
* * *
نه چشــــم دل به ســـــويي، نه باده در سبويي
که تــــر کـــــنم گـلـــــــويي، به ياد آشنــــــا من
* * *
ســــــتاره هــــا نهـــــــفتم در آسمـــــان ابــــري
دلــــــم گرفته اي دوست، هـــــواي گريــه با من
* * *
نبسته ام به کس دل، نبســـــته کس به من دل
چو تخــــته پــاره بـــر موج رهـــا رهــــا، رهـــا من
گل پری
شیرین بیا
فرهاد هنوز نمرده
شیرین بیدار شو که صدای تیشه می آید
صدای تیشه
از بیستون بر تن خسته عشق می آید
دست فرهاد
هنوز می کوبد
لیلی
رواق منظر چشم من آشیانه توست
کرم نما و فرود آ که خانه خانه توست
به لطف خال و خط از عارفان ربودی دل
لطیفههای عجب زیر دام و دانه توست
دلت به وصل گل ای بلبل صبا خوش باد
که در چمن همه گلبانگ عاشقانه توست
علاج ضعف دل ما به لب حوالت کن
که این مفرح یاقوت در خزانه توست
به تن مقصرم از دولت ملازمتت
ولی خلاصه جان خاک آستانه توست
من آن نیم که دهم نقد دل به هر شوخی
در خزانه به مهر تو و نشانه توست
تو خود چه لعبتی ای شهسوار شیرین کار
که توسنی چو فلک رام تازیانه توست
چه جای من که بلغزد سپهر شعبده باز
از این حیل که در انبانه بهانه توست
سرود مجلست اکنون فلک به رقص آرد
که شعر حافظ شیرین سخن ترانه توست
آیینه
خیال می کنم
در آب های جهان قایقی است
و من -مسافر قایق- هزار ها سال است
سرود زنده دریانوردهای کهن را
به گوش روزنه های فصول می خوانم
و پیش می رانم
مرا سفر به کجا می برد؟
کجا نشان قدم نا تمام خواهد ماند
و بند کفش به انگشت های نرم فراغت
گشوده خواهد شد؟
کجاست جای رسیدن ، و پهن کردن یک فرش
و بی خیال نشستن
ایران
مثل یکی رهگذر از کوچهها
میگذرم هر سحر از کوچهها
آی نسیم سحری، صبر کن
ما را با خود ببر از کوچهها
دلتنگم دلتنگ از خانهها
از معبر، از گذر، از کوچهها
باید پل زد به خیابان عشق
یک شب آسیمهسر از کوچهها
باید با بوی گل سرخ رفت
جایی دلبازتر از کوچهها
فردا مهمان شقایق شوم
بگذرم امشب اگر از کوچهها
فرجامم، دامنه دشتهاست
خواهم رفت آخر از کوچهها
مرگ تدریجی
صفحه من دیر آپدیت میشه رفرش کردم یدفه 10 تا شعر جدید اومد
منم کلا همش رفرش میکنم دیر آپدیت میشن
کجایید ای شهیدان خدایی/ بلاجویان دشت کربلایی کجایید ای سبکبالان عاشق/ پرندهتر ز مرغان هوایی کجایید ای شهان آسمانی/ بدانسته فلک را درگشایی کجایید ای ز جان و جا رهیده/ کسی مر عقل را گوید کجایی کجایید ای درِ زندان شکسته/ بداده وامداران را رهایی کجایید ای درِ مخزن گشاده/ کجایید ای نوای بینوایی در آن بحرید کاین عالم کف اوست / زمانی بیش دارید آشنایی* کف دریاست صورتهای عالم / ز کف بگذر اگر اهل صفایی دلم کف کرد کاین نقش سخن شد / بهل نقش و به دل رو گر ز مایی برآ ای شمس تبریزی ز مشرق / که اصلِ اصلِ اصلِ هر ضیایی
طناب دار
آغاز بی پایان من
هم دین و هم دنیای من
مولای بی سر بی کفن
جانم حسین جانم حسین
آب
در حال حاضر 1 کاربر در حال مشاهده این موضوع است. (0 کاربران و 1 مهمان ها)