نقل قول میکنیم
نمایش نسخه قابل چاپ
نقل قول میکنیم
دل به هر بار غم و درد فرو می ریزد
به کسی پس نگران کن که تو را می فهمد
تا زبند زلف او قصد رهایی می کنم
می دهد بر زلف مشکین پیچ و تاب دیگری
بچه ها نظرتون چیه از خودمون شعر بگویم؟
همه مثل همیم عوضش هم سرعت پستا میاد پایین هم کلی میخندیم
در دلم پی در پی زلزله میآد
که خدا من چه کنم پنجشنبه رو
وه که به آتیش میکشه چشم تو حال و روز من
کجایی تو نیومدی دلم شده خونه غم
من به دام تو افتادم ای کنکور ارشد
چگونه از تو من شم رد
در دام توام ای یار
تا کی شوم فارغ ازین حال
لال میشود زبانم
تا که بینم تو را
ای بابا ای بابا این که شد معر حالا
من گفتم شعر بگید بیخیال بچه ها
ای که رویت مورفین دردهای من
آی تا به پایان برسانی همه دردهای مرا
عجبا اندر عجبا
خود زما گفتی ببافیم جفنگ
نه بگید شعر سپید و نسرایید شعر نو
مگه من گفتم بسازید شماها باقالی پلو
شما باز بیا بگو من شاعرم
بسرا یه شعر خوب تا که دلم
تازه شه از نفس شعرای تو
اینجوری میره به باد حرفای تو
آقا بریم روال قبل. واو بدید
بی همگان بسر شود بی تو بسر نمیشود داغ تو دارد این دلم جای دگر نمیشود
وصال تو ز عمر جاودان به
خداوندا مرا آن ده که آن به
دلم تا برایت تنگ میشود
مینشینم اسمت را مینویسم
مینویسم
مینویسم
بعد میگویم این همه او!
پس دلتنگی چرا؟