من آن مشتاقم ای دلبر
به دیدارت که از دوری
برآید از دلم آهی
بسوزد
هفت دریا را ...
نمایش نسخه قابل چاپ
من آن مشتاقم ای دلبر
به دیدارت که از دوری
برآید از دلم آهی
بسوزد
هفت دریا را ...
ای که از کوچه معشوقه ما میگذری .....برحذر باش که سر می شکند دیوارش
ای کاروان آهسته ران آرام جانم میرود ....وان دل که با خود داشتم با دلستانم میرود .
من شاخه ی خشکم تو بیا برگ و برم ده
با زمزمه ی عاطفه هایت ثمرم ده
هجر تو نصیبم ای دل افروز مباد
بر جان من این آتش جانسوز مباد
آن روز که من پیش توام شب نشود
وان شب که تو در پیش منی روز مباد
از جمع من تا ضرب تو –راهي به جز تفريق نيست
دلخوش به مجذورم نكن – اينجا مگر تقسيم نيست
به راديكال عشق بيا – تا بشكند توان من
چيزي نچرخد بهتر است – سينوس من – آلفاي تو
واي دو اگر عاشق شود – بي پرده ايكس دو ميشود
چيزي شبيه معجزه – با جذر ممكن ميشود
گر ايكس داري در سوال – جايي براي ترس نيست
در انتهاي مسئله – ديگر مجال بحث نيست
سایت زمانش به عقب برگشته !!
تني آلوده درد و لبريز غم دارم
ز اسباب پريشاني تو را اي عشق كم دارم
اتل متل توتوله این پسره سوسوله
موهاش همیشه سیخه نگاش همیشه میخه
چت میکنه همیشه بی مخ زدن؟نمیشه
پول از خودش نداره باباش رو قال میذاره
دی اند جیشو میپوشه میشینه بعد یه گوشه
زنگ میزنه به دافش میبنده هی به نافش
که من دوست میدارم تاج سرم میذارم
صورت رو کردی میک آپ بیا بریم کافی شاپ
تو کافی شاپ،می خنده همش خالی میبنده
بهم میگن خدایی! چقدر بابا بلائی!
همه رو من حریفم میذارم توی کیفم
هزارتا داف فدامن منتظر یه نامن
ولی تویی نگارم برات برنامه دارم
اگه مشکل نداری میام به خواستگاری!
یقینا میم احمد میم مستی ست
که سر مست از جمالش چشم هستی ست
تاب بنفشه میدهد طره مشک سای تو
پرده غنچه میدرد خنده دلگشای تو
ای گل خوش نسیم من بلبل خویش را مسوزکز سر صدق میکند شب همه شب دعای تو
وان همه پیرایه بسته جنت فردوس ...بو که قبولش کند بلال محمد
دیده دل، جام جم به هیچ شمارد
سرمه کند گر زخاک پای محمد(ص)
دلا بسوز که سوز تو کارها بکند ...نیازنیمه شبی دفع صد بلا بکند
همچو زمین خواهد اسمان که بیافتد...تا بزند بوسه بر نعال محمد .
.
دوستان اگر عاشقی کنید و جوانی.....عشق محمد بس است و آل محمد
با اجازه جناب سعدی
|blushsmiley|
آمدم نبودید .
عیدتون مبارک .
:53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::53::5 3::53::53:
در این شهر سیه، سیه رویان خدایی می کنند
خداوندا ز تو یاری نجاتم ده از این خواری
در این شهر بیابانی همه بود غیر آبادی
اگر آمد خبر هایی ز آبادی صدایم کن رهایم کن
فرستاده شده از E2333ِ من با Tapatalk
ندانستم چو نیکو قدر ایام جوانی را
دلم خون می شود چون بشنوم نام جوانی را
اندر دل بی وفا غم و ماتم باد
آن را که وفا نیست ز عالم کم باد
دیدی که هیچ کس مرا یاد نکرد
جز غم که هزار آفرین بر غم باد
دوست دارم ، واژه واژه شاعرِ چشمت شوم
تا نظر پشت نظر ،شعرِ مرا زیبا کنی
یا من نا صبور را سوی خود از وفا طلب
یا تو كه پاكدامنی ، صبر من از خدا طلب
باورم كن كه به چشمان تو معتاد منم
پادشاهی كه به جنگ آمد و افتاد منم
مزرع سبز فلک دیدم وداس مه نو ....یادم از کشته خویش آمد وهنگام درو
وقت اذان گذشت و خورشید خواب ماند
افسوس وعده های خدا در کتاب ماند
دلی دارم خریدار محبت .....کزو گرم است بازار محبت
لباسی بافتم بر قامت دل ....زپود محنت وتار محبت
بابا طاهر عریان
تا گشودم نامه اش را سوختم در انتظار
کاش قاصد میگشود این نامه سر بسته را
ای کــه مــــــفهوم غــــــــــــــزل هـــایم تـــویی
معنی هــــــر بــــیت زیــــبایــــــم تــــــویی
در فــــــضای بــــی کــــــــــــران آرزو ها
آرزوی آرزوهــــــــــایــــــــ ــــــم تــــــویی
یک چشمم اشك بود یک چشمم خون
آن لحظه جنون بود و جنون بود و جنون
نالیدن از این فاصله ها کارِ قلم نیست
در خانه ی ما جز غم دوریِ تو غم نیست
افسانه نگو! چگونه دست از تو کِشم من؟
من عاشق چشمان تو ام! دستِ خودم نیست!
تا میکشم خطوطِ تو را پاک میشوی
داری کمی فراتر از ادراک میشوی
ياران بخدا كه بي وفايي نكنيد
با اين من خسته دل جدايي نكنيد
دلم زخم است از دست غم یار
هم از غم چشم مرهم دارم امشب
بوسه را تکرار میباید نمود
بوسه یعنی عشق و آواز و سرود
بوسه یعنی وصل جانها از دو لب
بوسه یعنی پر زدن، یعنی صعود
در قیامت ، عابدی را دوزخش انداختند
هر چه فریادش، جوابش را نمی پرداختند